فرقان:
این كلمه در عربی همچون كلمهای اصیل از ریشهی فَرَقَ (باب ضرب) به كار رفته، مثل خَسَرَ و خسران. در این صورت، مصدری است به جای اسم فاعل بر سبیل مبالغه. چنانكه گویند: «رجلٌ عدلٌ» یعنی مرد خیلی عادل و معنی فرقان میشود «بسیار فرق گذار» كه در مورد قرآن مجید مفسّران، آن را فرق گذار میان حق و باطل تفسیر كردهاند. گذشته از آن، معانی «نجات-نصرت» و فصل و مخرج را هم برای آن ذكر نمودهاند. اما به قول طبری هر سه تأویل با اختلاف لفظی كه دارند از نظر معنی با هم نزدیكند. كسی كه در تنگنائی، گریزگاهی یافته، این محل خروج مایهی نجات او است. به هر صورت، اصل فرقان فرق گذاردن میان دو چیز و جدا كردن آنهاست و قرآن را از آن جهت فرقان خوانند كه با دلایل و احكامش میان حق و باطل فرق میگذارد. (36)توجه مفسران به معنی «نجات» در این كلمه، موجب شده كه بعضی شباهتی میان این كلمه و نظیر آن در ریشهی آرامی- عبری یعنی پُرقان purqān و یا سُریانی پُرقانه purqāna به معنی نجات بیابند. (37) هرچند هم كه در لهجهی هذیل، فرقان به معنی مخرج و یا احیاناً «نجات» به كار رفته باشد، اما این شباهتِ مختصر و نظایر آن به هیچ وجه نمیتواند دلیل آن باشد كه این كلمه از اساس غیرعربی است. آری، در یكی از معانی مختلفی كه این كلمه به كار رفته شباهتی با مصطلح سریانی و عبری، یعنی زبان اصلی یهود و نصارا، دیده میشود، ولی این شباهت دلیل تأثیر مستقیم و نافذ نیست. از این، رایجتر و مرسومتر توسل به قاعدهی ابدال است. نظیر این كلمه را در عربی«فلق» داریم كه با ریشهی این كلمه قرابت معنوی دارد. هم چنانكه فرقان جدا كنندهی حق از باطل است، فَلق نیز روشنی روز را از تاریكی شب جدا میكند و تبدیل حرف لام به راء در عربی سابقهای قدیم دارد. پروردگار را نیز «فالق الحبّه» گویند. یعنی شكافندهی دانه در زیر خاك. چه بسا كه «فلق» به «فرق» تبدیل شده باشد هرچند كه فلق به انشقاق باشد و فرق به انفصال. به هر صورت لغت شناسان عرب چون ابن السبكی، ابن درید، ابن حجر و سیوطی این كلمه را عربی اصیل دانستهاند و جزء عربی شده ها (معربّات) به حساب نیاوردهاند. بحث در این زمینه گاهی كار را به تخیلات واهی میرساند. مثلاً گفته شود كه «استعمالات مختلف این كلمه «فرقان» كوتاه مدتی قبل و بعد از غزوهی بدر بوده است» (38) و حال آنكه این كلمه در صدر سورهی فرقان و حدود هشت سال پیش از وقعهی بدر و یا در اوایل سورهی آل عمران (یكی دو سال بعد از آن) به یك معنی نازل شده است. و یا اینكه گفته شده: روز بدر «یوم الفرقان» نامیده شده و روزه احتمالاً به عنوان شكرگزاری از این پیروزی مقرر گردیده است. (39) در حالی كه میدانیم روزه حدود پانزدهم شعبان سال دوم هجرت و پیش از آغاز جنگ برقرار شده بود. (40)
برای روشن شدن معنی و بهترین راه شناسائی كلمه، توسل به خود قرآن مجید و ملاحظهی كاربرد این كلمه در قرآن است. این كلمه به ترتیب نزول در قرآن مجید بدین سان به كار رفته است:
1-در آیهی اول سورهی فرقان خداوند خود كتابش را «فرقان» مینامد:
«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً» (25: 1)
برتر است آنكه این فرقان بر بندهی خود نازل كرد، تا بر جهانیان «نذیر» باشد.
در این نخستین آیه، فرقان معادل قرآن آمده كه به منظور انذار و بیم دادن جهانیان فرو فرستادهاند.
2-در سورهی مكی 21 (انبیاء) آیهی 48 فرمود:
وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِیَاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ
و همانا كه به موسی و هرون فرقان را دادیم و ضیاء و ذكری برای متقین.
در این آیه فرقان به معنی احكام عشره و الواح آمده و با نور و ذكری برای متقین همراه شده، و یا آن معجزهای است كه میان حق موسی و باطل فرعون فرق گذاشت و یا نصرت و مخرج و نجات بود.
3-در سورهی مدنی بقره آیهی 53 فرماید:
وَ إِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ الْفُرْقَانَ
و چون به موسی كتاب و فرقان را دادیم. كه به همان معنی آیهی پیش است.
4-در آیهی 185 همان سوره:
أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ
قرآن در آن نازل شده برای هدایت مردم و نشانههای هدایت و فرقان.
در اینجا میان هدایت مردم و بیّنات هدایت و فرقان مقابلهای است. یعنی فرقان یك مرتبه به هدایت مردم وصف شده و باز شاهد و گواه هدایت قرار گرفته كه منظور همان قرآن است. هر چند بعضی آن را به معنی مخرج گرفته باشند.
5-در سورهی 8 (انفال)آیهی 29 آمده:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً
ای گروندگان اگر خدا ترس و پرهیزگار شوید، خدای به شما فرقان بخشد. بعضی باز فرقان را در اینجا به معنی «مخرج» گرفتهاند، یعنی مخرجی از ضلالت به هدایت و یا نجات و فصل معنی كردهاند. (41) ولی بهتر آن است كه گفته شود: نور بصیرتی است كه در اثر تقوا برای مؤمن حاصل میشود و وعدهای است كه از پیش به مسلمانان داده شده، چنانكه چند آیهی بعد میفرماید:
6-آیهی 41 سورهی 8 (انفال):
وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ
بدانچه روز فرقان، روزی كه دو جمع (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، فرو فرستادیم.
در اینجا روز بدر (صبح جمعهی 17 رمضان، به قول امام حسن (علیه السلام)) روز فرقان نامیده شده و اشاره به نصرتی است كه به مسلمانان داده شد.
7-در سورهی 3 (ال عمران) آیهی 3 و4:
نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ... وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ
فرستاد بر تو كتاب را... و فرستاد تورات و انجیل را پیش از آن، برای هدایت مردم و فرستاد فرقان را.
مرور در آیات قرآنی به خوبی روشن میكند كه فرقان به تمام آنچه برای هدایت مردم بر انبیاء وحی شده (اعم از كتاب و غیر از آن) اطلاق گردیده است. جای تردید نیست كه قرآن، همچون وحیهای پیشین، فرق گذار میان حق و باطل است و خود میان خوبی و بدی، زشتی و زیبائی، حق و باطل حكومت میكند و مبدأ تشخیص حسنات و سیئات است. در همین رابطه است كه در آیتی دیگر از قرآن بجای فرقان، میزان آمده:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (57 (حدید) 25).
همانا پیامبران را با گواهان و معجزهها فرستادیم و برایشان كتاب و میزان نازل كردیم تا مردم به عدالت گرایند.
در اینجا كتاب میزان تشخیص و مبدأ تمیز است، هرچند كه بدان تصریح نشده باشد. در میان این عقاید مختلف، نظر دقیقی نیز از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده كه فرمود: قرآن همهی كتاب است و فرقان تنها احكامی است كه عمل بدانها واجب است و یا فرقان آیات محكمهی قرآن است. (42) بعضی هم میگویند: از آن جهت به كتاب خدا قرآن میگویند كه یك حالت جمعی دارد و از این جهت فرقان گفته میشود كه حالت فردی و تفصیلی دارد كه به همین صورت آیات و كلمات نازل شده است.
خلاصه كنیم: این لغت در معنی وحی در آرامی به كار نرفته و اگر شباهتی هم باشد در معنی «نجات» است كه مصطلح فرقانای آرامی و یِشَعْ عبری است. در صورتی كه در قرآن مجید معنی وحی موردنظر است و بدین جهت نامی برای كتاب خدا قرار گرفته. در استعمالات قرآنی هم نخستین بار در سورهی فرقان (چهل و دومین سورهی نازل شده در حدود سال ششم بعثت) به همین معنی قرآن به كار رفته و در آخرین بار هم در اوایل سورهی آل عمران (حدود سال سوم هجرت) باز به همین معنی وحی نازل شده است. این نام از همان آغاز اسلام نیز رایج بوده چنانكه در روز بدر علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:
فَجاءَ بِفُرقانٍ مِنَ اللهِ مُنزلٍ *** مُبِیّنَةُ آیاتُهُ لذَوِی العَقل (43)
كتاب
یكی دیگر از نامهای رایج قرآن كتاب است.كتاب، خواه عربی اصیل و یا مأخوذ (مُعرّب) باشد در اصل مصدری است به معنی مكتوب (نوشته شده) و در قرآن مجید معانی وسیعی دارد: به معنی «نامهی نوشته شده» (27: 28)، مصدری به معنی كتابت و حكم و تقدیر (8: 75)، نامهی اعمال (17: 13)، مكاتبهی عبد یا قراری كه میان مولا و بنده برای آزادی برده گذاشته میشود (24: 33)، قرآن مجید، تورات (11: 17 و 17: 4)، كتب آسمانی (3: 23 و 2: 101) (وقتی اهل كتاب گفته میشود (3: 65) منظور معتقدان به تورات و انجیل است)، لوح محفوظ (6: 59)، قضا و تقدیر الهی (8: 68)، دلیل واضح مستند به كتب آسمانی (22: 8).
گاهی هم به معنی «مُقدّر» (13: 38)، «نوشتهی مدت دار» (3: 145) و یا مفروض و واجب (4: 103) تفسیر شده است.
پیش از این كه تمام قرآن نازل و جمع شود چندین بار لفظ كتاب بر آن اطلاق گردیده كه نخستین بار آن (در نزول) در آیات سورهی مریم دیده میشود. مسلماً فرامین الهی به صورت «واذكر فی الكتاب» یادآور در كتاب مریم را... ابراهیم را... موسی را... اسمعیل را... ادریس را (19: 16، 41، 51، 54 و 56) میتواند نشانهی آن باشد كه در هنگام نزول این آیات، وحیها به تعدادی رسیده بود كه عرفاً اطلاق كتاب بدان روا باشد و مهمتر اینكه در این هنگام یعنی حدود سال ششم بعثت و شش هفت سالی پیش از هجرت، نوشتن آیات الهی چنان رایج بوده كه بدانها كتاب گفته شده است.
اصل قرآن در امّ الكتاب نزد خداوند است و بسی بلندپایه است كه دست كوتاه خرَد بدان نمیرسد و پراكندگی و تفرقه بدان راه ندارد (43: 4 و ببینید 3: 7 و 13: 39 و 56: 77و 78). وحی قرآن از این «ام الكتاب» (44) نازل شده و خداوند از آن «نسخ میكند و تأیید میكند هرچه را كه بخواهد» (13: 39).
برای این نسخهی اصلی، نامهای دیگری هم خداوند یاد فرموده، مانند لوح محفوظ (كه از تغییر و تبدیل و گزند محفوظ است)، كتاب مكنون، كتاب مبین، صحف مكرمه. همه یك دفتر هستند و آن نسخهی اصلی كتاب است. همه چیز در آن هست و از آنجا نازل میشود (15: 22). امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: «إنَّ اللهَ كتبَ كتاباً فیه ما كانَ و مَا یَكُون... خداوند كتابی نوشت كه آنچه بوده و خواهد بود در آن است.» قرآن مجید نیز از لوح محفوظ و علم ازلی خداوند آمده (85: 22). قرآن كریم مرتبهای در كتاب مكنون دارد كه جز دست پاكان بدان نمیرسد (56: 77-79). این كتاب تذكرهای است برای هر كه پند گیرد. در صُحُف مكرّمهای است كه بسی بلندمرتبه و پاك و منزّه است بدست سفیران با كرامت و پاكیزهی الهی (80: 11-16). كتابی است نوشته در رَقّ منشور صحیفهی گشوده (52: 2 و3). قرآن به تمامی در لوح محفوظ نوشته شده و این دفتر آسمانی نه تنها شامل تمام قرآن و كتب وحی پیشین است، هرچند بعدها تحریف شده باشند، بلكه هیچ ذرهای در جهان هستی نیست كه خداوند نداند و در كتاب مُبین ثبت نباشد (10: 61).
از جهتی این كتابِ مُبین در رابطه با علم خداوندی است. هیچ جنبندهای در زمین نیست جز اینكه روزیش بر خدا باشد. خداوند قرارگاه و آرامشگاه او را میداند و همه چیز در كتاب مبین (دفتر علم ازلی خدا) ثبت است (11: 6). حتی سرنوشت اگر كشته شدن باشد، آنها هم كه به خانه نشستهاند دچار آن خواهند شد (3: 154 و 7: 34). هیچ تر و خشكی نیست كه در كتاب مبین نباشد (6: 59، ایضاً 5: 15 و 6: 38 و 22: 70 و 27: 75 و 34: 3، ببینید 20: 51 به بعد و 17: 58 و 35: 11 و 55: 57 و غیره) هیچ رنج و مصیبتی در جهان نیست كه از پیش در «كتاب» نوشته نشده باشد (57: 22). هیچ ذرهای نیست كه خدا نداند و در كتاب مبین نباشد (10: 61).
در این آیات شاید مراد از كتاب علم ازلی خداوند باشد و یا مركزی در عالم غیب است كه فقط خدا بدان داناست. اما جالب توجه است كه تعبیر از آن به كتاب میشود. كتاب به معنی نوعی نامه نیز آمده (24: 33 و 27: 29) ولی مهمتر، نامهی اعمال انسانی است كه در روز رستاخیز كه آن هم كتاب خوانده شده است.
در روز قیامت، هركس كتاب اعمال خود را بدست دارد (17: 13، 14، 71 و 18: 49 و 39: 69 و 45: 28، 29 و 69: 19، 25 و84: 7، 10). فرشتگان نگهبان و كاتبان كرام شما هرچه بكنید همه را میدانند و بر این نامهها نوشتهاند (82: 10-12) در روز قیامت این كتاب را پیش مینهند (18: 49). نامهی اعمال خلق گشوده است (81: 10). هر امتی كتابی دارد (45: 28). كتاب فُجّار در سِجّین است (83: 7) و كتاب ابرار در علیّین (83: 18).
چنین است كه خداوند مجموعهی وحی خود را كتاب میخواند تا نشانهای از آن دفتر الهی باشد. بنابراین كتاب پدیدهای است همچون حیات و همچون طبیعت نظم و ترتیب خاص خود را دارد و راهنمای نظم و ترتیب انسانهاست.
نكتهی جالب توجه دیگر اینكه در آغاز تمام 29 سورهای كه با حروف مقطعه «فواتح سور» شروع میشود (جز در چهار مورد) به تصریح و یا اشاره از كتاب الهی نام برده شده تا عظمت آن بهتر مشخص شود. در مورد آن چهار سوره هم میتوان گفت كه در سورهی ن بلافاصله قلم و ارزش و اهمیت آن یاد میشود. در سه مورد دیگر هم (سورههای عنكبوت و مریم و روم) مسائل مهم و با عظمتی چون داستان شگفت آور زكریا و اخطار و انذار مؤمنان و یا خبری معجزه سان از آینده برای تنبّه و بیداری مؤمنان یاد میگردد.
به هر صورت، در میان این نامهای مختلف، قرآن و كتاب نامهای رایجتری هستند و به قول نویسندهی معروف عرب: «این كه كلام خدا قرآن و كتاب نامیده شده بدان سبب است كه هم به زبان باید تلاوت شود و هم با قلم نوشته گردد. این نامگذاری اشاره بدین حقیقت است كه كلام الهی باید هم در میان سینهها حفظ شود و هم در دلِ دفترها. زیرا تكیه بر حافظهی تنها، بدون نوشتهای كه همه بر آن اتفاق دارند و نسل به نسل بر آن تكیه زدهاند كافی نیست. هم چنین اعتماد بر نوشتاری بدون عنایت به توافق حفّاظ قرآن كه با اسناد صحیح و متواتر نقل شده، اعتباری ندارد. همین اهتمام دو گانه بوده كه قرآن را از انقطاع سند و هرگونه تبدیل و تحریف نگهداری نموده است.» (45)
ذكر
دیگر از نامهای قرآن «ذكر» است كه فرمود:«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (15: 9)
این مائیم كه ذكر را بر تو نازل كردهایم و خود نگهدار آنیم.» (و نیز 3: 58 و 15: 6 و 16: 44 و 38: 4 و غیره). ذكر یاد كردن است خواه به زبان باشد و یا به دل، خواه به ادامهی حضور ذهن باشد و یا یادآوری بعد از فراموشی. و چون قرآن ذكر خداست این نام را نیز یافته است.
علاوه بر تسبیح خداوند و یاد كردن نام او، این كلمه به معانی مختلف زیر نیز در قرآن آمده است: وحی (54: 25 و 77: 5) تورات (16: 43 و 21: 7) لوح محفوظ (21: 105) طاعت (2: 152) نماز جمعه (62: 9) نمازهای پنجگانه (2: 239) بزرگواری و شرف (21: 10 و 23: 71 و 43: 44) آگاهی (18: 83 و 21: 24) به زبان یاد كردن (2: 20 و 4: 103 و 33: 41)به دل یاد كردن (3: 135) حفظ كردن و نگاهداشتن (2: 63 و 3: 103) پند دادن (6: 44 و 7: 165 و 36: 19) اندیشه كردن، تفكر (38: 87 و 81: 27) بیان (7: 63 و 38: 1) توحید (20: 124) پیامبر (21: 2 و 65: 10) و لذكر الله اكبر (29: 45) و یاد خدا بزرگتر است.
اگر خدا بنده را ذكر كند همه تفضیل است و تشریف، رحمت است و مغفرت، نشانهی قبول و لطف. ذكر او از سر استغناء است. فضل است و كرم و توفیق.
و اگر بنده ذكر خدا كند: همه تعبد است و تذلل، دعاء است و تضرّع. نشانهی خلوص و صفا. ذكر خدا از هر چیزی مهمتر و بهتر. یاد خدا مشوّق حلال و باز دارندهی از منهیات است. فَاذكرونی... اذكُركُم. اگر قدمی به سوی من آید فرسنگها به سویش روم.
قرآن ذكر است و باید همیشه آن را به یاد داشت و بدان عمل كرد. قرآن عزیز است و گرامی (41: 41) ذكر است و مبین (36: 69) خداوند آن را نازل كرده (15: 6) و خود نگهدارش است (15: 9).
حكمت
كتاب خدا بنام «حكمت» نیز نامیده شده.بعضی موارد در این وصف با كتب آسمانی پیشین شركت دارد.
و بعضی موارد دیگر این وصف خاص قرآن است (2: 129 و 151 و 3: 164 و62: 2).
