نویسنده: محمد غفارنیا
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در تبلیغ رسالت خود، از هیچ سعی و كوششی فرو گذار نكرد و از هر فرصت مناسبی برای ارشاد و هدایت مردم بهره میبرد. با توجه به اوضاع نامناسب زمان بعثت، جمع كردن قریش در یك مجلس، آن هم برای دعوت به توحید، كار آسانی نبود. مشركان علاوه بر این كه خود به پیامبر نزدیك نمیشدند، حتی بردگان خود، و افراد غریبه را نیز از نزدیك شدن و تماس و صحبت با آن حضرت باز میداشتند؛ آنها میگفتند: محمد با كلمات سحر آمیز خود مردم را فریب میدهد و آنان را به كیش خود میكشاند.
روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ابلاغ رسالت خویش، بر فراز كوه صفا آمده و از شعار مخصوص عرب استفاده كرد و فریاد زد: یا صباحاه! (1) وقتی قریشیان این صدا را شنیدند نزد پیامبر رفتند و گفتند: چه پیش آمده؛ چه شده است؟
پیامبر فرمودند: به من بگویید بدانم، اگر خبر دهم كه سواران دشمن از كمین گاه این كوه در اول سپیده دم، یا در تاریكی شب، ناگهان به شما حمله ور میشوند؛ آیا مرا تصدیق خواهید كرد؟
همگی گفتند: بلی.
سپس فرمود: اینك من شما را در برابر عذاب شدید الهی كه از اثر جهل و بت پرستی دامن شما را میگیرد، میترسانم.
ابولهب تا این سخن را شنید، گفت: تبّاً لك، لهذا دعوتنا جمیعا: زیان و مرگ بر تو باد؛ آیا برای همین ما را به اینجا خواندی؟!
سوره تبت در پاسخ به ابولهب نازل شد:
(تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ) (2)
بریده باد دستان ابی لهب، كه زیان كار و هلاك شده است. (3)
پینوشتها:
1-رسم عرب این بود كه اگر كسی مورد هجوم غافلگیرانه دشمن قرار میگرفت، برای اینكه همه را باخبر سازد تا به مقابله برخیزند، صدا میزد: ((یا صبا حاه))
2-مسد/1.
3-مجمع البیان: ج10، ص559.
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول