واژه‌شناسی بازار

بازار، در فارسی میانه وازار wāzār [w’c’l؛ در فارسی میانه مانوی w’c’r] با ترکیب‌هایی چون وازارگ (بازاری)، واز ارگان (بازرگان)، واز ارگانیه (بازرگانی)، واز اربَد (رییس بازار، ملک التجّار)؛ و نیز رَستَگ – یـ - وازار
شنبه، 20 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌شناسی بازار
 واژه‌شناسی بازار

 

نویسنده : ایرج پروشانی




 

بازار، در فارسی میانه وازار wāzār [w’c’l؛ در فارسی میانه مانوی w’c’r] با ترکیب‌هایی چون وازارگ (بازاری)، واز ارگان (بازرگان)، واز ارگانیه (بازرگانی)، واز اربَد (رییس بازار، ملک التجّار)؛ (1) و نیز رَستَگ – یـ - وازار rastag-i-wāzār (راسته یا رسته‌ی بازار). (2) در پارتی واژار wāžār، (3) در پازند vāzār؛ در ارمنی vačaṙ و از آن vačaṙakan (بازرگان)، (4) در سغدی مانوی w’cn/w’crn با گونه‌های مختلف در گویش‌های محلی ایران. (5) این واژه احتمالاً از صورت مفروض ایرانی باستانی vahā-čārana-* گرفته شده، که ترکیبی است از *vahā-wahāg> در فارسی میانه < «بها» در فارسی دری، از ماده‌ی wah-، از ریشه‌ی هند و اروپایی –wes* (خریدن)، بازمانده در صورت‌های: vasná هندی باستان؛ ōnos یونانی؛ vēnum/uēnum لاتینی (بسنجید با vendre و vend در زبان‌های فرانسه و انگلیسی) و جزء دوم آن čārana- (6) از ریشه‌ی <čar-> پسوند –zār در فارسی میانه و – زار در فارسی دری؛ مجموعاً به معنی جایگاه دادوستد. (7)
نظریه‌ها و پیشنهادهای دیگر درباره‌ی پیشینه‌ی این واژه، مانند نسبت آن با abičariš فارسی باستان، (8) نظر دارمِستِتِر (9) و دیگران که بارتولومه، هُرن و هوبشمان آن را نپذیرفته‌اند و با آبایف (10) آن را مردود شناخته است؛ و نیز با واژه‌ی «با» به معنی آش و خوراک پخته، و نیز با فعل «باز آوردن» به کلی بی‌پایه است. این واژه‌ی ایرانی، از راه بازرگانی، از یک سو به عربی، ترکی عثمانی، و زبان‌های اروپایی، و از سوی دیگر به زبان سرزمین‌های هند و سیلان راه یافته است. (11) گفته‌اند که اشتهار جهانی بازارهای قسطنطنیه (استانبول) در اشاعه‌ی این واژه میان زبان‌های اروپایی سهمی داشته است. (12)
این واژه درعربی به صورت بازار؛ در ترکی به صورت‌های بازار/ پازار؛ در فرانسه bazar و چند گونه‌ی دیگر؛ در اسپانیایی و پرتغالی bazar؛ در ایتالیایی bazzar (13)؛ در انگلیسی از طریق ایتالیایی bazaar و چندین گونه‌ی دیگر؛ در زبان آلمانی bazar؛ در زبان روسی bazar؛ در زبان‌های صربی و مجاری از 1055/447 (vāšār)vásár,pázár، (14) در هندی bāzār و در لحن عامیانه‌ی آن بَزار/ بَژار bazār/bažār (15)؛ ترنر، (16) در زبان مالایایی Pazar (17) دیده می‌شود.
از آنجا که نخستین شواهد این واژه در زبان‌های اروپای شرقی از قرن پنجم / یازدهم و در زبان فرانسه از 1432/836، یعنی قبل از زبان پرتغالی 1544/951 دیده شده است، (18) این تصور که پرتغالی‌ها اولین‌بار این واژه را از هند به اروپا برده باشند بی‌پایه است. این شواهد نشان می‌‌دهد که بازار ایرانی با ویژگی‌های خود زبانزد جهانیان بوده و واژه‌ی ایرانی بازار به بسیاری از زبان‌های جهان درآمده است. اما در کشورهای اسلامیِ عرب زبان تقریباً همه‌جا واژه‌ی عربی سوق و مصغّر آن سُوَیقه (بازارچه) به کار برده می‌شود. این واژه که در نام کوی‌ها، روستاها، و دیگر مکان‌های جغرافیایی به وفور به کار رفته است به عقیده‌ی فرنکل (19) از زبان آرامی اخذ شده است. در پاپیروس‌های آرامی به صورت šuq/šuqā در فارسی میانه، به صورت هُزوارش ŠWQ با تلفظ wāzār بر جای مانده است. (20)
در ترکیه از روزگار عثمانیان به بازار سرپوشیده‌ی اصلی و بزرگ، چارشی çarşi یا چارشو گفته می‌شود که برگرفته از چارسو/ چهارسو/ چهارسوق فارسی دری و چهار سوگ čahār-sōg فارسی میانه است، مانند علی‌پاشا چارشی‌سی در ادرنه، قَطرانچیلر چارشی‌سی در شهر قیصری، و اوزون چارشی‌سی در استانبول. در علت این نام‌گذاری گفته‌اند که چون در امتداد هر یک از چهار در بزرگ بنای بدستان عتیق (اَسکی بدستان، که در مرکز مجموعه‌ی بازار استانبول واقع است) بازاری سرپوشیده پدید آمده، این اصطلاح ابتدا برای دکان‌های چهارسوی این بدستان به کار رفته و سپس به معنی بازار سرپوشیده تعمیم یافته است؛ چنان که در وقف‌نامه‌ی سلطان محمد فاتح به جای çarşi ترکیب عربی الجوانب الاربعه آمده است. (21) الفاظ بازار و پازار امروزه در ترکیه بیشتر به بازارهای سیّار و بازارهای روزهای تعطیل (معمولاً یکشنبه بازار) و به خود روز یکشنبه نیز اطلاق می‌شود؛ با این حال، در نام بعضی از بازارهای این کشور برجای مانده است، مانند بیت پازاری (بازار کهنه فروشان) و سلطان پازاری.

تعریف بازار در واژگان نوین اقتصادی

بازار، اصطلاحاً عبارت است از منطقه‌ای معین، در دست مجموع افرادی خاص که به تناسب حرفه‌ی خویش و عرضه و تقاضایی که در جامعه وجود دارد – به تنهایی یا گروهی - داد و ستد می‌کنند. در دانش اقتصاد سیاسی لفظ بازار به تناسبِ مورد استفاده و موضوع و مقصود گوینده، معنا و مفهوم پیدا می‌کند. برای نمونه در اصطلاح «بازار نفت» اگر گوینده به همه‌ی کشورهای نفت‌خیز یا دارای صنعت نفت ‌نظر داشته باشد، مقصود وی از قراین موجود در سخن او فهمیده می‌شود. در جغرافیایی اقتصادی اصطلاحاتی مانند «بازار جهانی»، «بازار مشترک»، «بازار آتلانتا»، توجه به منطقه یا محدوده‌ی جغرافیایی را به ذهن می‌آورد. اصطلاح «بازار سیاه» نیز به مجموعه‌ی مبادلاتی گفته می‌شود که در آن، کالا و خدمات، به قیمت غیررسمی و به صورت نیمه مخفی، خرید و فروش شود.
«بازار رسمی» در برابر «بازار آزاد» به بخشی گفته می‌شود که در آن قیمت‌ها از طرف دولت یا سازمان‌های وابسته هدایت و نظارت می‌شود.
اصطلاحاتی مانند «بازار سهام»، «بازار پولی»، «بازار مالی»، «بازار نقد»، «بازار نسیه»، «بازار پایدار»، «بازار بی‌ثبات»، «بازار رو به تنزل» و مانند آنها بیشتر درباره‌ی معاملات اوراق بهادار به کار می‌روند.

پی‌نوشت‌ها

1.ر.ک: کتیبه‌ی سه زبانه‌ی شاپور اول در کعبه‌ی زردشت، س 35؛ ماریک، ص 330، 331، باک، ص 265؛ ژینیو، ص 35.
2. دینکرد مَدَن، ص 757 .
3. درخت آسوریگ، ص 76-77. س 104؛ ژینیو، ص 66.
4. ر.ک. هوبشمان، 1895، ص 242.
5. ر.ک. هُرن و هوبشمان، ج 1، ص 219 .
6. بارتولومه، ستون 581.
7. هنینگ، ذیل w’c’rg’n، گرشویچ، ذیل شماره‌های 356، 392 ،399، 1028،1220؛ بِیلی، ذیل “bahoysana”، بنونیست، ص 125 و 126؛ باک، ص 265، 266؛ هُرن و هوبشمان، ص 219، 302، 558.
8. کتیبه‌ی بیستون، س 64.
9. ج 2، ص 129 - 131.
10. ش 1، ص 3- 7 .
11. بریتانیکا، ذیل “bazzar” .
12. ر.ک. بلوح و وارتبورک، ذیل “bazar” .
13.مایرلوپکه، ذیل همین واژه.
14. سکوک (Skok).
15. «فرهنگ اردو، هندی و انگلیسی» (A Dictionary of Urdu, Classical Hindi and English)
16. «فرهنگ نپالی - انگلیسی» (Nepali dictionary…)
17. بریتانیکا، همان‌جا.
18. «گنجینه‌ی زبان فرانسه» (Trésor de la languge française) ذیل "bazar"
19. ص 187.
20. مشکور، 1346 ش، ص 51 درِدوّم؛ 1357 ش، ج 1، ص 421.
21. د.ا. ترک، ذیل «چارشی‌سی».

منابع :
درخت آسوریگ: متن پهلوی، آوانوشت، ترجمه‌ی فارسی، فهرست واژه‌ها و یادداشتها از ماهیار نوابی، تهران، 1346 ش.
محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران 1357 ش.
ـــــ، فرهنگ هزوارشهای پهلوی، تهران 1346 ش.
پاول هرن، هاینریش هوبشمان، اساس اشتقاق فارسی، ترجمه‌ی جلال خالقی مطلق، تهران 1356 ش.
V.I. Abaev, "Old Persian abičariš, in Behistun inscription",Vestink Drevnej Istorii, Moscou 1985,1.
M. Back, Die Sassanidischen Staatsinschriften Etymologischer, Acta Iranica,VIII, 18, Leiden 1978.
Harold Walter Bailey, Dictionary of Khotan Saka, Cambridge 1979. Christian Bartholomae, Altiranisches Wörterbuch, Berlin 1961.
Emile Benveniste, Le Vocabulaire des institutions indo- européennes, Paris 1969.
Oscar Bloch, Walther Von Wartburg, Dictionnaire étymologique de la langue française, Paris 1968.
Encyclopaedia Britannica ,Chicago 1985, s.v. "bazar".
S. Fraenkles, Die Aramäischen fremdwörter im Arabischen, Leiden 1886. Ilya Gershevitch, A grammar of Manichean Sogdian, Oxford 1961. Philippe Gignoux, Glossaire des inscriptions Pehlevies et Parthes, London 1972
W. B. Henning, "Ein manichaïsches Betund Beichtbuch",ApAW 1936= selected papers, Acta Iranica, v, 14, Leiden 1977.
H. Hubschmann, Armenische Grammatik, Leipzig 1895.
Islâm Ansiklopedisi, Istanbul: Mill Eğitim Basimevi, 1965-1988. s.v. "çarşi(by Osman Ergin).
D. M. Madan, The complete text of the Pahlavi Dinkard, Bombay 1911.
. A. Maricq, Res Gestae Divi Saporis, Syria, 35, 1958.
W. Meyer Lübke, Romanisches etymologisches Wörterbuch, 3rd ed., 1935.
Petar Skok, Dictionnaire étymologique de la langue croate ou serbe, zagreb 1973.
Trésor de la langue Française: Dictionnaire de la langue du 19e et du 20e Stèele, Paris 1971-1979.

منبع مقاله :
پروشانی، ایرج و دیگران؛ (1389)، بازار در تمدن اسلامی، ترجمه‌ی سعید ارباب‌شیرانی، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط