جنگهای رسانههای
نويسنده: حمید حاذق نیکرو
امروزه انسانها شاهد فراگیری بیسابقه رسانهها و وسایل ارتباطات جمعی مدرن و نوین هستند. بالطبع آنها در معرض شدیدترین امواج رسانهها قرار دارند. رسانهها کارکردی دوطرفه سویه دارند، اما بیشترین حجم بهرهگیری از آن در دست نظام سلطه قرار دارد، چنانچه میتوان با جرأت گفت حفظ و گسترش قدرت استکباری نظام سلطه به حضور و ظهور رسانهها وابسته است. رسانهها پل ارتباطی و بلکه وسیله تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشریت دوران معاصر به شمار میآیند. مراکز رسانهها این استکبار که به مدرنترین فناوری جهانی مجهزند. از یک سو ابزاری در جهت اجرای عملیات روانی قدرتها علیه ملتها و دولتهای مستقل هستند و از سوی دیگر وسیلهای برای کنترل، تضعیف، جهتدهی و هدایت جوانان در سراسر جهان محسوب میشوند. دوسویه یا دو لبهبودن رسانهها این فرصت را به وجود آورده که دولتها و ملتهای هدف بتوانند به آن دسترسی یافته و از آن در جهت نیل به اهداف و خنثیسازی توطئهها و مقابله با امواج رسانهای نظام سلطه بهره گیرند. بروز و ظهور برخی رسانههای منطقهای پس از جنگ اول امریکا در یک دهه اخیر در خلیج فارس (1991) (شبکه الجزیره، العربیه، المنار، العالم و... بعد از سال 1996) در این راستا قابل بررسی است.
افزون بر بهرهگیری که نظام سلطه از رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری پیشین، اکنون نیز با توجه به تحولی عظیم در بهرهگیری از ماهوارهها، اینترنت، فرستندههای پرتابل، میناتوری، ریزپردازهها( )، فیبر نوری، هواپیماهای EC130E کومندو سولوی هواپیماهایهاوک( ) و دهها فناوری برتر رسانهای با تجهیزات و ابزارها که در دست سردمداران نظام سلطه است، در جهت تحمیل اراده خود بر ملتها مورد استفاده قرار میدهد. قدرتها بیشترین استفاده از رسانهها را در جنگ میبرند. با نگاهی به عملکرد امریکا در جنگ ویتنام، بالکان، کارائیب، افغانستان و دو جنگ خلیج فارس و همچنین اقدامات روانی و رسانهایاش علیه انقلاب اسلامی، میتوان به اهداف آن پی برد.
آنچه مسلم است جنگ رسانهای از برجستهترین مولفههای جنگ نرم( ) و جنگهای مدرن در جهان کنونی محسوب میشود. جنگ نرم به مثابه راهبرد و استراتژی انتخابی نظام سلطه برای تسلط بر افکار و اراده ملتها تدوین و طراحی شده است.
اما بیشترین کاربرد جنگ رسانهها در هنگامه نبردهای نظامیشدت یافته و مییابد، البتهاین به آن معنا نیست کهاین کاربرد از اهمیت رسانهها در دیگر زمانها میکاهد، بلکه میتوان گفت آن جنگی است که در شرایط صلح و نه صلح و جنگ نیز بین قدرتها و دولتها به صورت غیررسمی مورد استفاده قرار میگیرد. آنجا که قدرتها توان به میدان آوردن نیروی نظامی را ندارند و یا جامعه آنان قادر به تحمل تلفات انسانی نیست. به جنگ رسانهای روی میآوردند و از این ابزار به بهرهبرداری میکنند. جنگ رسانهای از جمله جنگهای بدون خونریزی و جنگ آرام، شیک و بهداشتی محسوب میشود.
با توجه به تمیز و شیک بودن جنگ رسانهای، میزان تخریب آن آنقدر زیاد است که حتی شهروندان کشورهای هدف، متوجه حجم سنگین این جنگ بر فضای روحی و روانی خود و اطرفیانشان نمیشوند.
قدرت نفوذ سردمداران این جنگ و قدرت تاثیرگذاری و نفوذ آن به گونهای است که در تمامیخانهها، خودروها، محفلها و مکانها، شهر و روستا گسترش مییابد. در این جنگ، ملتها و مردم با خواست و اراده خود و قبول هزینه در معرض هدف قرار میگیرند.
در عصر کنونی به دلیل پیچیدگی اجتماعی و اهمیت یافتن نقش رسانههای جمعی در ایجاد روابط افقی و عمودی در جوامع، کاربرد این وسایل در زمینههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامیبیش از پیش مشهود است. کارکرد رسانهها در تصمیمگیریهای روزمره زندگی برای مردم هم سودمند و هم زیانآور است زیرا «رسانههای گروهی همچون تیغ دو دم هستند که میتوانند پیوستگی و همگنی پدید آورند، قادر به وسعت بخشیدن و ژرفتر ساختن شکافهای اجتماعی هستند و هم میتوانند بشارتدهنده توسعه باشند و هم بذر ایدئولوژی ضدتوسعه را در فضای جامعه بپراکنند. آنها حس امنیت کاذبی را القاء مینمایند، ذهنها را از مسائل عینی دور میسازد ضمن اینکه میتوانند بهایجاد شور و شوق، حیات و بالندگی در یکایک اعضای جامعه که یکی از کارکردهای مثبت رسانههای جمعی است با انتقال و بیان واقعیتهای جامعه و روشنگری در عرصه تهدیدات منافع ملی و نه گروهی و شخصی تحقق بخشند». (بینام، 1381، ص 18)
دیدگاهها در خصوص کارکرد رسانهها متفاوت است. برخی از این دیدگاهها، مبتنی بر نگرش مثبت و ابراز میدارند که: «کارکرد رسانهها در تحقق جامعه مدنی به قدری اهمیت دارد که رکن چهارم دمکراسی لقب گرفته است زیرا رسانهها میتوانند استیفای حقوقی جامعه باشند و همچنین راهی برای شناخت حقوق اساسی مردماند؛ کارکرد رسانهها همچون کارکرد نور زدودن تاریکیها و شفافسازی وضعیتها است.
رسانهها میتوانند در ابعاد گوناگونی مؤثر باشند، از جمله:
1. گسترش حقوق اساسی رسالت رکن چهارم دمکراسی.
2. غنیسازی ادبیات و فرهنگ گفتگو در جامعه.
3. دامنزدن به فرهنگ پرسشگری و پاسخگویی محققانه.
4. اطلاعرسانی شفاف و مستند و بیطرفانه؛
5. کاهش میزان دگماتیسم؛
6. جهتدهی عقلانی به احساسات و هیجانات؛
7. مشارکت و معاونت در تصمیمسازی ملی؛
8. تعمیق شناخت علمی، کارشناسی و عقلانی جامعه؛
9. افزایش میزان و سطح تولید فکر و اندیشه.
10. فربهسازی و مستندسازی منابع دادهها.(صادقی، 1379، ص 15)
در مقابل، دیدگاههای منفی انهدام فرهنگ و تمدن بشری و محو دمکراسی و مخدوش بودن حریم آزادیهای فردی و اجتماعی را ناشی از گسترش رسانههای ارتباطی میدانند.
حجم وسیع کارکرد رسانهها در جنگ رسانهای در نبردهای نظامیو بحرانها متمرکز است به گونهای که در بیشتر در موقعیتهای جنگی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
رسانهها در تمامیجنگهای قرن بیستم به مثابه ابزاری برای جنگ روانی و تبلیغات جنگی از سوی بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفتند در به جنگ جهانی دوم در حالی که نیروهای آلمان نازی در فوریه 1943 شکست سختی خورده بودند، رادیو آلمان به دروغپردازی مبنی بر مقاومت سربازان آلمانی در برابر سربازان روس مشغول بود. اما واقعیت این بود که نیروهای آلمانی در برابر رزم نیروهای روسی تسلیم شده بودند.
بهرهگیری امریکا در جنگ ویتنام از رسانهها و ابزارهای تبلیغی و رسانهای و بهرهبرداری کرد، اما رسانههای آزاد از جنایات امریکا در ویتنام افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر قرار داد. سرانجام تصاویر تکاندهنده در سال 1972 منجر به عقبنشینی نیروهای امریکایی در سال بعد شد.
در سال 1983، امریکا در اشغال گرانادا با درسی که از جنگ ویتنام و عملکرد رسانهها گرفته بود سیاستهای رسانهای خود را بازبینی و هدایت کرد و از ورود خبرنگاران به مناطق جنگی جلوگیری نمود. در سال 1991، در جنگ اول خلیج فارس نیز رسانههای غربی اجازه ورود به خطوط جنگی را پیدا نکردند. در جنگ کوزوو، ناتو هر روزه کنفرانس مطبوعاتی برگزار میکرد و در آن تصاویر از قبل تهیه شده را با چارچوب مشخص و معین در اختیار رسانهها قرار میداد.
در جنگ افغانستان نیروهای شرکتکننده در جنگ در قبال افکار عمومیدنیا شیوه سکوت و ضد اطلاعات را در پش گرفتند.
در سال 2003، در جنگ دوم خلیج فارس رسانههای تصویری از انحصار بی.بی.سی و سی.ان.ان بیرون آمدند و شبکههای نوظهور در صحنههای جنگ حضور یافتند. در این جنگ، به حوزهاینترنت به عنوان رقیب رسانههای مکتوب و الکترونیک توجه ویژهای شد، به گونهای که در امریکا و اروپا میزان استفاده کاربران از اینترنت به بالای 70 درصد پس از آغاز جنگ رسید.(3) از جمله دلایل رویکرد افکار عمومی به اینترنت افزون بر تردد در یک سویه بودن اخبار شبکههای غربی، پدیده وبلاگنویسی جنگی توسط سربازانی بود که از خط مقدم و مناطق درگیر به انتشار اخبار، دیدگاهها و خاطرات خود میپرداختند. این مسئله در فضای تبلیغاتی و روزنامهای به آلترناتیو مدیا( ) معروف شد. نکته جالب توجه در این جنگ، بهرهگیری چشمگیر از رسانه اینترنتی و استفاده از پست الکترونیکی (ایمیل)( ) بود. در نخستین ساعت شروع جنگ بیش از 116 میلیون ایمیل توسط شرکت امریکن آنلاین( ) ارسال و دریافت شد.(4)www.geocities.com/shmtsb
در مجموع میتوان گفت در جنگ 2003 امریکا و انگلیس در اشغال عراق، این رسانهها بودند که ابزار جایگزین نیروها و سلاحهای جنگی در اختیار عملیات روانی نظام سلطه قرار گرفتند و بدین سبب معروف شد که در جنگ 2003 نبرد نظامیپیوست جنگ روانی بود.
از دیگر کارکردهای رسانهها و سربازان آن در جنگ رسانهای ظهور نوع جدیدی از خبرنگاران بود که از ماهها قبل توسط پنتاگون آموزش دیده بودند و با اعزام به منطقه خلیج فارس و عراق همراه واحدهای نظامیدر صحنههای نبرد حضور یافته و برابر دستورالعمل پنتاگون (دستورالعمل 12 صفحهای پنتاگون برای خبرنگاران(5)(اتوسن، 1383، ص 12) از صحنههای جنگ خبر و تصویر تهیه و افکار عمومیرا مستقیماً در جریان جنگ (جنگ رسانهای) خود قرار دادند. این گروه از خبرنگاران که تعدادشان بیش از پانصد تن بودند به خبرنگاران همراه( ) معروف شدند.(اتوسن، 1383، ص 226) بیشترین خبرنگاران همراه متعلق به شبکههای بی.بی.سی، سی.ان.ان، و فاکس نیوز و … بودند البته علاوه بر آنها پانصد نفر، هزار خبرنگار نیز در عربستان، کویت و عراق مستقر شدند. با در نظر گرفتن خبرنگاران فعال در شمال عراق و مرز ایران و عراق این رقم به دو هزار خبرنگار در منطقه رسید.
با توجه به کارکرد دو سویه رسانهها و توان بهرهبرداری طرفهای دیگر، مخالفان جنگ نیز از طریق تهیه و تولید پیامهای اینترنتی، پایگاههای اینترنتی و انتقال پیامهای الکترونیکی، به سازماندهی و اجرای تظاهرات ضدجنگ در اقصینقاط جهان اقدام نمودند بهگونهای در یک روز بیش از ششصد شهر جهان شاهد بر پایی تظاهرات همزمان ضد جنگ بودند.
فعالیتهای ویژه رسانهای، مخالفان جنگ، نفوذ در سایتهای کشورهای حامیجنگ، سایتهای نظامیو خبری، قرار دادن پیامهای ضدجنگ و حتی حمایت از جنگ، بمباران الکترونیک صندوقهای پستی اینترنتی ایجاد پارازیت و اختلال و … بود.
تلاش خبرنگاران همراه جهتدهی افکار عمومی که با ارسال گزارشها و تصاویر مستقیم از صحنههای جنگ انجام میشد پس از مدتی مورد بیمهری مخاطبان قرار گرفت زیرا اخبار آنان یا نیمهکاره بود و یا کاملاً غلط بود. این امر، که بی طرفی آنان را مورد سؤال و تردید قرار داد و و اخبارشان را بیتاثیر کرد.
بهرهگیری از مدرنترین تجهیزات پوشش رسانهای به منظور پخش زنده جنگ و حتی نمایش صحنههای حملات شبانه برای بینندگان از کارکردهای جدید رسانهها در آغاز قرن بیست و یک بود.
استفاده تروریستها از رسانهها در جهت اجرای مقاصد خود با تهیه و پخش فیلم، تصویر و صدای گروگانها و لحظات گروگانگیری، انفجارها و پخش پیامها؛ هدف تاثیرگذاری بر افکار عمومیو تصمیمسازی، جزء اقدامات رسانهها در آغاز این قرن به شمار میرود.
بخش دیگری از متولیان و رهبران رسانهها صاحبان پول و سرمایهها هستند، آنان به منظور افزایش سرمایههای بی حد و حصر خود جنگ رسانهای به راه میاندازند و ملتها را برای مصرف کالای خود و یا گرایش به سوی خود راهبری مینمایند.
الف: مراحل تدارک و اجرای جنگ رسانهای به منظور تعدیل افکار عمومی(اتوسن، 1383، ص 18).
1. مرحله مقدماتی؛ شامل ارائه دلیل و توجیه مردم به منظور افزایش فقر، استبداد، هرج و مرج به دنبال بروز جنگ.
2. مرحله توجیه؛ با انعکاس اخبار مهم و تجزیه و تحلیل مقدمات مداخله نظامیفراهم میشود.
3. مرحله اجرا؛ بسیج منابع و سانسور به منظور ایجاد زمینه مهار پوشش خبری.
4. مرحله پس از جنگ؛ عادیسازی وضعیت و کاهش ضایعات خبری.
1-.بحران، بحرانسازی از طریق گزارشهای رسانهای به گونهای که مهار بحران عملی نیست.
2. پلیدنمایی رهبر دشمن و مقایسه آن با افرادی چون هیتلر با توجه به ذهنیت منفی مردم نسبت به اینگونه افراد.
3. شیطان جلوه دادن افراد دشمن به عنوان انسانهای ضداخلاقی و ناسالم.
4. تحریک افکار عمومیدر قالب وحشیسازی و وحشینمایی دشمن برای تحریک احساسات و افکار مخاطب.
1. پنهانکاری از طریق حذف( ): اجتناب از موضوعات احساسبرانگیز که بدتر از هوچیگری و دروغپردازی است.
2. حمله و انهدام هدف( ): با اطلاع دستگاه سانسور از عدمکارائی حذف و اطلاع یافتن مردم از موضوع؛ رسانهها به روش تهاجم زودهنگام روی آورده و موضوع را بیاعتبار میکنند و در مواردی نیز با بیاعتبار کردن روزنامهنگار وی را خاموش و افکارعمومی را از موضوع موردنظر منحرف میسازند.
3. انگزدن (برچسب زدن)( ) رسانهها با استفاده از برچسبهای مثبت یا منفی تلاش میکنند تا دیدگاهها و نظرات را درباره موضوعی معین از پیش تعیین کنند. برچسب، موضوع را تعریف و تشریح میکند بیآنکه ناگزیر باشد ویژگیهای واقعی را که ممکن است به نتایج دیگری منجر شود، بیان نماید.
4. فرض و تصور پیشگیرانه: رسانهها اغلب سیاستهایی را که نیاز است مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند، میپذیرند. این مسئله به دلیل گستره محدود و کلاسیک گفتمان یا محدودیت معیارهای بحث است. به عبارت دیگر، فرضها بیان نشده چارچوب بحث را شکل میدهد.
5. پخش برنامههایی با ارزش اسمی: (به صورت ظاهری) در این روش آنچه مسئولان میگویند، بدون هرگونه نقد و تجزیه و تحلیل پذیرفته میشود. پخش برنامههایی با ارزش اسمی، عملکرد رسانهها را تقریباً در هر زمینهای از سیاست خارجی و داخلی تشکیل میدهد.
6. کوچک شمردن محتوا: در این روش به فقدان محتوا و جزئیات موضوعات میپردازند بهطوری که فهم پیامدها و علل و عواقب آن برای مخاطبان دشوار شود. همچنین رسانهها به پوشش خبری، تهیه و پردازش بیشتر اهمیت داده اما به مسائل اساسی اهمیت کمتری میدهند.
7. توازن نادرست: این موضوع روشی است که در آن تصور ذهنی واقعنگری آزمایش میشود. از یک سو فقط دوجنبه ماجرا نشان داده میشود و از سوی دیگر تعریف توازن دشوار است، زیرا به خودی خود به معنای برابر نیست مانند جنگهای گواتمالا و السالوادور در دهه هشتاد که با نوع غلطی از توازن مورد بحث و بررسی قرار میگرفت.
8. خودداری از پیگیری: در این شیوه مجریان رسانهها و متولیان جنگ رسانهای با روبهرو شدن با یک پاسخ مخالف که انتظار آن را نداشتهاند فوراً موضوع بحث را تغییر میدهند و یا برنامه را به بهانهای قطع میکنند یا به موضوع دیگری میپردازند.(اتوسن، 1383، صص 27-23)
طراحان جنگ رسانهای نه لزوماً ژنرالهای پادگاننشین، بلکه ممکن است پروفسورهای دانشگاهها و پارلمانهای رسانهای در دانشگاههای معتبر هر کشوری باشند. متقاعدساختن یک نفر به پیوستن به خودی بسیار ارزانتر از کشتن او تمام میشود. کلمات بسیار کمهزینهتر از گلولههای تفنگ هستند.
در جنگ پست مدرن، گفتمان حیاتیترین حوزه و سلاح محسوب میشود سلاحی که باید آن را از آزادی متنوعی که درباره منافع وجود دارد ساخت یا در واقع جعل رسانهها دارای تاثیری قدرتمند و نامعلوم بر افکارعمومی هستند و این مسئله میتواند اثر مثبت یا منفی بر عملیاتها داشته باشد.
آنچه مسلم است جنگ رسانهای غیر از ابزارهای فنی و هنری، به ملزومات مختلفی از جمله آگاهی، آموزش، علم و تخصص نیز نیاز دارد. حامی، پشتیبان و سرمایه از دیگر نیازهای جنگ رسانهای است.
ابزارهای رسانهای تنوع فراوانی دارند و که در گروههای مختلف همچون دیداری، شنیداری، نوشتاری، ارتباطی، الکترونیکی، دستهبندی میشوند. در هر یک از این گروهها تعداد بسیاری از ابزارها مورد استفاده قرار میگیرند. ابزارهای دیداری و شنیداری شامل گروههای ماهوارهای، سینما، تلویزیون، هنرهای نمایشی و تجسمی، خبرگزاریها، بازیهای رایانهای، فرستندههای پرتابل؛ ابزارهای شنیداری شامل رادیو با موجهای کوتاه، بلند، موسیقی، آهنگ؛ ابزارهای نوشتاری شامل کتب، نشریات، روزنامهها، شبنامه، اعلامیه، اوراق تبلیغی، ابزارهای ارتباطی، شامل تلفن، بیسیم، فکس، تلکس، تلگراف و ابزارهای الکترونیکی شامل اینترنت، تلفن همراه و…. هر یک از این وسایل و ابزار با کاربردهای مختلف، وظیفه اساسی انتقال پیام از مبدا پیام به گیرنده پیام (مخاطب) را برعهده دارند.
وظیفه دستگاههای مسئول جمهوری اسلامیدر اجرا و مقابله با جنگ رسانهای
برنامهریزی میانمدت و بلندمدت درخصوص مقابله با جنگ رسانهای نظام سلطه و اجرای جنگ رسانهای علیه آن.
توسعه کمیو کیفی دستگاههای مرتبط و امکانات و تجهیزات مورد نیاز.
شناسایی عوامل و امکانات داخلی، و منطقهای مرتبط و امکانات و تجهیزات مورد نیاز.
شناسایی عوامل و امکانات داخلی، منطقهای و فرامنطقهای این جنگ.
آموزش، توجیه و تربیت متخصصین مورد نیاز این نبرد.
برگزاری همایش، نشستهای تخصصی و هماندیشی، ارتقاء سطح فعالیتهای رسانهای.
بهرهگیری از فناوری برتر رسانهای و امکانات نوین ارتباطی در جهت مقابله با هجوم رسانهای.
جنگ رسانهای کارکردهای مختلف منفی و مثبت دارد که از آن در جهت تحقق جامعه مدنی بعنوان رکن چهارم دمکراسی نام میبرند. بهرهگیری نظام سلطه و در رأس آن امریکا از رسانهها در جهت تسلط بر ملتها نمونههای فراوانی دارد که میتوان بر راهاندازی جنگ رسانهای در ویتنام، گرانادا، بالکان، کارائیب، افغانستان، جنگ اول و دوم خلیج فارس و... اشاره نمود و از حجم وسیع اقدامات رسانهای در جنگ اخیر به عنوان استراتژی نظام سلطه در به کارگیری روشها، تکنیکها و ابزارهای نوین یاد نمود، در این خصوص میتوان به که استفاده از خبرنگاران همراه که بیش از پانصد تن از آنان در یگانهای عملکننده همراه نیروها وارد جنگ شدند، اشاره کرد. واقعیت آنست که در پشت صحنه عملیات رسانهای، راهبردی به عنوان سیاست رسانهای قدرتها قرار گرفته است که به صورت رسمی و سازمان یافته اما پنهان با بودجههای سری توسط سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی و سرویسهای جاسوسی راهبردی میشود. فرماندهان جنگ رسانهای استراتژیستهای عملیات روانی و متخصصان تبلیغاتی و عملیات روانی و کارگزاران رسانهای بین المللی میباشند. جنگ رسانهای از ویژگیهایی همچون توجیه و اجرای عملیات روانی از طریق بحرانسازی، سیاهنمایی و تحریک افکارعمومی مخاطبین و جامعه در جهت رسیدن به اهداف برخوردار است. صاحبان قدرت برای اجرای سیاستهای خود روشهایی را در جهت انحصاری نمودن رسانهها به اجرا میگذارند و در این رابطه از روشهای پنهانکاری، حمله و انهدام هدف، برچسبزدن، فرض و تصور پیشگیرانه، ظاهرسازی، کوچکنمایی، توازن نادرست و عدم پیگیری استفاده میکنند. رسانهها ویژگیهای خاصی نیز دارند، از جمله اینکه گفتمان را حیاتیترین حوزه و سلاح میدانند و متقاعدساختن یک نفر برای پیوستن به خودی، را بسیار ارزانتر از کشتن او میدانند و کلمات را کمهزینهتر از گلوله میپندارند. در این راستا، از ابزارهای متنوع و مدرن رسانهای در گروههای مختلف دیداری، شنیداری و نوشتاری بهره میبرند. مسئولان و دست اندرکاران رسانهای در جمهوری اسلامی مسئولیت دارند در مقابل سیل عظیم هجوم رسانهای و عملیات روانی دشمن تمهیدات و تدابیر مناسبی اتخاذ کنند و ضمن مقابله و خنثیسازی اقدامات رسانهای دشمن نسبت به مقابله و هجوم به ارکان و اراده رسانهای آنان اقدامات شایستهای را به اجرا گذارند.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
افزون بر بهرهگیری که نظام سلطه از رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری پیشین، اکنون نیز با توجه به تحولی عظیم در بهرهگیری از ماهوارهها، اینترنت، فرستندههای پرتابل، میناتوری، ریزپردازهها( )، فیبر نوری، هواپیماهای EC130E کومندو سولوی هواپیماهایهاوک( ) و دهها فناوری برتر رسانهای با تجهیزات و ابزارها که در دست سردمداران نظام سلطه است، در جهت تحمیل اراده خود بر ملتها مورد استفاده قرار میدهد. قدرتها بیشترین استفاده از رسانهها را در جنگ میبرند. با نگاهی به عملکرد امریکا در جنگ ویتنام، بالکان، کارائیب، افغانستان و دو جنگ خلیج فارس و همچنین اقدامات روانی و رسانهایاش علیه انقلاب اسلامی، میتوان به اهداف آن پی برد.
تعریف جنگ رسانهای
آنچه مسلم است جنگ رسانهای از برجستهترین مولفههای جنگ نرم( ) و جنگهای مدرن در جهان کنونی محسوب میشود. جنگ نرم به مثابه راهبرد و استراتژی انتخابی نظام سلطه برای تسلط بر افکار و اراده ملتها تدوین و طراحی شده است.
اما بیشترین کاربرد جنگ رسانهها در هنگامه نبردهای نظامیشدت یافته و مییابد، البتهاین به آن معنا نیست کهاین کاربرد از اهمیت رسانهها در دیگر زمانها میکاهد، بلکه میتوان گفت آن جنگی است که در شرایط صلح و نه صلح و جنگ نیز بین قدرتها و دولتها به صورت غیررسمی مورد استفاده قرار میگیرد. آنجا که قدرتها توان به میدان آوردن نیروی نظامی را ندارند و یا جامعه آنان قادر به تحمل تلفات انسانی نیست. به جنگ رسانهای روی میآوردند و از این ابزار به بهرهبرداری میکنند. جنگ رسانهای از جمله جنگهای بدون خونریزی و جنگ آرام، شیک و بهداشتی محسوب میشود.
با توجه به تمیز و شیک بودن جنگ رسانهای، میزان تخریب آن آنقدر زیاد است که حتی شهروندان کشورهای هدف، متوجه حجم سنگین این جنگ بر فضای روحی و روانی خود و اطرفیانشان نمیشوند.
قدرت نفوذ سردمداران این جنگ و قدرت تاثیرگذاری و نفوذ آن به گونهای است که در تمامیخانهها، خودروها، محفلها و مکانها، شهر و روستا گسترش مییابد. در این جنگ، ملتها و مردم با خواست و اراده خود و قبول هزینه در معرض هدف قرار میگیرند.
اهداف جنگ رسانهای
کارکردهای جنگ رسانهای
در عصر کنونی به دلیل پیچیدگی اجتماعی و اهمیت یافتن نقش رسانههای جمعی در ایجاد روابط افقی و عمودی در جوامع، کاربرد این وسایل در زمینههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامیبیش از پیش مشهود است. کارکرد رسانهها در تصمیمگیریهای روزمره زندگی برای مردم هم سودمند و هم زیانآور است زیرا «رسانههای گروهی همچون تیغ دو دم هستند که میتوانند پیوستگی و همگنی پدید آورند، قادر به وسعت بخشیدن و ژرفتر ساختن شکافهای اجتماعی هستند و هم میتوانند بشارتدهنده توسعه باشند و هم بذر ایدئولوژی ضدتوسعه را در فضای جامعه بپراکنند. آنها حس امنیت کاذبی را القاء مینمایند، ذهنها را از مسائل عینی دور میسازد ضمن اینکه میتوانند بهایجاد شور و شوق، حیات و بالندگی در یکایک اعضای جامعه که یکی از کارکردهای مثبت رسانههای جمعی است با انتقال و بیان واقعیتهای جامعه و روشنگری در عرصه تهدیدات منافع ملی و نه گروهی و شخصی تحقق بخشند». (بینام، 1381، ص 18)
دیدگاهها در خصوص کارکرد رسانهها متفاوت است. برخی از این دیدگاهها، مبتنی بر نگرش مثبت و ابراز میدارند که: «کارکرد رسانهها در تحقق جامعه مدنی به قدری اهمیت دارد که رکن چهارم دمکراسی لقب گرفته است زیرا رسانهها میتوانند استیفای حقوقی جامعه باشند و همچنین راهی برای شناخت حقوق اساسی مردماند؛ کارکرد رسانهها همچون کارکرد نور زدودن تاریکیها و شفافسازی وضعیتها است.
رسانهها میتوانند در ابعاد گوناگونی مؤثر باشند، از جمله:
1. گسترش حقوق اساسی رسالت رکن چهارم دمکراسی.
2. غنیسازی ادبیات و فرهنگ گفتگو در جامعه.
3. دامنزدن به فرهنگ پرسشگری و پاسخگویی محققانه.
4. اطلاعرسانی شفاف و مستند و بیطرفانه؛
5. کاهش میزان دگماتیسم؛
6. جهتدهی عقلانی به احساسات و هیجانات؛
7. مشارکت و معاونت در تصمیمسازی ملی؛
8. تعمیق شناخت علمی، کارشناسی و عقلانی جامعه؛
9. افزایش میزان و سطح تولید فکر و اندیشه.
10. فربهسازی و مستندسازی منابع دادهها.(صادقی، 1379، ص 15)
در مقابل، دیدگاههای منفی انهدام فرهنگ و تمدن بشری و محو دمکراسی و مخدوش بودن حریم آزادیهای فردی و اجتماعی را ناشی از گسترش رسانههای ارتباطی میدانند.
حجم وسیع کارکرد رسانهها در جنگ رسانهای در نبردهای نظامیو بحرانها متمرکز است به گونهای که در بیشتر در موقعیتهای جنگی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
رسانهها در تمامیجنگهای قرن بیستم به مثابه ابزاری برای جنگ روانی و تبلیغات جنگی از سوی بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفتند در به جنگ جهانی دوم در حالی که نیروهای آلمان نازی در فوریه 1943 شکست سختی خورده بودند، رادیو آلمان به دروغپردازی مبنی بر مقاومت سربازان آلمانی در برابر سربازان روس مشغول بود. اما واقعیت این بود که نیروهای آلمانی در برابر رزم نیروهای روسی تسلیم شده بودند.
بهرهگیری امریکا در جنگ ویتنام از رسانهها و ابزارهای تبلیغی و رسانهای و بهرهبرداری کرد، اما رسانههای آزاد از جنایات امریکا در ویتنام افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر قرار داد. سرانجام تصاویر تکاندهنده در سال 1972 منجر به عقبنشینی نیروهای امریکایی در سال بعد شد.
در سال 1983، امریکا در اشغال گرانادا با درسی که از جنگ ویتنام و عملکرد رسانهها گرفته بود سیاستهای رسانهای خود را بازبینی و هدایت کرد و از ورود خبرنگاران به مناطق جنگی جلوگیری نمود. در سال 1991، در جنگ اول خلیج فارس نیز رسانههای غربی اجازه ورود به خطوط جنگی را پیدا نکردند. در جنگ کوزوو، ناتو هر روزه کنفرانس مطبوعاتی برگزار میکرد و در آن تصاویر از قبل تهیه شده را با چارچوب مشخص و معین در اختیار رسانهها قرار میداد.
در جنگ افغانستان نیروهای شرکتکننده در جنگ در قبال افکار عمومیدنیا شیوه سکوت و ضد اطلاعات را در پش گرفتند.
در سال 2003، در جنگ دوم خلیج فارس رسانههای تصویری از انحصار بی.بی.سی و سی.ان.ان بیرون آمدند و شبکههای نوظهور در صحنههای جنگ حضور یافتند. در این جنگ، به حوزهاینترنت به عنوان رقیب رسانههای مکتوب و الکترونیک توجه ویژهای شد، به گونهای که در امریکا و اروپا میزان استفاده کاربران از اینترنت به بالای 70 درصد پس از آغاز جنگ رسید.(3) از جمله دلایل رویکرد افکار عمومی به اینترنت افزون بر تردد در یک سویه بودن اخبار شبکههای غربی، پدیده وبلاگنویسی جنگی توسط سربازانی بود که از خط مقدم و مناطق درگیر به انتشار اخبار، دیدگاهها و خاطرات خود میپرداختند. این مسئله در فضای تبلیغاتی و روزنامهای به آلترناتیو مدیا( ) معروف شد. نکته جالب توجه در این جنگ، بهرهگیری چشمگیر از رسانه اینترنتی و استفاده از پست الکترونیکی (ایمیل)( ) بود. در نخستین ساعت شروع جنگ بیش از 116 میلیون ایمیل توسط شرکت امریکن آنلاین( ) ارسال و دریافت شد.(4)www.geocities.com/shmtsb
در مجموع میتوان گفت در جنگ 2003 امریکا و انگلیس در اشغال عراق، این رسانهها بودند که ابزار جایگزین نیروها و سلاحهای جنگی در اختیار عملیات روانی نظام سلطه قرار گرفتند و بدین سبب معروف شد که در جنگ 2003 نبرد نظامیپیوست جنگ روانی بود.
از دیگر کارکردهای رسانهها و سربازان آن در جنگ رسانهای ظهور نوع جدیدی از خبرنگاران بود که از ماهها قبل توسط پنتاگون آموزش دیده بودند و با اعزام به منطقه خلیج فارس و عراق همراه واحدهای نظامیدر صحنههای نبرد حضور یافته و برابر دستورالعمل پنتاگون (دستورالعمل 12 صفحهای پنتاگون برای خبرنگاران(5)(اتوسن، 1383، ص 12) از صحنههای جنگ خبر و تصویر تهیه و افکار عمومیرا مستقیماً در جریان جنگ (جنگ رسانهای) خود قرار دادند. این گروه از خبرنگاران که تعدادشان بیش از پانصد تن بودند به خبرنگاران همراه( ) معروف شدند.(اتوسن، 1383، ص 226) بیشترین خبرنگاران همراه متعلق به شبکههای بی.بی.سی، سی.ان.ان، و فاکس نیوز و … بودند البته علاوه بر آنها پانصد نفر، هزار خبرنگار نیز در عربستان، کویت و عراق مستقر شدند. با در نظر گرفتن خبرنگاران فعال در شمال عراق و مرز ایران و عراق این رقم به دو هزار خبرنگار در منطقه رسید.
با توجه به کارکرد دو سویه رسانهها و توان بهرهبرداری طرفهای دیگر، مخالفان جنگ نیز از طریق تهیه و تولید پیامهای اینترنتی، پایگاههای اینترنتی و انتقال پیامهای الکترونیکی، به سازماندهی و اجرای تظاهرات ضدجنگ در اقصینقاط جهان اقدام نمودند بهگونهای در یک روز بیش از ششصد شهر جهان شاهد بر پایی تظاهرات همزمان ضد جنگ بودند.
فعالیتهای ویژه رسانهای، مخالفان جنگ، نفوذ در سایتهای کشورهای حامیجنگ، سایتهای نظامیو خبری، قرار دادن پیامهای ضدجنگ و حتی حمایت از جنگ، بمباران الکترونیک صندوقهای پستی اینترنتی ایجاد پارازیت و اختلال و … بود.
تلاش خبرنگاران همراه جهتدهی افکار عمومی که با ارسال گزارشها و تصاویر مستقیم از صحنههای جنگ انجام میشد پس از مدتی مورد بیمهری مخاطبان قرار گرفت زیرا اخبار آنان یا نیمهکاره بود و یا کاملاً غلط بود. این امر، که بی طرفی آنان را مورد سؤال و تردید قرار داد و و اخبارشان را بیتاثیر کرد.
بهرهگیری از مدرنترین تجهیزات پوشش رسانهای به منظور پخش زنده جنگ و حتی نمایش صحنههای حملات شبانه برای بینندگان از کارکردهای جدید رسانهها در آغاز قرن بیست و یک بود.
استفاده تروریستها از رسانهها در جهت اجرای مقاصد خود با تهیه و پخش فیلم، تصویر و صدای گروگانها و لحظات گروگانگیری، انفجارها و پخش پیامها؛ هدف تاثیرگذاری بر افکار عمومیو تصمیمسازی، جزء اقدامات رسانهها در آغاز این قرن به شمار میرود.
فرماندهان و سربازان جنگ رسانهای
بخش دیگری از متولیان و رهبران رسانهها صاحبان پول و سرمایهها هستند، آنان به منظور افزایش سرمایههای بی حد و حصر خود جنگ رسانهای به راه میاندازند و ملتها را برای مصرف کالای خود و یا گرایش به سوی خود راهبری مینمایند.
ویژگیها و فنون جنگ رسانهای
الف: مراحل تدارک و اجرای جنگ رسانهای به منظور تعدیل افکار عمومی(اتوسن، 1383، ص 18).
1. مرحله مقدماتی؛ شامل ارائه دلیل و توجیه مردم به منظور افزایش فقر، استبداد، هرج و مرج به دنبال بروز جنگ.
2. مرحله توجیه؛ با انعکاس اخبار مهم و تجزیه و تحلیل مقدمات مداخله نظامیفراهم میشود.
3. مرحله اجرا؛ بسیج منابع و سانسور به منظور ایجاد زمینه مهار پوشش خبری.
4. مرحله پس از جنگ؛ عادیسازی وضعیت و کاهش ضایعات خبری.
روش دیگر آمادهسازی
1-.بحران، بحرانسازی از طریق گزارشهای رسانهای به گونهای که مهار بحران عملی نیست.
2. پلیدنمایی رهبر دشمن و مقایسه آن با افرادی چون هیتلر با توجه به ذهنیت منفی مردم نسبت به اینگونه افراد.
3. شیطان جلوه دادن افراد دشمن به عنوان انسانهای ضداخلاقی و ناسالم.
4. تحریک افکار عمومیدر قالب وحشیسازی و وحشینمایی دشمن برای تحریک احساسات و افکار مخاطب.
انحصاریکردن رسانهها توسط نظام سلطه
1. پنهانکاری از طریق حذف( ): اجتناب از موضوعات احساسبرانگیز که بدتر از هوچیگری و دروغپردازی است.
2. حمله و انهدام هدف( ): با اطلاع دستگاه سانسور از عدمکارائی حذف و اطلاع یافتن مردم از موضوع؛ رسانهها به روش تهاجم زودهنگام روی آورده و موضوع را بیاعتبار میکنند و در مواردی نیز با بیاعتبار کردن روزنامهنگار وی را خاموش و افکارعمومی را از موضوع موردنظر منحرف میسازند.
3. انگزدن (برچسب زدن)( ) رسانهها با استفاده از برچسبهای مثبت یا منفی تلاش میکنند تا دیدگاهها و نظرات را درباره موضوعی معین از پیش تعیین کنند. برچسب، موضوع را تعریف و تشریح میکند بیآنکه ناگزیر باشد ویژگیهای واقعی را که ممکن است به نتایج دیگری منجر شود، بیان نماید.
4. فرض و تصور پیشگیرانه: رسانهها اغلب سیاستهایی را که نیاز است مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند، میپذیرند. این مسئله به دلیل گستره محدود و کلاسیک گفتمان یا محدودیت معیارهای بحث است. به عبارت دیگر، فرضها بیان نشده چارچوب بحث را شکل میدهد.
5. پخش برنامههایی با ارزش اسمی: (به صورت ظاهری) در این روش آنچه مسئولان میگویند، بدون هرگونه نقد و تجزیه و تحلیل پذیرفته میشود. پخش برنامههایی با ارزش اسمی، عملکرد رسانهها را تقریباً در هر زمینهای از سیاست خارجی و داخلی تشکیل میدهد.
6. کوچک شمردن محتوا: در این روش به فقدان محتوا و جزئیات موضوعات میپردازند بهطوری که فهم پیامدها و علل و عواقب آن برای مخاطبان دشوار شود. همچنین رسانهها به پوشش خبری، تهیه و پردازش بیشتر اهمیت داده اما به مسائل اساسی اهمیت کمتری میدهند.
7. توازن نادرست: این موضوع روشی است که در آن تصور ذهنی واقعنگری آزمایش میشود. از یک سو فقط دوجنبه ماجرا نشان داده میشود و از سوی دیگر تعریف توازن دشوار است، زیرا به خودی خود به معنای برابر نیست مانند جنگهای گواتمالا و السالوادور در دهه هشتاد که با نوع غلطی از توازن مورد بحث و بررسی قرار میگرفت.
8. خودداری از پیگیری: در این شیوه مجریان رسانهها و متولیان جنگ رسانهای با روبهرو شدن با یک پاسخ مخالف که انتظار آن را نداشتهاند فوراً موضوع بحث را تغییر میدهند و یا برنامه را به بهانهای قطع میکنند یا به موضوع دیگری میپردازند.(اتوسن، 1383، صص 27-23)
ویژگیهای جنگ رسانهای:
طراحان جنگ رسانهای نه لزوماً ژنرالهای پادگاننشین، بلکه ممکن است پروفسورهای دانشگاهها و پارلمانهای رسانهای در دانشگاههای معتبر هر کشوری باشند. متقاعدساختن یک نفر به پیوستن به خودی بسیار ارزانتر از کشتن او تمام میشود. کلمات بسیار کمهزینهتر از گلولههای تفنگ هستند.
در جنگ پست مدرن، گفتمان حیاتیترین حوزه و سلاح محسوب میشود سلاحی که باید آن را از آزادی متنوعی که درباره منافع وجود دارد ساخت یا در واقع جعل رسانهها دارای تاثیری قدرتمند و نامعلوم بر افکارعمومی هستند و این مسئله میتواند اثر مثبت یا منفی بر عملیاتها داشته باشد.
ملزومات و ابزارهای جنگ رسانهای
آنچه مسلم است جنگ رسانهای غیر از ابزارهای فنی و هنری، به ملزومات مختلفی از جمله آگاهی، آموزش، علم و تخصص نیز نیاز دارد. حامی، پشتیبان و سرمایه از دیگر نیازهای جنگ رسانهای است.
ابزارهای رسانهای تنوع فراوانی دارند و که در گروههای مختلف همچون دیداری، شنیداری، نوشتاری، ارتباطی، الکترونیکی، دستهبندی میشوند. در هر یک از این گروهها تعداد بسیاری از ابزارها مورد استفاده قرار میگیرند. ابزارهای دیداری و شنیداری شامل گروههای ماهوارهای، سینما، تلویزیون، هنرهای نمایشی و تجسمی، خبرگزاریها، بازیهای رایانهای، فرستندههای پرتابل؛ ابزارهای شنیداری شامل رادیو با موجهای کوتاه، بلند، موسیقی، آهنگ؛ ابزارهای نوشتاری شامل کتب، نشریات، روزنامهها، شبنامه، اعلامیه، اوراق تبلیغی، ابزارهای ارتباطی، شامل تلفن، بیسیم، فکس، تلکس، تلگراف و ابزارهای الکترونیکی شامل اینترنت، تلفن همراه و…. هر یک از این وسایل و ابزار با کاربردهای مختلف، وظیفه اساسی انتقال پیام از مبدا پیام به گیرنده پیام (مخاطب) را برعهده دارند.
وظیفه دستگاههای مسئول جمهوری اسلامیدر اجرا و مقابله با جنگ رسانهای
نتیجهگیری
جنگ رسانهای کارکردهای مختلف منفی و مثبت دارد که از آن در جهت تحقق جامعه مدنی بعنوان رکن چهارم دمکراسی نام میبرند. بهرهگیری نظام سلطه و در رأس آن امریکا از رسانهها در جهت تسلط بر ملتها نمونههای فراوانی دارد که میتوان بر راهاندازی جنگ رسانهای در ویتنام، گرانادا، بالکان، کارائیب، افغانستان، جنگ اول و دوم خلیج فارس و... اشاره نمود و از حجم وسیع اقدامات رسانهای در جنگ اخیر به عنوان استراتژی نظام سلطه در به کارگیری روشها، تکنیکها و ابزارهای نوین یاد نمود، در این خصوص میتوان به که استفاده از خبرنگاران همراه که بیش از پانصد تن از آنان در یگانهای عملکننده همراه نیروها وارد جنگ شدند، اشاره کرد. واقعیت آنست که در پشت صحنه عملیات رسانهای، راهبردی به عنوان سیاست رسانهای قدرتها قرار گرفته است که به صورت رسمی و سازمان یافته اما پنهان با بودجههای سری توسط سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی و سرویسهای جاسوسی راهبردی میشود. فرماندهان جنگ رسانهای استراتژیستهای عملیات روانی و متخصصان تبلیغاتی و عملیات روانی و کارگزاران رسانهای بین المللی میباشند. جنگ رسانهای از ویژگیهایی همچون توجیه و اجرای عملیات روانی از طریق بحرانسازی، سیاهنمایی و تحریک افکارعمومی مخاطبین و جامعه در جهت رسیدن به اهداف برخوردار است. صاحبان قدرت برای اجرای سیاستهای خود روشهایی را در جهت انحصاری نمودن رسانهها به اجرا میگذارند و در این رابطه از روشهای پنهانکاری، حمله و انهدام هدف، برچسبزدن، فرض و تصور پیشگیرانه، ظاهرسازی، کوچکنمایی، توازن نادرست و عدم پیگیری استفاده میکنند. رسانهها ویژگیهای خاصی نیز دارند، از جمله اینکه گفتمان را حیاتیترین حوزه و سلاح میدانند و متقاعدساختن یک نفر برای پیوستن به خودی، را بسیار ارزانتر از کشتن او میدانند و کلمات را کمهزینهتر از گلوله میپندارند. در این راستا، از ابزارهای متنوع و مدرن رسانهای در گروههای مختلف دیداری، شنیداری و نوشتاری بهره میبرند. مسئولان و دست اندرکاران رسانهای در جمهوری اسلامی مسئولیت دارند در مقابل سیل عظیم هجوم رسانهای و عملیات روانی دشمن تمهیدات و تدابیر مناسبی اتخاذ کنند و ضمن مقابله و خنثیسازی اقدامات رسانهای دشمن نسبت به مقابله و هجوم به ارکان و اراده رسانهای آنان اقدامات شایستهای را به اجرا گذارند.
منابع
1. رسانهها و ثبات سیاسی؛ مجموعه مقالات، پژوهشکده مطالعات راهبردی 1381.
2. رحمت الله صادقی، جدال رسانهای (بررسی یک پرونده)؛ سازمان انتشارات گفتمان، 1379.
3. www.geocities.com/shmtsb
4. اتوسن جنگ نرم2 (ویژه جنگ رسانهای) انتشارات بین المللی ابرار معاصر تهران 1383.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله