جهان پهلوان تختی"خودکشی یا شهادت؟"

چکیده: تنها كافی است كه گزارش روزنامه كیهان روز دوشنبه 18 دی ماه 46 درباره جریان شهادت تختی را در اینجا بیاوریم تا ببینید چه تناقض آشكار و رسوایی در آن وجود دارد، كه خود نمایانگر وارونه كردن واقعیت مرگ تختی است، كه آن روزنامه و دیگر روزنامه‌ها و دستگاه‌های تبلیغاتی آن روز ایران در انجام كوشیدند زیرا مأمور بودند تا دروغ‌پردازیهای رژیم شاه را با فوت و فن تبلیغاتی بیارایند و حقیقت‌ها را واژگونه جلوه دهند: "... مسئول هتل می‌گفت:
چهارشنبه، 29 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان پهلوان تختی"خودکشی یا شهادت؟"
جهان پهلوان تختی
جهان پهلوان تختی"خودکشی یا شهادت؟"

13 دى 1386

چکیده: تنها كافی است كه گزارش روزنامه كیهان روز دوشنبه 18 دی ماه 46 درباره جریان شهادت تختی را در اینجا بیاوریم تا ببینید چه تناقض آشكار و رسوایی در آن وجود دارد، كه خود نمایانگر وارونه كردن واقعیت مرگ تختی است، كه آن روزنامه و دیگر روزنامه‌ها و دستگاه‌های تبلیغاتی آن روز ایران در انجام كوشیدند زیرا مأمور بودند تا دروغ‌پردازیهای رژیم شاه را با فوت و فن تبلیغاتی بیارایند و حقیقت‌ها را واژگونه جلوه دهند: "... مسئول هتل می‌گفت: غلامرضا تختی روز شنبه 16 دی ماه وارد هتل شد و تا امروز او را كسی ندید كه از اطاقش خارج شود..."
چند سطر پایین‌تر: "... مدیر هتل می‌گفت: عصر همان روزی كه تختی وارد هتل شد از اطاق بیرون آمد و كاغذ و مداد خواست و یكی از خدمتگزاران هتل مداد و دسته‌ای از كاغذهای هتل را به او داد و تختی بعد از گرفتن كاغذ و قلم به اطاقش رفت و در را بست ..."
ملت ایران در بامداد روز دوشنبه 18 دی ماه 1346 (7 شوال 87)، به طور ناگهانی خبر درگذشت تختی را شنید. روزنامه‌های وابسته به رژیم شاه با تیتر درشت و تكان دهنده به دروغ نوشتند: "غلامرضا تختی خود را كشت" و طبق دیكته ساواك علت خودكشی او را "اختلاف خانوادگی" وانمود كردند و محل آن را "هتل آتلانتیك" واقع در خیابان طالقانی گزارش دادند.
شاه به دنبال تاجگذاری كه خود را امپراطوری بی‌همتا می‌دید به پایه‌ای از غرور رسیده بود كه به خود اجازه می‌داد هر كسی را به هر جرمی، به هر
نحو كه بخواهد، از پا درآورد و از میان بردارد و سر به نیست كند. خواه به وسیله صحنه‌های تصادف ساختگی در خیابان باشد، یا با به دار آویختن در زیر درختی و یا مسموم كردن در هتلی به اسم خودكشی و یا به صورت رسمی با محاكمه در دادگاه‌های فرمایشی و اعدام. او بر آن بود كه مخالفان خود را از میان بردارد، زیرا خود را امپراطور ایران زمین، شاه شاهان، یكه‌تاز و یكه‌بزن منطقه می‌پنداشت. كودتاهای سیا و استعماری در اندونزی، غنا، الجزایر، علیه سوكارنو، قوام نكرومه و بن‌بلا و نیز شكست جبران‌ناپذیر جمال عبدالناصر در جنگ 1346 كه در حقیقت توطئه شوم "C.I.A" و صهیونیسم بین‌المللی به منظور واژگون ساختن رژیم ضد امپریالیستی ناصر بود، دست شاه را در سركوبی بی‌رحمانه ملت مستضعف ایران باز می‌گذاشت،‌زیرا آن كابوس وحشت از جمال عبدالناصر كه خواب و استراحت را از او باز ستانده بود، با شكست ناصر در جنگ با صهیونیسم دیگر وجود نداشت و از خارج خطری او را تهدید نمی‌كرد. او می‌پنداشت كه اوضاع و شرایط جهت یك سره كردن كار مخالفان و ریشه‌كن كردن حركتهای مردمی، كاملا مساعد است. از این رو با بكار بستن وحشتناكترین و بی‌رحمانه‌ترین شیوه پلیسی، تختی را از پا در آورد و ملت ایران را در سوك و عزای بزرگی فرو برد.
به دنبال شهادت تختی به دست آدمكشان ساواك رسانه‌های گروهی به ویژه روزنامه‌های وابسته در صدد برآمدند كه با فوت و فن روزنامه‌نگاری جنایت وحشتناك ساواك را در مورد كشتن تختی پوشیده دارند و به مردم بباورانند كه "تختی خودكشی كرده است" لیكن با وجود مهارت روزنامه‌نگاران درباری در وارونه جلوه دادن واقعیت‌ها، در جریان قتل تختی آن چنان وحشت‌زده،‌مضطرب شده بودند و شتاب‌زده عمل كردند كه نه تنها نتوانستند دروغ ساواك را به مردم بقبولانند، بلكه با گزارشهای ضد و نقیض، رسوایی ساواك را بیشتر آشكار ساختند.
تنها كافی است كه گزارش روزنامه كیهان روز دوشنبه 18 دی ماه 46 درباره جریان شهادت تختی را در اینجا بیاوریم تا ببینید چه تناقض آشكار و رسوایی در آن وجود دارد، كه خود نمایانگر وارونه كردن واقعیت مرگ تختی است، كه آن روزنامه و دیگر روزنامه‌ها و دستگاه‌های تبلیغاتی آن روز ایران در انجام كوشیدند زیرا مأمور بودند تا دروغ‌پردازیهای رژیم شاه را با فوت و فن تبلیغاتی بیارایند و حقیقت‌ها را واژگونه جلوه دهند:
"... مسئول هتل می‌گفت: غلامرضا تختی روز شنبه 16 دی ماه وارد هتل شد و تا امروز او را كسی ندید كه از اطاقش خارج شود..."

چند سطر پایین‌تر:

"... مدیر هتل می‌گفت: عصر همان روزی كه تختی وارد هتل شد از اطاق بیرون آمد و كاغذ و مداد خواست و یكی از خدمتگزاران هتل مداد و دسته‌ای از كاغذهای هتل را به او داد و تختی بعد از گرفتن كاغذ و قلم به اطاقش رفت و در را بست ..."

و چند سطر پایین‌تر:

"... یكی از پیش خدمتهای‌ هتل گفت او فقط یك وعده در هتل غذا خورده بود ..."

و چند سطر بعد:

"... مدیر هتل امروز به خبرنگار ما گفت: غلامرضا تختی سه شب قبل با اتومبیل به هتل مراجعه كرد و به تقاضای او اطاقی در هتل در طبقه دوم در اختیارش گذاشتیم او صبح پریروز از اطاقش خارج شد و از هتل بیرون رفت. ساعت ده و نیم شب بود كه دوباره بازگشت و اطاق دیگری در اختیارش گذاشتیم تختی یك بار نیز از هتل بیرون رفت و دوباره به هتل بازگشت اما از ساعت 11 پریشب كه وارد اطاق خود شد دیگر بیرون نیامد و ساعت 11 صبح امروز جسدش پیدا شد... یكی از بستگان تختی به خبرنگار كیهان گفت: ... تختی از چهار شب قبل به خانه نیامده بود او ظاهرا به عنوان قهر از خانه خارج شده بود تختی قبل از ترك خانه‌اش ظاهرا با خانمش شهلا گفتگو و مشاجره داشت من نمی‌دانم بین آنها چه گذشت فقط می‌دانم تختی قهر كرد و از خانه بیرون رفت ....

و چند سطر پایین‌تر:

"... در ساعت نیم بعدازظهر یكی از خبرنگاران ما تلفنی با خانم شهلا تختی تماس گرفت و پس از معرفی خود پرسید: خانم آقای تختی هستند؟
همسر مرحوم تختی با تعجب پرسید با تختی چه كار دارید مگر نمی‌دانید به سفر شمال رفته است. خانم شهلا تختی كه بی‌خبر از مرگ شوهرش بود افزود تختی چند روزی است كه در شهسوار به سر می‌برد او رفته با باغش سری بزند و مقداری گل برای تزیین خانه‌مان به تهران بیاورد".
برای پیگیری گزارش ضد و نقیض روزنامه‌های سانسور شده رژیم شاه بخش‌هایی از گزارش‌های دیگر روزنامه‌ها را نیز می‌آوریم:
"... یكشنبه هفته گذشته مقارن ظهر اطلاع حاصل شد كه جسد تختی قهرمان كشتی جهان را در یكی از اطاقهای هتل آتلانتیك پیدا كرده‌اند. از قرار معلوم تختی كه از سه روز قبل ناپدید شده بود به عنوان یك ناشناس در این هتل اقامت كرد..." (1)
"... خانم زری امیری اضافه كرد: در ساعت 8 بعدازظهر روز یكشنبه تختی به دفتر هتل مراجعه كرد و قلم و كاغذ خواست و سپس بدون صرف شام به اطاقش رفت و ظاهرا خوابید. ولی ساعت 7 صبح كه من طبق دستور خودش برایش صبحانه بردم با وضع غیرعادی مواجه شدم. صورت تختی باد كرده و كبود شده بود و از گوشه لبانش شیار باریكی از خون به روی متكا خشكیده بود من بلافاصله این وضع غیرعادی را به اطلاع مدیر هتل رسانیدم و چند دقیقه بعد آمبولانس و مأمورین شهربانی و دادسرا به هتل آمدند و در حدود ساعت 30/8 جنازه تختی از هتل خارج شد... "(2)
"... مدیر هتل افزود چون در این مدت تختی از اطاقش خارج نشده بود صبح امروز به اطاقش مراجعه كردم اما هر چه در زدم كسی جواب نداد بعد وقتی به در فشار آوردم متوجه شدم كه در از پشت بسته شده است. ناچار به كلانتری مراجعه كردم و جریان را اطلاع دادم ..." (3)
"... ساعت 8 صبح شد... عقربه 9 را نشان داد از نه و نیم و ده نیز گذشت اما از اطاق تختی به خارج تلفن نشد. دفتردار و یكی از مستخدمان هتل به پشت در رفتند، در زدند و چون جوابی نیامد با كلید یدك كه همراه داشتند خواستند در را باز كنند،‌اما دریافتند كه در اطاق از داخل بسته است، دلشورشان زیاد شد و ناگزیر در را شكستند ... و هنگامی كه پا به درون اطاق نهادند مشاهده كردند مردی كه یك روز رسما رستم ایران لقب داشت ..." (4)

چرا تختی شهید شد؟

اكنون این سؤال مطرح می‌شود كه رژیم شاه چرا به قتل تختی دست یازید؟ از كشتن او چه انگیزه‌ای داشت؟ و چه خطری از ناحیه او احساس می‌كرد؟ برای دریافت پاسخ این پرسش بخشهایی از كتاب "قهرمان ملی جهان پهلوان تختی" را كه به مناسبت یكمین سال شهادت تختی از طرف "انجمن دانشجویان ایرانی سانتاكروز، كالیفرنیا" در تاریخ 16 دی ماه 1348 منتشر شده است، در اینجا می‌آوریم:
"... در سال 1339 به علت وجود یك آزادی نسبی جبهه ملی دوم به طور علنی تشكیل شد و میتینگ صد هزار نفری میدان جلالیه از اولین تظاهرات پرشور آن بود. تختی به طور پیگیر در مبارزات شركت نمود و در ایجاد سازمان ورزشی كارگران جبهه ملی و ایجاد سازمان كارگری آن فعالیت ثمربخشی نمود و در كلیه فعالیتهای جبهه ملی ایران از شركت در حوزه تا پخش اعلامیه و حضور در تظاهرات شركت داشت...
... استعمار و دست‌نشاندگان داخلی آن برای ادامه تسلط خود بر كشورهای به زنجیر كشیده شده سعی می‌كنند كه هر دشمن احتمالی را نابود كنند و هر نهضت آزادی‌بخشی را در نطفه خفه نمایند. به همین علت رژیم بعد از قلع و قمع احزاب سیاسی و رهبران نهضت دانشگاه و بازار ... در 15 خرداد به سراغ روحانیون رفت، زیرا روحانیت ریشه‌ای عمیق در اجتماع ایران داشت (و دارد)‌و قدرتی بزرگ به حساب می‌آمد. و در اكثر قیامها و نهضت‌های قبلی همیشه جناحی از روحانیت سهمی به سزا داشته است و لذا آیت‌الله خمینی را به خارج تبعید كردند و رهبران مجاهد مذهبی را به زندان كشیدند. تختی نیز خود به خود یك پتانسیل خطر برای رژیم شده بود. از یك طرف به علت شهرت و محبوبیت فوق‌العاده تختی رژیم نمی‌توانست او را به زندان بفرستد و از طرف دیگر آزادی او موجب خطر بود. همان طور كه روزنامه‌های دولتی نوشتند تختی در ماشین خود تفنگ داشته، روزهای تعطیلی برای شكار با عده‌ای از دوستان ورزشكار به كوههای شمال می‌رفته و حتی هنگام مرگ در جیب‌هایش فشنگ یافته‌اند... اینها همه دلالت بر این دارد كه تختی خود را برای كارهای عمیق‌تری آماده می‌كرده است. چون بدون شك تطور سیستم مبارزه از پارلمانی به انقلابی كه در ده سال گذشته به شدت خود رسیده حتما تختی مبارز را نیز تحت تأثیر قرار داده است. مشكل بتوان پذیرفت كه تختی با آن روح لطیف و تواضع و جوانمردی كه اذیتش به مورچه‌ای نمی‌رسد، تفنگ به دست گیرد و آهوان مظلوم و بی‌گناه را بكشد،‌ ولی تربیت انقلابی و تشكیل كادر پارتیزانی توسط تختی، خیلی معقول و منطقی به نظر می‌رسد. به خصوص كه تختی مسئول سازمان ورزشی جبهه بود و از نظر قدرت بدنی و جوانی جزء‌ گارد محافظ جبهه به شمار می‌رفت و الحق كه چه هیجانی به پا می‌شد اگر تختی پهلوان به كوه می‌رفت، و تفنگ به دست می‌گرفت و مسلحانه می‌جنگید ... تختی می‌توانست ابومسلم گردد، یعقوب لیث باشد ... به همین علت رژیم از تختی وحشت داشت و نمی‌توانست این قهرمان ملی را زنده بگذارد. ولی چطور؟ چطور ممكن بود كه چنین پهلوان محبوبی را كشت؟ چه جنایتكاری می‌توانست دست خود را به خون او بیالاید رژیم شاه به مراتب آزموده‌تر از قدیم است، بی‌گدار به آب نمی‌زند، اشتباه 15 خرداد را تكرار نمی‌كند، اگر كسی مغضوب شد، بدون سرو صدا ناگهان ناپدید می‌شود، برای محكومیت مبارزان، دیگر، دادگاه تشكیل نمی‌دهد، غوغا نمی‌كند، بهانه به دست كسی نمی‌دهد، ولی در خیابان ماشینی با آن فرد مبارز تصادف می‌كند و یا چاقوكشی در نیمه شب او را ضربه می‌زند...
سال گذشته در یكی از دهات اطراف تهران،‌یك شهری با دوست دهاتیش در مزرعه‌ای قدم می‌زند... ناگهان ملاحظه می‌كنند كه از دور. جیپی كه ارتشی می‌نمود فرا رسید. سرنشینان جیپ پیاده شدند و یكی را از آن میان زدند و ناسزا گفتند... سپس طنابی به گردش انداخته به درختی آویزانش كردند و یكی از آنان كاغذ و مدادی از جیب در آورد و چیزی نوشت و كاغذ را در جیب محكوم گذاشت .... و سپس رفتند. مرد شهری و دهاتی كه از دور نگران این صحنه جنایت بودند،‌نگران شدند،‌می‌خواستند خود را به سرعت برسانند و آن بیچاره را نجات دهند ولی ترش و وحشت آنها را فرا گرفته بود،‌ ترس از قاتلان، ترس از تهمت قتل ... باعث می‌شود كه آنها فورا به ژاندارمری محل كه نزدیك آنجا بود مراجعه كنند. از اتفاق مرد دهاتی با رییس ژاندارمری سابقه آشنایی و دوستی داشت و واقعه را آن طور كه دیده بود تشریح كرد. رییس به دوست دهاتی خود گفت، تو اشتباه می‌كنی، چطور چنین چیزی ممكن است؟ مرد دهاتی قسم خورد كه خودش دیده و دیگری هم شاهد بوده است .... ریس كاغذ را از جیب مرده بیرون كشید، خواند و گفت این مرد خودش خودكشی كرده است. مرد دهاتی، قسم می‌خورد كه ما خود دیده‌ایم او را به زور به دار كشیدند و كاغذ را دیگری نوشته و در جیب او گذاشتند. رییس ژاندارمری تكرار می‌كند این مرد خودكشی كرده است و شما اشتباه می‌كنید و بالاخره در مقابل لجاجت مرد دهاتی می‌گوید: به خاطر سابقه آشنایی به تو اجازه می‌دهم مرخص شوی ولی به رفیقت هم بگو اگر جایی از این حرفها زدید، به شدت مجازات خواهید شد، مرد دهاتی و شهری حرفهای رییس را تصدیق كردند،‌هنگام خروج رییس ژاندارمری، دوست دهاتی خود را صدا زد و پرسید: آن مرد چطور مرد؟ مرد دهاتی جواب داد همان طور كه سر كار فرمودید خودكشی كرد،‌رییس می‌گوید حال بروید.
كاروانیان صحرای مركزی ایران این طرف و آن طرف اجساد مردانی را یافتند كه از هواپیما یا هلی‌كوپتر آنها را بیرون انداخته‌اند. اجساد بعضی از مبارزان در رودخانه‌ها یافت شده است، اینها روشهای جدید سازمان امنیت برای نابودی مبارزان و آزادیخواهان است كه بی‌سر و صدا بدون آنكه كسی بفهمد سر مخالفین را زیر آب كرده خفه می‌كند. تختی قهرمان نیز قربانی چنین جنایت شومی شد..." (5)

مردم ایران در سوگ تختی قهرمان

ساعت یازده صبح روز دوشنبه 18 دی ماه 46 خبر شهادت تختی برق‌آسا در سراسر تهران پخش شد. مردم بدون در اختیار داشتن هیچ وسیله ارتباطی جز تلفن این خبر دردناك را دهان به دهان و گوش به گوش به یكدیگر می‌رساندند. دیری نپایید كه صدها نفر از مردم كوچه و بازار به سوی پزشك قانونی به حركت درآمدند، دانش‌آموزان مدارس را ترك گفتند، دانشجویان كلاسها را تعطیل كردند و به خیابانها ریختند. در حدود ساعت 3 بعدازظهر هزاران نفر از مردم تهران پزشك قانونی را محاصره كرده بودند و از یكدیگر درباره علت مرگ تختی سؤال می‌كردند.
هیئت حاكمه ایران،‌بر آن بودند پیش از آنكه مردم خبردار شوند، جنازه تختی را به گورستان برسانند و به خاك بسپارند، از این رو در آن روز خبر مرگ او را از رسانه‌های گروهی پخش نكردند. لیكن این خبر برق‌آسا در سراسر تهران پیچید و مردم را به خیابانها كشانید.
در ساعت 5 بعدازظهر پلیس تهران جنازه تختی را شتاب زده در آمبولانس گذارده روانه گورستان كرد. در محل خروجی پزشك قانونی، هجوم مردم به طرف آمبولانس چنان شدید بود كه آمبولانس را از حركت بازداشت. پلیس وارد عمل شد و به هر نحوی بود آمبولانس را از دست مردم رها ساخت و به سرعت به طرف ابن بابویه حركت كرد. در ابن بابویه نیز مأموران انتظامی، از نزدیك شدن مردم به غسالخانه و دیدن جنازه جلوگیری كردند. در هنگام دفن نیز پافشاری مأموران برای بازداشتن مردم از دیدن جنازه شدید بود و سرانجام پیش از آنكه مردم بتوانند دریابند كه چه حادثه‌ای رویداده است، جنازه تختی را در گور نهادند و روی آن را پوشاندند.
آن گاه كه جسد تختی به گورستان برده می‌شد، نخست چند نفر شعار "تختی ما كشته شد" را زمزمه كردند و به تدریج این شعار همگانی شد و همه آنهایی كه در تشییع جنازه آن شهید شركت كرده بودند، این شعار را تكرار می‌كردند.
برخورد مرموزانه دولت با این حادثه و شتابی كه در به خاك سپردن او از خود نشان دادند و پافشاری مأموران انتظامی در دور كردن مردم از جنازه آن مرحوم بدگمانی مردم را نسبت به دولت در این جریان بیشتر كرد و آن گاه كه روزنامه‌ها گزارش‌های ضد و نقیضی درباره چگونگی مرگ او درج كردند، این بدگمانی زیادتر شد و رفته رفته ملت ایران دریافت كه تختی قهرمان با توطئه‌ای حساب شده و از پیش طرح‌ریزی شده ساواك به شهادت رسیده است. و این حقیقت در مراسم یادبود و گرامی‌داشت تختی از طرف گویندگان متعهد با اشاره مطرح شد و بیشتر پرده‌ها را بالا زد.
ساواك گزارش داد كه:
"فخرالدین حجازی واعظ غیرمعمم در مسجد ارشادیه قلهك مطالبی در مورد مرگ تختی اظهار داشته و عنوان نموده كه تختی با این همه قدرت جسمانی امكان نداشته از نظر روحی تا این حد ضعیف باشد و تلویحا نتیجه‌گیری نموده كه وی را كشته‌اند ... رحمةالله یاوری ... طلبه مدرسه بروجردی كرمانشاه در مجلس ختم غلامرضا تختی كه از طرف دانش‌آموزان دبیرستان محمدرضا شاه كرمانشاه برگزار شد، اظهاراتی كه مفهوم آن عدم خودكشی تختی بوده ایراد نموده است ... روز جمعه 22/10/46 در یكی از مساجد تهران یك واعظ در روی منبر بعد از اشاره به اینكه انتحار از نظر اسلام و شرع و عرف پسندیده نیست گفته تختی چون باتقوا و جوانمرد بود خودكشی نكرده بلكه وی را كشته‌اند، همان شب واعظ مزبور دستگیر شد..." (6)
مردم در هر كوی و برزن از شهادت تختی به دست ساواك گفتگو می‌كردند و خودكشی تختی را قاطعانه و بدون كوچكترین تردید، دروغ می‌دانستند و اظهار نظر می‌كردند:
"تختی بچه نبود كه بر سر یك مقدار اختلافات جزیی خانوادگی دست به خودكشی بزند، او یك قهرمان بود و اگر زنش بد بود طلاقش می‌داد، برخی دیگر می‌گفتند: تختی از همه چیز زندگی به خاطر هدفش گذشت و با توجه به محبت شدیدی كه به مادرش داشت بعید به نظر می‌رسید كه به خاطر مادرش هم شده به این كار دست بزند،‌ حتما او را در جای دیگری مسموم كرده‌اند و بعد جسدش را به هتل آتلانیك آورده‌اند..."
در مراسم شب هفت تختی چند نفر با هم درباره مرگ تختی به طور خصوصی صحبت می‌كردند. یكی از آنان اظهار داشت: "این مملكت كه من می‌بینم هر كس حرف حسابی بزند فورا هلاكش می‌كنند و عنوانی پوچ برایش می‌تراشند. تختی این همه مدال و افتخار برای ایران كسب نمود، آیا سزایش این بود كه او را مخفیانه بكشند و بنویسند از دست زنش خودكشی كرده كه مردم فكر كنند حتما زنش فاسد بوده است؟! تف بر این بی‌شرمی ...
طبق اظهار آقای امیری نامه‌رسان جمعیت شیر و خورشید، همسر تختی را، در آرامگاه آن شهید دیده كه می‌گفته: تختی عزیز به تو گفته بودم اینها بالاخره تو را می‌كشند... عده‌ای از روحانیان به مسجد جامع آمده بودند، شیخ نجات اظهار داشت: خانم من با چند نفر زن به مجلس ترحیم تختی رفته بودند،‌زن تختی در حالیكه گریه می‌كرد گفت: چندی قبل تختی گفت به من پیشنهاد شده كه از عقیده خود دست بردارم یا مرا از بین خواهند برد...
راننده تاكسی در حالی كه عكس تختی را بر شیشه ماشین خود زده بود اظهار داشت او فرد مسلمانی بود و كسی كه قرآن می‌خواند، خودكشی نمی‌كند. چون جزء‌ جبهه ملی بود از طرف دولت او را كشته‌اند...
یك كارگر خط لوله نفت ری در قهوه‌خانه جنب انبار نفت ری اظهار می‌داشت كه تختی خودكشی نكرده و در كشتن او دولت دست داشته است ....
اكبر پیغامی كارگر خبازخانه سیمان تهران در مورد فوت تختی اظهار داشت خبر مرگ تختی را آن طوری كه در روزنامه‌ها چاپ و منتشر ساختند نبوده و اشخاصی در قتل او دست داشته‌اند... به طور كلی در بین مردم شایع است كه تختی به دستور اعلیحضرت و والاحضرت غلامرضا به وسیله سازمان امنیت به قتل رسیده است ..." (7)
دانشجویان دانشكده صنعتی پلی‌تكنیك تهران نیز با پخش اعلامیه‌ای "از دست دادن غلامرضا تختی را به عموم طبقات"‌تسلیت گفته بودند و با آوردن شعری شهادت تختی به دست رژیم را گوشزد كرده بودند آن شعر چنین است:
"هر شب ستاره‌ای به زمین می‌كشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره‌هاست"
پذیره شگرف و گسترده مردم در مراسم گرامی‌داشت تختی و موج خشم آنان علیه رژیم شاه كه دست به خون آن جهان پهلوان آلایید، ساواك را سخت به وحشت افكند و بر آن داشت كه با اشاعه هر چه بیشتر "خودكشی تختی"!‌و تكیه روی این نكته كه خودكشی در اسلام حرام است، از محبوبیت تختی در میان توده‌های مسلمان بكاهد و شخصیت او را پایین آورد! از این رو، رییس ساواك دستور داد:
"توجه روزنامجات و مردم باید جلب شود كه طبق موازین شرعی و قرآن خودكشی قتل نفس است، این آیه قرآن را پیدا كنید و مقالاتی در این مورد نوشته شود" .(8)
به دنبال آن، روزنامه‌های وابسته و قلم به دستان جیره‌خوار هر یك به نوبه خود در مورد خودكشی تختی قلمفرسایی كردند و آن جهان پهلوان شهید را با اتهام دروغی و ساخته دست ساواك محكوم ساختند و كوشیدند كه با این توطئه اذهان را آلوده كنند و از محبوبیت تختی در میان مردم بكاهند!
مجله مكتب اسلام كه زیر نظر آقای سیدكاظم شریعتمداری دیگر عوامل دارالتبلیغ اداره می‌شد، پیرایه بی‌مایه ساواك درباره شهادت تختی را چنین انعكاس داد:
"در ماه گذشته غلامرضا تختی با یك تصمیم شتابزده‌ای خودكشی كرد، این كار او بی‌شك كار غلط بود و ما امیدواریم كه جوانان مسلمان هرگز از این عمل سرمشق نگیرند..."
مجله مكتب اسلام ضمن "نقل سطوری چند درباره زندگی شرافتمندانه او از جرائد و مجلات تهران" در پایان مقاله خود چنین آورده است:
"ما از خودكشی او بسیار متأسفیم و امیدواریم كه جوانان ورزشكار ایرانی اخلاق نیك او را سرمشق خود قرار دهند و هرگز به خاطر مشكلات زندگی به دنبال خودكشی نروند" (9)
لیكن با وجود این گونه جوسازی‌ها و سمپاشی‌ها علیه تختی شهید،‌هر روز كه از شهادت او می‌گذشت، شور و احساسات مردم بیشتر برانگیخته می‌شد و نفرت و انزجار توده‌ها نسبت به مسببین قتل او فزونی می‌یافت. اعلامیه‌ها و تراكتهایی پی در پی در تهران و شهرستانها، پیرامون شهادت تختی نشر می‌شد،‌در یكی از آن تراكتها می‌خوانیم:
دشمنان خون قلب ما را ریختند تا شعله زندگی ما را خاموش سازند اما در رگهای ملتها، خون كافی هست كه باز هم فریاد خود را به آسمان برساند".
در تراكتی كه از طرف دانشجوها، پخش شده بود می‌خوانیم:
"شهادت قهرمان بزرگ ملی را به عموم هموطنان خصوصا دانشجویان تسلیت عرض می‌نماییم.

دانشجویان دانشگاه ملی ایران"
تظاهرات مردمی در سوگ تختی

روز شنبه 23/10/46 كه مصادف با هفتمین روز شهادت تختی بود،‌ جمعیت انبوهی در آرامگاه ابن‌بابویه اجتماع كردند و برای شادی روح آن شهید، طلب آمرزش نمودند و نشان دادند كه دروغ‌پراكنی‌های ساواك و دستگاه‌های تبلیغاتی وابسته به رژیم شاه نتوانسته مردم را بفریبد و به آنان بباوراند كه تختی خودكشی كرده است. مردم در این مراسم یك صدا فریاد می‌زدند:"دروغ شاخدار سال خودكشی قهرمان"
دانشجوهای دانشگاه‌های تهران، پلی‌تكنیك، ملی و صنعتی در مراسم هفت تختی فعالانه شركت كردند و هر یك عكس تختی را سر چوبی كوبیده با خود حمل می‌كردند و در صفی منظم به طرف آرامگاه ابن‌بابویه رفتند. آنها شعار می‌دادند:
"ای دشمن خائنین،‌ای تختی مبارز
مرگ بر دشمنانت
درود بر روانت
تختی قهرمان
دشمن خائنین بود
مرگ بر دشمنانش
درود بر روانش
ای عزیز فاطمه تختی بود مهمان تو
جان ما قربان تو"
مقامات دولتی در این مراسم كه از اوج تظاهرات شركت كنندگان علیه رژیم،‌ سخت به وحشت افتاده بودند، در صدد برآمدند كه هر چه زودتر، پایان مراسم را اعلام كنند و شركت كنندگان را متفرق سازند،‌از این رو، به وسیله بلندگو مرتب از مردم درخواست می‌شد كه آرامگاه را ترك كنند و متفرق شوند،‌لیكن دانشجوها مشتهای خود را گره كرده فریاد می‌زدند: خفه شو، خفه شو!‌ در این موقع یكی از دانشجوها، سخنرانی كرد و در این سخنرانی اظهار داشت:
"... تختی یگانه رادمرد مبارز ایران را نمی‌دانم مستقیم، یا غیرمستقیم، كشتند... خلاصه ما دانشجویان دانشگاه‌ها با تمام ملت ایران هم عقیده و می‌گوییم كه تختی قهرمان در راه آزادی شهید شد ولی تختی نمرده است بلكه همیشه در قلب فردفرد ملت ایران به خصوص دانشجویان زنده است و ملت ایران راه تختی عزیز و مرام او را دنبال خواهد كرد..."
آن گاه یك گوینده روحانی به نام احمدی به سخنرانی پرداخت و شهادت تختی را به عموم شركت كنندگان و ورزشكاران تسلیت گفت و درباره نقش اسلام در مبارزه با ظلم و ظلمه صحبت كرد و اظهار داشت كه اسلام یك دین انقلابی است و مسلمان باید انقلابی باشد.
آن گاه نماینده دانشجویان به سخنرانی پرداخت و برای شادی روح تختی یك دقیقه سكوت اعلام كرد. با پایان سخنرانی او شركت‌كنندگان به طرف در خروجی راه افتادند و همگی شعار می‌دادند:
"سلام بر خمینی،‌درود بر مصدق،‌درود بر فاطمی، فاطمی فاطمی راهت ادامه دارد".
آن گاه كه شركت كنندگان از آرامگاه بیرون رفتند، این شعار به گوش می‌رسید: "مسیر ما مجلس قانونشكن" و آن گاه شعار دادند: "مرگ بر این دولت قانونشكن" و تظاهركنندگان با این شعار و شعار "سلام بر خمینی درود بر مصدق" به سوی تهران راه افتادند.
از دیگر شعارهای آن روز مردم در آن مراسم چنین بود:
"دیكتاتور نابود است
استبداد محكوم است
مرگ بر این دیكتاتور پوسیده
تختی شهید گشته تا مرگ قاتلینش از پا نمی‌نشینیم
تختی به تو سوگند كه ما راه تو آییم
خمینی بت‌شكن خدا نگهدار تو بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو
خمینی بت‌شكن ملت تو را می‌خواهد
اسراییل نابود است
فلسطین پیروز است
ویت‌كنگ پیروز است
جانسون نابود است
مسیر ما مجلس قلابیه
مسیر ما مجلس قانون‌شكن"
تظاهركنندگان در میدان شوش مورد حمله پلیس و كماندوها قرار گرفتند، مأموران نظامی و انتظامی با باتون و قنداق تفنگ به ضرب و جرح مردم پرداختند و شماری را نیز دستگیر كردند. دستگیرشدگان در شكنجه‌گاه‌های ساواك طبق معمول زیر شكنجه‌های وحشیانه قرار گرفتند و شماری از دانشجویان را به جرم افشاگری درباره شهادت تختی، روانه سربازخانه كردند.
آنچه در این تظاهرات مردمی بیش از هر چیز دیگر جلب نظر می‌كند، آگاهی، موقع‌شناسی و استفاده شایسته از فرصتها از طرف مردم مسلمان ایران در آن روز می‌باشد، كه با وجود خفقان شدید و استقرار حكومت وحشت و ترور، مردم از فرصتی كه دست داده حداكثر بهره‌برداری را می‌كنند و نه تنها جنایت رژیم شاه درباره تختی را برملا می‌سازند، بلكه با شعارهای كوبنده و انقلابی پشتیبانی و وفاداری خود را از امام امت،‌ بار دیگر اعلام می‌كنند. و تنفر و انزجار خود را از دولت قانون‌شكن ابراز می‌دارند. با شعار "مرگ بر دیكتاتور پوسیده"‌نفرت خود از شاه را نیز می‌نمایانند و موضع خود را در برابر اشغالگران فلسطین، جنایتكاران ویتنام رزمندگان فلسطین و ویت‌كنگ نیز نشان می‌دهند و كوتاه سخن آنكه در مراسمی كه به مناسبت چهلمین روز شهادت یكی از عزیزان ملت برگزار می‌گردد ملت بیدار و روشن‌ضمیر ایران، از فرصت استفاده كرده سیاست درون‌مرزی و برون‌مرزی خود را به نمایش می‌گذارند و به رژیم شاه می‌فهمانند كه تبلیغات شبانه‌روزی و توطئه‌های همه جانبه آن رژیم نتوانسته است ملت ایران را از راه، خط و اندیشه اسلام و امام دور سازد و به بی‌تفاوتی، سردی و سستی بكشاند.
رژیم شاه ادعا داشت كه تختی خودكشی كرده و ساواك در مرگ او دست نداشته است،‌بنابراین، چند سؤال در اینجا مطرح می‌شود:
1. تختی برای خودكشی چرا به هتل "آتلانتیك" كه هتلی لوكس و یكی از مراكز فعالیت ساواك بوده است و از پشت، به حیاط یكی از ادارات ساواك راه داشته است (10) می‌رود و چه نیازی به سكونت در آن هتل دارد؟ آیا در منزل خود در تهران، در باغ خود در شمال، و یا در گوشه‌ای از بیابان دور دست،‌و یا در دل كوهی نمی‌توانست سم بخورد و خود را از بین ببرد؟ با آنكه تختی فرزند كوه و صحرا است؟
2. با در نظر گرفتن آنكه مردم از اول با خبر خودكشی تختی با شك و تردید روبرو شدند چرا روزنامه‌های دولتی و وابسته نتوانست گزارش صحیح و درستی از جریان به اصطلاح خودكشی تختی ارائه دهد تا بتواند شك و تردید مردم را برطرف كند؟‌ و برعكس در گزارشات خود دچار آن چنان تناقض‌گویی آشكار و رسوایی شد كه به سوءظن و ناباوری مردم دامن زد؟ آیا گزارشات ضد و نقیض روزنامه‌های وابسته به رژیم شاه در مورد مرگ تختی، بازگو كننده این حقیقت نیست كه جریان به آن صورتی كه رژیم شاه و رسانه‌های گروهی وابسته به آن ادعا می‌كردند نبوده است؟
3. چرا رژیم شاه پیش از آن كه خبر خودكشی تختی را رسما اعلام كند برنامه خاك‌سپاری او را با شتاب هر چه بیشتر به مرحله اجرا گذارد؟ و جسد او را به دست خانواده او نداد؟ و حتی از نشان دادن جسد او به آنان خودداری كرد؟
4. عده‌ای از آنان كه جسد تختی را در غسالخانه دیده بودند،‌ نقل كردند كه پشت سر تختی شكاف برداشته و در بدنش آثار ضرب و جرح نمودار بوده است. (11)
5. چرا ساواك دستور جمع‌آوری عكس‌های تختی را در سراسر كشور صادر می‌كند و حتی پس از گذشت حدود سه سال از شهادت او وقتی می‌بیند عكس او در سالن ورزش دانشگاه شیراز نصب شده است،‌دستور می‌دهد: "به نحوی كه دخالت ساواك افشا نگردد نسبت به برداشتن عكس غلامرضا تختی از سالن فوق اقدام نمایند".
رژیم شاه پس از گذشت چند سال از شهادت تختی،‌ از عكس او وحشت دارد و در صدد برمی‌آید كه آن عكس را دور از چشم مردم برباید آیا از خود او وحشت ندارد؟ و آیا در دوران زندگی آن قهرمان،‌در صدد برنمی‌آید كه او را دور از چشم مردم برباید و از بین ببرد؟ و چراهای دیگری كه به خوبی روشن می‌كند، تختی قهرمان به دست آدمكشان ساواك به شهادت رسیده است.
متن دستور ساواك در مورد برداشتن عكس تختی از سالن ورزش دانشگاه شیراز چنین است:
"خواهشمند است دستور فرمایید به نحوی كه دخالت ساواك افشا نگردد نسبت به برداشتن عكس غلامرضا تختی از سالن فوق اقدام و نتیجه را به اداره كل اعلام نمایند. ضمنا بهتر است مسئولین دانشگاه در جریان قرار گیرند و از آن طریق اقدام گردد".

پی نوشت:

1 . كیهان ورزشی.
2 . آیندگان.
3 . كیهان.
4 . اطلاعات هفتگی.
5 . "قهرمان ملی جهان پهلوان تختی"، صفحات 47، 55.
6 . پرونده غلامرضا تختی، جلد 3، سند شماره 19، 44، 58.
7 . گزیده‌هایی از گزارشات ساواك درباره نظریه‌های مردم پیرامون شهادت تختی.
8 . پرونده شهید تختی، جلد 3، سند شماره 71.
9 . مجله مكتب اسلام، شماره 3، سال نهم، صفحه 58 بهمن ماه 1346.
10 . قهرمان ملی جهان پهلوان تختی، صفحه 55.
11 . قهرمان ملی جهان پهلوان تختی،‌صفحه 57

منبع: www.irdc.ir

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط