بحث‌هایی درباره‌ی بهسازی از طریق اسکان جمعیت مرفه‌تر

از اوایل دهه‌ی 1980، وقوع بهسازی مورد نظر، موجب بحث‌هایی بسیار داغ در محافل علمی شد. کریس همنت استدلال کرده است که بروز این بحث‌ها چند دلیل اساسی دارد. دلیل اول همان‌گونه که پیش از این نیز گفته شد، آن است که
جمعه، 24 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بحث‌هایی درباره‌ی بهسازی از طریق اسکان جمعیت مرفه‌تر
 بحث‌هایی درباره‌ی بهسازی از طریق اسکان جمعیت مرفه‌تر

 

نویسنده: نیل اسمیث
برگردان: حسام زندحسامی



 

از اوایل دهه‌ی 1980، وقوع بهسازی مورد نظر، موجب بحث‌هایی بسیار داغ در محافل علمی شد. کریس همنت استدلال کرده است که بروز این بحث‌ها چند دلیل اساسی دارد. دلیل اول همان‌گونه که پیش از این نیز گفته شد، آن است که این بهسازی، نشان دهنده‌ی مجموعه‌ی نوینی از فرایندها است و یکی از «مهم‌ترین عرصه‌ها» برای بازسازی کلان شهرهای معاصر به حساب می‌آید. (1) دلیل دوم، مادامی که بهسازی مورد نظر به آوارگی فراوان بیانجامد موجب طرح پرسش‌های اساسی درباره‌ی مناسب بودن سیاست‌گذاری شهری می‌شود. دلیل سوم آنکه این بهسازی نظریه‌های سنتی شکل گرفته در مکتب معماری شیکاگو (2) و نظریه‌های سنتی مبنی بر سنت زیست بوم اجتماعی (3) و مکتب اثبات‌گرا (4) اقتصاد اجتماعی را آشکارا به چالش کشیده است. (5) در هیچ یک از سنت‌های فوق نمی‌توان «بازگشت مردم را به شهر» (6) به طور دقیق پیش‌بینی کرد. دلیل آخر آنکه این بهسازی «میدان جنگ اساسی بین نظریه‌ها و ایدئولوژی‌ها» شده است. در یک سوی این میدان جنگ کسانی قرار دارند که بر فرهنگ و قدرت انتخاب هر فرد و مصرف‌گرایی و تقاضای مصرف کنندگان تأکید می‌ورزند. در سوی دیگر کسانی هستند که بر اهمیت سرمایه، طبقه‌بندی اجتماعی و عوامل مؤثر در تغییر ساختار تولید فرآورده‌های اجتماعی (7) تأکید می‌کنند. (8)
برای این بحث‌ها زمان و نیروی بسیاری صرف شده است، اما همان‌گونه که از کثرت اجزای تشکیل دهنده بر می‌آید، اشتباه در این بحث‌ها، فراوان بوده است. بدون تردید همنت درست استدلال کرده که آخرین دلیل برای بروز بحث‌های داغ در باب بهسازی آن است که پی برده‌اند این بهسازی میدان جنگ شدید ایدئولوژی‌ها و نظریه‌ها است. قسمت قابل توجهی از نخستین پژوهش‌ها در خصوص این بهسازی به ویژه در ایالات متحده، شامل نمونه‌پژوهی‌ها و موردکاوی‌هایی بوده است که اغلب از فرض‌های ضمنی نظریه‌ی شهری پس از جنگ جهانی دوم تبعیت می‌کرده‌اند. (9) فرضی که به ویژه از این نظریه‌های شهری برگرفته شده عبارت است از استدلال «مبنی بر طرفداری از مصرف‌گرایی». در این استدلال سلسله‌ی «دگرگونی‌های هر محله» را در وهله‌ی نخست بر این اساس توضیح می‌دهند که چه کسی به محله وارد و چه کسی از آن خارج می‌شود. در استدلال‌هایی بر نقش دولت (10) در ترغیب بهسازی مذکور و بر اهمیت مؤسسات مالی در تأمین گزینشی سرمایه‌ی بازسازی (11) تأکید شده است. مؤلفه‌هایی که در استدلال مبنی بر طرفداری از مصرف‌گرایی نقش بیشتری دارند، عبارتند از بررسی حذف یا کاهش سرمایه‌گذاری، نقش حذف یا کاهش سرمایه‌گذاری در ایجاد فرصت برای بهسازی، مطرح ساختن نظریه‌ی «وجود شکاف بین اجاره‌ی بالقوه و واقعی» و قرار دادن بهسازی مذکور در بافت دیدگاه نظری و فراگیر «توسعه‌ی نابرابر». (12) بحث‌های ایدئولوژیکی و نظریه‌ای با اختلاف‌نظرها و سوگیری‌های سیاسی نیز همراه شد در منابع توسعه شهری، استدلال‌های مبنی بر طرفدارای از مصرف‌گرایی را گاهی صاحب‌نظران محافظه‌کار بیان کرده‌اند و این بهسازی را به عنوان فرایندی گذرا و بی‌اهمیت نادیده انگاشته‌اند. (13) در بسیاری از موارد دیدگاه مبنی بر طرفداری از مصرف گرایی را اصلاح‌طلبانی سیاسی اتخاذ کرده‌اند که پیدایش شهرهای فراصنعتی و بهسازی (14) محله‌های شکل گرفته از آلونک‌ها را مورد توجه و حمایت قرار داده‌اند و در عین حال از تبعات مخرب اجتماعی این فرایندها، ابراز تأسف کرده‌اند. این اصلاح‌طلبان تنها به طبقه جدید متوسط توجه کرده و به اعضای آن به منزله‌ی شهروندان تاریخ‌ساز مباهات کرده‌اند. از طرف دیگر، استدلال‌های مبنی بر طرفداری از تولید فرآورده‌های اجتماعی (15) را به طور معمول طرفداران نظریه‌های اجتماعی افراطی، از جمله مارکسیسم ارائه کرده‌اند. به نظر آنها بهسازی مورد نظر نشانه‌ی جغرافیای طبقاتی فراگیری در شهر است که پیوسته و به شکل‌های مختلف از جمله الگوها و چرخه‌های به کار انداختن سرمایه در بخش مسکن تکرار و ابداع می‌شود.
در دهه‌ی 1980، بحث بر سر بهسازی مورد نظر بالا گرفت و در دهه‌ی 1990 ادامه یافت و در این بحث رقابتی بین استدلال‌های مبنی بر طرفداری از تولید فرآورده‌های اجتماعی و مصرف‌گرایی رخ داد. در این استدلال‌ها، به جای بررسی مبانی سرمایه‌داری در بهسازی به مبانی فرهنگی آن پرداختند. برای توجیه این بهسازی اهمیت تغییر جایگاه اجتماعی زنان را بررسی کرده وجود شکاف بین اجاره‌ی بالقوه و اجاره‌ی واقعی را شناسایی کرده، آن را رد و دوباره بررسی کرده و از نو بیان نمودند؛ «عاملان بهسازی مذکور» را معرفی کرده؛ به نقد و بررسی ایدئولوژی‌های این بهسازی پرداختند و بسیاری از این‌گونه تدارکات را انجام دادند. در این کتاب فرصتی برای طرح تمامی این مباحث، استدلال‌ها و ادعاهای متقابل نیست. (16) من در جریان این بحث‌ها، نظراتی قطعی داشته‌ام، با این حال به نظرم می‌رسد که تا قبل از اواسط دهه‌ی 1980 مصالحه‌ای بین استدلال‌های مخالف پدید آمده است. عقیده‌ی من و بسیاری دیگر در این بحث، همانند دیود لای (17) آن بوده که چنین استدلال‌های محدود به جانبداری از مصرف‌گرایی یا تولید فرآورده‌های اجتماعی، پیوسته اهمیت کمتری یافته و درک و بینش ما را محدود می‌سازد. (18) در اینجا شرن زوکن بر ایجاد انسجام استدلال‌های فرهنگی و سرمایه‌داری پیشگام بوده است پیشنهاد او و دیگران (19) برای ایجاد رهیافتی منسجم موجب شده کلارک (20) عنوان کند که استدلال‌های متفاوت، یکدیگر را تکمیل می‌کنند. با این همه کاستی‌های نظری و سیاسی که از ابتدا در این استدلال‌ها وجود داشت همچنان باقی مانده و به شیوه‌های دیگری بیان شده است. در واقع، اکنون که پسانوین‌گرایی در نظریه شهری رواج یافته است، بر این کاستی‌ها دوباره اصرار ورزیده‌اند.
حال که بدلر، انجلز و برمن (21) همگی دوره‌ی بهسازی پاریس به روش هوسمان را یکی از دوره‌های جهت دهنده به سرمایه‌داری نوین دانسته‌اند، آیا ما نیز می‌توانیم بهسازی مذکور را جهت دهنده به جغرافیای پسانوین‌گرایی بدانیم؟ در این خصوص بسیار بحث شده است که اگر بازسازی‌های شهری و اقتصادی را پس از دهه‌ی 1970 به منزله‌ی تبدیل «دوره انبوه (22) در صنایع تولیدی» به «اشکال نوین انبوه‌سازی (23)» بدانیم یا به بیان دیگر این بازسازی‌ها را به منزله‌ی تبدیل شیوه‌های انعطاف‌ناپذیر انباشت سرمایه به شیوه‌های انعطاف‌پذیرتر قلمداد کنیم میزان دقت و کارایی چنین توصیفی به چه میزان خواهد بود (24). موضوع و محور بحث حیاتی دیگر رابطه‌ی بین انعطاف‌پذیری در عرصه‌ی اقتصادی و پیدایش پسانوین‌گرایی از دیدگاه فرهنگی است. (25) اگرچه حاضران در این بحث تمایلی ندارند دغدغه‌های فرهنگی را این‌گونه به استدلال‌های اقتصادی مربوط سازند ولی برخی از نظریه‌پردازان به شیوه‌های مختلف عنوان کرده‌اند که ناگزیر هستیم بهسازی مذکور را به مثابه‌ی نوعی از شهرنشینی پسانوین قلمداد کنیم. (26) به نظر بسیاری از صاحب‌نظران در این بحث نباید تغییرات اقتصادی و فرهنگی را از این نظر که به جغرافیای جدید شهری انجامیده‌اند، مورد بررسی قرار داد، زیرا این روابط بخش جدایی‌ناپذیر بهسازی مذکور است. بلکه باید به این دیدگاه پرداخت که فرهنگ جای اقتصاد را گرفته و می‌توان برای عاملیت در بهسازی مذکور، بنیادی دقیق، فلسفی و فردگرایانه یافت. (27) به این ترتیب به بهسازی مذکور شکلی جدید داده و آن را به یکی از شکل‌های بروز عمل‌گرایی فردی در طبقات متوسط جدید تبدیل کرده و این بهسازی را به منزله‌ی پیروزی فرهنگی فردی بر اقتصاد دانسته‌اند. تنها از راه این جبرباوری فرهنگی و با پرهیز از انتقاد و پذیرش هماهنگی بی‌چون و چرا با دیدگاه «عاملان بهسازی مذکور» است که می‌توان بهسازی از راه جمعیت مرفه‌تر را مانند کالفیلد (28) ستود و آن را «اقدامی برای رهایی از اخلاقیات و عقاید سنتی» و نشانگر «عرصه‌ای برای آزادی و روحیه‌ی انتقادپذیری در شهر» دانست.
در این باره، فوکو (29) با شجاعت و جسورانه ابراز داشته است: «اگر بهسازی مذکور پویا است پس ضرورت دارد که سیاسی باشد و به علاوه در جهت رهایی از اخلاقیات و عقاید سنتی قرار گیرد». اگر بهسازی مذکور را عملی مرسوم و سیاسی در جهت رهایی از اخلاقیات و عقاید سنتی بدانیم، دشوار است که بتوان این بهسازی را چیزی جز عمل‌گرایی سیاسی علیه طبقه‌ی کارگر قلمداد کرد. بی‌شک این دیدگاه افراطی درباره‌ی شهرنشینی پسانوین، بیش از آنکه در نظریه‌های بهسازی مذکور نقشی داشته باشد در بهسازی نظریه‌ها سهم داشته است!

دغدغه‌ی موجود در پسانوین‌گرایی و پساساختارگرایی درخصوص تعیین موضع صاحب نظر (30) در بحث درباره‌ی بهسازی ابزاری بسیار کارآمد و ضروری برای کاهش اهمیت این مبحث فراگیر در سخنان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است. در برخی از بررسی‌های صورت گرفته چرخه‌ی پسانوین‌گرایی تکمیل شده که از همین رو مبحث مذکور دوباره اهمیت یافته است. بی‌شک پسانوین‌گرایی در شکل‌گیری تحلیل جدی درباره‌ی جنبه‌های فرهنگی دگرگونی شهرها (یعنی تحلیلی که پیش از آن، وجود نداشته) سودمند بوده است. به نظر بسیاری در «شهرنشینی مبنی بر پسانوین‌گرایی»، با سوء استفاده از این مفهوم و به کار بردن آن به منزله‌ی طرحی برای توجیه بهسازی از راه اسکان جمعیت مرفه‌تر، پسانوین‌گرایی را به ابزاری تبدیل کرده‌اند که از راه آن به جای پرداختن به بهسازی بیش از حد بر تمایلات شخصی صاحب‌نظران تأکید کنند. (31) کاهش اهمیت بهسازی و تأکید بر تعیین موضع صاحب نظر به ما آموخت که صاحب‌نظر نیز در جهان زندگی کرده و فراتر از جهان نیست. همچنین ما را ترغیب می‌کند که جهان درون هر صاحب‌نظر را دریابیم. در همین راستا گونه‌ای دیگر از پسانوین‌گرایی نیز ایجاد شده است که در آن «ما صاحب‌نظران، جهان را تشکیل می‌دهیم». باب فیچ (32) این دیدگاه را به بهترین نحو بیان کرده است:

جناح چپ تحت تأثیر حال و هوای پسانوین‌گرایی، اصول سیاسی جدیدی را به وجود آورد. موضوع سیاسی دگرگون شد و به جای به کار بردن واژگان توده‌ها، کارگران و مردم از واژه‌ی «آنها» سخن گفتند. ولی امروزه، سخن از «ما» است. آنچه امروزه موضوع اقدامات سیاسی شده است، نخبگان سیاسی هستند و ما نه به دغدغه‌های آنها که به دغدغه‌های خودمان می‌پردازیم. (33)
در سخنان آشکار و افراطی‌تر در دفاع از شهرنشینی پسانوین، علاوه بر آنکه هیچ مخالفتی با تخلیه‌ی اجباری، افزایش بی‌رویه‌ی اجاره‌بها، آوارگی، بی‌خانمانی، خشونت و دیگر اعمال مرسوم برای بهره‌کشی و سوءاستفاده از طبقه‌ی کارگر ابراز نکردند، بلکه به سادگی طبقه‌ی کارگر را از بهسازی مذکور حذف کردند. «ما» صاحب‌نظران طبقه‌ی متوسط، دریافته‌ایم که «عمل‌گرایی» خود ما از مطلب اصلی بسیار دور افتاده است و از همین رو به ناچار، کوشیده‌ایم دوباره به این نکته متوسل شویم که عمل‌گرایی، استدلال و توجیهی جادویی برای بهسازی است. به این ترتیب، عاملیت در بهسازی به خوبی و خوشی به طبقه‌ی متوسط بازگردانده شده و کل این عاملیت رنگ عقیده‌ی رهایی از اخلاقیات و عقاید سنتی را به خود گرفته و علاوه بر آن طبقه‌ی کارگر نیز از موضوع بحث حذف شده‌اند.
امید دارم از نوشته‌های حاضر به وضوح برآید که انتقادهای گزنده‌ی سیاسی من، از گونه‌ی پسانوین‌گرایی فرصت‌جویانه است و ربطی به پدیده‌ای ندارد که آن را تحول فرهنگی قلمداد می‌کنند. تحلیل فرهنگی در توضیح بهسازی نقش بسیار اساسی دارد و حال آنکه این تحلیل انواع مختلفی نیز دارد. (34) تحلیل‌های فرهنگی «در جهان» رخ می‌دهد و از همین‌رو تساهل منجر به حذف خشونت بهسازی مذکور از دیدگاه فرهنگی ما، تساهلی سیاسی به شمار می‌آید که علت آن ارجح دانستن برخی از نژادها و طبقات جامعه است.
در سال 1969، جامعه‌شناسی به نام مارتن نیکلاییس (35)، مطلب نوینی را اظهار داشت که همواره من را راهنمایی کرده است. نیکلاییس، در مقابله با دیدگاه عینیت‌گرا و آمرانه موجود در جامعه‌شناسی رایج دهه‌ی 1960، دیدگاهی دیگر را برای پژوهش‌های اجتماعی - فرهنگی مطرح ساخت. در این دیدگاه جدید، به جای آنکه جایگاه اجتماعی را مخفی کرده و پوشیده دارند، آن را آشکار می‌ساختند:
اگر جهت کار یک دستگاه وارونه شود چه رخ می‌دهد؟ چه خواهد شد اگر عادات، مشکلات، اقدامات و تصمیمات صاحبان ثروت و قدرت را هزاران پژوهشگر دقیق هر روز و هر ساعت موضوع موشکافی، مداقه و تحلیل قرار دهند و این موارد را از کتب دیگر ذکر کنند، جداولی برای نتایج تهیه سازند و اطلاعات به دست آمده را در صدر نشریه‌ی ارزان در اختیار توده‌ی مردم قرار دهند و مطالب خود را به زبانی بنگارند که حتی یک نوجوان پانزده ساله‌ی ترک تحصیل کرده از دبیرستان بتواند این مطالب را بفهمد و به این ترتیب رفتار صاحبخانه‌شان را پیش‌بینی کند و از سوء استفاده کند و رفتار او را کنترل سازد؟
به نظر من اگر فقط بخشی از پژوهش درخصوص بهسازی مذکور معطوف بر عاملان بهسازی باشد درک این دیدگاه پیچیده نقطه‌ای عالی برای مقابله با این بهسازی خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. Hamnett 1991:174
2. Chicago School
3. Social ecology tradition
4. Positivist
5. Alonso 1964
6. A "return to the city"
7. Social production
8. Hamnett 1991:173-174
9. Lipton 1977; Laska and Spain 1980
10. Hamnett 1973
11. Williams 1976, 1978
12. N. Smith 1979a, 1982
13. Berry 1985; Sternlieb and Hughes 1983
14. Rehabilitation
15. production-side explanations
16. آثار موجود در این باره چنان فراوان است که نمی‌توان در این کتاب به همه‌ی آنها پرداخت. جدید‌ترین بحث‌های در این باب، در آثار ذیل مندرج است و این آثار، بیشتر مباحث اساسی را در پانزده سال اخیر در بر می‌گیرد:
Hamnett 1991; Bondi 1991a, 1991b; Smith 1992, 1995c; van Weesep 1994; Lees 1994; Clark 1994; Boyle 1995d.
17. David Ley
18. Smith and Williams 1986, Ley 1986
19. Lees 1994
20. Clark 1991,1994
21. Berman 1982
22. Mass production
دوره انبوه در صنایع تولیدی از 1900 تا حدود 1950 (البته برخی اعتقاد دارند که این دوره از 1920 شروع و تا 1970 نیز ادامه داشته است) رویکرد جدیدی در مدیریت صنعت پدید آورد و با تأکید بر روحیه سرمایه‌داری و صرفه اقتصادی از میزان سرمایه‌گذاری در صنعت این دیدگاه شکل گرفت. به گونه‌ای که کارخانه‌ها با استانداردسازی و تأکید بر تولید انبوه توانستند هزینه و زمان تولید را کاهش دهند اما اینکار به قیمت کاهش کیفیت و انعطاف‌پذیری صورت گرفت. (از مترجم)
23. در صنایع تولیدی دوره انبوه جای خود را به پارادایم ناب سپرد، در این پارادایم تأکید بر افزایش کیفیت محصولات تولیدی با حفظ خواسته مشتریان بود، به عبارتی دیگر در این دوره کیفیت را آنچه مشتری می‌خواهد، تعریف کردند. (از مترجم)
24. Gertler 1988; Reid 1995
25. Harvey 1989
26. Mills 1988, Caulfield 1994; Boyle 1995
27. Hamnett 1992
28. Caulfield 1989:628
29. Foucault
30. Subject positionality
31. برای مثال به این توضیح توجه کنید: «یکی از استادان دانشگاه در کره‌ی جنوبی، که رئیس اتحادیه‌ی نویسندگان این کشور است، در جلسه‌ای برخاسته و گفته است که اگر شنوندگان مایل‌اند مقصود او را دریابند، او ناچار است در ابتدا کمی درباره‌ی خودش صحبت کند. وی ابراز داشته است: «به طور طبیعی از انجام دادن چنین کاری، خرسند نیستم، با این حال، در ایالات متحده، این کار را بسیار آسان یافته‌ام. این کار را در ایالات متحده، «تعیین موضع خود در بحث» نامیده اند» (Haraway and Harvey 1995).
32. Bob Fitch
33. Fitch 1988:19
34. Mitchell 1995b
35. Martin Nicolaus

منبع مقاله :
اسمیث، نیل؛ (1390)، مرزبندی نوین شهری بهسازی بافت شهری از راه اسکان جمعیت مرفه در شهرهای کینه‌توز، ترجمه حسام زندحسامی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.