نویسنده: علی الهی خراسانی (*)
چکیده
عمومیترین ویژگی تروریسم، خشونت یا تهدید به استفاده از خشونت میباشد. بنیادگرایی تکفیری که روش برخورد با دشمن را کافر دانستن غیر خود حتی در دیگر مذاهب اسلامی میداند، بیشترین توانایی را برای دست زدن به رفتارهای تروریستی در خود دارد.فَتک، اغتیال و اِرهاب، اصطلاحاتی است که بیانگر مفهوم ترور در آن دوره به شمار میرود. از آن جا که سیرهی نبوی جایگاه منبع گونه در فقه مذاهب اسلامی دارد، سنت قولی، فعلی و تقریری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهی پدیدهی ترور مورد بررسی تاریخی- فقهی قرار گرفته است.
کشتنِ ابوعَفَک، عصماء بنت مروان، کعب بن اشرف، ابن سنینه و ابورافع به دست مسلمانان در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جمله مواردی است که میتواند به عنوان ترور معرفی شود و مورد اشکال قرار گیرد که بدان پاسخ داده شده است چگونه این رفتارها همپوشانی منطقی و عقلانی با سخن کلیدی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد که فرمود: «إن الإسلام قید الفتک»؛ اسلام مانع ترور است.
همچنین باید گفت ترورهای تکفیری هیچ سنخیتی با جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی و عملیات شهادت طلبانه ندارد.
بخش اول: کلیات
تعریف ترور
الف- ترور در فرهنگ علوم سیاسی
ترور از کلمه لایتن (ere) terr گرفته شده است و به معنای ترس و وحشت است. در فرهنگ علوم سیاسی، ترور به معنای هر نوع اقدامی جهت پیشبرد اهداف با توسل به ایجاد وحشت به کار میرود. (1)کارهای خشونت آمیز حکومتها از قبیل حبس، شکنجه، اعدام که مخالفان خود را سرکوب میکنند و آنان را به ترس میافکنند در شمار تروریسم قرار دارد و از آن، به تروریسم دولتی یاد میشود. (2)
شیوههای به کار رفته از طرف تروریستها عبارتند از: هواپیماربایی، گروگانگیری، خرابکاری، بمبگذاری، بانک زنی، آدم رباییِ سیاسی و آدم کشی. (3)
در قانون داماتو (قانون تحریم ایران و لیبی توسط آمریکا) اقدام تروریستی بین المللی به عملی گفته میشود که:
الف- برای جان انسان، خشونت آمیز یا خطرناک باشد، یا این که ارتکاب آن در حوزه صلاحیت ایالات متحده یا هر کشور دیگر، جرم جنایی محسوب شود؛
ب- ظاهراً با اهداف زیر انجام شود:
1- ایجاد ارعاب و وحشت و فشار بر اشخاص غیرنظامی؛
2- حکومت از طریق ارعاب و فشار؛
3- تأثیرگذاری بر رفتار حکومت از طریق سوء قصد یا آدم ربایی. (4)
ب- تروریسم؛ خشونت سازمانی
مجموعه تعاریف ارائه شده از تروریسم در دانشنامهها و فرهنگها مفاهیمی مانند ترساندن، خشونت، تغییر وضع موجود، سازمانمند بودن یا تشکیلاتی بودن اقدام کننده را مورد توجه قرار دادهاند. با وجود این با توجه به تعاریف مختلف، شاخهها و اجزای مفهومی تروریسم به شرح زیر ترسیم گردیده است:1- خشونت:
عمومیترین ویژگی تروریسم، خشونت یا تهدید به استفاده از خشونت میباشد.2- قربانی:
انتخاب تصادفی یا از روی هدف غیرنظامیان یکی از ویژگیها و معیارهای اقدامات تروریستی است. در این خصوص برخی گروههای تروریستی نظیر «اتا» یا ارتش جمهوریخواه ایرلند قبل از حملات خود به مردم هشدار میدهند تا از شمار قربانیان کاسته شود و برخی نظیر القاعده به دنبال بیشترین قربانی میباشند.3- هدف:
هدف تروریسم ایجاد وحشت و ترس در قربانی است که این قربانی میتواند حکومت، کل جامعه یا گروهی از اعضای جامعه باشد. اقدامات تروریستی بر این اساس برای جلب توجه گسترده مردم طراحی میشوند و به دنبال ایجاد شوک روانی و برهم زدن امنیت در جامعه میباشند.4- انگیزه:
اقدمات تروریستی ممکن است برای رسیدن به اهداف سیاسی یا مذهبی انجام شود و یا ممکن است براساس کسب منافع شخصی صورت گیرد.5-قانونمندی:
غیرقانونی بودن از ویژگیهای بارز تروریسم است. (5)با توجه به تعاریف و ویژگیهای تروریسم، اقدامات حکومتهای قانونی را نمیتوان به عنوان اقدام تروریستی در نظر گرفت مگر آن که کار آنها پنهانی و در زمانی غیر از جنگ انجام شود. اقدامات جنگی اصولاً در حوزهی تروریسم قرار نمیگیرد. اما میتوان حمایتهای حکومتی که در آن یک حکومت از فعالیت تروریستی در یک کشور دیگر حمایت به عمل میآورد را اقدام تروریستی قلمداد کرد. این نوع از تروریسم را برای فعالیت گروههایی وابسته به حکومت مانند سازمان سیا، موساد و ... تحت عنوان «تروریسم دولتی» استفاده کردهاند.
غیرقانونی بودن به عنوان یک شاخصه ابتدا حکومتها را از دایره تروریسم خارج مینماید، اما در شاخصه عامل اقدام تروریستی، حکومتها نیز با یک قید وارد دایره تروریسم میشوند و آن این که اقدامات آنان غیرقانونی باشد. اما کاملاً روشن نیست اقدامات یک حکومت علیه حکومت دیگر با کدام قانون سنجیده میشود: قوانین داخلی کشور عمل کننده یا حقوق بین الملل. با وجود این، اشاره به دوران جنگ و صلح تا حدودی گرایش را مشخص میکند و معلوم میشود که در دوران جنگ میان کشورها، هیچ کدام از اقدامات کشورها علیه یکدیگر را نمیتوان در دایره تروریسم قرار داد. (6)
تروریسم و بنیادگرایی تکفیری
در تعریفی میتوان بنیادگرایان را کسانی دانست که هم در معانی و هم در الفاظ متون مقدس جمود دارند. بنیادگرایی، خواهان حاکمیت فرهنگ گذشته و سلف است و این گذشتهخواهی را از راههای سیاسی افراطی و گاه نظامی قابل دستیابی میداند. (7) بنیادگرایی در حقیقت خروج از عقلانیت و اعتدال رفتاری است. این تفکر که بنیادگرایی لزوماً به خشونت میانجامد، نادرست و غیرواقعی است، هر چند که با توجه به خواستههای بنیادگرایان، احتمال فرو غلطیدن آنان در دامان خشونت، همواره تهدیدکننده و توجه برانگیز بوده است.اما در این میان، بنیادگرایی تکفیری که روش برخورد با دشمن را کافر دانستن غیر خود حتی در دیگر مذاهب اسلامی میداند، بیشترین توانایی را برای دست زدن به رفتارهای تروریستی در خود دارد. بنیادگرایی هنگامی سطح گستردهتری از تهدید را برای خاورمیانه و جهان ایجاد کرد که به سلفیگری وهابیت راه یافت و در قالب جنبشهای رادیکال و افراطی و مسلح وهابی بازسازی گشت. (8) گروههای تروریستی مانند القاعده و یا داعش براساس بنیادگرایی و شیوهی تکفیر، ترور و خشونت طلبی خویش را بدین اصل باطل پیوند میزنند که «هدف، وسیله را توجیه میکند» و قدرت خود را در ترورهای بیشتر به صورت هجومهای وحشیانه یا عملیاتهای انتحاری تعریف مینماید. از این رو ادبیاتی در عرصه تروریسم پژوهی شکل گرفته است که حذف کامل و فیزیکی چنین گروههای بنیادگرایی تکفیری و خشونت طلب تنها راه پایان دادن به تهدیدات آنهاست.
بخش دوم: ترور و سنت نبوی
واژهشناسی ترور در زبان عربی
معنای ترور با سه واژه در ادبیات قدیم و جدید عرب بیان میشود:1- فَتک:
در «لسان العرب» و «العین» این واژه به معنای اهتمام ورزیدن به چیزی و انجام آن اگر چه به صورت قتل است، اما فاتک به گستاخ و جسور و کسی که با نیرنگ و یا ناگهانی شخصی را میکشد و جنایت میکند، معنا شده است. (9)هم چنین به کسی که از غفلت شخصی استفاده کرده، به او نزدیک شده و او را مجروح سازد و یا به قتل برساند، فاتک گفته میشود. (10)
در ادبیات معاصر، اصطلاح فَتک را برای ترور به ندرت به کار میبرند. در کتاب «فرهنگ اصطلاحات معاصر» فَتک بِ» به معنای ترور کرد، کشت، از میان برد و به قتل رسانده آمده است. (11) اما در «فرهنگ معاصر» آذرنوش، «فَتک» به کشتار، آدم کشی و قتل معنا شده است. (12) در «فرهنگ فرزان» و «قاموس آکسفورد» نیز ترور به فتک برگرداننده نشده است. (13)
2- إرهاب:
در ادبیات قدیم این واژه و مشتقات آن به معنای ترس، دلهره و وحشت است، (14) و از قتل یا کشتن ناگهانی، سخنی به میان نیامده است. در قرآن کریم نیز (إِیَّایَ فَارْهَبُونِ) (15) و (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ) (16) به معنای ترس است.اما در فرهنگ امروزین، «ارهاب» دقیقاً به معنای ترور است (17) و به تروریست «ارهابی» گفته میشود. (18)
3- اغتیال:
در ادبیات گذشته و امروز، این واژه به یک معنا به کار برده میشود. قَتَله غلیه: یعنی پنهانی و به شکلی که مقتول با خبر نشود، او را از پای درآوردن. (19)امروزه تنها معنای اغتیال، ترور است. (20)
ترور در روایات
با مروری بر کتابهای روایی در مییابیم که ترور، تنها با واژه «فتک» بیان شده است. (21) «ارهاب» در روایات اندکی به معنای ترساندن آمده است (22) و «اغتیال» نیز از معنای حقیقی تهی شده و در روایات- که تعداد آنها کم است- معنایی کنایی و مجازی دارد. (23)اگر در روایاتی که در آنها «الفتک» وارد شده است. بنگریم، پی خواهیم برد که معنای این واژه در سنت قولی و نیز فرهنگ آن زمان بیانگر کاری ناپسند و ضد ارزش است و مفهومی منفی در بر دارد، به گونهای که گفته شده «ایمان در گروِ ترک ترور (فتک) است». (24)
برای نمونه به چند روایت میپردازیم:
1- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «وقتی در معراج بودم، چیزها و مواردی دیدم، پرسیدم اینها چیست؟ گفتند اینها نشانههای آخرالزمان است. پرسیدم: چه زمانی آخرالزمان است؟ خداوند عزوجل فرمود: آخرالزمان وقتی است که علم محو شود و جهل ظاهر گردد. قاریان قرآن زیاد شوند و عمل کاهش یابد، ترور بالا رود، فقهای هدایتگر اندک و فقهای گمراه و خیانت کار زیاد و شعر فراوان شود.» (25)
2- در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است:
هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت فرمودند و علی (علیه السلام) به غسل و دفن آن حضرت مشغول بود، با ابوبکر بیعت شد. در این هنگام زبیر و ابوسفیان و گروهی از مهاجران با عباس و علی (علیه السلام) برای تبادل نظر و گفت و گو خلوت کردند. آنان سخنانی گفتند که لازم تهییج مردم و قیام بود. عباس گفت: سخنان شما را شنیدم و چنین نیست که به سبب اندک بودن یاران خود از شما یاری بخواهیم و چنین نیست که به سبب بدگمانی، آرای شما را رها کنیم. ما را مهلت دهید تا بیندیشیم. اگر برای ما راه بیرون شدن از گناه فراهم شد. حق میان ما و ایشان بانگ برخواهد داشت، بانگی چون زمین سخت و دشوار. و در آن صورت دستهایی را برای رسیدن به مجد و بزرگی فرا خواهیم گشود که تا رسیدن به هدف، آنها را جمع نخواهیم کرده و اگر چنان باشد که به گناه درافتیم، خودداری خواهیم کرد و این خودداری هم به سبب کمی شمار و کمی قدرت نخواهد بود. به خدا سوگند! اگر نه این است که اسلام مانع از هرگونه غافلگیری و ترور است، چنان سنگهای بزرگ را بر هم فرو میریختیم که صدای برخورد و ریزش آن از جایگاههای بلند به گوش رسد. (26)
3- ابوصباح کنانی به امام جعفرصادق (علیه السلام) میگوید: یکی از همسایههایم که از قبیله همدان و نامش جعدبن عبدالله است، به علی (علیه السلام) دشنام میدهد. آیا اجازه میدهی که او را بکشم؟ امام فرمود: اسلام ترور را منع کرده است. (27)
رفتارهای ترورگونهی اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از کافران و یهودیان به گونهای توسط برخی از اصحاب کشته شدند و برای هر خوانندهای سؤال و ابهام پیش میآید که آیا این اقدام اصحاب به واقع، ترور بوده است؟ آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این نوع کشتنها را تأیید میکرده است؟ و اساساً فلسفهی کشتن این افراد چیست؟ابتدا نگاهی به تاریخ قتلها و افراد کشته شده میافکنیم.
1- کشتن ابوعَفَک
ابوعفک، مردی یهودی و از طایفهی بنی عمرو بن عوف بود و بدون آنکه اسلام آورد در اشعار خویش مردم مدینه را بر ضد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تحریک میکرد. وی میگفت: سواری که به سراغ قوم من آمد، قوم من را متفرق کرد.واقدی صاحب «المغازی» اشارهای به درخواست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای از میان بردن شر او (ابوعفک) ندارد، (28) اما در روایات ابن اسحاق این مطلب آمده است: به هر روی سالم بن عمیر که خود از همین طایفه بود، وی را به قتل رساند. (29) هر چند بلاذری میگوید: روایت دیگر حکایت از آن دارد که حضرت علی (علیه السلام) وی را به قتل رسانده است. (30)
زنی مسلمان در اشعاری از قاتل ابوعفک ستایش کرد و با «حنیف» خواندن آن مسلمان گفت: ای کاش میدانست که کشندهی او انسان بوده یا فرشته!» (31)
به نظر میرسد کشتن ابوعفک قبل از جنگ بدر بوده است. (32)
2- کشتن عصماء بنت مروان
عصماء بنت مروان که از بنی امیه بن زید و همسر یزید خطمی بود، نسبت به کشتن ابوعفک شکایت و اعتراض داشت. وی در اشعاری، اوسیان و خزرجیان را بر ضد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تحریک میکرد. ضمن بدگویی به اسلام و پیروانش، انصار پیروی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نکوهش و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را هجو میکرد.او در اشعارش به انصار میگفت: چرا از غریبهای که نه از بنی مراد است و نه از بنی مذحج، پیروی کردهاید؟
این دو قبیله از قبایل یمنی و بنابراین قحطانی بودند. انصار نیز یمنی بودند، در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عدنانی بود. بدین ترتیب این زن بر آن بود تا یمنیها را وادار کند تا از حمایت یک غریبهی عدنانی دست بردارند. از جمله کارهای زشت او، انداختن کهنههای نجاست زنانه در مسجد بنی خطمه بود. (33)
عمیربن عدی که عصماء همسر یکی از افراد طائفه او (بنی خطمه) بود، تصمیم گرفت تا وی را به قتل برساند. واقدی میگوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن زمان در بدر بود. این مطلب با شعر عصماء که خطاب به مردم مدینه میگوید: بعد از کشته شدن سران قوم هنوز به او امید دارند سازگار نیست. (34)
در روایت ابن اسحاق آمده است که پیامبر، شعر آن زن را شنید و از مردم خواست تا کسی او را از شرّ زن ایمن سازد. (35) بلاذری نیز میگوید: وقتی او تصمیم به قتل گرفت، مسلمانان در بدر بودند. او صبر کرد تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت. آنگاه اجازه گرفت و آن زن را به قتل رساند. (36)
حسان بن ثابت در اشعاری چند از کار این جوان غیور که «پیش از سپیده، خون گرم آن زن را ریخت» ستایش کرده و آرزو کرد که «خدا تو را از شربت سرد بهشت سیراب کند آنگاه که نعمت برایت فراوان است.» (37) پس از این واقعه کسانی از بنی خطمه که از ترس بر شرک خود باقی بودند جرأت یافته ایمان خویش آشکار کردند. (38)
3- کشتن کعب بن اشرف
کعب بن اشرف از چهرههای برجسته یهودی مدینه بود. وی در اصل از طایفهی بنی طیء اما مادرش از یهودیان بنی النضیر بود. (39) وی از کسانی بود که به آزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میپرداخت.پیروزی مسلمانان و شکست مشرکان در غزوهی بدر بر یهودیان بسیار سنگین آمد. کعب بن اشرف پس از بدر به مکه رفت. او بر کشتههای بدر گریه کرد و اشعاری در مرثیهی کشتگان قریش خواند و آنان را بر ضد مسلمانان تحریک کرد. (40) جالب آن است که هر کجا کعب بر قومی فرود میآمد، حسان به دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به هجو آن قوم مشرک میپرداخت. از آنجا که هجویات حسان قوی بود، آن قوم، برای آنکه گرفتار هجو بیشتری نشوند کعب را از خود دور کردند. (41)
ابن اسحاق علاوه بر فعالیتهای وی بر ضد اسلام، از اشعاری که وی سروده و نام زنان مسلمان و زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در آنها میآورده (تشبیب) یاد کرده است. (42) او این گونه مسلمانان و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد آزار قرار میداد.
کشتن کعب کار سادهای نبود؛ زیرا او سخت مراقب خود بوده و در خانهی قلعه مانند خود در میان یهودیان بنی النضیر زندگی میکرد. مشکل اصلی همین بود تا اینکه محمد بن مسلمه و ابونائله تصمیم گرفتند با فریب کعب او را از خانه بیرون آورند ابتدا ابونائله برای مکر خویش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه گرفت. (43)
ابونائله- که با محمد بن مسلمه و کعب بن اشرف برادران رضاعی بودند- نزد کعب رفته و پس از آنکه آن اطراف خلوت شد به وی گفت: آمدن این مرد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما بلا بود. تمامی عرب به جنگ ما آمدند و از یک کمان بر ما تیراندازی کردند. راهها بر ما مسدود گشته، خود و خانوادهمان گرفتار مشکل شدهایم. او به کعب گفت: همراه عدهای قصد خوار کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دارد. پس از آن گفت که میخواهد قدری خرما از او بخرد اما پولی ندارد، در عین حال حاضر است تا سلاحهای چندی را گرو بگذارد. این در اصل مکری بود از سوی مسلمانان تا اگر وقتی دیگر با سلاح آمدند کعب هراس نکند چون او به طور طبیعی احساس وحشت میکرد. شباهنگام مسلمانان عازم شدند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا بقیع بدرقهشان کرد.
ابونائله درب خانهی کعب را زد و کعب خواست تا بیرون آید. در این حال همسرش مانع او شده و به او گفت که تو در حال جنگی و چنین کسی در این وقت نباید از خانه خارج شود. کعب سخن زن را نپذیرفت و بیرون آمد. آنها قدری با یکدیگر گفت و گو کردند و پس از آن با توافق او به سوی منطقهای به نام «شرج العجور» به راه افتادند. در راه ابونائله دست به موهای کعب کشیده و از عطری که بر سرش زده بود تعریف کرده وی بار دوم نیز چنین کرد تا او مطمئن شود و سوم بار، موهای بلند او را در دستانش پیچیده او را زمین زد و دیگران گفت تا او را بکشند. پس از آن، به سرعت از محلهی بنی النضیر- که به خاطر فریاد کعب؛ آتش بر بامهای خود روشن کرده بودند- گریختند و به سوی مسجد آمدند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که مشغول نماز بود با شنیدن صدای تکبیر آنان بیرون آمده از ایشان استقبال کرد. (44)
داستان کشتن کعب بن اشرف را عباد بن شبر به نظم درآورده است. او تأکید میکند که آنها پنج نفر بودند و خداوند نفر ششم آنان بود. کشتن کعب، یهودیان مدینه را به شدت ترساند. «فلیس بها یهودی! الا و هو خائف علی نفسه». (45)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فردای آن روز فرمود هر کس از بزرگان یهود را دیدند بکشند و بدین ترتیب تا مدتی یهودیان سرشناس ظاهر نمیشدند. (46)
مدتی نگذشت که یهودیان بار دیگر آزار مسلمانان و فسادافکنی را در پیش گرفتند؛ امام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان را به آرامش توصیه نمود؛ (47) البته غیر از آنان که عهد را میشکنند و خطر جدیدی برای اسلام به شمار میروند. (48) به گزارش ابن سعد، پس از قتل کعب، یهودیان نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و گفتند رفیق ما به ترور کشته شده است. آن حضرت کارهای زشت کعب و هجوهای او را به یادشان آورد و از آنان خواست تا از نو پیمان صلحی با او ببند و بستند. ابن سعد میگوید آن پیمان نزد علی (علیه السلام) بوده است. (49)
4- کشتن ابن سنیه
زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به هر یک از سران یهود دست یافتید او را بکشید، محصیه بن مسعود از اوس، یکی از تجار یهود به نام ابن سنینه را که طرف تجاری او بود، به قتل رساند. حویصه برادر محیصه به وی اعتراض کرد؛ اما محیصه گفت: حتی اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور قتل تو- که برادرم هستی- میداد، تو را نیز میکشتم. حویصه گفت: دینی که تو را به این جا رسانده باید چیز شگفتی باشد. این مسأله، زمینه را برای اسلام آوردن وی فراهم کرد. (50)5- کشتن ابی رافع
خزرجیان در سال سوم هجری چون دیدند افتخار کشتن کعب نصیب اوس شده، او رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای کشتن ابی رافع ابن التحقیق اجازه گرفتند و او را کشتند. ابی رافع مردی یهودی بود که با کعب بن اشرف در عناد و آزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تعدی علیه ایشان همراهی میکرد. (51)منطق همپوشانی رفتار و گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
پیامبر خود فرموده است: «إن الاسلام قید الفتک». (52) و مومن دست به ترور نمیزند. در تاریخ نیز آمده است که مسلم بن عقیل با آن که به راحتی میتوانست عبیدالله بن زیاد را در خانهی هانی بن عروه و با نقشه قبلی، ترور کند؛ اما از این کار منصرف شد. پس از آن که دلیل نکشتن عبیدالله را از او جویا شدند. گفت: پیامبر فرمودند اسلام ترور را منع کرده است. (53)آیا میان این گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و رفتار ایشان مبنی بر دستور با تأیید کشتن برخی معاندان تناقضی وجود دارد!؟ در پاسخ باید گفت: هیچ منافاتی بین آن دو نیست؛ زیرا «فتک» کشتن از روی مکر و فریب است؛ یعنی کسی را که از جانب تو احساس امنیت میکرده است به قتل برسانی. (54)
اگر در ترور رواج پیدا کند، امنیت از بین رفته و آرامش از هر انسانی گرفته میشود. بنابراین حضرت مسلم به درستی عبیدالله را ترور نکرد، زیرا عبیدالله در خانهی هانی احساس امنیت میکرده است و اعلان جنگی میان آنها رخ نداده بود.
افسوس که مورخ مشهوری نکشتن عبیدالله به دست مسلم را زیر سوال میبرد و گفته مسلم بن عقیل را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ترور نهی فرموده، بدون دلیل میداند. او بر آن است که این کار مسلم و گفته او، با رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مغایر است! (55)
حقانیت رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
شیعه برخلاف اشعریانِ عقلگریز، افعال خداوند و رفتار فرستادهی او را بر پایهی عدالت میداند که عقل، ملاک تشخیص آن است، از این رو باید تمام رفتارهای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عادلانه باشد و حتی غباری از ظلم بر آن ننشیند.
از سوی دیگر «ترور» جایگاهی در اسلام ندارد و با عدالت هرگز جمع نمیشود، کشتن برخی از معاندان به دستور یا تأیید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه توجیه میشود؟ برخی از شرق نگاران همواره بر این پندار باطل هستند که پیامبر اسلام، اهل ترور بوده است.
«کارل آرمسترانگ» نویسندهای غربی است که کتاب وی با عنوان زندگی نامه پیامبر اسلام محمد پرفروشترین کتاب سال آمریکا پس از حادثه یازده سپتامبر شد. او در مقدمه کتاب خود مینویسد:
«برای من خیلی دردناک بود که تروریستها خود را پیرو صدیق (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته و باور داشتند که پا در جای پای او میگذارند.» (56)
نویسندهی کتاب سعی داشته که انصاف را رعایت کند و برخلاف دیگر نویسندگان غربی چهرهی صلحطلب پیامبر اسلام را نشان دهد. و به حق رنگ و بویی از آن در کتاب دیده میشود. با وجود این نگرش همو مینویسد:
... موقعی که «کعب» از مکه بازگشته و مشغول تهیه اشعار جدید برای تهییج دشمنان اسلام بود، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد او را ترور نمایند. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه شعرا را به دیده ظن و بدگمانی مینگریست: «گفتار آنان همیشه جنبه جادویی داشت. در عربستان شاعر همیشه به عنوان سلاح و مرگباری محسوب میگردیده... (57)
این تهمتهای ناروا، ما را بر آن میدارد که رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را براساس چهارچوب فرهنگ و اهداف اسلام تحلیل کنیم.
هدف تمامی ادیان الهی برقراری عدالت اجتماعی است و تکامل اخلاقی و معنوی جامعه در گروی اجرای این مهم است. در مواردی که حقوق شخصی مطرح است، میتوان مدارا و تسامح نمود؛ اما آن جا که حقوق اجتماعی و از همه مهمتر حقوق معنوی جامعه به خطر میافتد و میرود تا امنیت معنوی خدشه پذیرد؛ تساهل هرگز روا نیست. با قاطعیت باید با تجاوزگران برخورد نمود، آنان که حتی نظم عمومی جامعه را بر هم میزنند و فضای سیاسی را پرآشوب میکنند.
بر پایهی عدالت، ابتدا زمینه هدایت و اصلاح فراهم میشود و اگر متخلف در تجاوز خود عناد و پای فشاری ورزید، بایستی ریشهی فساد را خشکاند.
با تامل در اقدامات تجاوزگران که به کشتن اصحاب منتهی شده- بنابر آنچه گذشت میتوان موارد زیر را یافت:
- هجو، تمسخر و تحقیر پیامبر و مسلمانان در گفتارهای آشکار خویش؛
- توطئه و طرح نقشه علیه اسلام؛
- تحریک دشمنان و ایجاد انگیزه بر نبرد با مسلمانان؛
- شکستن پیمان صلح و ترویج عهدشکنی و نفاق؛
- تفرقهافکنی و ایجاد تردید میان مسلمانان؛
- شکنجه روحی از راه بدنامی به ناموس پیامبر و مسلمانان.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان حاکم اسلامی و براساس قضاوت خویش- نه از روی اجتهاد بلکه با اتصال به علم الهی- افرادی را که مرتکب این اعمال تجاوزگرانه شدند، مجرم شناخت و دستور به قتل آنها داد؛ چرا که آنان محارب و مفسد فی الارض شناخته شدند.
بدینگونه کشتن انسانها باید براساس دلیل و قانونی باشد. پدیدهی ترور، اقدامی وحشتزا، ترسآفرین و رعب انگیز است که بر پایهی اهداف شوم و حسدها و کینهها انجام میگیرد. اما اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آرامش را برای جامعه اسلامی به ارمغان میآورد. آرامشی که در سایهی آن، اخلاق و معنویت رشد میکند و اما به راستی چرا توهین و ناسزاگویی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدسات چنین مجازات سختی در پی دارد؟
در پاسخ باید گفت:
اولاً:
در نظر گرفتن مجازات سخت برای حرمت شکنان و مرتدان و استهزاکنندگان مقدسات، منحصر به دین اسلام نیست، بلکه همهی ادیان آسمانی و غیرآسمانی در مقابل مخدوش شدن اصول و شکسته شدن حرمتها موضع داشتهاند.ثانیاً:
دین اسلام دقیقاً به همین دلیل که دین محبت است، دشنام گویی پیامبر و استهزاکنندگان ارزشها را محکوم به مجازات میداند؛ چرا که محبت و تقدس ملازم یکدیگرند. ستون خیمه دین، مقدسات است، و انسان خداوند را سرچشمه همه مقدسات میداند. این که پیامبر، قرآن، انبیاء، ائمه برای مؤمنان و پیروان ادیان الهی مقدسند، از آن روست که به سرچشمهی قدس- که خداوند قدوس است- مرتبطند. مگر میشود دیانتی از یک سو در اوج محبت و صفا و رأفت باشد و از سوی دیگر، نسبت به آنان که حریم تقدس و محبت را میشکنند سختگیری نکند؟ آن محبتها و نیز سخت گیریها، همه با توجه به کمال انسان معنا پیدا میکند. (58)کسانی که به ایجاد تردید و القای شبهه دربارهی کردار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و رسالت آسمانی او- که برای همه جهانیان رحمت بود- میپردازند، چنین میگویند که رسالت الهی اساساً با قتل ناسازگار است، آن سان که از گفتهی عیسی (علیه السلام) برمیآید: «هر کس به گونهی راستت زد گونهی چپ خود را برای ضربتی دیگر پیش آر».
در پاسخ چنین گزافهای باید بگوییم از میان بردن دشمنان دعوت دینی هرگز با رسالت آسمانی ناسازگاری ندارد، چه، موسی که خود از پیامبران اولوالعزم است جنگید و بنی اسرائیل را نیز به جنگ دعوت کرد و هرگز این مسائل با رسالت آسمانی او که تورات، کتاب آن است تنافی نداشت، کتابی که عهد قدیم مقدس در نزد یهودیان و مسیحیان است.
همچنین شبهه میکنند که رحمت نبوی اجازهی کشتن و جنگ را نمیدهد، اما ما در این باره میگوییم جنگ و قتلِ مشروع از همین رحمت ناشی میشود؛ چرا که رحمت یک عاطفه نسنجیده نیست که هم شایسته و هم ناشایسته را در برگیرد؛ بلکه رحمت نبوت، رحمتی همگانی است. رحمتی که یکی از مصادیق آن مترتب کردن آثار جرم یک مجرم بر کار او و جلوگیری از فساد بر روی زمین است، آن سان که خداوند میفرماید: «اگر بازداشتن برخی از مردم به وسیله یبرخی دیگر نبود فساد بر زمین حکمفرما میشد، اما خداوند بر جهانیان فضل فراوان دارد.»
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز خود میفرماید: «من پیامبر رحمت و پیامبر حماسهام» آری حماسهی او برخاسته از رحمت اوست. (59)
نتیجهی پایانی آن که در سیرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشانی از ترور به مفهوم امروزین وجود ندارد و حتی در برخی از احادیث بر جا مانده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ترور نهی شده است.
پیامبر رحمت و معلم بزرگ رشد، اخلاق و انسانیت، چگونه میتواند کاری ناپسند و خلاف عدالت انجام دهد؟!
بخش سوم: ترور و جهاد اسلامی
اسلام برای جلوگیری از فتنهانگیزی و تجاوز دشمنان حکم جهاد را جعل کرده است. نکته اساسی آن لست که در دیدگاه صحیح، جهاد اسلامی دائر مدار کرامت انسانها و پاسداشت امنیت شهروندان است، اما آیا جهاد اسلامی میتواند به ترور مشروعیت بخشد و ترور ذیل این واجب اسلامی جای گیرد و توجیه شود؟ تطبیق ترور با جهاد در دو گونهی جهاد بررسی میشود:الف- جهاد ابتدایی
جمهور مذاهب فقه اسلامی یعنی حنفیه، مالکیه و حنابله عقیده دارند که دلیل جهاد قتالی، و ابتدائی، منع از تجاوز دشمنان است اما شافعی و ابن حزم برآنند که دلیل جهاد، کفر است. (60)اما باید گفت حقیقت آن است که از آیات مطرح شده در جهاد ابتدایی، هیچ کدام بر جهاد ابتدایی به معنای خاص، یعنی جهاد برای وادار کردن مشرکان به اسلام دلالت ندارد، بلکه جهاد ابتدایی به معنای عام؛ یعنی جهاد برای پایان دادن به فتنهگری مشرکان، نجات مظلومان و مستضعفان از ستم مشرکان، بسط و گسترش حاکمیت سیاسی اسلام از آیات قرآن به روشنی استفاده میشود.
روایاتی که برای اثبات جهاد ابتدایی خاص مطرح میشود یا از نظر سند دچار مشکل هستند و یا از نظر دلالت و یا از هر دو جهت. برای اثبات مسئلهای با این اهمیت که مسلمانان موظف به جهاد با مشرکان باشند تا آنان را به مسلمان شدن وادار نمایند، کافی نیست و نیازمند دلیل قویتر و روشنتری است.
از نظر تاریخی نیز در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به موردی برنمیخوریم که آن حضرت فقط برای وادار کردن مشرکان به پذیرش اسلام، بدون آن که اهل فتنهگری یا آزار و اذیت مسلمانان یا مانع دعوت اسلامی باشند، جهاد کرده باشد و فرد یا گروهی را تنها به سبب مشرک بودن از نظر اعتقادی و نپذیرفتن اسلام- بی آن که مسلمان را بیازارند یا به دشمنان مسلمانان کمک کنند- با جنگ و جهاد تهدید به پذیرش اسلام کرده باشد. (61)
باید گفت با وجود دولت اسلامی و قدرت سیاسی، نشر و دعوت رسالت اسلام به وسیله سلاح و تهاجم نظامی انجام نمیگیرد. اسلام، به آزادی دینی در زندگی ملتزم است و با اکراه و اجبار از راه هجوم مسلحانه، شهروندان را به ایمان دعوت نمیکند. (62)
بنابراین اگر دلیل جهاد، از میان برداشتن توطئه فتنهگران و دفع تجاوز دشمنان باشد که صحیح نیز همین است، نمیتوان جهاد را دست آویز کرد و دست به ترور یا عملیاتهای انتحاری زد. گروههای تکفیری نمیتوانند، رفتارهای خشونت آمیز خود را با استفاده از ترور و ایجاد رعب و وحشت مستند به جهاد اسلامی کنند. حتی اگر دلیل جهاد، کافر بودن طرف مقابل باشد باید با اجازه امام عادل این جهاد صورت گیرد و در خلافت ادعایی گروه غیرانسانی داعش- که برخاسته از فتاوای تکفیری است- به هیچ عنوان امام عادلی وجود ندارد و تمام بزرگان اهل سنت و امامیه آنان را محکوم مینمایند. بنابراین گروههای تکفیری که مطرود مذاهب فقه اسلامی هستند با نداشتن اجازهای از امام عادل نمیتوانند اعمال وحشیانه و ترورهای رعبآور خود را مستند به جهاد اسلامی کنند.
ب- جهاد دفاعی
آیا برای دفاع از خود و یا کشورش دست به ترور زند؟ پاسخ بدین پرسش به دو موضوع مرتبط با جهاد گره میخورد: اول دفاع مشروع که آیا به دلیل دفاع مشروع میتوان ترور کرد. دوم عملیات استشهادی که آیا عملیات استشهادی همان ترور مذموم نیست؟اول- ترور و دفاع مشروع
ابتدا به تعریف دفاع مشروع و شرایط آن میپردازیم تا زوایای دفاع مشروع روشن شود و بتوانیم مرزهای ترور و دفاع مشروع را بازشناسی کنیم.تعریف دفاع مشروع
دفاع در اصطلاح نظامی به راهها و روشهایی گفته میشود که در جنگها برای دفع حملات دشمن به کار گرفته میشود. (63)دفاع مشروع در رویکرد حقوقی تعریفهای مختلفی شده است که به برخی آنها اشاره میشود:
- حمایت کردن از نفس یا حق یا عرض خود یا دیگران در مقابل هر متجاوز غیرمشروع که با قوت لازم تجاوز غیرمشروع که با قوت لازم تجاوز او را دفع کند. (64)
- ارتکاب عملی است برحسب ضرورت از طرف شخص در برابر یک حملهی نامشروع و حال به منظور نجات خود یا دیگری که آن عمل بذاته جرم است لکن به این اعتبار جرم تلقی نمیشود. (65)
-قدرتی بازدارنده است که به موجب آن حق انجام عملی- که شرعاً ضروری است - برای شخصی بر علیه دیگری وجود دارد، تا خطر حقیقی، حال و غیرمشروعی را دفع کند که حق محترم مسلمان یا کافر ذمی یا مستأمن اعم از نفس، مال یا عرض و ناموس را مورد تهدید قرار داده است. (66)
بنابراین طبق تعریف آخر، دفاع مشروع عبارت است از اِعمال قوهی لازم برای مقاومت در مقابل خطری نامشروع و بالفعل یا در شرف وقوع که حقی از حقوق مورد حمایت قانون را تهدید کند. این تعریف از تعاریف دیگر بهتر است، زیرا دفاع از جان و مال خود و دیگری را شامل میشود، در حالی که تعاریف دیگر همه به نوعی از معانی لغوی دفاع اخذ شده و تمام نیست. (67)
شرایط دفاع مشروع:
دفاعی مشروع و مجاز است که دارای شرایطی باشد که با توجه به دانش حقوق و فقه مذاهب اسلامی بدین قرار میباشد:- نامشروع و ناعادلانه بودن تجاوز (68)؛
- تناسب دفاع با تجاوز و خطر (69)؛
- فعلیت داشتن تجاوز یا قریب الوقوع بودن خطر. (70)
ممکن است گفته شود بنابر شرط سوم برای اقدام پیشگیرانه از تجاوز، میتوان از ترور شخص استفاده کرد. مناسب است در این جا این شرط توضیح داده شود. فقیهان امامیه چنین گفتهاند که در صورتی که مدافع بداند شخص قصد جان یا مال وی یا ناموس او را دارد، میتواند پیش دستی کند و او را دفع نماید و الا نمیتواند. پس اگر گمان ببرد که شخصی تعدی و تجاوز به او را دارد حق پیش دستی در دفاع را ندارد، زیرا موضوع دفاع که تعدی و تجاوز باشد احراز نشده است. (71)
از فقیهان اهل سنت نیز از دیدگاه شافعی استفاده میشود که دفاع در حالتی معنا دارد که مهاجم بتواند تجاوز نماید و امکان وقوعی آن وجود داشته باشد. (72) ابن قدامه حنبلی این شرط را پذیرفته (73) و ابن عابدین حنفی میگوید: «خطر باید فعلی و مهاجم در حال حمله بوده باشد، و اگر مهاجم منصرف شده و برگشته باشد، در این صورت ضربه زدن و کشتن او جایز نیست و چنان چه او را بکشد قصاص میشود.» (74)
بنابراین در فضای شهری و زندگی شهروندی که زمینهی جنگ و موقعیت نظامی نیست، نمیتوان به بهانهی دفاع مشروع دست به ترور و کشتن شخص یا اشخاصی نمود، زیرا شخصی که ترور میشود، روشن است که در حالت تهاجم و تجاوز نیست، چرا که ترور، کشتن ناگهانی فردی است که بی خبر از نقشهی ترور است و احساس امنیت میکند.
دوم- ترور و عملیات شهادتطلبانه
عملیات شهادتطلبانه به معنای عام آن به اقدامی اطلاق میشود که شخصی با قصد قربت و با علم به شهادت و با هدف ضربه زدن به شدمن به انجام آن مبادرت میورزد و در این راه کشته میشود. در تاریخ اسلام و سیره اولیای الهی به ویژه سالار شهیدان حضرت امام حسین (علیه السلام) و یارانش نمونه این اقدام به چشم میخورد. (75) عملیات شهادت طلبانهی توسط اقلیتی انجام میگیرد که در مقابل توان بالای نظامی و فناوریهای نوین جنگی دشمن، قدرت برابری ندارد و از این رو چارهای نیست جز آن که دست به عملیات انفرادی شهادت طلبانه علیه دشمن بزند. (76)شرایط عملیات شهادتطلبانه
-قصد و انگیزه اقدام کننده اعتلای کلمه الله و دفاع از ایمان، مقدسات و سرزمین اسلامی باشد (77) نه در جهت منافع حزب، گروه یا سازمان و یا تثبیت اعتقادی باطل و غیرانسانی؛- هدف شهادتطلب از جنبه اجتماعی، ضربه وارد ساختن به دشمن، دفع ظلم و تجاوز دشمن به زمین، جان و ناموس بی گناهان، تضعیف جبهه دشمن و تقویت روحیه جبهه مقاومت اسلامی باشد نه ایجاد ترس و وحشت در شهروندان عادی و تجاوز به انسانهای بی گناه.
با توجه به شرایط فوق روشن میشود عملیات شهادت طلبانه به هیچ عنوان ترور مذموم به شمار نمیرود بلکه اقدامی نظامی با اهدافی مقدس و در نبود شرایط و توان برابر و در فضای جنگی است نه آن که امنیت شهروندان را برهم زند و بی گناهان را به خاک و خون کشاند.
نتیجهگیری
اسلام دین کرامت و عدالت و خواهان امنیت برای جامعه اسلامی و همه جهانیان است. گروههای تکفیری که راه جمود و تحجر و افراطگرایی را در پیش گرفتهاند، نمیتوانند ترورها و رفتارهای خشونتآمیز خود را در کشتن دیگران و ایجاد رعب و وحشت را مستند به جهاد اسلامی نمایند.تروریسم تکفیری هیچ استناد منطقی، تاریخی و دلالی به سنت نبوی و آموزههای پیامبر رحمت ندارد و هر رفتاری در کشتن دشمنان اسلام در موقعیت جنگی و نظامی و دفاع از تجاوز دشمن و فتنه انگیزی او رقم میخورد.
پینوشتها:
* پژوهشگر فقه اجتماعی- دانشجوی دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی.
1-غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، ج1، ص 176-177.
2- داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ص 64.
3- جک سی پیلینو- روی آلتون فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه و تحقیق حسن پست، ص 234.
4- زیبا فرزین نیا، «از نفوذ تا سد نفوذ»، فصلنامه سیاست خارجی، ص 118.
5- علی عبدالله خانی، تروریسم شناسی، ص 23.
6- همان، ص 25.
7- عبدالمجید مبلغی، درآمدی بر تروریسم پژوهی، ص 88.
8- توماس هیغهامر، الجهاد فی السعودیة، قصة تنظیم القاعدة فی جزیرة العرب، ترجمه امین الایوبی، ص 149.
9- لسان العرب، ج10، ص 473؛ کتاب العین، ج5، ص 340.
10- لسان العرب.
11- نجف علی میرزایی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، ص 451.
12-آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی - فارسی، ص 495.
13- دکتر سید حمید طبیبیان، فرهنگ فرزان فارسی- عربی، ص 253 و قاموس آکسفورد، ص 1101.
14- کتاب العین، 47/4؛ لسان العرب، 436/1.
15- بقره، آیه 40.
16- انفال آیه 60.
17- آذرنوش، فرهنگ معاصر، ص 249؛ قاموس آکسفورد المحیط، انکلیزی- عربی، ص 1101.
18- همان و فرهنگ فرزان، ص 253.
19- کتاب العین، ج4، ص 447؛ لسان العرب، ج11، ص 507.
20- آذرنوش، فرهنگ معاصر، ص 490 و فرهنگ اصطلاحات معاصر، ص 89.
21- به عنوان نمونه: اسکافی، ج7، ص 375؛ بحارالانوار، 236/17، 96/19، 137/47، 276/52.
22- بحارالانوار، ج20، ص 44؛ ج21، ص 207.
23- وسایل الشیعه، ج17، ص 440؛ مستدرک، ج13، ص 151.
24- اعلام الدین، ص 291.
25- بحارالانوار، ج52، ص 277.
26-ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 218.
27- الکافی، ج7، ص 375.
28- المغازی، ج1، ص 175.
29- السیرة النبویه، ابن هشام، ج4، ص 436- 435.
30- النساب الاشراف، ج1، ص 374.
31- المغازی، ج1، ص 636.
32- جعفر مرتضی عاملی، الحصیح من سیرة النبی الاعظم، ج6، ص 36.
33- سبل الهدی وا لرشاد، ج6، ص 26.
34- المغازی، ج1، ص 137.
35- السیرة النبویه، ج3، ص 637.
36-انساب الاشراف، ج1، ص 373.
37- المغازی، ج1، ص 137.
38- همان، ص 174.
39- السیرة النبویه، ج3، ص 51.
40- المغازی، ج1، ص 185.
41- همان، ص 187.
42- السیرة النبویه، ج3، ص 54.
43- تاریخ المدینة المنوره، ج2، ص 457.
44-المغازی، ج1، ص 189 و السیره النبویه، ج3، ص 57-55.
45- المغازی، ج1، ص 191.
46- همان، السیره النبویه، ج3، ص 56.
47-هاشم معروف الحسینی، سیره المصطفی نظره جدیده، ص 378.
48- الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج6، ص 41.
49- المغازی، ج1، ص 192؛ تاریخ المدینه المنوره، ج2، ص 461.
50- السیره النبویه، ج1، ص 58.
51- همان، ج3، ص 287.
52- الکافی، ج7، ص 357.
53- الکامل، ابن اثیر ج4، ص 27 و تاریخ طبری، ج4، ص 271.
54- الصحیح من السیره النبی الاعظم، ج6، ص 44.
55-رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 188.
56- کارن آرمسترانگ، زندگی نامه پیامبر اسلام محمد، ترجمه کیانوش حشمتی، ص 12.
57- همان، ص 250.
58-عطاالله مهاجرانی، نقد توطئه آیات شیطانی، ص 132- 135- 142- 144.
59- محمد ابوزهره خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم)، ترجمه حسین صابری، ص 480-481.
60- محمد سعید رمضان البوطی، الجهاد فی الاسلام، ص 95.
61- سیدجواد ورعی، مبانی فقهی جهاد، ص 74.
62- وهبه الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی؛ دراسة مقارنة، ص 68-70.
63-داوود عطار، دفاع مشروع در حقوق جزای اسلام، ترجمه اکبر غفوری، ص 23.
64- عبدالقادر عوده، التشریع الجنائی الاسلامی، ج2، ص 473، عبدالقادر عوده.
65- عباس باقری، رساله درباره دفاع مشروع، ص 9.
66- داود عطار، دفاع مشروع در حقوق جزای اسلام، ص 27.
67- ابراهیم بهشتی دامغانی، دفاع مشروع در فقه اسلامی، ابراهیم بهشتی دامغانی، ص 17.
68- مهذب الاحکام، ج28، ص 175؛ الروضة البهیه، ج9، ص؛ 02، شرائع الاسلام، ج4، ص 181؛ جواهرالکلام، ج41، ص 582؛ المغنی، ج10، ص 351؛ ردالمختار، ج10، ص 190؛ التشریع الجنائی الاسلامی، ج1، ص 476؛ حقوق جزای عمومی، ج1، ص 203.
69- حقوق جزای عمومی، ج1، ص 209؛ شرائع الاسلام، ج4، ص 189؛ الحاوی الکبیر، ج17، ص 368؛ نظریهی الضرورة الشرعیة، ص 134.
70- الدفاع الشرعی، ص 45؛ دفاع مشروع در حقوق جزای ایران، ص 23 و دفاع مشروع در فقه اسلامی، ص 49.
71- شرائع الاسلام، ج4، ص 190؛ مجمع الفائده و البرهان، ج13، ص 302؛ تحریرالوسیله، ج1، ص 489؛ مبانی تکملة النمهاج، ج1، ص 422.
72- الام، ج6، 191.
73-المغنی، ج10، ص 352.
74- ردالمختار، ج10، ص 191.
75- سیدجواد ورعی، مبانی فقهی جهاد، ص 178.
76- احمد شفیعی نیا، فقه المقاومة، دراسة مقارنة، ص 162.
77- سیدجواد ورعی، مبانی فقهی جهاد، ص 179؛ احمد شفیعی نیا، فقه المقاومة، دراسة مقارنة، ص 164؛ نواف هایل التکروی، العملیات الاستشهادیة فی المیزان الفقهی، ص 48-50.
منابع تحقیق : 1- قرآن مجید
2- وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دراسة مقارنة، دارالفکر، دمشق 1419 ق.
3- حسن بن محمد دیلمی، اعلام الدین، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، قم 1408 ق.
4- شافعی، محمد بن ادریس، الام، دارالفکر، بیروت 1410ق.
5- بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، دارالفکر، ط الأولی، بیروت 1417/1996.
6- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت 1410 ه.ق.
7- نمیری، ابن شبهه، تاریخ المدینه المنوره، دارالتراث، الدارالاسلامیه، بیروت 1410 ق.
8- طبری، أبوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، دارالتراث، بیروت 1967/1387.
9- عبدالقادر عوده، التشریع الجنائی الاسلامی، مؤسسه الرساله، چاپ چهارم، بیروت 1418ق.
10- عبدالله خانی، علی، تروریسم شناسی، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، تهران 1386 ش.
11- موسوی خمینی، روح الله، تحریرالوسیله، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، قم، [بی تا].
12- نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، دارإحیاء التراث العربی، بیروت 1404 ه ق.
13- رمضان البوطی، محمدسعید، الجهاد فی الاسلام، دارالفکر، دمشق، 1420 ق.
14- توماس هیغهامر، الجهاد فی السعودیة، قصة تنظیم القاعده فی جزیرة العرب، ترجمه امین الایوبی، الشبکة العربیة، بیروت 2013.
15- ماوردی، علی بن محمد بن حبیب، الحاوی الکبیر، دارالفکر، بیروت 1414ق.
16- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز چاپ و نشر، تهران 1369.
17- ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) ترجمه حسین صابری، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد 1376.
18- بهشتی دامغانی، ابراهیم، دفاع مشروع در فقه اسلامی، مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام)، اول، قم 1391 ش.
19- عطار، داود، دفاع مشروع در حقوق جزای اسلام، ترجمه اکبر غفوری، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد 1375 ش.
20- مبلغی، عبدالمجید، درآمدی بر تروریسم پژوهی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم 1389.
21- ابن عابدین، ردالمختار، داراحیاء التراث العربی، بیروت 1366 ق.
22- باقری، عباس، رساله دربارة دفاع مشروع، بهمن، تهران 143 ش.
23- شهید ثانی، الروضة البهیه، فی شرح اللمعة الدمشقیة، کتابفروشی داوری، قم 1410 ه.ق.
24- کارن آرمسترانگ، زندگی نامه پیامبر اسلام محمد، ترجمه کیانوش حشمتی، حکمت، تهران 1383.
25- صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، دارالکتب العلمیة، بیروت 1414 ق.
26-هاشم معروف الحسینی، سیره المصطفی، نظره جدیده، دارالکوخ، تهران [بی تا].
27- ابن هشام الحمیری المعافری، السیره النبویه، ابن هشام الحمیری المعافری، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، [بی تا].
28- ابن ابی الحدیدی، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم 1404 ق.
29- حلی، ابوالقاسم بن محمود (محقق حلی)، شرائع الاسلام، مؤسسه اسماعیلیان، قم 1408 ه ق.
30- عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، نور مطاف، (بی جا) 1383.
31- نواف هایل التکروی، العملیات الاستشهادیة فی المیزان الفقهی، ص 48-50، دارالفکر، چاپ چهارم، دمشق 1423 ق.
32- علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، ویس، تهران 1365.
33- آشوری، داریوش، فرهنگ سیاسی، مروارید، تهران 1368.
34- جک سی پیلینو- روی آلتون، فرهنگ روابط بین الملل، ترجمه و تحقیق حسن پست، فرهنگ معاصر، تهران 1375.
35- فرزین نیا، زیبا، «از نفوذ تا سد نفوذ»، فصلنامه سیاست خارجی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی- وزارت امور خارجه، بهار 1376، شماره 41.
36- منتصر حماده، فی نقد تنظیم القاعده، مرکز الجزیرة، دوحه 1431 ق.
37- میرزایی، نجفعلی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، دارالثقلین، قم 1379.
38- آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی- فارسی، نشر نی، تهران، 1379.
39- طبیبیان، سید حمید، فرهنگ فرزان فارسی- عربی، نشر و پژوهش فرزان روز، تهران 1386.
40- ورن، هلن، قاموس آکسفورد، اعتماد کاظمینی، تهران 2006 م.
41- شفیعینیا، احمد، فقه المقاومة، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة، تهران 1432 ق.
42- فراهیدی، خلیل ابن احمد، کتاب العین، هجرت، قم 1410 ق.
43- محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1407 ق.
44- ابن اثیر، عزالدین أبوالحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، دارصادر، دار بیروت، بیروت 1965/1385.
45- ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، دارالفکر، بیروت 1414 ق.
46- نوری، محدث میرزا حسین، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، بیروت 1408 ه ق.
47- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، مؤسسه الاعلمی، چاپ سوم، بیروت 1409.
48- سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذب الاحکام، مؤسسه المنار، قم 1413 ه ق.
49- ابن قدامه، المغنی، دارالفکر، بیروت 1405 ق.
50- اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 1403 ه ق.
51- خویی، سیدابوالقاسم موسوی، مبانی تکملة النمهاج، مؤسسه إحیاء آثار الأمام الخوئی، قم، 1422 ق.
52- ورعی، سیدجواد، مبانی فقهی جهاد، بوستان کتاب، قم 1388.
53- مهاجرانی، عطاالله، نقد توطئه آیات شیطانی، اطلاعات تهران 1374.
54- وهبة الزحیلی، نظریهی الضرورة الشرعیة، دارالفکر، دمشق م 1997.
55- حر عاملی، مجد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، قم 1409 ه.ق
منبع مقاله :
فرمانیان، مهدی؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام، جلد هفتم» (بی م)، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (ع))، چاپ اول