كتاب و حكمت نیز از جانب خداوند نازل شده (2: 231 و 4: 113).
و در خانهها تلاوت میشوند (33: 34)
نامهای دیگر قرآن:
آیات (2: 252 و 3: 101 و 45: 5)، احسن الحدیث (39: 23)، امام مبین (36: 12)، ام الكتاب (3: 7)، امر (65: 5)، ایمان(3: 193)، برهان (4: 174)، بُشْری (16: 89... )، بشیر (41: 4)، بصائر (7: 203)، بلاغ (14: 52)، بیان (3: 138)، بیّنه (6: 157)، تبصره (50: 8)، تبیان (16: 89)، تذكره (69: 48)، تنزیل (26: 192... )، تفصیل (12: 111)، حبل (3: 103)، حدیث (39: 23)، حكم (13: 37)، حكمة (33: 34... )، حكیم (36: 2)، حق (4: 170 و 28: 48... )، حق الیقین (69: 51)، ذكر الحكیم (3: 58)، ذكر مبارك (21: 50)، ذكری (51: 55)، ذی الذكر (38: 1)، رحمة (16: 89... )، روح (42: 52)، شفاء (10: 57)، صحف مكرمه (80: 13)، صحف مطهره (2:98)، صدق (33:39)، صراط المستقیم (1: 6)، عدل (6: 115)، عربی (39: 28)، عروة الوثقی (31: 22)، عزیز (41: 41)، عَجَب (72: 1)، عِلم (13: 37)، عَلیّ(43: 4)، فصل (86: 13)، القرآن الحكیم (36: 2)، القرآن العظیم (15: 87)، قرآن كریم (56: 77)، قرآن مبین (15: 1... )، القرآن المجید (50: 1... )، القصص (12: 3)، القول (28: 51)، قیّم (18: 2)، كتاب الله (3: 23)، الكتاب الحكیم (10: 1... )، كتاب عزیز (41: 41)، كتاب مبین (5: 15... )، كریم (56: 77)، كلام الله (2: 75... )، كوثر (108: 1)، مبارك (6: 92... )، مبین (6: 59)، متشابه (39: 23)، مَثانی (39: 23)، مجید (85: 21)، مرفوعه (80: 14)، مصدق (2: 89)، مطهرة (80: 14)، مفصّل (6: 114)، مكرمه (80: 13)، مُهَیمِن (5: 48)، موعظة (10: 57)، نبأ (38: 67)، النجوم (56: 75)، نذیر (41: 4)، نعمة (93: 11)، نور (4: 174)، هادی (17: 9)، الهدی (2:2)، وحی (53: 4).پینوشتها:
36. تفسیر طبری1: 33 بولاق.
37. آرتور جفری: لغات بیگانهی قرآن. نولدكه: تاریخ قرآن1: 34. گیب: مختصر دائره المعارف اسلام: 109.
Bell "s Introduction,145.
Schwally,ZDMG,lii/p. 134sq
J. Horovits:Koranosche Untersuchungen,p. 76sq
38. Bell"s Intr. p. 145
39. K. Wagtendonk,Fasting in the Koran,143.
40. طبقات ابن سعد 1/ 2/ 6 و8. تاریخ یعقوبی1: 400.
مقریزی پس از اینكه آورده است كه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از یكی دو روز كه روزه گرفته بود به قصد جنگ «بدر» از مدینه بیرون رفت اضافه میكند: «ثم نادی منادیه: یا معشر العصاة انّی مفطر فافطروا...
41. طبری9: 148.
42. مجمع البیان و المیزان، ذیل آیهی 185 سورهی بقره.
43. ابن هشام 3: 11 قاهره حلبی: 518 گوتینگن.
44. عرفاء عقل اول را از جهت احاطهای كه به اشیاء دارد به نحو اجمال «ام الكتاب» گویند (شرح فصوص قیصری 27).
45. النباء العظیم دكتر محمد عبدالله دراز: 12.
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم