چپ گرایی در قفقاز

كانون شكل گیری جنبش چپ در اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم در قفقاز، شهر باكو (1)‌بود این شهر به سبب استخراج و تولید روزافزون نفت، از اواخر دهه‌ی 1280/ اوایل دهه‌ی 1870، توسعه‌ی بسیار یافته و به مركز صنعتی درجه اول
پنجشنبه، 22 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
چپ گرایی در قفقاز
چپ گرایی در قفقاز

 

نویسنده: رحیم رئیس نیا




 

كانون شكل گیری جنبش چپ در اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم در قفقاز، شهر باكو (1)‌بود این شهر به سبب استخراج و تولید روزافزون نفت، از اواخر دهه‌ی 1280/ اوایل دهه‌ی 1870، توسعه‌ی بسیار یافته و به مركز صنعتی درجه اول روسیه بدل شده بود. ساكنان باكو از چهارگوشه‌ی جهان در آنجا گرد آمده بودند و در آن میان مسلمانان، مسیحیان روس و ارمنی‌ها، به ترتیب، اكثریت را داشتند. اكثر مسلمانان هم، گذشته از اهالی بخش شرقی قفقاز جنوبی، مهاجران ایرانی، به ویژه آذربایجانی، ‌بودند. (2) گفته‌اند كه بیش از نیمی از كارگران صنعتی باكو، كه تعدادشان در حدود 60000 تن بود، ایرانی بودند. این كارگران غالباً در برابر سخت‌ترین كارها كمترین دستمزد را دریافت می كردند. (3)
انقلابیون روس تبعید شده به قفقاز و كارگران روس كه برای كار كردن به آن سرزمین آمده بودند، نخستین مروّجان افكار چپ در آنجا بودند. (4) نارضایی كارگران بستر رشد جنبش چپ بود. (5) جنبش كارگری در باكو اگرچه دیرتر از بسیاری از مراكز صنعتی روسیه‌ی تزاری آغاز شد، با سرعت زیادی رشد و توسعه یافت. نخستین محفل‌های سوسیال دموكرات در اوایل قرن چهاردهم، در باكو و در بین مهاجران روسی پدید آمد (6)؛ محفل‌هایی كه بیشتر جنبه‌ی روشنفكری داشتند و ارتباطشان با كارگران كم بود. (7) با تشكیل مركزی برای پیوند دادن فعالیت های محافل مذكور و رهبری آنها در 1318/ 1900، اساس یك سازمان سوسیال دموكرات در باكو گذاشته شد. همین سازمان مبنای تشكیل كمیته‌ی باكوی حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه» (8) در 1319/ 1901 گردید. (9) هیچ كدام از اعضای هفت گانه‌ی كمیته‌ی مذكور بومی نبودند. (10)
كمیته‌ی باكو در آغاز به فعالیت در بین مسلمانان (اعم از قفقازی، ایرانی و تاتار) اعتنایی نداشت. (11) این بی‌اعتنایی عللی داشت كه از جمله‌ی آنها وجود موانع زبانی و دینی، بی‌سوادی، پایین بودن سطح آگاهی و عدم آمادگی اجتماعی- سیاسی كارگران مسلمان بود (12)، اما با تشدید تنش‌های اجتماعی و سیاسی و اعتصابات كارگری در آستانه‌ی انقلاب 1323/ 1905، كمیته‌ی مذكور به لزوم تبلیغ در میان مسلمانان، به منظور سوق دادن آنان به مبارزه با نظام استبدادی تزاری و بهره برداری از امكانات آنان، توجه یافت. (13) تلاش‌های انفرادی برخی از هواداران و وابستگان محلی حزب برای آشنا كردن مسلمانان با افكار سوسیالیستی، نخستین گام در راه تشكیل نخستین سازمان سوسیال دموكرات مسلمان در منطقه‌ی قفقاز جنوبی بود. با گرد هم آمدن چند جوان مسلمانِ غالباً روشنفكر و دارای تمایلات چپ در 1321/ 1903 یك محفل سوسیالیستی پدید آمد كه یك سال بعد شروع به تبلیغات در بین مسلمانان كرد. (14) برخی از اعضای محفل، كه بعدها به گروه سیاسی تبدیل شد، چون اسدالله آخوندوف و سلطان مجید افندی یف، عضو حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه هم بودند، و برخی دیگر، چون محمدامین رسول زاده، ورود به حزب مذكور نشان ندادند. (15) یكی از نخستین كارهای گروه سیاسی مورد بحث، انتشار اعلامیه و روزنامه‌ای به نام همت در شعبان 1322/ اكتبر 1904 بود. از آن پس، گروه مذكور، به مناسبت گرد آمدن در اطراف این روزنامه، خود را گروه اجتماعیون عامیون مسلمان «همت» (مسلمان اجتماعیون عامیون «همت» گروپاسی) و بعدها، به جای گروه حزب اجتماعیون عامیون مسلمان (مسلمانْ اجتماعیون عامیون) نامید. (16) در آغاز، مقاله‌های روزنامه‌ی همت كمتر از مقاله‌های نشریات دیگر باكو به مباحث نظری و ایدئولوژیك می‌پرداخت و مثلاً در آنها به استبداد و دیوان سالاری تزاری بیشتر از نظام سرمایه داری حمله می‌شد و مسائلی چون گسترش آموزش عمومی و بهبود وضع زنان، بیشتر از انقلاب اجتماعی موردتوجه بود. بنابر چنین واقعیت هایی است كه یك مورخ شوروی بر آن است كه مقالات همت از مواضع غیرماركسیستی نوشته می‌شده است. (17) پس از توقیف روزنامه‌ی همت، گروه- حزبِ همت روزنامه‌های دیگری منتشر كرد. (18)
در اوایل وقوع انقلاب 1323/ 1905، مشهدی عزیزبگوف و نریمان نریمانوف، كه با حضور در جنبش انقلابی و حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه تجاربی در زمینه‌ی سازماندهی سیاسی به دست آورده بودند به گروه همت پیوستند. (19) كه این خود بیش از پیش به وابستگی گروه همت به كمیته‌ی باكوی حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه كمك كرد. درباره‌ی كم و كیف مناسبات دو سازمان مذكور نظرهای متفاوتی ابراز شده است. (20) اگرچه بنابر اصول حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه، سازمان‌های حزبی باید بر مبنای منطقه شكل گیرند، نه قوم، اما حزب این استثنا را پذیرفته بود. همت نیز معمولاً بدون اشاره به ارتباطش با سازمان‌های سیاسی روس، امضای گروه را زیر اعلامیه‌های خود می‌گذاشت. اما در یك سند، یعنی آگهی كمیته‌ی باكو به مناسبت اتحاد مجدد دو جناح بولشویك (21) و منشویك (22) حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه، همت به صراحت تمایل خود را به عمل كردن بر طبق رهنمودهای حزب اعلام كرده است. ارتباط همت با كمیته‌ی باكو بیشتر از طریق برخی از اعضای آن، كه عضو حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه نیز بودند، صورت می‌گرفت. با این حال، همت هرگز به صورت یك سازمان متمركز و منسجم حزبی، از نوع حزب بولشویك، درنیامد و همچنان به صورت انجمنی نامنسجم از افراد انقلابی و علاقه مند به عمل (به جای اینكه صرفاً به مبانی نظری بپردازد)، به فعالیت خود ادامه داد. هسته‌ی رهبری آن را روشنفكرانی تشكیل می دادند كه غالباً علاقه مند به كار در چارچوب سنت روشنگری به واسطه‌ی انجمن‌های آموزشی و مطبوعات بودند. (23) همت در 1338/ 1920 در حزب كمونیست آذربایجان (24) ادغام شد. (25)
یكی از مسائل مورد توجه، ارتباط بسیاری از ایرانیان مهاجر در قفقاز با همت، و یاری رسانی آنان به انقلاب مشروطیت و كمك‌های گوناگون به انقلابیان ایران بود. (26) همچنین همت و رهبرانش سهم مؤثری در ترویج سوسیال دموكراسی در میان ایرانیان داشتند. (27)
انتخاب زینال زینالوف، از اعضای همت، به نمایندگی دوره‌ی دوم دومایِ (مجلسِ) دولتیِ (28) روسیه، در سایه‌ی حمایت همت، نقطه‌ی اوج نفوذ و اعتبار همت در دوره‌ی اول فعالیت آن به شمار رفته است. (29) در همین دوره، قلمرو نفوذ همت از باكو فراتر رفت و شاخه‌های آن در برخی از مراكز دیگر قفقاز جنوبی، چون گنجه، شوشه، نخجوان و جلفا، و حتی در داغستان و ماورای خزر تشكیل گردید. (30) شعبه‌ی تفلیس از آن میان از اهمیت خاصی برخوردار بود. این شعبه‌ی بزرگ در ارسال كمك به انقلاب مشروطیت ایران نقش عمده‌ای داشت و برخلاف مركز باكو- كه پس از انشعاب در حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه به دو شاخه‌ی بولشویك و منشویك، در كنار بولشویك‌ها قرار داشت (31)- تحت تأثیر و نفوذ منشویك‌های گرجی به منشویسم گرایید. (32)
با سركوب انقلاب مشروطه‌ی 1323/ 1905 روسیه، همت نیز ضربه‌ی بسیار سختی خورد و برخی از رهبران آن، چون رسول زاده و بنیادزاده، و صدها عضو عادی و هوادار آن به ایران پناه آوردند و برخی دیگر به فعالیت انفرادی در حزب سوسیال دموكرات پرداختند. همت در اواخر 1325/ اواخر 1907، به ضعف گرایید (33)، ولی از پای در نیامد و بقایای آن به فعالیت در امور سیاسی (چون ترتیب دادن اعتصابات، تظاهرات و موضع گیری در انتخابات دومای دولتی و ادامه‌ی تبلیغات سرّی) و امور مطبوعاتی ادامه داد. (34)
پس از انقلاب فوریه‌ی 1917، حیات سیاسی در سراسر روسیه جانی تازه گرفت و ضمن آنكه احزاب رانده شده به زیرزمین، به ویژه احزاب چپ و از آن جمله تشكیلات همت، فعالیت خود را از سر گرفتند، احزاب جدید زیادی نیز پا به عرصه‌ی فعالیت سیاسی كشور گذاشتند. سازمان همت- كه پس از پیروزی انقلاب اكتبر 1917 بیش از پیش توسعه یافته بود و اینك سازمان «همت» حزب اجتماعیون عامیون كارگری روسیه (روسیه اجتماعیون عامیون فَعَله فرقه سین «همت»‌تشكیلاتی) نامیده می‌شد (35)- همچنان در كنار كمیته‌ی باكوی حزب سوسیال دموكرات كارگری (بولشویك) روسیه، كه از 1336/ 1918 حزب كمونیست روسیه (36) نامیده شد (37)، به فعالیت خود در قفقاز جنوبی، به ویژه در باكو و حومه‌ی آن، ادامه داد. در زمان حاكمیت شورای كمیسرهای خلق باكو (كمون باكو) (38)- كه تحت نفوذ بولشویك‌ها و با شركت چند سازمان حزبی چپ غالباً غیرمسلمان، چون منشویك ها، انقلابیون سوسیالیست (39) (اس ار ها) و داشناك‌ها (40) از 13 رجب تا 21 شوال 1336/ 25 آوریل- 31 ژوئیه 1918 دوام آورد (41)-«همت» از آزادی و امكانات بیشتری برخوردار بود، اما پس از سقوط كمون و حاكم شدن دولت جمهوری دموكراتیك آذربایجان، كه در اواسط شعبان 1336/ اواخر مه 1918 در گنجه اعلام موجودیت كرده بود، تحت نفوذ حزب ملی گرای مساوات بر سراسر سرزمینی كه از آن پس رسماً جهموری آذربایجان نامیده شد (42)، به ناچار به فعالیت نیمه مخفی و نیمه علنی روی آورد و هم زمان با پیشروی ارتش سرخ به سوی جنوب شرقی و نزدیك شدن به قفقاز، در جریان همایشی مخفی، با به هم پیوستن سه نهاد (كمیته‌ی باكوی حزب كمونیست روسیه، حزب عدالت [ایرانیان] و سازمان همت)، حزب كمونیست آذربایجان پدید آمد. (43) با استیلای ارتش سرخ و سقوط دولت جمهوری دموكراتیك آذربایجان در 7-8 اردیبهشت 1299/ 27-28 آوریل 1920 (44)، حزب كمونیست آذربایجان تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1370ش/ 1991، بر آن جمهوری حاكم بود. (45) امروزه دست كم دو حزب چپ، به نام‌های حزب كمونیست آذربایجان و حزب سوسیال دموكرات آذربایجان (46) (47) در جمهوری آذربایجان هست كه در عرصه‌ی سیاست آن كشور نفوذ چندانی ندارند.

پی‌نوشت‌ها

1. رك. دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل.
2. لیو (Leeuw)، ص99-101، اشوینتوخوفسكی (Swietochowski)، ص19-23.
3. رك. تاریخ آذربایجان (Azarbayjan tariki)، 1993، ص219؛ یوكسل (Yuksel)، ص147؛ تاریخ آذربایجان، 1964، ج2، ص 308.
4. تاریخ آذربایجان، 1964، ج2، ص 315-316.
5. رك. تاریخ آذربایجان، 2001، ج5، ص112 به بعد.
6. چاغلا (Cagla)، ص79؛ د. آ. ، ج1، ص 552.
7. تاریخ آذربایجان، 1964، ج2، ص 326-327.
8. Rossokaya Sotsial Demokrasiaskaya Rossiya Partia (Russian Social Democratic Labour Pary. RSDLRP).
9. همان، ج2، ص 331؛ تاریخ آذربایجان، 2001، ج5، ص104.
10. تاریخ آذربایجان، 1993، ص229.
11. اشوینتوخوفسكی، ص51.
12. افندی یف (Afandiyev)، ص304؛ چاغلا، همان جا.
13. افندی یف، ص305؛ حسنوف (Hassanov)، ص6.
14. رك. آلتشتات (Altstadt)، ص251.
15. اشوینتوخوفسكی، ص52؛ تاریخ آذربایجان، 2001، ج5، ص106.
16. افندی یف، ص307، 365؛ آلتشتات، همان جا؛ اشوینتوخوفسكی، ص53.
17. رك. اشوینتوخوفسكی، ص52؛ اشوینتوخوفسكی و كولینس (Collins)، ص59-60؛ آلتشتات، ص64-65.
18. رك. تاریخ آذربایجان، 2001، ج5، ص107.
19. اشوینتوخوفسكی، ص52-53؛ احمدوف (Ahmavov)، ص44-46؛ تاریخ اذربایجان، 2001، ج5، ص106.
20. رك. احمدوف، ص47؛ حسنوف، ص7؛ شاكری، ص 175-176، 386؛ افندی یف، ص307.
21. Bolshevic.
22. Menshevik.
23. اشوینتوخوفسكی، ص 53-55؛ نیز رك. تاریخ آذربایجان، 1964، ج2، ص 565.
24. Azarbaycan Kommunist Portiyasi(Communist Party of Azerbaijan).
25. رك. آلتشتات، ص108-109.
26. رك. احمدوف، ص63-68؛ دویینسكی-موخادژه (Dubinski-Mukhadze)، ص 74 به بعد.
27. شاكری، ص 174.
28. Gosudarstvennaya Duma(The State Duma).
29. اشوینتوخوفسكی، ص53؛ نیز رك. تاریخ آذربایجان، 1964، ج2، ص 656-657.
30. تاریخ آذربایجان، 2001، ج5، ص108؛ اشوینتوخوفسكی، ص52-53.
31. افندی یف، همان جا؛ تاریخ آذربایجان، 2001، ج5، ص105.
32. رك. تاریخ آذربایجان، 2001، ج5، ص 108-109؛ درباره‌ی روش‌های مبارزاتی دو شاخه‌ی مذكور رك. رسول زاده (Rasulzada)، ص12.
33. اشوینتوخوفسكی، ص55؛ شاكری، ص 177.
34. تاریخ آذربایجان، 2001، ج5، ص106-107؛ حسنوف، ص9.
35. رك. دوبینسكی- موخادژه، عكس ش 11 از عكس های بین صفحات 80-81.
36. Rossokaya Kommunisticheskaya Partiya(Russian Communist Party).
37. رك. اشوینتوخوفسكی، ص166.
38. Council of People`s Communissioners of Baku(Baku Commune).
39. Sotsial Revolutsionaya(Socialist Revolutionaries/SRs).
40. Dashnaks.
41. اشوینتوخوفسكی و كولینس، ص33-34؛ لیو، ص113-115.
42. برای اطلاع از دلایل این نام گذاری و واكنش‌ها نسبت به آن رك. آذربایجان در موج خیز تاریخ، 1379ش.
43. اشوینتوخوفسكی و كولینس، ص40-42؛ اشوینتوخوفسكی، ص 171-172.
44. رك. لیو، ص 120-121.
45. اشوینتوخوفسكی و كولینس، ص6-9.
46. Azarbaycan Social-Demokrat Partiyasi(Social Democratic Party of Azerbaijan).
47. رك. سازمان سیاسی در آسیای میانه و آذربایجان (Political organization in Central Asia and Azerbaijan)، ص37، 77.

منابع :
آذربایجان در موج خیز تاریخ: نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باكو در تغییر نام ارّان به آذربایجان 1298-1296 شمسی، با مقدمه‌ی كاوه بیات، تهران: شیرازه، 1379ش.
دانشنامه جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حدادعادل، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1375ش.
خسرو شاكری، پیشینه‌های اقتصادی- اجتماعی جنبش مشروطیت و انكشاف سوسیال دموكراسی در آن عهد، تهران، 1384ش.
Suit ail Majid Afandiyev, Sedlmi§ asarler.; ed. D. P. Quliyev and A. B. Hiiseynov, Baku 1977.
Teymur Ahmadov, Nariman Narimanovun yaradijdiq yolu, Baku 1991. Audrey L. Altstadt, The Azerbaijani Turks: power and identity under Russian rule, Stanford, Calif. 1992.
Azarbayjan Savet Ensiklopediyasi, Baku 1976-1987.
Azarbayjan tarikhi, ed. I. A. Hiiseynov ef al. vol.2,Baku: Azarbayjan SSR Elmlar Akademiyasi Nashriyyati, 1964.
Azarbayjan tarikhi, ed. Iqrar Aliyev,Baku: Elm Nashriyyati, 1993. Azarbayjan tarikhi, ed. M. A. Tsmayilov etal., vol.5, Baku: Elm Nashriyy"ati, 2001.
Cengiz^agla, Azerbaycan’da milliyetgilik ve politika, Ankara 2002.
I. Dubinski-Mukhadze, Narimanov, Baku 1979.
H.I’.Hasanov, Azarbayjanda Marksizm-Leninizm ideyalanmnyayilmasinda “Hummat" Bolshevik tashklatinin fealiyyeti (1904-1920) ji illar, Baku 1986.
Charles van der Leeuw, Azerbaijan a quest for identity, Richmond, Surrey 2000.
Political organization in Central Asia and Azerbaijan: sources and documents, ed. Vladimir Babak, Demian Vaisman, Aryeh Wasserman, London: Frank Cass, 2004.
Muhammad Amin Rasulzada, Stalinla ikhtilal khatiralari, Baku 1991. Tadeusz Swietochowski, Russian Azerbaijan, 1905-1920: the shaping of national identity in a Muslim community, Cambridge 1985.
Tadeusz Swietochowski and Brian C. Collins, Historical dictionary of Azerbaijan, London 1999.

منبع مقاله :
رحیم رئیس نیا و. . . [دیگران]؛ (1389)، چپ و چپ‌گرایی در جهان اسلام، تهران: نشر كتاب مرجع، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط