موقوفات تهران و تحول شهر
موقوفات تهران و تحول شهر 1320 - 1269 ه.ق
آمار سال 1269 ه.ق را شخص ناشناسي از بناهاي شهر تهران تهيه کرده و اين نوع آمارگيري که بدون شک به دستور اميرکبير (مقتول در 1268 ه.ق)آغاز شده است، اطلاعات و شناخت ارزندهاي از شرايط شهر در آغاز دورهي ناصري به دست ميدهد. آمار سالهاي 1320 - 1317 ه.ق از بناهاي تهران که به کوشش اخضر علي شاه تهيه شد دقت آمار قبلي را نداشته و به ذکر جزئيات نپرداخته است. ولي هر دو آمار حاوي نکات مفيدي دربارهي اوقاف تهران هستند که در اينجا تحليل ميشوند.
در 1212 ه.ق که تهران پايتخت شد، به قصبهاي کوچک با خندق و بارو ميماند که در زمان صفويه ساخته شده بود. محيط شهر 5 / 6 کيلومتر و مساحت آن در حدود 5 / 4 کيلومتر مربع بود2)در آن وقت تهران از هيچ مزيت اقتصادي يا فرهنگي برخوردار نبود؛ هر چند حضور شاه و درباريان و اعياني که در آن گرد آمده بودند کمکم بدان رونقي بخشيد، ولي تا مدتها جمعيت آن افزايشي نيافت و همچنان به صورت شهري کوچک باقي ماند.
بر پايهي آمار 1269 ه.ق، تهران داراي 7872 باب خانه، 4220 باب دکان، و بناهاي ديگر آن از اين قرار بوده است:
تکيه، 54 باب
امامزاده، 9 باب
مسجد، 112 باب
مدرسه، 19 باب
حمام عمومي، 153 باب
مطب و محل جراحي، 14 باب
مکتبخانه 14 باب
انبار دولت 2 باب
کاروانسرا و تيمچه 48 باب
ضرابخانه 1 باب
طويلهي خارج از خانه 165 باب
آب انبار 70 باب
جمعيت تهران در حدود 125952 نفر بود 3)و شهر از پنج محلهي ارگ و عودلاجان در شمال، سنگلج در غرب، محلميدان در شرق تشکيل ميشد.
ارگ، کوچکترين محله و مقر سکونت شاه و عدهاي از درباريان و رجال بود که با ديواري از بقيهي شهر جدا ميشد. عودلاجان و سنگلج نيز محل سکونت بعضي از رجال بوده که با باغات و زمينهاي نساختهي اطراف، رو به گسترش بودهاند. چالميدان، برعکس محلههاي ياد شده، ساکنين سرشناسي نداشت و نسبت به ساير نواحي فقيرتر به نظر ميآمد. محلهي بازار که بعد از ارگ کوچکترين محلهها به حساب ميآمد، جاي سکونت تجار، کسبه، رجال و عدهاي خارجي بود.
بازار تهران در ميان اين پنج محله قرار داشت و از 1236 دکان، کاروانسرا، تيمچه و قيصريه تشکيل ميشد. در آن دوره، بازار در حال توسعه و تعدادي دکان و کاروانسراي جديد در حال ساخت بود. در ميدان تخته پل، 42 باب دکان تازه ساز4)
از 4220 باب دکان در تهران، 429 باب (يعني حدود 10% آنها)به دلايل مختلفي تعطيل بود که بدون شک حکايت از رکود اقتصادي ميکرد.981 باب (حدود 25% (از دکانها مربوط به فروش و تهيهي آذوقه و بقيه نيز مربوط به فروش و يا ساخت لوازم زندگي روزمره و خدماتي بود. نوع حرفهها و مشاغل در تهران آن دوره حاکي از اين است که اين شهر از هيچ گونه صنعت يا تجارت خاص و قابل توجهي برخوردار نبوده است 5)عدهاي از رجال و تجار نسبتا ثروتمند و سرمايهدار، مانند آقامهدي نواب، صاحب چندين دکان در بازار و 20 دکان در چالميدان و شش دکان در عودلاجان؛ کامران ميرزا، مالک 20 دکان؛ و منوچهر خان، صاحب 35 دکان، نيز وجود داشتند و 95 دکان هم متعلق به شاه بود. در اين ميان تجاري مانند حاجي عبدالوهاب نيز بودند که در عين برخورداري از ثروت زياد، صاحب کاروانسرايي به نام خود بودند و در چند کاروانسراي ديگر نيز سهم داشتند. همچنين ورثهي سيد حسن تهراني که مالک سه دانگ از کاروانسراي حاجي کمال، دو دانگ از کاروانسراي ميرزا اسماعيل و سه دانگ از کاروانسراي گلشن بودند.6)يک درصد از رجال، که ميتوان آنها را ثروتمند حساب کرد، صاحب خانههاي بزرگ با چندين دست حياط و ساختمان بودند و تعداد و مشخصات اين گونه خانهها در هر محله از اين قرار بود:محلهي ارک، 27 خانه مشتمل بر چهار دست و پنج دست حياط محلهي سنگلج، 26 خانه مشتمل بر چهار دست و پنج دست حياط محلهي بازار، 22 خانه مشتمل بر چهار دست و پنج دست حياط محلهي عودلاجان، 16 خانه مشتمل بر چهار دست و پنج دست حياط
محلهي چالميدان،
20% از جمعيت تهران اجارهنشين بودند 7)و گاه در يک خانه ده خانوار سکني داشتند که بدون شک هر خانهاي داراي چند اتاق بوده است. جالب توجه است که محلهي بازار کمترين ميزان اجارهنشين را داشت، که اين امر ميتواند نشاندهندهي ثروت نسبي و بينيازي اهالي آنجا نيز باشد8) در 1286 ه.ق تعداد اجارهنشينان به 8 / 30 % ميرسد که نشان ميدهد افزايش جمعيت نسبت به افزايش تعداد خانه بيشتر بوده است9)ميزان موقوفات، به طور کلي حکايت از اعتقادات مذهبي و شرايط اقتصادي مردم دارد و از تحليل آمار مربوط به اوقاف در 1269 ه.ق هم به همين نتيجه ميرسيم. البته ميزان امنيت نيز در مسألهي اوقاف بيتأثير نيست؛ زيرا اگر صاحب ملکي از سياست دولت پروا داشت، براي حفظ ملک خود آن را وقف ميکرد ولي در تصرف خود نگه ميداشت و کاروانسراي موقوفهي مرحوم حاجي حسن کلاهدوز که در دست ورثهي او بود 10)از همين دست موقوفات است.
بيشتر املاکي که وقف ميشد دکان بود، که البته در اين آمار انواع مختلف اوقاف مشخص نيست. ولي علاوه بر دکان، کاروانسرا، خانه، آب انبار و حمام نيز جزو آمار موقوفات است. در آمارهاي سالهاي 1269 و 1320 ه.ق، نام اغلب واقفان و متوليان ذکر نشده است و تنها در بيش از نيمي از موقوفات، موارد وقف از جمله امامزاده، مسجد، تکيه و مدرس، مذکور است. بايد افزود که اغلب موارد وقف مربوط به محلهاي خاص بود اما استثناهايي مانند موقوفات سيدالشهدا - که در شهر پراکنده بود و مربوط به محلهاي خاص نبود - نيز وجود داشت.
در اين دوره کمترين تعداد وقف مربوط به چالميدان است که محلهي نسبتا فقيرنشيني محسوب ميشد. تعداد موقوفات محلههاي عودلاجان و سنگلج نيز به نسبت جمعيتشان مساوي بود و بيشترين تعداد اوقفاف در محلهي بازار قرار داشت که بيشتر اهالي آن از تجار و کسبه بودند و همين حاکي از رابطهي نزديک و بستگي بازار با روحانيان است و در غالب مواردي که نام متوليان موقوفات بازار ذکر شده است، متوليان روحاني هستند. چنان که در بازار 42 باب دکان وقف مسجد شاه در دست امام جمعه و شش باب دکان وقف سيدالشهدا در دست شيخ باقر پيشنماز و حمام
حاجي محسن در دست ميرزا ابوالحسن پيشنماز بود11)و تعدادي از واقفان بازار از تجار بودند 12)و در بازار، علاوه بر دکان وقفي تعداد زيادي کاروانسرا و تيمچه در زمرهي اماکن وقفي وجود داشت که ميزان موقوفات بازار را نسبت به موقوفههاي ساير محلهها افزايش ميداد.
در سالهاي بعد تهران همچنان از لحاظ اقتصادي و فرهنگي نسبت به بعضي از شهرها عقب بود، ولي از اواخر قرن سيزدهم هجري قمري تحولاتي که شکل آتي شهر را تعيين ميکرد آغاز شد. در آمار 1286 ه.ق نجمالملک، رشد شهر از لحاظ جمعيت و وسعت به چشم ميخورد؛ به طوري که عدهاي حتي در بيرون ديوارهاي قديم شهر که خراب شده و در حوالي خندق جديدي که حفر شده بودن زندگي ميکردند 13) و اين رشد بخصوص به سوي شمال غرب شهر بيشتر بود.
گاهي به واسطهي شيوع وبا يا قحطي، رشد جمعيت متوقف و يا از آن کاسته ميشد. ولي به طور کلي به دليل مهاجرت نفوس از ولايات و همچنين رشد طبيعي، جمعيت افزايش مييافت. در 1286 ه.ق، طبق محاسبهي نجمالملک، 6 / 26 % ساکنان تهران غير بومي بودهاند. وي جمعيت شهر را در آن سال 147256 نفر به علاوهي 8480 سرباز ثبت کرده است، به اضافهي 9850 باب خانه، 130 باب کاروانسرا، 47 باب مسجد، 35 باب مدرسه و 34 باب تکيه 14) تحولات شهر، در نقشهاي که نجمالملک ترسيم آن را در 1285 ه.ق آغاز کرد و در 1305 ه.ق به پايان رساند، به خوبي ديده ميشود.
در آمار جديد مربوط به ابنيهي تهران که اخضر علي شاه آن را در 1320 ه.ق تکميل کرد، تغييرات واضحي را در نقشهي 1305 ه.ق نجمالملک ميبينيم و گسترش شهر را سوي شمال و غرب مشخصتر است. همچنين به نظر ميرسد که رشد جمعيت سرعت بيشتري يافته بود. بين سالهاي 1269 و 1286 ه.ق، رشد جميعت 2 / 1% در سال بود ولي از سال 1286 تا 1320 ه.ق، به 6 / 1% رسيد و جمعيت به حدود 244400 افزايش يافت 15)
آمار تعداد خانه و دکان و بعضي از بناهاي ديگر در 1320 ه.ق به اين شرح است 16):
خانه 15275 باب
دکان 9420 باب
تکيه 43 باب
مسجد و مدرسه 90 باب
حمام عمومي 182 باب
کاروانسرا 186 باب
سربازخانه 7 باب
مريضخانه 2 باب
مدرسهي دولتي 2 باب
طويله 276 باب
در اين مدت با وجود آنکه تعداد خانههخا نسبت به قبل 9 / 1 برابر و شمار دکانها 2 / 2 برابر و تعداد کاروانسراها - که نقش مهمي در تجارت و صنعت داشتند - 4 برابر افزايش يافت، هنوز تهران از لحاظ صنعت يا تجارت در کل کشور نقش اصلي را نيافت.
شهر همچنان از پنج محله تشکيل ميشد، ولي در شمال شهر، محلهي بزرگ دولت که نامش را از دروازه دولت گرفته به وجود آمده بود و قسمتي از عودلاجان و ارگ را نيز دربرميگرفت 17)اخيرا سرکار خانم ناهيد ناصري (انتخابي) و فرزندشان، تعدادي نامه در اختيار اين جانب قرار دادند که مربوط به مکاتبات يکي از کارمندان سفارت انگليس با يکي از اقوامش به نام ميرزا حسين خان مبصرالسلطنه (پدربزرگ خانم ناصري) مدير گمرک کاشان بين سالهاي 1309 - 1305 ه.ق است. مفاد اين نامهها اکثرا دربارهي فروش زمين و ملک در محلهي دولت، بخصوص اطراف سفارت انگليس است که از محلههاي پر رونق تهران محسوب ميشد. نکتهي بسيار جالب توجه، هجوم خارجيها به اين محل براي اجاره و خريد خانه و نيز کوشش ايرانيان براي ابتياع زمين و خانه بوده است، که اميدوار بودند قيمت آنها بالا برود و از اين بابت استفادهاي ببرند. اميد است با استفاده از اين اسناد، دربارهي »بورس« زمين در تهران در اواخر دورهي ناصري تحقيقي انجام گيرد عدهاي از رجال و خارجيان و سفارتخانههاي خارجي در محلهي دولت قرار داشتند و به نظر ميرسد که اين محله از لحاظ اقتصادي نيز رونقي داشت، چرا که بيشترين تعداد دکان و کاروانسرا را (البته بعد از محلهي بازار که در اين آمار بازار و محلهي بازار با هم محاسبه شدهاند) شامل ميشد. سنگلج نيز رشد کرد و ديگر از لحاظ تعداد خانه بالاترين رقم را دارا بود، ولي همچنان باغات و زمينهاي باز بسياري در آن وجود داشت. به عکس، محلهي بازار چندان وسعت نيافت. بخصوص اينکه در جنوب شهر، زمين شورهزار بود و وجود کورههاي آجرپزي از امکان توسعه و مرغوبيت آن ميکاست. چالميدان بعد از سنگلج بيشترين خانه را داشت، ولي اهالي آن کماکان فقير بودند و عودلاجان، همانطور ه ذکر شد، نسبت به قبل کوچکتر شده بود.
با وجود رشد شهر، بعضي از پاتوقهاي قديم و کاروانسراها تغيير نکرد از جمله پاتوقها به اين شرح بود:
کوچهي کرد بچهها، دباغ خانه، درب خونگاه، آب پخش کن در محلهي سنگلج، پاتوق ملکآباد، خداآفرين، پاچنار، کوچهي غريبان، محلهي هفت تن در محلهي بازار، سرپولک، حمامخانه، باغ پشته در چالميدان، سرچشمه، حياط شاهي، محلهي عربها و پامنار که قبلا در عودلاجان بود و اکنون جزو محلهي دولت محسوب ميشد و نيز با وجود پيدا شدن شاغلان جديد مانند نفتفروش، تلگرافچي و پستچي حرفهها و مشاغل قديم همچنان جريان داشت.
از آمار اخضر علي شاه چنين به نظر ميرسد که عدهي بيشتري از اهالي تهران ثروتمند شده بودند. تعداد رجالي که صاحب چندين خانه و دکان و کاروانسرا و پارک در نقاط مختلف شهر بودند، افزايش يافته بود؛ مانند قوامالدوله که شش خانه در سنگلج، دو باغ، طويله، حمام، کالسکه خانه، يک کاروانسرا و 27 دکان در سنگلج داشت، يا دکتر علي خان که صاحب 54 دکان در محلهي بازار بود. علاءالدوله يکي ديگر از اشخاص ثروتمند بود و خانوادهي مستوفيالممالکي نيز در سنگلج از فروش زمين ثروت بسيار اندوخت17)
تعداد دکاني که به طور متوسط به يک نفر تعلق داشت از سه باب در 1269 ه.ق، به پنج باب در 1320 ه.ق رسيد. همچنين به نظر ميرسد که افراد بسياري که از تجار نبودند، روي دکانها سرمايهگذاري ميکردند؛ فيالمثل معيرالممالک 85 دکان در سنگلج داشت و با چندين تاجر در 62 دکان ديگر در محلهي بازار شريک بود 18)ورثهي دکتر هاشمخان و حسنخان سرتيپ 45 دکان در بازار داشتند، صدر اعظم 65 دکان در همان محله داشت و علاءالدوله صاحب 135 دکان در کوچهي جبهخانه در محلهي دولت بود و شش دانگ سراي ملا علي تعلق به او داشت 19) البته افراد فقيري هم در همهي سطح شهر زياد بودند که با بررسي نوع حرفهها و مشاغل اين موضوع روشنتر ميشود.
در 1320 ه.ق نيز مانند سابق، بيشترن مکانهاي وقفي را به ترتيب دکانها، خانهها، کاروانسراها و حمامها تشکيل ميداد. ولي اين نکته قابل تأمل است که با وجود توسعهي شهر و افزايش جمعيت و ثروت، از تعداد مساجد، مدارس و تکايا کاسته شد. اکنون بايد پرسيد مجموعهي اين تحولات چه تأثيري در موقوفات تهران داشته است؟
در اين سالها که ماهيت موقوفات با قبل تفاوتي نکرده است ميبينيم، همچون گذشته، موارد وقف را همچنان امامزاده، مسجد، تکيه و مدرسه تشکيل ميداده است و بعضي از اين موارد حتي پس از 50 سال تغييري نکردهاند؛ مانند وقف براي سيدالشهداء (ع)، مدرسهي صدر، مدرسهي مروي، مدرسهي محمديه، تکيهي چال حصار، تکيهي رضاقلي خان، تکيهي زرگرها، و چهل تن و هفت تن. ولي بررسي اين موضوع که آيا هنوز همان موقوفات وجود داشتند مشکل است، چون در آمار 1320 ه.ق، اخضر علي شاه اغلب گذرها و پاتوقها را به نام پليس مأمور امنيت آن محل ناميده و نام کوچهها را ضبط نکرده است. در 1269 ه.ق نيز بعضي از کوچهها نام درستي نداشته و فقط با عنوان شخصيتي که در آنجا سکني داشته مشخص شدهاند. البته همچنان بايد در نظر داشت که اطلاعات اين آمار کامل نيست و در اغلب آنها موارد وقف ذکر نشده است. از طرفي هم اين امکان وجود دارد که بسياري از موقوفات قديم به دليل اينکه نامشان در جايي ضبط نميشد از بين رفته باشند.
چنان که به نظر ميرسد، توسعهي تهران موجب افزايش تعداد موقوفات نشد، بلکه برعکس ميبينيم که نسبت تعداد دکانهاي وقفي به کل دکانها در 7/7،1269 است، در حالي که اين نسبت در 1320 ه.ق 4 / 17 بوده است. جالب توجه است که در محلههاي قديمي مانند عودلاجان که در مقايسه با گذشته، کوچکتر شده بود و همينطور در چالميدان، تعداد موقوفات نسبت به محلههاي جديدتر، مانند دولت و سنگلج، بيشتر شد و اين روند در بازار هم که محلهاي قديمي بود به چشم ميخورد.
با اينکه محلهي دولت بيشترين دکان را داشت، و از
نظر تعداد کاروانسرا بعد از محلهي بازار قرار ميگرفت (که بدون شک نشانهي ثروت و داد و ستد بسيار بوده است) کمترين شمار موقوفات را داشته است.
شکي نيست يکي از علل کاهش اشتياق به مقولهي وقف را، بخصوص در محلههاي جديد و اعياننشين، ميتوان اعتقادات مذهبي قشري از مردم دانست. و البته در اين ميان مسألهي امنيت را نيز نبايد فراموش کرد. زيرا به مرور مردم کمتر به عملکرد مستبدانهي دولت توجه ميکردند و يا شايد مالکيت آنها در محلههاي جديدتر بر پايه و اساسي محکمتر قرار ميگرفت که نيازي به وقف کردن املاک خود نميديدند 20)
به هر حال بايد اذعان نمود که تحليل و بررسي صرف اين دو آمار، وضع موقوفات تهران را دقيقا مشخص نميکند و همانطور که ذکر شد، مطالب آنها در بسياري موارد نادقيق و موجز است و منابع ديگري لازم است تا اطلاعات کاملتري از موقوفههاي تهران در دورههاي ناصري و مظفري به دست دهد.
پي نوشت :
1-اين دو آمار به همراه آمار جمعيت تهران که نجمالملک آن را در 1286 ه.ق تهيه کرده بود، با نام و نشاني زير منتشر شده است:
آمار دارالخلافة تهران، اسنادي از تاريخ اجتماعي تهران در عصر قاجار، 1269 ه.ق، 1286 ه.ق، 1317 ه.ق، به کوشش سيروس سعدونديان و منصوره اتحاديه (نظام مافي)، تهران، 1368 ه.ش
2- J.Gurney. The Transformation of Tehran in the Late Nine teenth Century, Tehran Capital Bicentenaire.eds. Ch. Adle and B. Hourcade 1992.p.53
3-نجمالملک در خصوص آمار جمعيت سال 1286 ه.ق آورده که متوسط ساکنين در يک خانه 16 نفر و رقم فوق بر اساس چنين محاسبهاي به دست آمده است. رک: آمار دارالخلافة تهران، ص 345
4-همان، ص 308 و کاروانسراي دولت نيز با 367 باب دکان در دو طبقه ناتمام مانده بود همان، ص 315
5-اميرکبير در دورهي کوتاه صدارتش، برنامههاي اقتصادي براي رونق تجارت و صنعت تهران داشت و از آن جمله، جبهخانهي مبارکه با« 43 دستگاه در 22 حجره و چهار دکه« بود که شامل قنداقسازي، چخماقسازي، پرداختگري، ساعتسازي، يراقسازي، شمسهسازي، گلساري، دواتگري، چاقوسازي، آهنگري، تفنگسازي ميشده است.
کاروانسراي امير را که هنريش بروکش در همان سالها ديده و وصف کرده است بدون شک همان کاروانسرايي است که در اين آمار، کاروانسراي دولت ناميده شده است. ولي دحتر پلاک که همزمان در تهران ميزيست آورده است که اين صنايع و صنايع ديگري که امير بنياد نهاده بود رونقي نداشت. رک: منصوره اتحاديه (نظام مافي)، »بافت اجتماعي - اقتصادي بازار تهران در نيمهي دوم قرن 13 ه.ق«، در سعي مشکور (يادنامهي استاد فقيد دکتر محمد جواد مشکور)، به کوشش سعيد مير محمد صادق، تهران، 1374 ه.ش، صص 54 - 35
6-همان، ص 49
7-منصوره اتحاديه (نظام مافي)، »رشد و توسعهي شهر تهران در دورهي ناصري، 1320 - 1269 ه.ق«، در تحقيقات اسلامي (يادنامهي دکتر عباس زرياب) سال دهم، شمارهي 1 و 1374،2 ه.ش، صص 173 - 145
8-نجمالملک نيز مينويسد که اهالي بازار مستأجر نميگرفتند. رک: آمار دارالخلافة تهران، ص 345
9-همان
10-سعي مشکور، ص 49
11-همان، ص 47
12-همان، ص 47
13-آمار دارالخلافة تهران، ص 345
14-همان، صص 50 - 43
15-تحقيقات اسلامي، ص 147
16-آمار دارالخلافهي تهران، ص 355
17-تحقيقات اسلامي، ص 165
18-سعي مشکور، ص 52
19-آمار دارالخلافة تهران، ص 551. علي رغم کاهش تعداد تکيهها در شهر، شمار آن در محلهي سنگلج افزايش يافته و از 2 به 9 باب رسيده بود
20-معاملات زمين و خانه در محضر يکي از علما و عدهاي شاهد کمه سند را مهر ميکردهاند، انجام ميگرفته است. طبق اسناد مبصرالسلطنه، که قبلا توضيح داده شد، به نظر ميرسد که بعضي معاملات که در ديوانخانهي عدليه انجام گرفته، احتمالا محکمتر بوده است. گزارشگر اين نامهها يک بار نوشت: در خصوص زمين اسماعيلخاني، صيغهي آن در محضر پسر مرحوم آقا سيد صادق خوانده شده است، لکن تا يکشنبه که به شهر رفتم، قباله را نداده بودند، و جهت تعويق آن از قراري که ميرزا آقا مذکور داشتند،امضاي تمام ورثه است در ديوانخانهي عدليه.« (6 ذيقعدهي 1308). البته امکان جعل سند وجود داشته چنان که يک بار گزارشگر که خانهاي را به طور قطعي خريداري کرده بود، خواهر فروشنده پس از آن سند خريد شرطي با تاريخ قبلي آورده بود، سپس اضافه ميکند: »قطعا اين معامله فاسد است. باري قراري در مجلس داديم که عمل طرفين قطع و فصل شود.« (12 ربيعالثاني 1308)
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله