نویسنده: محمد غفارنیا
وقتی حضرت ابراهیم (علیه السلام) بتهای نمرود را شكست، نمرود فرمان داد تا او را بگیرند و در بند بكشند. بعد دستور داد جایی را برای جمع آوری هیزم آماده سازند. نمرودیان كوهی از هیزم و دریایی از آتش فراهم آوردند. شعلههای آتش چنان زبانه میكشید كه حتی پرندگان نمیتوانستند از یك فرسخی آن بگذرند. پس از آن كه آتش را فراهم كردند، ابراهیم را به وسیله منجیق در آن انداختند و خود به كناری رفته و به شادی و سرور پرداختند. شادمان بودند كه به خدایان و بتهای خود كمك كردهاند و برای هیمشه شكننده بتها نابود و خاكستر شده است؛ اما وقتی از مكانی بلند درون آتش را نگریستند، دیدند ابراهیم خود را از بند زنجیر گسسته و سالم و آسوده حال در میان آتش آرامیده است. بنابر بعضی روایات جبرئیل فرود آمده و در حالی كه در باغ سر سبزی نشسته بودند، با او هم صحبت شد. (1) چون نمرود از جریان اطلاع یافت، دستور داد تا ابراهیم را از شهرهای تحت سیطره خود تبعید كنند؛ گوسفندان و اموال او را مصادره كنند، و خودش تنها بیرون برود.
در این هنگام ابراهیم به آنها گفت: اینها محصول سالیان طولانی از عمر من است. اگر میخواهید مالم را بگیرید، پس عمری را كه در این سرزمین (و در تحصیل این اموال) مصرف كرده ام را نیز به من بازگردانید. بنا شد تا یكی از قاضیان دربار دراین باره داوری كند. قاضی هم حكم كرد كه اموال ابراهیم را بگیرند؛ ولی عمری را كه او در آن سرزمین صرف كرده را به او بازگردانند. هنگامی که نمرود ازاین حکم آگاه شد، دستوردادتااموال وگوسفندانش را به بازگردانند وآنهاراهمراه خود ببرد. نمرود گفت: اگر او در این جا بماند، دین و آیین شما را تباه میسازد و به خدایانتان زیان میرساند. لذا ابراهیم را به سوی شام اخراج كردند،
قرآن در این باره میفرماید:
(وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَكْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ)
ما ابراهیم و لوط را به سوی سرزمینی كه آن را برای جهانیان پر بركت ساخته بودیم، نجات و رهایی بخشیدیم. (2)
پینوشتها:
1-روضه كافی: ص371.
2-انبیاء/71.
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول