علم دینامیک گالیله و درون‌مایه‌ی تجربی آن -2

همه‌ی مورخان با تحلیل‌ها و نتایج بررسی‌های دریک موافق نیستند. یک مورد اختلاف این است که دریک ظاهراً اصرار دارد گالیله را بیش از حد امروزی بداند، در نظر او گالیله کسی است که با همه‌ی سنت‌های آن زمان قطع رابطه کرده است،
يکشنبه، 14 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: Plato
موارد بیشتر برای شما
علم دینامیک گالیله و درون‌مایه‌ی تجربی آن -2
  علم دینامیک گالیله و دورن مایه‌ی تجربی آن -2
 

مترجم: احمد رازیانی
منبع:راسخون



 

همه‌ی مورخان با تحلیل‌ها و نتایج بررسی‌های دریک موافق نیستند. یک مورد اختلاف این است که دریک ظاهراً اصرار دارد گالیله را بیش از حد امروزی بداند، در نظر او گالیله کسی است که با همه‌ی سنت‌های آن زمان قطع رابطه کرده است، در حالی که بیشتر مورخان وی را نوآوری می‌دانند که هنوز بستگی‌های محکمی با متفکران قرون وسطی و رنسانس دارد. وانگهی دریک عقایدش را بی محابا اظهار می‌کند. مثلاٌ به صراحت می‌گوید که پیدا شدن مدرکی در میان دست نوشته‌های گالیله که نشان بدهد او با آزمایشگاه فیزیک بیگانه نبوده است برای من تعجب آور نیست. و به این عقیده‌ی پذیرفته شده‌ی همکاران فاضل ما که، به قول او، تعابیر فلسفی را عنوان می‌کنند که تنها مزیتشان سازگاری با نظریه‌های رایج در مورد تکامل منظم و دراز مدت علم است به صراحت حمله می‌کند. دریک از این فکری که گالیله را یک متفکر پشت میزنشین می‌داند ناخرسند است و آن را تحقیر آمیز تلقی می‌کند. در مقابل با اصرار از ما می‌خواهد قبول کنیم که گالیله تا حدود قابل توجهی از روش‌های تجبیی در علم استفاده کرده است که ما امروزه آن‌ها را بدیهی می‌دانیم، اما در قرن هفدهم روش متعارف نبوده‌اند. بدین ترتیب از نتایج بررسی‌های دریک چنین استنباط می‌شود که روش گالیله در ارائه اصول و قوانین حرکت با مسیری که او برای کشف این قوانین طی کرده است فرق اساسی دارد. اما حتی اگر محققان جزئیات تک تک تحلیل‌های دریک و نتایج بررسی‌های او را هم نپذیرند، تحقیقات دریک نشان می‌دهد که گالیله در اوایل زندگانی علمی‌اش بی‌تردید آزمایش‌هایی درباره‌ی حرکت انجام داده است. و این آزمایش‌ها با کشفیات مهم او ارتباط بسیار نزدیک داشته‌اند. دریک مراحل مختلف کشف قوانین حرکت گالیله را طوری تفسیر کرده است که با نمودارها و داده‌های عددی او به صورت معقولی سازگار است. با وجود این، هنوز به این سؤال که آیا نمی‌توان این یادداشت‌های پراکنده را به صورت دیگری تعبیر کرد، پاسخ داده نشده است. چون هیچگونه توضیح یا تفسیری از خود گالیله به جای نمانده است، هر نوع شرح و تفسیری حدسی و فرضی خواهد بود. دریک برای بازسازی کار گالیله و دادن معنای فیزکی به اعداد، نمودارها، و یادداشت‌های مختلف او ناچار بوده است فرض‌هایی وضع کند و مراحل میانی فکر او را حدس بزند. تصویری که از کار دریک به دست می‌آید هرچند انسجام دارد، اما همه آن را قبول ندارند.
کمترین نتیجه‌ای که از کار دریک می‌توان گرفت این است که او در مورد گالیله ثابت کرده است که میان آنچه آلفردنورث وایتهد آن را منطق کشف و منطق امر کشف شده می‌نامد فرق فراوان وجود دارد. تحلیل دریک در مورد دست نوشته‌های گالیله حاکی از آن است که در منطق کشف یعنی در راهی که احتمالاٌ گالیله از طریق آن نتایجش را به دست آورده است، تحقیقات تجربی نقشی اساسی داشته است، اما چون در آثار منتشر شده گالیله چنین مبنای تجربیی دیده نمی‌شود، بنابراین باید منطق امر کشف شده در کار بوده باشد، یعنی ممکن است گالیله موضوع را از نو به صورتی طرح کرده باشد که ترتیب و نحوه‌ی عرضه‌ی قانون جدید حرکتش از نوعی توالی مرجح منطقی پیروی کند. در هر صورت، واقعیت تاریخی این است که در خلال چهار قرنی که از زمان گالیله تا روزگار ما می‌گذرد تأثیر او بر تحول علم و تفکر علمی منحصراٌ از طریق همان نحوه‌ی ارائه‌ای بوده است که در دو علم جدید برای ما به ارث گذاشته است. اما، علاوه بر این که بازسازی دریک با اعداد و نمودارهای موجود در دست نوشته‌های گالیله سازگار است یک مجموعه عوامل دیگر نیز استدلال‌های او را تأیید می‌کنند. این عوامل عمدتاٌ سلبی هستند یعنی نشان می‌دهند که مسیری که گالیله برای کشف پیموده نمی‌توانسته است همان تحلیل شسته و رفته‌ای باشد که در دو علم جدید ارائه شده است. اولاً گالیله در نوشته‌های اولیه‌اش از مفهوم شتاب پیوسته، که در دو علم جدید به صراحت آمده است و گالیله احتمالاً از طریق نوشته‌های اواخر قرون وسطی به آن پی برده است، استفاده نمی‌کنند. در اولین رساله‌اش درباره‌ی حرکت سرعت‌ها را در امتداد سطوح شیبدار می‌آزمایند و به غلط نتیجه‌گیری می‌کند که سرعت‌ها در امتداد سطوح شیبداری که طول آن‌ها مختلف اما ارتفاعشان یکسان است، باید با طول این سطوح متناسب باشند. او در آن زمان، ظاهراً شتاب را فقط اثری جزئی در آغاز حرکت می‌دانسته است که در طول حرکت به طور پیوسته کارگر نیست. همین طور در مقاله‌ای که در سال 1592 درباره‌ی مکانیک نوشته است هیچ اثری از مفهوم درست شتاب دیده نمی‌شود. در سال 1602 به این نتیجه رسیده بوده است که زمان لازم برای سقوط آزاد جسم در امتداد هر یک از وترهای یک دایره‌ی قائم که به پایین‌ترین نقطه‌ی دایره منتهی شوند همواره یکسان است. اما در بحثی که درباره‌ی این نتیجه می‌کند باز هم صحبتی از شتاب به میان نمی‌آورد. بالاخره در سال‌های 1603-1604 در تحقیقاتش برای پیدا کردن قاعده‌ای که سقوط آزاد را بر حسب مسافت، سرعت، و زمان توضیح بدهد، به مفهوم شتاب عطف توجه می‌کند. با این حال، دورانی از زندگی گالیله را که در آن از تحلیل‌های اواخر قرون وسطی در مورد حرکت اطلاع کامل داشته و خود نیز اندکی بعد از پایان دوران دانشجویی به عنوان یک معلم جوان در دانشگاه به تدریس آن مشغول بوده است، می‌توان تقریباً با اطمینان کامل نقطه‌ی آغاز تحقیقات او به شمار آورد؛ با وجود این، مفهوم شتاب و آثار آن در ذهن گالیله درست در همین دوران مطرح نشده و یا اگر شده از اهمیت اندکی برخوردار بوده است. بدین ترتیب به نظر می‌رسد که گالیله مسیر مستقلی را برای رسیدن به کشف ئخود پیش گرفته بوده و صرفاً از نتایج قبلی استفاده نمی‌کرده است.



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.