سیاحان و جغرافیادانان جهان اسلام

تمامی سیاحان اسلام به جز معدودی از مورخین و ادبا و علمای جغرافیا بوده‌اند، به همین جهت آثار آنها تنها جنبه‌ی سیاحتنامه ندارد بلکه حاوی مطالب سودمند علمی و تاریخی است، چون هدف آنها از تألیف چنین آثاری شناساندن وضع
سه‌شنبه، 1 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سیاحان و جغرافیادانان جهان اسلام
 سیاحان و جغرافیادانان جهان اسلام

 

نویسنده: عزیزالله بیات




 

تمامی سیاحان اسلام به جز معدودی از مورخین و ادبا و علمای جغرافیا بوده‌اند، به همین جهت آثار آنها تنها جنبه‌ی سیاحتنامه ندارد بلکه حاوی مطالب سودمند علمی و تاریخی است، چون هدف آنها از تألیف چنین آثاری شناساندن وضع راهها و اوضاع و احوال ممالک بوده به همین مناسبت در نزد مسلمین چنین آثاری به مسالک‌الممالک معروف بود.
مسلمانان قبل از ترجمه کتاب بطلمیوس با علم جغرافیا آشنا بودند زیرا اهالی حجاز قبل از ظهور دین مقدس اسلام به تجارت اشتغال داشتند و پس از ظهور دین مقدس اسلام مسلمانان برای گسترش این دین به کشورگشایی پرداختند، مضافاً به اینکه عوامل زیر هم باعث توجه هرچه بیشتر مسلمانان به علم جغرافیا و گسترش آن گردید:
1. لزوم حج و تعیین قبله که بایستی دقیقاً به سوی مکه معظمه باشد.
2. مسافرت به منظور کسب علم و دانش: مسلمانان برای کسب اطلاعات دیار به دیار می‌گشتند که همین مسافرت با مسائل جغرافیایی ارتباط کلی دارد زیرا مشاهده می‌شود در نخستین کتاب جغرافیایی مسلمانان از منازل و مساکن قبایل چادرنشین بحث به میان آمده است.
3. هنگامی که مسلمانان مبادرت به وضع مالیات برای ممالک مسخرشده کردند در طریقه‌ی تصرف آن ممالک بین آنها اختلاف‌نظر پیدا شد بدین نحو که آن ممالک را بوسیله اعمال قدرت و یا با عهد و پیمان و یا تحت عنوان تحت‌الحمایگی فتح کرده‌اند؟
زیرا در دین مقدس اسلام اخذ مالیات برای هریک از اقسام نامبرده متفاوت است به همین جهت برای فتح هر کشوری کتابی تألیف کردند، در نتیجه آگاهی از اوضاع و احوال شهرها و قراء و قصبات و راهها و نظایر آنها از مسائل دینی مسلمانان شد، طبعاً جغرافیا و تاریخ فرامی‌گرفتند تا مجهولات آنها در آن موارد روشن گردید و ابهامی باقی نماند.
هرچند مسلمین برای شناساندن نقاط مجهوله و تعیین مواقع نجومی بلاد و وصف سکنه آنها زحمات زیادی کشیده‌اند و آثار پرارزشی هم از خود باقی گذاشته‌اند، با تمام این اوصاف توجه چندانی نسبت به جغرافیای علمی نداشته‌اند، در علم هیئت هم به استثنای مواردی معدود، پایه و اساس کار آنها کتاب المجسطی بطلمیوس بوده و درباره‌ی ساختمان جهان تنها به تکامل نظریات ارسطو و به ویژه بطلمیوس اکتفا کردند و مانند دانشمند اخیر به سکون زمین و هفت سیاره و 9 فلک اعتقاد داشتند.
از کارهایی که در دوره‌ی تمدن اسلامی شده یکی اندازه‌ گرفتن طول یک درجه قوس نصف‌النهار است که دوبار در عهد مأمون خلیفه‌ی عباسی در دشت سنجار و بادیةالشام صورت گرفت و دیگری رصدهای مختلفه‌ای است که از زمان مأمون تا دوران تیموریان در بلاد اسلامی از کواکب به عمل آمد و بدین‌ترتیب مواقع بلاد را از روی آنها اصلاح کردند.
هرچند مسلمین در ترسیم نقشه‌های جغرافیایی ذوق و علاقه یونانیها را نداشتند با این وجود تعدادی از آثار جغرافیایی آثار توأم با نقشه است. معروفترین جغرافیادانان و سیاحان جهان اسلام که مبادرت به مسافرتهای جغرافیایی کرده و آثار گرانبهایی از خود باقی گذاشته‌اند عبارتند از:

ابن خرداذبه:

ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله خرداذبه در سال 211 هـ. ق ظاهراً در خراسان به دنیا آمد، جدش خرداذبه اولین فرد این خاندان است که به دین مقدس اسلام مشرف شد، عبدالله موسیقی را از اسحق موصلی فراگرفت و مدتی از ندمای معتمد خلیفه عباسی بود و چندی نیز در ولایت جبال مأمور پست و انتظامات بود، سپس به ریاست کل همین دستگاه در بغداد و سامره منصوب شد، او تألیفات زیاد داشته که اغلب آنها از بین رفته‌اند، مهمترین اثرش کتابی است در جغرافیا به نام مسالک‌الممالک که در سال (233- 232 هـ.ق) به زبان عربی تألیف شد و در سال (273- 272 هـ. ق) در آن تغییراتی داده است، کتاب مشتمل است بر فواصل دقیق شهرها و مقدار مالیات سالیانه هریک از آنها، مؤلف در بیان حدود ارض و مسالک‌الممالک به کتاب بطلمیوس استناد کرده است، اثر او در بین معاصرانش محل بحث بوده است در حالیکه مسعودی با نظر تحسین و اعجاب به وی می‌نگرد دیگران مؤلف آن را سخت مورد انتقاد قرار داده‌اند.
به هر حال این کتاب که با استفاده از اسناد رسمی تألیف شده است مورد استفاده و سرمشق جغرافیانویسان بعدی از جمله ابن حوقل و مقدسی و ابن فقیه همدانی قرار گرفته است، کتاب یک بار توسط باربیه دومنار (1) مستشرق فرانسوی و بار دیگر بوسیله دخویه (2) مستشرق هلندی چاپ و منتشر شد (3).

احمدبن طیب سرخسی:

ابوالعباس احمدبن محمدبن مروان‌بن طیب سرخسی متوفی به سال 276 هـ. ق یکی از جمله حکما و علمای مشهور اسلام است. وی از شاگردان کندی است، ابتدا معلم معتضد خلیفه‌ی عباسی بود، هنگامی که معتضد به خلافت رسید (281- 279 هـ. ق) او را مشاور خود قرار داد ولی دیری نگذشت خلیفه در سال 286 هـ. ق در نتیجه توطئه جمعی فرمان قتل عده‌ای را صادر کرد که نام احمدبن طیب سرخسی نیز جزو آنها بود، این دانشمند گذشته از تألیفات زیادی که در شعب مختلف علوم داشته کتابی نیز به نام مسالک‌الممالک در علم جغرافیا تألیف کرده ولیکن متأسفانه اثری از آن در دست نیست (4).

ابن واضح (یعقوبی):

احمدبن یعقوب وهب بن واضح، به استناد مندرجات یتیمه‌الدهر اصلاً ایرانی و از مردم اصفهان بوده است اما در این مورد که اجداد وی در چه زمان و به چه طریق به عراق رفته‌اند مطلبی در جایی دیده نشده است، جد سوم یعقوبی واضح نام داشت که از موالی منصور دوانیقی و صالح‌بن منصور بود به همین جهت یعقوبی به ابن واضح شهرت یافت، ظاهراً در بغداد به دنیا آمده و در سال 284 هـ. ق درگذشته است، وی پس از تکمیل تحصیلات خود به علت علاقه زیادی که به تاریخ و جغرافیا داشت به سیر و سیاحت پرداخت، بعد از مسافرت به هندوستان و مصر و مغرب، در سال 278 هـ. ق کتاب البلدان را تألیف کرد و به دقت و تفصیل در مسائل جهان‌شناسی اقتصادی ممتاز است، توجه نویسنده در این کتاب بیشتر معطوف به مطالب آماری و اوضاع جغرافیایی است، وی توجه خاصی نسبت به میزان مالیات هر نقطه داشته است، نویسنده‌ای جدی است که توجهی به ذکر قصه و افسانه‌ها نداشته است، با تمام این اوصاف از لحاظ مشخص کردن فاصله بین شهرها دقت وی از ابن خرداذبه کمتر است زیرا نویسنده اخیر فاصله بین شهرها را با میل مشخص کرده است در حالیکه یعقوبی فاصله بین شهرها را به حسب منزل یا روز ذکر کرده است.
یعقوبی مؤلف تاریخ عمومی بزرگی هم می‌باشد که این اثر را می‌توان قدیمترین تاریخ عمومی اسلام دانست، در دو مجلد، این کتاب در نیمه‌ی دوم قرن سوم هجری نوشته شده است و به ذکر رویدادهای سال 258 هـ. ق ختم می‌شود.
به استناد مندرجات دائرةالمعارف اسلامی قسمت مهمی از مطالب البلدان مربوط به بصره، عربستان، ارمنستان، بیزانس و هندوچین از میان رفته است، قسمت مغرب مربوط به این کتاب در سال 1860 به کوشش دخویه به چاپ رسید و تمام کتاب به اهتمام جوینبول (5) مستشرق هلندی به چاپ رسید، در سال 1927 به اهتمام ویت (6) مستشرق فرانسوی، به زبان فرانسه ترجمه و منتشر شد (7).

ابن فقیه همدانی:

ابوبکر احمدبن محمد همدانی معروف به ابن‌الفقیه در اواخر قرن سوم هجری می‌زیسته، از زندگی وی اطلاع مبسوطی در دست نیست، در سال 290 هـ. ق کتابی در جغرافیا تألیف کرد که مشتمل است بر توصیف کشورهای ایران، عربستان، عراق، شام، مصر، روم، جزیره، نوبه و حبشه، از مغرب و اندلس و سودان ذکر مختصری کرده است، به استناد قول ابن‌الندیم این کتاب البلدان نام داشته و هزار برگ داشته است ولیکن این امر مسلم (8) نیست به علت اینکه عنوان و دیباچه کتاب از بین رفته است، عده‌ای از مورخان معتقدند که کتاب البلدان ابن‌الفقیه همان کتاب مسالک‌الممالک جیهانی است که ابن‌الفقیه با مختصر تصرفاتی آن را به نام خود کرده و چون آن کتاب از بین رفته است کتاب ابن‌الفقیه شهرت پیدا کرده است، یاقوت حموی و مقدسی غالباً از مطالب آن اقتباس کرده‌اند و در آثار خود به کرات از آن نام برده‌اند، اصل کتاب در دست نیست ولی تحریر خلاصه‌ی آن در چهار نسخه باقی مانده است و یک نسخه ناقص از آن در کتابخانه‌ی رضوی مهشد است، ظاهراً در حدود سال 413 هـ. ق شخصی به نام علی‌بن حسن شیرازی کتاب را خلاصه کرده است، به عقیده‌ی دخویه خلاصه کننده کتاب به کرات به ارتباط مطالب متن لطمه وارد ساخته و مسائل مهمی را نادیده گرفته و به جای آنها مبادرت به درج مطالبی بیهوده کرده است (9).

قدامةبن جعفر:

ابوالفرج قدامةبن جعفر معروف به کاتب بغدادی ادیب و ناقد عرب از نویسندگان اوایل قرن چهارم هجری است، به گفته‌ی یاقوت پیرو دین مسیح بوده است و به دست المکتفی بالله خلیفه‌ی عباسی اسلام آورد و در اداره‌ی مرکزی بغداد به نظارت در امور حسابداری اشتغال داشت، وی دارای تألیفات زیادی است که مشهورترین آنها کتاب الخراج است، ظاهراً تاریخ تألیف آن بعد از سال 316 هـ. ق است و تنها نیمه دوم آن باقی مانده است، این کتاب حاوی مطالب سودمندی درباره‌ی تقسیمات قلمرو خلافت و سازمان برید و مالیات هر ولایت است مضافاً به اینکه در آن شرح مسیر راهها و اطلاعات جالبی مربوط به جغرافیای اقتصادی می‌توان یافت (10).

ابوزید بلخی:

ابوزید احمدبن حسن بلخی در سال 236 هـ. ق در روستای شامسیتان نزدیک بلخ به دنیا آمد و در سال 322 هـ. ق در همانجا درگذشت، وی از حکما و علمای معاصر با ابوعلی چغانی و ابوعبدالله جیهانی وزیر معروف نصربن احمد سامانی است. ابوزید در جوانی به هوای تحصیل و مطالعه عقاید مذهب امامیه که خود به آن وابسته بود پیاده به عراق مسافرت کرد و مدت هشت سال در آنجا بماند و در زمره‌ی شاگردان کندی درآمد، او گذشته از تألیفات زیادی که در علم کلام و فلسفه و علوم دارد، کتابی هم در جغرافیا به نام صورالاقالیم تألیف کرد، او در حقیقت اولین کسی است که مانند یونانیها در علم جغرافیا به زبان عربی کتاب تألیف کرده است. مقدسی در این مورد چنین می‌گوید:
«او کتاب خود را به نمونه‌آوری و نقشه‌کشی زمین توجه ویژه‌ای داشته کتاب را به دو جزء بخش نموده هر نقشه را کوتاه گزارش داده است، او نه اسباب سودمند را یاد کرده و نه مطالب مفید را تفصیل و ترتیبی داده، بسیاری از مادرشهرها را نیز از قلم انداخته است» (11).
در اوایل قرن چهارم هجری کتاب را به بیست قسمت تقسیم کرد و مثالهایی از اقالیم معروف آن زمان در آن درج کرد که قسمتی از آن نمونه‌ها را به تفصیل شرح داده و از توصیف بیشتر نمونه‌ها خودداری کرده است، متأسفانه این اثر گرانبها به صورت اصلی باقی نمانده، لیکن بعدها تقریباً تمام مطالب آن در آثار استخری و ابن حوقل گنجانده شده است، دخویه مستشرق هلندی که کتاب استخری را دقیقاً مورد مطالعه قرار داده آن را تحریر مفصلتر کتاب ابوزید بلخی دانسته است، وی معتقد است که بلخی از نویسندگانی که قبل از او در موضوع جغرافیا کتاب نوشته‌اند و محتوای آنجا جز اطلاعات درباره‌ی راهها و تاحدی مشخصات شهرها نبود قدم فراتر نهاده است و از آب و هوا و محصولات طبیعی شهرها و اثراتی که این عوامل در زندگی اهالی داشته‌‎اند بحث کرده است به همین سبب او را یکی از پایه‌گذاران مکتب قدیمی علم جغرافیا در زبان عرب دانسته است (12).

ابن رسته:

ابوعلی احمدبن رسته یکی از جغرافیادانان قرن سوم هجری است، از زندگی او تقریباً اطلاعی دقیق در دست نیست جز اینکه در اصفهان به دنیا آمده و در سال 290 هـ. ق سفری به حجاز کرده است؛ اثر معروف وی دائرةالمعارف موسوم به الاعلاق النفیسه است که در حدود سال 290 هـ. ق آن را تألیف کرد، مشتمل بر جغرافیای ریاضی و انسانی و نیز حاوی مطالب تاریخی متنوع است، در فصل اول کتاب مؤلف به شرح کره‌ی سماوی و سیارات و وضع زمین و شکل و اندازه‌ی آن پرداخته و در این فصل در نهایت اختصار عقاید منجمین یونانی و عرب را مورد بحث قرار داده است، از جمله دانشمندانی که ابن رسته به قولشان استناد می‌کند یکی احمدبن محمدبن کثیر فرغانی و دیگری احمدبن طیب سرخسی است اما برای تأیید نظریات نجومی خود به کرات به آیات قرآن مجید استشهاد می‌کند.
پس از ذکر مقدمه به وصف مکه، مدینه، عجایب عالم، دریاها، رودها و هفت اقلیم پرداخته است سپس قسطنطنیه، خزرها، بلغارها، اسلاوها، روسها و اقوام دیگر را توصیف کرده آنگاه راههای برخی از نواحی را شرح می‌دهد و سرانجام با وصف بعضی از طبقات اسامی مسلمانان و برخی گروهها و فرقه‌های مذهبی، کتاب را به پایان می‌رساند، ابن رسته برای تدوین این کتاب از آثار نویسندگان قبل از خود مانند جیهانی و ابن خرداذبه و از روایات ابوعبدالله محمدبن اسحاق استفاده کرده است، از این کتاب تنها جلد هفتم آن باقی مانده است که در سال 1892 میلادی به کوشش دخویه در لیدن چاپ و منتشر شد (13).

جیهانی:

ابوعبدالله احمدبن محمدجیهانی در سال 365 هـ. ق به وزارت نصربن احمد سامانی منصوب گردید، در سال 367 هـ. ق از مقام خود معزول و به جای وی عتبی منصوب شد، هرچند جیهانی به داشتن تمایلات شیعی و حتی ثنویت مانویه متهم بوده است لیکن تاکنون روشن نشده که برکناری او از مقام وزارت با چنین اتهاماتی بستگی داشته است یا نه.
بنا به گفته‌ی گردیزی جیهانی مؤلف آثار زیادی در همه‌ی شؤون دانشهای بشری بوده است، مغز متفکر او و تحقیقاتی که به عمل آورد و تشویق و حمایتی که از فضلا و دانشمندان کرد موجب گردید که در ایام حیاتش در تمام جهان اسلام مشهور گردد، مهمترین اثر وی کتابی در جغرافیا به نام مسالک‌الممالک (14) است.
مقدسی درباره‌ی تألیف جغرافیائی جیهانی چنین گوید: «ابوعبدالله وزیر امیرخراسان می‌بود، فلسفه و نجوم و هیئت می‌دانست او بیگانگان را گرد می‌کرد و احوال کشورها از آنها می‌پرسید، راهها، دروازه‌ها و چگونگی آنها، ارتفاع ستاره‌ها و درازای سایه در سرزمین ایشان سؤال کرد تا بدین طریق امر تسخیر نواحی را آسان کند و راههای وصول بدانها را بداند و همچنین ستاره‌ها و گردش فلک را نیک بشناسد، می‌دانیم که وی چگونه عالم را به هفت اقلیم تقسیم و برای هر اقلیم ستاره‌ای معین کرد و گاهی از نجوم و هندسه سخن گوید و گاهی چیزی گوید که برای عوام مورد چندانی ندارد، گاه از بتهای هند و گاه از عجایب سند سخن گوید و مالیاتها و درآمد را بیان کند، بر من یقین است که وی حتی از توقف‌گاههایی که کمتر کس از آنها خبر دارد و منزلگهای دوردست و فراموش شده یاد می‌کند اما وی مفصلاً از روستاها بحث نکرده و به وصف شهرها نمی‌پردازد و از آنها مشروحاً سخن نمی‌گوید ولی از راههایی که به شرق و غرب و شمال و جنوب ممتد است یاد می‌کند و از جلگه‌ها و کوهها و دره‌ها و تپه‌رودهایی که بر سر راههای مذکور است به تفصیل صحبت دارد، کتاب او را در هفت مجلد در کتابخانه عضدالدوله (373- 365 هـ. ق) بدون نام مؤلف دیدم دیگران می‌گفتند که این کتاب از ابن خرداذبه است، سپس در نیشابور دو روایت خلاصه شده را دیدم که یکی به جیهانی و دیگری به ابن خرداذبه نسبت داده شده بود مضمون و محتوای هر دو کتاب مانند هم بود تنها در کتاب منسوب به جیهانی مطالبی افزوده شده بود» (15).
به عقیده‌ی بارتولد جیهانی کتاب خود را از روی اطلاعاتی که جمع‌آوری کرده بود نوشته ولی از تألیف ابن خرداذبه نیز استفاده کرده است (16).
جیهانی در فاصله سالهای 279 و 295 هـ. ق عهده‌دار وزارت سامانیان بود و در این مدت مبادرت به جمع‌آوری اطلاعات فراوانی به ویژه درباره‌ی سند و هند کرد که به احتمال زیاد هدف وی از این اقدام فتح احتمالی آن سرزمینها بوده است. این اثر از بین رفته لیکن توسط جغرافیانویسان متأخر از جمله ابن فقیه همدانی خلاصه و از نو تحریر شده است (17).

ابن فضلان:

احمدبن فضلان بن عباس بن راشدبن حماد نویسنده عرب که از زندگی وی هیچگونه اطلاعی در دست نیست در زمان خلافت المقتدربالله عباسی (320- 296 هـ. ق) پادشاه قوم بلغار به دین مقدس اسلام مشرف شد و رسولی برای اعلام این رویداد روانه بغداد کرد و از خلیفه خواست که برای فراگرفتن احکام دین مقدس اسلام و بنای مسجد و منبر شخصی را نزد او فرستد، این تقاضا مورد قبول خلیفه قرار گرفت و به فرمان وی چند تن از جمله ابن فضلان بغداد را به قصد سرزمین بلغار ترک کردند، در سال 309 هـ. ق از طریق خوارزم و توقف در جرجانیه و عبور از ممالک ترکان غز در محرم سال 310 به پایتخت بلغاران رسیدند، وظیفه خاص ابن فضلان خواندن نامه‌های خلیفه عباسی به پادشاه بلغار و تقدیم هدایا به او و اطرافیانش بود، بعد از انجام این مأموریت به بغداد برگشتند ولیکن نه از تاریخ و نه از مسیر مراجعت این هیأت هیچگونه اطلاعی در دست نیست، مسعودی و مورخان دیگر آن زمان در آثار خود ذکری از این مسافرت نکرده‌اند تنها مآخذ و سند معتبر در این باره فقط شرح خود ابن فضلان است، او شرح این مسافرت را از زمان خروج از بغداد تا مراجعت نوشته است، خلاصه این سفرنامه را یاقوت حموی در معجم‌البلدان ذیل کلمه بلغار ضبط کرده است.
این سفرنامه حاوی ارزش تاریخی و جغرافیایی و نژادشناسی است و مشتمل بر مطالب بسیار سودمندی درباره‌ی اقوامی چند از جمله روس و خزر و غیره که یا خود آنها را دیده و یا طی این مسافرت طولانی وصف آنها را شنیده است. در زمان یاقوت که نه نسخه اصلی است و نه متن کامل کتاب، این سفرنامه تاکنون چندین بار چاپ و ترجمه شده و مورد تحقیق قرار گرفته که از میان آنها مهمتر از همه تحقیقاتی است که توسط زکی ولیدی طغان و کراچکوفسکی و کووالووسکی انجام گرفته است (18).

استخری:

ابواسحاق ابراهیم بن محمد، از مردم استخر فارس بود که به کرخی نیز معروف بوده است، در سال 340 هـ. ق شروع به مسافرت کرد و از عربستان تا اقیانوس اطلس را سیاحت کرد، ضمن این مسافرت با عده زیادی از دانشمندان آشنا گشته، سپس مشاهدات و اطلاعات خود را در دو کتاب به نامهای صورالاقالیم و مسالک‌الممالک تألیف کرد، وی را می‌توان اول دانشمند در عالم اسلام دانست که درباره‌ی علم جغرافیا مبادرت به تألیف کرده است، قبل از وی دانشمندان تنها به ترجمه‌های مطالب بطلمیوس اکتفا می‌کردند، از این به بعد آثار استخری برای نویسندگان جغرافیا سرمشق گردید. وی در سال 346 هـ. ق درگذشت.
کتاب مسالک‌الممالک وی حاوی اطلاعات جغرافیایی و تاریخی است که متکی بر کتاب ابوزیدبلخی است، لیکن این کتاب فاقد نقشه است که به اهتمام دخویه در لیدن چاپ و منتشر گردیده است، کتاب صورالاقالیم یا الاقالیم مشتمل است بر حدود ممالک و صور اقالیم زمینها و دریاها و شهرها و مسافت بین آنها که مؤلف به وسیله نوزده نقشه‌ی رنگین عوارض نامبرده را نشان داده است، بعد از مسعودی وی دومین کسی است که از آسیاهای بادی سیستان و نیروهای تولیدی و اقتصادی آن سرزمین بحث کرده است، او ممالک اسلامی را به بیست قسمت تقسیم کرده و تقسیم‌بندی خود را از عربستان شروع کرده و به ماوراءالنهر پایان داده است، که در این تقسیم‌بندی بعد از ذکر شهرهای اسلامی صنعت و بازرگانی و سایر خصوصیات اهالی را مورد بحث قرار داده است.
متن عربی این کتابها به کوشش مولر (19) در سال 1870 میلادی ترجمه و چاپ و منتشر شده است (20).

ابودلف ینبوعی:

مسعربن مهلهل خزرجی ینبوعی شاعر و سیاح و معدن شناس عرب در قرن چهارم هجری است، در دربار امیرنصر سامانی رونق یافت، او از جمله دانشمندانی است که بیشتر عمر خود را در کشورهای اسلامی، چین و هندوستان سپری کرد و اطلاعات مبسوطی درباره‌ی اوضاع تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی مردم آن مناطق کسب کرد.
در اواخر سلطنت امیرنصربن احمد سامانی (331- 301 هـ. ق) نمایندگانی از طرف پادشاه چین به بخارا آمد تا دختر امیر سامانی را به عقد ازدواج پادشاه خود درآورند ولیکن این امر به علت موانع شرعی انجام نگرفت، قرار شد که دختر پادشاه چین به عقد ازدواج امیرنصر درآید، برای انجام این کار هیأتی از بخارا رهسپار چین شد، ابودلف نیز همراه این هیأت به چین رفت و سپس از راه هند به بخارا برگشت و درباره‌ی این مسافرت دو رساله نوشت یکی در شرح سفر و مشاهدات خود و دیگری در شرح عجایب و معادن شهرهای مختلف، رساله‌های مذکور در دنباله کتاب ابن‌الفقیه در نسخه کتابخانه آستانه موجود است، واقعیت مسافرت وی به نقاطی که از آنها نام برده است مورد تأمل است.
شرح مسافرت ابودلف را به چین و هند نخست ابن‌الندیم (21) و سپس یاقوت در معجم‌البلدان و زکریا محمد قزوینی در آثار البلاد نقل کرده‌اند (22).

مسعودی:

ابوالحسن علی بن حسین مسعودی از فرزندان عبدالله بن مسعود یکی از صحابه‌ی معروف است، تاریخ تولد وی به درستی معلوم نیست، گویا در اوایل قرن سوم هجری در بغداد به دنیا آمده است وی یکی از بزرگترین مورخان و ادبای اسلامی است که عشق زیادی به مطالعه و جمع‌آوری کتب و مسافرت داشته چنانکه در سال 303 هـ. ق سفری به ایران کرد سپس به هندوستان رفت و پس از مسافرت به جزیره‌ی سیلان به حدود دریای خزر آمد، بعد عازم شام و فلسطین شد، پس از دیدن بیشتر نواحی آسیا به زنگبار رسید، او از همه جا اطلاعات جامعی درباره‌ی تاریخ و جغرافیای کشورهای مختلف جمع‌آوری کرد.
مسعودی اواخر عمر خود را در شام و مصر گذرانده، سرانجام در سال 346 هـ. ق در فسطاط مصر درگذشت، مسعودی از جمله نویسندگانی است که در جمع‌آوری اطلاعات از هیچگونه منبعی صرفنظر نکرده است، می‌توان او را یکی از مورخان معدود اسلامی قرون وسطی دانست که به سنن تاریخی پیروان ادیان دیگر از جمله پیروان دین مسیح و یهود و هندی توجه زیاد داشته است، وی نویسنده پرکاری بود و کتابهای زیادی در زمینه‌ی تاریخ و جغرافیا تألیف کرده است که بیشتر آثار وی در طی زمانهای گذشته از بین رفته است، ده سال آخر عمر خود را در شام و مصر سپری کرد و مواد آن کتاب پرحجم را که بالغ بر سی مجلد بوده و مختصر آن به عنوان مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر باقی مانده است فراهم آورد، مروج‌الذهب که حوادث آن تا سال 336 هـ. ق را دربردارد یک فرهنگ‌نامه‌ی تاریخی و جغرافیایی است که مؤلف در تألیف آن از روش مورخان دیگر مسلمان تجاوز کرده و از موضوعات تاریخی و دینی اقوام دیگر مانند ایرانیان، رومیان و یهودیان سخن به میان آورده و این عمل را با آزادی فکر و خلوص علاقه، صمیمانه نسبت به علم انجام داده است. مسعودی در قسمتی از مروج‌الدهب تحقیقات جغرافیایی دقیقی کرده که در آن تحقیقات نسبت به ممالک و ملتهای مختلف توضیحات و توصیفات سودمند و عالمانه‌ای داده است. این کتاب توسط باربیه دومینار (23) و پاوه دو کورتی (24) مستشرق فرانسوی ترجمه و چاپ و منتشر شد.
کتاب اخبارالزمان را نیز منسوب به مسعودی می‌دانند که کتابی است تاریخی و جغرافیایی مربوط به آغاز خلقت تا سال تألیف مروج‌الذهب، گویند مسعودی اخبارالزمان را مختصر کرده و اوسط نامیده و سپس آن را به نام مروج‌الذهب مختصر کرده است. جلد اول کتابی به نام اخبارالزمان منسوب به مسعودی در مصر منتشر شده که بسیار بعید است که از مسعودی باشد زیرا جنبه‌ی خرافی آن بیش از جنبه‌ی تاریخی آن است.
بطور کلی آثار مسعودی پر از مطالب سودمند تاریخی و جغرافیایی و فلسفی است، مسعودی در مروج‌الذهب از اسامی زیادی که حتی آنها را در الفهرست ابن‌الندیم نمی‌توان یافت نام برده است: بعد از تاریخ طبری، مروج‌الذهب یکی از مهمترین منابع تاریخ ایران است.
با تمام این اوصاف مسعودی در ارتباط مسائل تاریخی و جغرافیایی از روش خاصی پیروی نکرده است، در مباحثی که مطالب مهمی پیش می‌آید به کرات می‌گوید که نقل تمام قضایا باعث اطاله‌ی کلام خواهد شد (25).

ابوزید حسن سیرافی:

مسعودی در کتاب مروج‌الذهب از شخصی به نام ابوزید حسن سیرافی نام برده است که در سال 303 هـ. ق در بصره با او آشنا شده و اطلاعاتی درباره‌ی دریاهای مشرق و هندوستان و چین از وی کسب کرده است، شخص مذکور مؤلف کتابی است به نام سلسلة التواریخ یا اخبار الصین و الهند که مشتمل است بر شرح دریاهای اطراف هند و چین و سیلان و جاوه، محتوای کتاب به دو جزء تقسیم می‌شود یک جزء آن حاوی مطالبی است درباره‌ی مسافرت یکی از بازرگانان به نام سلیمان که در آبهای ساحلی چین و هند مسافرتها کرده بود، جزء دیگر ذیلی است که ابوزید به استناد گفته‌های یکی از بازرگانان عرب به نام وهب به روایت سلیمان تاجر نوشته است، این کتاب حاوی اطلاعات دقیق و سودمندی درباره‌ی چین و هند و جاوه و سیلان و سرزمینهای دیگر است، درباره‌ی نژاد و اخلاق و آداب بازرگانی و روش حکومت نواحی نامبرده مطالب پرارزشی در آن می‌توان یافت.

ابن حوقل:

ابوالقاسم محمدبن حوقل البغدادی الموصلی از نویسندگان قرن چهارم هجری است که با ابوصالح منصوربن نوح سامانی (362- 350 هـ. ق) معاصر بوده است و در ایام زمامداری همین شخص در ایران سیاحت و تحقیق کرده است، پس از مسافرت به نواحی شرقی و غربی آسیا در دره‌ی رودخانه‌ی سند با استخری ملاقات کرد، پس از آشنایی وی عازم اسپانیا شد و در نقشه‌ها و متن کتاب جغرافیای استخری تجدیدنظر کرد، در سال 366 هـ. ق با استفاده از آثار ابن خرداذبه و قدامه و جیهانی و استخری و مشاهدات خود کتابی به نام المسالک و الممالک تألیف کرد که هر ناحیه از آن نقشه مخصوصی به خود دارد، تقسیمات این کتاب مانند تقسیمات المسالک و الممالک استخری است، با این تفاوت که ابن حوقل درباره‌ی سرزمینهای مجاور قلمرو اسلام نکاتی تازه می‌افزاید، مانند توصیف اسپانیا و مصر و سیسیل و شمال خاوری خراسان، اهمیت این کتاب برای ما به ویژه در ذکر اسامی جغرافیایی ایران تا اقصای ماوراءالنهر و سند است، با مطالعه‌ی این کتاب چنین می‌توان نتیجه گرفت که ابن حوقل اهمیت چندانی برای کالاهای قیمتی و کمیاب قائل نبوده بلکه توجه وی بیشتر معطوف به شرح و بسط فرآورده‌های کشاورزی است، او در حقیقت یگانه جغرافیانویس عرب زمان خود است که از محصولات عصر خویش واقعاً طرحی روشن کشیده است، ابن حوقل در توصیف شهرها مطالب زیادی نوشته لیکن از ضبط اسامی غالباً غفلت ورزیده، همچنین بعضی از شهرهای بزرگ را وصف نکرده یا اگر اسمی از آنها به میان آورده مطلب را در نهایت سادگی پایان داده است، این اثر در زمان مؤلف به چند صورت نوشته شده و معروف بوده است، مسالک‌الممالک ابن حوقل به زبانهای مختلف ترجمه شده از جمله متن آن در سال 1873 میلادی توسط دخویه (26) در لیدن چاپ و منتشر شد، ترجمه دیگر کتاب به نام صورت‌الارض است. در سال 1938 میلادی کرامرس (27) کتاب را تحت عنوان هیئت زمین ترجمه کرد و توسط ویت (28) در لیدن چاپ و منتشر شد (29).

مقدسی:

شمس‌الدین ابوعبدالله محمدبن احمد المقدسی (مقدسی) یکی از دانشمندان اواخر قرن چهارم هجری است که تاریخ تولد و درگذشت وی معلوم نیست، مقدسی قریب ده سال از عمر خود را در جهانگردی سپری کرده و از تمام سرزمینهای مسلمان‌نشین غیر از هندوستان و اسپانیا دیدن کرد، او در هر محلی توقف کرده و مطالبی درباره‌ی آن محل جمع‌آوری می‌کرد تا سرانجام در سال 375 هـ. ق اثر معروف خود یعنی احسن‌التقاسیم فی معرفت‌الاقالیم را تألیف کرد، به استناد گفته‌ی خود مؤلف برای تألیف این کتاب از سه منبع به شرح زیر استفاده کرده است:
1. یادداشتهای خود او که از مشاهدات خویش برداشته بود؛
2. اخباری را که از مردم شنیده است؛
3. مطالبی را که از کتاب جغرافیادانان قبل از خود استفاده کرده است.
و در این قسمت آثار جغرافیادانان قبل از خود را مورد انتقاد قرار داده است، بیشتر مطالب کتاب متکی بر مشاهدات و مطالعاتی است که مؤلف ضمن مسافرتهای خود کرده است، در این کتاب مقدسی بیشتر از وضع سرزمینهایی سخن رانده است که از نزدیک آنها را دیده و با ساکنین آنها معاشرت داشته است مانند ایران و عراق و مصر، که تقسیم مطالب با دقت زیادی صورت گرفته است، بدین نحو که ابتدا اوضاع کلی جغرافیایی هر منطقه را مورد بررسی قرار داده سپس به شرح و توصیف هر شهر و بخشی مبادرت کرده است که در مورد هر شهر و بخش مطالب گرانبهایی درباره‌ی آثار تاریخی و اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آنها بیان داشته است.
به همین جهت می‌توان از مطالب این کتاب نکات مهم و درستی درباره‌ی آداب و رسوم و اخلاق و تمدن مردم سرزمینهای نامبرده به دست آورد که از نظر دقت و صحت ممتاز است. بنا به عقیده‌ی فن کرمر اخبار وی درباره‌ی آب و هوا و محصولات کشاورزی و بازرگانی و اوزان و مقادیر و آداب و رسوم چگونگی مالیات و بیگاریهای مرسوم در هر کشور یکی از مهمترین اسناد تاریخ فرهنگ مشرق زمین است.
این کتاب از سال 1885- 1877 میلادی توسط دخویه در لیدن چاپ و منتشر شد، سپس در سال 1906 میلادی توسط دوزی و دخویه با ترجمه فرانسوی در لیدن چاپ و منتشر گردید.
تألیف کتاب البداء و تاریخ را نیز به وی نسبت می‌دهند که در این باره عقاید مختلفی وجود دارد زیرا عده‌ای از شرق‌شناسان این کتاب را از ابوزید بلخی می‌دانند لیکن بنا به عقیده‌ی کلمان هوار این کتاب از مقدسی است و در سال 355 هـ. ق به عربی تألیف شده است، کتاب مشتمل بر مطالبی از آغاز آفرینش تا زمان مؤلف است (30).

ناصرخسرو:

حکیم ابومعین ناصربن خسرو (481- 392 هـ. ق) در قبادیان از نواحی بلخ به دنیا آمد، از دوران کودکی به کسب علم و دانش اشتغال ورزید، در جوانی در دربار سلاطین و امرا راه یافت و به مراتب عالی رسید و روزگاری را به عیش و شادمانی و کسب مال و جاه گذراند تا آنکه در چهل سالگی دچار تغییر حال شد و در اندیشه درک حقایق افتاد و بر اثر خوابی که در جوزجانان دید در سال 437 هـ. ق عازم حجاز شد ابتدا به مرو رفت و در شعبان همان سال از آنجا به نیشابور، سمنان، ری، قزوین، آذربایجان و آسیای صغیر آمد. شام و فلسطین و قسمتی از تونس و نوبه و سودان را گردیده سپس از طریق شام رهسپار مصر شد و مدتی در قاهره توقف کرد و از آن شهر سه بار به مکه رفت و در آخرین مسافرت خود در سال 442 هـ. ق از راه طائف و یمن به بصره رسید و سرانجام از راه ارجان رهسپار اصفهان گردید و در سال 444 هـ. ق به بلخ برگشت. از آنچه در این گشت و گذار از عجایب و زیباییها مشاهده کرده شرحی بس جالب در سفرنامه خود آورده که حاوی اطلاعات دقیق و سودمند جغرافیایی و تاریخی و بیان عادات و آداب مردم و نواحی مختلف است، راجع به حرمین و همچنین درباره‌ی ملاقاتهای خود با عده‌ای از شعرا و فضلا نیز مطالب جالبی در آن می‌توان یافت (31).

ابن جبیر:

ابوالحسن محمدبن احمد کنانی (614- 540 هـ. ق) یکی از مشاهیر سیاحان اسلامی است که از مردم شهر بلنسیه (والانس) و در ردیف ادبا و نویسندگان بود، در سایه‌ی استعدادی که داشت به سمت دبیری ابوسعید عثمان حاکم غرناطه منصوب شد ولی چون در حالتی خاص شراب نوشید برای جبران این گناه تصمیم گرفت به زیارت مکه برود، در سال 578 هـ. ق همراه یکی از دوستان خود به نام احمدبن حسن از غرناطه حرکت کرد و از طریق اسکندریه رهسپار مصر شد و سرانجام بعد از سه ماه به مکه رسید، بعد از انجام مراسم دینی از همان راه بازگشت و مصر و عراق و شام را نیز که بعضی از قسمتهای آن در تصرف صلیبیون بود بدید و در سال 581 هـ. ق به غرناطه برگشت، از آن به بعد دوبار دیگر به مشرق سفر کرد بار اول در فاصله‌ی سالهای 585 و 587 هـ. ق که درباره‌ی این مسافرت هیچ گزارشی به جای نگذاشته و بار دوم در سال 614 هـ. ق بود که فقط تا اسکندریه رفت و در همان محل درگذشت. رحله‌ی ابن جبیر در ردیف بهترین آثار نوع خود به شمار می‌رود، حاوی مطالب سودمندی درباره‌‌ی اوضاع طبیعی و اجتماعی کشورهایی است که از آنها عبور کرده و مدتی در میان مردمان آنها بسر برده است، از جمله کشورهای اطراف مدیترانه و جزایر داخلی آن است و از لحاظ اشتمال بر احوال و اوضاع حجاز و مکه و تاریخ جنگهای صلیبی و کیفیت کشتیرانی در دریای مدیترانه در قرون وسطی منبعی سودمند و در ردیف اسناد معتبر است.
متن کامل رحله‌ی ابن جبیر در سال 1852 میلادی به کوشش رایت (32) در لیدن منتشر شد، سپس توسط دخویه مستشرق هلندی آن را با اصلاحاتی جزو انتشارات اوقاف گیپ در سال 1907 میلادی در لندن منتشر کرد (33).

قزوینی:

عمادالدین زکریا محمود قزوینی در حدود 600 هـ. ق در قزوین به دنیا آمد در ابتدای جوانی به دمشق رفت و در آنجا به تحصیل علوم و فنون و ادب پرداخت. طولی نکشید که به فرمان المستعصم بالله خلیفه‌ی عباسی به مقام قضای شهرهای واسط و حله منصوب گردید و تا سال 656 هـ. ق یعنی سال سقوط بغداد توسط هولاکوخان در این مقام بود، تا سرانجام در سال 682 هـ. ق در شهر واسط درگذشت.
قزوینی در ادب و شعر فارسی صاحب قریحه بود، به ویژه به علم جغرافیا آشنایی زیاد داشت، از وی دو کتاب معروف به زبان عربی باقی مانده است یکی آثارالبلاد و اخبارالبلاد در جغرافیاست که از مهمترین کتابهای جغرافیایی و نجومی محسوب و مشتمل است بر شرح جغرافیایی و تاریخی و مشاهدات مؤلف و آن توصیف منظمی است از بلاد ممالک مختلف که معلوم مسلمانان آن زمان بوده که به ترتیب الفبا در هفت اقلیم مرتب شده که از اقلیم در آن طرف استوا آغاز می‌شود و به اقلیم هفتم در اقصی ممالک شمالی پایان می‌یابد.
در این کتاب قزوینی از شعرای نامی ایران به مناسبت شرح بلادی که در آنجا متولد یا ساکن بوده‌اند نام برده است، به همین جهت قزوینی در آثارالبلاد مطالب مفید و جامعی که آنها را در آثار دیگران بندرت می‌توان یافت از خود به جای گذاشته است، منبع اصلی وی معجم‌‌البلدان یاقوت بوده است لیکن در بعضی جاها اطلاعاتی به دست می‌دهد که در معجم‌البلدان نمی‌توان یافت.
اثر دیگر وی کتاب عجایب‌المخلوقات و غرائب‌الموجودات است که مشتمل است بر چهار مقدمه و دو مقاله، مقاله‌ی اول در علویات و مقاله‌ی دوم در سفلیات که شامل معدنیات و نباتات و حیوانات است، این کتاب بار اول به کوشش و. وستنفلد در سال 1848 میلادی در گوتینگن به طبع رسید، ترجمه فارسی آن چندین بار در تهران به چاپ رسیده است (34).

ابوالفداء:

الملک المؤید عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن علی (732- 672 هـ. ق) در دمشق به دنیا آمد، در دوران جوانی در جنگهای صلیبی شرکت کرد و مدت دوازده سال در خدمت ملک ناصر از ممالیک مصر به سر برد. در سال 710 هـ. ق به فرمان ملک ناصرالدین قلاوون به حکومت حماة منصوب گردید و در سال 720 هـ. ق به الملک المؤید ملقب گردید، او علاوه بر مشاغل سیاسی، ایام فراغت خود را به مطالعه می‌گذرانید و در فقه و لغت و ادب مهارت داشت، از وی دو اثر معتبر باقی مانده است یکی به نام تقویم البلدان در جغرافیا که به عربی نوشته شده و مشتمل است بر یک مقدمه و بیست و هشت قسمت که هر قسمت از آن به سرزمینی از جمله خوزستان، فارس، کرمان، سجستان، طبرستان، مازندران، قومس و خراسان اختصاص دارد، در هر قسمت بعد از توصیفی که از نواحی مذکور کرده است جدولی نیز که حاوی مختصات جغرافیایی شهرهاست ترتیب داده است. ابوالفداء اقلیمها را تعیین کرده و اندازه‌ی بلندترین روزها را در پایان اقلیم و در وسط آن و همچنین عرضهای مربوط به این نقاط را نشان داده است ولیکن محتوای کتاب برحسب اقلیمها تقسیم‌بندی نشده است.
این کتاب به علت اختصار و جامعیت زودتر از غالب کتابهای جغرافیایی مسلمانان در کشورهای اروپایی متداول شد و آن را چاپ و ترجمه کرده‌اند، از جمله قسمتهایی از آن را دو تن از مستشرقین فرانسوی به نام دسلان (35) و رنو (36) از قرن هفدهم میلادی به بعد ترجمه و منتشر کردند.
تألیف دیگر ابوالفداء در تاریخ است به نام المختصر فی اخبار بشر که مشتمل بر تاریخ قبل و بعد از اسلام است (37).

حمدالله مستوفی:

حمدالله بن ابوبکر مستوفی قزوینی (750- 680 هـ. ق) شاعر و مورخ و جغرافیانویس ایران در قرن هشتم هجری است وی از خاندان قدیم مستوفیان قزوین است که نسب این خاندان به حربن یزید ریاحی می‌رسد، این خاندان از قرن پنجم هجری مقام ریاست خزانه‌داری ولایت قزوین را به ارث شاغل بودند، پدر حمدالله و خود او با همین عنوان مستوفی در دستگاه ایلخانان مشغول خدمت شدند، حمدالله از حمایت خواجه رشیدالدین فضل الله برخوردار بوده و در دیوان مالیات دارای مشاغل مهمی بود، زمانی هم امور مالی قزوین و چندین شهرستان مجاور آن را اداره می‌کرد، او در دوران جوانی علاقه‌ی زیادی نسبت به کسب اطلاعات تاریخی داشت و بیشتر اوقات فراغت خود را در مباحثه با فضلا و دانشمندان به سر می‌برد، از آثار او سه کتاب به شرح زیر باقی مانده است:
1. تاریخ گزیده که خلاصه‌ای از تاریخ عالم است از آغاز آفرینش تا دوران وزارت خواجه غیاث‌الدین محمد رشیدی، این اثر در حقیقت منتخبی از جامع‌التواریخ خواجه رشیدالدین فضل الله است.

2. ظفرنامه:

ظفرنامه منظومه‌ای است مشتمل بر هفتاد و پنج هزار بیت که حاوی تاریخ ایران از ظهور اسلام تا زمان مؤلف است.

3. نزهت‌القلوب:

سومین اثر حمدالله نزهت‌القلوب است که آن را در سال 740 هـ. ق تألیف کرده و مشتمل است بر یک مقدمه و سه مقاله و یک خاتمه، مقدمه‌ی کتاب حاوی مطالبی درباره‌ی انسان و حیوانات و نباتات و جمادات است، با ارزشترین بخش آن قسمت سوم است که حاوی جغرافیای مفصل ایران و قلمرو ایلخانان مغول است، پایان کتاب شامل شرح عجایبی است که در جهان به ویژه در ایران وجود دارد.
حمدالله مستوفی مانند معاصران خود اکتفا به تکرار گفته‌های جغرافیادانان قرن چهارم هجری نکرده است، بلکه دگرگونیهایی را که از آن زمان به بعد روی داده است نیز خاطرنشان می‌سازد و آنچه را او از آثار دیگران نقل کرده با نظر انتقادی نگریسته و به همین جهت در این کتاب مطالب کهنه و تکراری کمتر دیده می‌شود، تنها در مورد فارسی مطالب مربوط به آن را از فارسنامه ابن بلخی اقتباس کرده ولی باز هم مطالب اخذشده را با نظر انتقادی نگریسته است.
همانطور که گفته شد، قسمت سوم کتاب از سایر قسمتها باارزشتر است، مطالب این بخش مربوط به جغرافیای مفصل ایران و متصرفات ایلخانان است، مطالبی را که در مورد جغرافیای اقتصادی ایران نوشته بیشتر مربوط به زمان خود مؤلف است، منبع اطلاعات وی بیشتر دفاتر مالیاتی ایلخانان بوده که خود مؤلف به سمت مأمور عالیمرتبه به آنها دسترسی داشته است.
در قسمت نجومی نزهت‌القلوب اسامی جانوران گوناگون به زبان فارسی و مغولی نوشته شده است، توجه به این قسمت از نظر زبانشناسی نیز دارای اهمیت است.
منابعی را که برای کسب اطلاع در کتاب خود نام برده به شرح زیر است: صورالاقالیم، تألیف ابوزید احمدبن سهل بلخی، التبیان، تألیف احمدبن ابی عبدالله؛ المسالک و الممالک، تألیف ابوالقاسم عبدالله بن خرداذبه؛ عجایب‌المخلوقات، تألیف زکریا محمد قزوینی؛ آثارالبلاد، تألیف زکریای قزوینی؛ فارسنامه، تألیف ابن‌البلخی؛ عجایب‌البحر، تألیف امام علی بن عیسی الحرانی؛ آثارالباقیه، تألیف ابوریحان؛ کتاب التفهیم، تألیف ابوریحان؛ کتاب ارشاد در ذکر قزوین، تألیف حافظ خلیل قزوینی، رساله‌ی ملکشاهی در وصف ممالکی که ملکشاه در تصرف آورده است؛ تاریخ اصفهان، تألیف حافظ عبدالرحمن محمدبن اسحاق الاصفهانی؛ رساله السنجریه فی الکائنات العنصریه، تألیف امام عمربن سهلان البلخی؛ عجایب الاخبار، معجم البلدان، تألیف یاقوت حموی، تحفةالغریب صورالکواکب، تألیف شیخ ابوالحسن صوفی، اخلاق ناصری، تألیف خواجه نصیرالدین طوسی، تنسیق نامه ایلخانی، تألیف خواجه نصیرالدین طوسی؛ از نزهت‌القلوب نسخه‌های زیادی در دست است، چاپ سنگی کامل آن در سال 1311 هـ. ش در بمبئی منتشر شد، سپس لسترنج متن قسمت جغرافیایی و ترجمه‌ی آن را در سلسله انتشارات اوقاف گیپ چاپ و منتشر کرد (38).

شریف ادریسی:

ابوعبدالله محمدبن عبدالله بن ادریس معروف به شریف ادریسی (560-493 هـ. ق) از خاندان ادارسه علوی مراکش است، در کودکی به آندلس رفت و در شهر قرطبه به تحصیل علوم پرداخت و سپس در دربار روژر (39) دوم (معرب آن رجار) پادشاه سیسیل اقامت گزید، این شخص که مردی دانش‌دوست بود و به ویژه علاقه زیادی به تهیه اطلاعات جغرافیایی داشت کلیه کتابهای جغرافیایی قدیم را جمع‌آوری کرده آنها را در اختیار ادریسی گذاشت.
ادریسی برای او جهان‌نمایی از نقره ساخت و صورت اطلاعاتی را که تا آن زمان از دنیای معلوم قدیم در دست بود بر روی آن مشخص کرد و کتابی نیز در جغرافیا به نام نزهةالمشتاق تألیف کرد که مانند تقویم البلدان ابوالفداء یکی از قدیمترین کتب جغرافیایی مسلمین به شمار می‌رود و حاوی مطالب سودمندی درباره‌ی بسیاری از کشورهای مسیحی به ویژه کشورهای شبه‌جزیره اسکاندیناویا و داخله‌ی آفریقاست، قسمت اعظم کتاب ادریسی حاوی مطالبی است که از منابع قرن دهم میلادی اخذ شده و در قرن دوازدهم کهنه شده بود و آن را فقط تا اندازه‌ای با اطلاعات و مطالب جدیدی که در نتیجه پرسش از سیاحان گرد آورده بود تکمیل کرده است (40).

ابوریحان بیرونی:

ابوریحان محمدبن احمد بیرونی یکی از بزرگترین دانشمندانی است که تاکنون پا به عرصه‌ی وجود گذاشته‌اند، در سال 362 هـ. ق در بیرون حوالی خوارزم به دنیا آمد، تاریخ درگذشت وی دقیقاً معلوم نیست، حاج خلیفه در کشف‌الظنون سال درگذشت بیرونی را از سال 450- 423 هـ. ق ذکر کرده است.
بیرونی اوایل عمر خود را در خوارزم سپری کرد و در این محل مورد لطف و عنایت مأمون خوارزمشاه قرار گرفت، سپس چندسالی را در جرجان در دربار شمس‌المعالی قابوس وشمگیر گذرانید، بین سالهای 407- 400 هـ. ق به خوارزم بازگشت و مدتی از عمر خود را در دربار ابوالعباس مأمون خوارزمشاه سپری کرد، هنگام لشکرکشی سلطان محمود عزنوی به خوارزم ابوریحان در آن ولایت سکونت داشت، سلطان محمود در مراجعت، ابوریحان را به غزنه برد، ابوریحان در غالب جنگهای سلطان محمود یکی از ملتزمین رکاب او بود، در ضمن همین مسافرتها در اثر معاشرت با دانشمندان هند زبان سانسکریت را فراگرفت، در حقیقت وی نخستین دانشمند اسلامی است که زبان سانسکریت و تاریخ و جغرافیا و عقاید و افکار هندوان را بیاموخت و اسناد و مدارک اثر معروف خود یعنی تحقیق ماللهند را فراهم ساخت، مطالب مندرج در این کتاب مؤید آن است که در دوره‌ی ساسانیان ایرانیان چه چیزهایی را از هندیها اقتباس کرده‌اند، این کتاب مشتمل است بر عقاید و قوانین دینی و آراء هندیها در فلسفه و نجوم و هیئت.
یکی دیگر از تألیفات مفید او کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه نام دارد که مشتمل است بر تقویم و سنوات و اعیاد ملل مختلف مانند ایرانیان، سغدیان، خوارزمیان، یونانیان، یهودیان، عیسویان و مسلمانان؛ این کتاب دارای فهرستهایی است از سلسله‌های پادشاهان قدیم مصر، کلده و آشور، ایران، مقدونیه و روم و غیره، تاریخ تألیف آن 390 هـ. ق است که به نام قابوس بن وشمگیر آن را تألیف کرده است.
بیرونی به تمام علوم عصر خود احاطه داشته و کتابهای زیادی در نجوم، پزشکی، تارخی و جغرافیا تألیف کرده است، در علم هیئت و هندسه دو تألیف مشهور دارد: یکی التفهیم لاوایل صناعت التنجیم نام دارد که آن را در حدود سال 400 هـ. ق در غزنه به نام ریحانه دختر حسین خوارزمی تألیف کرد، این کتاب مانند دائرةالمعارفی است که در آن اصطلاحات هندسه و حساب و احکام نجوم تعریف شده است و در بخش مربوط به نجوم چندین مسئله مربوط به جغرافیا می‌شود؛ و دیگری قانون مسعودی است که مشتمل بر مقدمات حساب و هندسه به طریق سؤال و جواب است که به دو زبان عربی و فارسی است، این کتاب را در فاصله سالهای 427- 421 هـ. ق به نام سلطان مسعود غزنوی تألیف کرد.
بیرونی در تألیفات خود از حرکت وضعی زمین سخن به میان آورده و طول و عرض جغرافیایی را با دقت معین کرده است.
زاخائو (41) مستشرق آلمانی در سال 1878 میلادی آثارالباقیه را در لایپزیک چاپ و منتشر کرد، در سال 1839 میلادی برای اولین بار نسخه‌ای از کتاب تحقیق ماللهند وارد کتابخانه‌ی ملی پاریس شد و جمعی از دانشمندان فرانسه به مطالعه‌ی آن پرداختند، سرانجام این کتاب در سال 1887 به وسیله‌ی زاخائو در لندن چاپ و منتشر شد (42).

یاقوت حموی:

شهاب‌الدین عبدالله یاقوت بن عبدالله رومی یکی از مشهورترین جغرافی‌نویسان اسلامی است که در سال 575 هـ. ق در یکی از شهرهای روم به دنیا آمد، در کودکی به اسارت ترکان سلجوقی درآمد و به بازرگانی عرب به نام عسکربن ابی نصر حموی یاقوت به عنوان برده فروخته شد که به همین مناسبت به حموی معروف گردید، چون این بازرگان بیسواد بود یاقوت را به دفترداری خود گماشت و بعدها که به سن رشد رسید به امر آقایش به عمان و کیش و امثال این نواحی برای تجارت مسافرت کرد. به علت خدماتی که نسبت به مالک خود کرده بود عسکر حموی در سال 596 هـ. ق یاقوت را از قید بندگی آزاد کرد، یاقوت برای تأمین معاش خود شروع به مسافرت کرد، از شهری به شهری می‌رفت و پیوسته از کتابها نسخه برمی‌داشت و نسخه‌های خطی را می‌فروخت. در سال 613 هـ. ق در دمشق اقامت کرد لیکن در این محل به علت تمایلی که نسبت به عقاید خوارج پیدا کرده بود و موافق عقاید ایشان آشکارا با علی بن ابیطالب (علیه السلام) مخالفت می‌کرد، به همین جهت اهالی دمشق درصدد آزار او برآمدند، یاقوت ناچار به حلب گریخت و سپس به اردبیل و خراسان رفت و مدتی نیز در مرو اقامت گزید، زمانی که در خوارزم بود به قول ابن خلکان با حمله‌ی چنگیزخان مصادف شد: «در مقابل هجوم تاتار برهنه گریخت که گوئی به روز رستاخیز از قبر برخاسته بود» (43) و بزحمت بسیار خود را به موصل رساند و از آنجا رهسپار سنجار گردید، در آخر عمر به حلب رفت و در سال 626 هـ. ق در آنجا درگذشت.
یاقوت یکی از دانشمندان و نویسندگان بزرگ اسلامی است که در تاریخ و ادب و لغت استاد مسلم بوده است، هنگامی که در حلب اقامت داشت با وزیر امیر آنجا یعنی قاضی اکرم‌الدین ابوالحسن علی قفطی مورخ معروف آشنا شد و شاهکار خود یعنی معجم‌البلدان را که مقدمات آن را در مرو فراهم کرده بود بر اثر مساعدت آن وزیر دانش‌دوست در سال 631 هـ. ق به پایان رسانید، او برای نوشتن این اثر مدارک و مطالب زیادی جمع‌آوری کرد که قسمتی از منابع مورد استفاده‌ی خود را ذکر کرده و مطالب آنها را با نظر انتقادی شدید انتخاب می‌کرد و فرهنگ خویش را به کمک یادداشتهای مسافرتهای خود تکمیل می‌کرد، مطالب کتاب به ترتیب الفبائی اسامی جغرافیایی تنظیم شده است، علاوه بر اطلاعات جغرافیایی مانند وصف شهرها و کوهها و دهها و دره‌ها و دریاها و غیره، مجموعه‌ی جالبی از اطلاعات تاریخی و مباحث نژادی و علوم طبیعی فراهم آورده است که گرانبهاترین کتاب مرجع برای مطالعه‌ی همه‌ی علاقه‌مندان به جغرافیا و بسیاری از مطالب مربوط به تاریخ آسیای غربی است. با این وصف در معجم‌البلدان اطلاعات اقتصادی خیلی کمتر از کتابهای جغرافیادانان قرن چهارم هجری از جمله استخری و ابن حوقل و مقدسی است. یاقوت کوشش کرده که تلفظ واقعی شهرها را معلوم کند که در این عمل گاه موفق نشده است، در مواردی که نام شهرها را فقط از کتابها معلوم داشته با عدم موفقیت روبرو گردیده است.
هرچند مطالب این کتاب راجع به جغرافیای قرن ششم و هفتم هجری است، با وجود این برای ایران دوره‌ی ساسانی هم می‌توان از آن استفاده کرد.
معجم‌البلدان توسط صفی‌الدین بن عبدالحق مختصر شده که آن را مراصدالاطلاع نامیده، در سال 1870 میلادی و. وستنفلد، معجم‌البلدان را در شش مجلد در لیدن چاپ و منتشر کرد، در سال 1871 میلادی باربیه دومینار خاورشناس فرانسوی مطالب مربوط به ایران را از کتاب یاقوت استخراج و به زبان فرانسه ترجمه و در پاریس چاپ و منتشر گردانید. یاقوت فرهنگ بزرگ دیگری در شرح حال ادبا و فضلا به نام معجم‌الادباء تألیف کرده که قسمتی از آن توسط مرگلیوث در سلسله انتشارات اوقاف گیپ چاپ شده است (44).

ابن بطوطه:

ابوعبدالله بن عبدالله طنجه‌ای (779- 703 هـ. ق) جهانگرد معروف عرب در طنجه به دنیا آمد، در سال 725 هـ. ق به عزم سیاحت مولد خود را ترک گفت و مدت بیست و نه سال در مسافرت بود، در این مدت طولانی شمال افریقا، مصر، شام، حجاز، عراق، ایران، یمن، بحرین، ترکستان و ماوراءالنهر و قسمتی از هندوچین و جاوه و مراکز افریقا را سیاحت کرد و مقارن حکومت آل مظفر و خاندان اینجو به فارس رسید، او در طی این مسافرت با عده زیادی از بزرگان و امرا و دانشمندان سرزمینهای نامبرده ملاقات کرد و سرانجام در بازگشت از این مسافرت در شهر فارس نزد سلطان ابوعنان پادشاه آن سرزمین اقامت کرد و به خواهش سلطان شرح مسافرتهای خود را بوسیله یکی از منشیان سلطان مذکور نوشت که معروف به تحفةالنظار فی غرایب الامصار و عجایب‌الاسفار گردید، ابن بطوطه بدون تردید بزرگترین جهانگرد عرب از لحاظ وسعت سرزمینهایی که از آن گذشته است می‌باشد.
هرچند ابن بطوطه مردی فاضل و دانشمند نبود و از جهت تحقیق و بررسی اوضاع جغرافیایی دنیای آن زمان قابل مقایسه با جغرافیادانان قبل از دوره‌ی استیلای مغول نیست با این وصف محتوای سفرنامه ابن بطوطه از جهت بیان اوضاع و احوال تمدن و فرهنگ بلادی که وی در طی سفرهای خویش دیده است حائز اهمیت زیادی است.
سفرنامه ابن بطوطه در سال 1853 میلادی بوسیله دفرمری (45) به فرانسه ترجمه و در پاریس در چهار جلد چاپ و منتشر شد، در سال 1915 میلادی محمدشریف پاشا سفرنامه‌ی ابن بطوطه را به ترکی ترجمه و در سه مجلد در استانبول چاپ و منتشر کرد (46).

پی‌نوشت‌ها:

1. Barbie. de. Menar
2. Dexoye
3. ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، ترجمه رشید یاسمی، ص 441؛ تاریخ ایران در نخستین قرون اسلامی، اشپولر، ص 40؛ تاریخ ادبی ایران، برون، ج1، ص 510؛ ترکستان نامه، بارتولد، ج1، ص 445؛ دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 18؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌الله صفا، ج1، ص 217؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (الف)، ص 304؛ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص 102؛ تاریخ اکتشافات جغرافیایی، عباس اقبال، ص 31-30؛ مروج‌الذهب، مسعودی، ج1، ص 72؛ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هیجدهم، پیگولوسکایا، ج1، ص 161- 160؛ دانشنامه ایران و اسلام، دفتر 4، ص 528.
4. معجم‌الادباء، یاقوت، ج1، ص 160- 158؛ قاموس اعلام ترکی، ج1، ص 779؛ تاریخ‌الحکماء، قفطی، به کوشش بهین دارائی، ص 111-110؛ عیون‌الانباء؛ ابن ابی اصیبعه، ج1، ص 215- 214.
5. Juynboll
6. Wiet
7. برای کسب اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه شود:
تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، اشپولر، ص 29؛ تاریخ ادبی، برون، ج1، ص 524؛ تاریخ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هیجدهم، پیگولوسکایا، ج1، ص 155؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 43؛ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ج3، ص 499؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (الف)، ص 393؛ اعلام زرکلی، چاپ دوم، ج1/، ص 91-90؛ معجم‌الادباء، یاقوت، ج5، ص 153؛ دائرةالمعارف اسلامی، ج4، ص 1152؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه‌ی محمدآیتی، ج1، ریحانةالادب، ج5، ص 338؛ مؤلفین کتب چاپی و فارسی و عربی، خانبابا مشار، ج1، ص 499.
8. الفهرست، ابن‌الندیم، ص 253.
9. تاریخ عرب، فیلیپ، حتی، ج1، ص 492؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 44، تاریخ ایران از دوران باستان تا سده هیجدهم، پیگلوسکایا، ج1، ص 161، تاریخ ادبیات ایران، رضازاده‌ی شفق، ص 145؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (الف)، ص 336؛ ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص 41؛ اکتشافات جغرافیایی، عباس اقبال، ص 36؛ دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 11؛ تاریخ ادبی، برون، ج1، ص 524؛ سلسله جغرافیون عرب، دخویه، ج5، لیدن 1885.
10. لغت‌نامه دهخدا، (حرف ق)، ص 173؛ تاریخ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هیجدهم، پیگولوسکایا، ج1، ص 162؛ دایرةالمعارف فارسی، ج2، ص 2017؛ متفکرین اسلام، بارون کارادووو، ص 15؛ اکتشافات جغرافیائی، اقبال، ص 33.
11. احسن‌التقاسیم، مقدسی، بخش اول، ص 6.
12. تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج1، ص 492؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (الف)، ص 495؛ تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ج4، ص 508؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 96؛ دایرةالمعارف فارسی، ج1، ص 440؛ معجم‌الادباء، یاقوت، ج3، ص 29؛ احسن‌التقاسیم، مقدسی، ج1، ص 4، تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌الله صفا، ج1، ص 297؛ تاریخ اکتشافات جغرافیایی، عباس اقبال، ص 33؛ تاریخ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هیجدهم، پیگلوسکایا، ج1، ص 161؛ الفهرست، ابن‌الندیم، ص 138.
13. دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 195؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (الف)، ص 32، تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج1، ص 492.
14. زین‌الاخبار، گردیزی، چاپ تهران، ص 37- 36.
15. احسن‌التقاسیم، مقدسی، ترجمه علینقی منزوی، ص 5.
16. ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 57.
17. فرهنگ اعلام، محمدمعین، ص 436؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (ج)، ص 192؛ ریحانةالادب، محمدعلی مدرسی، ج4، ص 448؛ الفهرست، ابن‌الندیم، ص 228؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌الله صفا، ج1، ص 298؛ بخارا، ریچارد ن. فرای، ص 87.
18. دائرة‌المعارف فارسی، ج 1، ص 21، اکتشافات جغرافیائی، عباس اقبال، ص 33، دانشنامه ایران و اسلام، دفتر 5، ص 765-764؛ سفرنامه ابن فضلان، ترجمه ابوالفضل طباطبائی.
19. Muller
20. تاریخ ایران از دوران باستان تا سده هیجدهم، پیگولوسکایا، ج1، ص 162؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 54؛ تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج1، ص 492؛ تاریخ ادبی ایران، برون، ج1، ص 538؛ ایران باستان پیرنیا، ج1، ص 103؛ دایرةالمعارف فارسی، ج1، ص 161؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، اشپولر، ص 40؛ قاموس اعلام ترکی، ج2، ص 991؛ دائرةالمعارف، بطرس‌البستانی، ج3، ص 744؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌‎الله صفا، ج1، ص 298؛ تاریخ تمدن، جرجی زیدان، ج3، ص 508؛ ضمناً جهت اطلاع از نسخه‌های خطی مسالک‌الممالک به کتاب مسالک‌الممالک تألیف استخری که به اهتمام ایرج افشار چاپ و منتشر شده مراجعه شود.
21. الفهرست، ابن‌الندیم، ص 621-620.
22. دائرةالمعارف اسلامی، ج1، ص 30؛ دانشنامه ایران و اسلام، دفتر 8، ص 1037- 1034.
23. Barbier de Meynard
24. Pavet. de. Courteille
25. ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 40؛ تاریخ اکتشافات جغرافیائی، عباس اقبال، ص 35؛ تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ج3، ص 503؛ فرهنگ اعلام، محمد معین، ص 1959؛ یادداشتهای محمد قزوینی، ج7، ص 78؛ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص 102؛ دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 203؛ معجم الادباء، یاقوت حموی، ج5، ص 148؛ تاریخ ایران در دوران باستان، پیگولوسکایا، ص 159؛ ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص 35؛ تاریخ ایران در نخستین قرون اسلامی، اشپولر، ص 30؛ تاریخ ادبی ایران، برون، ج1، ص 39؛ تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج1، ص 500؛ الفهرست، ابن الندیم، ص 154؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌الله صفا، ج1، ص 297.
26. Dexoye
27. Kramers
28. Wiet
29. ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص 41؛ تاریخ تمدن، جرجی زیدان، ج3، ص 508؛ تاریخ ادبی ایران، برون، ج1، ص 544؛ تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج1، ص 492؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 54؛ تاریخ اکتشافات جغرافیایی، عباس اقبال، ص 36؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (الف)، ص 303؛ تاریخ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هیجدهم، پیگولوسکایا، ج1، ص 162؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌الله صفا، ج1، ص 297؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، اشپولر، ص 40؛ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص 103؛ دایرةالمعارف فارسی، ج1، ص 18؛ دایرةالمعارف خلیلی، ج1، ص 129؛ دانشنامه ایران و اسلام، دفتر 3، ص 523- 522.
30. تاریخ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هیجدهم، پیگولوسکایا، ج1، ص 245- 243؛ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص 102؛ تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ج3، ص 508؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، اشپولر، ص 40؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 54؛ تاریخ ادبی ایران، برون، ج1، ص 541؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌الله صفا، ج1، ص 291؛ دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 199؛ تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج1، ص 493.
31. تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌الله صفا، ج2، ص 892؛ تذکره دولتشاه، ص 34؛ تاریخ ادبیات فارسی، هرمات اته، ترجمه رضازاده‌ی شفق، ص 144- 143.
32. W. Wright
33. رحله‌ی ابن جبیر، چاپ ویلیام رایت؛ دانشنامه‌ی ایران و اسلام، دفتر 3، ص 472- 471؛ اکتشافات جغرافیائی، عباس اقبال، ص 37؛ دائرالمعارف فارسی، ج1، ص 17؛ متفکران اسلام، بارون کارادووو، ترجمه احمد آرام، ص 92-88.
34. فرهنگ اعلام، محمدمعین، ص 59؛ اعلام زرکلی، ص 605؛ حبیب‌السیر، ج4، ص 620؛ لباب‌الالباب، عوفی، به تصحیح سعید نفیسی، ص 643 و 783؛ فرهنگ ایران باستان، ص 297؛ احوال و اشعار رودکی، سعید نفیسی، ص 869؛ روضات‌الجنات، معین‌الدین اسفزاری، ص 300؛ تاریخ اکتشافات جغرافیائی، عباس اقبال، ص 38-37؛ تاریخ ادبیات ایران، رضازاده‌ی شفق، ص 550؛ از سعدی تا جامی، برون، ص 73؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 102؛ تاریخ مغول، عباس اقبال، ص 504؛ دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 1688.
35. Doslan
36. Reno
37. ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص 106؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (الف)، ص 712؛ تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج2، ص 867؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 35؛ تاریخ مغول، عباس اقبال، ص 492؛ دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 26.
38. تاریخ مغول، عباس اقبال، ص 523؛ تاریخ مغول در ایران، اشپولر، ص 10؛ تاریخ ادبیات ایران، رضازاده‌ی شفق، ص 583؛ تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده‌ی هیجدهم، پیگولوسکایا؛ ج2، ص 339؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح‌الله صفا، ج3، ص 1276- 1280؛ دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 597؛ از سعدی تا جامی، برون، ص 122- 106؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 136؛ لغت‌نامه دهخدا، حرف (ح)، ص 796.
39. Roger
40. متفکران اسلام، بارون کارادووو، ترجمه احمد آرام، ص 20-18؛ دائرةالمعارف فارسی، ج 1، ص 73.
41. Sachau
42. مجله پیام نو، سال چهارم، شماره 9، ص 52؛ نامه‌ی دانشوران، ج1، ص 43؛ سبک‌شناسی، ملک‌الشعراء بهار، ج2، ص 30؛ مجله یادگار، سال اول، شماره 3، ص 57؛ تاریخ ادبی ایران، ج1، ص 612؛ شرح حال ابوریحان، به قلم دهخدا که در مهرماه 1324 توسط وزارت فرهنگ به عوض پنج شماره مجله آموزش و پرورش انتشار یافته است، دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 71؛ ایران در زمان ساسانیان، کریستن سن، ص 41؛ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص 104؛ تاریخ بیهقی، چاپ ادیب، ص 667؛ فرهنگ اعلام، محمد معین، ص 309؛ تاریخ ادبیات، هرمان اته، ص 281؛ تاریخ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هیجدهم، پیگولوسکایا، ج1، ص 240.
43. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج3، ص 162.
44. تاریخ ایران در قرون اولیه اسلامی، اشپولر، ص 40؛ ترکستان‌نامه، بارتولد، ج1، ص 102-101؛ تاریخ اکتشافات جغرافیائی، عباس اقبال، ص 41؛ فرهنگ اعلام، محمد معین، ص 2325؛ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص 105؛ تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ج3، ص 509؛ تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج1، ص 494؛ از سنائی تا سعدی، برون، ص 169؛ تاریخ ایران، عباس اقبال، ص 480؛ تاریخ ایران از دوران باستان تا سده‌ی هیجدهم، پیگولوسکایا، ج1، ص 246.
45. Defremery
46. دائرةالمعارف فارسی، ج1، ص 17؛ تاریخ اکتشافات جغرافیائی، عباس اقبال، ص 44-42؛ از سعدی تا جامی، برون، ص 73؛ تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ج2، ص 729؛ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص 107؛ تاریخ مغول در ایران، اشپولر، ص 19؛ لغت نامه دهخدا، حرف (الف)، ص 297؛ دانشنامه ایران، دفتر 3، ص 446-447.

منبع مقاله :
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.