از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم
بسم الله الرحمن الرحیمانا لله و انا الیه راجعون
چه سعادتمندند آنان که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند، و در آخر عمر فانی به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاءالله آرزو میکنند نایل آیند. چه سعادتمند و بلند اخترند آنان که در طول زندگانی خود کمر همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته، و پایان زندگی خویش را در راه هدف الهی با سرافرازی به خیل شهدای در راه حق پیوستند. چه سعادتمند و پیروزند آنان که در نشیب و فرازها و پست و بلندیهای حیات خویش به دامهای شیطانی و وسوسههای نفسانی نیفتاده، و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون خود نموده (1) و به قرارگاه مجاهدین فیسبیلالله راه یافتند. چه سعادتمند و خوشبختاند آنان که به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمری را به زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در اقامه جمعه با دست یکی از منافقین و منحرفین شقی، فائز و به والاترین شهید محراب که به دست خیانتکاران اشقی الاشقیاء به ملأ اعلا شتافت، ملحق شدند.
و شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایی بود که اینجانب یکی از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم. این وجود پربرکت متعهد را قریب شصت سال است میشناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجتالاسلام و المسلمین حاج آقا عطاءالله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح میشناسم، و در عین حال مجاهد و متعهد و قویالنفس بود. او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان مجاهد بود و از مصادیق بارز «رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» (2) بود. و رفتن او ثلمه (3) بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود. خداوند او را در زمره شهدای کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید. ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند. این بزرگوار مثل سایر شهدای عزیز ما به جوار رحمت حق پیوست، و ملت مجاهد و قوای مسلح سلحشور ما با عزمی راسختر به پیشبرد انقلاب ادامه میدهند. و آنان که به ادعای واهی خود کوس طرفداری از خلق را میزنند و با خلق خدا آن میکنند که همه میدانند، در این جنایت عظیم چه توجیهی دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمی خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار هشتاد ساله چه قدرتی کسب میکنند و چه طرفی میبندند؟ و آنان که در سوگ این جنایتکاران اشک تمساح میریزند و از جریان حکم خدا درباره آنان شکایت دارند، چه انگیزهای دارند؟ آیا انتقام از جمهوری اسلامی به شهادت رساندن یک عالم پارساست، و به آتش کشیدن یک عده کودک و زن و مرد و تودههای رنجکش است؟! آیا راه به حکومت رسیدن و قدرت را به دست آوردن، این نحوه جنایات است؟!
بارالها، ملت مجاهد ما در این برهه زمان با چه حوادثی و با چه چهرههایی مواجه است. عصری که حکومتهای مسلمین آنچنانند، و رسانههای گروهی آنچنان، و ابرقدرتها اینچنین. عصری که باطل را به صورت حق به خورد مردم میدهند و جنایات را به صورت صلحطلبی. عصری که دشمنان اسلام و مسلمین با ملتهای مستضعف، آن میکنند که چنگیز نکرد، و اکثر حکومتهای مسلمانان در جنایاتی که بر ملتهای خود میرود از جانیان طرفداری میکنند. عصری که در خانه امن خدا از دشمنان اسلام و جنایتکاران به مسلمین نمیشود شکایت کرد. عصری که فریاد مرگ بر اسرائیل و امریکا بر خلاف اسلام تلقی میشود. و عصری که برای استقرار حکومت اسلامی و پیاده کردن احکام اسلام در یک کشور، مدعیان اسلام به ستیز نظامی و تبلیغاتی با آن برمیخیزند و با اسلام عزیز به اسم اسلام میجنگند.
بارالها، ملت مجاهد ایران در این عصر جاهلیت و تاریک مظلومند، و بجز اتکال به درگاه تو و اعتماد به عنایات تو پناهی ندارند، و از پیشگاه مبارک تو استمداد میکنند. و در راه حق به راه خود ادامه میدهند، و از این وحشیگری هراسی به خود راه نمیدهند. و عزتی که برای تو و رسول تو و مؤمنین است، برای زندگی عاریت چند روزه از دست نمیدهند.
بارالها، از تو رحمت برای شهدای عزیز و بویژه شهید محراب این هفته، و سلامت و سعادت و صبر برای ملت بویژه بازماندگان شهدا و اهالی محترم باختران، و شفای عاجل برای آسیب دیدگان و انتقام از دشمنان اسلام را خواستارم. درود به روان پاک عزیزان شهید. درود بر بازماندگان شهدا. سلام بر آسیب دیدگان و صلوات و سلام خداوند و مقربان درگاهش بر حضرت بقیةالله ارواحنالمقدمه الفداء و السلام علی عبادالله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی (4)
قضیه مربوط به بیت معظم حکیم نیست
بسم الله الرحمن الرحیمانا لله و انا الیه راجعون
خیر بسیار اسفانگیز و حیرتبار شهادت شش شخصیت از بیت مرحوم آیتالله حکیم رحمةالله علیه به دست جنایتکار ددمنش دهر، صدام غفلتی با کیفیتی که توسط فرزند برومند ایشان جناب حجتالاسلام سیدمحمدباقر حکیم حفظهالله تعالی گزارش دادند، هر انسان با وجدانی را که از فطرت انسانی منحرف نشده است متأسف و ناراحت میکند. ما در عصری زندگی میکنیم که مقدرات ملتهای در بند مظلوم، به دست مشتی جنایت پیشه که خوی سبعیت بر آنان غالب است میباشد. دنیا در عصر ما و عصرهایی نظیر آن مبتلا به حکومتهایی بوده است که جز قانون جنگل در آن حکومت نمیکند. ما در عصری هستیم که جنایتکاران به جای توبیخ و تأدیب، تحسین و تأیید میشوند. ما در عصری به سر میبریم که سازمانهای به اصطلاح حقوق بشر، نگهبان منافع ظالمانه ابرجنایتکاران و مدافع ستمکاری آنان و بستگان آنان هستند. ما در منطقهای به زندگی مرگبار خود ادامه میدهیم که اکثر حکام آن چشم و گوش بسته تحت فرمان امریکا، به جنایات اسرائیل و حزب بعث عراق مشروعیت میدهند و در هدم اسلام و قرآن کریم کوشش میکنند. ما در محیطی گذران میکنیم که مظلومان که جرمی جز دفاع از حق ندارند زیر چکمه ستمگران خرد میشوند و آخوندهای کثیف درباری به این اعمال وجهه اسلامی میدهند. ما و دنیای مسیحیت در عصری هستیم که پاپ، رهبر کاتولیکها به جای آنکه امریکا را در جنایاتی که به بشریت میکند، محکوم کند و پیروان خود را به مقابله با ظالمان برانگیزد، از امریکا پشتیبانی میکند و به ستمکاران دیگر توصیه همکاری با آن را میکند. اکنون در این دنیای مسموم که نفس کشیدن در آن مرگ تدریجی است، تکلیف ملتهای دربند این ابرقدرتها و انگلهای آنان چیست؟ باید بنشینند و این صحنههای جنایتبار را تماشا کنند و با سکوت مجال دهند که دنیا در آتش بسوزد؟ آیا روحانیون، نویسندگان، گویندگان، روشنفکران، متفکران از هر ملت و مذهب که هستند، در این زمان تکلیفی انسانی، مذهبی، ملی و اخلاقی ندارند و باید نقش تماشاگر را در کشورهای خود ایفا کنند؟ و یا آنکه باید این سران و سردمداران با گفتار و نوشتار خود، ملتهای مظلوم دربند را بسیج کنند تا ستمگران را از صحنه خارج نمایند و حکومت را به دست مستضعفان بسپارند، چونان که در ایران با همت ملت بزرگوار شد. آیا در منطقه قدرتی به پایه قدرت رژیم ظالمانه شاهنشاهی و ستمشاهی بود و ملتی همچون این ملت مظلوم دربند بود؟ و دیدید که با دست خالی و ایثار جان و توان در مدت کوتاهی از بندها رها و ستمگران و دزدان را یا در بند کشیدند و یا بیرون راندند. محرومان و ستمدیدگان تاریخ باید خود برخیزند و انتظار نکشند که ستمکاران آنان را از بند نجات دهند.
اینجانب این مصیبت بزرگ را که بر بیت معظم حکیم وارد شده است و شش تن از فرزندان پیامبر عظیمالشأن مظلومان را به دست دژخیمان صدام با آن وضع فجیع و رقتبار به شهادت رساندند، به اجداد بزرگ آنان و به اسلام بزرگ و مسلمانان متعهد جهان و به ملت ایران و عراق تسلیت میدهم.
باید ملت عراق بدانند که قضیه مربوط به بیت معظم حکیم نیست. اینان که با آن شکنجهها شهید شدند، در راه اسلام عزیز و مصالح ملت عراق به شهادت رسیدند و به لقاءالله در جوار اجداد معظمشان محشورند. لکن مسئله مهم، اسلام است که اگر به این ملحد مخالف بالذات با اسلام مهلت داده شود، اسلام بزرگ و ملت عزیز عراق را در زیر چکمه دژخیمان جنایتکارش خرد خواهند کرد و به حرث و نسل ملت عراق بس نخواهد کرد. ارتش عراق که از همان ملت هستند و فرزندان همان آب و خاک هستند تا کی تحمل اینگونه ننگها را که این جنایتکار میکند، مینمایند؟ و عجب آن است که خیرخواهان منطقه به گمان خود برای اصلاح بین حزب بعث و دولت ایران دامن به کمر زدهاند و فعالیت مینمایند، غافل از آنکه اصلاح با این پلنگ تیزدندان، ستمکاری بود بر مستمندان و اسلام و مسلمین و غافل از آنکه این شخص که به واسطه شکست در جنگ و از دست دادن همه چیز خود آنچنان دیوانه شده است که به هیچ قراردادی پایبند نیست و ملت ایران با آنهمه رنج و درد که از این دژخیم دیدهاند به هیچ وجه به اصلاح تن در نمیدهند و اسلام عزیز اجازت نخواهد داد که با اسم اصلاح، به ملتهای مظلوم، ستمهای فوق طاقت تحمیل شود.
بار دیگر این مصیبت بزرگ را به همه مسلمانان بخصوص خاندان معظم حکیم و جناب حجتالاسلام آقای سیدمحمد باقر حکیم تسلیت عرض مینمایم. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
6 رمضان المبارک 1403 – 1362/3/28
روحالله الموسوی الخمینی (5)
مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام
بسم الله الرحمن الرحیمانا لله و انا الیه راجعون
با کمال تأسف و تأثر شهادت استادزاده محترم، (6) جناب حجتالاسلام، آقای آقا شیخ مهدی شاهآبادی، را به پیشگاه معظم حضرت بقیةالله أرواحنالمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض میکنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز، که با شهادت افتخارآمیز خود ملت عظیمالشأن ایران، بویژه روحانیت عالیقدر، را سرفراز مینمایند. این شهید عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاءالله پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به اینجانب داشت، که با دست و زبان از عهده شکرش برنمیآیم.
از خداوند متعال برای این شهید سعید و سایر شهدای در راه اسلام رحمت در جوار خود، و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاهآبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم.
روحالله الموسوی الخمینی (7)
فاجعه شهادت ده تن از علمای بیت معظم حکیم
بسم الله الرحمن الرحیمانا لله و انا الیه راجعون
فاجعه شهادت ده نفر از علما و سادات محترم بیت معظم مرحوم آیتالله حکیم رضوانالله علیه به دست جنایتکار رژیم عفلقی عراق (8) موجب کمال تأسف و تأثر گردید و برگی بر جنایات صدام پلید که به هیچ اصلی از اصول انسانیت پایبند نیست، افزود. ما از این جنایتکار که با اعمال خود روی مغول را سفید نموده توقع غیر از این نحو تبهکاریها نداریم. از مرد خونخواری که هر روز دستش تا مرفق به خون بیگناهان در عراق و ایران فرو رفته است جز این انتظاری نیست. تعجب ندارد که این حزب بیفرهنگ، هر روز شهرهای ایران را بر روی ساکنین عرب و فارس بیگناه، از زن و مرد و کودک و پیر و جوان فرو ریزد. تعجب نیست که اینان زندانیان بیگناه را چه عراقی و چه ایرانی در شکنجهگاههای خود برخلاف مقررات ملل آزاد شکنجه نمایند. اینگونه اعمال، خوی شیطان صفتان و درندگان منحرف است. تعجب از مدعیان دروغین طرفداران حقوق بشر است که این جنایت پیشگان را در اطراف جهان برای این اعمال تشویق میکنند و به آنان کمکهای تسلیحاتی و تبلیغاتی میکنند. تعجب از سازمانهای عریض و طویل بینالمللی است که گاه با گفتار و گاه با سکوت خود از اینان پشتیبانی میکنند. باید ملتهای مظلوم چشم امیدی به اینان نداشته و بدانند که آنها جز در خدمت زورگویان و قدرتمندان نیستند و ابرقدرتها جز در پی مطامع خود نمیباشند. این ملتهای مستضعف هستند که باید در مقابل ظالمان و جنایتکاران قیام کنند و با اتکا به خدای تعالی از هیچ قدرتی نهراسند و دست ستمکاران را قطع نمایند. ملت شریف عراق لازم است به ملت ایران و لبنان و فلسطین بپیوندد که خواب را از چشم عفلقیها و صهیونیستها و هواداران آنان بریده و جهان را در چشم آنان تیره و تار نمودهاند. قوای مسلح قدرتمند ایران آنچنان سیلی به روی سیاه صدام زده است که جنونآمیز دست و پای خود را گم کرده و به هر جنایتی دست میزند و نسل و حرث را به آتش میکشد. انشاالله تعالی در موقع مقتضی سیلی نهایی را خواهد خورد و کشور عزیز عراق و ایران از شرّ او نجات خواهد یافت.
اینجانب به ملت عراق و بیت معظم مرحوم آیتالله حکیم رحمةالله علیه و فرزند شجاع او، حجتالاسلام سیدمحمد باقر حکیم، این مصیبت جانسوز و سایر مصیبتهای وارده به ملت شریف عراق را تسلیت عرض میکنم. چنانچه مصیبتهای وارده به ملت مسلمان لبنان را خصوصاً مصیبتهای انفجارهای اخیر را که موجب شهادت و جراحت جمع کثیری از برادران و خواهران عزیز ما گردید، به ملت لبنان خصوصاً علمای اعلام تسلیت میگویم و از خداوند تبارک و تعالی برای همه شهدای در راه حق خصوصاً شهدای اخیر عراق و لبنان طلب رحمت مینمایم.
اخیراً باید متذکر شد که این کوردلان که جز امور مادی و شهوات حیوانی از همه چیز غافلند، ملت شریف ما را نشناخته و گمان میکنند با شهادت فرزندان عزیز ما میتوانند آنان را از راهی که انتخاب نمودهاند که آن جز اسلام عزیز نیست، منصرف یا سست نمایند.
ملت بزرگ ایران در این چند سال که از جنایات شرق و غرب رنج میبرد و عزیزان خود را از دست داده و میدهد در هر انفجاری منفجرتر و در هر حمله ددمنشانهای شجاعانهتر راه خود را در پیش داشته و جلو میرود. اینان ندیدهاند که مادران و پدران شجاع ایران فرزندان و نور چشمان خود را از زیر خروارها خاک بیرون میکشند و فریاد «جنگ، جنگ تا پیروزی» سر میدهند و از دستاندرکاران مقابله به مثل و از سلحشوران جبههها ادامه جنگ را طلب میکنند. درود خدا بر این ملت شجاع و مؤمن که جان میدهد و تن به سازش و تسلیم نمیدهد.
اینجانب برای شهدای این چند روز ایران که به دست جنایتکاران بعثی عراق صورت گرفت، رحمت و برای آسیب دیدگان شفا و سلامت، و برای بازماندگان و اقربای آنان مقاومت و صبر و اجر، و برای رزمندگان اسلام پیروزی و پایمردی را خواستارم.
صلوات و سلام بر جمیع انبیا و خصوصاً سیدهم و خاتمهم و بر جمیع اوصیا (علیهمالسلام) و بویژه خاتم الاوصیا روحی فداه و درود بر عبادالله الصالحین.
18 اسفند 16/63 جمادیالثانی 1405
روحالله الموسوی الخمینی (9)
یار وفادار اسلام و مدافع محرومان و مستضعفان
بسمالله الرحمن الرحیمخدمت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام و ملت بزرگوار پاکستان ایّدهم الله تعالی پیامها و تلگرافات تبریک و تسلیت شما در رابطه با شهادت جناب حجتالاسلام آقای سید عارف حسینالحسینی این یار وفادار اسلام و مدافع محرومان و مستضعفان و این فرزند راستین سید و سالار شهیدان، حضرت ابیعبدالله الحسین (علیهالسلام) واصل گردید. گرچه این حادثه بزرگ قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانیت متعهد اسلام را جریحهدار نمود، ولی مسئلهای دور از انتظار ما و ملتهای مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاکستان که خود طعم تلخ استعمار را چشیده است و با مبارزه و جهاد و شهادت استقلال خویش را به دست آورده است، نبود.
درد آشنایان جوامع اسلامی، همانان که با محرومان و پابرهنگان میثاق خون بستهاند، باید توجه کنند که در آغاز راه مبارزهاند و برای شکستن سدهای استعمار و استثمار و رسیدن به اسلام ناب محمدی راه طولانی در پیش دارند. و برای امثال علامه عارف حسین حسینی بشارتی بالاتر از این نبوده است که از محراب عبادت حق عروج خونین «ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ» (10) را نظاره کند، و جرعه وصل یار را از شهد شهادت بیاشامد، و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد. بزرگترین فرق روحانیت و علمای متعهد اسلام با روحانی نماها در همین است که علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین جهانخواران بودهاند و اولین تیرهای حادثه قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولی روحانینماها در کف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروّج باطل یا ثناگوی ظلمه و مؤید آنان بودهاند.
تا به حال یک آخوند درباری یا یک روحانی وهابی را ندیدهایم که در برابر ظلم و شرک و کفر، خصوصاً در مقابل شوروی متجاوز و امریکای جهانخوار ایستاده باشد. همانگونه که یک روحانی وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را ندیدهایم که برای یاری پابرهنگان زمین لحظهای آرام و قرار داشته باشد و تا سرمنزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه نکرده باشد. و عارف حسینی اینگونه بود. و ملتهای اسلامی حتماً دلیل این واقعه را دریافتهاند که چرا در ایران «مطهری»ها و «بهشتی»ها و شهدای محراب و سایر روحانیون عزیز، و در عراق «صدر»ها و «حکیم»ها و در لبنان «راغب حرب»ها و «کُریم»ها، و در پاکستان «عارف حسینی»ها، و در تمامی کشورها روحانیون درد آشنای اسلام ناب محمدی (صلیالله علیه و آلهوسلم) هدف توطئه و ترور میشوند.
ملت شریف و مسلمان پاکستان، که بحق ملتی انقلابی و وفادار به ارزشهای اسلامی بودهاند و با ما رابطه دیرینه گرم انقلابی، عقیدتی و فرهنگی دارند، باید تفکر این شخصیت شهید را زنده نگه دارند، و نگذارند شیطان زادگان جلوی رشد اسلام ناب محمدی (صلیالله علیه و آله و سلم) را بگیرند. امروز استکبار شرق و غرب چون از رویارویی مستقیم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از میان بردن شخصیتهای دینی و سیاسی را از یک طرف و نفوذ و گسترش فرهنگ اسلام امریکایی را از طرف دیگر به آزمایش گذاشتهاند. ای کاش همه تجاوزات جهانخواران همانند تجاوز شوروی به کشور مسلمان و قهرمانپرور افغانستان علنی و رودررو بود تا مسلمانان ابهت و اقتدار دروغین غاصبین را در هم میشکستند؛ ولی راه مبارزه با اسلام امریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین «اسلام امریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس نماهای متحجر و سرمایهداران خدانشناس و مرفهین بیدرد، کاملاً مشخص نشده است. و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو فکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد از واجبات سیاسی بسیار مهمی است، که اگر این کار توسط حوزههای علمیه صورت پذیرفته بود، به احتمال بسیار زیاد سید عزیز ما، عارف حسین، در میان ما بود. وظیفه همه علماست که با روشن کردن این دو تفکر، اسلام عزیز را از ایادی شرق و غرب نجات دهند. البته خون این شهیدان عزیز تمامی خاک و خاشاکها را از مسیر اعتلای ارزشهای معنوی ریشه کن میسازد، و همه مجروحین باطل را به دریا میریزد؛ ولی نباید از این مسئله غفلت کنیم که امروز روز آماده باش همه دشمنان اسلام است، روز بیدار باش همه جهانخواران است. آن روزی که استعمار شرق و غرب مسلمانان را خواب کرده بود و بر مرکب مراد سوار بود از خطر بزرگ و بالقوهای به نام اسلام و قرآن سخن میگفت. و اما امروز که شوروی و امریکا به دنبال انقلاب مقدس اسلامی ایران صدها ضربه سیاسی و نظامی و فرهنگی خوردهاند و در همه جای عالم زنگ خطر اسلام علیه منافع حیاتیشان به صدا درآمده است باید با دقت تمام کید و فریب استکبار شرق و غرب را شناخت و خنثی نمود.
ملتهای مسلمان باید اصل را بر دشمنی و فریب ابرقدرتها با خود بگذارند، مگر اینکه خلاف عینی و عملی آن را مشاهده و لمس و باور نمایند. ما به حبل ولایت خدا و پیامبر و ائمه معصومین (علیهمالسلام) چنگ زدهایم؛ و جداً باید از هر آنچه غیررضایت آنان است متنفر و بیگانه باشیم، و از این بیگانگی هم برخورد فخر و مباهات کنیم.
شهادت جناب حجتالاسلام آقای سیدعارف حسین حسینی، را به روحانیون متعهد اسلام و خانواده محترم این شهید و ملت مسلمان پاکستان تبریک و تسلیت عرض نموده، و به همه برادران و خواهران مسلمان خود در آن کشور اطمینان میدهم که ایران اسلامی در کنار شما و به عنوان یاری امین و سنگری محکم از شرافت، استقلال، عزت و اعتبار اسلامیتان دفاع خواهد نمود.
اینجانب فرزند عزیزی را از دست دادهام. خداوند تعالی به همه ما توفیق تحمل مصائب و توان ادامه راه پرفروغ شهیدان را بیشتر از پیش کرامت فرماید؛ و توطئه و مکر ستمگران را به خودشان برگرداند؛ و ملت پرکرامت اسلام را در مسیر جهاد و شهادت ثابت قدم نگه دارد. والسلام علی عبادالله الصالحین.
به تاریخ 23 محرّمالحرام 1409
روحالله الموسوی الخمینی (11)
پینوشتها
1. خرق نمودن: شکافتن، از میان برداشتن «کنایه از اینکه شهیدان با استقبال از شهادت، لباس «انیت» و خودی را پاره کرده و به مقام فنای فیالله میرسند».
2. سوره احزاب، آیه 23: «مردانی که راست گفتند در آنچه با خدا پیمان بستند».
3. رخنه، خلل.
4. صحیفه امام، ج 17، ص 49 – 51.
5. همان، ص 500 – 502.
6. آقای میرزا محمدعلی شاهآبادی، پدر شهید مهدی شاهآبادی، از عارفان وابسته بود که امام خمینی سالها از محضر ایشان کسب فیض کرده است.
7. صحیفه امام، ج 18، ص 407.
8. در روز 18 اسفند 1363 خبر تکاندهنده کشتار ده تن از علمای بزرگوار حوزه علمیه نجف که عموماً از منسوبین بیت شریف آقای سیدمحسن حکیم (از مراجع بزرگ شیعه) بودند، منتشر گردید. شهدای این اقدام جنایتکارانه رژیم صدام عبارتند از حضرات آیات: سیدعبدالمجید حکیم، عبدالهادی حکیم، سید حسن حکیم، سید حسین حکیم، سید محمدرضا حکیم، سید محمد حکیم، سیدعبدالصاحب حکیم، سید ضیاءالدین حکیم، سیدبهاءالدین حکیم و سیدمحمدعلی حکیم.
9. صحیفه امام، ج 19، ص 176 – 178.
10. بخشی از آیه 28 سوره فجر: «به سوی پروردگارت باز گرد».
11. صحیفه امام، ج 21، ص 119 – 122.
سعادتمند، رسول؛ (1389)، درسهایی از امام: یاد یاران؛ قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول