زنان واقف در پايتخت صفوي
مسألهي زنان و نقش آنان در جامعه از موضوعاتي است که منابع متقدم غالبا از ذکر آن خودداري کردهاند و کمتر ميتوان در خصوص وضعيت زنان در جامعه سخني در منابع يافت.
حال اگر بخواهيم ميان اين دو موضوع پيوندي دهيم و نقش زنان را در امر وقف در دورهي صفويه بررسي کنيم با مشکلي مضاعف روبرو خواهيم بود. از اين روي، اين مقاله با محور قرار دادن اسناد وقفي سعي کرده تا به اطلاعات جديدي در خصوص نقش و جايگاه زنان در گسترش وقف در دورهي صفويه، دسترسي پيدا کند.
در مورد اسناد وقفي بايد گفت،علاوه بر ارزشي که اين اسناد جهت امور مربوط به وقف و موقوفات دارا هستند، داراي ارزش تاريخي بسياري ميباشد. اين اسناد بر جاي مانده که غالبا به دليل نوع و ماهيتشان کمتر مورد تحريف و دست کاري قرار گرفتهاند، گاه گوياي زواياي تاريکي از تاريخ اجتماعي - فرهنگي ما ميباشد. منبعي قابل اعتماد که کمتر دست تحريف کنندگان آن را تخريب کرده است. منبعي که نادانسته اطلاعات بسياري از جنبههاي مختلف اجتماع روزگار خود را در خود جاي داده و امروز بي دريغ اين اطلاعات گرانبها را در اختيار ما قرار ميدهد.
هدف ما از بررسي اسناد وقفي، آگاهي از ميزان اقتصادي موقوفات نيست. ما بر آن نيستيم که ميزان عمل به وقف را مشخص سازيم و روشن کنيم که آيا موارد و شروط وقف يک به يک اجرا ميشود يا خير؟ و آيا روند توليت همان گونه که واقف معين کرده است، جريان دارد يا نه؟
يک محقق تاريخ هرگز در پي يافتن چنين پرسشهايي نيست. که اين وظيفهي سازمانهاي ذي نفع است، اما آن چه محققين تاريخ در اسناد وقفي در پي آن هستند، روشن ساختن موقعيت و شرايط تاريخي - اجتماعي آن دوره بر اساس اطلاعات وقف نامهها است. با در کنار هم قرار دادن اسناد بر جاي مانده و تهيهي آمار، ميتوان نتايج مفيد و با ارزشي از تاريخ اجتماعي دورهي مورد نظر به دست آورد. در مقاله حاضر وقف نامههاي موجود از بانوان دورهي صفوي در شهر اصفهان را از ميان ساير وقف نامههاي اين دوره جدا نمودهايم و سعي کردهايم با جمع بندي آنها اطلاعات مورد نظر را به دست آوريم.
در اين که اصفهان دورهي صفوي شهري مملو از موقوفات است، هيچ گونه شکي وجود ندارد، اما اين که واقفان اين موقوفات چه کساني بودند و از وقف خود چه هدفي را دنبال ميکردند، جاي سخن بسيار دارد.
در واقع هدف از اين پژوهش، مشخص کردن ميزان مشارکت زنان در کارهاي عام المنفعه در دورهي صفويه با تکيه بر اسناد وقفي است. ميخواهيم روشن کنيم تا چه اندازه اين زنان به مسايل اجتماعي علاقهمند بودند و تا چه ميزان براي شرکت در امور اجتماعي آزادي عمل داشتهاند.
در اين جا با چند پرسش روبرو هستيم. ابتدا آن که انگيزههاي زنان از وقف اموال خود چه بوده است؟ آيا ميان نوع مصرف موقوفات آنان با موقوفات مردان متفاوتي وجود دارد يا خير؟ شمار زنان واقف در چه سالنهايي بيشتر است؟ و در نهايت، پايگاه اجتماعي اين زنان چه بوده است؟
از نظر ما ميان پايگاه اجتماعي و بالطبع توان مالي اين زنان و توجه به وقف اموال رابطهاي معنيدار وجود دارد. هم چنين آنان در نوع وقف و توجه به امر وقف همان سياست حاکم بر کل جامعه را دنبال کردهاند. به ديگر سخن، زنان علي رغم دور بودن از فعاليت اجتماعي، خود را جدا ندانسته و در امور عام المنفعه مشارکت فعال داشتهاند و اين مسأله خود گوياي آشنايي آنان با سياستها روز جامعه و احساس مسؤوليت براي پيشبرد اين سياستهاي بوده است.
از ميان 59 وقف نامهي موجود در ادارهي کل اوقاف اصفهان، که به دورهي صفوي تعلق دارد، تعداد 17 وقف نامههاي از بانوان اين شهر باقي مانده است، يعني در واقع واقف 29% موقوفات اصفهان در دورهي صفويه بانوان هستند. اين رقم بسيار قابل توجه است، چرا که نزديک به يک سوم کل موقوفات را شامل ميشود. در اين جا جدولي تنظيم کردهايم که نشان دهندهي نوع مصرف اين موقوفات نيز هست. (جدول شماره 1)
اين آمار بسيار قابل توجه است، چرا که کثرت مشارکت زنان در امور خير را نشان ميدهد، البته متأسفانه منابع تاريخي کمتر سخني در باب زنان و ميزان فعاليتهاي اجتماعي آنان به ميان آوردهاند و از اين رو به درستي نميدانيم که در آن دوره تا چه حد زنان در امور اجتماعي فعاليت داشتهاند. البته با اطمينان ميتوانيم اظهار کنيم که زنان و به ويژه زنان شهري، طبقهي مرفه و متوسط (1)، داراي فعاليت اجتماعي نبودند. برخي از مشاغل مربوط به زنان هم که به نوعي همکاري زنان را طلب ميکرد، يا به دست زنان اقليت بود و يا زنان ردههاي پايين جامعه به آن ميپرداختند، مانند مشاغلي چون پرستاري (2)، مشاطگي.
اما به همهي اين حرفها، زنان در امور جامعه، خواه پنهان و خواه آشکار، دستي داشتند و اعمال نفوذ ميکردند. در اسلام حقوق اقتصادي زنان و مالکيت آنان محترم شمرده شده است، يعني زنان صاحب و مالک داراي خود هستند، چه آن را به صورت مهريه به دست آورده باشند، چه از پدر يا همسر به ارث برده باشند. حق خريد و فروش دارند و ميتوانند به ميل خويش دارايي خود را خرج کنند بدون آن که لازم باشد براي خرج اموال خود جوابگوي کسي باشند. از اين روي ميبينيم زنان اين دوره به ويژه زنان طبقهي اشراف که از ثروت زيادي بهرهمند بودند، به وقف اموال جهت امور مختلف پرداختهاند. به درستي از انگيزههاي واقعي آنان نميتوانيم بحث کنيم ؛ همان گونه که از انگيزهي واقعي مردان واقف نيز نميتوانيم سخني به ميان آوريم. در مورد هر دو گروه نيتهاي متفاوتي، حد فاصل کسب ثواب اخروي تا کسب اعتبار دنيوي، ميتواند وجود داشته باشند. اما آن چه مسلم است آنان براي موارد مختلفي وقف کردهاند.
(جدول شماره 1)
وقف نامههاي بانوان اصفهان در دورهي صفوي
6 مورد وقف بر مدرسه.
3 مورد وقف بر اولاد.
5 مورد وقف بر امامان و امامزادگان.
3 مورد وقف بر اشخاص (غير از فرزند)، مانند وقف بر غلامان و کنيزان واقف و وقف بر نيازمندان.
البته اين وقف نامهها علاوه بر مورد اصلي مصرف موقوفات، غالبا موارد ديگري را نيز ذکر کردهاند، يا درآمد موقوفه خود را به چند سهم تقسيم نمودهاند و براي هر سهم مصرفي را در نظر گرفتهاند. در اين جا به طور جداگانه و به ترتيب ميزان وقف، به هر يک از اين موارد پرداخته خواهد شد.
براي آن که تصور دقيق تري از اوقاف دورهي صفوي داشته باشيم بهتر است به فهرست کلي وقف نامههاي اصفهان در دوره صفوي که در ادارهي کل اوقاف اين شهر موجود است توجه شود. (جدول شماره 2).
(جدول شماره 2)
فهرست وقف نامههاي دوره صفوي موجود در اداره کل اوقاف اصفهان
تراکم موقوفات بانوان در فاصله سالهاي 1132 - 1049 ه-. ق است. يعني تقريبا از نيم قرن اول پس از انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت دولت صفوي هيچ وقف نامهاي موجود نيست و هر چه هست در سدهي آخر اين حکومت است. اين موضوع خود اين پرسش را مطرح ميکند که آيا تغييري در وضعيت زنان به وجود آمده است؟ يا آن که گسترش وقف باعث رويکرد آنان به امر وقف شده است؟
جالب توجهترين بخش موقوفات بانوان اصفهان در دورهي صفوي بخش مربوط به مدارس است. ميدانيم از زماني که اصفهان به عنوان پايتخت (4) دولت شيعي مذهب صفوي برگزيده شد، مدارس وقفي بسياري در اين شهر تأسيس گرديد. حال اگر به آمار مدارس در اين دوره دقت کنيم، در مييابيم که زنان در ايجاد مدارس نقش بسياري داشتهاند.
در جدولي که «هانهدار» (5) از مدارس اصفهان در طول حکومت صفوي ارايه داده است، نام 25 مدرسه ذکر شده است، (6)که باني چهار مدرسه بدون هيچ ترديدي بانوان هستند. اين مدارس به ترتيب زماني عبارتند از: «مدرسه جده کوچک»، «مدرسه جده بزرگ»، «مدرسه نيم آورد» (7)و «مدرسه مريم بيگم». از اين مدارس، به استثناي يک مورد، بقيه هنوز هم در زمرهي مدارس فعال شهر ميباشند.
نکته قابل توجه در اين مسأله اقدام به احداث مدرسه از سوي بانوان است، چرا که ساخت مدرسه نياز به هزينهي بسيار زياد داشت و واقف ميبايست از توان مالي فراواني بهرهمند باشد. اگر به اسامي واقفان مدارس دقت کنيم، در مييابيم که آنان از ردههاي بالاي جامعه بودند.
چرا که مدرسه علاوه بر هزينهي ساخت بنا و موقوفاتي که جهت نگهداري آن تخصيص مييافت، نياز به موقوفات بسياري داشت که بتواند هزينههاي گوناگون آن مانند حق التدريس مدرس، مدد معاش طلاب، حق الزحمهي خدمه، فرش و روشنايي مدرسه و مسجد آن، هزينهي
تهيه و نگهداري کتاب و غيره را تأمين نمايد که در غير اين صورت مدرسه نميتوانست به حيات خود ادامه دهد. علاوه بر اينها، واقفان مدارس براي برخي مخارج مانند روضه خواني و اطعام طلاب در ايام سوگواري نيز موقوفاتي را در نظر ميگرفتند (8).
علاوه بر کساني که باني و مؤسس مدرسه بودند، برخي ديگر از اين بانوان اموال خود را بر مدارس موجود وقف کردهاند. از جمله بدر جهان خانم که بخشي از موقوفه خود را به مدرسه جده کوچک اختصاص (9)داده و عزت نساء خانم که طلاب مدرسه ميرزا حسين در بيد آباد اصفهان وقف نموده است (10).
اگر چه سه تن از اين بانوان خود از شاهزاده خانمهاي صفوي بودند و تنها «زينت بيگم» همسر حکيم الملک اردستاني خارج از اين طبقه است، اما با اين همه از يک سوي، توجه اين زنان به امر احداث مدرسه و از ديگر سوي، اختياري که در خرج اموال خود داشتند، بسيار قابل توجه است.
ناگفته نماند که واقفان با شروطي که براي مدرس و طلبه و نيز چگونگي ادارهي مدرسه معين مينمودند، علايق و نظرات خود را بر آن تحميل ميکردند و در واقع به لحاظ فکري بر آن اعمال نفود ميکردند، براي نمونه، واقف مدرسهي «مريم بيگم»، که از لحاظ فکري تحت تأثير انديشههاي غالب بر جامعه به ويژه انديشههاي مرحوم مجلسي دوم بود در وقف نامهي مدرسه مريم بيگم که در سال 1116 ه. ق بر لوح سنگي حک و در محل مدرسه نسب شده، چنين گفته است: «و بايد که کتابهاي علوم و هميه، يعني علوم شکوک و شبهات که به علوم عقليه و حکمت مشهور و معروف است مثل شفا و اشارات و حکمت العين و شرح هدايت و امثال ذلک به شبهه دخول در مقدمات علوم ديني نخوانند»(11).
وقف بر امامان و اماکن مقدسه مورد ديگري است که از زوايهي ديد زنان دورهي صفوي پنهان نمانده است. در دورهي مورد نظر که دورهي رواج آيين تشيع اثني عشري است، بالطبع آن چه مظاهر تشيع محسوب ميشود مورد توجه بسيار قرار ميگرفت، از جملهي تعمير و مرمت مزار امامان و امامزادگان. در اين دوره موقوفات بسياري بر اين اماکن وقف شدت تا درآمد آن ها علاوه بر تأمين هزينهي مرمت و نگهداري بنا، مخارج ديگر اين اماکن، مانند فرش، روشنايي، بوي خوش و حتي اطعام زائران اين اماکنهاي مقدس را فراهم آورد. از وقف نامههاي مورد بررسي، چهار مورد بر امامان و امامزادگان وقف شده است.
«گوهر شاه بيگم» در سال 1071 نيمي از موقوفه خود را بر زائران و مجاوران «امير المؤمنين (عليهالسلام)» و نيم ديگر را بر آستانهي امام حسين (عليهالسلام) وقف کرده است (12) مادر «شاه سليمان» نيز در سال 1079 ه- ق در پي اجابت نذري که براي بهبودي بيماري فرزندش کرده است، املاکي را از فروش جواهرات خود از مالکان خريداري و بر عتبات عاليات وقف نموده است. (13).
واقف ديگر، «مرواريد خانم» است که در سال 1099 ه-. ق براي بوي خوش و روشنايي اماکن مقدسه وقف نموده است. (14) در سال 1100 ه-. ق نيز مادر شاه سليمان، سومين وقف نامهي خود را تنظيم کرده و در طي آن اموالي را بر «امامزاده شمس الدين» وقف نموده است(15).
وقف بر اولاد از ديگر موارد موقوفات بانوان اصفهان است. به طور کلي تفاوت وقف بر اولاد با به ميراث نهادن ملک يا بخشيدن آن براي فرزند، آن است که به ملک و دارايي نوعي تقدس داده ميشود که تا حدي ميتواند آن را از دستبرد ديگران و حتي از مصادره دولت، مصون نگه دارد. (16) در اين صورت عين ملک به صورت وقف باقي ميماند و فرزند در حکم موقوف عليهم از منافع آن بهره مند ميشود. در اين صورت عين ملک از تکه تکه شدن و تقسيم ميان وارثان نيز محفوظ ميماند.
اما نکته جالب توجه در موقوفاتي که اين بانوان براي اولادان خود تخصيص دادهاند آن است که از سه مورد وقف اولادي، دو مورد وقف بر فرزندان دختر شده است. اهميت اين موضوع وقتي بيشتر معلوم ميشود که بدانيم غالبا موقوفهي «اولادي» مترادف با موقوفهي «غلامي» (17)است. در واقع منظور از فرزند غالبا فرزند پسر بوده است نه دختر در حالي که اين دو واقف به صراحت از دختران خود نام بردهاند(18).
يک مورد ديگر نيز موقوفه «در جهان خانم» است که خود دختر «خير النساء خانم» ميباشد مادر وي در سال 1075 ه-. ق اموال خود را بر او وقف کرده است. اين خانم در سال 1101 ه-. ق وقف نامهاي بتنظيم نموده است و سهمي از موقوفه خود را به «مدرسه جده کوچک» اختصاص داده و سهمي ديگر را بر اولاد خود وقف کرده است (19).
ناگفته نماند که وقف بر اولاد را در زمرهي کارهاي بر و خير نميدانيم، چرا که هدف نگهداري و حفظ اموال بوده است نه انجام کاري عام المنفعه.
وقف بر اشخاص و نيازمندان نيز از ديگر مواردي است که بانوان دورهي صفوي به آن توجه کردهاند. از مادر شاه سيلمان سه وقفنامه باقي مانده که يکي به تاريخ 1099 ه-. ق بر چهار تن از غلامان وي وقف شده است. واقف ديگر حشمت النساء خانم است که در سال 1131 ه-. ق يک سوم موقوفه خود را به چند تن از کنيزان خود اختصاص داده است و مورد ديگر وقف بر نيازمندان است. «زينت بيگم» واقف اين موقوفه خواسته است که درآمد موقوفه وي به «ارباب استحقاق» از قرار نفري دو تومان تعلق گيرد (20).
ناگفته نماند که بيشترين اين واقفان از طبقات بالاي اجتماعي و به ويژه از ميان زنان درباري بودند - و شايد همين مسأله، علت در دست نبودن وقف نامهاي از زنان اصفهان در سالهاي اوليه حکومت صفويان باشد. - و شايد همين مسأله، علت در دست نبودن وقف نامهاي از زنان اصفهان در سالهاي اوليه حکومت صفويان باشد. - البته اين موضوع کاملا طبيعي به نظر ميرسد، چرا که تنها چنين افرادي داراي چنان ثروتي بودند که بتوانند بخشي از آن را به امور عام المنفعه، آن هم در ابعاد وسيع اختصاص دهند.
در مورد انگيزههاي اين واقفان، همان گونه که در ابتدا گفته شد، اطلاع دقيقي در دست نيست. غالبا واقفان به روال وقف نامه نويسي انگيزهي خود را کسب ثواب اخروي بيان کردهاند. اما اين که تا چه اندازه انگيزههاي مادي در آن نقش داشته باشد موضوعي است که وقف نامهها در بارهي آن سکوت کردهاند. گاهي نيز در پي انجام نذري وقف کردهاند، مانند موقوفهي مادر شاه سليمان که پيشتر از آن ياد شد.
گاهي نيز براي نجات اموال از مصادره يا دست درازي دولت مردان، اقدام به وقف کردهاند در اين گونه موارد يا کلا وقف بر اولاد شده است و يا سهم اندکي براي يکي از امور خير وقف شده و مابقي به عنوان حق التوليه در اختيار فرزندان قرار گرفته است. در واقع در اين گونه موقوفات انگيزهي اصلي واقف، حفظ اموال بوده و نه انجام کار خير و اگر هم مبالغي را بر امور خير تخصيص داده است، صرفا براي ظاهر سازي و حفظ موقوفه بوده است.
البته علي رغم آن که وقف جنبهي تقدس داشت و ظاهرا نبايد به آن تعرضي ميشد، اما تاريخ گوياي آن است که در موارد متعددي به عمد موقوفات مورد تعرض قرار گرفته و وقف نامههاي آنها نابود شدهاند(21).
نتيجه
پی نوشت:
1- زنان طبقات کم در آمد زايي مانند کارهاي دستي را در خانه انجام ميدادند و زنان روستايي نيز علاوه بر کارهاي دستي، در کارهاي مختلف از جمله کشاورزي و دامداري نيز مشارکت داشتند.
2- موقوفهاي به تاريخ 1065 ه-. ق که بر دار الشفاي امام رضا (عليهالسلام) وقف شده است. واقف ضمن موقوفاتي که براي دارالشفاء تعيين کرده است، مقرر داشته تا از محل درآمد موقوفه، «مواجب يک جراح و چهار خادم، يکي مؤنث و سه مذکر» پرداخته شود. البته اطلاعات بيشتري نداده است. يعني مشخص نکرده که وظيفهي اين زن پرستار تنها رسيدگي به بيماران زن است يا براي همهي بيماران. (وقف نامه شمار 12 - بر اساس دفتر بازخواني شدهي اسناد وقفي - بايگاني ادارهي اوقاف آستان قدس رضوي).
3- ميدانيم که برخي شاهزاده خانمهاي صفوي پيش از اين دوره به وقف اموال خود اقدام نموده بودند. به عنوان نمونه قاضي احمد قمي در ذکر احوال شاهزاده سلطانم (ميهن بانو)، آورده است که: «و املاک نفيس در شيروان و... بهم رسانيده بودند، وقف بر حضرات عاليات چهارده معصوم صلوات الله عليهم اجمعين فرموده، توليت آن را به شاه عالميان و بعد از ايشان به پادشاه زمان منوط گردانيدند و مصرف آن سادات فاطمي اثني عشري که سيور غال نداشته باشند از ذکور و اناث که شوهر نداشته باشد، تعيين فرمودند.» (قاضي احمد قمي: خلاصه التواريخ، به تصحيح احسان اشرقي، ج 1، دانشگاه تهران، 1359، صص 430 و 431. ).
4- البته اصفهان از پيش از دورهي صفوي لقبدار السلطنه را دارا بود و در اين دوره نيز پيش از آن که از سوي شاه عباس اول به پايتختي برگزيده شود، همچنان در منابع اين لقب براي شهر تکرار شده است. (جهانگشاي خاقان، تاريخ شاه اسماعيل، مقدمه و پيوست دکتر الله دتا مضطر، اسلام آباد، مرکز تحقيقات فارسي ايران و پاکستان، 1406 قمري، 1986 ميلادي، ص 128.
5- Hane Da.
6- ماساشي هانهدار: «ويژگي بافت شهر اصفهان در اواخر دوره صفوي» ترجمه نزهت احمدي، ميراث جاويدان، شماره 33 - 34، تهران، سازمان اوقاف و امور خيريه، 1380، ص 162 و 163.
7- براي کسب اطلاعات بيشتر از متن اين سه وقف نامه ر. ک. به،: نزهت احمدي، «چهار وقف نامه از چهار مدرسه در دوره صفوي»، ميراث اسلامي ايران، به کوشش رسول جعفريان، دفتر سوم، قم، کتابخانه آية الله مرعشي، 1375، ص 93 الي 129.
8- وقف نامنهاي که از مريم بيگم در دست است، اصل وقف نامهي مدرسه مريم بيگم نيست، بلکه سندي است شامل چند وقف نامه که به تاريخهاي مختلف جهت روضه خواني واطعام طلاب مدرسه در ماه رمضان و ايام عاشورا، وقف شده است. (سند شماره 3).
9- سند شماره 8.
10- سندهاي شماره 376 و 805.
11- سپنتا، عبد الحسين، تاريخچه اوقاف، ادارهي کل اوقاف اصفهان، اصفهان، 1346، ص 299.
12- سند شماره 111. متن اين وقف نامنه همراه با وقف نامهي زبيده بيگم دختر شاه سليمان توسط نويسنده بازخواني و چاپ شده است ر. ک. (احمدي، نزهت، «دو وقف نامه از دو زن، زبيده بيگم، و گوهر شاه خانم،»، ميراث اسلامي ايران، به کوشش رسول جعفريان، دفتر ششم، قم، کتابخانه آية الله مرعشي، 1376، ص 1341 الي 358. ).
13- سند شمارهي 151.
14- سند شمارهي 27.
15- سند شمارهي 580.
16- شاردن ميگويد: «موقوفات در ايران جنبهي تقدس دارد، و اگر کسي حتي يک روز پيش از اين که شاه داراييش را مصادره کند، خانه يا ديگر مستغلاتش را وقف کرده باشد شاه نمي تواند آنها را تصرف و تملک کند» ر. ک. شاردن. ژان: سفرنامه شاردن، ترجمهي اقبال يغمايي، انتشارات توس، تهران، 1374، ج 4، ص 1341.
17- براي اطلاعات بيشتر، ر. ک. سالک، محمد تقي: سخني درباره وقف و نگاهي به موقوفه غلامي، ميراث جاويدان، شماره 2، تهران، اداره اوقاف و امور خيريه، 1372، ص 40 الي 45.
18- سندهاي شماره 697 و 50.
19- سند شماره 8.
20- براي اطلاع از محتواي موارد ذکر شده ر. ک. سندهاي شماره 279 و 40 و 521.
21- مانند موقوفاتت عظيم خواجه رشيد الدين فضل الله همداني که پس از مغضوب شدن وي، تمام آن نابود و يا به تارج رفت. همچنين مانند موقوفات «ميرزا سلمان» که قاضي احمد قمي به آن اشاره کرده است. براي اطلاع بيشتر ر. ک. قمي قاضي احمد: خلاصه التواريخ، تصحيح احسان اشراقي، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1359، ج 2، ص 747.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله