استقلال فرهنگی، نخستین گام برای استقلال کشور
ما اگر بخواهیم مستقل باشیم باید اول افکارمان را مستقل کنیم، یعنی از آزادی فکری [آغاز کنیم] یک آزادی خارجی هست که کسی به آن تعرضی نکند، حالا یک همچه آزادیی هست، اگر بگذارند. اما آزادی فکری این است که انسان در فکرش آزاد و بدون اینکه متمایل به یک طرف باشد فکر کند، در مسائل علمی هم همینطور است. مسائل علمی را اگر چنانچه انسان آزاد فکر کند یک طور برداشت میکند، اگر چنانچه ذهنش متوجه باشد، انگل باشد نسبت به این قضیه، یک جور دیگر فکر میکند، یک جور دیگر برداشت میکند. برداشتهای علمی ما هم الان آزاد نیست، ما باید افکارمان را آزاد کنیم تا برداشتهای علمیمان آزاد باشد. اما باید بفهمیم این را که ما خودمان فرهنگ داریم، یک فرهنگ غنی داریم، و فرهنگمان از خارج بهتر است و ما باید کوشش کنیم به اینکه بنای بر این الان بگذاریم، همه بنای بر این بگذاریم که خودمان را از غیر منفصل کنیم، مستقل کنیم. اگر این بنا را الان نگذاریم و باز در نظر ما این باشد که هر چه از اروپا آمد او درست است، هر فکری که از اروپا آمد آن درست است [استقلال به دست نمیآید] افکاری که الان در اروپاست شکست خورده، حالا که آمده اینجا و صادرش کردند به اینجا، اینجا بهش توجه کردند. (1)فکر ایرانی- اسلامی به جای غرب زدگی
اول چیزی که بر ملت لازم است و بر دانشگاهها لازم است و بر دانشکدهها لازم است و بر همه ملت لازم است این است که این مغزی که حالا شده است یک مغز اروپایی یا یک مغز شرقی، این مغز را بردارند، یک مغز انسان خودمانی، انسان ایران- اسلامی، همان طور که آنها شستشو کردند مغزهای ما را، مغزهای بچههای ما را و به جای مغز خودشان مغز دیگری نشاندند، ما هم حالا عکس العمل نشان بدهیم و شستشو کنیم مغز خودمان و بچههای خودمان را و یک مغز اسلامی- انسانی جایش بنشانیم، تا از این وابستگی فرهنگی و وابستگی فکری بیرون بیاییم. اگر ما از وابستگی فکری بیرون بیاییم، همه وابستگیها تمام میشود. اینکه ما وابسته شدیم، در اقتصاد وابسته هستیم، در عرض میکنم که فرهنگ وابسته هستیم، در همه چیز وابسته هستیم، مبدأ این همین است که در فکر وابسته هستیم. فکرمان نمیتواند بکشد این را که ما خودمان هم فرهنگ داریم؛ خودمان هم فرهنگمان غنی است؛ خودمان هم همه چیز داریم. (2)نقش خودباوری دانشگاهیان در استقلال کشور
امیدوارم با کوشش اساتید و معلمین، وضع به صورتی درآید که فردی که دوره درسی اش تمام شد، فردی متعهد بار آمده باشد، فردی که بداند باید برای کشورش خدمت کند و کاری به رضایت کشورهای بیگانه نداشته باشد. شما میدانید بیشتر کسانی که در دانشگاه بزرگ شدهاند در عین حال که بعضی از آنان نماز هم میخوانند ولی معتقدند ایران باید زیر نظر کشورهای بیگانه باشد. میگویند ایران نمیتواند خودش را اداره کند. آیا ایرانی که با تمام فشارها خودش را حفظ کرده و انقلابش را به کشورهای دیگر صادر و ملتهای دیگر را بیدار نموده است، نمیتواند خودش را اداره کند؟ چرا باید کاری کنید که دانشگاههایمان روش تودههای مردم را داشته باشد که اگر ملتی چیزی را خواست، خلافش را نمیتوان بر آن تحمیل کرد. شما ملاحظه کنید تودههای میلیونی ما چگونه منقلب شدهاند و به این معنا توجه کردهاند که باید در مقابل قدرتها بایستند. دانشگاه باید مرکز رشد چنین امری باشد که متأسفانه نبوده است.امیدوارم با زحمت شما آقایان و شورایعالی انقلاب فرهنگی، دانشگاهی پیدا کنیم که دانشگاه مردم باشد، نه دانشگاه خارج. ما باید طوری جوانانمان را تربیت کنیم که مسلمانان دیگر کشورها بفهمند که تربیت در اینجا مفید است. و این را بدانید که اگر دانشگاه درست کار کرد و خود را به دنیا عرضه نمود و مردم دنیا فهمیدند که دانشگاه ایران برای خودش کار میکند، نه برای خارج، قهراً مسلمانان دیگر کشورها به اینجا خواهند آمد. (3)
اصلاح کشور، در گرو اصلاح دانشگاه
دانش تنها فایده ندارد، بلکه دانش و تعهد با هم اند که میتوانند انسان را به جایی برسانند که محتاج دیگران نباشد و پیش خدا آبرومند باشد. البته این کار مشکلات و ناگواریهایی دارد، هرکس بخواهد کار مثبتی انجام دهد، این طور نیست که همه از آن کار خوششان بیاید و ولی کسی که دنبال حق میرود و برای رضای خدا کار میکند نباید به فکر این باشد که به او چه گفتهاند، یا چه میگویند؛ باید خدا را در نظر خوب هم مخالف دارد. شما فکر این باشید که کارتان خوب و پیش خدا آبرومند باشد، وقتی در این فکر بودید خدا هم شما را همراهی میکند و مشکلاتتان را اصلاح مینماید، که اگر دانشگاه اصلاح شد، کشور اصلاح میشود. (4)خودباوری و استقلال فرهنگی
شما سعی کنید از متخصصین متدین و متعهد استفاده کنید. ما بارها گفته ایم که ما متخصص میخواهیم، ولی متخصص متعهد. ولی دشمنان فریاد زدند که اینها با تخصص مخالفند. البته که متخصص منحرف از هر کسی خطرناکتر است. خلاصه مطلب، ما باید این را بفهمیم که همه چیز هستیم و از هیچ کس کم نداریم. ما که خودمان را گم کرده بودیم باید این «خود» گم کرده را پیدا کنیم و این فکر که بر ما تحمیل شده بود که «اگر دست خارج کوتاه شود، میمیریم» را با تمام قدرت از بین ببریم. و دیدید که ملتی با دست خالی در مقابل ابرقدرتها و قدرتها ایستاد و این حرکت موجی برداشت که به امید خدا، به این زودیها نمیایستد.امیدوارم همه آقایان کمک کنند تا فرهنگمان و فرهنگ اسلامیمان، فرهنگی که شیخ الرئیس (5) را درست کرده است را باز یابیم. تکرار میکنم: ما باید باورمان شود که چیزی هستیم. اگر اعتقاد پیدا کردیم که میتوانیم هر کاری را انجام دهیم، توانا میشویم. شما هم اعتقاد پیدا کنید که میتوانید. مغزها باید شستشو شود و مغزهایی که به خود متکی است جای آن را بگیرد. (6)
تغییر امور از فرم غربی به اسلامی
باید هر کسی در محل خودش، هر گروهی در محل خودش، هر کسی در پست خودش، انجام وظیفه زمان جمهوری اسلامی بکند، یعنی باید این فرم غربی برگردد به یک فرم اسلامی، تا حالا ما همه چیزمان را تقریباً باید بگوییم غربی بود؛ همه چیز غربی بود. حالا باید، بعد از اینکه ما دست آنها را کوتاه کردیم، این طور نباشد که باز دنبال آنها باشیم، همه چیزهای خودمان را فراموش بکنیم، و دنباله رو غرب یا دنباله رو شرق باشیم. باید ما توجه داشته باشیم که ما خودمان کی هستیم و چی هستیم، و مملکت ما احتیاج به چی دارد و به کی دارد. اگر ما این وابستگیهای معنوی را، این وابستگیهایی که جوانهای ما را و دانشگاه ما را و همه چیز ما را به صورت غربی در آورده بود، اینها را اگر برگرداندیم به حال خودش، و پیدا کردیم خودمان را، میتوانیم یک ملت مستقل باشیم و یک ملت آزاد باشیم، پیوند به غیر نداشته باشیم، و خودمان سرپای خودمان بایستیم و کارهای خودمان را خودمان انجام بدهیم، و اما اگر چنانچه از این معنا غفلت بشود و باز همان خیالات و همان بساط غرب در اینجا باشد، امید اینکه بتوانیم ما مستقل باشیم و بتوانیم آزاد باشیم، آزاد فکر بکنیم، آزاد عمل بکنیم، این امید دیگر نیست. (7)اساتید و معلمان، از استعداد و پیشرفت خارجیها بت نتراشند
من به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش میکنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی کنید؛ و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینی که به وسیله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیدهاند، تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیه پیروی و تقلید و گدا صفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جای اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و راه و رسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانسته ایم آن همه هنرآفرینی و اختراعات و پیشرفتها داشته باشیم. ان شاء الله در شرایط بهتر زمینه کافی برای رشد استعداد و تحقیقات را در همه امور فراهم میسازیم. مبارزه علمی برای جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست. و اما مبارزه عملی آنان در بهترین صحنههای زندگی و جهاد و شهادت شکل گرفته است. (8)لزوم طرد افراد نفاق افکن میان حوزه و دانشگاه
اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههای دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او رو گردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی میتوان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که میخواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است. و توطئهها در دانشگاهها از عمق ویژهای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئهها باشند. (9)مرز اختناق و آزادی
شما معلمها و همه اساتید توجه کنید به این معنا که غرب به ما چیزی نمیدهد که مفید باشد. دارد چیز مفید، اما به ما نمیدهد، صادر نمیکند. آنی که به ما صادر برای ما صادر میکند آن چیزهایی است که مملکتهای ما را به تباهی میکشد. آزادی صادر میکند، اما آزادی برای اینکه هر که هر فحشایی را میخواهد بکند آزاد است! مع الأسف اینهایی هم که در ایران هستند و آزادی طلب هستند باز وقتی که میبینید یک چیزی که برای مملکت ما تباهی داشته است و جلویش را گرفتند آنها فریادشان در آمده است که اختناق است! اختناق این است که قلمهایی که بخواهند به نفع یک کشوری، به نفع کشور شما به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما، به کار برود جلویش را بگیرد. اگر چنانچه یک چیزی که بر ضرر جامعه ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر کشور ما هست، توطئه در کار باشد، جلویش را بگیرند، این اسمش اختناق نیست. این اسمش جلوگیری از فساد است. این دو تا را باید این دو مرز را از هم جدا کرد. جلوگیری از فساد، آزاد قرار ندادن جوانها را در اینکه در این مراکز فحشاء وارد بشوند، هروئینی بشوند، تریاکی بشوند، به فحشاء وارد بشوند، قمار باز بشوند، و امثال ذلک، جلوگیری از اینها؛ اسمش جلوگیری از آزادی نیست و اسمش اختناق نیست. اسمش عمل کردن به نفع خود جوانهاست. در طول این مدتی که این سلسله خبیث در ایران حکومت کردند، یک چیزها آزاد بود؛ هر که هر کاری دلش بخواهد بکند، دخالت در امور مملکتی و دخالت در سرنوشت خود کشور نباشد هر کاری میخواهند بکنند. دامن هم به آن میزدند! مراکز فحشاء در شهرهای بزرگ، و خصوصاً در تهران از همه جا بیشتر از مراکز صلاح بسیار بیشتر بود. میگفتند که مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است! مراکز قمار، مراکزی که مهیا میکردند برای اینکه بچهها را به فحشاء بکشند، دخترها و پسرها را به فحشاء بکشند، اینها آزاد. دامن هم به آن میزدند؛ وسائل هم برایش فراهم میکردند؛ تبلیغات هم از همه طرف میکردند. از تلویزیون تبلیغ میکردند. از رادیو تبلیغ میکردند. از مجلات از روزنامهها تبلیغ میکردند. گفتههایشان اینطور بود؛ نطقهایشان اینطور بود. این تبلیغات آزاد بود، و جوانهای ما را فاسد کرد، لکن یک قلم که بتواند یک کلمه راجع به گرفتاریهای ملت بنویسد آزاد نبود. یک زبان که بتواند یک کلمه راجع به مقدرات مملکتش صحبت بکند آزاد نبود. اگر یک کلمه برخلاف آن چیزی که آنها دلشان میخواست از کسی صادر میشد، سرنوشتش به دست ساواک بود و به آن بساط.آنها آزادی را در یک جبهه نگه داشته بودند، و فریاد هم میزدند: «آزاد زنان و آزادمردان»! همینها مقصودشان بود که اینها آزادند هر کاری میخواهند بکنند؛ به هر مرکز فحشایی میخواهند بروند.
اختناق در یک جبهه دیگر بود؛ برای قلمهایی که اگر میخواست کسی یک کلمه راجع به مصالح مملکت بنویسد، راجع به مصالح اسلام شود بنویسد، اینها آزاد نبود و اختناق بود. الان هم که ملاحظه میکنید، بعضی از قلمها همین جور دارند مشی میکنند. وقتی که یک توطئه گری را، یک توطئه گرهایی را که فسادشان برای ملت ثابت است، جلویشان را میگیرند، فریادشان در میآید کهای کذا و کذا! اگر جلوی یک فحشایی را بخواهند بگیرند، باز هم صدای این آقایان درمی آید که آزادی نیست! لکن اگر کسی بخواهد یک عملی بکند که برای کشورش مفید است، برای آتیه کشورش مفید است، بیمه میکند استقلال کشور را، صدایشان درمی آید که چرا باید اینطور بشود؟ میخواهند سانسور کنند. اشخاصی هستند که سانسورچی هستند با قلمهای خودشان؟ زورشان نمیرسد که با عمل بروند جلو بگیرند، با قلمهای خودشان میخواهند سانسور کنند! حتی مجلس خبرگان را میخواهند سانسور کنند، انتقاد میکنند. (10)
امید به آینده کشور در گرو بها دادن به جوانان و اندیشمندان
علما و روحانیون انشاءالله به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خود آشنا هستند ولی از باب تذکر و تأکید عرض میکنم امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای ازاد کشور اسلامی مان احساس میکنند که میتوانند اندیشههای خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوند. و اگر بیراهه میروند، با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید و باید به این نکته توجه کنید که نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فوراً انگ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک انداخت. اینها که امروز اینگونه مسائل را عنوان میکنند مسلما دلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان میتپد، و الا داعی ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونهای است که خود فکر میکنند. به جای پرخاش و کنار زدن آنها با پدری و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیر این صورت خدای ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین میافتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتی ما میتوانیم به آینده کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوهها و اصولی که منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان میشود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی، باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد. (11)پینوشتها:
1- همان، ج 11، ص180.
2- همان، ج 10، ص 53.
3- همان، ج 19، ص 222 تا 223.
4- همان، ج 19، ص 223.
5- شیخ الرئیس ابوعلی سینا 370- 428 ه. ق، از بزرگترین دانشمندان ایران است. کتابهای مهم آو، قانون در طب، شفا، المبدأ و المعاد، دانشنامه علایی، اشارات و تنبیهات است.
6- صحیفه امام، ج 15، ص 310.
7- همان، ج 9، ص 501.
8- همان، ج 21، ص 96.
9- همان، ص 414.
10- همان، ج 10، ص 357 تا 359.
11- همان، ج 21، ص 98 و 99.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم