بنياد اوقاف و امور خيريهي فرانسه و نقش آن در توسعهي سياسي، فرهنگي و اجتماعي
مقدمه
به تعبير فرانسويان اين بنياد هم اکنون در آغاز دوران جواني و بالندگي خويش به سر ميبرند. اين بنياد نقش هدايت کننده و جهت دهندهي بنيادهاي خيريه و موقوفات را عهدهدار است. در اين نوشتار ما آن را با نام مختصر «بنياد» ذکر ميکنيم، و در ميان همهي بنيادهاي وقفي و خيريهي فرانسه نقش اين بنياد را که نقشي محوري است مورد بررسي قرار ميدهيم. اهميت نقش اين بنياد در توسعهي سياسي، فرهنگي و اجتماعي را ميتوان در اين نکات جستجو کرد:
- رشد روز افزون فعاليتهاي کيفي و کمي اين بنياد؛ به عنوان نمونه در سال 1999: تحت نظارت قرار دادن 503 بنياد وقفي، توزيع بيش از 4500 کمک هزينه يا بورس و ساير کمکها، توزيع و صرف 318 ميليون فرانک در امور خيريه؛
- جلب حس اعتماد همگاني به گونهاي که بيشتر افراد خير ترجيح ميدهند به گونهاي سرمايههاي خويش را با اين بنياد مرتبط سازند و امور اموال خيريه را بدان بسپارند.
- فزوني يافتن امور خيريه و اوقاف در مغرب زمين و در آغاز هزارهي سوم ميلادي علي رغم غير ديني بودن جامعه و علي رغم مشکلات اقتصادي سالهاي اخير؛ در سال 1999 شش صد هزار نفر اموالي را به صورت وقف يا هبه در اختيار بنياد قرار دادند.
به همين دلايل، مطالعه و بررسي حقوقي اجتماعي اين پديده کاملا ضروري و اجتناب ناپذير است. بررسي همهي ابعاد حقوقي، فرهنگي و اجتماعي اين بنياد و دلايل موفقيت چشمگير آن در توان و ظرفيت اين مقال نميگنجد. در اين مجال کوشش ميشود تا شمايي کلي از فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي اين بنياد و نمادي از ساختار برنامهاي آن ارايه شود. براي پرهيز از اطالهي نوشتار به سرفصلهاي مهم فعاليتها و ارقام مربوطه خودداري ميشود. جهت ارايهي نمودار ارقامي فعاليتها فقط به ارقام و اعداد آخرين گزارش ساليانه (3) آن اشاره ميشود.
از جهت ساختاري بخشي از فعاليتهاي بنياد به شکل طرح و برنامهي مستقل است و برخي ديگر در رابطه با بنيادهايي است که به عنوان زير مجموعهي اين بنياد، خود را تحت مديريت اين بنياد قرار ميدهند، زيرا در بسياري از موارد واقفين و نکوکاران ترجيح ميدهند به جاي آنکه خود را درگير ضوابط پيچيدهي اداري و اجرايي بنياد خويش نمايند، مستقيما سازمان خيريه و يا موقوفهي خويش را تحت مديريت بنياد قرار دهند.
خواهيم ديد که يکي از رموز موفقيت اين بنياد، «به روز بودن» آن است. بنياد فراتر از چهارچوبهاي سنتي امور خيريه حرکت کرده و فقط به شستن قبرهاي مردگان و آباداني قبرستانها و روشن کردن شمع در کليساها اکتفا نکرده است؛ بلکه به ميان مردم رفته و طرح و برنامههاي خويش را بر اساس نياز جامعه انتخاب کرده است. کارکرد بنياد بر اساس پرهيز از گداپروري بوده، و به جاي «ماهي دادن» به گرسنگان، «ماهي گرفتن» را به آنان ميآموزاند. در هر بخش طرحهاي چند ساله دارد و اين طرحها با برپايي يک سمينار و جمع بندي به پايان ميرسد و بنياد طرحي جديد را آغاز ميکند.
بنياد پروژهها با دقت تمام در کميتهي متخصصان بررسي ميکند و آنها را اولويتبندي ميکند. هفده کميته مسؤول اظهار نظر در مورد پروژههاي پيشنهادي و مسؤول ارائه طرحهاي مناسب با اهداف بنياد هستند. عمدهترين فعاليتهاي بنياد در محورهاي پنجگانهي ذيل خلاصه ميشود: امداد و تعاون اجتماعي، بهداشت و سلامت همگاني، تحقيقات پزشکي و علمي، محيط زيست و امور فرهنگي.
بيشترين حجم فعاليتهاي کيفي بنياد و در بخش امداد رساني و کمک دايمي و يا مقطعي متمرکز ميشود. فعاليتهاي اين بخش به اين زير گروهها تقسيم ميشود:
کمک به اجتماعي زيستن
بتوانند طي يک برنامهي سه تا پنج ساله به سوددهي رسيده و اين وامها را بازپرداخت نمايند.
سال 1994 برنامههايي با عناوين «مسکن براي همه» و «همکاري بين همسايگان» در جهت بهبود وضع اسکان مناطق کمدرآمد و جهت ايجاد حس تعاون و همکاري ميان ساکنان مجتمعهاي مسکوني و همسايگانشان تدارک شد.
سال 1999 توجه بسياري به ساخت مسکنهايي براي پذيرش بيخانمانها شد. بيش از 5 ميليون فرانک بودجه صرف اين مهم شد و با اجراي 85 پروژه وضعيت اسکان اين قشر بهبود نسبي يافت. در همين سال برنامهي «همکاري شهروندان» با بودجهي هفت ميليون فرانکي براي همکاري شهروندان و احساس مسؤوليت نمودن آنان در برابر مشکل افراد حاشيه نشين اجرا شد. در اين برنامه کمکهاي فردي شهروندان با کمک مالي و ستادي بنياد در هم آميخته شد و بنياد از فعاليتهاي فردي و گروهي در اين زمينه حمايت نمود. در ماه اکتبر در شهر تور (TOURS) فرانسه نشستي بين مردم و دست اندرکاران تهيهي مسکن براي بيخانمانها برگزار شد. در اين نشست حاضرين ضمن تبادل اطلاعات با تجربيات يکديگر آشنا شدند. سال 2000 پروژهي ايجاد مسکن در جهت اسکان افراد بيخانمان ادامه يافت.
امداد رساني به سالمندان
سال 1982 در يک برنامهي سراسري توجه مسؤولين به فراهم نمودن امکانات عمومي براي سالمندان جلب شد. در همين راستا با انتشار بروشورهايي در مورد «چگونگي راه اندازي شکبههاي حمل و نقل عمومي در مناطق روستايي»، حساسيتهاي لازم در جامعه براي اصلاحات مورد نظر در جهت آسايش زندگي سالمندان فراهم شد. در همين زمينه سميناري با کمک وزارت حمل و نقل برپا شد.
آموزشهايي به سالمندان براي ادارهي انجمنها و براي فعاليتهاي دواطلبانه داده شد، سالمندان طي يک دورهي آموزشي به حقوق خويش واقف ميشدند و خدمات و سرويسهايي که بايد به آنان داده شود و به آگاهيشان رسانيده ميشد.
محلهايي جهت اسکان موقت سالمندان فراهم شد.اين مسکنهاي موقت محل پذيرايي سالمنداني بود که پس از وقوع حادثهاي به دلايل جسمي و يا روحي نميتوانستند به منزل خويش بازگردند.
بنياد تلاش نمود تا با ايجاد تسهيلات مادي، خانواده و اقوام سالمندان را تشويق کند تا آنان عضو سالمند خانواده را نيز در ميان خويش نگاه دارند، به همت بنياد، سميناري در سال 1987 در يونسکو با عنوان «نقش خانواده در نگهداري سالمندان» برگزار شد و سال بعد کتابي را با نام «پذيرش يک سالمند» جهت تشويق و ارايهي راه حل براي نگاهداري سالمندان منتشر کرد. در همين سالها بنياد به دو نوع انجمنهاي خانوادهي سالمندان کمک ميکرد. نوع اول کمک به انجمنهايي بود که تلاش ميکردند تا خانواده و بستگان سالمند وي را نگاه دارند و نوع دوم عبارت بود از انجمنهايي که تلاش ميکردند تا خانوادههايي را براي پذيرش سالمندان پيدا کنند.
با توجه به نگرانيهايي که از هم اکنون در مورد مشکلات مربوط به امکانات زندگي در رابطه با سالمند شدن ساکنان قارهي اروپا در سالهاي آينده مطرح ميشود، بنياد در سال 1988 در طرح مطالعهي «سالمندي در اروپا در آستانهي سال 2025» مشارکت مالي نمود. سال 1990 سمينار ملي با عنوان «سن بالا» براي بحث و تبادل تجربيات پيرامون بهينه ساختن وضع زندکي سالمندان تشکيل شد.
تلاشهاي بعدي بنياد معطوف به ايجاد ساختمانهايي شبيه خوابگاههاي مستقل بود که سالمندان بتوانند در کنار
يکديگر ولي به صورت مستقل زندگي کنند اين آپارتمانهاي کوچک نه آن بيروحي و سردي آسايشگاههاي سالمندان را داشت و نه باعث تنهايي و انزواي آنان ميشد؛ بلکه هم امکان دسترسي سريع براي ارايهي خدمات به آنان را فراهم ميساخت و هم امکان ايجاد ارتباط با ديگران را فراهم ميکرد.
از سال 1992 شکبهاي از متخصصان مسايل سالمندي جهت مطالعه و تبادل اطلاعات و تجربيات ايجاد شد. از همين سال، سومين هفتهي ماه اکتبر «هفتهي آبي» نامگذاري شد و همه ساله در اين هفته روحيهي تعاون و مشارکت ميان نسلها و سنين مختلف تقويت ميشود.
سال 1994 برنامهاي با عنوان «نزد خود سالمند شويد» اجرا شد. در اين برنامه تلاش شد تا نيازهاي مربوط به منازل سالمندان برآورده و تسهيلات لازم براي ادامهي سکونت آنان در منازلشان و کوچ نکردن آنان به خانههاي سالمندان فراهم شود. طرح ديگري با عنوان «سالمند شويد مثل اينکه نزد خودتان هستيد» اجرا شد در اين طرح تلاش شد تا با فراهم کردن منازل جمعي و گروهي سالمندان، از مشکلات معيشتي و روحي آنان کاسته شود.
سال 1988 پروژهاي با شعار «سرافراز سالمند شويد» براي سالمندان اجرا شد تا اينان دوران سالمندي خود را با افتخار و مغرورانه به سر برند. سال 1999 «سال بين المللي سالمندان» بود لذا فعاليت بنياد در اين زمينه تشديد يافت. در سپتامبر اين سال بنياد سمينار دو روزهاي با عنوان «خوب مسن شدن در شهر خويش» در شهر ديژون (DIJON) فرانسه برپا کرد. در اين سمينار نمايندگان 40 شهر (از بيش از 30 کشور) شرکت داشتند و در رابطه با ارتباط شهرها و شهرداريها و نهادهاي محلي با سالمندان و مسايل مخصوص آنان به بحث و تبادل تجربيات پرداختند. شوراي اتحاديهي اروپا در بروکسل از اين برنامهها حمايت کرد. در مراسم «هفتهي آبي» همين سال، مسابقات ورزشي ميان سه نسل متفاوت با نام» 1، 2، 3 نسلها» برگزار شد از سال 1998 تا سال 2000 برنامهاي با نام «سرويس خانگي، ارتباط اجتماعي همکاري طبيعي و اشتغال» در جهت بهبود وضعيت افراد مسن اجرا شد. هدف اين برنامه وادار کردن اين افراد به تحرک و ارتباط با ديگران بود. در همين برنامه تمهيداتي براي همراهي کردن افراد مسن تدارک ديده شد تا اين افراد به کمک يک فرد «همراه» که از محلهي او يا از ميان نزديکانش انتخاب شده بود از گوشهي تنهايي به درآمده و با اجتماع رابطهي بيشتري ايجاد کنند. اين همراهان گاهي نوجواناني در جستجوي کار هستند و برخي نيز داوطلبانه مبادرت به همراهي و مددکاري سالمندان ميکنند. سال 2000 ضمن پيگيري پروژههاي سابق، طرحي در زمينهي بهبود مراقبتهاي شبانه از افراد مسن به اجرا درآمد.
فعاليتهاي جوانان
بخش جوانان در دههي نود ميلادي فعاليتهاي خويش را بر دادن بورس بر دادن بورس به جوانان متمرکز ساخت تا آنان به خودکفايي و استقلال مالي دست يابند. کمک هزينههاي سفر نيز در اختيار آنان قرار گرفت تا بدين وسيله ضمن آشنايي با ساير ملتها و ساير آداب و رسوم، روحيهي تساهل و مدارا با ديگران در آنان تقويت شود و در جريان سفر بتوانند با مسايل فرهنگي، جغرافيايي، ورزشي و انساني جديد آشنا شوند. به جواناني که طرحهاي اجتماعي و انساني داشتند، بورسهايي داده شد تا طرحهايشان را اجرا کنند. مخصوصا بورسهايي جهت پروژههاي فعاليتهاي بشر دوستانه در کشورهاي جهان سوم در اختيار جوانان قرار گرفت. مسابقهاي در زمينهي مطلوب کردن مکانهاي تفريحي مدرسه و خارج از مدرسه، در سطح ملي بين دانش آموزان برگزار شد و به 110 پروژهي برتر امکاناتي حداکثر تا 15 هزار فرانک داده شد.
کودکان
والدين يا يکي از بستگان خويش به اين خانهها ميآيند تا ضمن ملاقات با هم سالان خويش، اولين تجربههاي زندگي در اجتماع و در محيطي غير از خانه را بياموزند. در سال 1989 با سميناري در يونسکو اين طرح خاتمه يافت.
يکي از فعاليتهاي مهم بنياد، کمک به بهبود وضع تفريحات کودکان بود. در سال 1979 بنياد در چهارچوب سال بين المللي بچهها سميناري با عنوان «تجربهي وقت آزاد بچهها» برپا کرد. پس از آن با حمايتهاي مالي تجهيزات تفريحي را براي محلهاي تفريحي و آموزشي کودکان فراهم نمود و در همين ايام، بنياد از طرح «تعطيلات با کيفيت براي همه» که گامي در جهت تعميم و همگاني کردن امکانات تفريحي و مسافرتي بود حمايت کرد.
اهتمام به بازي و سرگرمي کودکان موجب شد که بنياد، سميناري در شهر تور فرانسه به سال 1979 با عنوان «بچههاي جهان روستايي» برگزار کرد و در پي آن، مسابقهاي در سطح کشور با عنوان «بچهها، شهر، روستا» انجام گرفت.
در سال 1987 با همکاري مجلات بچهها، مسابقهاي برگزار نمود و در ايجاد 250 مرکز تفريحات کودکان در فضاي آزاد حمايت کرد. اين برنامه در سال 1990 با يک ملاقات و نشست در سطح ملي و چهار نشست در سطح منطقهاي و با انتشار يک کتاب خاتمه يافت.
از برنامههايي که هم اکنون نيز ادامه دارد ميتوان از ايجاد بخشهايي جهت ارايهي خدمات کمک آموزشي به بچهها در جهت کمک به زنان بيسرپرست و کمک به حل مشکلات خانوادگي و مناقشات رواني ميان فرزندان و والدين نام برد. با توجه به آمار بالاي طلاق و مشکلاتي که ملاقات ميان فرزندان و والدين جدا شده ايجاد ميکند، محلهايي ساخته شد تا به سان يک مرکز اقامتي امکان ملاقات والدين جدا شده با فرزندانشان را در محيطي به دور از اغتشاشات و شلوغيهاي خانوادگي فراهم سازد.
سال 1992 تلاش شد تا انجمنهاي «کمک به بچههاي مورد اذيت و آزار قرار گرفته» گسترش کمي و کيفي بنمايند. در همين سالها مکانهايي ساخته شد تا اين گونه بچهها را به طور موقت بپذيرند. سال 1994 با استمداد از متخصصان، برنامههايي براي آموزش خانواده در جلوگيري از خشونت و براي مساعدتر ساختن جو خانوادهها تدارک ديده شد، در اين زمينه تلاش گستردهاي نيز در سالهاي بعد انجام پذيرفت.
سال 1999 بيش از 10 ميليون فرانک بودجه در رابطه با اين بخش هزينه شد. پروژهي «خانوادههاي داراي مشکلات بزرگ رواني» براي اولين بار در سطح وسيعي اجرا شد. در مورد جلوگيري از خشونت در خانواده، دو سوم فعاليتهاي بنياد پيشگيري و مراقبت از ايجاد چنين فضايي بود. بنياد ابتدا در پاريس و سپس در شهرهاي ديگر موزه و نمايشگاهي با عنوان «سکوت، خشونت» برپا کرد و مخاطب برخي اين نمايشگاهها، کودکان خردسال بودند تا به شکل غير مستقيم، تحت آموزشهاي ضد خشونت قرار گيرند. در اين سال بيش از 1300 کودک آموزش مستقيم ديدند و در اين زمينه شش کتاب داستاني منتشر شد، و بيش از 10 هزار نسخه آن به فروش رفت. در سال 2000 مسابقهاي بين المللي براي مدارس در رابطه با خشونت برگزار شد و هدف از آن ايجاد حساسيت بين بچهها در مورد اين موضوع بود. بنياد به پروژههايي که جهت رفع خشونت در شهرکها و محلههاي حساس انجام ميگرفت، کمکهاي بسيار کرد و در برخي موارد حتي تا 100% هزينه را تأمين کرد. در سال 1999 بنياد 21 پروژه در رابطه با ايتام اجرا کرد، منازلي جهت اسکان بچههاي آواره ساخت و بورسهايي به بچههاي يتيم اختصاص داد.
معلولان
در سالهاي بعد با برنامهي «زندگي به گونهاي ديگر» اين خدمات در اختيار معلولين قرار گرفت: در اختيار قرار دادن
شخص همراه و مددکار، کمک به تأسيس آپارتمانهاي ميانه که نقش واسطهاي دارند و به بيماران ذهني کمک مي کنند تا پس از خروج از بيمارستانهاي رواني و قبل از بازگشت به منزل، خويشتن را با شرايط زندگي جديد منطبق سازند، کمک به دستيابي معلولين به سرويسهاي تفريحي و فرهنگي و آموزشي، کمک به شغليابي مناسب براي آنان (به عنوان مثال اشتغال نابينا به عنوان تلفنچي)، کمک به حضور و بهرهوري آنان از فنون پيشرفته و رايانه، توزيع بورس از 10 هزار تا 25 هزار براي کمک به پروژههاي شخصي معلولين.
سالهاي دههي نود به امور فرهنگي معلولين توجه ويژهاي شد. انشتار راهنماي پاريس با توجه به نيازها و امکانات قابل دسترسي براي معلولين، کمک به نشر کتب ويژهي نابينايان نمونهاي از اين برنامهها بود. شرکت در سمينار «معلوليت، مطالعه و کتابخانه» در دانشگاه پاريس دهم، شرکت در کميسيون معلولين به هنگام بناي کتابخانهي ملي فرانسه، شرکت در کميسيون بناي محلهاي آموزشي و منطبق کردن آن با نيازهاي معلولين، از قبيل سيستم صوتي براي کم شنوايان و دسترسي به صندلي چرخدار، حمايت از طرحهايي که موزهها را براي همگان قابل دسترسي مينمايد، همکاري با سازمان ميراث ملي براي قابل دسترس کردن تمام بناهاي ملي، نمونهاي از اين فعاليتهاست. به همين دليل بنياد، اولين سمينار بين المللي «موزه و معلولان» را در سال 1988 در يونسکو با حمايت جامعهي اروپا و موزهي فرانسه برگزار کرد. در اين نشست 250 متخصص امور موزه و معلولين و ساير متخصصان حضور داشتند، نتيجهي سخنرانيهاي سمينار نيز منتشر شد.
براي بررسي کلي مشکلات معلولان به هنگام سالمندي و ارايهي راهحل، گروه مطالعاتي در زمينهي «معلولان و سالمندي» تشکيل شد. در همين زمينه با گروه خبرگان «ماستريخت» مشارکت و همکاري شد. از گروه متخصصان بين المللي براي شرکت در سمينار مربوطه استقبال گرديد. وسايل حمل و نقل عمومي با ايجاد تغييرات مناسبي براي همگان قابل دسترس شد و افرادي به عنوان همراه در اختيار ناشنوايان و نابينايان قرار داده شدند. بودجهي سال 1999 در اين بخش حدو شش ميليون فرانک بود. ايجاد شبکههايي براي کمکهاي محلي به معلولان، نوسازي ساختمانهاي محل سکونت معلولان براي قابل دسترس نمودن ساختمان براي آنها، پذيرش و دادن خدمات اجتماعي و پزشکي به معلولان از مهمترين برنامههاي اين سال بود. «تلاش براي ورود آسان به زندگي بزرگ سالي» کودکان معلول را از جهت رواني و جسماني آماده ميسازد تا آسانتر وارد زندگي اجتماعي بزرگ سالان شوند و هم مشکلات ويژهي خويش را در زندگي بزرگ سالي بشناسند و راهحلهاي کنار آمدن با اين مشکلات را بياموزند.
امداد بين الملل و خدمات اورژانس در جهان سوم
به جاي صدور فن آوري غرب بر کشورهاي جهان سوم، تلاش شد تا فن آوري بومي بر اساس نيازها و تواناييهاي منطقهاي و محلي توسعه يابد. آموزشهاي بهداشتي مثل پرستاري و رعايت بهداشت توسعه يافت. حساسيت خانوادهها و مخصوصا مادران نسبت به بهداشت و سلامت کودکان جلب گرديد. مدارس شبانه روزي و مهدکودک ساخته شد. کمک به بازسازي شهر زلزلهزدهي پازتيسا در گواتمالا، آموزش و سواد آموزي در اردوگاه مهاجران آسياي جنوب شرقي در تايلند و براي جوانان مهاجر در فرانسه، کمک به قربانيان خشکسالي در درهي رودخانهي سنگال و در بخشي از ماداگاسکار که قرباني مديريت بد اقتصادي شده بودند از برنامههاي اين دوره محسوب ميشود.
بعدها سياست بنياد بر همکاري متقابل با انجمنها و گروهاي محلي شکل گرفت. در سنگال 130 روستاي درهي رودخانه، انجمن تعاون درست کردند و در ماداگاسکار نيز بنياد با همکاري انجمنهاي محلي در زمينهي بازيابي منابع
طبيعي (آب، خاک، انرژي)، توليد (ماهگيري و تعاونيهاي کوچک صنعتي)، فن آوري مطابق شرايط بومي، آموزش (سواد آموزي) و بهداشت فعاليت کرد. در فيليپين و سنگال نيز به وسيلهي وام و اعتبارات به مدد کشاورزان برخاست.
شناسايي و اسکان و بازپروري بچههاي خياباني (در شهرهايي مثل سنلويي ماداگاسکار و شهرهاي مراکش) بخشي ديگر از فعاليتهاي بنياد است.
سازماندهي انتقال تجربيات از شمال به جنوب و سازماندهي ملاقات ميان 150 مسؤول شرکتهاي تعاوني 55 کشور از پنج قاره از ديگر زمينههاي فعاليت بنياد است که منجر به همکاري سازمانهاي غير دولتي (NGO) جنوب و و شمال شد.
برخي از کمکهاي بنياد در وضعيت اضطراري عبارت است از حمايت از آسيب ديدگان کلمبيايي در پي غرق شدن آرمرو (ARMERO) در سال 1985 و حمايت و امداد از کشورهاي ساحلي در پي تهاجم ويران گرايانه و ملخهاي مهاجم در سال 1986، حمايت از کردهاي عراقي قرباني جنگ در سال 1990، کمک به آسيب ديدگان طوفان بنگلادش در سال 1991 و 1992، کمک به پناهندگان عشاير و نيمه عشاير سومالي در شمال شرقي کنيا در 1992 و کمک به پناهندگان نيامي نيجر در سال 1992.
کمکهاي اضطراري در اروپا نيز صورت پذيرفته است؛ مثل کمک به مردم روماني در سالهاي 1992 - 1990 و کمک به کشورهاي يوگسلاوي سابق در سال 1992 و پس از آن. در داخل فرانسه نيز در مواردي به آسيب ديدگان از سيل کمکهايي شده است. بودجهي سال 1999 در اين بخش بيش از سه و نيم ميليون فرانک بود. تلاش شد اين بودجه با همکاري ارگانهاي محلي مصرف شود و همکاري نزديکي با سازمانهاي غير دولتي (NGO) برقرار شد. امروزه بيش از 50 ميليون انسان در جهان مجبور به مهاجرت شدهاند و 60% آنان کودکان و خردسالان هستند. در اين سال طرحي براي استحکام پيوندهاي خانوادگي ميان اعضاي خانوادههاي کشورهاي جهان سوم اجرا شد. بودجهاي پنج ميليون فرانکي براي کمک به خانوادههاي مهاجرين و آسيب ديدگان از جنگ بالکان اختصاص داده شد. در آمريکاي لاتين، خانههاي مسکوني همگاني ساخته شد و نسبت به امنيت بهداشتي و خوراکي آنان طرحهايي اجرا شد. در پي جاري شدن سيل در جنوب فرانسه، بودجهاي يک ميليون و دويست هزار فرانکي براي کمک به سيل زدگان اختصاص داده شد.
بهداشت و سلامت همگاني
از سال 1987 با مشارکت مالي در تهيه و پخش فيلمهاي آموزشي تلاش تا کودکان با برخي بيماريها و راههاي پيشگيري و علاج آن آگاه شوند (به عنوان نمونه مشارکت مالي و در تهيهي فيلم «ژولي شش ساله») بنياد در تهيه و توزيع اقلام فرهنگي براي کودکان بستري شده گامهاي اساسي برداشت. در فرانسه انجمني با نام «انجمن لبخند پزشکان» وجود دارد که با تهيهي برنامههاي شاد و کمدي و حتي با آوردن دلقک در بخش اطفال بيمارستان تلاش ميکند تا محيط خشک و جدي بيمارستانها را براي کودکان قابل تحمل سازد. بنياد با اختصاص کمکهايي به اين انجمن، تسهيلاتي براي فعاليت آن فراهم ساخت. علاوه بر اين، به ساير انجمنهايي که دواطلبانه عهدهدار فعاليتهاي آموزشي و تفريحي براي کودکان بستري شده بودند نيز کمک شد.
با آمدن فن آوريهاي نوين و شبکههاي رايانهاي از سال 1988 بنياد با راهاندازي شبکههاي داخلي در بخش اطفال، هم امکان اطلاع رساني و آموزش کودکان بيمارستاني را فراهم ساخت و هم اوقاف فراغت آنان را با بازيهاي کامپيوتري پر کرد.
در پي گسترش و شيوع بيماري ايدز، بنياد از سال 1989 به انجمنهايي که در جهت اسکان و پذيرش بيماران مبتلا به ايدز فعاليت ميکنند، کمکهاي شاياني کرد. از سال
1992 با چهار انجمني که در زمينهي رفع نيازهاي بيماران مبتلا به ايدز فعال هستند، همکاري مستقيم کرد. در همين سال به بيماران علاج ناپذير و صعب العلاج توجه ويژهاي شد و تلاش گريد تا با روشهاي علمي، دردهاي روحي آنان و خانوادههايشان تسکين يابد. کمک به افراد بيخانمان براي دسترسي به دارو و درمان از برنامههاي بنياد در سالهاي 1985 تا 1988 بود. سال 1990 طرحي تحقيقاتي بر روي جوانان مشکلدار (بستري شده يا جواناني که مبادرت به خودکشي کرده بودند.) انجام شد. هدف اين پروژه، يافتن راهکارهاي مناسب براي پاسخگويي به نيازهاي جوانان و حل مشکلات آنان بود. دو سال بعد اين پروژه تکميل و واحدهاي پزشکي و روان پزشکي در بيمارستانها تأسيس شد. اين واحدها افراد مشکلدار را تحت مراقبتهاي ويژهي رواني قرار ميدادند. در سال 1992 براي رسيدگي به بهداشت کودکان برنامهريزي گرديد. در اين مجموعه برنامهها، آگاهيهاي لازم و مورد نياز در مورد حاملگي، زايمان و تغذيه از شير مادران به اطلاع زنان رسانيده شد. در سال 1994 برنامههايي براي بهبود پذيرش بيمار در بيمارستانها طراحي و اجرا شد. در طرح «شهر، بيمارستان» شهروندان متمکن تشويق ميشدند که هر کدام، هزينهي بيمارستاني و درمان يک بيمار مستمند را عهدهدار شوند و تسهيلاتي نيز براي اسکان خانوادههاي بيماران بستري شده در اختيار خانوادهها قرار داده شد. نوجوانان بستري شده نيز تحت حمايت و مراقبت روان شناسان قرار گرفتند تا عبور از وضعيت بحراني براي آنان تسهيل شود.
در سال 1999 بودجهي اختصاصي کمک به بيماران ايدز براي برقراري ارتباط آنان با جامعه و نيز کمک در تهيهي داروهاي ضروري، مبلغ چهار و نيم ميليون فرانک بود. به سازمانهايي که داوطلبانه به اين بيماران کمک ميکردند. يارانههايي تعلق گرفت. امکانات ورزشي از قبيل اسکي، تيزاندازي، دوچرخه سواري، شنا و گلف براي کودکان بستري شده فراهم شد. به طرحهايي که جهت کاهش درد بيماران مطالعه ميکردند کمکهايي اعطا شد. بيش از پنج ميليون فرانک براي کمک به بيماران لاعلاج و همراه نمودن يک همراه براي واپسين ايام آنها هزينه شد. بنياد بنا دارد در سال 2001 سميناري در اين زمينه برگزار کرده و به جمع بندي نتايج اين طرح بپردازد. حدود شش ميليون فرانک براي بهداشت، مراقبت و پيشگيري جوانان هزينه شد. اين برنامهها با همکاري مدارس انجام شد. بخشهاي ويژهاي براي رسيدگي به مسألهي خودکشي و براي کمک و نجات جواناني که قصد خودکشي داشتند يا بدان مبادرت کرده بودند شکل گرفت.
تحقيقات پزشکي و علمي
از سال 1974 همه ساله يک جايزهي علمي به محققي داده ميشود که بتواند پيامش را به بهترين شيوه به گوش جهانيان برساند. اين جايزه از سال 1985 «جايزهي موريس پروس» ناميده شد.
کمک به تجهيزات آزمايشگاههاي مربوط به تولد اطفال و تحقيقات مرتبط با کروموزوم انجام گرفت. اين تحقيقات بنياد را به اين نتيجه رسانيد که جهت جلوگيري و پيشگيري از رفتارهاي نابهنجار کودکان توجه خود را به دو نکته معطوف دارد: در مرحلهي اول، حل مشکلات مربوط به زايمانهاي مشکل و سپس ايجاد فضاي مناسب زندگي خانوادگي بود. زيرا تحقيقات نشان داد که، هم زايمان سخت و هم روابط خشن والدين در منزل، تأثيرات مخربي بر شکل گيري شخصيت رواني کودکان دارد. سال 1982 بنياد در درون خويش بنياد جديدي براي کمک به بيماران لوسمي تشکيل داد و به محققان در اين زمينه نيز کمک کرد. پس از آن بنيادهاي جديد و فعالي براي کمک به بهبود وضعيت درمان و رسيدگي به اوضاع کودکان بيمار و حمايت از تبادل و انتقال تجربيات محققان و پزشکان تشکيل و با برگزاري کنفرانسهاي بين المللي و اعطاي بورس به محققان و پزشکان خارجي گامهاي مهمي در اين زمينه برداشته است.
در سال 1999 بودجهي اين بخش 27 ميليون و هفت صد هزار فرانک بود. سرطان که سبب 30% مرگ و ميرها در فرانسه است از موضوعات مورد تحقيق بنياد در اين سالهاست. در اين رابطه به متخصصان و پزشکان بورسهاي تحصيلي و تحقيقي داده ميشود و در اين زمينه بنياد به پايانامههاي برتر کمک هزينههايي اهدا ميکند.
امور فرهنگي
اهداي جايزه به کتب، بخش ديگري از فعاليتهاي فرهنگي بنياد است. جايزهي پول والري به کتبي داده ميشود که از جهت منبع و ارجاعات غني باشند. يک جايزهي ادبي هنري به آلبوم، کتاب، داستان، رمان و سرگرميهايي که براي نوجوانان مفيد باشد و تعلق ميگيرد. بنياد براي پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان سرمايه گذاري و از ايجاد و توسعهي کتابخانهها توسط شهرداريها و مدارس و سازمانهاي خصوصي حمايت کرد. بين سالهاي 1981 و 1985 به بيش از 300 طرح فعال کردن کتابخانهها کمک شد، بيشتر اين طرحها توسط دواطلبان و به شکل خوجوش آغاز شده است.
از سال 1983 تا 1988 به آثار باستاني و ملي توجه خاصي شد. به کتابخانهي ملي براي خريد کتب خطي کمک و از نقاشيهاي قرون وسطي ميکروفيلم تهيه شد. «مسابقهي آثار ملي» براي قابل استفاده کردن آثار و بناهاي ملي برگزار شد. به مالکين اين بناها کمک شد تا اين بناهاي باستاني و ملي را احيا کرده و امکان بازديد علاقهمندان را فراهم سازند. ساختمانهاي روستايي قديمي مرمت شد و به صورت ژيت (GITE) براي اسکان مسافران درآمد.
«بنياد» طرحي ارايه کرد تا گسيختگي ميان هنرمندان و عصرشان برطرف شود. هدف اين طرح نزديک کردن هنر و هنرمند با جامعه بود. واسطههايي به عنوان «سفارش دهندهي آثار هنري» نقش رابط ميان هنرمند و جامعه را ايفا کردند. در اين طرح، بنياد استقلال اين واسطهها را تضمين و يا خود نقش واسطه را اجرا کرد. به هر حال واسطهها ناظر حسن اجراي کار هستند. لذا براي نظارت بيشتر بر آثار هنري، بنياد در شهرستانها نيز شعبههاي نظارتي مشخص کرد. واسطهها به هنرمندان کمک ميکنند تا شرايط خلاقيت و آفرينش اثر فراهم گردد. اين گونه آثار بايد بازگو کنندهي حوادث تاريخي و اجتماعي معاصر باشند که بر زندگي بشر معاصر تأثير گذاشته است. اين آثار، وجدان جمعي معاصر را تشکيل ميدهند و آفرينندهي «هنر معاصر» هستند. از سال 1994 بنياد اين واسطهها را براي بازاريابي آثار هنري و گرفتن سفارش به کارگرفت. واسطهها ظرفيت خريد و جذب بازار را مطالعه کرده و هنرمندان را مطلع ميساختند که شهرداري و مؤسسات دولتي و خصوصي و يا مشتريان خصوصي چقدر ميتوانند در زمينهي آثار آنها سرمايه گذاري کنند. يکي ديگر از فعاليتهاي بنياد در اين زمينه، تحقيق در مورد شيوههاي جديد آموزش تاريخ هنر براي دانش آموزان و دانشجويان است.
در سال 1999 بودجهي امور فرهنگي و بنياد حدود هشت ميليون فرانک بود. در اين سال بخش واسطهها و سفارش دهندههاي آثار هنري تقويت شدند. شهروندان هنر دوست، شهرداريها، شرکتها، بازرگانان و منتخبان محلي مردم، به عنوان سفارش دهندههاي اصلي آثار هنري مورد توجه قرار گرفتند و ارتباط آنان با هنرمندان گسترش يافت. بنياد با اجراي اين طرح فرصتي مغتنم براي هنرمندان فراهم کرد تا از کنج کارگاههاي خود وارد اجتماع شده و با آفرينش آثاري مطابق ذوق سفارش دهندگان به آثار خويش روح «معاصر بودن» را تزريق کنند. اتحاد اروپا فرصتي فراهم کرد تا اين تلاشها فراتر از مرزهاي کشور به ساير نقاط اين قارهي قديم سفر کنند. بنياد با همکاري برخي نويسندگان تلاش کرد تا برخي حوادث مثل نسل کشي رواندا براي ثبت
اين فاجعه در حافظهي تاريخي بشر به صورت آفرينشهاي هنري جاودانه کند.
برنامههايي بنياد براي حفظ محيط زيست در سال 1972 آغاز شد. در سالهاي آغازين، مهمترين برنامهي بنياد براي کمک به حفظ محيط زيست، اطلاع رساني همگاني و حساسيت آفريني عمومي بود. بنياد براي تهيهي فيلمهاي حساسيت آفرين و جلب حمايت از زيباييهاي طبيعي، سرمايهگذاري کرد. در سال 1972 با کمک صندوق ملي بناهاي تاريخي «انجمن ملي فرانسه، فرهنگ، ملاقات و اقامت» تأسيس شد.
در اين زمينه برنامهي اصلي بنياد سرمايه گذاري کلان نبود بلکه به جاي مصرف اموال موقوفه و خيريه در جهت فعاليتهاي مستقيم حفظ زيست، اين سرمايهها را در جهت بسيج عمومي شهروندان هزينه کرد. به عبارتي ديگر، هدف اوليهي بنياد، نيروي انساني و همت والاي بشري، چه به شکل فردي و چه در قالب سازمانها و انجمنها بود. در اين راستا برنامهي کلي بنياد در چهار محور خلاصه ميشد:
- برانگيختن احساس مسؤوليت شهروندي در جهت پيريزي شالودههاي اوليهي روابط متقابل انسان و طبيعت؛
- ايجاد شکل جديدي از فضاي طبيعت که همگام و پاسخگوي نياز بشر معاصر باشد.
- تشکيل قطب مرجع براي آموزشهاي محيط زيستي؛
- توسعهي روستايي مردمي و پايدار در اروپايي گسترده.
در اين زمينه اهداف و فعاليتهاي کوتاه مدت زيادي انجام شد. ما نمونههايي از اين فعاليتهاي مقطعي را يادآوري ميکنيم. براي حفظ حرفهها و بناهاي سنتي تلاش گستردهاي صورت گرفت (مثل برگزاري مسابقه و اهداي جايزه براي نانواييهايي که بناي سنتي و ابزار حرفهاي قديمي را حفظ کنند و فرانسهي قديم را به نمايش گذارند). با همکاري تلويزيون مسابقهاي براي دانش آموزان برگزار شد که فيلمي با صداگذاري در طبيعت براي هارموني طبيعت بسازند. در همين رابطه با همکاري «اتحاديهي مراکز تفريحي ايام تعطيلات» مسابقهي ديگري با عنوان «ارزش جوانان» براي نوجواناني که تعطيلات را در مراکز تفريحي ميگذرانند ساخته شد که به نگرشي به حوادث روستا يا سنن زندگي آنان و اختراعات و ابتکارات و روستانشينان تهيه شده بود.
مسابقهاي نيز در زمينهي عکاسي با همکاري شرکت کداک و هواپيمايي فرانسه و جتتور در مورد مناطق کرانهاي برگزار شد.
بنياد تلاش کرد تا راهحلهايي به شهرهاي مختلف ارايه بدهد تا بتواند با حفظ ويژگيهاي طبيعي و سنتي بر مشکلات صنعتي و اقتصادي غلبه پيدا کنند. در اين زمينه بين سالهاي 1973 و 1975 براي شهرهاي کمتر از ده هزار سکنه که با حفظ محيط زيست رشد اقتصادي داشتهاند مسابقهاي با عنوان «توسعه و هماهنگي شهرهاي کوچک» برگزار شد. در سالهاي 1977 و 1978 براي شهرهاي تا بيست هزار نفر که در کنار حل مشکلات صنعتي توانسته باشند با سالم نگاه داشتن محيط زيست در صنعت جذب گردشگران فعاليت داشته باشند با عنوان «مناطق ساحلي و کرانهاي» مسابقهاي برگزار شد.
از فعاليتهاي ديگر بنياد توجه به حل مشکلات متفاوت بچهها در زندگي روستايي و شهري و هماهنگي آنان با طبيعت پيرامون خويش بود. سال 1979 با طرح پروژهي «بچهها در شهر» به محلهها و شهرداريها کمکهاي آموزشي و عملي لازم داده شد تا در شهرسازي فضاي مورد نياز بچهها فراهم شود. مسابقهي «بچهها، شهرها، روستاها» براي جلب توجه منتخبين شوراهاي محلي و مسايل مربوط به فضاي مورد نياز بچههاي شهري و روستايي برگزار شد.
ميدانيم که يکي از مشکلات امروز بشر، ايجاد هماهنگي ميان سيمان و آجر، و آهن با طبيعت است. بنياد در سال 1974 با اجراي يک برنامهي ده ساله تلاش کرد تا مطالعات فني و اجتماعي لازم براي ساختن ساختمانهاي محکم و ايمن روستايي به وسيلهي مصالح ساختماني طبيعي روستاها انجام پذيرد. اين پروژه «ساختمان کشاورزي و روستايي» ناميده شد. بنياد، کميتهاي از گروههاي مطالعاتي ما بين وزارتخانههاي مربوط تشکيل داد. فعاليت اين گروهها عبارت بود از: ايجاد شغل براي معماران روستايي، کمک به اشتغالات روستايي، کمک به همکاري معماران و مهندسين و کارشناسان چوب، کارآموزي و بازآموزي متخصصان معماري، طرحريزي معماري جديد روستايي، تشويق به کارگيري چوب در ساختمانهاي روستايي، پيگيري تحقيقات مربوطه و انتشار گزارشهاي آن. بنياد در سال 1982 فعاليتهاي خود را کاهش داد و از برنامههاي
«B.A.P» حمايت کرد و دو سال بعد به فعاليت خويش در اين زمينه خاتمه داد.
بنياد در مورد محيط زيست، فقط به حفظ محيط زيست فرانسه نميانديشد، بلکه فعاليتهايي در برخي کشورهاي جهان سوم نيز انجام ميدهد. به عنوان نمونه ميتوان از فعاليتهاي بنياد در سال 1989 نام برد. در اين سال بنياد ديسکتي از موزيک محلي ماداگاسکار با نام «موزيک و محيط زيست» تهيه و توزيع کرد. منافع و عايدات آن به نفع جنگلهاي ماداگاسکار هزينه شد. در همين سال به طرح انرژي خورشيدي سنگال کمک کرد در برخي از کشورهاي جهان سوم به احياي مزارع، گاو و گوسفند داري کمک کرد. به فرشبافهاي مراکشي نيز کمکهايي اختصاص داد.
در سال 1989 بنياد برنامهاي را با عنوان «زمين، منابع طبيعي و اشتغال» با هدف حمايت از اشتغالزايي مناطق روستايي آغاز کرد. در اين برنامه از انجمنها و سازمانهايي که در مناطق محروم با استفاده از امکانات محلي و طبيعي موجب توليد اشتغال شوند، حمايت کرد. پروژههاي زيادي مطرح شد و کميتهي مربوطه پروژههايي را که از حمايت و پشتيباني مقامات محلي برخوردار بودند، در اولويت قرار داد. در نهايت 35 پروژه پذيرفته شد. در اين مورد ميتوان از طرح حمايت از شرکت تعاوني بهره برداري از چوب پنبه در مناطق پيرنه فرانسه، و طرح استفاده از گياه عرعر در اسانس سازي صنعت عطر و ادوکلن نام برد.
پس از آن فراخواني طرحها شدت يافت. مثل فراخواني طرح استفادهي بهينه از ماشين در چيدن محصولات کشاورزي توليد اسانسهاي جديد معطر، قابل استفاده کردن زمينهاي غير قابل استفاده. در سال 1991 پس از بررسي گروههاي مربوطه، از ميان پروندهي نامزدها و طرحها، 270 طرح پذيرفته شد و 64 طرح رد شد.
سال 1993 پروژهي «محيط زيست، و چند حرکت روزانه» براي تهيه و توزيع ابزار آموزش محيط زيست آغاز به کار کرد، در اين طرح تلاش شد تا به نوجوانان آموخته شود که آنان نيز با چند حرکت روزانه ميتوانند نقش مهمي در حفظ محيط زيست ايفا کنند. سال 1994 ابزارهاي کمک آموزشي محيط زيست براي اطفال، به مقدار وسيعي تهيه و بين آنان توزيع شد. از طرح بازيافت زبالهها حمايت و شکبهي متخصصان اکولوژي براي حمايت از سازمانهاي حامي محيط زيست تشکيل گرديد. باغ برانفر که تحت مالکيت اختصاصي بنياد درآمد با همکاري بنياد خيريهي نيکلا هولت، محل اختصاصي آموزشهاي مربوط به محيط زيست شد. در اين پارک مرکز و قطبي براي آموزشهاي محيط زيست در منطقه در نظر گرفته شده است که در سال 2002 به ثمر خواهد نشست. بنياد از سال 1996 با بنيادها و سازمانهاي محيط زيست خارج از فرانسه همکاري کرد. اين همکارهاي غالبا در اروپا بود، اسپانيا، ايرلند، اسلووني و مجارستان از جمله کشورهاي اروپايي بودند که بنياد با سازمانهاي محلي آنها همکاري کرد. تلاش شد تا گفت و گوي مناسبتري ميان سازمانهاي محيط زيست و نهادهاي دولتي برقرار شود.
در سال 1997 در منطقهي بروتان فرانسه فعاليتهاي مشترکي با نهادهاي محلي براي حمايت بهينه از محيط زيست صورت گرفت. سپس در سال 2000 اين فعاليتها به مناطق ديگر نيز گسترش يافت. در اين فعاليتها تلاش شد تا فضا، آب، خاک و منابع طبيعي ديگر مورد استفادهي مناسبتتر قرار گيرند. گروههاي مختلف مرتبط با طبيعت مثل کشاورزان، ماهيگيران، شکارچيان، جهانگردان، کوهنوردان، مدافعان محيط زيست، طبيعت شناسان و متخصصان ديگر و سازمانهاي مربوطه با اهداف متفاوت به همکاري مداوم فراخوانده شدند. از جهت مالي، بنياد به طرحهايي که براي ارزشيابي طبيعت است کمک کرد. در سال 2001 تلاش دارد که اين فعاليتها را گسترش داده و شبکههايي براي همکاري ميان کساني که به طبيعت سر و کار دارند ايجاد شود.
از آخرين پروژههاي بنياد، حمايت از توسعهي باغ داري مشترک و ايجاد باغچههايي با همکاري شهروندان است. برخي از اين باغچهها در حومهي شهرها قرار دارد و شهروندان پس از کار در محيط اداري و يا صنعتي شهر، ساعات فراغت را به اين گوشههاي خلوت دنج پناه ميبرند و چون اين باغچهها به صورت قطعاتي کوچک در اجارهي آنان قرار دارد احساس مالکيت ميکنند و رابطهاي مستقيم با اين قطعه از طبيعت ايجاد ميکنند. در سال 1999 پنجاه طرح در اين زمينه توسط بنياد حمايت شدند. بعدا اين فعاليتها به شکل شبکهاي ملي گسترش يافت و شهروندان ضمن تبادل اطلاعات از آخرين دستاوردهاي باغ داري آگاه ميشدند.
بنياد اميدوار است از طريق اين طرحها به بخش فراموش شدهي بشري توجه کند. زيرا بشر امروز ضمن کار و تلاش در محيطهاي تصنعي، در فضايي از آسمان خراشها زندگي ميکند که کمتر طبيعي هستند و کمتر با طبيعت سر و کار دارند، اين ياغچهها از يک سو انسان را با طبيعت مرتبط ميسازد و از سويي ديگر فضاي شهرها را که با آجر و آهن و سيمان شکل گرفته است با فضاي سبز و زنده طبيعت متصل ميسازد.
اين مختصري از فعاليت يک بنياد وقف و امور خيريه بود. ديديم که تلاشهاي اين «بنياد» فراتر از چهارچوبهاي سنتي امور خيريه بود، و مطمئنا يکي از رموز موفقيتش همين «به روز بودن» است. اگر اين بنياد فقط به شستن قبرهاي اموات و آباداني قبرستانها و يا احيانا به روشن کردن شمع در کليساها اکتفا ميکرد آيا به چنين موفقيتهايي دست مييافت؟ و آيا نسل جديد حاضر ميشد در اين زمينه سرمايه گذاري کند؟ امروزه غرب، دنياي اموات نيست بلکه جهان زندگان است در غرب آنهايي موفق هستند که زنده باشند و بخواهند زنده بمانند. واقفان ميخواهند خود زنده بمانند، اموالشان زنده بماند، و با زنده ماندن اموال، خود نيز به زندگي معنوي خويش ادامه دهند. ولي با نذر شمع براي کليسا و يا وقف و حبس زمينهاي آباد براي اربابان کليسا نه تنها احساس زنده ماندن ندارند بلکه گمان دارند خود همراه با اموالشان ميميرند. وقفي زنده ميماند که براي «زندگي» و براي «خوب زندگي کردن» باشد. شايد شما نيز طرحهايتان زنده و جوان باشد. شايد شما هم پس از مطالعهي اين گزارش همراه با نگارنده آرزوي زنده ماندن موقوفات وطن را داشته باشيد.
پی نوشت:
1- FONDATION DE FRANCE.
2- ذکر اين نکته ضروري به نظر ميرسد که نهاد حقوقي وقف به شکل وقف شرعي که در اسلام مرسوم است در حقوق غرب وجود ندارد. مخصوصا آنکه برخي از فقها در وقف شرط ميدانند که لله (براي خدا) باشد. اگر براي خدا بودن را يکي از شروط وقف بدانيم مسلما امروز در حقوق غربي وقف بدين معنا وجود ندارد. اما دليل قاطعي براي اشتراط نيت خدايي در وقف نيست، آنچه که در نيت وقف از جهت حقوق مطرح است همان نيت تحبيس الاصل و تسبيل المنفعة است. در فقه نيت خدايي داشتن، در رابطه با ثواب و اجر اخروي وقف، شرط شده است (حتي کساني که نيت خدايي ندارند اگر چه از اجر معنوي وقف شرعي محروم هستند اما همين نفس عمل خير، به گمان برخي از دانشمندان اسلامي، خود بيپاداش نخواهد ماند). خلاصه آنکه در حقوق موضوعه، نيت خدايي داشتن شرط نشده است. بنابراين «تحبيس اصل» و «تسبيل منفعت» دو رکن اساسي وقف محسوب ميشود. اين دو رکن در بنيادها و فونداسيونهاي غربي وجود دارد. البته در برخي از اين بنيادها، اموال هبهاي و هدايا نيز در راههاي خيريه هزينه ميشود، ولي قاعدهي کلي اين است که اموال محبوس ميشوند و منافع آنها براي امور خيريه هزينه ميشود. اين «بنياد» همان ترجمان امروزي «وقف» است. اگر چه به دليل اختلافهاي مبنايي سيستم حقوق اسلامي و حقوق غربي، نهاد وقف در اسلام و در غرب کاملا يک شکل نيستند و هر کدام ويژگي خاص خويش را داشته و در چهارچوب اصول نهادين همان سيستم قابل تفسير و توضيح هستند. لذا در ترجمهي فونداسيون ترجيح داده ميشود که آن را به «بنياد وقف و امور خيريه» ترجمه کنيم (ر. ک: فرشتيان، حسن، «وقف در حقوق فرانسه»، ميراث جاويدان، صص 75 - 68، ش 8، تابستان 1376).
3- در زمان تهيهي اين مقاله (نيمهي اول سال 2001ميلادي)، آخرين آمار منتشرهي مربوط به عملکرد سال 1999 بنياد است.
منبع: ميراث جاويدان