نویسنده: عزیزالله بیات
یادداشت راسخون: خوانندهی گرامی به یاد داشته باشید که مقالهی زیر، در سال 1367 خورشیدی نوشته شده و شاید بسیاری از دادههای آن به روز نباشد.
کردستان به معنی وسیع ناحیه کوهستانی پهناوری در آسیاست که محل سکونت کردهاست، هرچند دارای حدود دقیق و مشخصی نیست با این همه مشتمل است بر قسمت بزرگی از نواحی کوهستانی جنوب شرقی ترکیه و شمال شرقی عراق و شمال غربی ایران، از شمال به جنوب، از رود ارس و مرز کشور ترکیه و جمهوری ارمنستان شوروی تا رودخانهی دیاله و از شرق به غرب، از کوههای ایران در مغرب همدان تا رودخانهی دجله ممتد است و مساحت آن قریب 192 هزار کیلومتر مربع است.
کردستان ایران، از شمال به آذربایجان غربی و زنجان، از جنوب به همدان و کرمانشاه، از مشرق به زنجان و همدان و از مغرب به کشور عراق محدود است، ناحیهای است کوهستانی، کوههای مهم آن عبارتند از: کوه چهل چشمه و پنجه علی که سرچشمه چندین رودخانهی بزرگ و کوچکاند، مانند سفیدرود و شعبات آن و زرینهرود و سیمینهرود و رودخانهی دیاله.
کردستان دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است، بر اثر وجود چمنزارها و مراتع وسیع شغل مهم و اصلی ساکنان کردستان دامپروری است.
کردستان به مناسبت نزدیکی به کشورهای عراق و ترکیه از لحاظ موقعیت جغرافیایی دارای اهمیت سیاسی و نظامی است.
تاریخ
به استناد اسناد و مدارک تاریخی و آثار مکشوفه مسلم و ثابت شده است که کردها مردمانی آریایینژادند که در زمانی غیرمعلوم یعنی چندین هزار سال قبل از میلاد به اراضی و اماکنی که ذکر آنها گذشت آمدهاند و ای بسا طایفه کرد از لحاظ فاتحان ایرانی با ساکنین سابق نواحی کوهستانی تشکیل شدهاند، در روی دو قطعه سنگ آستانه از عهد سومر متعلق به حدود دو هزار سال قبل از میلاد یکی از مستشرقین نام مملکت کارداکا (1) را خوانده است، این ناحیه در همسایگی مردم سو (2) بود و به قول درایور (3) مردم سو در جنوب دریاچه وان سکونت داشتند، هزار سال بعد تیگلات پیلسر (4) ضد قوم قورطی (5) در کوههای آزو (6) جنگید، لیکن قرائت کلمه قورطی مشکوک است. گزنفون (7) به هنگام بازگشت ده هزار نفر یونانی (401- 404 ق. م) از قومی به نام کردوخوی (8) نام برده است که مملکت آنها تا مشرق کن تریته (9) کشیده میشد. در کتیبههای میخی بطوری که تصور میکنند از آنها به نام کردراها (10) ذکر شده است.تاریخ کرد را میتوان به چهار دوره به شرح زیر تقسیم کرد:
1. دورهی قبل از تاریخ، از چند هزار سال قبل از میلاد تا سال 3600 ق. م که سلطنت نارامسین پسر سارگون اول توسط عشایر گوتی (یعنی اکراد آراراتی) منقرض میشود و سلسله سلاطین گوتی شروع میشود، رویدادهای این دوره بدرستی روشن نیست.
2. از سال 3600- 853 ق. م یعنی دورهی روابط اکراد با سومر، کلده، آشور و عیلام.
3. از سال 853- 550 ق. م یعنی از سلسله ماد تا ظهور کوروش اول مؤسس سلسلهی هخامنشی.
4. از سال 550 قبل از میلاد تا دوران اسلامی یعنی از دورهی کوروش اول تا هنگام تفکیک اکراد غرب از ایران.
تاریخ کرد پس از اسلام بر اثر تألیفات مورخان اسلامی تا اندازهای روشنتر است، با توجه به اینکه در این دوره هم از کرد بطور مستقل ذکر نشده است گاهی ضمن اخبار رویدادهای سرزمینهای اسلامی از آنها سخن به میان آمده است، شرفالدین بدلیسی اولین کسی است که در دورهی صفویه کتابی تحت عنوان شرفنامه بدلیسی تألیف کرد که مشتمل است بر شرح حال قوم کرد.
به هر حال مسلمانان در سال 16 یا 20 هـ. ق قلاع و استحکامات کردها را تصرف کردند. در فاصله سالهای 327 و 345 هـ. ق دیسم نامی که از خوارج بود و پدرش عرب و مادرش کرد بود کردهای آذربایجان را به دور خود جمع کرد و با آل مسافر و دیگر حکمرانان آذربایجان مشغول زد و خورد شد سرانجام گرفتار گردید و در زندان درگذشت، در قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری شدادیان که کرد بودند در دبیل و گنجه حکومتهای مستقلی تشکیل دادند، خداوندان شدادی از قبیلهی روادی بودند و دولت معروف ایوبی در مصر و شام از همین خاندان برخاستهاند، در سال 359 هـ. ق رکنالدوله دیلمی ابنالعمید وزیر خود را به جنگ حسنویه کرد که در کوههای مغرب ایران قیام کرده بود فرستاد، ابنالعمید بعد از رسیدن به همدان درگذشت و پسرش با حسنویه صلح کرد، در سال 369 هـ. ق حسنویه در قلعه سرماج درگذشت وی دارای چندین فرزند بود از جمله بختیار یکی از پسران او بر قلعهی سرماج مسلط شد لیکن عضدالدوله دیلمی قلعه را از تصرف وی خارج کرد و به فرمان وی یکی دیگر از پسران حسنویه به نام بدر به حکومت قلعه سرماج منصوب شد، در همین سال عضدالدوله با اکراد هکاری موصل نیز درگیر شد و پس از غلبه بر آنها قلاع آنها را ویران کرده و همهی سران کرد را به قتل رسانید، در سال 373 هـ. ق محمدبن غانم اکراد برزکانی را به دور خود جمع کرد و در حوالی قم علیه فخرالدوله دیلمی سر به شورش برداشت لیکن فخرالدوله بوسیله بدربن حسنویه با وی از در صلح و آشتی درآمد اما چندان نپائید سپاهی روانهی سرکوبی وی کرده، محمدبن غانم در این پیکار شکست خورد و به اسارت سپاهیان فخرالدوله درآمد و در اسارت درگذشت.
یکی از رویدادهای مهم دوران زمامداری شرفالدوله دیلمی (372- 379 هـ. ق) پیکار او است. در سال 377 هـ. ق با بدربن حسنویه در کرمانشاه که منجر به فتح بدر و شکست شرفالدوله شد در نتیجه بدربن حسنویه بر قسمت مهمی از عراق عجم مسلط شد، وی در سال 405 هـ. ق به دست طایفهای از اکراد که جورقان نام داشتند کشته شد، شمسالدوله پسر فخرالدوله دیلمی بلافاصله متصرفات وی را ضمیمهی قلمرو خود گردانید. ظاهراً اصطلاح کردستان را سلاجقه برای تمیز نواحی کردنشین از ولایت جبال وضع کردند و آن ایالتی بود مشتمل بر سرزمینهای بین آذربایجان و لرستان و قسمتی از اراضی سلسله جبال زاگرس و از همان زمان ناحیهی مذکور را رسماً به نام کردستان در دفاتر دیوانی ثبت کردهاند، مرکز آن در ابتدا وهارا یا بهار در سه فرسنگی شمال غربی همدان بود و بعدها به چمچمال نزدیک کرمانشاه منتقل شد، شهرهای کردستان در زمان حملهی مغول از قتل و غارت مصون نماند، در زمان تیمور و ترکمانان قره قویونلو و آق قویونلو کردستان و دیاربکر میدان تاخت و تاز سپاهیان تیمور و ترکمانان شد. شاه اسماعیل اول مؤسس سلسلهی صفویه به علت اینکه کردها پیرو مذهب تسنن بودند چندان روابط حسنهای با آنها نداشت، در مقابل کوشش و جدیت سلاطین عثمانی در تقویت هرچه بیشتر کردان بود، در دورهی صفویه دولت ایران مالک قسمتی از کردستان بزرگ بود که در دامنههای شرقی کوههای زاگرس قرار داشت، اگر لرها را جزو کردها بدانند با تشکیل سلسلهی زندیه برای نخستین بار در تاریخ ایران سلسلهای کردنژاد به سلطنت رسیدهاند، در اواخر سلسلهی زندیه طایفهی دنبلی که یکی از طوایف بزرگ کرد بودند قسمتی از آذربایجان غربی را در تصرف داشتند و مرکز قدرت خوانین این طایفه شهر خوی بود، در قرن نوزدهم میلادی بارها کردها در خاک عثمانی میل باطنی خود را برای رسیدن به استقلال و تشکیل دولتی کردزبان ظاهر کردند، در سال 1878 میلادی شیخ عبیدالله نقشبندی به فکر تأسیس کردستان مستقل تحت حمایت دولت عثمانی افتاد، در سال 1880 میلادی طرفداران وی اطراف ارومیه، ساوجبلاغ، مراغه و میاندوآب را به خاک و خون کشیدند سپاه ایران بزحمت توانست دفع شر آنها را بکند، در سال 1946 هـ. ق قاضی محمد با استفاده از اشغال ایران توسط قوای متفقین و حمایت دولت روسیه شوروی از او جمهوری خلق کردستان را که مرکز آن مهاباد ایران بود تشکیل داد که پس از تخلیه کامل ایران از قوای متفقین و اعزام سپاه دولت مرکزی ایران به آذربایجان این جمهوری نیز از هم پاشید.
کردها یا شهرنشین و یا چادرنشین هستند، بعد از جنگ جهانی اول دولتهای ایران و ترکیه و عراق سعی کردند که حتیالامکان کردها را شهرنشین سازند، تا جنگ جهانی اول کردها بیشتر به صورت طوایف تحت ریاست یک شیخ یا رئیس و یا پیشوای طریقت در قصبات و نواحی کوهستانی زندگی میکردند، حکومت هر خانواده با پدر و بزرگ آن خانواده بوده است بعد رؤسای قبایل هم در حل و فصل قضایای مهم مراجع امور بودهاند اگر زمانی هم تحت سلطه یک سلطانی درآمدهاند فقط رؤسای قبایل طرف مراجعات سلطان قرار میگرفتند آن هم در امور سیاسی و دولتی، ریشسفیدان همه جا محل شور رؤسا بودند و در هر مورد دارای رأی بودهاند، کردها با پول آشنایی زیادی نداشتند احتیاجات خود را تنها از راه مبادلات از طریق پایاپای (جنس به جنس) برگزار میکردند، لباس و کفش آنها از پشم و پوست حیوانات اهلی یا جنگلی تهیه میشد که بطور خیلی ساده از آنها استفاده میکردند، زنها در کلیه امور با مردها شریک بودند، تعدد زوجات در میان اکراد ممنوع نبوده است اما زنا و لواط سخت ممنوع بود و از ازدواج با دختر و خواهر و مادر خود سخت امتناع داشتهاند.
آئین و آداب مذهبی کردها در قرون اولیه یعنی قبل از تفرق و مهاجرت به اماکن کنونی تاریک و مبهم است ولیکن بعد از ورود به سرزمینهای کنونی به استناد اسناد و مدارکی که باقی مانده چنین استنباط میشود که اهوراپرست بودند، روشنایی را دوست داشتند و از تاریکی دلتنگ و ترسان بودهاند، آثار آتشکدهها و آتشگاههایی هم که در اماکن کردنشین موجود است دلالت بر همین مطلب دارند که آنها آتش را میپرستیدهاند، بعد از ظهور دین مقدس اسلام بدان گرویدند، مذهب رسمی کردها مذهب حنفی اسلام است و اکثر تابع و پیرو عقیده و اجتهاد امام محمد شافعی هستند، در سیر و سلوک هم اغلب دارای طریقه قادریه یا نقشبندیه میباشند که اعتقاد مفرط به شیخ و مرشد خود دارند و آنها را پیرو طریقت میگویند.
کردها دارای خط مخصوصی نبودهاند، هنگامی که خط میخی در ایران رایج شد کردها و پارسها هر دو به اتفاق تحریرات خود را با خط میخی نوشتهاند. به استناد مطالب مندرج در کتاب شوق المستهام فی معرفت رموز الاقلام، تألیف احمدبن ابی بکر بن وحشیه نبطی کلدانی در حدود قرن دهم قبل از میلاد شخصی به نام ماسی سورات حروفی را بر طبق مخارج ابجدی اختراع کرد که بوسیله آنها مکنونات ضمیر خود را مینوشت، بعداً کردها هم با همان حروف مینوشتند، حروف مذکور که به حروف ماسی سوراتی مشهور است تقریباً شبیه به حروف اوستائی است، گذشته از این کردها خط یونانی و آرامی و سریانی را هم به کار میبردند، پس از غلبهی اسلام و متروک شدن خط پهلوی و خطوط دیگر به جای آنها خط کوفی و خط نسخ معمول شد که همین دو خط مورد استفاده کردها هم قرار گرفت.
کردها به زبان کردی از ریشهی زبانهای هند و اروپائی است سخن میگویند. در طول سلسله جبال زاگرس اقوام لولوبی، گوتی، کاسو و شوبارو سکونت داشتهاند. به استناد تحقیقات خاورشناسان هریک از طوایف مذکور دارای زبانی مخصوص به خود بودهاند ولیکن به یکدیگر نزدیک بودهاند مانند طوایف کردهای امروزی هرچند دارای کلمات متفاوتی هستند با این حال اصول کلمات و ریشهها در زبان همه تقریباً یکی میباشد، کردهای امروزی از حیث زبان به چهار دسته زیر تقسیم میشوند:
1- کرمانج 2- گوران 3- لر 4- کلهر.
هریک از شعبات نامبرده نیز به چندین شعبه دیگر منشعب شدهاند.
مرکز کردستان سنندج است و شهرستانهای تابعهی آن عبارتند از: قروه، مریوان، سقز، بانه و بیجار.
سنندج
شهرستان سنندج تا تهران 578 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به میاندوآب، از مشرق به شهرستانهای بیجار و قروه، از جنوب به باختران (کرمانشاه) و از مغرب به شهرستانهای مریوان و سقز محدود است، دارای 35 درجه و 20 دقیقه عرض شمالی و 47 درجه طول شرقی است، کوههای مهم آن عبارتند از: کوه شاهو در جنوب رودخانهی سیروان و کوه چهل چشمه که از انتهای شرقی شیلر شروع میشود و رشته جبال مرزی اورامان در مغرب آن کشیده شده است، شبکه رودهای آن عبارتند از: رودخانه جغتو که به دریاچه ارومیه میریزد و سیروان (یا رود قشلاق) که به دجله میریزد و سفیدرود که به دریاچه خزر میریزد و رودخانه قرهسو که به کرخه میریزد. شهرستان سنندج بین رود قشلاق (سیروان) و کوه آویدر قرار دارد، ارتفاع آن از سطح دریا 1.346 متر است، آب و هوای آن معتدل و کوهستانی است.به استناد گفتهی مورخین قلعه سنه دژ (سنه دج) را سلیمانخان اردلان والی کردستان در زمان شاه صفی (1038- 1052 هـ. ق) آباد ساخته و کلمه (غمها) را که به حساب ابجد 1046 میشود ماده تاریخ آن قرار داد، هیچیک از جغرافیانویسان اسلامی این شهر را به این اسم در آثار خود ذکر نکردهاند، بنا به قول ابن خردادبه و قدامه در گذشته به جای شهر سنندج فعلی شهری به نام سیسر وجود داشته است، به اعتقاد یاقوت حموی این کلمه در فارسی به معنای سیسر است مجاور سیسر محلی است به نام صدخانیه (صدخانه) و محتملاً به مرور زمان این نام به سنه تغییر یافته است. سنندج مدت چهار قرن تحت حکومت حکام موروثی خاندان اردلان بود که نسبت خود را به ساسانیان میرسانیدند، در جنگهای بین دولتین ایران و عثمانی در دورهی صفویه گاه جانب ایران و زمانی از عثمانی طرفداری میکردند، کریم خان زند در سال 1164 هـ. ق سنندج را ویران کرد و پس از یک دورهی هرج و مرج خسروخان اردلان در سنندج مستقر شد، آغامحمدخان قاجار به پاس خدمات وی سنقر را نیز ضمیمهی قلمرو حکومتی او کرد، از سال 1214- 1240 هـ. ق امان الله خان پسر خسروخان در سندج حکومت کرد و در این مدت اصلاحات زیادی برای آبادی و عمران شهر سنندج بعمل آمد، در دورهی حکومت رضاقلیخان اردلان بین اعضاء این خاندان اختلافاتی بوجود آمد، پس از یک سلسله کشمکشها سرانجام امان الله خان برادر رضاقلیخان به حکومت رسید و در حقیقت این شخص آخرین والی موروثی سنندج است که از سال 1265- 1284 هـ. ق حکومت کرد، به سبب عدم رضایت اهالی در سال 1284 هـ. ق دولت مرکزی حاج فرهاد میرزا معتمدالدوله عموی ناصرالدین شاه را به حکومت کردستان منصوب کرد که تا سال 1291 هـ. ق در آنجا حکومت کرد.
آثار تاریخی سنندج عبارتند از: مسجدجامع امان الله خانی والی کردستان که در سال 1228 هـ. ق در دورهی سلطنت فتحعلیشاه قاجار بنا شده است مسجد دارالاحسان هم نامیده میشود، این مسجد در نهایت استحکام و زیبایی ساخته شده است و غار کرفتو در 52 کیلومتری شمال غربی دیوان دره در این غار آثار ساختمان دو بنا که درون سنگهای صخره حجاری شده وجود دارد و کتیبهای به خط یونانی در روی تخته سنگی نقر گردیده، در زیر آن سواری را در حالتی که مشغول شکار آهو است حجاری کردهاند، میگویند این حجاری به شکرانه پیروزی ایرانیان بر پادشاه ارمنستان به وجود آمده، بالای این نقش نام هراکلس (هرکول) با حروف یونانی حک شده است ای بسا این غار معبد معروف هرکول بوده است. بطور کلی میتوان گفت از غارهای دوران قبل از تاریخ است و از دیرزمانی مورد استفاده اقوام مختلف بوده است، بر طبق تحقیقاتی که در این محل صورت گرفته تعداد زیادی از اتاقهای حجاری شدهی آن متعلق به دورهی ماد و اشکانیان و مغول است.
قروه
شهرستان قروه به فاصله 424 کیلومتری تهران واقع شده، از شمال به بیجار، از مشرق به همدان، از جنوب به بخش اسدآباد و سقز و از مغرب به سنندج محدود است، دارای 35 درجه و 13 دقیقه عرض شمالی و 47 درجه و 50 دقیقه طول شرقی است، دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است، شعب سلسله جبال زاگرس در دهستانهای آن کشیده شده است، رود قزل اوزن در آن سرچشمه میگیرد.مریوان
شهرستان مریوان تا تهران 706 کیلومتر فاصله دارد، از شمال و مغرب به کشور عراق، از شمال شرقی به سقز، از مشرق به سنندج و از جنوب به پاوه محدود است، دارای 35 درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 46 درجه و 10 دقیقه طول شرقی است. مریوان در دامنهی کوه قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا 1.400 متر است، دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است، دریاچه کوچک زریوار در 3 کیلومتری مغرب آن واقع شده است، دارای 8 کیلومتر عرض و 3 کیلومتر طول آن است، رودخانهای به این دریاچه نمیریزد و آب آن از چشمههای کف دریاچه تأمین میشود، در قسمت شرقی دریاچه در زمان ناصرالدین شاه قلعه مستحکمی جهت استقرار قشون بنا گردید که معروف به قلعهی شاهآباد بود و در دوران هرج و مرج و شورش عشایر خراب و منهدم گردید، کوه چهل چشمه و متفرعات آن از مهمترین ارتفاعات مریوان است.جلگه مریوان در دوران قبل از اسلام همواره رزمگاه دلیران و نبردگاه دلاوران ایران بوده است و غالب اوقات دولتین ایران و روم آنجا را میدان زدوخوردهای خود قرار دادهاند.
سقز
شهرستان سقز تا تهران 706 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به میاندوآب و مهاباد، از مشرق به سنندج و از مغرب و شمال غربی به بانه و مهاباد محدود است، دارای 36 درجه و 14 دقیقه عرض شمالی و 46 درجه و 17 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.400 متر است، دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است، اراضی این شهرستان بوسیله رودخانه شهرچای (رود سقز) مشروب میشود و رودخانه جغتو یا زرینهرود از ارتفاعات جنوبی این شهرستان سرچشمه گرفته به دریاچه ارومیه میریزد.بر طبق قانون تقسیمات کشور ایران سال 1316 هـ. ش از بخشهای تابعهی مهاباد بود در شهریور 1325 به شهرستان تبدیل گردید.
محتملاً نام سقز از نام قومی به نام سکه یا سکا گرفته شده است که پس از استقرار در جنوب دریاچه ارومیه محل سقز را پایتخت خود قرار دادند و نام خود را بر آنها نهادند، ناحیه سقز از نظر باستانشناسی از اماکن مهم ایران است. در سالهای 1325 و 1333 هـ. ش آثار نفیس و جالبی در زیویه واقع در 40 کیلومتری مشرق سقز و همچنین آثار قبوری که متعلق به دورهی هخامنشی است در قریه سنته کشف گردید به همین سبب توجه باستانشناسان را بیش از پیش به سوی خود جلب کرد.
بانه
شهرستان بانه تا تهران 699 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به مهاباد و سقز، از مشرق به سقز، از جنوب به مرز عراق و از مغرب به سردشت محدود است، دارای 35 درجه و 59 دقیقه عرض شمالی و 45 درجه و 53 دقیقه طول شرقی است، شهرستان بانه در مغرب کردستان و در مجاورت خاک عراق در دامنه و طول تپهای واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.525 متر است، آب و هوای آن معتدل است، رودخانهی زاب صغیر از قسمت غربی آن میگذرد و اطراف آن را کوههای مرتفعی دربرگرفته است.بیجار
شهرستان بیجار تا تهران 474 کیلومتر فاصله دارد، از شمال و شمال شرقی و مشرق به زنجان، از جنوب به قروه و همدان و از مغرب به سنندج محدود است، دارای 35 درجه و 52 دقیقه عرض شمالی و 47 درجه و 36 دقیقه طول شرقی است، بیجار کم و بیش مطابق ناحیه گروس است، در شمال شهرستان رشته کوههایی از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده است و کوههای مرکزی آن به موازات کوههای شمالی است، قلهی معروف پنجه علی در 4 کیلومتری مغرب آن واقع شده است، بوسیله سفیدرود که در چندین نقطه کوههای مرکزی را قطع میکند و رود تلوار مشروب میشود، نظر به اینکه ارتفاع آن از سطح دریا قریب 2.140 متر است مرتفعترین شهرهای ایران محسوب میشود، آب و هوای آن معتدل کوهستانی است.گروس ظاهراً از طایفهای به همین نام مأخوذ شده است که از کردها بوده و به رسم چادرنشینی زندگی میکردند، ییلاق آنها در تابستان گروس و قشلاق آنها در زمستان لرستان و خوزستان بود، آثار و ادواتی که از این منطقه به دست آمده حکایت از قدمت آن میکند، در دورهی سلسله صفویه زرین کمر خوانده میشد.
پینوشتها:
1. Kar-da-ka
2. Su
3. Driver
4. Tiglat- pilesar
5. Kur-ti-e
6. Azu
7. Gzenofon
8. Kardhouxoi
9. Kentrites
10. Kurdraha
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم