مقدمه:
مسألهی اوقاف اسلامی، پیوسته از توجه خاص مسلمانان در همهی سرزمینهای مسلماننشین بهرهمند بوده؛ زیرا منابع تازهی آن پیاپی وجود داشته است و هرگز متوقف نمیشود؛
همچنان که اهداف نهایی آن نیز از زمانی که خداوند متعال آیه ی (یا ایها الذین آمنوا أنفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الأرض) (بقره، آیهی 267) و آیهی (لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون) (آل عمران، آیهی 92) را نازل فرموده به زمان خاصی محدود نمیشود تا این که خداوند، وارث نهایی زمین و ساکنان آن شود.
مقصود حدیث شریف از «صدقهی جاریه»، به نظر بسیاری از عالمان، همین اوقاف اسلامی است. راستی هم که لبیک گویی مسلمانان به این پیام الاهی بس پرشتاب بود؛ آن طور که از درآمدهای حلال خویش استفاده، و به انجام کارهای نیک اقدام کردند و از اموال و درآمدهای حلال خود میزانی را به اعمال خیریه اختصاص دادند .
و هیچ گاه باب خیر و نیکی را که نفع مسلمانان در آن است، بسته نگه نداشتند و پیوسته برای استمرار و سودمندی آن، داراییهایی را وقف کردند تا جایی که وقف، جایگاه ویژهای را در فقه اسلامی به خود اختصاص داده است؛ چرا که درآمدهای آن در مقایسه با مصارفش فزونتر است و هرگز قطع نمیشود.
مسلمانان با این درآمدها، مساجد، تأسیسات، کاروانسراها، مدارس، حوزههای دینی و منازل (جمع منزله، کلمهای است که در مصر، رواق نامیده میشود و برای اسکان دادن جویندگان دانش اختصاص یافته؛ آنهایی که برای آموزش دیدن از روستاهایشان به شهر میآیند و طی مدت تحصیل به مهاجران شهرت مییابند).
همین طور بنای سقاخانههایی مربوط به مسجد برای نوشیدن آب که کنارشان حوض بزرگی نیز برای آب خوردن حیوانات در نظر گرفته شده و اینها در شهرها و بازارهای عمومی که در طول سال به طورمنظم در بادیهها و مناطق گوناگون برپا میشود، بنا شده، و نیز ساختن سبل (جمع سبیل که در مناطق یمن به صبل و در جاهای دیگر به درم شهرت دارد) تا
در جادهها و کورهراهها برای حفظ مسافران و نیز سرپناه ایشان در هنگام ریزش باران باشد یا برای این که دمی بیاسایند و خستگی سفر را از تن بزدایند (منزلگاهی برای استراحت) و کنار آنها مواجل (مناهل) است (مواجل، جمع ماجل، به نام صریح به معنای منبع آب معروف است)،
و غیر از اینها کروف (جمع کریف) یعنی گودالی کنده شده در زمین یا حفر شده در تخته سنگ بزرگی است که برای استفاده از آب باران پس از جمع شدن در آنها تعبیه شده، همین طور آرایش کردن زمین برای این که آمادهی رویش گیاه شود ,
تا گاو و گوسفند و دیگر چارپایان در آن بچرند و نیز تخت کردن راههای ناهموار و نگهداری تأسیسات عمومی و تأمین کسانی که آنها را میگردانند و سرانجام موقوفات موارد ذکر شده تا غرض از بنا نهادن و آباد کردن آنها حاصل آید. از جمله مواردی که دربارهی مسائل گفته شده قابل ذکر است،
مطلبی است که عماره بن علی یمنی متوفای سال 569 قمری در کتاب خود (المفید فی اخبار صنعاء و زبید) صفحهی 71 میآورد که حسین بن سلامی از جمله موالی دولت زیادیه بود و مساجد و منارههایی بنا نهاد و در مناطق بایر و دوردست، چاههایی را حفر کرد و کنار جادهها از حضرموت تا مکهی مکرمه علامتها و ستونهای ویژهای را برای مشخص کردن فاصلهها و مایلها و فرسنگها برپا کرد و موقوفاتی نیز برای آنها در نظر گرفت که برای نگهداری و حفظ آنها کفایت میکرد.
از دیگر موارد موقوفه، مواردی است که برای کمک به مردان مجرد و عفیفی که نتوانستهاند ازدواج کنند در نظر گرفته میشود تا به منظور پیشگیری از در افتادن در حرام، به آنها پرداخت شود، برای مثال برای این کار، برخی زیورآلات وقف شده به صورت عاریه به عروسی داده میشود
که او و همین طور داماد، توان مالی خریدن آن را برای آراستن و زینت دادن عروس هنگامی که به خانه بخت فرستاده میشود ندارند، وهمچنین از موارد وقف، مواردی است که به آن وقف دواوین (جمع دیوان) گفته میشود,
و آن مخصوص اطعام دادن به غریبهها مثل در راه ماندگان (ابن السبیل) و کسانی است که فرا آمدن شب ایشان را از ادامهی سفر بازدارد و نزدیک محل اقامت قومی دیگر توقف کرده باشند. اینها به آن دواوین میآیند و در دیوان که پیشتر برای پذیرایی چنین افرادی مهیا شده جای میدهند و آن طور که شایسته است، آنها را مورد پذیرایی و مهماننوازی قرار میدهند.
دیگر از موارد وقف، اطعام میهمانانی همچون عالمان و فاضلان برای مدت زمان غیر معین است و همین طور وقف اموالی که اختصاص داده شده به تعمیر ادوات کشاورزی صنعتی شده همچون گاو آهن و ابزارهای مربوط آن، چنانچه به سبب استفادهی فراوان خراب شده باشند؛
البته این در زمانی است که صاحبان آنها توان پرداخت هزینهی تعمیر آن را نداشته باشند، و نیز از موقوفات، موردی است که بنا به نظر فرزند ارشد واقف، وقف مساجد جبریه میشود. سرپرستی این مساجد بر عهدهی خانوادهی واقف است، بنابراین از موقوفات آن، بخشی را صرف نیازمندیهای مسجد، و بقیه را میان ورثه تقسیم میکنند.
از دیگر موارد وقف، مالی است که واقف آن را صرفا برای فرزندانش که مشغول تحصیل هستند در نظر میگیرد تا تحصیل علم در خانوادهی آنها موروثی و پیوسته ادامه داشته باشد. بدین ترتیب، هیچ کدام از آنها تا زمانی که عالم نشود، بهرهای از این مال نخواهد داشت؛
از این رو ورثه به تحصیل علم روی میآورند، و حتی فردی از ایشان که به درس خواندن تمایلی از خود نشان نمیدهد نیز در عین ناخوشایندی درس میخواند تا از اموال موقوفهی جدش برای این امر محروم نشود؛ به ویژه اگر جز این مال موقوفه، چیزی برای گذران زندگی نداشته باشد.
از دیگر موارد وقف، موقوفات درمانی است. این موقوفه برای درمان بیماریهای خطرناکی مثل جذام و امثال آن در نظر گرفته شده؛ البته موارد بیشمار دیگری از موقوفات مبارکه نیز وجود دارد که در دنیای امروز دیگر به آنها نیازی نیست؛
چرا که مردم با آمدن وسایل نو زندگی همچون حمل و نقل (ترابری) و لوله کشی آب به منازل و مؤسسات و بهرهبرداری آسان از آنها دیگر به موقوفات مربوط به این موارد نیازی ندارند؛ از این رو چنین موقوفاتی به دیگر مصارف مورد نیاز اختصاص داده میشود؛ بنابراین، محل مصرف اوقاف خیریه بسیار متنوع و متعدد است؛
اما باید گفت: سودمندترین و پرثمرترین آنها مواردی است که به منافع عمومی مردم مربوط باشد؛ یعنی مواردی که مردم هیچ زمانی از آنها بینیاز نخواهند شد و پیوسته نیازمند آنها هستند. نکتهی قابل توجه این است که بسیاری از موقوفات مناطق شمالی یمن مختص قاریان قرآنی است که در مساجد مشهور و ویژهای قرائت دارند.
این موقوفات، ویژهی جامع بزرگ صنعا و جامع امام الهادی در صعده و دیگر مساجدی است که برای ساکنان مناطقی که این مساجد آن جا قرار گرفته، قداست خاصی دارند، و این در حالی است که میبینیم اغلب موقوفات مناطق جنوبی و همین طور منطقهی تهامه و حضرموت، وقف قاریان قرآن برای اولیاء الله و صالحان است؛ مانند وقف ابن عدوان که مشهورترین است و همین طور وقف رفاعی و عید روس و ابی بکر سالم و...
آنچه مخصوص مساجد «صنعا» است، وقف داخلی نامیده میشود که خود سازمان خاصی به نام نظارت (سرپرستی) بر موقوفات داخلی دارد. همچنین متصدی ادارهی امور این سازمان ناظر (سرپرست) وقف داخلی نامیده میشود.
آنچه شامل اوقاف مساجد است یعنی آنچه ائمه در یمن بر آن سرپرستی داشتند، وقف خارجی نامیده میشود و سازمان اداری آن را سرپرستی وقف داخلی مینامد. این ادارهی سرپرستی (خارجی و داخلی) بعد از اواخر دوران امام احمد بن یحیی حمیدالدین (متوفای 1382 ق / 1962 م) تحت ادارهی سرپرستی واحدی قرار داده شد که وزارت اوقاف عمومی نامیده میشد.
در عین حال، وقف داخلی و وقف خارجی همچنان مستقل از یکدیگر نگه داشته شدند. این تقسیمبندی صرفا از باب نامگذاری (اسما)، موقوفات زبید را نیز شامل میشد؛ بنابراین، وقف داخلی همان وقف بزرگ (الوقف الکبیر) است که موقوفات موقت و خالص (دائم) را در برمیگیرد
. و درآمد آنها نیز خرج ائمهی جماعت مساجد وابسته به ادارهی اوقاف زبید و همین طور خطیبان و مدرسان و قاریان قرآن و صحیح بخاری در جامع اشاعر میشود. بخشی از آنها نیز برای کمک به نیازمندان و نگهداری مساجد و ترمیم آنها و خدمات مساجد مثلا تأمین روشنایی و آب رسانی و حقوق کسانی که در آنها کار میکنند و نیز به هزینهی نظارت بر موقوفات اختصاص داده میشود.
وقف خارجی و مصارفش همان مصارف وقف داخلی است که در ضمن، حوزهها (مدارس) علمیه و طلاب ساکن آنها را که از خارج از یمن مثلا از سودان و سومالی و اتیوپی و هند برای تحصیل به زبید میآیند، تأمین مالی و خدمات رسانی میکنند. و اما در زبید، یک نوع وقف دیگر هم هست که به وقف «کوائن» شهرت دارد.
و بیشتر موقوفات آن از زمینها و املاک امیران دولت عثمانی بوده که برای مدارس آنها در شهر زبیده و حومهی آن وقف شده است.
یک سری زمینهای موقوفه نیز مجهول المالک بودهاند که ساکنان مناطق نزدیک به آنها پس از فروپاشی دولت عثمانی بر آنها دست انداختهاند و بسیاری از این املاک در مسوده (دست نویس) امام مهدی بن احمدبن حسن (صاحب مواهب) متوفای سال 1130 قمری و در مسوده مهدی عباس بن منصور حسین بن قاسم (متوفای 1189) ثبت است.
این زمینها به دستور امام احمد بن یحیی از دست مالکان صوری آنها گرفته شده و نقشهبرداری آن صورت گرفته و حد و مرز آنها تعیین شده تا اطمینان حاصل شود که جزو موقوفات است. مساحت این زمینها هفت هزار «معاد» است و معاد صد «لبنه عشاریه» و هر لبنه ده متر مربع است.
به هر حال، امام احمد حکم به وقفی بودن این زمینها داد و امر کرد خمس درآمد آنها به اوقاف و چهار پنجم آن به کشاورزانی که این زمینها در دست آنهاست، داده شود تا دستمزد ایشان برای احیای آن زمینها و کشت و بهرهبرداری از آنها باشد.
خداوند خیر هر کس را بخواهد، به او علم و فهم دین عطا میفرماید؛ از این رو نیکوکاران با بخشایشگری انفاق میکردند تا علاقهمندان به تحصیل در همهی سطوح و رشتهها را یاری کرده باشند. آنان اموالی را وقف چنین مواردی کردند تا رضای خدا و اجر و ثواب الاهی را به دست بیاورند؛
از این رو عالمان و محصلان که سرگرم تعلیم و تعلم در مساجد و جوامع هستند و این، هم اکنون در مناطقی که بیشتر ساکنان آن از مذهب زیدی هادوی هستند، رایج است، موقوفات ویژهی خود را دارند که موقوفات محصلان نامیده میشود،
و هر سال یک یا دو بار پس از فصل درو در اختیارشان گذاشته می شود، و از آن جا که این موقوفات برای طلاب غریب و مستمند آن هم طی یک سال تحصیلی اختصاص دارد (سال تحصیلی همیشه از اول محرم آغاز تا ماه رجب ادامه دارد و طی دو ماه شعبان و رمضان تعطیل میشود تا دوباره از اول ذیحجه آغاز شود)،
از این رو نیکوکاران شهرها و مناطق گوناگون نان روزانهی طلاب نیازمند را به اندازهای که نیاز ضروری آنها را برطرف کند، فراهم میآورند؛ بنابراین، هر کدام از ایشان روزانه دو یا سه قرص نان یا بیشتر دریافت میکنند.
در ضمن از گذشته، عالمان و محصلانی که در مراکز علمی به تعلیم و تعلم سرگرم بودند، اموال وقفی ویژهای داشتند که طی هر ماه، در آن مراکز خرج آنان میشد؛ همچنان که در برخی از آن مراکز روزانه، یک یا دو وعده غذا، یکی ظهر و دیگری پس از نماز عصر برای آنها طبخ میشد.
و اینها از گذشته تا همین اواخر یکی از عادات مردم بوده است و هم اکنون نیز در ناحیهی یمن سفلی و تهامه و حضرموت و دیگر مناطقی که مذهب شافعی در آنجا رایج است، به صورت سنت به آن عمل میشود.
همین طور کسانی که سرگرم تحصیل یا تدریس در مدارسی بودند که اواخر قرن ششم هجری و در حکومت ایوبی (626 - 569) به دست ملک معز اسماعیل بن طغتکین بن ایوب (متوفای سال 598 ق) بنا شدند. ملک معز به سال 549 قمری نخستین مدرسه را در زبید بنا کرد، و از آن پس مدارس یکی پس از دیگری ساخته شد ؛ به ویژه در عصر دولت رسولیه (858 - 626) دانش چنان شکوفا شد که در سراسر تاریخ یمن نظیر نداشت.
حاکمان این دولت و والیان و امیرانشان و دیگر دولتمردان و حتی زنان بنی رسول و کنیزان و غلامانشان همین طور برخی عالمان متمول در ساختن این مدارس به ویژه در دو شهر «تعز» و «زبید» و در دیگر شهرها (اما کمتر از دو شهر مذکور) هر کدام در حد توان با یکدیگر رقابت میکردند.
و اموالی را به آن مدارس اختصاص میدادند تا مخارج مدرس و همینطور مدیرانی را که متولی مدرسه آنها را برمیگزید تأمین کند. قسمتی نیز به طلاب اختصاص داده میشد که باز هم واقف، تعداد آنها را معین میکرد. بقیه نیز صرف خدمات، سرویسدهی و حفظ و نگهداری و مرمت و دیگر نیازمندیها و در حد لازم صرف افرادی میشد که متصدی انجام این خدمات بودند.
این وضع در روزگار دولت طاهریه (923 - 858 ق) که حاکمان و امیرانش طبق سنت دولت رسولیه عمل میکردند ادامه یافت؛ یعنی آنها نیز در «جبن» و «رداع» و «مقرانه» مدرسههایی بنا، و به نوسازی مدارس و مساجد قدیم شهر «زبید» و دیگر شهرها اقدام کردند (المدارس الاسلامیة فی الیمن / اسماعیل بن علی الاکوع) سپس عثمانیها سر کار آمدند.
آنها برای نخستن بار در سال (1045 - 945 ق / 1635 - 1538 م) بر یمن حکومت کردند. برخی والیان ایشان مدارسی در صنعا و زبید و دیگر مناطق ساختند. تعدادی تأسیسات عمرانی و زمینهای کشاورزی را برای ادارهی امور و نگهداری آنها و مخارج دستاندرکاران خدمات آن مدارس وقف کردند که امروزه به کوائن شهرت دارند و پیش از این نیز به آنها اشاره شد.
بعد امام متوکل یحیی بن محمد حمیدالدین (متوفای 1367 ق / 1948 م) دستور داد همهی این اموال را ضبط کرده، در کارهای بهتر و ضرورتر به مصرف برسانند، آنگاه برای این کار دایرهی ویژهای به نام «سرپرستی اوقاف مرقدها» تأسیس، و فردی را درجایگاه سرپرست برای ادارهی امور آنجا و انجام کارهایش تعیین کرد.
از آن پس، موقوفات مذکور صرف نیازمندیهای «المدرسة العلمیة» میشد؛ مدرسهای که امام یحیی (سال 1344 ق / 1936 م) تأسیس کرده بود.همین طور بخشی از اموال مذکور را به صورت مستمری به استادان، طلاب، مدیران و دیگر کارکنان مدرسه میپرداختند و بقیهی آن نیز صرف اطعام طلاب ساکن در آنجا میشد.
پس ازآن، امام یحیی دستور داد اوقاف و دیگر اموالی را که طبق وصیت صاحبانش میبایست در امور خیریه صرف میشد و خود انواع گوناگون و مصارف متعدد داشت، ضمیمهی دایرهی سرپرستی اوقاف مرقدها (ترب ) کنند، و موقوفاتی را که مورد مصرفش عملا وجود ندارد .
و واقف آن نیز معلوم نیست به آن منضم کنند. همین طور طبق دستور او، اموال مکارمه (فرقهای از اسماعیلیه) به سرپرستی مرقدها (ترب) سپرده شود. امام یحیی، این اموال را پس از سرنهادن عبدالله علی مکرمی به فرمان او ضبط کرد. عبدالله پیش از آن، فرمان امام سرپیچیده، شورش کرده بود.
امام احمد بن یحیی حمیدالدین نیز در دوران ولایتعهدیاش (1352 ق / 1933 م) در «صعده» همین کار را کرده بود. او دو ثلث اوقاف مرقدها (ترب) امام هادی یحیی بن حسین (متوفای 288) در «صعده» را در اختیار طلاب علوم دینی و استادانشان که در جامع الهادی در صعده به تحصیل و تدریس مشغول بودند قرار داد. وی چنین برنامهای را در استان «حجه» نیز اجرا کرد.
بدین ترتیب که اوقاف مرقدها (ترب) را به محصلان و استادان جامع شهر حجه اختصاص داد. همین طور اوقاف مرقدها در ناحیهی «تعز» را در اختیار مدرسهی «الاحمدیه» قرار داد. بعد در دوران جمهوریت، اوقاف مرقدها (ترب) در حوزهی وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت؛ اما بسیاری از آن را نیز برخی چپاولگران به یغما بردند.
به هر حال، این اموال اگر در یک مکان معین باشد، «صافیه» و چنانچه در جاهای گوناگون باشند، «صوافی» تلقی میشوند؛ اما به طور کلی به آنها صافیه (اموال ضبط و مصادره شده) میگویند. گاهی نیز به اسم شخص که آنها را تیول خود کرده، نامگذاری میشود؛
ولی به سبب شهرت لفظ «صافیه» به طور معمول به همین اسم نامیده می شوند. در یمن تعداد فراوانی از این «صوافی» هست که به طور معمول از راههای غیر شرعی و صرفا به این ادعا که از آن حاکم غاصبی بوده به تملک درآمده است.
بیشتر صوافی در منطقهی «النادره» و «رداع» و توابع آن دو قرار دارد. بعضی نیز در ناحیهی «خبان» است. اکثر این صوافی از داراییهای حکومت طاهری (923 - 858 ق) بوده که بسیاری از آنها را در اختیار مدارسشان گذاشته بودند؛
اما حاکمان بعدی، آنها را ضبط و مصادره کرده و بنابراین، جزو صوافی قرار داده بودند که هنوز برخی از آنها نامهای اصلی خود را دارند؛ مانند صافیهی «قهلان» در ناحیهی عمار از توابع منطقهی النادره. با این حال، یکی از حاکمان، در گذشتهی نزدیک تصمیم گرفت یکی از مدارس ایشان را خراب کند به این ادعا که بنا کنندگان آنها کافران تأویل بودهاند؛
بنابراین، ساختن مدارس به قصد قربت به خداوند نبوده؛ اما یکی از افراد مخلص و خداترس جلو او ایستاد و به وی دربارهی فرجام چنین عملی هشدار داد، و آیهی شریفهی (فمن أظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیه اسمه و سعی فی خرابها) (بقره، آیهی 114) را بر او تلاوت کرد،
و تأکید ورزید که این، هم مدرسه و هم مسجد است. این بود که حاکم مذکور با اینکه برخی کنگرههای مدرسه را خراب کرد، از ادامهی تخریب آن خودداری ورزید تا سوگندش را گشوده باشد.
برخی صوافی معروف در یمن عبارتند از:
صافیهی امام قاسم عیانی (متوفای 393 ق) این صافیه در وادی «مذاب» در زمین «آل عمار» از سرزمین صعده است. صافیهی «رخمان»، صافیهی «ذی بهلان»، صافیهی «بیت المهدی»، اینها همه در منطقهی «آنس» قرار دارند، به جز صافیهی «بیت المهدی» که در «أرحب» است و صافیهی «مهدی احمد بن حسن» (متوفای 1094) در «الغراس» و صافیهی «بیت المنصور» در «سنحان».
و بیشتر آنها در استان تهامه و به ویژه ناحیهی زبید، همین طور در استان «اب» در محلی به نام «حمام خاص به حمام مکه»، قرار دارد. این اوقاف، ادارهای جداگانه از سایر اوقاف داشت که امام یحیی بن محمد حمیدالدین آن را تأسیس، و برای آن سرپرستی تعیین کرده بود.
سرپرستان اوقاف در استانهای یمن و شهرستانها ونواحی گوناگون، یک هشتم درآمد اوقاف حرمین را در مناطق خود گرد میآورند و برای سرپرست اوقاف حرمین در صنعا میفرستادند تا سالیانه به ادارهی حرمین فرستاده شود؛ ولی بعد ارسال درآمد این موقوفات متوقف شده؛.
چرا که حکومت عربستان سعودی اموال فراوانی به حرمین شریفین اختصاص داد که موقوفات اندک یمن در برابر آنها چیزی به شمار نمیآمد؛ زیرا هرگز نیازمندیهای عمدهی حرمین را تأمین نمیکرد. از آن پس ادارهی اوقاف حرمین یمن در وزارت اوقاف کشور ادغام شد.
با اینکه وقف کنندگان اصرار داشتند املاکی که به طور مطلق یا مشروط وقف کرده بودند، هیچ وقت در معرض خرید و فروش قرار نگیرد و بخشیده یا به ارث گذاشته نشود (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه ان الله سمیع علیم) (بقره، آیهی 181)
آری، خدا شنوای داناست، در عین حال و با وجود بیم دادنهایی که دربارهی عذاب ترسناک الاهی و به سبب این گونه حرمتشکنیها هشدار میداد، باز بسیاری از این موقوفات حیف و میل شد و برخی افراد نابکار حریم موقوفات را شکستند. آنها با ترفندهای گوناگون و با حقهبازی کوشیدند اموال مذکوررا غیرموقوفه معرفی کنند،
و برای این کار با اقدامهای به ظاهر شرعی، اما اغلب غیر شرعی وارد عمل شدند. متأسفانه این اقدامها نه فقط از مردم عادی سر میزد، بلکه برخی حاکمان نیز دستاندازیهایی به آن موقوفات داشتند،
برای مثال، مورخی به نام «عبدالرحمن بن علی الربیع (متوفای 942) در دو کتابش «بغیة المستفید 373» و «قرة العیون 471 » سبب فروپاشی دولت سلطان پیروز عامر بن عبدالوهاب (متوفای 923) را سهل انگاری و بیحرمتی او دربارهی موقوفات ذکر میکند و میگوید:
در حکومت سلطان عامر بن عبدالوهاب، هیچ عملکرد ناپسندی وجود نداشت، جز این که وی متعرض موقوفات پیشینیان شد و در این زمینه با فقیهان به ستیز و مخالفت برخاست، و گمان میکنم همین عامل مهمی بود که حکومتش را بر باد داد و هر چه درکف داشت، از وی ربود. این مورخ در ادامه میگوید:
من براساس وظیفهی دینی خود، پادشاهان و سلاطین و سایر متنفذان را نصیحت و سفارش میکنم متعرض وقف و دستاندرکاران وقف نشوند تا ناکام نمانند و سیاه بخت نشوند و اهل و مالشان بیصاحب نماند. (فلیحذر الذین یخالفون عن أمره أن تصیبهم فتنة أو عذاب الیم) (نور، آیهی 63) و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، و در پایان میگوید: و درهمین خصوص برای کسانی که خواهان نصیحته باشند به «شعر» گفتهام:(1)
ای یار عزیز! بهتر و شایستهتر آن است که دربارهی وقف و اوقاف سخن مگویی؛ زیرا ما هیچ گاه فردی ندیدیم آن را در اختیار بگیرد (تصرف کند) و رستگار شود؛ از این رو بسیاری از آنچه زمانی جزو موقوفات بود، به اموال آزاد (غیر وقفی) مبدل شد؛
برای مثال «وادی صنباب» از توابع ناحیهی «تعز» از این موقوفات که ملک معزالدین اسماعیل بن طغتکین بن ایوب (متوفای رجب سال 598) آن را وقف مدرسه «السیفیة» کرد ؛ مدرسهای که آن را در «تعز» به خیر پدرش سیف الاسلام طغتکین (متوفای سال 593)
بنا نهاد و بعد باقیماندهی استخوان او را آورد و آنجا دفن کرد. به هر حال، وادی مذکور از قید وقف آزاد شد و به تملک افراد متفرقه ساکن در آن ناحیه درآمد و چیزی که نشان دهد روزی این زمین موقوفه بود، از آن باقی نماند.
مدارس پادشاهان و سلاطین دولت رسولی (الدولة الرسولیه) نیز چنین وضعی یافت؛ به طوری که امروزه فقط دو مدرسه از آنها باقی مانده که عبارتند از مدرسهی «اشرفیه» و مدرسهی «معتسبیة» در حالی که مدارس آنها که دهها مورد برآورد میشد،
در نتیجهی سهل انگاری عمدی و بیتوجهی، حتی خرابههای آنها نیز محو شد و موقوفاتش به یغما رفت. خلاصه از اوقاف آنجا مقدار بسیار اندکی ماند که در وقفیه نیز در دورهی جمهوری از غصب و تجاوز برخی دولتمردان و متنفذان مصون نماند. آنها دیدند هیچ کس نیست که آنان را از غصب این موقوفات بازدارد؛
و از این رو از سر بیدینی به اراضی نواحی «جند» و نواحی تابع استان «تعز» و دیگر مناطق دست انداختند و آنها را غاصبانه به تصرف خود درآوردند و تا امروز نیز موقوفات در معرض چپاول و غارت است؛ حتی موقوفات ویژه نیز با حیلههای شرعی غیرموقوفه نشان داده شدند، و به تملک افراد درآمدند.
به هر حال، غارت و چپاول اوقاف خود نشاندهندهی سست همتی و بیاعتنایی بسیاری از ثروتمندان است که دیگر املاک خود یا دست کم بخشی از آنها را به کارهای خیر و خداپسندانه اختصاص نمیدهند تا جایی که امروزه هیچ کس را نمییابی با آن روح بخشندگی که ویژگی بارز زمانهای گذشته بود، مال خود را وقف کند.
یا به کارهای خیر اختصاص دهد. در عین حال و با همهی بیحرمتی که در گذشته و اکنون به موقوفات شده، انسان گاهی احساس خشنودی کامل میکند؛ آنگاه که میبیند
تعدادی مراکز خیریه، مساجد و مؤسسات دینی هر چند کم اینجا و آنجا تعمیر و ساخته میشودو اغلب منحصر به ساخت مساجد است که تازه در بسیاری از آنها به جز در موارد نادر، هیچ موقوفهای برای تعمیرات و نگهداریشان در نظر گرفته نمیشود . و لله الامر من قبل و من بعد.
میراث جاویدان
نویسنده: محمد حسن معصومی، قاضی اسماعیل بن علی اکوع
این مقاله در تاریخ 1403/4/13 بروز رسانی شده است:
همچنان که اهداف نهایی آن نیز از زمانی که خداوند متعال آیه ی (یا ایها الذین آمنوا أنفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الأرض) (بقره، آیهی 267) و آیهی (لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون) (آل عمران، آیهی 92) را نازل فرموده به زمان خاصی محدود نمیشود تا این که خداوند، وارث نهایی زمین و ساکنان آن شود.
مقصود حدیث شریف از «صدقهی جاریه»، به نظر بسیاری از عالمان، همین اوقاف اسلامی است. راستی هم که لبیک گویی مسلمانان به این پیام الاهی بس پرشتاب بود؛ آن طور که از درآمدهای حلال خویش استفاده، و به انجام کارهای نیک اقدام کردند و از اموال و درآمدهای حلال خود میزانی را به اعمال خیریه اختصاص دادند .
و هیچ گاه باب خیر و نیکی را که نفع مسلمانان در آن است، بسته نگه نداشتند و پیوسته برای استمرار و سودمندی آن، داراییهایی را وقف کردند تا جایی که وقف، جایگاه ویژهای را در فقه اسلامی به خود اختصاص داده است؛ چرا که درآمدهای آن در مقایسه با مصارفش فزونتر است و هرگز قطع نمیشود.
مسلمانان با این درآمدها، مساجد، تأسیسات، کاروانسراها، مدارس، حوزههای دینی و منازل (جمع منزله، کلمهای است که در مصر، رواق نامیده میشود و برای اسکان دادن جویندگان دانش اختصاص یافته؛ آنهایی که برای آموزش دیدن از روستاهایشان به شهر میآیند و طی مدت تحصیل به مهاجران شهرت مییابند).
همین طور بنای سقاخانههایی مربوط به مسجد برای نوشیدن آب که کنارشان حوض بزرگی نیز برای آب خوردن حیوانات در نظر گرفته شده و اینها در شهرها و بازارهای عمومی که در طول سال به طورمنظم در بادیهها و مناطق گوناگون برپا میشود، بنا شده، و نیز ساختن سبل (جمع سبیل که در مناطق یمن به صبل و در جاهای دیگر به درم شهرت دارد) تا
در جادهها و کورهراهها برای حفظ مسافران و نیز سرپناه ایشان در هنگام ریزش باران باشد یا برای این که دمی بیاسایند و خستگی سفر را از تن بزدایند (منزلگاهی برای استراحت) و کنار آنها مواجل (مناهل) است (مواجل، جمع ماجل، به نام صریح به معنای منبع آب معروف است)،
و غیر از اینها کروف (جمع کریف) یعنی گودالی کنده شده در زمین یا حفر شده در تخته سنگ بزرگی است که برای استفاده از آب باران پس از جمع شدن در آنها تعبیه شده، همین طور آرایش کردن زمین برای این که آمادهی رویش گیاه شود ,
تا گاو و گوسفند و دیگر چارپایان در آن بچرند و نیز تخت کردن راههای ناهموار و نگهداری تأسیسات عمومی و تأمین کسانی که آنها را میگردانند و سرانجام موقوفات موارد ذکر شده تا غرض از بنا نهادن و آباد کردن آنها حاصل آید. از جمله مواردی که دربارهی مسائل گفته شده قابل ذکر است،
مطلبی است که عماره بن علی یمنی متوفای سال 569 قمری در کتاب خود (المفید فی اخبار صنعاء و زبید) صفحهی 71 میآورد که حسین بن سلامی از جمله موالی دولت زیادیه بود و مساجد و منارههایی بنا نهاد و در مناطق بایر و دوردست، چاههایی را حفر کرد و کنار جادهها از حضرموت تا مکهی مکرمه علامتها و ستونهای ویژهای را برای مشخص کردن فاصلهها و مایلها و فرسنگها برپا کرد و موقوفاتی نیز برای آنها در نظر گرفت که برای نگهداری و حفظ آنها کفایت میکرد.
از دیگر موارد موقوفه، مواردی است که برای کمک به مردان مجرد و عفیفی که نتوانستهاند ازدواج کنند در نظر گرفته میشود تا به منظور پیشگیری از در افتادن در حرام، به آنها پرداخت شود، برای مثال برای این کار، برخی زیورآلات وقف شده به صورت عاریه به عروسی داده میشود
که او و همین طور داماد، توان مالی خریدن آن را برای آراستن و زینت دادن عروس هنگامی که به خانه بخت فرستاده میشود ندارند، وهمچنین از موارد وقف، مواردی است که به آن وقف دواوین (جمع دیوان) گفته میشود,
و آن مخصوص اطعام دادن به غریبهها مثل در راه ماندگان (ابن السبیل) و کسانی است که فرا آمدن شب ایشان را از ادامهی سفر بازدارد و نزدیک محل اقامت قومی دیگر توقف کرده باشند. اینها به آن دواوین میآیند و در دیوان که پیشتر برای پذیرایی چنین افرادی مهیا شده جای میدهند و آن طور که شایسته است، آنها را مورد پذیرایی و مهماننوازی قرار میدهند.
دیگر از موارد وقف، اطعام میهمانانی همچون عالمان و فاضلان برای مدت زمان غیر معین است و همین طور وقف اموالی که اختصاص داده شده به تعمیر ادوات کشاورزی صنعتی شده همچون گاو آهن و ابزارهای مربوط آن، چنانچه به سبب استفادهی فراوان خراب شده باشند؛
البته این در زمانی است که صاحبان آنها توان پرداخت هزینهی تعمیر آن را نداشته باشند، و نیز از موقوفات، موردی است که بنا به نظر فرزند ارشد واقف، وقف مساجد جبریه میشود. سرپرستی این مساجد بر عهدهی خانوادهی واقف است، بنابراین از موقوفات آن، بخشی را صرف نیازمندیهای مسجد، و بقیه را میان ورثه تقسیم میکنند.
از دیگر موارد وقف، مالی است که واقف آن را صرفا برای فرزندانش که مشغول تحصیل هستند در نظر میگیرد تا تحصیل علم در خانوادهی آنها موروثی و پیوسته ادامه داشته باشد. بدین ترتیب، هیچ کدام از آنها تا زمانی که عالم نشود، بهرهای از این مال نخواهد داشت؛
از این رو ورثه به تحصیل علم روی میآورند، و حتی فردی از ایشان که به درس خواندن تمایلی از خود نشان نمیدهد نیز در عین ناخوشایندی درس میخواند تا از اموال موقوفهی جدش برای این امر محروم نشود؛ به ویژه اگر جز این مال موقوفه، چیزی برای گذران زندگی نداشته باشد.
از دیگر موارد وقف، موقوفات درمانی است. این موقوفه برای درمان بیماریهای خطرناکی مثل جذام و امثال آن در نظر گرفته شده؛ البته موارد بیشمار دیگری از موقوفات مبارکه نیز وجود دارد که در دنیای امروز دیگر به آنها نیازی نیست؛
چرا که مردم با آمدن وسایل نو زندگی همچون حمل و نقل (ترابری) و لوله کشی آب به منازل و مؤسسات و بهرهبرداری آسان از آنها دیگر به موقوفات مربوط به این موارد نیازی ندارند؛ از این رو چنین موقوفاتی به دیگر مصارف مورد نیاز اختصاص داده میشود؛ بنابراین، محل مصرف اوقاف خیریه بسیار متنوع و متعدد است؛
اما باید گفت: سودمندترین و پرثمرترین آنها مواردی است که به منافع عمومی مردم مربوط باشد؛ یعنی مواردی که مردم هیچ زمانی از آنها بینیاز نخواهند شد و پیوسته نیازمند آنها هستند. نکتهی قابل توجه این است که بسیاری از موقوفات مناطق شمالی یمن مختص قاریان قرآنی است که در مساجد مشهور و ویژهای قرائت دارند.
این موقوفات، ویژهی جامع بزرگ صنعا و جامع امام الهادی در صعده و دیگر مساجدی است که برای ساکنان مناطقی که این مساجد آن جا قرار گرفته، قداست خاصی دارند، و این در حالی است که میبینیم اغلب موقوفات مناطق جنوبی و همین طور منطقهی تهامه و حضرموت، وقف قاریان قرآن برای اولیاء الله و صالحان است؛ مانند وقف ابن عدوان که مشهورترین است و همین طور وقف رفاعی و عید روس و ابی بکر سالم و...
اوقاف معروف یمن
وقف کبیر
این وقف به طور عام، ویژهی مساجد است؛ یعنی برای ساختن و رسیدگی به مساجد و تعویض فرشها و زیراندازها و تأمین روشنایی و آب رسانی به قسمتهای گوناگون آنها و همین طور تأمین مالی متصدیان ادارهی این تأسیسات و مؤذنها و امامان (ائمهی) جماعت و خطبای آن جاست.آنچه مخصوص مساجد «صنعا» است، وقف داخلی نامیده میشود که خود سازمان خاصی به نام نظارت (سرپرستی) بر موقوفات داخلی دارد. همچنین متصدی ادارهی امور این سازمان ناظر (سرپرست) وقف داخلی نامیده میشود.
آنچه شامل اوقاف مساجد است یعنی آنچه ائمه در یمن بر آن سرپرستی داشتند، وقف خارجی نامیده میشود و سازمان اداری آن را سرپرستی وقف داخلی مینامد. این ادارهی سرپرستی (خارجی و داخلی) بعد از اواخر دوران امام احمد بن یحیی حمیدالدین (متوفای 1382 ق / 1962 م) تحت ادارهی سرپرستی واحدی قرار داده شد که وزارت اوقاف عمومی نامیده میشد.
در عین حال، وقف داخلی و وقف خارجی همچنان مستقل از یکدیگر نگه داشته شدند. این تقسیمبندی صرفا از باب نامگذاری (اسما)، موقوفات زبید را نیز شامل میشد؛ بنابراین، وقف داخلی همان وقف بزرگ (الوقف الکبیر) است که موقوفات موقت و خالص (دائم) را در برمیگیرد
. و درآمد آنها نیز خرج ائمهی جماعت مساجد وابسته به ادارهی اوقاف زبید و همین طور خطیبان و مدرسان و قاریان قرآن و صحیح بخاری در جامع اشاعر میشود. بخشی از آنها نیز برای کمک به نیازمندان و نگهداری مساجد و ترمیم آنها و خدمات مساجد مثلا تأمین روشنایی و آب رسانی و حقوق کسانی که در آنها کار میکنند و نیز به هزینهی نظارت بر موقوفات اختصاص داده میشود.
وقف خارجی و مصارفش همان مصارف وقف داخلی است که در ضمن، حوزهها (مدارس) علمیه و طلاب ساکن آنها را که از خارج از یمن مثلا از سودان و سومالی و اتیوپی و هند برای تحصیل به زبید میآیند، تأمین مالی و خدمات رسانی میکنند. و اما در زبید، یک نوع وقف دیگر هم هست که به وقف «کوائن» شهرت دارد.
و بیشتر موقوفات آن از زمینها و املاک امیران دولت عثمانی بوده که برای مدارس آنها در شهر زبیده و حومهی آن وقف شده است.
یک سری زمینهای موقوفه نیز مجهول المالک بودهاند که ساکنان مناطق نزدیک به آنها پس از فروپاشی دولت عثمانی بر آنها دست انداختهاند و بسیاری از این املاک در مسوده (دست نویس) امام مهدی بن احمدبن حسن (صاحب مواهب) متوفای سال 1130 قمری و در مسوده مهدی عباس بن منصور حسین بن قاسم (متوفای 1189) ثبت است.
این زمینها به دستور امام احمد بن یحیی از دست مالکان صوری آنها گرفته شده و نقشهبرداری آن صورت گرفته و حد و مرز آنها تعیین شده تا اطمینان حاصل شود که جزو موقوفات است. مساحت این زمینها هفت هزار «معاد» است و معاد صد «لبنه عشاریه» و هر لبنه ده متر مربع است.
به هر حال، امام احمد حکم به وقفی بودن این زمینها داد و امر کرد خمس درآمد آنها به اوقاف و چهار پنجم آن به کشاورزانی که این زمینها در دست آنهاست، داده شود تا دستمزد ایشان برای احیای آن زمینها و کشت و بهرهبرداری از آنها باشد.
موقوفات عالمان و محصلان
دین اسلام بیش از هر چیز دانش را مورد توجه قرار داده و مردم را به تحصیل آن تشویق کرده است. و این به سبب ارزش والای دانش و تحصیل علم در اسلام است، زیرا نخستین آیاتی که بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شد، در این باره است (اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الأکرم الذی علم بالقلم. علم الانسان ما لم یعلم).در حدیث شریف آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:خداوند خیر هر کس را بخواهد، به او علم و فهم دین عطا میفرماید؛ از این رو نیکوکاران با بخشایشگری انفاق میکردند تا علاقهمندان به تحصیل در همهی سطوح و رشتهها را یاری کرده باشند. آنان اموالی را وقف چنین مواردی کردند تا رضای خدا و اجر و ثواب الاهی را به دست بیاورند؛
از این رو عالمان و محصلان که سرگرم تعلیم و تعلم در مساجد و جوامع هستند و این، هم اکنون در مناطقی که بیشتر ساکنان آن از مذهب زیدی هادوی هستند، رایج است، موقوفات ویژهی خود را دارند که موقوفات محصلان نامیده میشود،
و هر سال یک یا دو بار پس از فصل درو در اختیارشان گذاشته می شود، و از آن جا که این موقوفات برای طلاب غریب و مستمند آن هم طی یک سال تحصیلی اختصاص دارد (سال تحصیلی همیشه از اول محرم آغاز تا ماه رجب ادامه دارد و طی دو ماه شعبان و رمضان تعطیل میشود تا دوباره از اول ذیحجه آغاز شود)،
از این رو نیکوکاران شهرها و مناطق گوناگون نان روزانهی طلاب نیازمند را به اندازهای که نیاز ضروری آنها را برطرف کند، فراهم میآورند؛ بنابراین، هر کدام از ایشان روزانه دو یا سه قرص نان یا بیشتر دریافت میکنند.
در ضمن از گذشته، عالمان و محصلانی که در مراکز علمی به تعلیم و تعلم سرگرم بودند، اموال وقفی ویژهای داشتند که طی هر ماه، در آن مراکز خرج آنان میشد؛ همچنان که در برخی از آن مراکز روزانه، یک یا دو وعده غذا، یکی ظهر و دیگری پس از نماز عصر برای آنها طبخ میشد.
و اینها از گذشته تا همین اواخر یکی از عادات مردم بوده است و هم اکنون نیز در ناحیهی یمن سفلی و تهامه و حضرموت و دیگر مناطقی که مذهب شافعی در آنجا رایج است، به صورت سنت به آن عمل میشود.
همین طور کسانی که سرگرم تحصیل یا تدریس در مدارسی بودند که اواخر قرن ششم هجری و در حکومت ایوبی (626 - 569) به دست ملک معز اسماعیل بن طغتکین بن ایوب (متوفای سال 598 ق) بنا شدند. ملک معز به سال 549 قمری نخستین مدرسه را در زبید بنا کرد، و از آن پس مدارس یکی پس از دیگری ساخته شد ؛ به ویژه در عصر دولت رسولیه (858 - 626) دانش چنان شکوفا شد که در سراسر تاریخ یمن نظیر نداشت.
حاکمان این دولت و والیان و امیرانشان و دیگر دولتمردان و حتی زنان بنی رسول و کنیزان و غلامانشان همین طور برخی عالمان متمول در ساختن این مدارس به ویژه در دو شهر «تعز» و «زبید» و در دیگر شهرها (اما کمتر از دو شهر مذکور) هر کدام در حد توان با یکدیگر رقابت میکردند.
و اموالی را به آن مدارس اختصاص میدادند تا مخارج مدرس و همینطور مدیرانی را که متولی مدرسه آنها را برمیگزید تأمین کند. قسمتی نیز به طلاب اختصاص داده میشد که باز هم واقف، تعداد آنها را معین میکرد. بقیه نیز صرف خدمات، سرویسدهی و حفظ و نگهداری و مرمت و دیگر نیازمندیها و در حد لازم صرف افرادی میشد که متصدی انجام این خدمات بودند.
این وضع در روزگار دولت طاهریه (923 - 858 ق) که حاکمان و امیرانش طبق سنت دولت رسولیه عمل میکردند ادامه یافت؛ یعنی آنها نیز در «جبن» و «رداع» و «مقرانه» مدرسههایی بنا، و به نوسازی مدارس و مساجد قدیم شهر «زبید» و دیگر شهرها اقدام کردند (المدارس الاسلامیة فی الیمن / اسماعیل بن علی الاکوع) سپس عثمانیها سر کار آمدند.
آنها برای نخستن بار در سال (1045 - 945 ق / 1635 - 1538 م) بر یمن حکومت کردند. برخی والیان ایشان مدارسی در صنعا و زبید و دیگر مناطق ساختند. تعدادی تأسیسات عمرانی و زمینهای کشاورزی را برای ادارهی امور و نگهداری آنها و مخارج دستاندرکاران خدمات آن مدارس وقف کردند که امروزه به کوائن شهرت دارند و پیش از این نیز به آنها اشاره شد.
اوقاف ترب جمع تربت آن موقوفاتی است که به ترب (جمع تربت) یا مراقد اولیاء الله و صالحان و بزرگان اختصاص داده شده. این موقوفات برای رسیدگی به آن مرقدها و نظارت بارگاه و صحن و سرای آنها و روشنایی و دود کردن عود در گوشه و کنارشان به مناسبتهای دینی گوناگون در نظر گرفته شده تا آمادهی پذیرایی از زائران باشد.
که به آن جا میآیند؛ باشد که آنها نیز نذورات خود را به سرپرستی و خدام آن جا تحویل دهند، و نیز برای کسانی که در آن مرقدها مینشینند و به نیت ثواب رساندن به مدفون آن مرقد، قرآن تلاوت میکنند.
بعد امام متوکل یحیی بن محمد حمیدالدین (متوفای 1367 ق / 1948 م) دستور داد همهی این اموال را ضبط کرده، در کارهای بهتر و ضرورتر به مصرف برسانند، آنگاه برای این کار دایرهی ویژهای به نام «سرپرستی اوقاف مرقدها» تأسیس، و فردی را درجایگاه سرپرست برای ادارهی امور آنجا و انجام کارهایش تعیین کرد.
از آن پس، موقوفات مذکور صرف نیازمندیهای «المدرسة العلمیة» میشد؛ مدرسهای که امام یحیی (سال 1344 ق / 1936 م) تأسیس کرده بود.همین طور بخشی از اموال مذکور را به صورت مستمری به استادان، طلاب، مدیران و دیگر کارکنان مدرسه میپرداختند و بقیهی آن نیز صرف اطعام طلاب ساکن در آنجا میشد.
پس ازآن، امام یحیی دستور داد اوقاف و دیگر اموالی را که طبق وصیت صاحبانش میبایست در امور خیریه صرف میشد و خود انواع گوناگون و مصارف متعدد داشت، ضمیمهی دایرهی سرپرستی اوقاف مرقدها (ترب ) کنند، و موقوفاتی را که مورد مصرفش عملا وجود ندارد .
و واقف آن نیز معلوم نیست به آن منضم کنند. همین طور طبق دستور او، اموال مکارمه (فرقهای از اسماعیلیه) به سرپرستی مرقدها (ترب) سپرده شود. امام یحیی، این اموال را پس از سرنهادن عبدالله علی مکرمی به فرمان او ضبط کرد. عبدالله پیش از آن، فرمان امام سرپیچیده، شورش کرده بود.
امام احمد بن یحیی حمیدالدین نیز در دوران ولایتعهدیاش (1352 ق / 1933 م) در «صعده» همین کار را کرده بود. او دو ثلث اوقاف مرقدها (ترب) امام هادی یحیی بن حسین (متوفای 288) در «صعده» را در اختیار طلاب علوم دینی و استادانشان که در جامع الهادی در صعده به تحصیل و تدریس مشغول بودند قرار داد. وی چنین برنامهای را در استان «حجه» نیز اجرا کرد.
بدین ترتیب که اوقاف مرقدها (ترب) را به محصلان و استادان جامع شهر حجه اختصاص داد. همین طور اوقاف مرقدها در ناحیهی «تعز» را در اختیار مدرسهی «الاحمدیه» قرار داد. بعد در دوران جمهوریت، اوقاف مرقدها (ترب) در حوزهی وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت؛ اما بسیاری از آن را نیز برخی چپاولگران به یغما بردند.
اوقاف صوافی
صوافی، جمع «صافیه» و عبارت از املاکی است که حاکمی پس از چیره شدن بر رقیب خود در جنگ از چنگ او بیرون میآورد و ضبط و مصادره میکند؛ همچنان که بر املاک شخصی خود او نیز دست میاندازد؛ به ویژه اگر مذهب او با مذهب حاکم پیشین مغایر باشد.به هر حال، این اموال اگر در یک مکان معین باشد، «صافیه» و چنانچه در جاهای گوناگون باشند، «صوافی» تلقی میشوند؛ اما به طور کلی به آنها صافیه (اموال ضبط و مصادره شده) میگویند. گاهی نیز به اسم شخص که آنها را تیول خود کرده، نامگذاری میشود؛
ولی به سبب شهرت لفظ «صافیه» به طور معمول به همین اسم نامیده می شوند. در یمن تعداد فراوانی از این «صوافی» هست که به طور معمول از راههای غیر شرعی و صرفا به این ادعا که از آن حاکم غاصبی بوده به تملک درآمده است.
بیشتر صوافی در منطقهی «النادره» و «رداع» و توابع آن دو قرار دارد. بعضی نیز در ناحیهی «خبان» است. اکثر این صوافی از داراییهای حکومت طاهری (923 - 858 ق) بوده که بسیاری از آنها را در اختیار مدارسشان گذاشته بودند؛
اما حاکمان بعدی، آنها را ضبط و مصادره کرده و بنابراین، جزو صوافی قرار داده بودند که هنوز برخی از آنها نامهای اصلی خود را دارند؛ مانند صافیهی «قهلان» در ناحیهی عمار از توابع منطقهی النادره. با این حال، یکی از حاکمان، در گذشتهی نزدیک تصمیم گرفت یکی از مدارس ایشان را خراب کند به این ادعا که بنا کنندگان آنها کافران تأویل بودهاند؛
بنابراین، ساختن مدارس به قصد قربت به خداوند نبوده؛ اما یکی از افراد مخلص و خداترس جلو او ایستاد و به وی دربارهی فرجام چنین عملی هشدار داد، و آیهی شریفهی (فمن أظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیه اسمه و سعی فی خرابها) (بقره، آیهی 114) را بر او تلاوت کرد،
و تأکید ورزید که این، هم مدرسه و هم مسجد است. این بود که حاکم مذکور با اینکه برخی کنگرههای مدرسه را خراب کرد، از ادامهی تخریب آن خودداری ورزید تا سوگندش را گشوده باشد.
برخی صوافی معروف در یمن عبارتند از:
صافیهی امام قاسم عیانی (متوفای 393 ق) این صافیه در وادی «مذاب» در زمین «آل عمار» از سرزمین صعده است. صافیهی «رخمان»، صافیهی «ذی بهلان»، صافیهی «بیت المهدی»، اینها همه در منطقهی «آنس» قرار دارند، به جز صافیهی «بیت المهدی» که در «أرحب» است و صافیهی «مهدی احمد بن حسن» (متوفای 1094) در «الغراس» و صافیهی «بیت المنصور» در «سنحان».
اوقاف حرمین شریفین
حقیقت این است که نیکوکاران، هیچ گاه کارهای خداپسندانه و اعمالی را که رضا و قربت الاهی در آن است فرو نگذاشتهاند. از جملهی این کارها، وقف برای حرمین شریفین است که خود مجال گستردهای دارد؛ چرا که هیچ منطقهای در یمن یافت نمیشود؛ مگر این که در آن جا موقوفهای برای حرمین شریفین درنظر گرفته شده،و بیشتر آنها در استان تهامه و به ویژه ناحیهی زبید، همین طور در استان «اب» در محلی به نام «حمام خاص به حمام مکه»، قرار دارد. این اوقاف، ادارهای جداگانه از سایر اوقاف داشت که امام یحیی بن محمد حمیدالدین آن را تأسیس، و برای آن سرپرستی تعیین کرده بود.
سرپرستان اوقاف در استانهای یمن و شهرستانها ونواحی گوناگون، یک هشتم درآمد اوقاف حرمین را در مناطق خود گرد میآورند و برای سرپرست اوقاف حرمین در صنعا میفرستادند تا سالیانه به ادارهی حرمین فرستاده شود؛ ولی بعد ارسال درآمد این موقوفات متوقف شده؛.
چرا که حکومت عربستان سعودی اموال فراوانی به حرمین شریفین اختصاص داد که موقوفات اندک یمن در برابر آنها چیزی به شمار نمیآمد؛ زیرا هرگز نیازمندیهای عمدهی حرمین را تأمین نمیکرد. از آن پس ادارهی اوقاف حرمین یمن در وزارت اوقاف کشور ادغام شد.
با اینکه وقف کنندگان اصرار داشتند املاکی که به طور مطلق یا مشروط وقف کرده بودند، هیچ وقت در معرض خرید و فروش قرار نگیرد و بخشیده یا به ارث گذاشته نشود (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه ان الله سمیع علیم) (بقره، آیهی 181)
آری، خدا شنوای داناست، در عین حال و با وجود بیم دادنهایی که دربارهی عذاب ترسناک الاهی و به سبب این گونه حرمتشکنیها هشدار میداد، باز بسیاری از این موقوفات حیف و میل شد و برخی افراد نابکار حریم موقوفات را شکستند. آنها با ترفندهای گوناگون و با حقهبازی کوشیدند اموال مذکوررا غیرموقوفه معرفی کنند،
و برای این کار با اقدامهای به ظاهر شرعی، اما اغلب غیر شرعی وارد عمل شدند. متأسفانه این اقدامها نه فقط از مردم عادی سر میزد، بلکه برخی حاکمان نیز دستاندازیهایی به آن موقوفات داشتند،
برای مثال، مورخی به نام «عبدالرحمن بن علی الربیع (متوفای 942) در دو کتابش «بغیة المستفید 373» و «قرة العیون 471 » سبب فروپاشی دولت سلطان پیروز عامر بن عبدالوهاب (متوفای 923) را سهل انگاری و بیحرمتی او دربارهی موقوفات ذکر میکند و میگوید:
در حکومت سلطان عامر بن عبدالوهاب، هیچ عملکرد ناپسندی وجود نداشت، جز این که وی متعرض موقوفات پیشینیان شد و در این زمینه با فقیهان به ستیز و مخالفت برخاست، و گمان میکنم همین عامل مهمی بود که حکومتش را بر باد داد و هر چه درکف داشت، از وی ربود. این مورخ در ادامه میگوید:
من براساس وظیفهی دینی خود، پادشاهان و سلاطین و سایر متنفذان را نصیحت و سفارش میکنم متعرض وقف و دستاندرکاران وقف نشوند تا ناکام نمانند و سیاه بخت نشوند و اهل و مالشان بیصاحب نماند. (فلیحذر الذین یخالفون عن أمره أن تصیبهم فتنة أو عذاب الیم) (نور، آیهی 63) و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، و در پایان میگوید: و درهمین خصوص برای کسانی که خواهان نصیحته باشند به «شعر» گفتهام:(1)
ای یار عزیز! بهتر و شایستهتر آن است که دربارهی وقف و اوقاف سخن مگویی؛ زیرا ما هیچ گاه فردی ندیدیم آن را در اختیار بگیرد (تصرف کند) و رستگار شود؛ از این رو بسیاری از آنچه زمانی جزو موقوفات بود، به اموال آزاد (غیر وقفی) مبدل شد؛
برای مثال «وادی صنباب» از توابع ناحیهی «تعز» از این موقوفات که ملک معزالدین اسماعیل بن طغتکین بن ایوب (متوفای رجب سال 598) آن را وقف مدرسه «السیفیة» کرد ؛ مدرسهای که آن را در «تعز» به خیر پدرش سیف الاسلام طغتکین (متوفای سال 593)
بنا نهاد و بعد باقیماندهی استخوان او را آورد و آنجا دفن کرد. به هر حال، وادی مذکور از قید وقف آزاد شد و به تملک افراد متفرقه ساکن در آن ناحیه درآمد و چیزی که نشان دهد روزی این زمین موقوفه بود، از آن باقی نماند.
مدارس پادشاهان و سلاطین دولت رسولی (الدولة الرسولیه) نیز چنین وضعی یافت؛ به طوری که امروزه فقط دو مدرسه از آنها باقی مانده که عبارتند از مدرسهی «اشرفیه» و مدرسهی «معتسبیة» در حالی که مدارس آنها که دهها مورد برآورد میشد،
در نتیجهی سهل انگاری عمدی و بیتوجهی، حتی خرابههای آنها نیز محو شد و موقوفاتش به یغما رفت. خلاصه از اوقاف آنجا مقدار بسیار اندکی ماند که در وقفیه نیز در دورهی جمهوری از غصب و تجاوز برخی دولتمردان و متنفذان مصون نماند. آنها دیدند هیچ کس نیست که آنان را از غصب این موقوفات بازدارد؛
و از این رو از سر بیدینی به اراضی نواحی «جند» و نواحی تابع استان «تعز» و دیگر مناطق دست انداختند و آنها را غاصبانه به تصرف خود درآوردند و تا امروز نیز موقوفات در معرض چپاول و غارت است؛ حتی موقوفات ویژه نیز با حیلههای شرعی غیرموقوفه نشان داده شدند، و به تملک افراد درآمدند.
به هر حال، غارت و چپاول اوقاف خود نشاندهندهی سست همتی و بیاعتنایی بسیاری از ثروتمندان است که دیگر املاک خود یا دست کم بخشی از آنها را به کارهای خیر و خداپسندانه اختصاص نمیدهند تا جایی که امروزه هیچ کس را نمییابی با آن روح بخشندگی که ویژگی بارز زمانهای گذشته بود، مال خود را وقف کند.
یا به کارهای خیر اختصاص دهد. در عین حال و با همهی بیحرمتی که در گذشته و اکنون به موقوفات شده، انسان گاهی احساس خشنودی کامل میکند؛ آنگاه که میبیند
تعدادی مراکز خیریه، مساجد و مؤسسات دینی هر چند کم اینجا و آنجا تعمیر و ساخته میشودو اغلب منحصر به ساخت مساجد است که تازه در بسیاری از آنها به جز در موارد نادر، هیچ موقوفهای برای تعمیرات و نگهداریشان در نظر گرفته نمیشود . و لله الامر من قبل و من بعد.
پی نوشت :
1-یا صاحبی لا تکلم ف
ی الوقف أولیو أصلح
فاننا ما رأینا شخصا تولاه أفلح.
میراث جاویدان
نویسنده: محمد حسن معصومی، قاضی اسماعیل بن علی اکوع
این مقاله در تاریخ 1403/4/13 بروز رسانی شده است: