پنج چالش اصلي زنان و دختران در ايران و جهان
بنابر باور بسياري از صاحب نظران انسان، محور توسعه ي پايدار است و جامعه اي مي تواند توسعه يابد که همه ي افرد آن ، ظرفيت توسعه پذيري را داشته باشند و راه ها و روش هاي مناسب براي حصول توسعه ي پايدار را بيابند . بنابراين ، تا زماني که به زنان کشورمان به عنوان نيمي از نيروي انساني در روند توسعه ،توجه کافي مبذول نگردد، تحقق اين آرمان، آرزويي محال به نظرمي رسد .
بررسي قوانين مو جود اعم از قانون اساسي و ساير قوانين، نشان مي دهد که زنان ايران ، مشکل اساسي اي از لحاظ قانوني ندارند ؛لکن عوامل اقتصادي ، فرهنگي و سنتي ويژه اي، در قالب قوانين نانوشته، مانع مشارکت کامل زنان در روند توسعه و استفاده از مزاياي توسعه اند.
در اين نوشتار کوتاه، به پنج مسئله ي مربوط به زنان و دختران در جوامع توسعه يافته و عقب مانده ، اشاره مي شود:
د رجوامع گوناگون ودر بين افراد مختلف، انگيزه هاي بسياري ، زنان را به بازار کار مي کشاند که در اين جا به مهم ترين آنها (که بالاخص در جامعه ما مي تواند مطرح باشد)، اشاره اي کوتاه خواهيم داشت :
1. انگيزه هاي اقتصادي
يکي از شايع ترين دلايل اشتغال زنان، نه تنها در ايران، بلکه در جوامع مختلف، کمک به وضعيت اقتصادي همسر وخانواده است. بالا بودن هزينه ها و تنوع نيازها و خواسته هاي خانواده ، معمولا مانع از آن است که درآمد مرد به تنهايي از عهده ي اداره ي خانوار برآيد. اين نياز، مخصوصا در شرايط نا به ساماني اقتصادي، بيشتر ضرورت مي يابد و موجب روي آوردن زنان، به انواع و اقسام کارهاي دست پايين، با مزد بسيارکم مي شود.
2. انگيزه هاي رواني و استقلال طلبي
بسياري از زنان، صرفا به انگيزه ي نيل به استقلال مالي، راهي بازار کار مي شوند. بدين معنا که حتي در صورت بي نياز ي خانواده از درآمد آنها به کار مي پردازند ودستمزد خود را به دلخواه، پس انداز يا هزينه مي نمايند. يکي از جنبه هاي مهم اشتغال با انگيزه ي مذکور احساس نوعي همآوردي با مرد در اداره ي امور خانه ودر واقع، تقسيم مديريت خانواده بين زن و مرد است.
ميل به استقلال مالي در محيط ها و جوامعي که امار طلاق بالايي دارند يا در آنها نرخ بي کاري وتلفات مردان بالاست وطبعا زنان را با نوعي نگراني و ترس از شرايط آينده مواجه مي سازد، اهميت بيشتري مي يابد.
3. انگيزه هاي اجتماعي
گاهي هم ميل به کسب هويت وشخصيت اجتماعي موثر، افراد را وادار به حضور در جامعه مي کند. محيط محدود خانه و کارهاي تکراري آن، که تقريبا تمام وقت مفيد فرد را به خود اختصاص مي دهد،کمتر زمينه اي براي رشد ادراکي وشخصيتي فرد ،باقي مي گذارد ودر چنين شرايطي، زن براي جلوگيري از رخوت و خمود فکري و روحي، خروج چند ساعته از محيط خانه را انتخاب مي کند. اما در برخي از موارد، عامل اصلي شکل گيري انگيزه ي حضور فعال در اجتماع و ورود به بازار کار، عرصه ي توانايي ها وتخصص هاي به دست آمده است. اين مورد، شخصا در مورد زنان تحصيل کرده و واجد تخصص هاي مورد نياز جامعه، مصداق پيدا مي کند.
اشتغال زنان، زمينه و مقدمه اي براي حضور اجتماعي آنان است و آثار اجتماعي اين امر، ،دامنه ي وسيعي را در بر مي گيرد. ضمن اين که امروزه، اشتغال زنان به عنوان يکي از عوامل تحقق توسعه ي پايدار و همه جانبه تلقي مي گردد.
پديده ي «دختران فراري» با گسترش روز افزون خود ،امروز به عنوان يک تهديد جدي براي کانون گرم خانواده ها مطرح و عامل افزايش نا هنجاري هاي اجتماعي در کلان شهرها شناخته شده است.
دختران فراري، اقدام خود را نوعي «اعتراض» مي دانند و خود را قرباني روابط ناسالم خانواده ها و فراموش شدن خود در جامعه مي دانند. به اعتراف پژوهشگران اجتماعي، فرار دختران، نتيجه ي يک فرايند رواني و ذهني در نوجوانان است که براي رسيدن به امنيت دروني و رهايي از سلطه ي والدين، زندگي خانه به دوشي را بر مي گزينند.
در ايران، از حدود پنج سال پيش به دليل افزايش فراريان ازخانه، به اين معضل توجه شده است و فرار کودکان و نوجوانان، به عنوان يک آسيب جدي، مورد بررسي قرار گرفته است. طبق آمارهاي منتشر شده: در سال 937،1378 دختر فراري و 735 پسر فراري توسط نيروي انتظامي در تهران دستگير شده اند. به اين ترتيب ،تعداد فراريان از خانه 30 درصد نسبت به سال قبل، افزايش داشته است . سال 1378تا 5450،1379 دختر فراري و 5000 پسر فراري در تهران دستگير شده اند که 96 % آنان بدون سابقه ي کيفري بوده اند.
تحقيقات نشان مي دهد که سبب حدود 70 درصد فرار فرزندان ،والدين هستند، به طوري که از خرداد تا شهريور ماه، وقتي نوجوانان پس از فراغت از مدرسه نمي توانند محيط نامساعد خانواده را تحمل کنند، به اميد قرارگرفتن در فضاي بهتر ومساعدتر، از خانه فرار مي کنند و در فروردين ماه که اعضاي خانواده و فاميل به ديد و بازديد و انجام دادن مراسم سال نو مشغول هستند - کمترين فرار را شاهد هستيم.
آمارها نشان مي دهد افرادي که از خانه فرار مي کنند، غالبا 14 تا 25 سال دارند و 80درصد آنها به دليل ناسازگري با والدين ،ترجيح مي دهند خانه ي خود را ترک کنند . از مهم ترين علت هاي فرار دختران ،طلاق و اعتياد والدين است. طلاق، روابط عاطفي و ارتباطات سالم انساني را سست مي کند و اين خلا عاطفي، باعث مي شود که دختران، ازخانه بگريزند .
1. عدم وجود تساوي قدرت اقتصادي
زنان ،تقريبا در همه ي دنيا( نسبت به مردان ) از قدرت اقتصادي پايين تري بر خوردارند . اطلاعات موجود سازمان ملل نشان مي دهد که اگر چه حدود دو سوم کار انجام شده در دنيا به وسيله ي زنان انجام مي شود ، لکن تنها 10 %از درآمد و 1% از دارايي هاي دنيا در اختيار زنان است .
2.مهاجرت بيشتر مردان به شهرها و باقي ماندن زنان در روستا ها
در بيشتر نقاط دنيا، هنگامي که مسائل و مشکلات متعدد در خانوارهاي کشاورز، منجر به مهاجرت آنان به شهرها مي گردد،معمولا مردان ،عزم شهرها مي شوند تا در جستجوي شغلي پر درآمدتر با شند و اين زنان هستند که وارث مشکلات موجود گشته ، ناچارند با همه ي آنها به تنهايي دست به گريبان شوند . تنهايي و عدم توانايي براي گرفتن کارگر کشاورزي ، در آمد خانوار را حتي به کمتر از قبل مي رساند و زنان، بيشتر در فقر فرو مي روند.
3. تاثير نامساوي سياست هاي اقتصادي بر زنان و مردان
سياست هاي اقتصادي نوين ، بويژه سياست هاي مربوط به بازار آزاد، معمولا بر پيشه هاي کو چک و آسيب پذير ، اثر سوء دارند و چون معمولا زنان در واحدهاي اقتصادي کوچک ، مشغل به کار هستند، آنها اولين قربانيان ضوابط و مقررات جديد اقتصادي اند که اين ، خود، عاملي براي در بيشتر در فقر رفتن زنان بوده است .
4.تاثير متفاوت شاخص هاي توسعه ي انساني
تفاوت شاخص هاي توسعه ي انساني (مانند ميزان درآمد و دسترسي به بهداشت ، دسترسي به آموزش و...) براي زنان و مردان ، به گونه اي که معمولا زنان از شاخص هاي پايين تري بر خوردارند، منجر به شرايطي مي گردد که نهايتا مو جب فقيرتر شدن زنان مي شود .مثلا دسترسي کمتر زنان به آموزش ، موجب مي شود تا آنان مهارت هاي لازم را براي يافتن شغل پيدا کنند و در نتيجه ، درآمد نداشته با شند و لذا فقير تر شوند...
آموزش ، يکي از ابزارهاي ارزشمند، جهت توانمند سازي زنان است .از اين رو ، در خيلي از کشورها اقداماتي براي تحت پوشش قرار دادن زنان و دختران در جوامع بومي و ساير گروه هاي محروم و به حاشيه رانده شده، انجام شده است .
اما در برخي از کشورها، تلاش هاي صورت گرفته براي ريشه کن سازي بي سوادي و تقويت سواد در ميان زنان و دختران و افزايش دسترسي آنان به همه ي سطوح و انواع آموزش و پرورش ، با موانعي نظير موارد زير، محدود شده است: فقدان منابع و نبود اراده و تعهد سياسي کافي براي بهبود زير بناي آموزشي و اصلاحات مربوط ؛ وجود تبعيض و تعصبات جنسيتي مداوم ،از جمله در امر آموزش معلما ن ؛استفاده ي مداوم از کليشه هاي جنسيتي در مواد آموزشي و ... .
تاکنون ، پيشرفت اندکي در زمينه ي ريشه کن سازي بي سوادي در برخي از کشورهاي در حال توسعه حاصل شده است و همين امر ، باعث تشديد نا برابري زنان در سطوح اقتصادي ، اجتماعي و سياسي گرديده است.
تو جه فزاينده اي به ميزان بالاي مرگ و مير در ميان زنان و دختران به سبب مالاريا ، سل ، بيماري هاي ناشي از آلودگي آب ، بيماري هاي مسري و اسهالي و سو تغذيه صورت گرفته است، و نيز نسبت به: بيماري هايي مانند ايدز در ميان زنان و دختران و روش هاي محافظت در برابر عفونت هايي از اين قبيل؛ تغذيه با شير مادر، تغذيه و بهداشت مادران و نوزادان ؛ در نظر گرفتن دورنماي جنسيتي در امر بهداشت و فعاليت هاي آموزشي و جسمي مربوط به آن ؛ برنامه هاي خاص جنسيتي در خصوص پيشگيري و توانبخشي در زمينه ي افراط در استفاده از مواد مخدر ؛ بهداشت رواني زنان ؛ بهداشت محيط کار و ... .
در جوامع کنوني ما ، زنان ، بيش از مردان مي کوشند تا با خلاقيت ، کار و تحصيلات دانشگاهي ، شخصيت اجتماعي خود را افزون تر از هنجارهاي مرسوم ، بروز دهند . به طور قطع ، حضور بانوان در بازار کار ايران ، تحولات و تغييرات بسياري را در پي خواهد داشت . اين تحولات که از نگاه جامعه شناسان به عنوان لايه اي از «توسعه يافتگي » از آن ياد مي شود ـ نگاه هاي جنسيت گرايانه ي سنتي را دگرگون خواهد کرد . به اين جهت ، ضروري است که پيشگامان انديشه هاي ديني و فرهنگي و حتي سياست پيشگان ، به نقش زنان و دختران در مسير توسعه ي کشور ، نگاه واقع بينانه تري داشته باشند ؛ نگاهي مبتني بر انسان مداري عادلانه و شايسته سالاري .
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
بررسي قوانين مو جود اعم از قانون اساسي و ساير قوانين، نشان مي دهد که زنان ايران ، مشکل اساسي اي از لحاظ قانوني ندارند ؛لکن عوامل اقتصادي ، فرهنگي و سنتي ويژه اي، در قالب قوانين نانوشته، مانع مشارکت کامل زنان در روند توسعه و استفاده از مزاياي توسعه اند.
در اين نوشتار کوتاه، به پنج مسئله ي مربوط به زنان و دختران در جوامع توسعه يافته و عقب مانده ، اشاره مي شود:
يک. اشتغال زنان
د رجوامع گوناگون ودر بين افراد مختلف، انگيزه هاي بسياري ، زنان را به بازار کار مي کشاند که در اين جا به مهم ترين آنها (که بالاخص در جامعه ما مي تواند مطرح باشد)، اشاره اي کوتاه خواهيم داشت :
1. انگيزه هاي اقتصادي
يکي از شايع ترين دلايل اشتغال زنان، نه تنها در ايران، بلکه در جوامع مختلف، کمک به وضعيت اقتصادي همسر وخانواده است. بالا بودن هزينه ها و تنوع نيازها و خواسته هاي خانواده ، معمولا مانع از آن است که درآمد مرد به تنهايي از عهده ي اداره ي خانوار برآيد. اين نياز، مخصوصا در شرايط نا به ساماني اقتصادي، بيشتر ضرورت مي يابد و موجب روي آوردن زنان، به انواع و اقسام کارهاي دست پايين، با مزد بسيارکم مي شود.
2. انگيزه هاي رواني و استقلال طلبي
بسياري از زنان، صرفا به انگيزه ي نيل به استقلال مالي، راهي بازار کار مي شوند. بدين معنا که حتي در صورت بي نياز ي خانواده از درآمد آنها به کار مي پردازند ودستمزد خود را به دلخواه، پس انداز يا هزينه مي نمايند. يکي از جنبه هاي مهم اشتغال با انگيزه ي مذکور احساس نوعي همآوردي با مرد در اداره ي امور خانه ودر واقع، تقسيم مديريت خانواده بين زن و مرد است.
ميل به استقلال مالي در محيط ها و جوامعي که امار طلاق بالايي دارند يا در آنها نرخ بي کاري وتلفات مردان بالاست وطبعا زنان را با نوعي نگراني و ترس از شرايط آينده مواجه مي سازد، اهميت بيشتري مي يابد.
3. انگيزه هاي اجتماعي
گاهي هم ميل به کسب هويت وشخصيت اجتماعي موثر، افراد را وادار به حضور در جامعه مي کند. محيط محدود خانه و کارهاي تکراري آن، که تقريبا تمام وقت مفيد فرد را به خود اختصاص مي دهد،کمتر زمينه اي براي رشد ادراکي وشخصيتي فرد ،باقي مي گذارد ودر چنين شرايطي، زن براي جلوگيري از رخوت و خمود فکري و روحي، خروج چند ساعته از محيط خانه را انتخاب مي کند. اما در برخي از موارد، عامل اصلي شکل گيري انگيزه ي حضور فعال در اجتماع و ورود به بازار کار، عرصه ي توانايي ها وتخصص هاي به دست آمده است. اين مورد، شخصا در مورد زنان تحصيل کرده و واجد تخصص هاي مورد نياز جامعه، مصداق پيدا مي کند.
اشتغال زنان، زمينه و مقدمه اي براي حضور اجتماعي آنان است و آثار اجتماعي اين امر، ،دامنه ي وسيعي را در بر مي گيرد. ضمن اين که امروزه، اشتغال زنان به عنوان يکي از عوامل تحقق توسعه ي پايدار و همه جانبه تلقي مي گردد.
دو. فرار دختران
پديده ي «دختران فراري» با گسترش روز افزون خود ،امروز به عنوان يک تهديد جدي براي کانون گرم خانواده ها مطرح و عامل افزايش نا هنجاري هاي اجتماعي در کلان شهرها شناخته شده است.
دختران فراري، اقدام خود را نوعي «اعتراض» مي دانند و خود را قرباني روابط ناسالم خانواده ها و فراموش شدن خود در جامعه مي دانند. به اعتراف پژوهشگران اجتماعي، فرار دختران، نتيجه ي يک فرايند رواني و ذهني در نوجوانان است که براي رسيدن به امنيت دروني و رهايي از سلطه ي والدين، زندگي خانه به دوشي را بر مي گزينند.
در ايران، از حدود پنج سال پيش به دليل افزايش فراريان ازخانه، به اين معضل توجه شده است و فرار کودکان و نوجوانان، به عنوان يک آسيب جدي، مورد بررسي قرار گرفته است. طبق آمارهاي منتشر شده: در سال 937،1378 دختر فراري و 735 پسر فراري توسط نيروي انتظامي در تهران دستگير شده اند. به اين ترتيب ،تعداد فراريان از خانه 30 درصد نسبت به سال قبل، افزايش داشته است . سال 1378تا 5450،1379 دختر فراري و 5000 پسر فراري در تهران دستگير شده اند که 96 % آنان بدون سابقه ي کيفري بوده اند.
تحقيقات نشان مي دهد که سبب حدود 70 درصد فرار فرزندان ،والدين هستند، به طوري که از خرداد تا شهريور ماه، وقتي نوجوانان پس از فراغت از مدرسه نمي توانند محيط نامساعد خانواده را تحمل کنند، به اميد قرارگرفتن در فضاي بهتر ومساعدتر، از خانه فرار مي کنند و در فروردين ماه که اعضاي خانواده و فاميل به ديد و بازديد و انجام دادن مراسم سال نو مشغول هستند - کمترين فرار را شاهد هستيم.
آمارها نشان مي دهد افرادي که از خانه فرار مي کنند، غالبا 14 تا 25 سال دارند و 80درصد آنها به دليل ناسازگري با والدين ،ترجيح مي دهند خانه ي خود را ترک کنند . از مهم ترين علت هاي فرار دختران ،طلاق و اعتياد والدين است. طلاق، روابط عاطفي و ارتباطات سالم انساني را سست مي کند و اين خلا عاطفي، باعث مي شود که دختران، ازخانه بگريزند .
سه. فقر زنان
1. عدم وجود تساوي قدرت اقتصادي
زنان ،تقريبا در همه ي دنيا( نسبت به مردان ) از قدرت اقتصادي پايين تري بر خوردارند . اطلاعات موجود سازمان ملل نشان مي دهد که اگر چه حدود دو سوم کار انجام شده در دنيا به وسيله ي زنان انجام مي شود ، لکن تنها 10 %از درآمد و 1% از دارايي هاي دنيا در اختيار زنان است .
2.مهاجرت بيشتر مردان به شهرها و باقي ماندن زنان در روستا ها
در بيشتر نقاط دنيا، هنگامي که مسائل و مشکلات متعدد در خانوارهاي کشاورز، منجر به مهاجرت آنان به شهرها مي گردد،معمولا مردان ،عزم شهرها مي شوند تا در جستجوي شغلي پر درآمدتر با شند و اين زنان هستند که وارث مشکلات موجود گشته ، ناچارند با همه ي آنها به تنهايي دست به گريبان شوند . تنهايي و عدم توانايي براي گرفتن کارگر کشاورزي ، در آمد خانوار را حتي به کمتر از قبل مي رساند و زنان، بيشتر در فقر فرو مي روند.
3. تاثير نامساوي سياست هاي اقتصادي بر زنان و مردان
سياست هاي اقتصادي نوين ، بويژه سياست هاي مربوط به بازار آزاد، معمولا بر پيشه هاي کو چک و آسيب پذير ، اثر سوء دارند و چون معمولا زنان در واحدهاي اقتصادي کوچک ، مشغل به کار هستند، آنها اولين قربانيان ضوابط و مقررات جديد اقتصادي اند که اين ، خود، عاملي براي در بيشتر در فقر رفتن زنان بوده است .
4.تاثير متفاوت شاخص هاي توسعه ي انساني
تفاوت شاخص هاي توسعه ي انساني (مانند ميزان درآمد و دسترسي به بهداشت ، دسترسي به آموزش و...) براي زنان و مردان ، به گونه اي که معمولا زنان از شاخص هاي پايين تري بر خوردارند، منجر به شرايطي مي گردد که نهايتا مو جب فقيرتر شدن زنان مي شود .مثلا دسترسي کمتر زنان به آموزش ، موجب مي شود تا آنان مهارت هاي لازم را براي يافتن شغل پيدا کنند و در نتيجه ، درآمد نداشته با شند و لذا فقير تر شوند...
چهار . آموزش و تحصيلات عالي زنان
آموزش ، يکي از ابزارهاي ارزشمند، جهت توانمند سازي زنان است .از اين رو ، در خيلي از کشورها اقداماتي براي تحت پوشش قرار دادن زنان و دختران در جوامع بومي و ساير گروه هاي محروم و به حاشيه رانده شده، انجام شده است .
اما در برخي از کشورها، تلاش هاي صورت گرفته براي ريشه کن سازي بي سوادي و تقويت سواد در ميان زنان و دختران و افزايش دسترسي آنان به همه ي سطوح و انواع آموزش و پرورش ، با موانعي نظير موارد زير، محدود شده است: فقدان منابع و نبود اراده و تعهد سياسي کافي براي بهبود زير بناي آموزشي و اصلاحات مربوط ؛ وجود تبعيض و تعصبات جنسيتي مداوم ،از جمله در امر آموزش معلما ن ؛استفاده ي مداوم از کليشه هاي جنسيتي در مواد آموزشي و ... .
تاکنون ، پيشرفت اندکي در زمينه ي ريشه کن سازي بي سوادي در برخي از کشورهاي در حال توسعه حاصل شده است و همين امر ، باعث تشديد نا برابري زنان در سطوح اقتصادي ، اجتماعي و سياسي گرديده است.
پنج . زنان و بهداشت
تو جه فزاينده اي به ميزان بالاي مرگ و مير در ميان زنان و دختران به سبب مالاريا ، سل ، بيماري هاي ناشي از آلودگي آب ، بيماري هاي مسري و اسهالي و سو تغذيه صورت گرفته است، و نيز نسبت به: بيماري هايي مانند ايدز در ميان زنان و دختران و روش هاي محافظت در برابر عفونت هايي از اين قبيل؛ تغذيه با شير مادر، تغذيه و بهداشت مادران و نوزادان ؛ در نظر گرفتن دورنماي جنسيتي در امر بهداشت و فعاليت هاي آموزشي و جسمي مربوط به آن ؛ برنامه هاي خاص جنسيتي در خصوص پيشگيري و توانبخشي در زمينه ي افراط در استفاده از مواد مخدر ؛ بهداشت رواني زنان ؛ بهداشت محيط کار و ... .
در جوامع کنوني ما ، زنان ، بيش از مردان مي کوشند تا با خلاقيت ، کار و تحصيلات دانشگاهي ، شخصيت اجتماعي خود را افزون تر از هنجارهاي مرسوم ، بروز دهند . به طور قطع ، حضور بانوان در بازار کار ايران ، تحولات و تغييرات بسياري را در پي خواهد داشت . اين تحولات که از نگاه جامعه شناسان به عنوان لايه اي از «توسعه يافتگي » از آن ياد مي شود ـ نگاه هاي جنسيت گرايانه ي سنتي را دگرگون خواهد کرد . به اين جهت ، ضروري است که پيشگامان انديشه هاي ديني و فرهنگي و حتي سياست پيشگان ، به نقش زنان و دختران در مسير توسعه ي کشور ، نگاه واقع بينانه تري داشته باشند ؛ نگاهي مبتني بر انسان مداري عادلانه و شايسته سالاري .
منابع
1. مباحثي پيرامون اشتغال زنان ، حميد محمدي ، تهران :اداره کل پژوهش هاي سيما ، 1380 .
2. زن و توسعه ي پايدار .گروه تدوين ، تهران : انتشارات سازمان محيط زيست ، 1378.
3.فرار دختران ، صادق برزگر ، قم :نشر جمال ، 1382.
4.روان شناسي فرار از خانه ، مريم حيدري ، قم :مهر قائم ، 1381 .
5. زنان ،مشارکت و برنامه ريزي براي توسعه ي پايدار (ج 2 )، تهران :مرکز امور مشارکت زنان رياست جمهوري .
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله