گفتمان اسلام خواهي راهبرد آزادي فلسطين

تاريخچه مبارزات مردم فلسطين كه اينك نيم قرن را پشت سر مي گذراند، با فراز و نشيبهاي فراواني همراه بوده است. اين فراز و نشيبها در چگونگي مبارزات و نوع ايدئولوژي نهفته در پس مبارزات فلسطينيان، قابل بررسي است. پيروزي انقلاب اسلامي و غلبه تفكر اسلامي بر نظام شاهنشاهي، اين عقيده را كه اسلام مي تواند پشتوانه آغاز حركت انقلابي براي ساير مسلمانان قلمداد شود، تقويت كرد
يکشنبه، 12 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتمان اسلام خواهي راهبرد آزادي فلسطين
گفتمان اسلام خواهي راهبرد آزادي فلسطين
گفتمان اسلام خواهي راهبرد آزادي فلسطين

تاريخچه مبارزات مردم فلسطين كه اينك نيم قرن را پشت سر مي گذراند، با فراز و نشيبهاي فراواني همراه بوده است.
اين فراز و نشيبها در چگونگي مبارزات و نوع ايدئولوژي نهفته در پس مبارزات فلسطينيان، قابل بررسي است.
پيروزي انقلاب اسلامي و غلبه تفكر اسلامي بر نظام شاهنشاهي، اين عقيده را كه اسلام مي تواند پشتوانه آغاز حركت انقلابي براي ساير مسلمانان قلمداد شود، تقويت كرد.
به تبع اين عقيده، مسلمانان فلسطيني كه تا آن روز مبارزات ملي گرايانه را در دستور كار خود داشتند، با ايجاد دريچه اي نو بر انديشه رهبران خود، توانستند با الگو گرفتن از مبارزات امام خميني(ره) و مردم ايران، به مبارزات خود هويتي اسلامي- ديني بخشند.
مقاله حاضر مي كوشد تا ايجاد اين موج عظيم و گسترده را تحليل و بررسي نمايد...
جنبشهاي اسلام گرايي، به دليل سلطه استعمار و حمايت بي دريغ انگلستان از صهيونيسم و همچنين خيانت برخي از نخبگان عرب به منظور كسب قدرت سياسي و همسويي با انگلستان، نتوانستند از تشكيل دولت يهود ممانعت كنند و پيش بيني هرتزل - آگاهانه يا اتفاقي- كه در كنفرانس "بال"، تأسيس دولت يهودي را براي پنجاه سال بعد پيش بيني كرده بوده، در رأس موعد پيش بيني شده، اتفاق افتاد. جريان اسلام گرايي و فلسطينيان در طي همين سالها و به منظور ممانعت از گسترش صهيونيسم، ده ها هزار كشته دادند؛ اما به دليل كمبود امكانات و عدم همسويي جدي و حمايت مسلمانان دنيا، موفق به جلوگيري از تشكيل اسرائيل نشدند. كشورهاي عربي پس از اعلام موجوديت اسرائيل در سال 1948، با اين رژيم نامشروع وارد جنگ شدند، ولي جنگ اول براي كشورهاي عربي سودي نداشت و اسرائيل با مظلوم نمايي، حتي به سازمان ملل شكايت كرد. در اين جنگ، اخوان المسلمين مصر و فلسطين حضور جدي داشتند. در ايران نيز مرحوم آيةا... كاشاني و فدائيان اسلام مسأله فلسطين را دنبال مي كردند. اخوان المسلمين، به عنوان يك جنبش اسلامي با شاخه هاي متعددي كه در كشورهاي مختلف داشت، نقش محوري داشت و سخت ترين نبردها در فلسطين بر دوش اين گروه بود. قسامي ها نيز در اين جنگ به جهاد و رشادت دست زدند.
هر چند در نهايت، اعراب جنگ را باختند. رودلف پيترز، در خصوص انديشه جهادي قسام نسبت به ساير رهبران و سران فلسطيني در آن دوران، چنين مي نويسد: "قسام اطمينان كامل يافته بود كه رهبران سياسي كشور با دنبال كردن روشهاي مسالمت آميز، از دست يافتن به هر گونه نتيجه ملموسي باز خواهند ماند. او تصميم گرفت حركت خويش را به طور متفاوتي سازمان دهد. او در رسيدن به اهداف خود از راه نبرد مسلحانه، به پشتيباني بسيج توده هاي سازمان يافته اميدوار بود. در حالي كه رهبري ملي سعي مي نمود مقاصد خويش را از طريق مذاكرات سياسي كه گهگاه با تظاهرات مسالمت آميز حمايت مي شد، جامه عمل بپوشاند، جنبش فلسطين همزمان با تشييع جنازه "قسام" آغاز گرديد. پس از جنگ و در دهه پنجاه نيز اخوان المسلمين فعال ترين نيروي سياسي و مذهبي فلسطين بود و با توجه به تحولات نظام جهاني، كمونيستها نيز در فلسطين فعال شده بودند. ظهور جريان پان عربيسم و گرايش ناصر به بلوك شرق از يك سو و شهادت حسن البنا و سركوب شديد اخوان المسلمين از سوي ناصر، موجب وارد آمدن فشار بر شعبه هاي اخوان المسلمين در ساير مناطق شد. فشارهاي ناصر و صهيونيستها در دوره اي كه "اخوان" به لحاظ سازماني و رهبري، بدترين دوران خود را طي مي كرد، بتدريج ميدان را به ساير نيروها از جمله ملي گراها و سوسياليستها واگذار كرد و با انتخاب فتح از دل سازمان اخوان به رهبري خليل الوزير (ابوجهاد)، انديشه اسلامي آزادسازي وطن اسلامي به انديشه آزادسازي وطن فلسطين تبديل شد و انديشه اخوان، كه با به رسميت شناختن دولت غاصب مخالف بود، جاي خود را به انديشه هايي داد كه كم و بيش اين امر را مي پذيرفتند؛ تأسيس جنبش فتح در اواخر دهه 50 ميلادي، و پيوستن شمار زيادي از سران اخوان به جنبش جديد، كه بعدها به صورت بزرگترين گروه سياسي سازمان آزادي بخش فلسطين درآمد، ضربه اي اساسي بر سازمان اخوان در فلسطين وارد آورد، و دست كم در تضعيف تشكيلاتي آنها مؤثر افتاد. در اين زمان، "فتح" رقيب اصلي اخوان در فلسطين اشغالي بود. نتيجه عملي اين تحولات، ضعف تدريجي نفوذ اخوان المسلمين و جنبش اسلامي در نوار غزه، تا اوايل دهه هفتاد ميلادي بود.
پس از سال 1967م و بعد از اشغال كرانه غربي و نوار غزه، اين مناطق تحت حاكميت نظاميان اسرائيلي قرار گرفت. از اين پس، تشكيلاتي كه اخوان المسلمين اردن در فلسطين نام داشت، فعال شد. بدين ترتيب، رابطه تشكيلاتي اخوان در غزه به جاي مصر، به اردن منتقل شد. اين امر تأثيرهايي را بر مواضع و سياستهاي جنبش اسلامي در كرانه غربي و نوار غزه، وتشكيلات بين المللي اخوان المسلمين بر جاي نهاد.
اشغال كرانه غربي و نوار غزه، عامل برقراري ارتباط بين افراد سه گانه فلسطين، يعني مناطق اشغالي 1948م، كرانه غربي و نوار غزه شد. بدين ترتيب، امكان همكاري بين گروه هاي اسلامي در فلسطين به طور كامل فراهم آمد. در سايه اشغال؛ انتقال افراد، افكار و مطبوعات امكان پذير شد، و جنبش اسلامي، عمق انساني و جغرافيايي جديدي پيدا كرد.
در اين دوره، جنبش اسلامي در فلسطين، به دليل رهايي از سياست سركوبگرانه اسرائيل توانست اساس و شالوده خود را حفظ كند، آن را گسترش دهد و فرصت ارتباط با مردم و فعاليت در بين آنها و سپس سازماندهي را به دست آورد. به عبارتي، توسعه نفوذ گام به گام جنبش اسلامي، با فروكش كردن گرايش به جنبش ملي فلسطين و گروه هاي عضو ساف، تناسب داشت. از طرفي، پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه ضمن آن يكي از خطرناك ترين رژيمهاي دست نشانده استكبار و صهيونيسم در منطقه سرنگون شد، به مسلمانان نشان داد كه اسلام تنها راه حل؛ و جهاد نيز مناسب ترين روش است.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران از اواخر دهه 1970، يك رستاخيز اسلامي در خاور ميانه و از جمله فلسطين - بويژه در ساحل غربي رود اردن و نوار غزه- آغاز شد. اين حركت بي ارتباط با نااميدي از مفاهيم سكولاريستي غرب، شعارهاي چپ و سر و صداي ناسيوناليزم عرب نيز نبود.
از اين رو، مردم فلسطين كه تجربه موفق حركت اسلامي در ايران را در پيش روي داشتند، با نااميدي از سازمانهاي غير اسلامي، با روحيه جديدي به اسلام روي آوردند. به عبارت ديگر، در مقايسه با دهه قبل كه سازمانهاي ملي گرا، سكولار و لائيك و جناحهاي چپ، نقش و نفوذ قابل ملاحظه اي در سرزمينهاي اشغالي داشتند، از اين دهه، حركت اسلامي پايگاه جدي تر و حضور مؤثرتري بويژه در ميان جوانان يافت. بر اين اساس، پس از شهادت "عزالدين قسام" شخصيت اسلامي مهمي كه اقبال عمومي داشته باشد و بتواند ملت فلسطين را رهبري كند، وجود نداشت.
اما به محض آنكه حركتهاي اسلامي و رهبري آن حركتها بر اساس اسلام تحقق يافت، مردم فلسطين دوباره به اسلام بازگشتند. بنيامين نتانياهو، نخست وزير رژيم صهيونيستي (99-1996) و رهبر ائتلاف ليكود، در كتاب خود در بيان مشكلاتي كه متوجه آن رژيم است، مي نويسد: از سويي ديگر، در حال حاضر شاخصهاي ديگري وجود دارد كه مژده دهنده خير و نيكي براي ملت ما نيست. ما شاهد افزايش جديد اسلام گرايي، از جمله موج قوي انزجار و تنفر عليه اسرائيل از سوي نيروهاي اسلامي كه قدرتشان رو به افزايش است، مي باشيم. "
شيمون پرز، نخست وزير قبلي و طراح طرح خاورميانه جديد، در كتاب خود اظهار مي دارد: "اصول گرايي (اسلامي) به نحو سريع و عميقي در همه كشورهاي عربي خاور ميانه راه خود را به پيش باز مي كند... از اين رو، ايستادگي در برابر اين خطر به صورت سازمان يافته ضروري به نظر مي رسد. " لذا احياي مجدد جريان اسلامي به عنوان چالشي جديد براي رژيم صهيونيستي مطرح شد و دولتمردان اين رژيم از موجوديت و هويت اسلامي اين گروه ها كه گهگاه شيوه هاي مبارزاتي آنها بر نبرد مسلحانه مبتني بود، دچار رعب و وحشت شدند؛ و به فكر سازماندهي و باز تعريف جديدي از نيروهاي عملياتي خود در مقابل شيوه و الگوي مبارزاتي گروههاي اسلامي بر آمدند. گروههايي كه تنها به شيوه ميتينگ سياسي، راهپيمايي و اعتراض اكتفا نكرده، بلكه راه مبارزه را با توجه به دكترين ديني و الگوي عملي در گستره جهان اسلام مورد توجه قرار داده است. از طرفي، نااميدي از نحله هاي فكري ناسيوناليستي و ماركسيستي، مردم فلسطين را به سمت اسلام گرايي سوق داد و وزش نسيم جريانهاي اسلامي، دميدن روح در كالبد بي جان مبارزات فلسطين بود كه در اين نوشتار، به گونه هاي فكري جنبش اسلام گرايي مي پردازيم.
جريان اول، اسلام سنتي است كه جماعت اخوان المسلمين نمونه بارز آن است. اين گروه معتقد است كه نبرد براي فلسطين، پس از بروز تحول اسلامي در فلسطين و پس از ظهور جريان اسلام گرايي در منطقه و بازگشت به اسلام، آغاز مي شود. پس از آن، مردم به جهاد دعوت خواهند شد. اين گروه دين گرا هستند و به ابعاد تربيتي اسلام، آداب مذهبي و عبادات توجه بيشتري دارند.
جريان دوم، جهادي است كه جنبش جهاد اسلامي و جنبش حماس نمونه بارز آن است. اين سازمانها مسأله فلسطين را مسأله محوري جنبش اسلامي در داخل و خارج از فلسطين مي دانند و معتقدند كه مشكل فلسطين، نه ملي و نه ناسيوناليستي است تا فقط مربوط به عربها باشد، بلكه اين امر به كل امت اسلام مربوط مي شود. از نظر اين جناح، حل اين مشكل با جنگ آزادي بخش مردمي- اسلامي، كه منجر به نابودي اسرائيل و برپايي دولت اسلامي در فلسطين خواهد شد، ممكن مي شود. اين گروه ها، روش مبارزه مسلحانه را روشي قاطع براي مبارزه با صهيونيسم و راهي براي تحقق اين آرمانها مي دانند.
جريان سوم: اين جريان، برخي از مواضع دو گروه ديگر را با هم جمع كرده است. نمونه بارز آن، حزب آزادي بخش اسلامي است. اين گروه يا جريان، قضيه فلسطين را قضيه محوري مي داند، و به ضرورت نابودي رژيم صهيونيستي با استناد به روشهاي ديني معتقد است. اما روش مبارزه مسلحانه را كه جريان دوم به آن معتقد است، تأييد نمي كند و نظرش مقابله دولتها با اسرائيل است. بر اين اساس، به معرفي دو سازمان مهم در جنبش اسلامي فلسطين، يعني جهاد اسلامي و حماس مي پردازيم.

جنبش جهاد اسلامي

اين جنبش، زاييده انشعابي در گروه اخوان المسلمين است كه در 1980م توسط جوانان انقلابي در غزه پا به عرصه وجود نهاد. شيخ عبدالعزيز عوده، استاد دانشگاه اسلامي غزه، فتحي شقاقي، پزشك بيمارستان قدس و احمد عبدالرحمان ابوحصيره را از بنيان گذاران اوليه آن دانسته اند. تأسيس جنبش حاكي از وجود تنشها، اختلاف نظرها و بروز ديدگاههاي نوين در داخل اخوان المسلمين است كه پس از جنگ ژوئن 1967، شدت يافت. چه، اين جنگ نقطه عطفي در رشد گرايشهاي اسلامي بود. از ديدگاه اسلام گرايان، شكست اعراب در 1967 به مثابه نابودي كامل تفكرات ملي گرايانه و انديشه هاي سوسياليستي- ماركسيستي تلقي مي شد. ناكامي تلاشهاي ديپلماسي جهان عرب و محافل بين المللي، در حل مشكل فلسطين از يك سو و اوج گيري اقدامهاي سركوب گرانه اسرائيل بر ضد شهروندان بي دفاع مناطق اشغالي از سوي ديگر، روند شكل گيري جنبش جهاد اسلامي را تسريع بخشيد.
موضع منفي اخوان المسلمين در استمرار روند مبارزات مسلحانه بر ضد صهيونيستها، گسترش روحيه مبارزه طلبي و اسلام گرايي در جهان و پيروزي انقلاب اسلامي ايران، همگي در پيدايش اين جنبش نقش داشته اند.
تأسيس جهاد اسلامي در صحنه فلسطين، سيماي جديدي از اسلام سياسي و رهبران ديني سياسي را به منصه ظهور رسانيد. اين سازمان اساساً در داخل سرزمينهاي اشغالي به وجود آمد و رشد كرد، و به حكم ايدئولوژي و نوع رهبران آن و اعضا و استراتژي و تاكتيكهاي آن، براي جهاد اسلامي چيزهايي فراهم است كه براي ديگر گروه ها در تمام جهان فراهم نيست. بر عكس گروه اخوان المسلمين و سازمان آزادي بخش فلسطين، جهاد اسلامي خود را در برابر حسابگري هاي سياسي و ديپلماسي كه ديگر سازمانها در برابر آن تسليم مي شوند، تسليم نمي كند. جهاد اسلامي هيچ وقت دستور را از خارج از سرزمينهاي اشغالي دريافت نمي كند، تا با داده هاي داخل تناقض داشته باشد. فتحي شقاقي را رهبر سازمان و "شيخ عبدالعزيز عوده" را، رهبر معنوي جهاد اسلامي مي نامند. هر دو رهبر اين تفكر، در مصر فارغ التحصيل شده اند. پس از شهادت فتحي شقاقي، اين سازمان توسط دكتر رمضان عبدا... رهبري مي شود. "فتحي شقاقي در سال 1975 با گروه اخوان المسلمين اختلاف پيدا كرد و در سال 1979 انديشه جهاد اسلامي فلسطين را با كتاب "خميني راه حل اسلامي و جايگزين" مطرح كرد و آن را به دو مرد قرن: امام انقلابي، آيةا... خميني، و امام شهيد، حسن البناء؛ تقديم كرد. در مقدمه اين كتاب، فتحي شقاقي با اشاره به فرمايش امام(ره)، همراهي و هم صدايي با ايشان را تأكيد مي كند:
"ما مي دانيم كه تمام نيروهاي سياسي جهان مي خواهند نهضت را در هم بكوبند، ولي در عين حال مي دانيم كه مسؤوليت اسلامي و حكم الهي بر ما واجب مي كند كه در نگراني افراط نكنيم ما با منطق اسلام حركت مي كنيم؛ اگر كشته شويم در بهشت هستيم و اگر شكست بخوريم در بهشت هستيم و اگر دشمنان اسلام را شكست دهيم نيز در بهشت هستيم و به همين دليل از شكست نمي ترسيم، بلكه از هيچ چيز نمي ترسيم. پيامبر(ص) در برخي از غزوه ها شكست خورد. ما با شمشير خدا مي جنگيم و نهضت ادامه خواهد يافت. "
جنبش جهاد اسلامي از بدو تأسيس تاكنون، پنج مرحله عمده را پشت سر گذاشته است كه عبارتند از:
مرحله اول: فعاليتهاي سياسي و تبليغاتي داوطلبانه از سوي مردم در داخل سرزمينهاي اشغالي و مدارس و دانشگاههاي آن. اين مرحله با توجه به خبرنامه ها و نشرياتي كه جنبش در آن، افكار و مواضع انديشه هاي خود را مطرح مي كرد، مرحله "طليعه جنبش" نام دارد.
مرحله دوم: با تشكيل نخستين هسته ها، مقاومت مسلحانه آغاز شد و با آغاز آن، فعاليتهاي مسلحانه ادامه يافت و به دنبال منصوب شدن شهيد فتحي شقاقي به رياست شاخه نظامي و دستگيري ايشان، هشت عمليات مسلحانه در طول سالهاي 1984 تا 1986 صورت گرفت.
مرحله سوم: كه مرحله "انتفاضه" است و با انجام درگيريهاي مسلحانه موسوم به "پيكار شجاعانه" ميان نيروهاي جنبش جهاد و نيروهاي اسرائيلي در تاريخ 6/10/1987 آغاز گرديد.
مرحله چهارم: كه مرحله گسترش و توسعه فعاليتهاي جنبش بود. و در اين دوره، جنبش جهاد به توسعه دادن فعاليت خود در خارج از فلسطين پرداخته و روابط خود را با كشورها و دولتهاي مختلف، گسترش داد. در اين مرحله، با ادامه عمليات نظامي، نمونه هاي ديگري از مبارزه، شامل عمليات شهادت طلبانه و انهدامي هم به آن اضافه شد و ايجاد تشكيلات نظامي جديدي موسوم به نيروي اسلامي مبارز اعلام گرديد و اين مرحله، تا زمان ترور و شهادت دكتر شقاقي، دبير كل جنبش به دست موساد در تاريخ 26/10/1995 ادامه يافت.
مرحله پنجم: اين مرحله از زماني كه دبير كل جديد جنبش، دكتر رمضان عبدا... اين سمت را بر عهده گرفت، آغاز شد. ويژگي اين مرحله، ثبات سياسي و مقابله نظامي، يعني پايداري بر روش فكري- سياسي شهيد دكتر شقاقي و تأكيد بر انجام عمليات نظامي، با وجود مشكلات و نابسامانيهاي لجستيك بوده و اين مرحله تاكنون ادامه يافته است.

انديشه جهاد اسلامي

با تأسيس جنبش جهاد اسلامي در عرصه فلسطين، تصوير جديدي از اسلام ظاهر شد. رهبران جهاد اسلامي با مرتبط ساختن دين و سياست با يكديگر، مبارزه مسلحانه عليه اشغالگران را آغاز كردند. بر خلاف ساير گروههاي موجود در عرصه فلسطين، اين سازمان در داخل سرزمينهاي اشغال شده فلسطين پديد آمد و نضج گرفت. از همين رو نقاط قوتي داشت كه ساير گروههاي اسلامي يا ملي فلسطين از آن بي بهره بودند.
اين سازمان كه با الهام گيري از انقلاب اسلامي ايران تشكل يافته و فعاليتهايش استمرار پيدا كرده است، نقش بسيار مؤثري در كند نمودن روند صلح و تهديد امنيت ملي و منافع رژيم صهيونيستي ايفا نموده است. شيخ عبدالعزيز عوده، رهبر معنوي جهاد، مي گويد: "حالت جهاد و بيدار شدن روح جهاد و آگاهي اسلامي افق بازي را در برابر مردم قرار داد كه سه محور مشخص داشت: اسلام و فلسطين و جهاد. اسلام باور مردم و تاريخ اسلام، سرچشمه اعتقادات ماست. فلسطين، جزء مقدسي از دنياي اسلام است. تلاش و رنج در راه آزادي فلسطين، تنها بر عهده فلسطيني ها يا اعراب نبوده و نيست. همه مسلمانان بايد بكوشند و وقتي اسلام سرچشمه و پشتوانه ما و فلسطين هدف ما باشد، جهاد وسيله و راهي است براي آزادي فلسطين و دستيابي به كرامت و عزت و كوتاه كردن دست متجاوزان و ستمگران. ما در دو خط متوازي حركت مي كنيم: خط روشنگري (تنوير) و خط مبارزه و نبرد انقلابي (تثوير). " استراتژي جنبش جهاد اسلامي، بر پايه ايمان، مبارزات مسلحانه استوار است و هدفش از بين بردن اشغال گران و سلطه گران است. جهاد اسلامي، هر شكلي از شكلهاي به رسميت شناختن اسرائيل را رد كرده است، و با تمامي راه حلهاي سياسي مطرح شده مخالفت مي ورزد. روشهاي سنتي دعوت را نيز رد كرده و براي تبديل آنها به اسلوب مستقيم نظامي، به منظور تحقق اهدافش تلاش مي كند. خط و مشي جهاد اسلامي فلسطين از اين قرار است: نخست، رويارويي با اشغالگري و پيكار براي بيرون راندن اشغالگران از سرزمين فلسطين، سپس، برپايي دولت فلسطيني و به دنبال آن تطبيق دين يا نظام حكومتي، يا به عبارت بهتر، برپايي نظام اسلامي در سرزمين آزاد شده. يكي از اقدامهاي بسيار مهمي كه سازمان جهاد اسلامي در راستاي مخالفت و ممانعت از روند صلح انجام داده است، مسأله انتفاضه و اجراي عمليات چريكي و استشهادي عليه منافع و اهداف رژيم صهيونيستي است. انتفاضه و عمليات استشهادي، دو برگ برنده اي است در دست جهاد اسلامي كه از طريق آن، بازدارندگي مؤثري را در روند صلح ايجاد و دستاويزي را براي رژيم صهيونيستي ايجاد كرد. تا به وسيله آن اجراي توافقها و قراردادهاي صلح را به تعويق اندازد. اگر اقدامهاي باز دارنده جهاد اسلامي نبود، روند صلح براي رسيدن به خط پايان، سرعت بيشتري را طي مي كرد. به اعتقاد ناظران، جنبش جهاد اسلامي منشأ اصلي شروع انتفاضه در سرزمينهاي اشغالي فلسطين بوده و يكي از مدعيان اصلي تداوم انتفاضه مي باشد. اعضاي جهاد اسلامي، از اولين كساني بودند كه در انتفاضه شركت داشتند و دلايل كافي وجود دارد كه آنها بي نهايت در تضمين استمرار انتفاضه بخصوص در اوايل آن، مؤثر بودند. به هر حال، اين سازمان با سازماندهي و هدايت انتفاضه، اعتصاب و تظاهرات در سرزمينهاي اشغالي و همچنين اجراي عمليات چريكي در سرزمينهاي 1967 و حتي 1948، عليه منافع و اهداف صهيونيستها، توانستند ضربه مهلكي بر پيكره نظام صهيونيستي وارد سازند.

حماس، جنبش مقاومت اسلامي

شروع انتفاضه مردمي از يك سو و تشديد حملات سركوب گرانه اسرائيل بر ضد ساكنان مناطق اشغالي از سوي ديگر، جناحهاي اسلامي را به تلاش و همگرايي هر چه بيشتر وا داشت. از اين رو، در 8 دسامبر 1987 جنبش حماس به رهبري شيخ احمد ياسين در نوار غزه پا به عرصه وجود نهاد. تأسيس اين جنبش از سوي اخوان المسلمين، در پي قيام انتفاضه، آغاز مشاركت اخوان در يك كار منظم و مستمر بود.
اين جناح، در مبارزه با اشغالگران، به يك عنوان و نام نياز داشت تا آن را از تشكيلات مادر (اخوان المسلمين)، لااقل در جهت نقشي كه به آنها موكول شده است، مشخص كند. اين مشاركت، تحولي در مواضع اخوان المسلمين درباره مسأله فلسطين و تحول در استراتژي آنها از طريق انتقال به مرحله جديد به شمار مي آيد. در استراتژي اخوان، در مرحله پيشين فراخوان، برقراري جامعه اسلامي، حتي به ضرر مسأله آزادسازي فلسطين در تقدم قرار داشت. اما منشور مقاومت اسلامي بر دگرگوني مهمي در اين استراتژي تأكيد دارد. اين دگرگوني مهم، انتقال به مرحله عمل يا جهاد واقعي است. قبول اساسنامه حماس از سوي اخوان المسلمين، نشانه ورود آنها به مرحله جديد است. انتفاضه بود كه جهش به اين مرحله را سرعت بخشيد. انتفاضه، ابزار بسيج مردم در راه تكوين نسل جهادگر، براي مقابله با اسرائيل، و نيز شكلي از اشكال جهاد و مقدمه اي براي كار جهادي است. به محض اعلام تشكيل حماس، خيابانهاي كرانه غربي و نوار غزه، پر از اعلاميه هاي اين جنبش شد. اين اعلاميه ها از اول مارس 1988م، به شكل سري و به نام حماس منتشر شد. علاوه بر اين، اعضا و هواداران آن نيز شروع به نوشتن شعارهايي بر روي ديوارهاي شهرها، روستاها و اردوگاه هاي كرانه غربي و نوار غزه كردند. در اين شعارها، مواضع حماس انعكاس پيدا مي كرد.
حماس در ابتدا براي برپايي تظاهرات و اعتصابها، با ساف هماهنگي مي كرد، اما پس از مدتي، خود به طور مستقل اقدام به اين كار كرد. بدين ترتيب، بر سر استمرار و رهبري انتفاضه با جريان ملي اختلاف نظر پيدا شد. حماس در جريان پذيرش قطعنامه هاي سازمان ملل متحد، اقدامهاي ساف را محكوم كرد، و در مقابل جريان سازش با رژيم صهيونيستي كه قصد توقف يا به انحراف كشاندن انتفاضه را داشت، ايستادگي كرد و باعث استمرار انتفاضه شد.

انديشه حماس

حماس در 18اوت 1988م، ميثاقي منتشر و در آن ديدگاه هاي سياسي خود را بيان كرد. در اين ميثاق آمده است: "جنبش مقاومت اسلامي، يكي از جناحهاي جنبش اخوان المسلمين در فلسطين و تشكيلات بين المللي اخوان المسلمين مي باشد. جنبش اخوان سازماني جهاني است و معتقد است كه بناي مسلمانان، محبت و علاقه شان به خداوند است. اين جنبش، براي به اهتزاز در آوردن پرچم اسلام در جاي جاي فلسطين تلاش مي كند. سرزمين فلسطين، سرزمين موقوفه اسلامي براي نسلهاي مسلمانان تا روز قيامت است، و چشم پوشي از تمام و يا قسمتي از آن، صحيح نيست. اين امر در دست هيچ كشور عربي و يا تمامي كشورهاي عربي نيست. هيچ پادشاه يا رئيس كشوري يا تمام پادشاهان و رؤساي كشورها و هيچ سازمان و يا تمامي سازمانهاي فلسطيني و يا عربي، چنين حقي را ندارند (كه از آن چشم بپوشند)... تمامي آنچه راه حلهاي مسالمت آميز و كنفرانسهاي بين المللي براي حل مسأله فلسطين ناميده مي شود، با عقيده حماس در تعارض است، و از دست دادن هر قسمت از فلسطين اسلامي، از دست دادن قسمتي از دين به شمار مي رود، و وطن خواهي حماس، جزئي از دين آن است... حماس به جنبشهاي ملي احترام مي گذارد، و تا هنگامي كه اختيار خود را به شرق كمونيست و غرب صليبي ندهند، دست آنها را مي فشارد و به كليه جريانهاي ملي كه در صحنه فلسطين براي آزادي فلسطين فعاليت مي كنند، اطمينان مي دهد كه پشتيبان آنهاست و آماده است تا واقعيتهاي موجود در صحنه محلي و بين المللي درباره قضيه فلسطين را بررسي كند. بررسي اصولي، كه ميزان انسجام يا اختلاف آن مسائل را با منافع، در سايه ديدگاه اسلامي روشن مي سازد.
حماس معتقد است، راه حلي براي مسأله فلسطين جز جهاد نيست و جهاد بر هر مسلماني واجب عيني است... اين عمليات، هشدار و بيدارسازي، بايد به كمك علما و مردان تعليم و تربيت و خبرنگاران در وسايل تبليغاتي و عموم و روشنفكران و بويژه جوانان جنبش اسلامي صورت گيرد. " اين جنبش به مرور جاي خود را در ميان مردم مسلمان فلسطين باز كرد و به نيروي اصلي انتفاضه در سرزمينهاي اشغالي تبديل گرديد و از نظر رژيم صهيونيستي، جنبشي تحمل نشدني تلقي شد. لذا، صهيونيستها بسياري از اعضا و هواداران آن، از جمله مهندس يحيي عياش سازنده بمبهاي دستي را به شهادت رساند. دكتر عبدالعزيز رنتيسي يكي از رهبران اين جنبش و شيخ احمد ياسين رهبر اين جنبش، توسط صهيونيستها به شهادت رسيدند.
به اعتقاد كارشناسان مسايل فلسطين، حماس يكي از مدعيان اصلي و عمده انتفاضه در سرزمينهاي اشغالي مي باشد؛ اگر چه ناظران، جهاد اسلامي فلسطين را عامل و محرك اصلي شروع انتفاضه مي دانند، ولي اين اعتقاد را نيز دارند كه حماس در تضمين استمرار انتفاضه نقش اساسي ايفا نموده است. جنبش حماس كه ابتدا بر اساس فعاليت اجتماعي و فرهنگي تأسيس شده، پس از چند سال، اقدامهاي نظامي را به منظور دستيابي به اهداف خود، ضروري تشخيص داد. اين جنبش از نيمه دوم سال 1988 تا نوامبر 1993، تعداد 116 عمليات نظامي عليه نظاميان اسرائيلي در مناطق مختلف سرزمينهاي 48 و 67 انجام داده است. اين سازمان، حدود هفت ماه پس از آغاز انتفاضه پا به عرصه وجود نهاد، اما به سرعت بر موج انتفاضه سوار شد و در گرمي وهدايت اين قيام بزرگ اسلامي، نقش بسزايي ايفا نمود.
بنابراين، در انديشه دو جنبش؛ جهاد و مبارزه مسلحانه مهمترين استراتژي براي آزادي فلسطين است. تحليل اين انديشه درباره مشكل فلسطين، مبتني بر اين باور است كه جهان غرب براي نابودي جهان اسلام با طرحي استعماري، با ابعاد فراگير نظامي، سياسي و اقتصادي و يا قرارداد "سايس- پيكو"، جهان اسلام را تكه تكه ساخت و بر هر كدام از آنها يك حاكم مزدور معين كرد و پس از آن، اسرائيل را در جهان اسلام برپا كرد. در انديشه اين دو جنبش، كنار نهادن مبارزه انقلابي و مسلحانه از سوي حركت اسلامي سنتي، نتيجه اي جز دوري از آرمان تشكيل حكومت اسلامي و آزادسازي فلسطين نداشته است.
در اين انديشه، رو در رويي با كليت طرح امپرياليستي، از طريق وحدت امت اسلامي و نيروهاي جهادي، يا يك حركت اسلامي- جهادي پيشتاز براي فلسطين ميسر است كه بايد همزمان با رژيمهاي محافظه كار عرب و اسرائيل، مبارزه كند.
فتحي شقاقي با اثبات قرآني- تاريخي و واقعيتهاي كنوني مشكل فلسطين و ضرورت بررسي حركت اسلامي را، با يك مشي جهادي با مركزيت مسأله فلسطين، اقدامي لازم مي داند. مبارزه با اسرائيل و مخالفت با روند صلح، وجه مشترك هر دو جنبش مي باشد.
اين دو تفكر ثمره اي براي ملت فلسطين نداشته اند. لذا با تأسي به الگوهاي مبارزاتي موجود در جهان اسلام كه انقلاب اسلامي و مبارزات مردم ايران در تأثيرگذاري بر گروههاي اسلامي فلسطين بخصوص جهاد اسلامي نقش بسزايي داشته و آنها به اين نتيجه رسيده اند كه راه نجات فلسطين وحدت مردم اين سرزمين حول ديدگاههاي اسلامي مي باشد، گفتمان اسلام خواهي به عنوان يك آلترناتيو مي تواند راهبرد در مبارزات عليه اسرائيل قلمداد شود.

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.