وقف در کشور يمن

مسأله‏ي اوقاف اسلامي، پيوسته از توجه خاص مسلمانان در همه‏ي سرزمين‏هاي مسلمان‏نشين بهره‏مند بوده؛ زيرا منابع تازه‏ي آن پياپي وجود داشته است و هرگز متوقف نمي‏شود؛ همچنان که اهداف نهايي آن نيز از زماني که خداوند متعال آيه‏ي (يا ايها الذين آمنوا أنفقوا من طيبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الأرض) (بقره، آيه‏ي 267) و آيه‏ي (لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون) (آل عمران، آيه‏ي 92) را نازل فرموده به زمان خاصي محدود نمي‏شود تا اين که خداوند، وارث نهايي زمين و ساکنان آن شود.
چهارشنبه، 13 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وقف در کشور يمن
وقف در کشور يمن
وقف در کشور يمن

نويسنده: محمد حسن معصومي، قاضي اسماعيل بن علي اکوع

مقدمه

مسأله‏ي اوقاف اسلامي، پيوسته از توجه خاص مسلمانان در همه‏ي سرزمين‏هاي مسلمان‏نشين بهره‏مند بوده؛ زيرا منابع تازه‏ي آن پياپي وجود داشته است و هرگز متوقف نمي‏شود؛ همچنان که اهداف نهايي آن نيز از زماني که خداوند متعال آيه‏ي (يا ايها الذين آمنوا أنفقوا من طيبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الأرض) (بقره، آيه‏ي 267) و آيه‏ي (لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون) (آل عمران، آيه‏ي 92) را نازل فرموده به زمان خاصي محدود نمي‏شود تا اين که خداوند، وارث نهايي زمين و ساکنان آن شود. مقصود حديث شريف از «صدقه‏ي جاريه»، به نظر بسياري از عالمان، همين اوقاف اسلامي است. راستي هم که لبيک گويي مسلمانان به اين پيام الاهي بس پرشتاب بود؛ آن طور که از درآمدهاي حلال خويش استفاده، و به انجام کارهاي نيک اقدام کردند و از اموال و درآمدهاي حلال خود ميزاني را به اعمال خيريه اختصاص دادند و هيچ گاه باب خير و نيکي را که نفع مسلمانان در آن است، بسته نگه نداشتند و پيوسته براي استمرار و سودمندي آن، دارايي‏هايي را وقف کردند تا جايي که وقف، جايگاه ويژه‏اي را در فقه اسلامي به خود اختصاص داده است؛ چرا که درآمدهاي آن در مقايسه با مصارفش فزون‏تر است و هرگز قطع نمي‏شود.
مسلمانان با اين درآمدها، مساجد، تأسيسات، کاروانسراها، مدارس، حوزه‏هاي ديني و منازل (جمع منزله، کلمه‏اي است که در مصر، رواق ناميده مي‏شود و براي اسکان دادن جويندگان دانش اختصاص يافته؛ آن‏هايي که براي آموزش ديدن از روستاهايشان به شهر مي‏آيند و طي مدت تحصيل به مهاجران شهرت مي‏يابند). همين طور بناي سقاخانه‏هايي مربوط به مسجد براي نوشيدن آب که کنارشان حوض بزرگي نيز براي آب خوردن حيوانات در نظر گرفته شده و اين‏ها در شهرها و بازارهاي عمومي که در طول سال به طورمنظم در باديه‏ها و مناطق گوناگون برپا مي‏شود، بنا شده، و نيز ساختن سبل (جمع سبيل که در مناطق يمن به صبل و در جاهاي ديگر به درم شهرت دارد) تا
در جاده‏ها و کوره‏راه‏ها براي حفظ مسافران و نيز سرپناه ايشان در هنگام ريزش باران باشد يا براي اين که دمي بياسايند و خستگي سفر را از تن بزدايند (منزلگاهي براي استراحت) و کنار آن‏ها مواجل (مناهل) است (مواجل، جمع ماجل، به نام صريح به معناي منبع آب معروف است)، و غير از اين‏ها کروف (جمع کريف) يعني گودالي کنده شده در زمين يا حفر شده در تخته سنگ بزرگي است که براي استفاده از آب باران پس از جمع شدن در آن‏ها تعبيه شده، همين طور آرايش کردن زمين براي اين که آماده‏ي رويش گياه شود تا گاو و گوسفند و ديگر چارپايان در آن بچرند و نيز تخت کردن راه‏هاي ناهموار و نگهداري تأسيسات عمومي و تأمين کساني که آن‏ها را مي‏گردانند و سرانجام موقوفات موارد ذکر شده تا غرض از بنا نهادن و آباد کردن آن‏ها حاصل آيد. از جمله مواردي که درباره‏ي مسائل گفته شده قابل ذکر است، مطلبي است که عماره بن علي يمني متوفاي سال 569 قمري در کتاب خود (المفيد في اخبار صنعاء و زبيد) صفحه‏ي 71 مي‏آورد که حسين بن سلامي از جمله موالي دولت زياديه بود و مساجد و مناره‏هايي بنا نهاد و در مناطق باير و دوردست، چاه‏هايي را حفر کرد و کنار جاده‏ها از حضرموت تا مکه‏ي مکرمه علامت‏ها و ستون‏هاي ويژه‏اي را براي مشخص کردن فاصله‏ها و مايل‏ها و فرسنگ‏ها برپا کرد و موقوفاتي نيز براي آن‏ها در نظر گرفت که براي نگهداري و حفظ آن‏ها کفايت مي‏کرد.
از ديگر موارد موقوفه، مواردي است که براي کمک به مردان مجرد و عفيفي که نتوانسته‏اند ازدواج کنند در نظر گرفته مي‏شود تا به منظور پيشگيري از در افتادن در حرام، به آن‏ها پرداخت شود، براي مثال براي اين کار، برخي زيورآلات وقف شده به صورت عاريه به عروسي داده مي‏شود که او و همين طور داماد، توان مالي خريدن آن را براي آراستن و زينت دادن عروس هنگامي که به خانه بخت فرستاده مي‏شود ندارند، وهمچنين از موارد وقف، مواردي است که به آن وقف دواوين (جمع ديوان) گفته مي‏شود و آن مخصوص اطعام دادن به غريبه‏ها مثل در راه ماندگان (ابن السبيل) و کساني است که فرا آمدن شب ايشان را از ادامه‏ي سفر بازدارد و نزديک محل اقامت قومي ديگر توقف کرده باشند. اين‏ها به آن دواوين مي‏آيند و در ديوان که پيش‏تر براي پذيرايي چنين افرادي مهيا شده جاي مي‏دهند و آن طور که شايسته است، آن‏ها را مورد پذيرايي و مهمان‏نوازي قرار مي‏دهند.
ديگر از موارد وقف، اطعام ميهماناني همچون عالمان و فاضلان براي مدت زمان غير معين است و همين طور وقف اموالي که اختصاص داده شده به تعمير ادوات کشاورزي صنعتي شده همچون گاو آهن و ابزارهاي مربوط آن، چنانچه به سبب استفاده‏ي فراوان خراب شده باشند؛ البته اين در زماني است که صاحبان آن‏ها توان پرداخت هزينه‏ي تعمير آن را نداشته باشند، و نيز از موقوفات، موردي است که بنا به نظر فرزند ارشد واقف، وقف مساجد جبريه مي‏شود. سرپرستي اين مساجد بر عهده‏ي خانواده‏ي واقف است، بنابراين از موقوفات آن، بخشي را صرف نيازمندي‏هاي مسجد، و بقيه را ميان ورثه تقسيم مي‏کنند.
از ديگر موارد وقف، مالي است که واقف آن را صرفا براي فرزندانش که مشغول تحصيل هستند در نظر مي‏گيرد تا تحصيل علم در خانواده‏ي آن‏ها موروثي و پيوسته ادامه داشته باشد. بدين ترتيب، هيچ کدام از آن‏ها تا زماني که عالم نشود، بهره‏اي از اين مال نخواهد داشت؛ از اين رو ورثه به تحصيل علم روي مي‏آورند، و حتي فردي از ايشان که به درس خواندن تمايلي از خود نشان نمي‏دهد نيز در عين ناخوشايندي درس مي‏خواند تا از اموال موقوفه‏ي جدش براي اين امر محروم نشود؛ به ويژه اگر جز اين مال موقوفه، چيزي براي گذران زندگي نداشته باشد.
از ديگر موارد وقف، موقوفات درماني است. اين موقوفه براي درمان بيماري‏هاي خطرناکي مثل جذام و امثال آن در نظر گرفته شده؛ البته موارد بي‏شمار ديگري از موقوفات مبارکه نيز وجود دارد که در دنياي امروز ديگر به آن‏ها نيازي نيست؛ چرا که مردم با آمدن وسايل نو زندگي همچون حمل و نقل (ترابري) و لوله کشي آب به منازل و مؤسسات و بهره‏برداري آسان از آن‏ها ديگر به موقوفات مربوط به اين موارد نيازي ندارند؛ از اين رو چنين موقوفاتي به ديگر مصارف مورد نياز اختصاص داده مي‏شود؛ بنابراين، محل مصرف اوقاف خيريه بسيار متنوع و متعدد است؛ اما بايد گفت: سودمندترين و پرثمرترين آن‏ها مواردي است که به منافع عمومي مردم مربوط باشد؛ يعني مواردي که مردم هيچ زماني از آن‏ها بي‏نياز نخواهند شد و پيوسته نيازمند آن‏ها هستند. نکته‏ي قابل توجه اين است که بسياري از موقوفات مناطق شمالي يمن مختص قاريان قرآني است که در مساجد مشهور و ويژه‏اي قرائت دارند. اين موقوفات، ويژه‏ي جامع بزرگ صنعا و جامع امام الهادي در صعده و ديگر مساجدي است که براي ساکنان مناطقي که اين مساجد آن جا قرار گرفته، قداست خاصي دارند، و اين در حالي است که مي‏بينيم اغلب موقوفات مناطق جنوبي و همين طور منطقه‏ي تهامه و حضرموت، وقف قاريان قرآن براي اولياء الله و صالحان است؛ مانند وقف ابن عدوان که مشهورترين است و همين طور وقف رفاعي و عيد روس و ابي بکر سالم و...

اوقاف معروف يمن

وقف کبير

اين وقف به طور عام، ويژه‏ي مساجد است؛ يعني براي ساختن و رسيدگي به مساجد و تعويض فرش‏ها و زيراندازها و تأمين روشنايي و آب رساني به قسمت‏هاي گوناگون آن‏ها و همين طور تأمين مالي متصديان اداره‏ي اين تأسيسات و مؤذن‏ها و امامان (ائمه‏ي) جماعت و خطباي آن جاست. آنچه مخصوص مساجد «صنعا» است، وقف داخلي ناميده مي‏شود که خود سازمان خاصي به نام نظارت (سرپرستي) بر موقوفات داخلي دارد. همچنين متصدي اداره‏ي امور اين سازمان ناظر (سرپرست) وقف داخلي ناميده مي‏شود.
آنچه شامل اوقاف مساجد است يعني آنچه ائمه در يمن بر آن سرپرستي داشتند، وقف خارجي ناميده مي‏شود و سازمان اداري آن را سرپرستي وقف داخلي مي‏نامد. اين اداره‏ي سرپرستي (خارجي و داخلي) بعد از اواخر دوران امام احمد بن يحيي حميدالدين (متوفاي 1382 ق / 1962 م) تحت اداره‏ي سرپرستي واحدي قرار داده شد که وزارت اوقاف عمومي ناميده مي‏شد. در عين حال، وقف داخلي و وقف خارجي همچنان مستقل از يکديگر نگه داشته شدند. اين تقسيم‏بندي صرفا از باب نامگذاري (اسما)، موقوفات زبيد را نيز شامل مي‏شد؛ بنابراين، وقف داخلي همان وقف بزرگ (الوقف الکبير) است که موقوفات موقت و خالص (دائم) را در برمي‏گيرد. و درآمد آن‏ها نيز خرج ائمه‏ي جماعت مساجد وابسته به اداره‏ي اوقاف زبيد و همين طور خطيبان و مدرسان و قاريان قرآن و صحيح بخاري در جامع اشاعر مي‏شود. بخشي از آن‏ها نيز براي کمک به نيازمندان و نگهداري مساجد و ترميم آن‏ها و خدمات مساجد مثلا تأمين روشنايي و آب رساني و حقوق کساني که در آن‏ها کار مي‏کنند و نيز به هزينه‏ي نظارت بر موقوفات اختصاص داده مي‏شود.
وقف خارجي و مصارفش همان مصارف وقف داخلي است که در ضمن، حوزه‏ها (مدارس) علميه و طلاب ساکن آن‏ها را که از خارج از يمن مثلا از سودان و سومالي و اتيوپي و هند براي تحصيل به زبيد مي‏آيند، تأمين مالي و خدمات رساني مي‏کنند. و اما در زبيد، يک نوع وقف ديگر هم هست که به وقف «کوائن» شهرت دارد. و بيشتر موقوفات آن از زمين‏ها و املاک اميران دولت عثماني بوده که براي مدارس آن‏ها در شهر زبيده و حومه‏ي آن وقف شده است. يک سري زمين‏هاي موقوفه نيز مجهول المالک بوده‏اند که ساکنان مناطق نزديک به
آن‏ها پس از فروپاشي دولت عثماني بر آن‏ها دست انداخته‏اند و بسياري از اين املاک در مسوده (دست نويس) امام مهدي بن احمدبن حسن (صاحب مواهب) متوفاي سال 1130 قمري و در مسوده مهدي عباس بن منصور حسين بن قاسم (متوفاي 1189) ثبت است. اين زمين‏ها به دستور امام احمد بن يحيي از دست مالکان صوري آن‏ها گرفته شده و نقشه‏برداري آن صورت گرفته و حد و مرز آن‏ها تعيين شده تا اطمينان حاصل شود که جزو موقوفات است. مساحت اين زمين‏ها هفت هزار «معاد» است و معاد صد «لبنه عشاريه» و هر لبنه ده متر مربع است.
به هر حال، امام احمد حکم به وقفي بودن اين زمين‏ها داد و امر کرد خمس درآمد آن‏ها به اوقاف و چهار پنجم آن به کشاورزاني که اين زمين‏ها در دست آن‏هاست، داده شود تا دستمزد ايشان براي احياي آن زمين‏ها و کشت و بهره‏برداري از آن‏ها باشد.

موقوفات عالمان و محصلان

دين اسلام بيش از هر چيز دانش را مورد توجه قرار داده و مردم را به تحصيل آن تشويق کرده است. و اين به سبب ارزش والاي دانش و تحصيل علم در اسلام است، زيرا نخستين آياتي که بر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) نازل شد، در اين باره است (اقرأ باسم ربک الذي خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الأکرم الذي علم بالقلم. علم الانسان ما لم يعلم).
در حديث شريف آمده است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:
خداوند خير هر کس را بخواهد، به او علم و فهم دين عطا مي‏فرمايد؛ از اين رو نيکوکاران با بخشايش‏گري انفاق مي‏کردند تا علاقه‏مندان به تحصيل در همه‏ي سطوح و رشته‏ها را ياري کرده باشند. آنان اموالي را وقف چنين مواردي کردند تا رضاي خدا و اجر و ثواب الاهي را به دست بياورند؛ از اين رو عالمان و محصلان که سرگرم تعليم و تعلم در مساجد و جوامع هستند و اين، هم اکنون در مناطقي که بيشتر ساکنان آن از مذهب زيدي هادوي هستند، رايج است، موقوفات ويژه‏ي خود را دارند که موقوفات محصلان ناميده مي‏شود، و هر سال يک يا دو بار پس از فصل درو در اختيارشان گذاشته مي شود، و از آن جا که اين موقوفات براي طلاب غريب و مستمند آن هم طي يک سال تحصيلي اختصاص دارد (سال تحصيلي هميشه از اول محرم آغاز تا ماه رجب ادامه دارد و طي دو ماه شعبان و رمضان تعطيل مي‏شود تا دوباره از اول ذيحجه آغاز شود)، از اين رو نيکوکاران شهرها و مناطق گوناگون نان روزانه‏ي طلاب نيازمند را به اندازه‏اي که نياز ضروري آن‏ها را برطرف کند، فراهم مي‏آورند؛ بنابراين، هر کدام از ايشان روزانه دو يا سه قرص نان يا بيشتر دريافت مي‏کنند.
در ضمن از گذشته، عالمان و محصلاني که در مراکز علمي به تعليم و تعلم سرگرم بودند، اموال وقفي ويژه‏اي داشتند که طي هر ماه، در آن مراکز خرج آنان مي‏شد؛ همچنان که در برخي از آن مراکز روزانه، يک يا دو وعده غذا، يکي ظهر و ديگري پس از نماز عصر براي آن‏ها طبخ مي‏شد. و اين‏ها از گذشته تا همين اواخر يکي از عادات مردم بوده است و هم اکنون نيز در ناحيه‏ي يمن سفلي و تهامه و حضرموت و ديگر مناطقي که مذهب شافعي در آن‏جا رايج است، به صورت سنت به آن عمل مي‏شود.
همين طور کساني که سرگرم تحصيل يا تدريس در مدارسي بودند که اواخر قرن ششم هجري و در حکومت ايوبي (626 - 569) به دست ملک معز اسماعيل بن طغتکين بن ايوب (متوفاي سال 598 ق) بنا شدند. ملک معز به سال 549 قمري نخستين مدرسه را در زبيد بنا کرد، و از آن پس مدارس يکي پس از ديگري ساخته شد ؛ به ويژه در عصر دولت رسوليه (858 - 626) دانش چنان شکوفا شد که در سراسر تاريخ يمن نظير نداشت. حاکمان اين
دولت و واليان و اميرانشان و ديگر دولتمردان و حتي زنان بني رسول و کنيزان و غلامانشان همين طور برخي عالمان متمول در ساختن اين مدارس به ويژه در دو شهر «تعز» و «زبيد» و در ديگر شهرها (اما کمتر از دو شهر مذکور) هر کدام در حد توان با يکديگر رقابت مي‏کردند و اموالي را به آن مدارس اختصاص مي‏دادند تا مخارج مدرس و همين‏طور مديراني را که متولي مدرسه آن‏ها را برمي‏گزيد تأمين کند. قسمتي نيز به طلاب اختصاص داده مي‏شد که باز هم واقف، تعداد آن‏ها را معين مي‏کرد. بقيه نيز صرف خدمات، سرويس‏دهي و حفظ و نگهداري و مرمت و ديگر نيازمندي‏ها و در حد لازم صرف افرادي مي‏شد که متصدي انجام اين خدمات بودند.
اين وضع در روزگار دولت طاهريه (923 - 858 ق) که حاکمان و اميرانش طبق سنت دولت رسوليه عمل مي‏کردند ادامه يافت؛ يعني آن‏ها نيز در «جبن» و «رداع» و «مقرانه» مدرسه‏هايي بنا، و به نوسازي مدارس و مساجد قديم شهر «زبيد» و ديگر شهرها اقدام کردند (المدارس الاسلامية في اليمن / اسماعيل بن علي الاکوع) سپس عثماني‏ها سر کار آمدند. آن‏ها براي نخستن بار در سال (1045 - 945 ق / 1635 - 1538 م) بر يمن حکومت کردند. برخي واليان ايشان مدارسي در صنعا و زبيد و ديگر مناطق ساختند. تعدادي تأسيسات عمراني و زمين‏هاي کشاورزي را براي اداره‏ي امور و نگهداري آن‏ها و مخارج دست‏اندرکاران خدمات آن مدارس وقف کردند که امروزه به کوائن شهرت دارند و پيش از اين نيز به آن‏ها اشاره شد.

اوقاف ترب جمع تربت

و آن موقوفاتي است که به ترب (جمع تربت) يا مراقد اولياء الله و صالحان و بزرگان اختصاص داده شده. اين موقوفات براي رسيدگي به آن مرقدها و نظارت بارگاه و صحن و سراي آن‏ها و روشنايي و دود کردن عود در گوشه و کنارشان به مناسبت‏هاي ديني گوناگون در نظر گرفته شده تا آماده‏ي پذيرايي از زائران باشد که به آن جا مي‏آيند؛ باشد که آن‏ها نيز نذورات خود را به سرپرستي و خدام آن جا تحويل دهند، و نيز براي کساني که در آن مرقدها مي‏نشينند و به نيت ثواب رساندن به مدفون آن مرقد، قرآن تلاوت مي‏کنند.
بعد امام متوکل يحيي بن محمد حميدالدين (متوفاي 1367 ق / 1948 م) دستور داد همه‏ي اين اموال را ضبط کرده، در کارهاي بهتر و ضرورتر به مصرف برسانند، آن‏گاه براي اين کار دايره‏ي ويژه‏اي به نام «سرپرستي اوقاف مرقدها» تأسيس، و فردي را درجايگاه سرپرست براي اداره‏ي امور آن‏جا و انجام کارهايش تعيين کرد. از آن پس، موقوفات مذکور صرف نيازمندي‏هاي «المدرسة العلمية» مي‏شد؛ مدرسه‏اي که امام يحيي (سال 1344 ق / 1936 م) تأسيس کرده بود. همين طور بخشي از اموال مذکور را به صورت مستمري به استادان، طلاب، مديران و ديگر کارکنان مدرسه مي‏پرداختند و بقيه‏ي آن نيز صرف اطعام طلاب ساکن در آن‏جا مي‏شد.
پس ازآن، امام يحيي دستور داد اوقاف و ديگر اموالي را که طبق وصيت صاحبانش مي‏بايست در امور خيريه صرف مي‏شد و خود انواع گوناگون و مصارف متعدد داشت، ضميمه‏ي دايره‏ي سرپرستي اوقاف مرقدها (ترب ) کنند، و موقوفاتي را که مورد مصرفش عملا وجود ندارد و واقف آن نيز معلوم نيست به آن منضم کنند. همين طور طبق دستور او، اموال مکارمه (فرقه‏اي از اسماعيليه) به سرپرستي مرقدها (ترب) سپرده شود. امام يحيي، اين اموال را پس از سرنهادن عبدالله علي مکرمي به فرمان او ضبط کرد. عبدالله پيش از آن، فرمان امام سرپيچيده، شورش کرده بود.
امام احمد بن يحيي حميدالدين نيز در دوران ولايتعهدي‏اش (1352 ق / 1933 م) در «صعده» همين کار را کرده بود. او دو ثلث اوقاف مرقدها (ترب) امام هادي يحيي بن حسين (متوفاي 288) در «صعده» را در اختيار طلاب
علوم ديني و استادانشان که در جامع الهادي در صعده به تحصيل و تدريس مشغول بودند قرار داد. وي چنين برنامه‏اي را در استان «حجه» نيز اجرا کرد بدين ترتيب که اوقاف مرقدها (ترب) را به محصلان و استادان جامع شهر حجه اختصاص داد. همين طور اوقاف مرقدها در ناحيه‏ي «تعز» را در اختيار مدرسه‏ي «الاحمديه» قرار داد. بعد در دوران جمهوريت، اوقاف مرقدها (ترب) در حوزه‏ي وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت؛ اما بسياري از آن را نيز برخي چپاولگران به يغما بردند.

اوقاف صوافي

صوافي، جمع «صافيه» و عبارت از املاکي است که حاکمي پس از چيره شدن بر رقيب خود در جنگ از چنگ او بيرون مي‏آورد و ضبط و مصادره مي‏کند؛ همچنان که بر املاک شخصي خود او نيز دست مي‏اندازد؛ به ويژه اگر مذهب او با مذهب حاکم پيشين مغاير باشد. به هر حال، اين اموال اگر در يک مکان معين باشد، «صافيه» و چنانچه در جاهاي گوناگون باشند، «صوافي» تلقي مي‏شوند؛ اما به طور کلي به آن‏ها صافيه (اموال ضبط و مصادره شده) مي‏گويند. گاهي نيز به اسم شخص که آن‏ها را تيول خود کرده، نامگذاري مي‏شود؛ ولي به سبب شهرت لفظ «صافيه» به طور معمول به همين اسم ناميده مي شوند. در يمن تعداد فراواني از اين «صوافي» هست که به طور معمول از راه‏هاي غير شرعي و صرفا به اين ادعا که از آن حاکم غاصبي بوده به تملک درآمده است. بيشتر صوافي در منطقه‏ي «النادره» و «رداع» و توابع آن دو قرار دارد. بعضي نيز در ناحيه‏ي «خبان» است. اکثر اين صوافي از دارايي‏هاي حکومت طاهري (923 - 858 ق) بوده که بسياري از آن‏ها را در اختيار مدارس‏شان گذاشته بودند؛ اما حاکمان بعدي، آن‏ها را ضبط و مصادره کرده و بنابراين، جزو صوافي قرار داده بودند که هنوز برخي از آن‏ها نام‏هاي اصلي خود را دارند؛ مانند صافيه‏ي «قهلان» در ناحيه‏ي عمار از توابع منطقه‏ي النادره. با اين حال، يکي از حاکمان، در گذشته‏ي نزديک تصميم گرفت يکي از مدارس ايشان را خراب کند به اين ادعا که بنا کنندگان آن‏ها کافران تأويل بوده‏اند؛ بنابراين، ساختن مدارس به قصد قربت به خداوند نبوده؛ اما يکي از افراد مخلص و خداترس جلو او ايستاد و به وي درباره‏ي فرجام چنين عملي هشدار داد، و آيه‏ي شريفه‏ي (فمن أظلم ممن منع مساجد الله ان يذکر فيه اسمه و سعي في خرابها) (بقره، آيه‏ي 114) را بر او تلاوت کرد، و تأکيد ورزيد که اين، هم مدرسه و هم مسجد است. اين بود که حاکم مذکور با اين‏که برخي کنگره‏هاي مدرسه را خراب کرد، از ادامه‏ي تخريب آن خودداري ورزيد تا سوگندش را گشوده باشد.
برخي صوافي معروف در يمن عبارتند از:
صافيه‏ي امام قاسم عياني (متوفاي 393 ق) اين صافيه در وادي «مذاب» در زمين «آل عمار» از سرزمين صعده است. صافيه‏ي «رخمان»، صافيه‏ي «ذي بهلان»، صافيه‏ي «بيت المهدي»، اين‏ها همه در منطقه‏ي «آنس» قرار دارند، به جز صافيه‏ي «بيت المهدي» که در «أرحب» است و صافيه‏ي «مهدي احمد بن حسن» (متوفاي 1094) در «الغراس» و صافيه‏ي «بيت المنصور» در «سنحان».

اوقاف حرمين شريفين

حقيقت اين است که نيکوکاران، هيچ گاه کارهاي خداپسندانه و اعمالي را که رضا و قربت الاهي در آن است فرو نگذاشته‏اند. از جمله‏ي اين کارها، وقف براي حرمين شريفين است که خود مجال گسترده‏اي دارد؛ چرا که هيچ منطقه‏اي در يمن يافت نمي‏شود؛ مگر اين که در آن جا موقوفه‏اي براي حرمين شريفين درنظر گرفته شده،
و بيشتر آن‏ها در استان تهامه و به ويژه ناحيه‏ي زبيد، همين طور در استان «اب» در محلي به نام «حمام خاص به حمام مکه»، قرار دارد. اين اوقاف، اداره‏اي جداگانه از ساير اوقاف داشت که امام يحيي بن محمد حميدالدين آن را تأسيس، و براي آن سرپرستي تعيين کرده بود. سرپرستان اوقاف در استان‏هاي يمن و شهرستان‏ها ونواحي گوناگون، يک هشتم درآمد اوقاف حرمين را در مناطق خود گرد مي‏آورند و براي سرپرست اوقاف حرمين در صنعا مي‏فرستادند تا ساليانه به اداره‏ي حرمين فرستاده شود؛ ولي بعد ارسال درآمد اين موقوفات متوقف شده؛ چرا که حکومت عربستان سعودي اموال فراواني به حرمين شريفين اختصاص داد که موقوفات اندک يمن در برابر آن‏ها چيزي به شمار نمي‏آمد؛ زيرا هرگز نيازمندي‏هاي عمده‏ي حرمين را تأمين نمي‏کرد. از آن پس اداره‏ي اوقاف حرمين يمن در وزارت اوقاف کشور ادغام شد.
با اين‏که وقف کنندگان اصرار داشتند املاکي که به طور مطلق يا مشروط وقف کرده بودند، هيچ وقت در معرض خريد و فروش قرار نگيرد و بخشيده يا به ارث گذاشته نشود (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم) (بقره، آيه‏ي 181)
آري، خدا شنواي داناست، در عين حال و با وجود بيم دادن‏هايي که درباره‏ي عذاب ترسناک الاهي و به سبب اين گونه حرمت‏شکني‏ها هشدار مي‏داد، باز بسياري از اين موقوفات حيف و ميل شد و برخي افراد نابکار حريم موقوفات را شکستند. آن‏ها با ترفندهاي گوناگون و با حقه‏بازي کوشيدند اموال مذکوررا غيرموقوفه معرفي کنند، و براي اين کار با اقدام‏هاي به ظاهر شرعي، اما اغلب غير شرعي وارد عمل شدند. متأسفانه اين اقدام‏ها نه فقط از مردم عادي سر مي‏زد، بلکه برخي حاکمان نيز دست‏اندازي‏هايي به آن موقوفات داشتند، براي مثال، مورخي به نام «عبدالرحمن بن علي الربيع (متوفاي 942) در دو کتابش «بغية المستفيد 373» و «قرة العيون 471 » سبب فروپاشي دولت سلطان پيروز عامر بن عبدالوهاب (متوفاي 923) را سهل انگاري و بي‏حرمتي او درباره‏ي موقوفات ذکر مي‏کند و مي‏گويد:
در حکومت سلطان عامر بن عبدالوهاب، هيچ عملکرد ناپسندي وجود نداشت، جز اين که وي متعرض موقوفات پيشينيان شد و در اين زمينه با فقيهان به ستيز و مخالفت برخاست، و گمان مي‏کنم همين عامل مهمي بود که حکومتش را بر باد داد و هر چه درکف داشت، از وي ربود. اين مورخ در ادامه مي‏گويد:
من براساس وظيفه‏ي ديني خود، پادشاهان و سلاطين و ساير متنفذان را نصيحت و سفارش مي‏کنم متعرض وقف و دست‏اندرکاران وقف نشوند تا ناکام نمانند و سياه بخت نشوند و اهل و مالشان بي‏صاحب نماند. (فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو عذاب اليم) (نور، آيه‏ي 63) و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم، و در پايان مي‏گويد: و درهمين خصوص براي کساني که خواهان نصيحته باشند به «شعر» گفته‏ام:(1)
اي يار عزيز! بهتر و شايسته‏تر آن است که درباره‏ي وقف و اوقاف سخن مگويي؛ زيرا ما هيچ گاه فردي نديديم آن را در اختيار بگيرد (تصرف کند) و رستگار شود؛ از اين رو بسياري از آنچه زماني جزو موقوفات بود، به اموال آزاد (غير وقفي) مبدل شد؛ براي مثال «وادي صنباب» از توابع ناحيه‏ي «تعز» از اين موقوفات که ملک معزالدين اسماعيل بن طغتکين بن ايوب (متوفاي رجب سال 598) آن را وقف مدرسه «السيفية» کرد ؛ مدرسه‏اي که آن را در «تعز» به خير پدرش سيف الاسلام طغتکين (متوفاي سال 593) بنا نهاد و بعد باقيمانده‏ي استخوان او را آورد و آن‏جا دفن کرد. به هر حال، وادي مذکور از قيد وقف آزاد شد و به تملک افراد متفرقه ساکن در آن ناحيه درآمد و چيزي که نشان دهد روزي اين زمين موقوفه بود، از آن باقي نماند.
مدارس پادشاهان و سلاطين دولت رسولي (الدولة الرسوليه) نيز چنين وضعي يافت؛ به طوري که امروزه فقط دو مدرسه از آن‏ها باقي مانده که عبارتند از مدرسه‏ي «اشرفيه» و مدرسه‏ي «معتسبية» در حالي که مدارس آن‏ها که ده‏ها مورد برآورد مي‏شد، در نتيجه‏ي سهل انگاري عمدي و بي‏توجهي، حتي خرابه‏هاي آن‏ها نيز محو شد و موقوفاتش به يغما رفت. خلاصه از اوقاف آن‏جا مقدار بسيار اندکي ماند که در وقفيه نيز در دوره‏ي جمهوري از غصب و تجاوز برخي دولتمردان و متنفذان مصون نماند. آنها ديدند هيچ کس نيست که آنان را از غصب اين موقوفات بازدارد؛ و از اين رو از سر بي‏ديني به اراضي نواحي «جند» و نواحي تابع استان «تعز» و ديگر مناطق دست انداختند و آن‏ها را غاصبانه به تصرف خود درآوردند و تا امروز نيز موقوفات در معرض چپاول و غارت است؛ حتي موقوفات ويژه نيز با حيله‏هاي شرعي غيرموقوفه نشان داده شدند، و به تملک افراد درآمدند. به هر حال، غارت و چپاول اوقاف خود نشان‏دهنده‏ي سست همتي و بي‏اعتنايي بسياري از ثروتمندان است که ديگر املاک خود يا دست کم بخشي از آن‏ها را به کارهاي خير و خداپسندانه اختصاص نمي‏دهند تا جايي که امروزه هيچ کس را نمي‏يابي با آن روح بخشندگي که ويژگي بارز زمان‏هاي گذشته بود، مال خود را وقف کند يا به کارهاي خير اختصاص دهد. در عين حال و با همه‏ي بي‏حرمتي که در گذشته و اکنون به موقوفات شده، انسان گاهي احساس خشنودي کامل مي‏کند؛ آن‏گاه که مي‏بيند تعدادي مراکز خيريه، مساجد و مؤسسات ديني هر چند کم اين‏جا و آن‏جا تعمير و ساخته مي‏شودو اغلب منحصر به ساخت مساجد است که تازه در بسياري از آن‏ها به جز در موارد نادر، هيچ موقوفه‏اي براي تعميرات و نگهداري‏شان در نظر گرفته نمي‏شود . و لله الامر من قبل و من بعد.

پي نوشت :

1-يا صاحبي لا تکلم ف
ي الوقف أوليو أصلح
فاننا ما رأينا شخصا تولاه أفلح‏.

منبع: ميراث جاويدان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.