نقش تربيتى بانوان در مقابله با آسيب‏هاى فرهنگى و اجتماعى‏

امروزه نقش مؤثر زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى و پيشگيرى از انحرافات اجتماعى بر كسى پوشيده نيست زيرا زنان در فرهنگ‏سازى بيشترين نقش را دارند و همين نقش مؤثر و كليدى، موجب شد كه نوك تيز حمله دشمن در جهانى شدن و استحاله فرهنگى متوجه زنان جامعه گردد. آنان به خوبى دريافتند كه اگر موفق به تغيير فرهنگ زنان يك قوم گردند، مى‏توانند تماميت فرهنگ آن جامعه را متأثر كرده و تغيير دهند. از اين‏رو دشمن تمامى
سه‌شنبه، 24 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش تربيتى بانوان در مقابله با آسيب‏هاى فرهنگى و اجتماعى‏
نقش تربيتى بانوان در مقابله با آسيب‏هاى فرهنگى و اجتماعى‏
نقش تربيتى بانوان در مقابله با آسيب‏هاى فرهنگى و اجتماعى‏

نويسنده: مريم معين الاسلام‏

مقدمه‏

امروزه نقش مؤثر زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى و پيشگيرى از انحرافات اجتماعى بر كسى پوشيده نيست زيرا زنان در فرهنگ‏سازى بيشترين نقش را دارند و همين نقش مؤثر و كليدى، موجب شد كه نوك تيز حمله دشمن در جهانى شدن و استحاله فرهنگى متوجه زنان جامعه گردد. آنان به خوبى دريافتند كه اگر موفق به تغيير فرهنگ زنان يك قوم گردند، مى‏توانند تماميت فرهنگ آن جامعه را متأثر كرده و تغيير دهند. از اين‏رو دشمن تمامى تلاش خود را مصروف تغيير فرهنگ زنان جامعه ما نمود و بر همگان روشن است همان طور كه زنان قادر به سازندگى فرهنگ خانواده و جامعه مى‏باشند به همان نسبت توان تخريب فرهنگ جامعه را دارند و طبيعى است كه زنان جامعه از عمده‏ترين و تأثيرگذارترين عناصر مقابله با تهاجمات فرهنگى، مى‏باشند.
اما اينكه زنان جامعه تحت چه شرايطى در مقابل فرهنگ بيگانه آسيب‏پذير مى‏شوند و به بيان ديگر، ريشه اين همه ناكامى در عرصه فرهنگ و ذبح ارزشهاى دينى و اخلاقى در قشر زنان در جامعه - كه متأسفانه ما شاهد و ناظر آن هستيم - در كجاست و در چه موقعيت و با ايجاد چه زمينه‏هايى زنان بيشتر دچار آسيب‏هاى فرهنگى مى‏شوند و امكان رويارويى با تهاجمات فرهنگى را از دست مى‏دهند. اين مسأله از ضرورى‏ترين مباحثى است كه بايد به آن پرداخت.
در اين مقاله سعى بر اين است كه بيشتر به عواملى كه موجب تضعيف نقش تربيتى زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى مى‏شود، پرداخته شود. اما مهم‏تر از آن، آسيب‏شناسى اين مسأله است و اينكه چرا زنان ما على‏رغم اينكه مى‏توانند نقش‏آفرينى مؤثرى در فرهنگ‏سازى و مقابله با جنگ فرهنگى داشته باشند، همان طور كه در هشت سال دفاع مقدس اين مسأله به اثبات رسيد، متأسفانه، در اين مورد، يك نقش منفعل پيدا كرده‏اند و بيشتر تحت تأثير فرهنگ غرب قرار مى‏گيرند به جاى اينكه بتوانند نقش فعالى در مقابله با تهاجمات فرهنگى داشته باشند. به نظر مى‏رسد كه مهم‏ترين خدمت فرهنگى كه در اين عرصه مى‏شود به جامعه ارایه داد آسيب‏شناسى مسایل زنان در مقابل تهاجمات فرهنگى است چرا كه هر گونه برنامه‏ريزى فرهنگى براى ارتقاء سطح علمى و فرهنگى و نهايتاً افزايش سطح مقابله آنان با فرهنگ مهاجم، منوط به شناختن نقاط آسيب‏زا است.

ضرورت آسيب‏شناسى تربيتى زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى‏

از آنجا كه «ثمربخشى تلاش دست‏اندركاران نظام تربيتى هر جامعه بر آسيب‏شناسى تربيتى، به مفهوم شناخت و تحليل موانع جريان تربيت و تبيين چگونگى برخورد مؤثر با اين عوامل، متوقف است»، بر اين اساس، همه تلاشهاى گسترده و متنوع در حوزه تربيتى زنان را بايستى تحت دو عنوان «ايجاد مقتضيات» و «رفع موانع» بررسى نمود. تربيت زنان در مفهوم خاص آن يعنى «مجموعه تدابير و اقدامات سنجيده و منظم تربيتى به منظور پرورش و تقويت ايمان و ايجاد التزام نسبت به باورها، هنجارها، ارزشها، احكام و دستورات دينى» مستلزم شناخت موانع مى‏باشد و به بيان ديگر هر گونه برنامه‏ريزى براى تربيت زنان نيازمند آسيب‏شناسى است و به لحاظ اهميت، اولويت و ضرورت غيرقابل انكار توجه به تربيت زنان در جامعه اسلامى، اين بحث از جايگاه ويژه‏اى برخوردار مى‏باشد.
در مقاله «آسيب‏شناسى مقابله زنان با تهاجم فرهنگى»، نويسنده در جستجوى يافتن اهم عوامل تأثيرگذار در فرهنگ‏پذيرى از غرب در جامعه زنان است، و به امورى چون پست انگاشتن نقش‏هاى زنانه، ناديده انگاشتن نهاد خانواده، بى‏اعتنايى به ارزشهاى اخلاقى، خدا فراموشى، عدم كنترل و نظارت اجتماعى، عدم اشتغال مفيد و استفاده از فرصت‏ها و همچنين عدم معرفت زنان نسبت به حقوق و جايگاه زن در اسلام به عنوان مهم‏ترين عوامل زمينه‏ساز تأثيرپذيرى از فرهنگ غرب مى‏پردازد. اگر چه عوامل تأثيرگذار ديگرى هم وجود دارد كه مجال پرداختن به آنان در اين نوشتار نمى‏باشد.

پست انگاشتن نقش‏هاى زنانه‏

يكى از مهم‏ترين عوامل آسيب‏زاى زنان در تهاجمات فرهنگى كه موجب مى‏شود زنان جامعه ما متأثر از فرهنگ غرب شوند و توان رويارويى و مقابله با آن را از دست دهند، مسأله پست انگاشتن نقش‏هاى زنانه است. نقش‏هاى حياتى همچون زايش كه استمرار نسل بشريت بدان بسته است و تربيت فرزند كه زن را در جايگاه انحصارى مربى بشريت مى‏نشاند و تدبير منزل و گرم نگه داشتن كانون خانواده كه سلول تشكيل دهنده جامعه است.
نگرش پست‏انگارانه به نقشهاى عظيم حياتى، علاوه بر اينكه زنان را از استمرار ايفاء اين نقشها همراه با عزت و رضايت بازمى‏دارد، سبب مى‏شود نقش خود را در هدايت اعضاى خانواده و مقابله با تهاجمات فرهنگى بسيار كمرنگ بيانگارند و نهايتاً به جاى فعال برخورد كردن دچار انفعال گردند و به جاى مقابله با ضد ارزش‏ها خود رنگ و روى ارزشهاى غربى را بگيرند. مادرى كه براى نقش مادرى خود در منزل ارزش و اهميت قائل نباشد و نداند كه چقدر در سعادت يا شقاوت جامعه مى‏تواند مؤثر و مفيد باشد، طبيعى است كه توان رويارويى با تهاجمات فرهنگى را در خود نمى‏بيند.
متأسفانه يكى از تلاشهاى عمده استحاله گران فرهنگى براى كاستن نقش زنان در عرصه‏هاى مختلف تأثيرگذارى، اين بود كه نقش مادرى را يك نقش غيرفعال و منفعل قلمداد نمايند. وقتى نظريه‏پرداز فمينيسم خانم «سيمون دوبوار» مطرح مى‏نمايد كه مادرى يك نقش منفعل، در قبال نقش فعال آقايان مى‏باشد و از عمده‏ترين توصيه‏هاى ايشان به زنان اين است كه زير بار مسئوليت مادرى نروند و دست و پاى خود را با مشكلات ناشى از اين مسأله نبندند. اين القاء و اين طرز تفكر، آرام آرام مسأله مادرى و اهميت و تأثير آن را در جامعه در منظر زنان روبه افول مى‏گذارد و به جايى مى‏رسد كه يك خانم خانه‏دار فقط صرف اينكه مشغله ديگرى جز مادرى و خانه‏دارى ندارد، اين را براى خود يك ننگ و ضدارزش مى‏داند و دچار اضطرابات روانى و مشكلات عديده‏اى مى‏گردد و كار خود را يك كار غيرمفيد تلقى مى‏كند و تمام تلاش او مصروف اين مى‏گردد كه در هر صورت يك شغلى را براى خود دست و پا كند تا احساس كند كه عضوى مفيد و مؤثر در جامعه مى‏باشد. حتى اگر اين شغل از نظر رتبه اجتماعى در پائين‏ترين مرتبه باشد، او آن را مفيد مى‏داند ولى مسئوليت مادرى و كار با ارزش خانه‏دارى را يك كار غيرمفيد و غيرضرورى مى‏بيند و به اين شكل نقش‏آفرينى زنان در عرصه حيات بى‏ارزش قلمداد مى‏شود، و اين خود از عمده‏ترين آسيب‏هاى فرهنگى در عرصه تهاجمات مى‏باشد.
از نظر روانشناسان وقتى فردى نقش خود را در جامعه يك نقش غيرمفيد و غيرارزشمند بداند، دچار نوعى احساس حقارت، خود كم‏بينى و از خود بيگانگى مى‏شود و درصدد جبران اين مسأله برمى‏آيد و متأسفانه عمدتاً براى جبران، سعى مى‏كند با پناه آوردن به فرهنگ بيگانه و تشبه به آنان و ايجاد مشغله‏هاى كاذب مثل رفتن به ويدئوكلوپ‏ها، سالن‏هاى بدنسازى و مسائلى از اين قبيل، جبران احساس حقارت و كهترى خود را نمايد.
و اين مسأله خود، برداشتن اولين گام براى اثرپذيرى از فرهنگ غرب مى‏باشد و آرام آرام بدون اينكه خود متوجه شود در عرصه تأثيرپذيرى از فرهنگ غرب قرار مى‏گيرد و آسيب‏پذير مى‏شود و بايد توجه داشت كه دشمن هم بيشترين كمينگاه‏هاى خود را در اين مراكز قرار داده است.

ناديده انگاشتن نهاد خانواده‏

ازدواج و تشكيل خانواده، مطمئن‏ترين راه سلامت و امنيت جامعه است. هنگامى كه مبانى خانواده مستحكم باشد و جوانان به ازدواج و تشكيل خانواده بپردازند، انحطاط، سرگردانى، طغيان، تجاوز جنسى و شيوع بيمارى‏هاى خطرناك جنسى به طرز چشمگيرى كاهش مى‏يابد. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانى و پژوهش كانون‏هاى اصلاح و تربيت ايران، بيشتر افرادى كه به نوعى به انحراف كشيده مى‏شوند از فضاى گرم و عاطفى خانواده محروم بوده و آغوش پدر و مادر را تجربه نكرده‏اند (دكتر شكوه نوابى‏نژاد - 79).
هر گونه تغيير مثبت يا منفى در خانواده، در جامعه بزرگ انسان‏ها نيز تأثير مستقيم دارد. ثبات يا بى‏ثباتى خانواده مستقيماً بر جامعه تأثيرگذار است. در جوامعى كه ارزش‏هاى خانواده متزلزل مى‏گردد بى‏شك ارزش‏هاى اخلاقى عمومى نيز سقوط خواهد كرد.
«ادل هارل» متخصص انستيتوى امور شهرى در واشنگتن در اين رابطه خاطرنشان مى‏كند حدود 30% از پرونده‏هاى قتل و تجاوز و دزدى و حملات خشونت‏آميز مربوط به كسانى است كه داراى خانواده‏هاى از هم گسيخته‏اند كه با پدر و مادر زندگى نمى‏كنند. به گفته «هارل»، نفوذ فرهنگ گانگسترى در بين جوانان كه محصول خانواده‏هاى از هم پاشيده است، از عوامل مهم افزايش جنايات در آمريكاست.
تحقيقات در مراكز كانون اصلاح و تربيت هم نمايانگر همين مسأله است. به هر حال، يكى از عوامل مهمى كه توفيق مهاجمان را در تأثيرگذارى بالا مى‏برد و زنان جامعه را آسيب‏پذير مى‏نمايد، ايجاد تزلزل در كانون‏هاى خانواده است چرا كه در صورت تزلزل در كانون خانواده به عنوان مهم‏ترين نهاد اجتماعى، تحول كلى در نظام ارزشى و فرهنگى جامعه ايجاد مى‏شود. الان اين گونه القاء مى‏شود كه رفتارهاى ناهنجار و ستمهاى روا شده بر زن به خاطر وجود نهاد خانواده و ازدواج قانونى و شرعى است و سعى بر اين است كه قداست و سلامت اين نهاد ارزشمند شكسته شود و عرضه تئورى‏هاى ناهنجارى چون «ازدواج آزاد»، جداانگارى مناسبات جنسى از روابط خانگى و بارورى و توليدمثل، خانواده‏هاى تك والدينى، معاشقه آزاد و ... آفت ديگرى است كه پى‏آوردها و عوارض جبران‏ناپذير فراوانى را براى جامعه بشرى سبب شده است كه مهم‏ترين آنها ايجاد بحران روحى زنان بى‏عاقبت و عقبه، بى‏پناه و پشتيبان، غم زده و شكست خورده در حوزه عاطفى از عمده‏ترين معضلات اين مسأله است. وجود همين بحران براى برخورد منفعلانه زنان در قبال فرهنگ غرب كفايت مى‏نمايد و همين مسأله موجب مى‏شود كه دشمن بيشترين موفقيت را در تغيير فرهنگ زنان به دست آورد و در چنين فضايى امكان هر گونه مقابله و رودررويى با تهاجمات فرهنگى در زنان از بين مى‏رود.
به همين جهت است كه غرب براى ايجاد همسانى بين فرهنگ زنان جامعه ما با فرهنگ خودشان، در پى دگرگونى در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومى و تضعيف نقش ويژه مادران در نهاد خانواده مى‏باشد. به عقيده خانم «سيمون دوبوار» نظريه‏پرداز فمينيسم آنچه زن را در قيد بندگى نگه مى‏دارد، دو نهاد عمده ازدواج و مادرى است! وى نظام خانواده را به عنوان ركنى براى حيات اجتماعى و پرورش انسان‏هاى سالم به شدت مورد حمله قرار مى‏دهد و ازدواج را نوعى فحشاى عمومى و عامل بدبختى زنان مى‏داند!
فمينيست‏هاى راديكال هم، نسخه جدايى زنان از مردان را براى رهايى زن از زير سلطه مرد مى‏پيچند. و نظريه «زوج آزاد» را به عنوان مهم‏ترين راهكار براى رهايى از بردگى ازدواج مى‏دانند. چرا كه اين ازدواج نوعى همزيستى مشترك ميان زن و مرد است كه بر مبناى آن، هيچ مسئوليت حقوقى بر عهده طرفين نمى‏آيد، بلكه فقط پاسخى به نيازهاى جنسى، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفى آن است.
اما در اسلام، خانواده هسته اصلى جامعه است و محبوبترين بنا در نزد خداوند، بناى خانواده است و ازدواج يكى از مهم‏ترين سنت‏هاى نبوى و جزء عوامل اصلى براى حفظ دين به حساب مى‏آيد كه اعراض از آن، مسلمانان را از صف پويندگان راه رسالت خارج مى‏نمايد.
آنچه كه آسيب‏پذيرى زن را در مقابل تهاجمات بى‏امان دشمن افزايش مى‏دهد، تزلزل خانواده و ناديده انگاشتن نقش اين نهاد مهم اجتماعى و مهم‏تر از آن كمرنگ كردن نقش محورى مادر در كانون خانواده است، زنان را با واژه‏هاى بسيار دلپذير و غرورآفرين، از كانون‏هاى گرم خانواده به بهانه‏هاى مختلف به بيرون از منازل مى‏كشانند و ضمن اينكه كانون خانواده را از حضور گرم و عاطفى مادران محروم مى‏كنند، آرام آرام فرهنگ خود را به آنها القاء مى‏نمايند.
در آموزه‏هاى دينى بيشترين تأكيد بر شوهردارى، خانه‏دارى و تدبير منزل به عنوان عامل بسيار مؤثر و مفيد براى حفظ سلامت زن و اجتماع مى‏باشد.
و تأكيد شده بايد محيطى سالم و امن فراهم شود تا زنان بتوانند ضمن ارتقاى سطح علمى - فرهنگى خود و ايفاى نقش اجتماعى، به مسأله مادرى و همسرى كه اصيل‏ترين نقش زن است بهتر بپردازند و خانواده‏ها از وجود زنان سرشار از علم و حكمت و عاطفه و محبت محروم نباشند.
حضرت زهرا(س) در باره تقسيم كارى كه توسط پيامبر اكرم(ص) صورت پذيرفت و كار بيرون را به حضرت على(ع) و كار داخل منزل را به دخترش محول كرد، فرمود: فقط خدا مى‏داند كه من چقدر از اين تقسيم كار خشنود گرديدم. بايد توجه داشت كه حضرت زهرا(س) در عين حضور فعال و پرعاطفه خود در منزل از ايفاى مسئوليت‏هاى علمى - اجتماعى و سياسى خود غافل نبود و در هر زمان كه ضرورت اقتضاء مى‏نمود از منزل خود خارج شده و به انجام رسالت‏هاى ديگر خود كه اقتضاى مسلمان بودن ايشان بود، مى‏پرداخت. و آن همه نقش‏آفرينى حضرت در دفاع از اسلام و ولايت در طول زندگى كوتاه و پربار، خود دليلى است بر اين مطلب.

بى‏اعتنايى به ارزشهاى اخلاقى‏

اهميت اخلاق و تزكيه نفس در سلامت انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشكلات و مفاسد اجتماعى و تهاجمات فرهنگى بر كسى پوشيده نيست.
در فرهنگى كه بر اساس بينش اومانيستى و ليبراليستى، انسان را به آزادى بدون قيد و بند دعوت مى‏نمايد و به او مى‏گويد هر چه مى‏خواهى بخور و هر چه مى‏خواهى بپوش و هر كارى را كه تمايل دارى انجام ده، بر اساس اين بينش ديگر معناى معقولى براى صحبت از حجاب و عفت و... نمى‏ماند، در چنين فرهنگى اصل بر برهنگى است و حجاب حالتى است كه انسان در پذيرش يا رد آن آزاد است. با اين مبنا ديگر مسأله‏اى به نام اخلاق، نهاد خانواده و ارزش‏هاى ديگر قداستى نخواهد داشت. در چنين فضايى افراد در مقابل تهاجمات فرهنگى، آسيب‏پذير مى‏شوند و شديداً متأثر از فرهنگ بيگانه.
يكى از تلاش‏هاى عمده دشمن براى توفيق يافتن در تحقق اهداف شومش، مسأله ايجاد حالت بى‏اعتنايى به ارزش‏هاى اخلاقى است. او مى‏كوشد تا با شكستن قداست و حرمت ارزشها در منظر فرد، او را نسبت به مسائل ارزشى، لاابالى و دچار اباحه‏گرى نمايد و فرد وقتى دچار اباحه گرى گرديد، ديگر امكان مقابله با تهاجمات بى‏امان فرهنگى را هم از دست مى‏دهد و دقيقاً دشمن همين طرح شوم را در رابطه با زنان جامعه اسلامى ما به اجرا گذاشت. با نقش‏ها و تاكتيك‏هاى بسيار كارشناسانه و دقيق، ابتدا هجمه‏اى ناجوانمردانه به نظام ارزشى زنان وارد نمود و با ايجاد شبهه و ترديد نسبت به مقدساتى مثل حجاب، عفت، حيا و... باور زنان را نسبت به اين ضرورت‏هاى دينى دچار تزلزل نمود و بعد هم مسأله ارزشى مهم حجاب را به عنوان يك عامل ضدارزش و وسيله دست و پا گير و عاملى براى به بندگى كشيدن زن مطرح نمود و سپس با رواج الگوهاى ساخته شده دست خود، زنان را به سوى بدحجابى و بى‏حجابى كشاند و متأسفانه در اين عرصه توانست توفيقات زيادى را هم به دست آورد. وقتى دژ مستحكم حياء و عفت در هم ريخته شد، متأسفانه ديگر هيچ گونه امكان مقابله با تهاجمات فرهنگى براى زنان وجود ندارد و آرام آرام آنان را به سوى هتك حرمت و ذبح تمامى ارزشهاى اخلاقى و انسانى سوق مى‏دهند.
نگاهى دقيق به تلاش گسترده دشمن در سالهاى اخير به تخريب ارزش‏هاى دينى و اخلاقى در مراكز علمى - فرهنگى، مؤيد اين مطلب است. اگر هر روز مى‏بينيم كه يكى از ارزشهاى دينى در بردهاى دانشجويى ناجوانمردانه مورد هجوم قرار مى‏گيرد و شبهات پى در پى به نظام فكرى و اعتقادى دختران دانشجو وارد مى‏گردد، آيا انتظار مى‏رود در اين فضا دانشجوى تازه‏واردى كه به دليل اشتغال به تحصيل در طول دوران دبيرستان، كمتر به فكر تقويت بنيان‏هاى فكرى و عقيدتى خود بوده است و در اين زمينه دچار عوامزدگى مى‏باشد، هنگام مواجهه با اين محيط مسموم، بتواند مقاومت نمايد. طبيعى است كه ما در دانشگاه‏ها شاهد فروپاشى نظام اعتقادى دختران جوان باشيم و تعارض‏هاى شديدى كه آنان دچار مى‏گردند و نهايتاً رنگ باختن ارزش‏هاى دينى و اخلاقى آنها در چنين فضاى آلوده، امرى اجتناب‏ناپذير است و كسانى كه از نزديك با اين قشر سروكار دارند، دقيقاً شاهد اين فاجعه بزرگ مى‏باشند.
به هر حال يكى از راهبردهاى مؤثر دشمن در نبرد فرهنگى، ايجاد روحيه بى‏اعتنايى نسبت به ارزشهاى اخلاقى است. با رواج اين مسأله كه ارزش‏ها امورى اعتبارى هستند و پايه و اساسى ندارند و تابع يك سلسله شرايط اجتماعى و فرهنگى خاص هستند و از هيچ گونه قداست و حرمتى برخوردار نمى‏باشند، آرام آرام تأثير خود را بر فرهنگ ارزشى جوانان ما مى‏گذارند و زنان هم با تأثيرپذيرى از فرهنگ بيگانه، دگرگون مى‏شوند. در اين صورت است كه ديگر زنان ما حاضر نخواهند شد كه براى حفظ ارزش‏هاى دينى و اخلاقى پايدارى نمايند.
دشمن براى تخريب ارزش‏ها با استفاده از تئورى محتاج نان كردن و سرگرم نمودن به لهويات، به گونه‏اى برنامه‏ريزى نمود كه با ايجاد نيازهاى كاذب اقتصادى و همچنين ايجاد سرگرمى‏هاى پوچ، يك اقدام مؤثر جهت تغيير ارزش‏ها در قشر زنان ايجاد نمود. به صورتى كه برخى زنان جامعه ما به اين باور رسيدند كه صرف وجود يك حقوق و اكتفاء به درآمد همسر، كفايت امور اقتصادى را نمى‏نمايد پس بايد حتماً به دنبال اشتغال بود و اين فكر به صورت جدى در جامعه زنان ايجاد شد و در واقع با توجه به نيازهاى كاذب اقتصادى كه ايجاد شد، واقعاً هم حقوق مردان پاسخگوى رفع نيازها نبود و از سوى ديگر با ايجاد اين تفكر كه زنان نياز به تنوع، تفريح و ... دارند آنان را از منازل بيرون كشيدند. نتيجه اين اقدام، سست شدن بنيان خانواده و بازداشتن آنها از اصيل‏ترين نقش آنها كه همان نقش همسرى و مادرى است، گرديده و با يورش به نظام ارزشى زن، سعى كردند او را دچار تغيير در نظام ارزشى نمايند تا جايى كه ديگر هيچ گونه اثرى از پايبندى و احساس مسئوليت و ايثار و فداكارى كه از ويژگى‏هاى زن ايرانى و مسلمان در قبال خانواده بود، باقى نمانَد و چه بسا اگر به هوش نباشيم و اقدامات لازم را معمول نداريم، به آنجا برسند.

خدا فراموشى‏

«و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون (1)».
مطابق اين آيه فراموشى خودِ رحمانى و ملكوتى، منجر به خدا فراموشى مى‏شود. علامه طباطبائى در اين رابطه مى‏گويد كه:
اين آيه عكس نقيض حديث معروف نبوى است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». يعنى اگر انسان خود را نشناخت، مطمئناً خالق خود را هم نمى‏شناسد. پس اگر انسان در اثر نادانى، غفلت از حقيقت خويش و فراموشى خداى سبحان، به خودفراموشى برسد، در واقع از هسته مركزى خويش كه همان فطرت الهى، توحيدى و كمال‏طلب است فاصله مى‏گيرد كه نتيجه آن مرگ ارزش‏هاى فطرى و گرايش‏هاى عالى انسان است. اين حقيقت در احاديث نيز بسيار مورد توجه قرار گرفته است كه از جمله آنها كلام نورانى امير بيان حضرت على(ع) كه مى‏فرمايد:
«من لم يعرف نفسه بعُد عن سبيل النجاة و خبط فى الضلال و الجهالات؛(2)
كسى كه خودش را نشناسد از راه نجات دور مى‏شود و در گمراهى و نادانى‏ها غوطه‏ور مى‏گردد.»
طبق حديث مذكور، ريشه انحرافات فردى و اجتماعى جهل به خود مى‏باشد كه در اثر فراموشى خداست.
يكى از دلايل ايجاد اين همه بلاياى فرهنگى و اجتماعى در نظام اجتماعى، مسأله خدا فراموشى است. اگر آمار طلاق، دزدى و انحرافات اخلاقى و... را در بين زنان جامعه نسبت به گذشته بالا مى‏بينيم به جهت اين است كه در پى تهاجمات فرهنگى دشمن، خدا فراموشى در بين افراد جامعه پديد آمده است.
عدم توجه به آخرت و ياد خداوند، مهم‏ترين عامل براى ايجاد زمينه تاخت و تاز شيطان و شيطان نماهاست. همان طور كه در آيه مباركه قرآن آمده است: «و من يعش عن ذكر الرحمن نقيّض له شيطاناً فهو له قرين ...(3)؛ هر كس از ياد خدا رخ بتابد شيطان را برمى‏انگيزيم تا ياور و همنشين دائم وى باشد»، در اثر فراموشى خداست كه گرفتارى‏ها و ناهنجارى‏ها در جامعه گسترش پيدا مى‏نمايد. اگر يك نگاه جامعه‏شناسانه و دقيق به معضلات اجتماعى و انحرافات اخلاقى داشته باشيم بسيارى از آنها ريشه در همين مسأله دارد. چرا كه يكى از عوامل عمده و مهم بازدارنده انسان از گناه و مفاسد، ذكر و ياد خداست. همان طور كه در آيه مباركه آمده است، اگر ياد خدا نباشد همنشين انسان شيطان مى‏شود و طبق آيات ديگر قرآن، كار شيطان: ايجاد گمراهى (60 / نساء)، غرور (120 / آل عمران)، عداوت و بغضاء (91 / مائده)، نزاع و درگيرى (53 / اسراء)، امر به فحشاء و منكر (21 / نور)، زيبا جلوه دادن اعمال سوء (38 / عنكبوت)، جدال و درگيرى (121 / انعام)، تبذير و اسراف (27 / اسراء)... مى‏باشد.
اگر در بين زن و شوهر عداوت و نزاع و درگيرى و جدال وجود دارد و تحمل و مقاومت خانم‏ها در قبال مشكلات و مسائل اجتناب‏ناپذير زندگى دنيايى كاهش يافته است و يا فحشاء و منكر در جامعه رواج پيدا نموده و اعمال زشت و ناپسند به عنوان هنجار و ارزش در جامعه نمود پيدا نموده است و تبذير و اسراف به جاى صفت ارزشمند قناعت قرار گرفته و كمتر روحيه صبر و تحمل و ايثار و همدلى و همكارى در جامعه وجود دارد آيا چيزى جز فراموشى ياد خدا و نزديكى به شيطان است؟ و آيا اينها جز نتايج نزديكى دايم و همنشينى با شيطان است.
جامعه ما كم و بيش تبديل به جامعه‏اى شده است كه در يك مقاطع خاصى رويكرد مقطعى نسبت به ياد و ذكر خدا دارد و افراد با حضور در محافل و مجالس مذهبى، اين نياز روانى خود را پاسخ مى‏دهند. ذكر و ياد خدا به صورت مقطعى به طور طبيعى نمى‏تواند در بازدارندگى انسان از فحشاء و فساد و مسائل ضداخلاقى تأثيرگذار باشد و تنها زمانى ياد و ذكر خداوند مى‏تواند ما را از فحشاء و زشتى‏ها بازدارد كه به صورت مستمر و دايم باشد و در حال حاضر جامعه ما فقط در اوقاتى خاص اكتفا به ذكر و ياد خدا مى‏نمايد و در بقيه اوقات آن گونه زندگى مى‏كند كه خود مى‏خواهد و ياد خداوند را به فراموشى مى‏سپارد؛ اين است كه از آثار خوب اين مسأله هم بى‏بهره مى‏ماند. البته دشمن با ايجاد اشتغالات فكرى و ذهنى كاذب و غيرواقعى سعى در فراموشىِ ياد خدا مى‏كند چرا كه در اين صورت است كه مى‏تواند نقشه‏هاى شيطانى خود را به اجرا گذارد.

عدم كنترل و نظارت اجتماعى‏

يكى ديگر از عوامل تأثيرگذار در رفتار و فرهنگ جامعه، مسأله كنترل و نظارت اجتماعى است. اصل كنترل اجتماعى مفهومى مهم در جامعه‏شناسى است. امروزه دانشمندان غربى به ويژه انديشمندان اجتماعى، به طور جدى آن را مطرح و پيگيرى مى‏كنند و در سه دهه اخير مسأله كنترل اجتماعى بسيار جدى در حوزه فكر و انديشه صاحب نظران تعقيب مى‏شود.
چنانكه «دوركيم» مى‏نويسد:
«انسان هر چه بيشتر داشته باشد، بيشتر هم مى‏خواهد و برآورده شدن هر نيازى به جاى كاستن از آرزوهاى انسان، نيازهاى تازه‏اى را برمى‏انگيزد. از اين سيرى‏ناپذيرى طبيعى نوع بشر، چنين برمى‏آيد كه آرزوهاى انسان را تنها با نظارت‏هاى خارجى، يعنى با نظارت اجتماعى مى‏توان مهار كرد.(4)».
دوركيم در ضرورت كنترل تا آنجا پيش مى‏رود كه يكى از عوامل ناهنجارى را عدم نظارت و كنترل اجتماعى مى‏داند. لوئيس كوزر به نقل از دوركيم مى‏نويسد:
«هر گاه نفوذ نظارت كننده جامعه به گرايش‏هاى فردى، كارآيى خود را از دست بدهد و افراد جامعه به حال خود واگذار شوند جامعه به بى‏هنجارى دچار خواهد شد(5)».
در آموزه‏هاى دين اسلام هم مسأله نظارت و كنترل اجتماعى به صورت خيلى جدى مطرح شده است. از رسول اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و امام صادق(ع) در اين خصوص روايات متعددى وارد شده است. از جمله اين روايت را امام صادق(ع) از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه رسول خدا(ص) فرمود:
«هرگاه هنجارشكنى، حريم‏شكنى و معصيت خدا به صورت علنى و آشكار صورت پذيرد، هر چند هنجارشكنان اندك و اكثريت مردم، افرادى قانونمند و هنجارمند باشند، ولى اين اكثريت نظارت و كنترل را رها كنند، عذاب خواهند شد.»
آن گاه امام صادق(ع) خود دليل عذاب اكثريت بى‏توجه به نظارت اجتماعى را اين چنين بيان فرمود:
«و ذلك انه يذل بعلمه دين الله و يقتدى به اهل عدوة الله(6)». يعنى خدا اكثريت هنجارمند، ولى بى‏توجه به نظارت اجتماعى را به اين دليل عذاب مى‏كند كه آنان با ترك نظارت و كنترل بر افراد هنجارشكن، به كجروان جامعه فرصتى مى‏دهند تا به صورت علنى و آشكار، دين خدا و عقايد و باورهاى عمومى مسلمانان را به تدريج ضعيف و هنجارشكنان احساس پيروزى كنند و فرهنگ دينى به حاشيه برود و فرهنگ كجرو غالب گردد.
حضرت على بن ابى‏طالب(ع) نيز در وصيت خويش به فرزندانش در خصوص بى‏توجهى به نظارت و كنترل انحرافات يادآور مى‏شود كه هرگاه نظارت بر رفتارها را رها كنيد، نتيجه آن تسلط انسانهاى هنجارشكن و كجرو و منحرف بر جامعه صالحان است. در آن صورت طلب خير و استمداد از خداى سبحان سودى ندارد و خدا پاسخ مثبت نخواهد داد. زيرا تسلط افراد كجرو و منحرف بر فرهنگ جامعه، نتيجه سستى و بى‏توجهى شما به وظيفه اجتماعى خود، يعنى نظارت و كنترل اجتماعى مى‏باشد(7).
در نامه 31 نهج البلاغه حضرت بخصوص ضرورت كنترل و نظارت همسران به عنوان مدير خانه بر خانم‏ها را به فرزندشان امام حسن(ع) سفارش مى‏كند:
«زنان را در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند [از اختلاطهاى فسادآور مانع شويد]، زيرا كه دقت در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. بيرون رفتن [و تبرّج و خودنمايى آنان در اجتماع‏] زنان بدتر از آن نيست كه افراد غيرصالح را در ميانشان آورى.»
همان طور كه ملاحظه مى‏كنيد اين رهنمود امام ضرورت كنترل و نظارت بر خانواده را گوشزد مى‏كند. به هر حال بر صاحبان فكر و انديشه اين مسأله پوشيده نيست كه هر جامعه‏اى براى آن كه از سلامت لازم برخوردار باشد و بتواند فرهنگ اصيل خود را حفظ نمايد، بايد از نظارت و كنترل اجتماعى برخوردار باشد. و اگر مرزهاى كشور به سوى تمامى ابزارهاى حرمت‏شكن، باز باشد و مسئولان كشور هيچ گونه محدوديت و كنترل بر ورود فرهنگ بيگانه در كشور نداشته باشند، طبيعى است كه نتيجه اين سهل‏انگارى غلط چيزى جز به نابودى كشاندن حيات فرهنگى آن جامعه از طريق دشمنان نخواهد بود.

عدم آشنايى با حقوق و جايگاه زنان در اسلام‏

به نظر نگارنده يكى از عواملى كه توفيق مهاجمان را در عرصه تهاجمات فرهنگى افزايش داد، عوامزدگى زنان و دختران جوان در حوزه بينش و معرفت دينى بود. دشمن با سوء استفاده از اين نقطه ضعف بارز در بين زنان و دختران جوان، شروع به سمپاشى و ايجاد شبهات و ترديدهاى مكرر نسبت به جايگاه و حقوق زنان در اسلام كرد. آنان با تمسك به برخى از روايات و آيات و با بهره‏گيرى از بعضى از متون دينى، هجومى گسترده بر نظام عقيدتى زنان بالاخص دختران دانشجو وارد كردند و متأسفانه دختران جوان جامعه دينى هم با توجه به اينكه از كمترين اطلاعات در زمينه مسائل زنان برخوردار بودند، شديداً تحت تأثير اين القائات سوء و به ظاهر مدافعانه و حق‏طلبانه قرار مى‏گرفتند و نگرش منفى نسبت به دين و اعتقادات در آنان ايجاد مى‏شد و اين مسأله زمينه گرايش به مظاهر غرب و غرب‏زدگى و رويكرد آنان به سوى دگرانديشان را فراهم مى‏نمود. متأسفانه اقدام لازم جهت آشنايى زنان با حقوق و جايگاه خود در اسلام صورت نگرفته است. مسأله‏اى كه مكرر مقام معظم رهبرى روى آن تأكيد ورزيد ولى اقدام جدى و مؤثرى در اين راستا صورت نپذيرفت و كمتر زمينه براى ارتقاء سطح علمى و معرفتى زنان ايجاد شد. شايد گفته شود ايجاد اين همه فرصت‏هاى تحصيلى براى دختران و زنان، ايجاد دانشگاه‏ها، حوزه‏هاى علميه ويژه زنان، زمينه‏سازى جهت ارتقاء سطح علمى زنان بوده است؛ در حالى كه بايد به اين مهم
اذعان داشت كه آن چه در اين راستا صورت گرفت، هيچ كدام منجر به روشنگرى و ارتقاء سطح علم و معرفت و بينش زنان نشد بلكه منجر به ارتقاء سطح مدرك آنان شد، ولى كمتر به تقويت بنيان‏هاى دينى و اعتقادى آنان پرداخته شد، از اين‏رو وقتى در معرض تهاجمات گسترده و سهمگين دشمن در حوزه مسائل زنان قرار مى‏گيرند، كمتر توان دفاع و ايستادگى از خود نشان مى‏دهند و غالباً دچار انفعال مى‏گردند. از اين‏رو بايد يك نهضت فراگير و مؤثر در راستاى ارتقاى بينش زنان نسبت به رسالت‏هاى آنان و جايگاه بلند و رفيعى كه در آموزه‏هاى دينى براى اين قشر قائل شده و حقوق زنان، صورت گيرد و به نظر مى‏رسد كه هر چه سطح معرفت و شناخت زنان ارتقاء يابد، از ميزان آسيب‏پذيرى آنان از فرهنگ بيگانه كاسته خواهد شد.

عدم اشتغال مفيد و عدم استفاده درست از فرصت‏ها

يكى از عوامل آسيب‏زا و زمينه‏ساز انحرافات اجتماعى - اخلاقى، وجود بى‏كارى و فرصت‏هايى است كه افراد برنامه‏ريزى منسجم و صحيح و اصولى براى آنها ندارند. چرا كه فرصت‏هاى زياد بدون برنامه، عامل جذب شيطان و نقشه‏هاى شيطانى است از اين‏رو پيامبر اكرم(ص) وقتى جوانى را ديد كه بى‏كار نشسته و از روى بيهودگى با چوب روى زمين خط مى‏كشد، طبق نقل فرمود: «اين حالتى است كه خداوند از روى غضب و خشم به تو نگاه مى‏كند و بهترين فرصت است براى اينكه شيطان به سراغ تو بيايد.»
تحقيقات و تجربيات نشان مى‏دهد، بيشترين افرادى كه در معرض انحراف اخلاقى قرار مى‏گيرند، كسانى هستند كه از اوقات بى‏كارى بيشترى برخوردارند. متأسفانه يكى از عمده‏ترين مشكلات زنان در جامعه ما، وجود اوقات بى‏كارى و بدون برنامه در زندگى آنان است؛ زيرا با ماشينى شدن زندگى، مسؤليت‏هاى خانه‏دارى كاهش يافته است. يكى از عمده‏ترين رسالت‏هاى متوليان تعليم و تربيت، اين است كه تدابيرى جهت ايجاد اشتغالات و سرگرمى‏هاى مفيد و مؤثر براى زنان را فراهم نمايند. لازم به ذكر است كه منظور از اشتغال، الزاماً ايجاد يك شغل رسمى و بيرون از منزل نيست، بلكه منظور ايجاد زمينه‏هايى است براى اينكه زنان با استفاده از آنها، بتوانند فرصت‏هاى بى‏كارى و اوقات فراغت خود را به صورت مفيد پر كنند. همچنين ايجاد مراكز امن فرهنگى، با اهداف تربيتى صحيح مى‏تواند ضمن اين كه موجب ارتقاء سطح علمى - فرهنگى زنان گردد، وسيله‏اى براى پر كردن وقت خانم‏ها و دختران جوان باشد و با ايجاد فرصت‏هاى شغلى كه خانم‏ها ضمن اين كه در منزل هستند و به امور خانه و خانه‏دارى مى‏پردازند، بتوانند بخشى از اوقات خود را به اين امور اختصاص دهند تا ضمن كمك اقتصادى به خانواده، بتوانند از اوقات بى‏كارى خود به خوبى بهره گيرند.
وجود اوقات بيكارى علاوه بر آن كه مى‏تواند زمينه‏ساز انحرافات باشد، از نظر روحى و روانى هم تأثير بسيار منفى روى زنان دارد و يكى از علل عمده وجود ناراحتى‏هاى اعصاب و افسردگى كه به صورت فزاينده در خانم‏هاى خانه‏دار رو به افزايش است، همين مسأله مى‏باشد. البته توجه به اين نكته در اين بخش اهميت دارد كه ضرورت ايجاد اشتغال نسبى، مفيد و مؤثر براى زنان، نبايد ما را دچار افراط و تفريط نمايد و با ايجاد اشتغالات زياد، موجب خستگى جسمى و روحى زنان گرديم و نشاط و سلامت آنان را براى سرپرستى معنوى خانواده كاهش دهيم و زمينه ايجاد مشكلات و مسائل عديده ديگرى را فراهم نماييم. به هر حال، بايد توجه داشت كه اشتغال زنان با گستره و رويه‏اى خلاف عرف و فرهنگ ملى و بى‏انطباق با مبانى دينى و سيره پيشوايان دينى(ع)، معضلاتى را گريبانگير خانواده و جامعه مى‏كند. بايد به اين مهم توجه داشت كه اسلام، بار تأمين هزينه‏هاى زندگى را از دوش خانم‏ها برداشته و مردان عهده‏دار اين مسئوليت مهم مى‏باشند. لذا ضرورت ندارد كه خانم‏ها به صورت اجبارى به دنبال كار بگردند و آن چه كه به عنوان يك ضرورت مطرح مى‏شود ايجاد برنامه‏ها و اشتغالاتى مفيد جهت استفاده بهينه از اوقات فراغت خانمها است كه بايد به جد به آن پرداخت و براى آن برنامه‏ريزى نمود.

جمع بندى و راهكارهاى پيشنهادى‏

در جمع بندى مجموعه مباحثى كه به آن پرداخته شد مى‏توان به چند نكته اساسى اشاره كرد:
دشمن با استفاده از نقطه ضعف‏هايى چون عدم شناخت زنان نسبت به حقوق و تكاليف و مسئوليت‏هاى خويش، ناديده انگاشتن نهاد خانواده و سست كردن پايه و بنيان آن، پست انگاشتن نقش‏هاى زنانه، و ايجاد روحيه بى‏اعتنايى به ارزش‏هاى اخلاقى از يك سو، و با ارائه وعده‏هاى فريبنده از سوى ديگر، بهترين بهره را براى همسان‏سازى فرهنگى زنان ما با فرهنگ غرب برداشت؛ همان طور كه حضرت على(ع) در نهج البلاغه به زيبايى به آن اشاره مى‏فرمايد: فاسدان، تخم گناه افشاندند و با آب غرور و فريب آبيارى كردند و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختى نبود برداشتند!
همان طور كه ملاحظه مى‏شود در جامعه ما، افراد فاسد و مهاجم، تخم گناه را در جامعه افشاندند و با وعده و وعيدهاى دروغين و دهان پركن به ايجاد زمينه براى رشد گناه و شيوع آن پرداختند و نهايتاً هم، ماحصلى جز تزلزل خانواده، افزايش آمار طلاق، بالا رفتن آمار جرم و جنايت و زياد شدن افراد لاابالى و هرزه و معتاد ... ارمغان ديگرى براى جامعه ما نداشت.
براى تضعيف نقش مهاجمان در فرهنگ‏سازى، ضرورت دارد كه به مسائل ذيل توجه داشته باشيم:
- توجه به رهنمودهاى امام خمينى و مقام معظم رهبرى در مورد زنان به عنوان بهترين مفسران و تبيين‏كنندگان جايگاه زن در اسلام.
- اهتمام جدى مسئولان و متوليان امر به برنامه‏ريزى اصولى براى جلب مشاركت زنان در عرصه‏هاى سياسى - فرهنگى و دينى به گونه‏اى كه موجبات تزلزل خانواده و فرهنگ را سبب نشود.
- زمينه‏سازى براى اصلاح نگرش فرهنگ عمومى نسبت به زنان و فضاسازى جهت پذيرش تحليل صحيح مباحث زنان.
- به طراحى برنامه‏اى كه منجر به رشد و تعميق همه جانبه بينش زنان گردد، توجه شود بالاخص آشنايى زنان با حقوق و جايگاه زن در اسلام از ضروريات است.
- فراهم كردن زمينه براى خداباورى و ارتقاء روحيه آخرت گرايى هر چه بيشتر در زنان و دختران جهت حل معضلاتى چون افزايش سطح طلاق، تزلزل خانواده، زنان و فرزندان بدون سرپرست، اعتياد و فحشاء و ... كه تأثيرپذيرى در فرهنگ و همسانى با فرهنگ غرب براى جامعه دينى ما به ارمغان آورده است و در نهايت دورى از هرگونه اعمال سليقه شخصى و دورى از افراط و تفريط در حوزه مسائل زنان، مى‏تواند در پيش‏گيرى از تأثير پذيرى زنان از فرهنگ غرب، مؤثر باشد.

پي نوشت :

1) حشر، 19.
2) شرح غرر و الدرر، ص 426.
3) زخرف، 36.
4) كوزر لوئيس، ص 191.
5) همان ص 192 .
6) وسائل الشيعه، ج 11، ص 413.
7) ميزان الحكمة، ج 6، ص 262؛ حسن غفارى فرد - 81.

مأخذ :

- شريف مرتضى - شرح الغرر و الدرر، ص‏426.
- كوزر لوئيس، زندگى و انديشه بزرگان جامعه‏شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات علمى، چاپ ششم، 1376.
- ميزان الحكمة، محمد محمدى رى‏شهرى، مكتب الاعلام الاسلامى، 1376.
- نظارت و كنترل اجتماعى، حجةالاسلام و المسلمين حسن غفارى‏فر، كتاب زنان، شماره 17.
- الميزان، سيدمحمدحسين طباطبائى.
- اچ ترنر، جاناتان «مفاهيم كاربردى جامعه‏شناسى»، ترجمه محمد فولادى و عزيزالله بختيارى، نشر مؤسسه امام خمينى(ره)، 1378.
- تربيت اسلامى ويژه آسيب‏شناسى تربيت اسلامى، مركز مطالعات و تربيت اسلامى با مشاركت ستاد اعتلاء و هماهنگى دروس دينى، قرآن و عربى وزارت آموزش و پرورش.
- كتاب نقد، فصلنامه انتقادى، فلسفى، فرهنگى، شماره 17، فمينيزم.
- مجموعه مقالات هم‏انديشى، بررسى مسائل و مشكلات زنان اولويت‏ها و رويكردها 1379.

منبع: ماهنامه پيام زن، شماره های 83 و 147




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط