شعر و شعرا در کلام رهبر
من شعراى معاصر را تقسيم مى كنم به شعرايى كه غزل سرا بودند، و شعرايى كه قصيده سرا بودند، و شعرايى كه نوسرا بودند. هر كدام چند نفرى هستند كه من به ايشان علاقه داشتم . در غزل ، مرحوم اميرى فيروز كوهى است ، كه من با ايشان دوست هم بودند، و ايشان به من هم خيلى علاقه داشتند و سالها تا بعد از انقلاب ، با يكديگر رفت و آمد داشتيم . در زمان رياست جمهورى من ، ايشان از دنيا رفتند.
البته غير از اميرى هم يكى ، دو نفر شاعر غزل سرا بودند كه شعرهايشان را دوست داشتم ؛ يكى مرحوم رهى معيرى بود كه او را از نزديك نديده بودم ، يكى مرحوم شهريار بود كه از شعرش خيلى خوشم مى آمد؛ با ايشان هم آشنا بودم . البته من بعد از انقلاب با ايشان آشنا شدم ؛ قبل از انقلاب ، هيچ ارتباطى با يكديگر نداشتيم .
در درجه اول ، قصيده سرا ملك الشعراى بهار بود، كه قصيده هايش من را خيلى به خودش جلب مى كرد. مرحوم اميرى فيروز كوهى هم يك نوع قصيده ى سبك خاقانى مى گفت ، كه او هم در نوع خودش قصيده ى بسيار فخيم و برجسته يى بود؛ از آن هم من خيلى خوشم مى آمد.
در شعر نو، دو، سه نفر بودند كه شعرهايشان را خيلى مى پسنديدم ؛ يكى از آنها اخوان بود. ما با اخوان آشنا بوديم و شعرش ، شعر بسيار برجسته ى بود. يكى دو نفر ديگر هم هستند كه دوست ندارم از آنها اسم بياورم . كسانى بودند كه آن وقت در زمان جوانى ما، جزو اساتيد و برجسته هاى شعر نو بودند، و به اعتقاد من اينها از خود نيما يوشيج بهتر شعر تو مى گفتند. اگر چه او شروع كننده اين راه بود، اما به نظر من اينها از او بهتر و پخته تر و برجسته تر شعر مى گفتند. البته صفاى نيما يوشيج را هيچكدامشان نداشتند؛ نه اخوان داشت ، و نه آن يكى ، دو نفر ديگرى كه من از ايشان اسم نياوردم .
نيما يوشيج - برخلاف آن چيزى كه مى گفتند - مردى متدين بود. مرحوم اميرى با نيما يوشيج از نزديك دوست بود. او براى من نقل مى كرد و مى گفت نيما يوشيج آدم متدينى است . او به شعر سنتى هم علاقه مند بود؛ منتها اين سبك را هم مى پسنديد. البته مى دانيد كه ايشان اين سبك را هم از اروپاييها گرفته بود. اصلا سبك شعر نوى ما، سبك ابتكارى به معناى حقيقى نيست ؛ سبك شعر اروپايى است ، با خيلى از خصوصياتى كه آن شعرها دارد؛ حتى سبك جمله بندى انگليسى ، در شعر نوى فارسى ما گرته بردارى شده است .
در بين شعرايى كه الان هستند، چند نفر شاعر خوب داريم ؛ هم شعر غزلى خوب داريم ، و كسانى كه مى گويند، انصافا خوبند؛ هم شعر نو داريم . در ميان شعراى انقلاب ، بعضيها واقعا خوب و برجسته اند.
منبع: خاطرات و حكايتها - جلد اول
البته غير از اميرى هم يكى ، دو نفر شاعر غزل سرا بودند كه شعرهايشان را دوست داشتم ؛ يكى مرحوم رهى معيرى بود كه او را از نزديك نديده بودم ، يكى مرحوم شهريار بود كه از شعرش خيلى خوشم مى آمد؛ با ايشان هم آشنا بودم . البته من بعد از انقلاب با ايشان آشنا شدم ؛ قبل از انقلاب ، هيچ ارتباطى با يكديگر نداشتيم .
در درجه اول ، قصيده سرا ملك الشعراى بهار بود، كه قصيده هايش من را خيلى به خودش جلب مى كرد. مرحوم اميرى فيروز كوهى هم يك نوع قصيده ى سبك خاقانى مى گفت ، كه او هم در نوع خودش قصيده ى بسيار فخيم و برجسته يى بود؛ از آن هم من خيلى خوشم مى آمد.
در شعر نو، دو، سه نفر بودند كه شعرهايشان را خيلى مى پسنديدم ؛ يكى از آنها اخوان بود. ما با اخوان آشنا بوديم و شعرش ، شعر بسيار برجسته ى بود. يكى دو نفر ديگر هم هستند كه دوست ندارم از آنها اسم بياورم . كسانى بودند كه آن وقت در زمان جوانى ما، جزو اساتيد و برجسته هاى شعر نو بودند، و به اعتقاد من اينها از خود نيما يوشيج بهتر شعر تو مى گفتند. اگر چه او شروع كننده اين راه بود، اما به نظر من اينها از او بهتر و پخته تر و برجسته تر شعر مى گفتند. البته صفاى نيما يوشيج را هيچكدامشان نداشتند؛ نه اخوان داشت ، و نه آن يكى ، دو نفر ديگرى كه من از ايشان اسم نياوردم .
نيما يوشيج - برخلاف آن چيزى كه مى گفتند - مردى متدين بود. مرحوم اميرى با نيما يوشيج از نزديك دوست بود. او براى من نقل مى كرد و مى گفت نيما يوشيج آدم متدينى است . او به شعر سنتى هم علاقه مند بود؛ منتها اين سبك را هم مى پسنديد. البته مى دانيد كه ايشان اين سبك را هم از اروپاييها گرفته بود. اصلا سبك شعر نوى ما، سبك ابتكارى به معناى حقيقى نيست ؛ سبك شعر اروپايى است ، با خيلى از خصوصياتى كه آن شعرها دارد؛ حتى سبك جمله بندى انگليسى ، در شعر نوى فارسى ما گرته بردارى شده است .
در بين شعرايى كه الان هستند، چند نفر شاعر خوب داريم ؛ هم شعر غزلى خوب داريم ، و كسانى كه مى گويند، انصافا خوبند؛ هم شعر نو داريم . در ميان شعراى انقلاب ، بعضيها واقعا خوب و برجسته اند.
منبع: خاطرات و حكايتها - جلد اول