نویسنده: علی غفوری
جنگ دریایی لپانت
توسعه تجارت در قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی سبب شد تا جزایر و راههای دریایی اهمیت زیادی پیدا کنند. از طرف دیگر پنجههای بزرگ عثمانی کلیه پلهای ارتباطی شرق و غرب را در اختیار گرفته بود و به قدرتهای اروپایی اجازه تنفس نمیداد. از اواخر قرن پانزدهم پرتغالیها، ونیزیها، هلندیها و اسپانیاییها به دنبال فضاهای تازه و راههای جدید رفتند در حالی که مدیترانه را نیز هنوز تخلیه نکرده بودند. اما سلاطین عثمانی قصد داشتند مدیترانه را نیز کاملاً در اختیار خود بگیرند. بنابراین در 1570 با اعزام نیروی عظیم به فرماندهی ورزیدهترین دریانوردان و سربازان عثمانی عازم قبرس شدند که در تصرف ونیزیها بود.دژهای نیکوزیا و فاما گوستا پس از ماهها مقاومت، مقهور 50 هزار سرباز عثمانی شدند و مدافعان از دم تیغ گذشتند.
اکنون عثمانی که در این زمان سلطان سلیم موسوم به خمار در آن حکومت میکرد آرام آرام در حال فشردن گلوی دولتهای مسیحی بود و این بار قصد داشت دریا را نیز از دست آنها به درآورد.
فرمان صلیبی
پاپ پی پنجم در 1571 از پادشاهان اروپایی خواست تا نیروی بزرگی علیه عثمانیان به کار گیرند تا آنها را از قبرس بیرون کنند.با کنار کشیدن آلمان و فرانسه از اتحاد صلیبی جدید، اتحادیه مذکور عملاً محدود به یک نیروی دریایی شد اما این نیرو بسیار قوی و حرفهای بود.
نیروهای پاپ، اسپانیا (دشمن بزرگ دریایی عثمانی) ونیزیها، اتریشیها و مالتها در تابستان 1571 در مسینا در مدیترانه شرقی جمع شدند. فرماندهی این نیرو به دون خوان اتریشی پسر شارل پنجم، رسید و مقرر شد که آخرین جنگ صلیبی غرب علیه عثمانیها جنگی دریایی باشد.
470 کشتی روبه روی هم
نیروی دریایی طرفین در زمان خود بسیار بزرگ و بیهمتا بود. ترکها به فرماندهی علی پاشا و علوج علی، دو فرمانده باسابقه عثمانی، از 270 کشتی و بیش از 35 هزار سرباز بهرهمند بود و نیروی دریایی پیمان موسوم به مقدس نیز از 30 هزار سرباز برخوردار بود. تنها مزیت نیروهای غربی وجود 6 کشتی عظیم بادبانی، پارویی جدید بود.ناوگان غربی در سپتامبر 1571 نزدیک خلیج لپانت شده و با نیروهای عثمانی قصد نبرد کردند. ترکها میدانستند که در خلیج لپانت کشتیهای اروپایی به سراغ آنها نمیآید اما سخنان مهیج فرماندهان ترک نظیر علی پاشا امیر البحر سبب شد تا ترکان به قصد درگیری از خلیج بیرون بیایند.
در 7 اکتبر 1571، 400 کشتی که مملو از پرچمهای صلیبی و هلال بودند در مدیترانه رودرروی هم قرار گرفتند.
مسیحیان تا مدتی تنها به انتظار حمله عثمانیها نشستند و پس از شلیک گلوله آنها اقدام به آتشباری کردند. ترکها که با دیدن شش ناو عظیم اروپایی پی بردند که هدف اصلی مسیحیان نابودی کلیهی کشتیهای آنها با توپ است به سرعت از سه جناح خود را به ناوگان اروپایی نزدیک کردند در حالی که آتش ناوگان ونیزی و اسپانیاییها کشتیهای آنها را در هم کوبید.
در سمت راست سیروکو، فرمانده ترک، سعی کرد با نیروهایش خود را به موازات دشمن برساند تا با پهلو به پهلو دادن کشتیها از ضرب شمشیر برای از بین بردن دشمن استفاده کند.
لیکن آنها مصادف با دریانوردان کهنهکار ونیزی شدند و کل اسکادرانشان نابود شد و سر سیرو از تن جدا گشت. اگرچه ونیزیها نیز فرمانده خود را به همراه جمعی از بهترین سربازانشان از دست دادند.
در مرکز منطقه درگیری، ناوهای لارئال و سلطانه (دو ناو اصلی فرماندهی طرفین) به یکدیگر برخورد کرد و دو کشتی به گونهای به هم گیر کردند که جدایی آن امکانپذیر نبود. بنابراین سرنشینان دو ناو برای نبرد تن به تن به سوی هم هجوم آوردند. این در حالی بود که دهها ناو اروپایی و عثمانی نیز خود را سراسیمه به منطقه درگیری رساندند.
نبرد سختی بین نیروهای طرفین درگرفت. اگرچه برتری توپخانه اروپاییها سبب شد نیمی از کشتیهای ترک قبل از رسیدن به محل درگیری از بین بروند.
ینیچریها در ابتدا با جمع شدن به اطراف علی پاشا یک هسته قوی مقاومت تشکیل دادند و در عرشه کشتی به دفاعی سخت پرداختند اما به تدریج تعداد سربازان اروپایی بیشتر میشد و استفاده آنها از گلولههای شمخال نیز قدرت شمشیر ینیچریها را بیاثر کرد.
در این میان دون خوان نیز با چند هزار نیروی جدید خود را به کشتیهای درگیر با هم رساند و پس از آن که گلولهای به سر علیپاشا اصابت کرد پرچمهای اروپایی به نشانه پیروزی بالا رفت اقدام ترکها برای بازپسگیری ناو سرفرماندهی به جایی نرسید و تنها سبب افزایش تلفات آنها شد.
اکنون تنها جناح چپ ترکها به فرماندهی علوج علی که دریانوردی ماهر بود به فعالیت ادامه میداد. او ابتدا سعی کرد از مقابل همتای خود، اندریا دوریا، بگذرد و پس از موفقیت خود را به ناوگان دون خوان رساند. در آن جا خود را رودرروی ناوگان سیسیلی و مالتی دید و پس از درهم کوبیدن آنها چون مطمئن شد با مرگ علی پاشا و از هم پاشیده شدن قلب ناوگان ترک شکست عثمانی قطعیست به همین پیروزیها اکتفا کرد و شبانه با 40 کشتی باقی مانده به سمت قسطنطیه عقبنشینی کرد.
به این ترتیب شکست نیروی دریایی عثمانی با سرعتی حیرتآور در تمام اروپا منعکس شد و نفسهای حبس شده در سینهی میلیونها اروپایی با خوشحالی تمام به بیرون داده شد. نکته جالب در این جنگ حضور سروانتس نویسنده اثر معروف دن کیشوت در این نبرد بود. او که در این نبرد دست چپ خود را برای همیشه از دست داد درباره اهمیت این نبرد گفته بود که: «در آن روز فرخنده مسیحیت دریافت که عثمانیها هم شکست میخورند.»
نتیجه نبرد
لپانت مانند ضربهای کوچک بر پیکر غول عثمانی بود. اما اثر روحی و روانی آن برای اروپاییها بسیار زیادتر بود. آنها اکنون مطمئن شده بودند که با کمک قوای دریایی حداقل میتوانند جلوی پیشروی سریع ترکها در مدیترانه را بگیرند. در لپانت عثمانی نیروی دریایی خود را از دست داد اما قبرس کماکان در اختیار عثمانیها باقی ماند.ثروت عظیم عثمانی سبب شد تا آنها ظرف 2 سال ناوگانی با همان عظمت ساخته و وارد مدیترانه کنند. اما تربیت هزاران ناوی جایگزین، سالها وقت میبرد و در این مدت اروپا به سرعت به توسعه ناوگان خود پرداخت. اروپا قبرس را فراموش کرد چرا که در قرن شانزدهم نمیشد «چیزی را که یک بار سلطان عثمانی به دست آورده مجدداً از دست او گرفت.»
اما اسپانیا، ونیز، مالت، انگلیس و پرتغال با قویتر کردن خطوط دریایی خود جلوی تسخیر سواحل مهم شمال مدیترانه توسط عثمانیها را گرفتند.
اگر در لپانت عثمانیها برنده میشدند به طور قطع تمام جزایر کوچک و بزرگ مدیترانه به تصرف عثمانی درمیآمد و مدیترانه دیگر دریای اروپایی نبود.
لپانت شروع دنیای جدیدی نیز بود، دنیایی که در آن نیروهای دریایی اهمیتی همپای نیروهای زمینی مییافتند.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم