یادداشت راسخون: خوانندهی گرامی به یاد داشته باشید که مقالهی زیر، در سال 1367 خورشیدی نوشته شده و شاید بسیاری از دادههای آن به روز نباشد.
فارس در جنوب ایران واقع شده، از شمال به استان اصفهان و بویراحمد سردسیر، از جنوب به استان ساحلی، از مشرق به استان کرمان و از مغرب به خلیج فارس و کهکیلویه محدود است، فارس منطقهای است کوهستانی که ارتفاعات آن بطور کلی از شمال غربی به جنوب شرقی است، در شمال غربی منطقه ارتفاعات بهم گره خورده و تشکیل پرتگاههای عمیق و گذرگاههای صعبالعبوری را دادهاند ولیکن هر اندازه به سمت جنوب شرقی ممتد میگردد فاصلهی کوهها از یکدیگر زیادتر میشود و جلگههای بین آنها وسیعتر میشود، بلندترین کوههای فارس در ناحیه کهکیلویه قرار دارد، در اغلب درهها رودخانههایی جریان دارد که اکثر آنها در زمستان و ماههای اول بهار دارای آبند، مهمترین آنها عبارتند از: رودخانه کر که پس از متصل شدن به پلوار به دریاچه بختگان میریزد و رودهای شاپورومند و شوروخمیر که به خلیج فارس میریزند. نظر به اینکه در این منطقه بارندگی زیاد نیست به همین جهت اثر آبها در زمین کمتر و در اغلب درههای موازی دریاچههایی تشکیل یافته مانند دریاچه بهارلو و غیره و اگر گاهی رودخانهای از درهای خارج شده باشد از قسمتهای بسیار باریکی میگذرد که عموماً به آنها تنگ گفته میشود که عبور از آنها خالی از اشکال نیست و برای رفتن از درهای به درهی دیگر باید از قسمتهای مرتفع کوه که کتل نام دارند عبور کرد. از جنبهی اقلیمی فارس را میتوان به سه منطقهی گرمسیر، تنگستان و سردسیر تقسیم کرد:
اول: گرمسیر عبارت است از قسمت پست کرانه خلیج فارس که آن را دشتستان و گرمسیر مینامند؛
دوم: کوههای که دارای تنگههای متعدد و باریک است به تنگستان معروف است، لارستان در امتداد آن واقع شده است؛
سوم: در شمال تنگستان ناحیهی مرتفعتری است که به آن سرحد یا سردسیر گفته میشود.
آب و هوای فارس به سبب مواقع مختلف و وسعت منطقه متفاوت است، در نواحی جنوبی کاملاً گرم و در نواحی مرکزی معتدل و در قسمتهای شمالی که کوهستانی است سرد است. مرکز این استان شیراز است و شهرستانهای تابعهی آن عبارتند از: کازرون، جهرم، داراب، فیروزآباد، لار، استهبان، مرودشت، آباده، اقلید، نیریز، فسا، ممسنی (نورآباد).
تاریخ
منطقهی فارس از قدیمترین مراکز تمدن ایران است، فارس در کتیبههای هخامنشی به صورت پارسه (1) و در یونانی پرسیس (2) که معرب آن فارس است آمده است، یونانیان پرسیس را که تنها نام آن ایالت بوده اشتباهاً بر تمام ایران اطلاق میکردند که تا این اواخر هم اروپائیان در این اشتباه باقی مانده بودند.پارسیها مردمانی آریایینژاد بودند که تاریخ آمدنشان به این سرزمین روشن نیست، همین اندازه از بیانات پادشاهان آشور استنباط میشود که پارسیها نیز مانند مادها مدتهای مدید تحت تسلط آشوریها بودهاند و در اطراف دریاچهی ارومیه یا در کرمانشاهان کنونی سکونت داشتهاند و بعدها به احتمال زیاد در حدود سال 700 ق. م رهسپار نواحی جنوبی ایران شدهاند و در سرزمین فارس اقامت گزیدند و مطابق نوشتههای آشوریان مرکز حکومت آنها پارسوماش نامیده شد و باز هم دست نشاندهی آشور بودند، سپس از تحت تبعیت آشور خارج شده تابع مادیها شدند. بنا به گفتهی هرودوت پارسیها به شش طایفه شهرنشین و دهنشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم میشدند و خانوادهی هخامنشی از نجیبترین طایفهی پارسی یعنی طایفهی پاسارگادیها بود و لیکن نویسندهی مذکور ذکری از دو شعبه بودن این سلسله به میان نیاورده است ولی به استناد اسناد و مدارکی که از حفریات شوش به دست آمده و آثاری که از بابلیها به جای مانده حاکی از آنند که کوروش در ایلام و انزان سلطنت داشته است، توضیح آنکه بعد از هخامنش که سرسلسلهی این دودمان است پسر او چیش پش (675- 740 ق.م) پادشاه پارس و انزان بوده، بعد از درگذشت وی سلسلهی هخامنشی به دو شعبه تقسیم شده است؛ یک شعبه در پارس و شعبه دیگر در ایلام و انزال سلطنت کردهاند، در سال 553 ق. م کوروش اول پادشاه انشان علیه ایخ توویگو پادشاه ماد قیام کرد و به ماد لشکر کشید و در سال 550 ق. م همدان را به تصرف خود درآورد و به دوران فرمانروایی سلسلهی ماد پایان داد، پس از این پیروزی همهی قبایل پارس او را به شاهی شناختند، از این تاریخ است که بعد از اتحاد ماد و پارس دولتی بزرگ به وجود میآید که بانی آن کوروش مؤسس سلسله هخامنشی است (559- 529 ق. م) که تا درگذشت داریوش سوم (331 ق. م) قریب 219 سال در ایران سلطنت کرد. سلسلهی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی منقرض شد، مرگ ناگهانی اسکندر در سال 322 ق. م وضع حکومت او را آشفته کرد، هنوز جسدش سرد نشده بود که سرداران وی به جان هم افتادند و سرانجام در سال 312 ق. م سلطنت بر سرزمین ایران نصیب سلوکوس شد، او و پسرش آنتیوخوس اول کوشیدند که تمدن یونان را وارد ایران کنند، برای نیل به این هدف مبادرت به بنای شهرهایی در ایران از جمله در پارس کردند و عدهای از یونانیان را در این شهر ساکن کردند با این همه در همین ایام در ناحیهی استخر سلسلهای محلی که در تاریخ به سلسله پادشاهان روحانی معروف است روی کار آمد که از سال 250 ق. م به بعد بر سکههای آنها که دارای خط پهلوی آرامی است قیافههای ایرانی و نقش اهورامزدا و نقش آتشدان و پرچم ایرانی مشاهده میشود، این سلسله را آثرپاتا مینامند که وظیفهی مهم آن حفظ و نگهداری آتشکدهها و اداره کردن مغها بوده مع ذلک پارس تا زمان آنتیوخوس چهارم جزو قلمرو سلوکی بود، هنگامی که وی در سال 164 ق. م درگذشت پارس استقلال یافت هرچند شاهان پارس در دورانی که سلاطین اشکانی صاحب قدرت بودند از آنها اطاعت میکردند با وجود این پارس هرگز ضمیمهی متصرفات اشکانیان نشد، از سلاطین پارس سکههایی به دست آمده که تقریباً اسامی تمام پادشاهان محلی را میتوان از روی آن سکهها به دست آورد، سلاطین پارس نفوذ و قدرت خود را بر سواحل کارامانیا (کرمان) و سواحل عربستان بسط دادند، از روایات مربوط به اردشیر اول چنین مستفاد میشود که در زمان وی پارس به چند ناحیه کوچک تقسیم میشده است، با توجه به نقوش سکههای این زمان چنین میتوان نتیجه گرفت که از تمدن یونانی اثر قابل توجهی در پارس باقی نمانده بود و دین غالب با آداب و سنن مربوط به خود دین زرتشتی بوده است و لاغیر.
در سال 17 هـ. ق مقارن با خلافت عمر خلیفهی دوم علاء بن خضرمی حاکم بحرین یکی از سرداران خود را مأمور فتح فارس گردانید لیکن از حاکم ایرانی فارس شکست خورد، دیری نپائید که چند تن از سرداران اسلام از جمله عتبة بن غزوان و احنفبن قیس و عثمان بن ابی العاص و ابوموسی اشعری هر یک به نوبهی خود به پارس لشکر کشیدند، هرچند بر فارس استیلا یافتند با این همه در بعضی نواحی متصرفی اغلب اوقات مردم علیه تسلط آنها سر به شورش برمیداشتند به همین علت در اخبار مربوط به حوادث آن ایام چند تاریخ برای تصرف یک ناحیه دیده میشود، ظاهراً پس از اینکه در سال 28 هـ. ق استخر و در همین سال فیروزآباد به تصرف مسلمانان درآمد تمامی فارس ضمیمهی متصرلات مسلمانان گردید، مالیات این استان ابتدا بالغ بر 33 هزار درهم تعیین گردید ولیکن در زمان خلافت متوکل (232-247 هـ. ق) خلیفهی عباسی به 35 هزار درهم رسید.
مسلمانان تقسیم ایالت فارس را به پنج ولایت که هر کدام را یک کوره میگفتند از ساسانیان به ارث بردند و این تقسیمبندی تا حملهی مغولان بر جای بود، پنج کورهی فارس عبارت بودند از:
1. کورهی اردشیر خوره که مرکز آن شیراز بود؛
2. کورهی شاپوره خوره که مرکز آن شهر شاپور بود؛
3. کورهی ارجان که مرکز آن به همین نام بود؛
4. کورهی استخر که مرکز آن پرسپلیس بود؛
5. کورهی دارابجرد که مرکز آن شهری به همین نام بود.
کورهی استخر مشتمل بر تمام نواحی شمالی فارس و مرکز آن شهر استخر بود، اعراب نام استخر را بر شهری اطلاق کردند که در دورهی ساسانیان یونانیان به آن پرسپلیس میگفتند. این شهر در کنار رودخانهی پلوار به فاصلهی چند میل بالای محل اتصال آن به رودخانه کر که تا مغرب خرابههای کاخ بزرگ هخامنشیان فاصلهی زیادی نداشت واقع شده بود. در داستانهای ایرانی بنای استخر را به سلاطین داستانی ایران مانند هوشنگ، جمشید و کیخسرو نسبت دادهاند ولیکن به احتمال زیاد استخر بعد از ویران شدن تخت جمشید توسط اسکندر مقدونی ساخته شده و به تدریج یکی از مهمترین شهرهای فارس گردید، خاندان ساسانیان از این ناحیه برخاستند، چه سلسله ساسانیان ریاست معبد آناهیتای استخر را عهدهدار بود، در سال 22 هـ. ق ابوموسی اشعری و عثمانبن عاص استخر را به تصرف خود درآوردند. در قرون اولیه اسلام استخر باز هم از اهمیت و اعتبار زیادی برخوردار بود، در قرن چهارم هجری بنا به گفتهی ابن حوقل وسعت شهر بالغ بر یک میل میشده (3) است ولی بعد از بنای شیراز به تدریج استخر اهمیت و اعتبار خود را از دست داد، اهالی آنجا در زمان عضدالدوله دیلمی (338-372 هـ. ق) بر ضد صمصامالدوله دیلمی سر به شورش برداشتند، عضدالدوله سپاهی را به فرماندهی قتلمش مأمور سرکوبی شورشیان کرد، سردار مذکور شهر را ویران کرد که از آن به بعد دیگر روی آبادی ندید، در حال حاضر ظاهراً قریه حاجیآباد بر قسمتی از محل استخر قدیم بنا شده است.
یعقوب لیث مؤسس سلسلهی صفاری (247- 265 هـ. ق) در سال 262 هـ. ق به فارس لشکر کشید، پس از تسخیر استخر رهسپار شیراز شد، بعد از یعقوب برادرش عمرو در سال 268 هـ. ق عازم فارس شد و امنیت را در آنجا برقرار کرد، بعد از صفاریان فارس به تصرف دیالمه آل بویه درآمد، عضدالدوله (338- 372 هـ. ق) با اینکه بغداد را در تصرف داشت مع ذلک پایتخت خود را شیراز قرار داد، به فرمان وی بر روی رود کر سدی بسته شد که به بندامیر معروف است، بعد از آل بویه فارس به تصرف سلجوقیان درآمد، در زمان ضعف سلاجقه سنقربن مودود که رئیس یک دسته از ترکمانان بود بر فارس استیلا یافت. وی مؤسس سلسلهی اتابکان فارس است که از سال 543- 684 هـ. ق در آن منطقه حکومت کردند، در سال 754 هـ. ق فارس به تصرف امیر مبارزالدین محمد مؤسس سلسلهی آل مظفر درآمد، شاهان این سلسله تا سال 795 هـ. ق که امیرتیمور آخرین فرد این سلسله یعنی شاه منصور را مغلوب کرد بر فارس حکومت داشتند، شاه اسماعیل مؤسس سلسلهی صفوی (907- 930 هـ. ق) در سال 907 هـ. ق فارس را تصرف کرد، در اواخر سلسلهی صفویه فارس به تصرف محمود افغان درآمد و هرچند نادر در سال 1142 هـ. ق اشرف افغان را برای آخرین بار در زرقان واقع در پنج فرسنگی شیراز مغلوب کرد ولیکن در جریان این حوادث به بسیاری از نقاط فارس زیانهای جانی و مالی زیادی وارد آمد. بعد از کشته شدن نادر بار دیگر فارس دستخوش هرج و مرج شد، چندی نگذشت با ظهور کریم خان (1163- 1193 هـ. ق) بار دیگر صلح و آرامش به فارس برگشت لیکن از حوادثی که بعد از درگذشت کریم خان به وقوع پیوست از جمله از جنگهایی که بین آغامحمدخان قاجار و لطفعلیخان زند روی داد فارس باز هم متحمل خسارات فراوان شد، بعد از درگذشت فتحعلیشاه قاجار یکی از پسرانش به نام حسینعلی میرزا فرمانفرما که حاکم فارس بود در فارس ادعای سلطنت کرد ولی توفیقی نیافت، ناصرالدین شاه سلطان مراد میرزا حسامالسلطنه را مأمور فتح هرات کرد و آن شهر بعد از شش ماه محاصره سرانجام در سال 1273 هـ. ق به توسط سپاهیان ایران تسخیر شد. دولت انگلستان که مایل نبود هرات به تصرف ایرانیان درآید و بار دیگر بر افغانستان تسلط پیدا کنند به ایران اعلان جنگ داد و جزیره خارک را اشغال کرد و پس از اندکی بوشهر را نیز متصرف شد، سرانجام به موجب معاهدهی پاریس که در همین سال بین دولتین ایران و انگلیس بسته شد عملیات نظامی متوقف گردید.
در سال 1325 هـ. ق (1927 م.) قرارداد روس و انگلیس مبنی بر تقسیم ایران به سه منطقه یعنی حوزهی نفوذ روس در شمال و مرکز و منطقهی نفوذ انگلیس در جنوب شرقی و منطقهی بیطرف در جنوب غربی منعقد گردید و در سال 1915 میلادی پس از آنکه روسها تا اصفهان پیش راندند و انگلیسها در جنوب قوای امنیه و طرفداران وکلای مهاجر ایران را مغلوب ساخته بودند دولتین روس و انگلیس قرارداد 1907 را از میان بردند و به جای آن قرارداد دیگری که به قرارداد 1915 معروف شد، بین خود بستند، به این معنی که منطقهی بیطرف را به کلی حذف کردند و قرار بر این گذاشتند که روسها تاحدود یازده هزار قوای قزاق تجهیز کنند تا بتوانند حافظ منافع روسها در شمال ایران باشند و همچنین نیرویی به همان اندازه بنام پلیس جنوب در فارس، کرمان، یزد و اصفهان تحت عنوان حفظ امنیت راههای جنوب ایران با هزینهی دولت انگلستان به وجود آمد.
مرکز استان فارس شیراز است و شهرستانهای تابعهی آن عبارتند از: کازرون، جهرم، داراب، فیروزآباد، لار، استهبان، مرودشت، آباده، اقلید، نیریز، فسا، ممسنی (نورآباد).
شیراز
شهرستان شیراز در فاصلهی 919 کیلومتری تهران واقع شده، از شمال به آباده، از مشرق به فسا و نیریز و اصطهبانات، از جنوب به فیروزآباد و از مغرب به کازرون محدود است، دارای 29 درجه و 36 دقیقه عرض شمالی و 52 درجه و 32 دقیقه طول شرقی است، شیراز در دشت کوچکی در حدود 32 کیلومتر طول و قریب 10 کیلومتر عرض واقع شده است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.600 متر است، دارای آب و هوای نسبتاً معتدل و فصول منظم است، آب زراعتی و آشامیدنی آن از رودها و چشمهسارها و قناتها تأمین میگردد، رودخانههای آن عبارتند از: کر، سیوند، قرهآغاج، شش پیر و قره باغ. ناحیه شیراز از زمانهای قدیم دارای اهمیت و اعتبار بوده و نام آن در الواح عیلامی مکشوف در تخت جمشید به صورتهای مختلف آمده است. تدسکو (4) در مجلهی انجمن شرقی امریکایی حدسی زده است و نام این شهر را از دو کلمه شر (5) (به معنی خوب) به اضافه رز (6) (همریشه رز «مو») گرفته است، ولیکن بعضی از محققین و صاحبنظران از جمله استاد هنینگ این تسمیه را نپذیرفته، معتقد است که شر به معنی خوب در لهجههای شرقی ایران آمده ولیکن در لهجههای جنوبی و غربی ایران سابقه ندارد. به عقیدهی استخری شیراز یعنی شکم شیر و بدین مناسبت شهر را به این اسم نامیدهاند که از تمام اطراف مواد غذایی به اینجا میآورند و معدوم میشد.در بعضی از داستانها بنای شیراز را به شیراز پسر فارس بن طهمورث نسبت میدهند و همین افسانهها دال بر قدمت این شهر است مضافاً به اینکه ویرانههای تخت جمشید گواه بر این مدعاست، شهر شیراز از دورهی ساسانیان سابقه دارد ولی شهرت و اعتبار و اهمیت آن از دوران اسلام به بعد است. در اواخر خلافت عمر شهر به تصرف ابوموسی اشعری و عثمانبن ابی العاص درآمد، محمد برادر یا پسر عم حجاج بن یوسف ثقفی والی معروف عراق در سال 64 هـ. ق شهر را از نو بنا کرد (7) و از این زمان به بعد روزبروز بر وسعت و اهمیت آن اضافه شد تا جایی که در قرن چهارم هجری وسعت شهر بالغ بر یک فرسخ مربع شد، عضدالدوله دیلمی (338-372 هـ. ق) قصری عالی در شیراز برای اقامت خود بنا کرد و در توسعه و زیبایی شهر کوشش کرد ولیکن بعد از مرگ وی شهر رو به انحطاط نهاد، به فرمان صمصامالدوله دیلمی (379- 388 هـ. ق) پسر عضدالدوله و یا سلطانالدوله دیلمی (403- 415 هـ. ق) نوهی عضدالدوله باروئی به طول 12 هزار متر که دارای 11 یا 12 دروازه بود بر اطراف شهر کشیدند و این بارو توسط محمودشاه اینجو در اواسط قرن هشتم هجری مرمت شد (8). در زمان اتابکان فارس (543- 684 هـ. ق) به ویژه در دورهی سعدبن زنگی (599- 623 هـ. ق) و پسرش ابوبکر (623- 658 هـ. ق) شیراز دارای اهمیت و اعتبار زیادی شد. در قرن هشتم هجری حمدالله مستوفی از شیراز دیدن کرده و از هفده محله و نه دروازه و از مساجد معروف آن و بیمارستان عضدی و مرقد پسران امام موسی کاظم علیهالسلام یاد کرده است. در سال 795 هـ. ق امیرتیمور گورکانی در نزدیکی شیراز سپاهیان شاه منصور مظفری را محاصره کرد، در این پیکار شاه منصور کشته شد، به فرمان امیرتیمور عمر شیخ فرزند وی به حکومت فارس منصوب گردید، بنابه گفته شرفالدین علی یزدی در این حوادث خوشبختانه به شیراز خسارات زیادی وارد نشد، در سال 1137 هـ. ق زبردست خان افغان با وجود مقاومت دلیرانه اهالی بر شیراز استیلا یافت، کریم خان زند (1163- 1193 هـ. ق) شیراز را پایتخت خود قرار داد و به فرمان وی بر گرد شهر باروئی کشیده شد و خندقی هم حفر گردید، در شهر بناهای تازه، بازارها و کاخها بنا شد که از آن جمله خلوتخانه کریمخانی، مسجد، بازار و حمام وکیل را میتوان نام برد.
آرامگاه دو شاعر بزرگ ایران، سعدی و حافظ در این شهر است و مقبرهی خواجو در کنار دروازهی شهر جای دارد. آثار و ابنیه بسیار از ادوار مختلف در شیراز به یادگار ماند، که مهمتری و معروفترین آنها عبارتند از: تل باکون که در نزدیکی تخت جمشید واقع شده و متعلق به دوران قبل از تاریخ است و ویرانههای شهر استخر قدیم واقع در جلگه مرودشت، در اطراف این محل آثاری از دورهی هخامنشی و از دوران اسلامی دیده میشود و بندامیر واقع در جنوب شرقی مرودشت که در این محل پل تاریخی و بند عظیمی بر روی رودخانهی کر ساخته شده، متعلق به نیمهی اول قرن چهارم هجری و از آثار عضدالدوله دیلمی و پاسارگاد واقع در دشت مرغاب که مشتمل است بر آثار اولیه دوران هخامنشی و تخت جمشید واقع در 57 کیلومتری شیراز. به استناد مفاد کتیبهای که بر روی سنگ نقر شده این آثار از زمان داریوش اول (521- 486 ق. م) شروع شده به داریوش سوم (336- 331 ق. م) ختم میشود، یعنی در فاصلهی یکصد و پنجاه سال ساخته شده و قصر ابونصر یا تخت سلیمان واقع در 6 کیلومتری مشرق شیراز متعلق به دوران هخامنشی و نقش رستم واقع در کوهستان حاجی آباد مشتمل است بر آثار فراوانی از دوران قبل از هخامنشیان و عهد عیلام در دورهی ساسانیان و نقش رجب واقع در سه کیلومتری شمال تخت جمشید، در این محل نقوش برجستهای از سلاطین ساسانی در سینه کوه حجاری شده است و مغارهی شیخ علی واقع در 5 کیلومتری شرق نقش رستم در دهکده حاجیآباد، در درون این غار کتیبهای وجود دارد به خط پهلوی متعلق به شاپور اول (241- 271 م.) پادشاه ساسانی، بالای غار آرامگاهی به نام شیخ علی بنا شده و مسجدجامع عتیق، اصل بنای آن متعلق به زمان صفاریان است که به امر عمروبن لیث در سال 281 هـ. ق بنا شده است، بعدها در قرن هشتم و یازدهم هجری توسط شاه ابواسحق اینجو و شاه عباس اول صفوی مرمت شده و مقبره ابش خاتون آخرین اتابک فارس (662- 684 هـ. ق) متعلق به قرن هفتم هجری و آستانهی سیدعلاءالدین، این بقعه مدفن سیدعلاءالدین برادر شاه چراغ است، ساختمان بنا متعلق به قرن دهم هجری و بقعهی شاه چراغ مدفن میرسید احمد فرزند امام هفتم شیعیان (علیهالسلام)، از بناهای دوران اتابکان در قرن هشتم هجری است و مسجد نو یا مسجد اتابکی که به فرمان اتابک سعدبن زنگی در اواخر قرن ششم هجری بنا شده و کلیسای ارامنه متعلق به زمان شاه عباس دوم صفوی از آثار اوایل قرن یازدهم هجری و مدرسه خان متعلق به اوایل قرن یازدهم هجری و از آثار دوران شاه عباس اول و بقعهی هفت تن متعلق به دورهی کریم خان زند و مسجد وکیل از بناهای دورهی خان زند متعلق به قرن دوازدهم هجری و مزار شاه میرعلی بن حمزه نوادهی امام موسی کاظم (علیهالسلام)، بنای آن متعلق به دورهی زندیه و قاجاریه و مسجد نصیرالملک متعلق به قرن دوازدهم هجری و از آثار دوران قاجاریه میباشد و مزار شیخ یوسف سروستانی واقع در سروستان متعلق به قرن هفتم هجری و کاخ ساسانیان واقع در سروستان در 84 کیلومتری شرق شیراز است.
کازرون
شهرستان کازرون تا تهران 1.032 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به ممسنی، از مشرق به شیراز، از جنوب غربی به قسمتی از شهرستان برازجان و از جنوب به فیروزآباد محدود است، دارای 27 درجه و 4 دقیقه عرض شمالی و 54 درجه و 18 دقیقه طول شرقی است، بطور کلی شهرستان کازرون یک منطقهی کوهستانی است، ارتفاع آن از سطح دریا 800 متر است، آب و هوای آن گرم و شدت گرما در نقاط مختلف آن نسبت به عرض جغرافیائی و پستی و بلندی زمین فرق میکند، بوسیلهی رودخانههای شاپور و شش پیر مشروب میشود و دریاچه پریشان در آن واقع شده است.بر طبق قانون تقسیمات کشور ایران در سال 1316 هـ. ش جزو بخشهای تابعهی شیراز بود و در سال 1325 هـ. ش به شهرستان تبدیل شد، کازرون از شهرهای قدیمی ایران است، ابتدا شهر شاپور که خرابههای آن در 20 کیلومتری شمال غربی کازرون فعلی است اهمیت و مرکزیت داشته و شهر فعلی از توابع آن بوده ولی بعد از خرابی شهر شاپور فیروز (459-483 م.) پسر بهرام ساسانی به آبادی کازرون همت گماشت و در زمان قباد (487- 498 م.) آبادتر و بزرگتر شد، در نزدیکی خرابههای شهر شاپور روی کوهها چند حجاری وجود دارد که یکی از آنها صحنهی غلبه شاپور اول (249- 272 م.) بر والرین امپراتور روم شرقی را نشان میدهد و مجسمهی شاپور اول که یگانه مجسمهای است از دورهی ساسانی که تا امروز محفوظ مانده است. آثار تاریخی دیگر کازرون عبارتند از: نقش برجستهای از دورهی ساسانی واقع در سر مشهد نزدیک آبادی جره، این حجاری مشتمل است بر نقش بهرام دوم (275- 282 م.) در حال پیکار با دو شیر و نقوش برجسته ساسانی واقع در درهی رودخانهی شاپور (تنگ چوگان) و بقایای آتشکدهای در ده کیلومتری جنوب شرقی کازرون و آتشکده فراشبند واقع در خارج شهر کازرون متعلق به دورهی ساسانی است.
جهرم
شهرستان جهرم تا تهران 1.158 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به فسا، از مشرق به داراب، از جنوب به لار و از مغرب به فیروزآباد محدود است، دارای 28 درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 53 درجه و 33 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.120 متر است، آب و هوای آن گرم است، کوههای سفیدار در شمال غربی کشیده شده است، رودهای مهم آن عبارتند از: رودهای قره آغاج، سیمکان و رودشور.جهرم از شهرهای قدیم ایران است، گویا شهر جهرم قدیم در 18 کیلومتری شهر کنونی بنا شده بود، به استناد گفتههای نویسندگانی چند از جمله استخری و ابن بلخی و حمدالله مستوفی جهرم قلعهی بزرگی داشته که فاصلهی آن تا شهر پنج فرسخ بوده است و به قلعهی خورشه (خورشاه) معروف بوده است (9) که بانی آن خوشه عامل خلفای بنیامیه در جهرم بوده است، بعدها توسط خواجه نظامالملک وزیر مشهور سلجوقیان تعمیر و مرمت شده، در امتداد راه جنوبی جهرم در 42 کیلومتری جنوب غربی جویم دو محل مجاور یکدیگر به نام حرم و کاریان وجود دارد، کاریان محل آتشکده معروف کاریان است که آتشکده موبدان بوده (آذرفرنبغ) و یکی از سه آتشکده بزرگ ایران دورهی ساسانیان است.
آثار تاریخی جهرم عبارتند از: مسجدجامع و شاه حاجات.
داراب
شهرستان داراب تا تهران 1.141 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به شهرستانهای اصطهبانات و نیریز، از مشرق به بندرعباس، از جنوب به لار و از مغرب به لار و جهرم و فسا محدود است، دارای 28 درجه و 48 دقیقه عرض شمالی و 54 درجه و 32 دقیقه طول شرقی است، شهرستان داراب در دامنه واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.188 متر است، نواحی شمال آن کوهستانی است، آب و هوای آن در نواحی جنوب گرم و در سایر نقاط نسبتاً معتدل است، مهمترین مرتفعات آن کوه داراب است که در شمال شهرستان کشیده شده و پوشیده از جنگل است.بر طبق قانون تقسیمات کشور ایران سال 1316 هـ. ش یکی از بخشهای تابعهی فسا بود، در اردیبهشت 1337 به شهرستان تبدیل شد، داراب یکی از شهرهای قدیمی ایران است، قبل از اسلام دارابگرد نام داشت و خرابههای شهر مذکور در 8 کیلومتری جنوب شهر داراب فعلی است، ولایت دارابگرد (یا دارابجرد) شرقیترین ولایت از پنج ولایت فارس است و تقریباً همان ولایت شبانکاره است که در دورهی مغولان از فارس جدا گردید و حکومت جداگانهای داشت. در افسانههای ایرانی بنای شهر دارابگرد را به داراب یا دارای اکبر نسبت دادهاند، بنابر مشهور اردشیر پاپکان مؤسس سلسلهی ساسانی در آغاز ارگبذ دارابگرد بود، مرکز این ولایت در دورهی خلفا شهر دارابگرد یا دارابجرد بود. به گفتهی استخری خندق و باروئی با چهار دروازه داشت و در وسط شهر هم تپهای پوشیده از سنگ وجود داشته است (10). مقدسی وسعت شهر را بالغ بر یک فرسخ تخمین زده و از باغها و نخلستانها و بازارهای پررونق و چاهها و قنوات آن یاد کرده است، هم او گوید در نزدیک دارابجرد گنبد مومیائی واقع شده بود که دری آهنی داشت و سالی یک بار آن را باز میکردند سپس عاملان سلطان به درون گنبد وارد میشدند و آنچه مومیائی در مدت یک سال در آن جمع شده بود در صندوقی مینهادند و پس از مهر کردن صندوق آن را برای استعمال سلاطین میفرستادند (11). به استناد گفتههای بلخی در آغاز قرن ششم هجری قسمت عمدهی شهر دارابگرد ویران شد تنها قلعه مستحکمی که در وسط شهر باقی مانده بود (12).
مقارن استیلای اتابکان سلغری بر فارس سلسلهی دیگری در قسمت شرقی این ایالت یعنی در ناحیهی سرحدی بین فارس و کرمان و خلیج فارس که مشتمل بر بلاد دارابگرد و نیریز و ایگ (ایج) و طارم و اصطهبانات بود قدرتی بهم رسانیدند و نواحی مذکور را که در آن زمان شبانکاره میگفتند تحت تصرف خود درآوردند و مرکز حکومت را از دارابگرد به دارکان (یا زرکان) که در جنوب قلعه ایگ واقع است منتقل کردند.
آثار تاریخی دارابگرد عبارتند از: قلعه دحیه که در 5 کیلومتری جنوب شهر واقع شده که دحیه کلبی از مشاهیر صحابه پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجاورت آن مدفون است، در اطراف آن بقایای آثار ساختمانی باقی مانده که متعلق به دورهی ساسانیان است و نقش رستم در مجاورت قلعهی دارابگرد که مشتمل است بر صحنه پیروزی شاپور اول بر والرین امپراتور روم شرقی و مسجد سنگی که بر روی بنائی از دورهی ساسانیان ساخته شده و از آثار قرن هفتم هجری است که مقارن دورهی حکمرانی اتابک ابوبکر سعدبن زنگی و آثار آتشکدهای در دو فرسخی شمال شهر است.
فیروزآباد
شهرستان فیروزآباد در 1.035 کیلومتری تهران واقع شده، از شمال به شیراز و کازرون، از مشرق به جهرم، از جنوب به لار و از مغرب به برازجان محدود است، دارای 28 درجه و 51 دقیقه عرض شمالی و 52 درجه و 34 دقیقه طول شرقی است، بطور کلی این شهرستان در یک منطقه کوهستانی قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا 1.570 متر است، رودهای قرهآغاج و فیروزآباد از آن میگذرند، کوه سفیدار و کوه سرخ آن را در شمال از شیراز جدا میکنند هر دو پوشیده از جنگل و صعبالعبورند، آب و هوای آن در نواحی شمال معتدل و در قسمتهای جنوبی گرمسیری است. شهر کنونی در 3 کیلومتری جنوب شرقی محل باستانی گور یا معرب آن (جور) واقع شده است، بنا به قول استخری شهر گور بوسیله اردشیر پاپکان مؤسس سلسلهی ساسانی در سرزمینی بنا شد که آبی راکد مانند دریاچه آن را احاطه کرده بود. به فرمان اردشیر آب آنجا را بوسیله حفر نهرهایی خشکاندند و در آن مکان شهر جور را بنا کردند، گرد آن خندقی بود و باروئی با چهار دروازه به نامهای، دروازهی مهر در مشرق، دروازهی بهرام در مغرب، دروازهی هرمز در شمال و دروازهی اردشیر در جنوب داشت (13) مانند دیگر شهرهای زمان ساسانیان به شکل دایره بنا شده بود و در مرکز آن منارهی چهارضلعی که محل آتش افروخته بود قرار داشت.گور مرکز ناحیه اردشیرخوره بود، مسلمانان در سال 28 یا 29 هـ. ق آن را تصرف کردند، بنا به گفتهی مقدسی نام فیروزآباد را در قرن چهارم هجری عضدالدوله دیلمی بر روی شهر گذاشت، بدین معنی که بعد از ورود عضدالدوله به جور که به فارسی گور تلفظ میشود مردم گفتند که ملک به گور رفت عضدالدوله این مطلب را به فال بد گرفت و نام جدیدی که همان فیروزآباد است به روی شهر گذاشت. همین نویسنده از میدان بزرگ شهر و باغهای گل سرخ آن و آب آشامیدنی شهر ذکر کرده است (14).
آثار تاریخی بسیار مهمی از اردشیر پاپکان (224-241 م.) و فرزندش شاپور اول (241- 272 م.) در نزدیکی آن وجود دارد که از نظر اهمیت میتوان آثار تاریخی فیروزآباد را همطراز با آثار تخت جمشید دانست و آنها عبارتند از: در سر راه شیراز به فیروزآباد در 18 کیلومتری شهر اخیر در کوهستان کنار رودخانه تنگاب یک مجلس نقش برجسته از اردشیر پاپکان در حالیکه حلقه سلطنتی را از اهورامزدا میگیرد حجاری شده است و به فاصلهی 1/5 کیلومتر بعد از این صحنه به طرف فیروزآباد بر بالای کوهستان حجاری دیگری از اردشیر پاپکان بر کوه کندهاند، و قلعهی دختر در6 کیلومتری فیروزآباد بر بالای کوهی بلند با سنگ و گچ و آهک ساخته شده و متعلق به شاپور اول ساسانی است و آثار شهر قدیم فیروزآباد که برجی چهارضلعی در میان آن است، به فاصلهی کمی از این مناره ویرانهی آتشکده فیروزآباد قرار دارد، کاخ اردشیر پاپکان به فاصلهی دو کیلومتری ویرانههای شهر گور به جای مانده و ویرانههای پلی در 18 کیلومتری فیروزآباد که بانی آن را مهرنرسی یکی از رجال دورهی ساسانیان میدانند.
لار
شهرستان لار تا تهران 1.324 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به شهرستانهای فیروزآباد و جهرم و داراب، از مشرق به بندرعباس، از جنوب به بندر لنگه و از مغرب به بوشهر محدود است، دارای 27 درجه و 40 دقیقه عرض شمالی و 54 درجه و 18 دقیقه طول شرقی است، شهرستان لار در دشت واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 909 متر است، آب و هوای آن گرم است، رودخانه مهمی ندارد، مهمترین رودخانههای آن رود شور و مهران است.شهرستان لار در حال حاضر جنوب شرقیترین شهرستان فارس به شمار میرود، لارستان که شهر عمدهی آن لار است در آثار جغرافیانویسان اسلامی تقریباً هیچگونه اطلاعات مفصل و مبسوطی دربارهی لار مشاهده نمیشود، حمدالله مستوفی در آغاز قرن هشتم هجری اولین جغرافیادانی است که ذکری از لار به میان آورده و از آنجا به نام شهری که در ساحل دریا واقع شده و اهالی آن در خشکی و دریا به شغل تجارت اشتغال داشتهاند و ساکنین این شهر پیرو دین مقدس اسلام بوده و از محصولات آن به ویژه غلات و پنبه و خرما یاد کرده است (15).
ابن بطوطه همزمان حمدالله مستوفی در سال 730 هـ. ق از لار دیدن کرده از بزرگی شهر و بازارهای پررونق و باغهای بسیار آن ذکر کرده است.
یک خاندان محلی در لار حکومت میکرد که افراد آن نسبت خود را به گرگین میلاد میرسانیدند، اولین فرد این خاندان به نام جلالالدین ایرج در حدود سال 100 هـ. ق به دین مقدس اسلام مشرف شد، در زمان شاه شجاع (760- 786 هـ. ق) از سلاطین آل مظفر و سپس در دوران جانشینان امیرتیمور گورکانی لار مرکز ضرابخانه گردید و همین مطلب تأییدی بر بزرگی و اهمیت آن است. در سال 799 هـ. ق سربازان محمد سلطان نوهی امیرتیمور لار و جهرم و نواحی شرقی فارس را تاراج کردند، آخرین شاهزادهی لار به نام میرزاعلاءالملک مشهور به شاه ابراهیم خان که دعوی استقلال داشت در سال 1010 هـ. ق توسط الله وردیخان حاکم فارس سرکوب شد، الله وردیخان او را نزد شاه عباس اول که در این زمان در بلخ اقامت داشت فرستاد و در همان محل هم درگذشت، در سال 1256 هـ. ق آقاخان محلاتی رئیس فرقهی اسماعیلیه لار را به تصرف خود درآورد.
مهمترین آثار تاریخی لار عبارتند از: بازار قیصریه، بنائی است که کاملاً از سنگهای تراش ساخته شده و متعلق به قرن یازدهم هجری که در زمان شاه عباس اول بنا شده و دارای کتیبهای است به خط نستعلیق، از مفاد آن چنین استنباط میشود که در زمان سلطنت شاه عباس دوم (1052- 1073 هـ. ق) تعمیر شده و مسجدجامع لار متعلق به اوایل قرن یازدهم هجری است.
در سال 1339 هـ. ش لار بر اثر زلزله بکلی ویران شد و شهر جدید را در نزدیک شهر قدیم بنا کردند.
اصطهبانات
شهرستان اصطهبانات در فاصلهی 1.112 کیلومتری تهران واقع شده، از شمال و مشرق به نیریز، از جنوب به داراب و از مغرب به شیراز محدود است، دارای 29 درجه و 9 دقیقه عرض شمالی و 54 درجه و 4 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.757 متر است، بین دو رشته کوه قرار گرفته، در نواحی شرقی آن آب و هوا گرم و در سایر نقاط معتدل و کوهستانی است. در کوههای آن نباتاتی روئیده میشود که از آنها به عنوان تریاق ضد سم مار استفاده میکنند.طبق قانون تقسیمات کشور ایران سال 1316 هـ. ش یکی از بخشهای تابعهی فسا بود و در اردیبهشت 1337 به شهرستان تبدیل شد.
جغرافیانویسان اسلامی آن را به صورت اصطهبان و گاهی هم اصطهبانات نوشتهاند، به مرور فارسیزبانان آن را مختصر کرده اصطهبان نامیدند. حمدالله مستوفی از آن به نام شهرکی پردرخت که دارای آب و هوای معتدل و میوه فراوان است یاد کرده هم او گوید در آن حدود قلعهی مستحکمی بنا شده که هنگام پیکار اهالی با ساکنان شبانکاره توسط اتابک چاولی ویران شد (16) و بعدها مجدداً آباد گردید، این قلعه در قرن هشتم هجری به تصرف طایفه حسنویه درآمد.
در نزدیکی اصطهبانات اثر تاریخی دورافتادهای به نام ایگ یا ایج وجود دارد. طبق مندرجات کتاب آثار عجم این محل در سابق دارالحکومه شبانکاره بوده است، همانطور که گفته شد در زمان حکومت طایفهی شبانکاره مرکز ولایت از دارابگرد به دارکان (یا زرکان) که در جنوب قلعه ایگ واقع شده است منتقل شد، در قرن چهارم هجری جغرافیانویسان از این دو محل به نام الدارکان و ایج نام بردهاند. حمدالله مستوفی در آثار خود الدارکان را به صورت زرکان ثبت کرده است، بنا به قول این نویسنده قلعه ایگ قبل از طایفهی حسنویه دهی بیش نبوده و زمانی که طایفهی مذکور آن را تصرف کردند به تدریج به صورت شهر درآمد (17)، عضدالدین ایجی به آنجا منسوب است.
آباده
شهرستان آباده در فاصلهی 638 کیلومتری تهران قرار دارد، از شمال به شهرستانهای قمشه و اصفهان و یزد، از مشرق به یزد و رفسنجان و سیرجان، از جنوب به شیراز و نیریز و از مغرب به یاسوج و سمیرم محدود است، دارای 31 درجه و 10 دقیقه عرض شمالی و 52 درجه و 35 دقیقه طول شرقی است، شهرستان آباده اولین شهر کوهستانهای شمالی منطقه فارس است که بین دو رشته مرتفع واقع شده، ارتفاع آن از سطح دریا 1.845 متر است، دارای آب و هوای معتدل سردسیری است، زمینهای آن توسط رودخانه ایزدخواست آبیاری میشود.آباده توسط قبایل گرجهای و پرندی بنا شده ولیکن اهمیت و اعتبار آن مربوط به دورهی کریم خان زند است و ظاهراً به دستور او آباده نامیده شد، به علت نامساعد بودن عوامل جغرافیایی از نظر شهری پیشرفت قابل ملاحظهای نکرده، فقط نظر به اینکه در مسیر مهاجرتهای فصلی ایل قشقایی قرار گرفته از این جهت حائز اهمیت است.
آثار تاریخی آن عبارتند از: آرامگاه آذرپیغمبر، تل آسیا، گنبد سنگی و منارهی نظامیه.
نیریز
شهرستان نیریز تا تهران 1.140 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به آباده، از مشرق به سیرجان، از جنوب به داراب و از مغرب به اصطهبانات محدود است، در ساحل دریاچهی بختگان واقع شده، دارای 29 درجه و 12 دقیقه عرض شمالی و 54 درجه و 19 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.587 متر است، در نواحی شمالی آب و هوای آن معتدل و در قسمتهای جنوبی گرم است.در الواح گلی تخت جمشید نام ناریزی را منطبق با نیریز دانستهاند، در این شهرستان یکی از قدیمترین و مهمترین ابنیهی قرون اول اسلام یعنی مسجد جامع آن شهر وجود دارد. تاریخ قدیمی مسجد 363 هـ. ق، به گفتهی مقدسی بنای اصلی آن متعلق به سال 340 هـ. ق است که از آثار دوران سلسلهی آل بویه است.
فسا
شهرستان فسا در فاصلهی 1.085 کیلومتری تهران واقع شده، از شمال به شیراز، از مشرق به اصطهبانات، از جنوب به داراب و از مغرب به شیراز و جهرم محدود است، دارای 28 درجه و 58 دقیقه عرض شمالی و 53 درجه و 41 دقیقه طول شرقی است، قسمت مهم این منطقه کوهستانی است و قراء و قصبات آن در این ارتفاعات واقع شده فقط قسمتهای شمال غربی که دریاچهی بختگان و نواحی جنوب شرقی که دشت ایزدخواست قرار گرفته نسبتاً هموار است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.454 متر است، رودخانههای مهمی در آن وجود ندارد بوسیله رودهای عکس رستم و رود بشار مشروب میشود، آب و هوای آن نسبتاً معتدل است.در الواح گلی تخت جمشید نام شبییا، یا باشییا خوانده میشود که آن را با نام فسا در زمان هخامنشیان تطبیق کردهاند، بعد از ظهور اسلام در سال 23 هـ. ق عثمان بن ابی العاص آنجا را تصرف کرد.
شهر فسا در قرن چهارم هجری دومین شهر مهم ولایت دارابگرد بود و از حیث بزرگی با شیراز برابری میکرد. بنابه گفتهی مقدسی مسجد آنجا را با آجر ساخته بودند و مانند مسجد مدینه دارای دو صحن بوده است (18) و به استناد ابن بلخی قلعه مستحکمی داشته است که بوسیله قبیلهی شبانکاره ویران گردید ولیکن به توسط اتابک چاولی تجدید بنا شد (19). در کنار شهر تپهای قرار دارد که بر فراز آن ادوار باستانی قلعهای بنا کرده بودند و به نام قلعه ضحاکی خوانده میشود، در سه فرسخی شمال شرقی فسا در محلی معروف به تنگ گرم آتشکدهی متعلق به دوران ساسانیان در مابین دو کوه قرار دارد که مشتمل است بر بناهایی از سنگ و گچ، در 20 کیلومتری فسا نزدیک آبادی گلیان تپهای وجود دارد که آثاری از دوران قبل از تاریخ در دل آن نهفته است.
ممسنی
شهرستان ممسنی از شمال به کهکیلویه، از مشرق به شیراز، از جنوب به کازرون و از مغرب به بوشهر محدود است، کوههای دینار در شمال آن کشیده شده است و بوسیله رودخانههای چند آبیاری میشود، آب و هوای آن در نواحی شمالی سردسیری و در قسمتهای جنوبی گرم است، دارای 30 درجه و 13 دقیقه عرض شمالی و 51 درجه و 30 دقیقه طول شرقی است.در کتاب آثار عجم ممسنی به نام شولستان نیز ذکر شده است (20) که به معنی سرزمین شولهاست. شول یکی از طوایف سابق ایران هستند که در آغاز در لرستان سکونت داشتند و بعد از استیلای آنها بر این ناحیه به این نام مشهور شد. ابن بطوطه که در سال 730 هـ.ق از کازرون دیدن کرده، گوید اطراف کازرون را بلاد شول گویند و از اوایل قرن دوازدهم هجری که تحت اشغال طوایف ممسنی درآمد به ممسنی معروف شد، مرکز آن نوبندجان (نوبندگان) بود که در زمان سلجوقیان خراب شد ولی بوسیله اتابک چاولی در قرن پنجم هجری تجدید بنا شد. در 20 فرسخی شمال شرقی نوبندگان قلعهی کوهستانی معروف به قلعهی سفید یا اسفیدز در مکانی مسطح از کوهستان که محیط آن چند میل و اطرافش در سراشیبی تندی است واقع گردیده، در اواخر قرن هشتم هجری امیرتیمور گورکان در ضمن حرکت از بهبهان به شیراز این قلعه را بعد از دو شبانه روز که با ساکنین آن پیکار کرد سرانجام بر آنها غلبه کرده قلعه را به تصرف خود درآورد. از دو فرسخی نوبندگان درهی معروفی که مسلمانان آن را یکی از جنات اربعهی دنیا میشمردند یعنی شعب بوان شروع میشود که دارای 3/5 فرسخ طول و 1/5 فرسخ عرض آن است و از نظر سرسبزی و طراوت و زیبایی کمتر نظیر داشت.
تاریخ شولستان را میتوان به سه دوره به شرح زیر تقسیم کرد:
1. قبل از آمدن طوایف شول به این سرزمین؛
2. دوران فرمانروایی طوایف شول؛
3. دورهی اشغال شول توسط طوایف ممسنی.
در خاک ممسنی آثار تاریخی مهمی وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: نقش بهرام واقع در سرآب بهرام، در این محل در 9 کیلومتری نورآباد نقش برجستهای از بهرام دوم (276- 293 میلادی) وجود دارد و برج نورآباد که آثار آتشکدهای از دورهی اشکانیان است و نقوش کورانگون واقع در دهکده سه تلو در کوهستان نزدیک سراوان، در این مکان نقوش برجستهای بر فراز تپه بلندی از آثار دورهی عیلامی باقی مانده که متعلق به دو هزار سال قبل از میلاد است، چنین به نظر میرسد که محل مزبور جزو معابد و پرستشگاههای عیلامیان بوده است و دخمه سنگی موسوم به داودختر که در انتهای شمال غربی ممسنی واقع شده و نام صحیح آن ظاهراً دای و دودر بوده که به زبان محلی به معنای مادر و دختر میباشد. این دخمهی سنگی را از دورهی مادها دانستهاند و تقریباً متعلق است به قرن ششم قبل از میلاد، فاصلهی آن تا سطح زمین قریب 300 متر است.
پینوشتها:
1. Parsa
2. Persis
3. صورةالارض، ص 34.
4. Tedesco
5. Sher
6. Raz
7. فارسنامه، ابن بلخی، ص 132، مسالک الممالک، استخری، ص 111.
8. نزهت القلوب، حمدالله مستوفی، ص 114.
9. نزهتالقلوب، حمدالله مستوفی، به کوشش دبیرسیاقی، ص 149-150.
10. مسالکالممالک، استخری، به کوشش ایرج افشار، ص 110.
11. احسن التقاسیم، ترجمه دکتر علینقی منزوی، بخش دوم، ص 638.
12. فارسنامه، ابن بلخی، ص 129.
13. مسالک الممالک، استخری، ص 110- 111.
14. احسنالتقاسیم، بخش دوم، ص 644.
15. نزهتالقلوب، به اهتمام لسترنج، ص 139.
16. نزهتالقلوب، به اهتمام لسترنج، ص 138.
17. نزهتالقلوب، حمدالله مستوفی، به کوشش دبیرسیاقی، ص 167.
18. احسنالتقاسیم، بخش دوم، ص 643.
19. فارسنامه، ابن بلخی، به اهتمام لسترنج، ص 130.
20. آثار عجم، ص 299.
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم