مقدمه
سرزمینهای مسلمان روسیه دو دسته از اقوام مسلمان بومی (تاتارها و باشقیرها) و اقوام مسلمان غیربومی (داغستانی، چچن، آستی، اینگوش و ...) را در بر میگیرد که در جموریهای با درصد بالای مسلمانان (مانند داغستان، تاتارستان، و چچن) یا جمهوریها و مراکز خودمختار مانند شهرهای مسکو و سنپترزبورگ، جمهوریهای اوستیا و کالمیک زندگی میکنند. از نظر تاریخی، حضور مسلمانان در روسیه به دوران بلغارها یعنی سده نهم میلادی باز میگردد. پس از آنها، مغولها با فتح چین وارد استپهای روسیه شدند و با شکست دادن اقوام کوچنشین مسلمان از سده چهاردهم میلادی در تاتارستان ساکن شدند و در همان زمان به دین اسلام نیز گرویدند. حمله مغولان و تصرف مسکو به عنوان پایگاه مسیحیت ارتدوکس و اسلام آوردن آنان موجب شد مسلمانان به عنوان بزرگترین اقلیت روسیه (به ویژه پس از جنگهای ایران و روسیه و پیوسته شدن قفقاز و آسیای مرکزی به روسیه در سده نوزدهم) نقش مهمی در ساختار اجتماعی روسیه بازی کنند.شمار مسلمانان روسیه بیش از بیست میلیون نفر ذکر میشود که بنابر سرشماری سال 2010 میلادی، 13/8 درصد از جمعیت 142/9 میلیون نفری فدراسیون روسیه را شامل میشوند. (2) این در حالی است که جمعیت روسیه که هم اکنون نزدیک به 143 میلیون نفر است که به 130 تا 135 میلیون در سال 2015 میلادی کاهش خواهد یافت (3) و با رشد جمعیت کنونی، تا آن زمان ممکن است جمعیت مسلمانان روسیه به 15 تا 17 درصد کل جمعیت روسیه – بدون احتساب مهاجران مسلمان – برسد (4) یا حتی از مسیحیان ارتدوکس هم بیشتر شود (5)؛ زیرا براساس آمارهای رسمی دولت روسیه، جمعیت اسلاوهای روسیه هر ساله حدود یک میلیون نفر کاهش مییابد، ولی جمعیت خانوادههای مسلمان به دلیل علاقه بیشتر آنان به داشتن فرزندان بیشتر همواره در حال افزایش بوده است. (6) براساس آمارهای دیگر، بنا به پیشبینی جامعهشناسان روس، در سال 2020 از هر پنج شهروند روس، یک نفر مسلمان خواهد بود. (7)
جمعیت مسلمان روسیه در دو منطقه ساکن شدهاند: قفقاز شمالی (یا روسیه جنوبی) و منطقه ولگا – اورال. بزرگترین منطقه مسلماننشین در مرکز ولگا – اورال در جمهوریهای تاتارستان و باشقیرستان قرار دارد که شمار جمعیت مسلمان آن حدود شش میلیون نفر است. در قفقاز شمالی، اسلام کیشِ بیشتر مردم داغستان، اینگوش، چچن، قاباردینو – بالکار و قرهچای – چرکس (8) است. بدین ترتیب مسلمانان اکثریت را در هفت بخش فدراسیون روسیه تشکیل میدهند: تاتارستان، باشقیرستان، چچن، داغستان، اینگوش، قاباردینو – بالکار و قرهچای – چرکس. تقریباً 3/2 میلیون مسلمان در روسیه مرکزی زندگی میکنند. به علاوه بین دو تا سه میلیون مسلمان در داخل یا اطراف مسکو و سنپترزبورگ زندگی میکنند. افزون بر آن، در سیبری و شرق دور نیز مسلمانان ساکنند. (9) به طور کلی، جمهوریهای تاتارستان، داغستان و چچن، بزرگترین جمهوریهای مسلماننشین فدراسیون روسیه هستند. تاتارها با بیش از پنج میلیون نفر، داغستانیها و چچنها با یک میلیون نفر جمعیت، پرجمعیتترین مسلماننشینان روسیه هستند. (10)
کلیات
1. تاریخ جنبشهای اسلامی در روسیه
از میانه سده سیزدهم تا میانه سده پانزدهم میلادی، یعنی در دوران حکومت مغولها در روسیه و تشکیل حکومت «مسکو کییف» (11)، باورهای اسلامی نه تنها در جامعه بلغار، بلکه حتی برای سایر اقوام ترک و اروپای شرقی و همچنین ساکان سیبری غربی (قبچاق، آغوز و مناطق دیگر خزر و ...) گسترش یافت و تبدیل به اصول اندیشگی مردم این مناطق گردید. در سالهای 1237 – 1240 میلادی، مهاجمان تاتار – مغول، سرزمینهای گستردهای را – از سین کیانگ چین تا اروپای شرقی امروز – تصرف کردند. این اقوام اگرچه مسلمان نبودند ولی در هنگام جهانگشاییهای خود، با اقوام مسلمان آشنا شدند و برخی خانها (فرماندهان و رهبران) – از جمله برکهخان – نوه چنگیزخان – اسلام آوردند. اسلام تنها در دوره حکومت ازبکخان (1234 – 1241) دین رسمی بود ولی «اردوی زرین» (12) (1295 – 1502) همواره زیر تأثیر اسلام بود. (13) دوران نزدیک به دویست ساله حکومت مغولهای مسلمان در روسیه، برجستهترین نقطه رویارویی مسلمانان – مسیحیان در تاریخ روسیه است. از نظر روسها این دو سده، سالهای خفت و خواری بوده است و مسلمان هراسی یا تنفر از مسلمانان را در میان روسها نهادینه کرد. با این حال، در حاکمیت مسکو کیفی هیچگاه ستمهایی که در دورههای بعدی بر مسلمانان روا شد، بر مسیحیان اعمال نشد.ایوان مخوف (14) در سالهای 1554 – 1555 غازان را تصرف کرد. او مسلمانان شهر را کشت و تا جایی که میتوانست فرهنگ اسلامی را سرکوب کرد. (15) ایدئولوژی رسمی حکومتی او بر اساس ایدههای به جای مانده از سدههای وسطی، روسگرایی، اسلاوگرایی موجب شد تمام اشکال حکومتی مسلمانان از میان رفت. در همین دوران خفقان بود که فرقههای صوفیه به ویژه نقشبندیه در آسیای مرکزی جان و قفقاز گرفتند. (16)
با به قدرت رسیدن رومانوفها به فرمان تزار در 16 مه 1681، جدایی روسهای اسلاو با اسلام به طور رسمی اعلام شد و تحمل ناپذیری نسبت به محمدیها (مسلمانان) در فهرست سیاستهای رسمی دولت قرار گرفت. در دوره پتر، سیاست آزار مسلمانان و اجبار به پذیرش مسیحیت و از میان بردن روحانیت مسلمان و مساجد بدان جا رسید که اسلام در عمل از زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم کنار زده شد. پتر بزرگ که هم دوره شاه سلطان حسین و پسرش شاه تهماسب آخرین پادشاه صفوی بود، در 1722 م. تا داغستان پیش رفت و دربند را تصرف کرد. (17) تعقیب و آزار مسلمانان در دوره پتر آنان را وادار کرد تا راهی برای نجات از فضای بیکران سیبری جستجو کنند و به جایی بروند که بتوانند باورهای خود را حفظ کنند. آنان در نهایت در نزدیکی آسیای مرکزی (بخارا، سمرقند و خیوه)، قفقاز شمالی، کریمه و آسیای صغیر ساکن شدند. پس از اینکه پتر یکم درهای اروپا را به روی روسیه باز کرد، روسیه با قرآن آشنا شد. به دستور پتر یکم در سال 1716، نخستین ترجمهای که از روی «پتر پسنیکوف» (18) از ترجمه فرانسه «آندره دو ریی» (19)، دیپلمات و شرقشناس در مصر و «استانبول» انجام شده بود، به چاپ رسید.
جنبش «پوگاچف» (20) در سالهای 1775 – 1773 که در آن تاتارها و باشقیرها شرکت داشتند، یکاترین دوم را وادار به تغییر نگاه خود نسبت به اقوام غیرروس (محمدیان) کرد. (21) «ابی پاتشا» (22) مادربزرگ یکاترینا که خود غیرروس بود در این تغییر نگرشها بسیار تأثیر گذاشت. (23) ساخت و ساز مساجد جدید در غازان نخستین گام نمادین بود که حرکت ژرف جامعه به سوی عصری نو در تاریخ مسلمانان روسیه نشان میداد. در سال 1784 نجیبزادگان تاتار و سپس بازرگانان این منطقه که با ترکمنستان، ایران و سایر کشورهای شرق داد و ستد میکردند، برای دفاع از حقوق خود به پا خاستند. به فرمان امپراتوریس به تاریخ 22 سپتامبر 1788، شورای روحانیت محمدیان یا «مجلس اسلامی اورنبورگ» تشکیل شد. پتر یکم انتخابات کلیسا را محدود کرده و استقلال و قدرت آن را برعهده سینود گذاشته بود. سینود، اداره روحانیت کلیسای اسلاو بود که از سوی اسقف اعظمی اداره میشد که زیرنظر تزار قرار داشت. این مرکز نقش مهمی در تنظیم روابط دولت روسیه با مسلمانان این کشور بازی کرد و با تلاشهای آن، صدها مسجد و مدرسه دینی تأسیس شد. (24) در سال 1878 م.، این شورا با مدیریت مسلمانان تبدیل به اداره روحانیت شد. سال 1794، در کریمه مفتی «باغچهسرای» رسماً به عنوان رهبر جامعه مسلمانان اعلام شد. این گامها نشاندهنده آزادی حقوق دینی در برخی از دورههای امپراتوری روسیه بود. در حالی که در تاریخ روسیه دورانی دیده میشود که آنان را کوچک داشته، آزار داده، مساجد و کتابهای دینی آنان و هرچه را که با فرهنگ اسلامی مرتبط بوده، از میان بردهاند. دورههایی را نیز شاهد هستیم که میزان تحمل ادیان دیگر و احترام متقابل و همگرایی بین آنها بسیار بالا بوده است.
2. جنبش اسلامی روسیه و انقلاب بلشویکی
با انقلاب 1917، به ویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم و پیامدهای داخلی آن، از 1927 مبارزه اساسی با دین آغاز شد. بنا به گزارش رییس کنونی «دانشگاه اسلامی» مسکو، همه مدارس دینی تعطیل شد و برنامههای درسی سایر مدارس تغییر کرد و براساس اصول بیدینی تنظیم شد. مساجد ویران شدند یا تغییر کاربری داده شدند و به همین خاطر، شمار علمای دینی بسیار کاهش یافت. به ویژه در سالهای 1928 – 1938 فشارها بیشتر شد. دو مدرسه اسلامی مسکو بسته شدند. «مسجد تاریخی» (25) مسکو بسته شد و «عبدالله شمسالدین اف» (26) امام و سخنران این مسجد دستگیر و یک سال بعد تیرباران شد. (27) «اوف رضاالدین فخرالدین اف»، رییس وقت مرکز دینی اداره امور مسلمانان در سال 1930 گفته بود که «همه سازمانهای دینی مسلمانان در حال نابودی کامل یا برچیده شدن از روی زمین هستند. 87 درصد «محتسبات» (مراکز منطقهای مسلمانان)، بیش از 12000 مسجد، بیش از 10000 مدرسه دینی و مکتب بسته شدهاند. اجازه تبلیغ دین و ترویج فرهنگ از 90 – 97 درصد امامان و واعظان ستانده شده است.» (28)«مسجد جامع» (29) تنها مسجدی بود که در بخش اروپایی روسیه باز ماند. «دفتر سیاسی» (30) زیرفشار سفارتخانههای کشورهای مسلمان و رهبران پرنفوذ آن زمان مانند سوکارنو و ناصر این مسجد را باز نگه داشت. روسها از این نماد به عنوان احترام جامعه شوروی به اقلیتها و تکثر آرا بهرهبرداری تبلیغی میکردند. (31) مبارزه سخت ایدئولوژیک با این دین به راه افتاد که هدف آن، ریشه کن کردن آگاهی دینی از مردم بود. وظیفه سازمانهای دولتی شوروی بود که پایش همه جانبه فعالیتهای مساجد و سازمانهای دینی را با گردآوری گزارش گردهماییهای محلی و منطقهای، صدور حکم دولتی برای فعالان مساجد، حتی تعیین موضوع سخنرانی و ... را پیش برند.
کمکم مؤمنان و کسانی که آشکارا دین خود را ابراز میکردند، تنها سالخوردگان بودند. کودکان و جوانان زاده سالهای 1920 در مدارسی تربیت شدند که ماهیت آن بیدینی بود. زادگان سالهای پس از 1930 بیشتر در جهت مخالفت با دین و مبارزه با مظاهر دینی از حمله تخریب مساجد حرکت کردند. امامان و روحانیانی اگر باقی مانده بودند، پس از آنکه اموال شخصی و حتی خانه و زمینهای موروثیشان را از آنها گرفتند، به بهانهای تبعید یا زندانی شدند و معمولاً در شرایط نامناسبی درگذشتند یا کشته شدند. (32) کسانی که باورهای خود را حفظ میکردند و آداب اسلامی را به جای میآوردند، خائن به حساب میآمدند. رفتن به مسجد ممکن بود موجب شود فرد را به دادگاه بکشانند، او را از محل تحصیل اخراج کنند و شغل کنونی یا آینده خود را از دست بدهد. در دوران شوروی 200 هزار روحانی کشته شدند و نزدیک به نیم میلیون نفر نیز زیرفشار قرار گرفتند تا فعالیت خود را کاملاً تعطیل کنند. (33) با وجود همه این محدودیتها، مؤمنان هر جمعه پنهانی در خانهها گردهم میآمدند، برای درگذشتگان قرآن میخواندند و در ماه رمضان روزه میگرفتند. (34)
3. نوزایش اسلام پس از فروپاشی شوروی
بیش از 40 گروه قومی از اقوام ساکن در روسیه مسلمان هستند. از نظر پراکندگی جغرافیایی، در همه نقاط روسیه گروههای مسلمان به چشم میخورند. در سالهای اخیر روند بازگشت اقوام ساکن در روسیه به اسلام از سیرصعودی برخوردار بوده و جمعیت مسلمانان این کشور که دین خود را اسلام اعلام میکنند، رو به افزایش است. مسلمانان در سالهای 1937، 1989، 1994 به ترتیب 5/9 درصد، 7/9 درصد، بیش از 8 درصد و در حال حاضر حدود 15 الی 20 درصد جمعیت روسیه را تشکیل میدهند. از دهه 1990 و بازتر شدن نسبی فضای جامعه، پیروان همه ادیان و مکاتب در روسیه فعال شدند که در این میان، رشد فعالیت مسلمانان روسیه چشمگیر است. از جمله این فعالیتها بازسازی و ساخت مساجد به عنوان مرکز دینی و پایگاهی برای تبلیغ و سازماندهی امور مسلمانان این کشور است.تا پیش از انقلاب 1917، در فدراسیون روسیه 12 هزار مسجد وجود داشت که در نتیجه سیاستهای ضد دینی دهههای 1920 و 1930، بیشتر آنها بسته شد. در سال 1937 تنها نزدیک به صد مسجد در این کشور ثبت شده بود. در سالهای 2000 – 1991 شمار مساجد افزایش قابل توجهی یافت. در سال 1991، حدود 870 مسجد ثبت شده بود که این رقم در سال 2000 به بیش از 7 هزار رسید. در روسیه 5.500 مسجد ثبت شده در 1997 وجود داشت که 2000 مسجد در چچن، 1700 مسجد در داغستان، 1000 مسجد در تاتارستان و 400 مسجد در اینگوش قرار داشت. هماینک شمار مساجد موجود در روسیه از پیش از انقلاب کمونیستی هم بیشتر است. بیشتر این مساجد در مناطق قفقاز شمالی، تاتارستان و باشقیرستان واقع شدهاند. (35)
مفتی راویل عینالدین رییس شورای مفتیان روسیه گفته است بیش از 5000 مسجد در دهه نخست پس از فروپاشی شوروی در روسیه ساخته شده است. به گفته او تنها 154 مسجد در دوران شوروی باز بود. از اینرو بسیاری از مساجد تازه تأسیس، در مناطقی قرار دارند که در دوره شوروی هیچ مسجدی در آنجا وجود نداشت که به ویژه مناطق شمالی و مرکزی روسیه از آن جملهاند. (36) شماری از مساجد مشهور و مهم مانند «مسجد تاریخی» مسکو در 1993 با کمک عربستان سعودی بازگشایی شدهاند. از 21 هزار سازمان دینی ثبت شده در وزارت دادگستری روسیه تا سال 2003، 3.467 سازمان اسلامی بودهاند.
افزایش شمار زائران از روسیه به مکه، بنای بزرگترین مسجد اروپا در شهر غازان با نام «مسجد کول شریف»، تأسیس اتحادیه مسلمانان، چاپ نشریهها و فرهنگ اسلامی و اخیراً، آغاز به کار نخستین کنگره بینالمللی پوشاک اسلامی در تاتارستان و نیز راهاندازی شبکه تاکسیرانی اسلامی در شهر غازان، از جمله نمودهای نوزایی اسلام پس از فروپاشی شوروی است. آغاز به کار تارنمای islam.ru در سال 2000 و islamnews.ru در سال 2002، مؤسسه انتشاراتی «امت» (37) (2002) و «رادیو اسلام»، (38) گشایش رستوران غذاهای حلالِ «او رودنیکا) (39) (نزدیک مترو تولسکایا) (40) 2008) (41)، برپایی نخستین جشنواره عکس «اسلام در روسیه» در خانه هنرمندان روسیه، (2008) از مهمترین فعالیتهای نهادینه اسلامی است که در این برهه تشکل یافتهاند. نهادهایی چون «سنت لادا» (42) و «کنگره اسلامی» با رهبری «محمد صلاحالدیناف» (43) و «کمیته اسلام» با رهبری «قیدار جمال» (44) – از اسلامگرایان شیعه – شروع به کار کردهاند. (45) سنت لادا مؤسسه انتشاراتی سلفیان است که اکنون به «بدر» تغییر نام داده است. همچنین کنفرانسهای اسلامی پیدرپی در سطوح مختلف در سالهای اخیر در روسیه برگزار شده است که از جمله آنها میتوان به کنفرانسهای «روشهای نوین همکاری تمدنها»، «استفاده از فناوری روز در رشد آموزش دینی»، «روسیه و جهان اسلام»، «اسلام نوگرا» و «روسیه و جهان اسلام، همکاری برای ثبات» اشاره کرد. برگزاری چنین همایشهایی در روسیه نشان از توجه بیشتر به اهمیت و نقش مسلمانان این کشور داشته و تأثیر فراوانی در معرض مسلمانان روسیه، ارتقا جایگاه داخلی و خارجی آنان دارد. به هر حال بخش قابل توجهی از رأیدهندگان روسیه را مسلمانان تشکیل میدهند و دولتمردان به خوبی از این امر آگاه هستند.
جنبشهای اسلامی قفقاز شمالی؛ احیای اصولگرایی اسلامی
قفقاز شمالی مهد خیزش اسلامی پس از فروپاشی شوروی است و به خاطر مسائل گوناگونی چون هماورد اقوام بومی، دخالت روسیه، سیاستهای نابجای حکومتی، تاریخ تنش و درگیری منطقهای، این جنبشها گرایش به رادیکال شدن دارند. در این میان، داغستانیها و چچنها در کانون این تنشها به سر میبرند. ایستادگی داغستانیها در برابر امپراتوری تزار، پرشورترین، خشونت بارترین و دراز مدتترین مقاومتی بود که امپراتوری روسیه به خود دید. (46) پیش از آن از سال 1800 داغستانیها با روسها میجنگیدند. (47) امام شامل در سالهای 1831 – 1859 در برابر روسها جنگید. پیش از او شیخ منصور صوفی نقشبندی از نخستین سالهای 1800 در برابر روسها ایستاد. از اینرو در دوران شوروی نیز برنامههای دراز دامنه و جدی برای داغستان در نظر گرفته شده بود. از میان بردن جلوههای دینی و بنیانهای اسلامی، به ویژه آموزشهای دینی و آیینهای اسلامی و اماکن (مسجد) و افراد (ملاها) که عهدهدار برپایی دین بودند و رواج الحاد از مهمترین این برنامهها بود. (48) نام روستای شامل قلعه (49)، محل استقرار امام شامل، در دوره تزار و شوروی به سوتاگورسک (50) (نور کوهستان) تغییر یافته بود. ولی پس از فروپاشی شوروی گرامیداشت یاد و خاطره امام شامل در همه جای داغستان به چشم میخورد. اینک سیمای شامل به عنوان امام داغستان و چچن از عناصر اصلی هویت ملی این دو جمهوری است.در هنگام انقلاب بلشویکی روسیه، 2000 مسجد در داغستان وجود داشت. همه 800 روستای داغستانی یک یا دو مسجد داشتند و در برخی دهستانها و شهرها شمار مساجد بیشتر بوده است. از 1928 حزب کمونیست، ویرانی مسجدها را آغاز کرد و 17 مسجد در داغستان باقی ماند. بسیاری از مساجد به باشگاهها و مراکز فرهنگی تبدیل شده بودند یا کافه، رستوران، سینما... شده بودند. از اینرو اکنون برای برای داغستانیها، مسیحی بودن و روس بودن به معنای دشمن بودن برآورد میشود. همچنین اسلام برای داغستانیها یک عامل هویتی است.
جنگ جهانی دوم برای داغستانیها و بسیاری دیگر از اقوام مسلمان و غیرمسلمان روسیه یک فاجعه بود. در برخی از روستاهای داغستان، نیمی از مردان در جبههها کشته شدند. (51) اگرچه پس از شکست ایران قاجاری و پیوستن مناطق غرب خزر به قلمرو روسیه تزاری، دوران آرامش نسبی آغاز شد که با وجود یک دولت مرکزی نیرومند (که پیش از آن به این اندازه محسوس نبود یا پیش از قاجار اصلاً وجود نداشت) پدید آمد و اندکی از تنشهای منطقهای کاسته شد و دروازه فرهنگی نوین به این منطقه باز شد.
انقلابهای خونبار دو دهه نخست سده بیستم در روسیه و هرج و مرج برآمده از تغییر حکومت و انتقال قدرت تزارها به بلشویکها، شمار زیادی مردم را به کشتن داد. دوران استالین آغاز شد و موج تازه کشتار و تبعید مردم به ویژه مسلمانان به جرم همراهی نکردن با انقلاب به صورت تمام عیار یا گاه روی برگرداندن از آن به راه افتاد. دلبستگی و تقید به دین نیز گناه برخی دیگر از مردم بود. (52) به هر حال، در مجموع شمار زیادی کشته و آواره شدند و خانوادههای زیادی از هم پاشیده شدند. سپس دوران دستاوردهای شوروی فرا رسید. ساختمانها و بناهای زیادی ساخته شدند، مردم باسواد شدند و گروهی توانستند وارد دستگاههای حکومتی شوند. رفاه بیشتر شد و امکاناتی مانند برق، آب، دانشگاه، شهرسازی مدرن، اپرا و ... در شهرها اجرا شد. اگرچه جلوگیری از برگزاری آیینهای دینی و برخی آیینهای سنتی موجب شد آنها احساس دربند بودن کنند. تفاوت وضعیت معاش دوره شوروی و روزگار کنونی از اینجا آشکار میشود که بنابر گزارش یک جامعهشناس انگلیسی، زنان داغستان که همانند یک برده در مزارع بیگاری میکنند. ماهی 30 – 40 روبل حقوق میگیرند. این در حالی است که دستمزد آنان در دوران شوروی 160 – 200 روبل بوده است. (53)
پس از فروپاشی شوروی، موج بازگشت به اسلام و بازگشایی مساجد داغستان را نیز فرا گرفت. مساجد داغستان از 27 مورد در 1985 به 1600 مورد در 2001 افزایش یافت. هم اکنون 17 نهاد آموزشی اسلامی وجود دارد که در زمینه آموزشهای عالی فعالیت میکنند و 44 شعبه در کل داغستان دارند. همچنین 132 راهنمایی و دبیرستان اسلامی (مدرسه) و 245 دبستان اسلامی وجود دارد که برای آموزش بر قرآن تأکید میکنند. (54) در 1997 در داغستان 95 درصد جمعیت نمونه خود را معتقد به اسلام دانستهاند و نیمی از این تعداد نیز گفتهاند به همه دستورهای اساسی اسلام پایبند هستند. از دهه 1920 رفتن به حج ممنوع بود و در 1990 نخستین کاروان حجاج راهی عربستان شد. مکانهای تاریخی اکنون زیارتگاه شدهاند از جمله غاری که امام شامل در آنجا پنهان شده بود در صخرهای نزدیک «گونیب» یا قلعه روسها واقع در «پریابلیژنسکی» که مردم بر آن پیروز شده و خرابش کرده بودند. تقاضای زیادی برای قرآن وجود دارد و مردم آغاز به آموختن عربی برای خواندن قرآن کردهاند. چند ده هزار قرآن عربی به روسی که عربستان به روسیه فرستاده، اکنون کفاف نمیدهد و قرآن با ترجمه روسی و نیز گویشهای ترکی همچون آواری، تاتاری، آذری و ... در مسکو چاپ میشود.
جنبش اسلامی چچن
از سده هژدهم و از هنگام جنگهای ایران و روس نبرد چچنها و روسها آغاز شد. جنبش شیخ منصور اوشورما (صوفی نقشبندی) در 1785 م. به دنبال ایجاد کشور اسلامی در شمال قفقاز با قوانین شریعت اسلامی بود، اما سرانجام در نبرد با روسها و بسیاری از چچنها که قفقاز با قوانین شریعت اسلامی نیاورده بودند، شکست خورد. پرچم نهضت او بعدها توسط شیخ شامل از مردم آوار (که از روزگاران باستان در شرق کوههای قفقاز میزیستند) برافراشته شد. در سالهای 1859 – 1834 با خیزش امام شامل علیه روسها، راه شیخ منصور ادامه یافت ولی با فریب امام شامل از سوی سرهنگ یرملوف فرمانده سپاهیان روسی – که قفقازیها او را «شیطان روسی» مینامیدند – و اسارت امام شامل در جریان گفتگوهای صلح در سال 1858 (55)، سرنوشت چچن نیز همچون داغستان و اینگوش، کشتار گسترده و خونین بود. (56) حتی در جنگهای دهه 1990 و 2000 م. چچن – روسیه نقل قول معروف یرملوف بر زبانها و به نوعی دستور کار ارتش روسیه بود: «کوچکترین نافرمانی، یورش یا راهزنی در مرزها، موجب میشود روستاهای شما ویران شوند، خانواده و بستگان برای بیگاری و بردگی در کوهستان فروخته خواهند شد و «هامان»(57)ها به دار آویخته میشوند». (58)در سالهای 1888 – 1877 همزمان با جنگ روسیه با عثمانی چچنها فرصتی برای شورش یافتند. این قیام نیز از سوی رومانوفها سرکوب شد. در 1877 یعنی در پایان جنگهای ایران و روسیه، روسیه تزاری 40 درصد چچن تباران، در حدود 220 هزار نفر را کشت. (59) در سال 1905 و پیش از انقلاب اکتبر، مجال دیگری برای شورش چچنها فراهم آمد. در سال 1917 شورشهای چچن همزمان با انقلاب بلشویکی روسیه دوباره جان گرفت. در سال 1940 رویارویی دوباره چچنستان با روسیه با تبعید اجباری چچنها به قزاقستان (60) و مناطق سیبری روسیه به دستور استالین رهبر دیکتاتور شوروی پاسخ داده شد و یک چهارم مردم چچن در پاسخ تلافی جویانه روسها به همکاری آنها با آلمان در جنگ جهانی دوم کشته شدند. بسیاری از 400 هزار چچنی تبعید شده، در راه و در سرمای قفقاز مردند. (61) در سال 1942 بمب افکنهای روسی مستقر در پایگاه قفقاز شورشیان چچن را بمباران کردند. این کشتارها در شرایطی صورت گرفت که نیروهای آلمان، استالینگراد را محاصره کرده بودند و نیروهای روس باید به جنگ با آلمانها اولویت میدادند. استالین به پلیس مخفی دستور داد در 1937، 14 هزار نفر را تیرباران کنند، در 1944 فرمان داد همه مردم چچنی را برای کار به اردوگاههای سیبری بفرستند که در جریان آن یک سوم جمعیت چچن کشته شدند. (62) به دنبال آنها، اقوام مسلمان دیگر مانند اینگوش، قرهچای، بالکار، ازبک، قزاق و تاجیک نیز به این اردوگاهها فرستاده شدند. هر سال، یک سوم نیروی کار این اردوگاهها از سرما و بیماری میمردند. در کل، نزدیک به 2/5 میلیون مسلمان در دوره استالین مردند یا کشته شدند. نیمی از مردم چچن در این دوره کشته شدند.
به هر حال، مهاجرتهای اجباری دوره شوروی نه تنها مشکل چچن را حل نکرد، بلکه مشکلات روسیه با اقوام را بیشتر کرد زیرا با مهاجرت اجباری، شاخههای طریقتهای صوفی در مناطق گوناگون روسیه پراکنده و پخش شدند؛ حساسیتهای قومی بیشتر شده، فضای نفوذ آن نیز بیشتر شد؛ جمعیتهای مبارز و مخالف با انگیزههای ضد روسی بیشتری در آسیای مرکزی ساکن شدند. در سال 1956 به دستور نیکیتا خروشچف که پس از استالین رهبر شوروی شده بود، اجازه بازگشت تبعیدیان چچن به سرزمین مادری خود داده شد. (63) روسی کردن چچنها از راه گسترش فرهنگ روس به ویژه با آموزش زبان روسی با هدف بیگانه کردن آنها نسبت به فرهنگ خود، در این دوره به صورت گسترده دنبال شد. با این وجود، براساس گزارش مقامهای رسمی شوروی، چچنها از میانه دهه 1980 میلادی اقدام به فعالیتهای دینی نگران کننده کردند. تأثیر خیزش اسلامگرایانه و از جمله انقلاب اسلامی در جهان اسلام (64) از سویی و به گوش رسیدن لرزش پایههای نظام شوروی از سوی دیگر، سبب افزایش فعالیتهای زیرزمینی در بین چچنیها شده بود. تداوم پیگیرانه ازدواجهای درون گروهی مسلمانان به ویژه از سوی زنان، مدارس اسلامی و آموزش قرآن در میان کودکان، ورود نوارهایی با محتوای دینی از خارج، چاپ قرآن، زیارت اماکن مقدس و مزار چهرههای دینی و مبارز، غیبت از مراسم رسمی برگزار شده از سوی دولت شوروی، ابراز ناخشنودی از حضور روسها و برخورد خشونتآمیز جوانان چچنی با آنها و ... (65) به این دلیل بود که بقای اسلام در میان چچنها و سایر اقوام منطقه بیشتر به خاطر ریشههای تاریخی و نقش آنها در مبارزات ملی در سده گذشته بوده است. در واقع نگرش یک مرد چچنی به اسلام، بخشی از هویت ملی او به شمار میآمد. (66)
در سالهای آغازین دهه 1990 میلادی، جمهوری چچن – اینگوش تنها جمهوری مسلمانی بود که مجوز بازگشایی حتی یک مسجد را نیز نگرفت. این در حالی بود که اقلیت محدود ارتدوکس در این سرزمین، کلیسای خود را بازگشایی کرده بودند. (67) در سال 1992 چچن و تاتارستان تنها جمهوریهایی بودند که از تأیید قرارداد جدید تشکیل فدراسیون روسیه در 31 مارس 1992 خودداری کردند. با آغاز جنگ اول چچن، در سال 1994 به دستور بوریس یلتسین، 100 هزار چچنی در بمبارانهای گسترده ارتش کشته شدند. (68) جمهوری چچن و اینگوش که متحد بودند در اصلاحیهای در ماه دسامبر تجزیه شدند و هر یک جمهوری جداگانهای در ترکیب فدراسیون روسیه شدند. این اقدام مسکو برای ناتوان کردن جمهوری متحد پیشین انجام گرفت تا نتوانند اقدام مؤثری برای استقلال انجام دهند.
در سال 1996 آتشبس از سوی بوریس یلتسین اعلام شد و پیمان صلح میان چچنها و مسکو امضا شد. بلافاصله پس از آن، جوهر دودایف رهبر شورشیان چچن با اطلاعاتی که سازمان امنیت ملی امریکا در اختیار روسیه گذاشت شناسایی و ترور شد. روسها مانند همیشه از شیوه فریب و خنجر زدن از پشت بهره بردند. پس از جنگهایی که «جوهر دودایف» در دهه 1990 بر سر استقلال از روسیه رهبری کرد، چچنها پایتخت این کشور را «جوهر قلعه» مینامند. (69)
در سال 1999 دولت چچن از سوی رژیم طالبان در افغانستان به رسمیت شناخته شد. با گشایش سفارت چچن در کابل در ژانویه 2000 آغاز هزاره سوم برای چچنها، نوید ادامه نبرد با روسها و مسیحیان را میداد ولی یک سال پس از آن و پس از سقوط طالبان، سفارت چچن در کابل بسته شد. هر چند به دلیل ادامه سیاستهای پیشین مسکو، بنیادگرایی در چچن همچنان رشد یافت. در سال 2002 در حادثه تئاتر دوبروکا گروهی افراد مسلح به رهبری «موسر بارایف» با ورود به یک تماشاخانه در مسکو بیش از 800 تن را به گروگان گرفتند و درخواست کردند ارتش روسیه از چچن عقبنشینی کند. (70) آنا پولیتکوفسکایا روزنامه نگار روسی در آن هنگام برای آزادسازی گروگانها نقش میانجی را ایفا کرد. ولی نیروهای امنیتی به یکباره و با تزریق گاز درون تماشاخانه خواستار تعلیم گروگانگیرها شدند. (71) این گاز باعث مرگ 129 گروگان شد و همه 50 گروگانگیر (جدایی طلبان چچن) به خاطر مسمومیت ناشی از گاز و زخمی شدن به خاطر درگیری با سلاح گرم کشته شدند. (72)
رخداد خونبار دیگر در آخرین روزهای سال 2003 روی داد که یک قطار محلی در منطقه استاوپولسکی هدف حمله انتحاری قرار گرفت و 44 نفر کشته و 170 نفر زخمی شدند. در مارس همان سال قانون اساسی چچن که این جمهوری را یکی از جمهوریهای فدراسیون روسیه اعلام میکرد، تصویب شد. با برگزاری انتخاباتی با تدابیر امنیتی و همراه با اعمال زور در اکتبر احمد حاجی قدیراف (73) به ریاست جمهوری چچن برگزیده شد؛ قدیراف از تندروهای چچنی بود ولی از در مصالحه با کرملین درآمد و از قبل آن به مقام و جایگاه درخوری دست یافت. قدیراف همانند بیشتر جمعیت یک میلیونی سرزمین خود، یک صوفی بود (74) او تا امروز رئیس جمهور دست نشانده کرملین در چچن است و همراه با دار و دسته خود، مبارزان چچنی را ترور کرده و یا پس از ربودن از محل زندگی خود یا دستگیری تحویل دستگاه امنیتی – اطلاعاتی روسیه داده است. (75)
برداشت قدیراف از دین، سنتی است. (76) این گونه برداشت در دوران شوروی و بخشهایی از دوران تزارها در روسیه رواج داشت که البته با منافع دار و دسته قدیراف نیز همساز است. بر این اساس، آنان فرمانبرداری از یک حاکمیت مرکزی و ترجیحاً غیربومی را به وجود چند امیر محلی ترجیح میدهند. همچنین چون پیشینه فرمانبرداری از یک امیر در چچن وجود ندارد و امکان گرد آمدن همه سران زیرپرچم یک امیر یا رئیس جمهور فراهم نیست، بنابراین فرمانبرداری از اقتدار مرکزی برترِ غیربومی، ضامن امنیت منطقه خواهد بود. (77)
نتیجه حضور قدیرافها در چچن و برنامههای مشترک آنها و دولت روسیه، محدود شدن فعالیت تندروهای اسلامگرا در درون سرزمین چچن بود. بدین ترتیب، این فعالیتها بیش از پیش به بیرون از چچن نشت کرد. در سپتامبر 2004، مردان مسلح به مدرسهای در شهر بسلان حمله کردند و دانشآموزان، معلمان و والدین آنها را به گروگان گرفتند. این گروگانگیری با کشته شدن بیش از 300 نفر پایان یافت. (78) در رویداد مدرسه بسلان «بیوگان سیاهپوش» (شهیدکا) نیز حضور داشتند. بیوگان سیاهپوش، زنان نوجوان و جوانی بودند که همسر و گاه خواهر یا از بستگان مبارزان چچنی بودند که به دست نیروهای دولتی کشته شده بودند. این زنان که معمولاً بیسرپرست و داغدار بودند برای انتقام از کشتار اعضای خانواده خود در عملیاتهای انتحاری نقش برجستهای یافتند. (79)
در ماه مه 2004، احمد قدیراف رئیس جمهور چچن بر اثر انفجار بمب کشته شد و سرگئی آبراموف سرپرست نخست وزیری در سال 2005 در اثر حادثه رانندگی معلول شد. بنابه توصیه آبرامف و موافقت مسکو رمضان قدیراف پسر هفده ساله احمد قدیراف در سال 2006 به ریاست جمهوری رسید. از آن پس و در چند سال اخیر، منطقه صحنه رویدادهای غمانگیزی بوده است. فقر و گرسنگی در سرمای کوهستانهای چچن و داغستان، آدمربایی، شکنجه دهشتناک مردم محلی (به ویژه در چچن) از سوی نیروهای نظامی و امنینی دولتی، بمبگذاری و ترور مقامهای محلی وابسته به دولت از سوی اسلامگرایان و مبارزان استقلال طلب که بیشتر چچنی هستند، کشتن روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر از سوی افراد زیر فرمان دولت روسیه روایت معمول زندگی در قفقاز شمالی است.
جنبشهای اسلامی روسیه داخلی؛ احیای هویت سنتی و تداوم جدیدیه
آنچه مسلمان روسیه مرکزی و غربی (حوزه ولگا – اورال) را از مسلمانان روسیه جنوبی و همچنین دیگر کشورهای اروپایی متمایز میکند، بومی بودن آنهاست. برخلاف بیشتر کشورهای اروپایی که بیشتر جمعیت مسلمان آن را مهاجران مسلمانان تشکیل میدهند، در روسیه مهاجران درصد کمی از جامعه مسلمان را تشکیل داده و بیشتر مسلمانان این کشور کسانی هستند که نیاکان آنها از سدههای پیش در روسیه زندگی میکرده و مسلمان بودند. پس باید اسلام را بخش جدا نشدنی تاریخ و فرهنگ روسیه مرکزی و غربی دانست. مهمترین جمهوری منطقه ولگا – اورال، تاتارستان و باشقیرستان است.جدول 1: سیمای دموگرافیک منطقه ولگا – اورال (80)
گروه قومی |
جمعیت (درصد) |
شمار |
تاتار |
51 |
7.484 (میلیون نفر) |
روس |
28 |
4.290 (میلیون نفر) |
فنلاندی – اویغور |
17.7 |
2.712 (میلیون نفر) |
مغول |
|
|
آلمانی |
3.3 |
501 هزار نفر |
باشقیر |
|
870 هزار نفر (در باشقیرستان) |
جنبشهای اسلامی باشقیرستان
باشقیرستان کهنترین مرکز مسلمانان روسیه است که اورنبورگ و مرکز آن اوفا در تاریخ روسیه مرکز جماعت «محمدیان» بوده است. این ایالت نزدیک تاتارستان قرار دارد که محدوده امپراتوری مسلمان «اردوی زرین» را پس از حمله مغولان به روسیه تشکیل میدادند. امپراتوری استعماری روسیه با شکست «اردوی زرین» در 1552 آغاز شد و با فروپاشی خانات غازان و ترکستان (ماوراءالنهر، سین کیانگ امروزی) جان گرفت. در سال 1552 و با تصرف غازان، باشقیرها داوطلبانه تسلیم مسکو شدند و از روسها خواستند آنان را مرود حمایت قرار دهند. هرچند از نظر روسها میان ملتی که شکست خورده بود (تاتارها) و ملتی که خود را تسلیم کرده بودند، هیچ فرقی نبود. در سدههای یاد شده، مهاجرت روستاییان روسی به باشقیرستان فزونی گرفت. اینان فراریانی بودند که برای رهایی از ستم ملاکان روسی به دیگر نواحی میگریختند. تزارهای روسیه از جمله پتر یکم و الیزابت تلاش میکردند تا آیین مسیحیت ارتدکس را در سرزمینهای مسلماننشین برقرار کنند. این نیز سبب خشم مردم مسلمان و خیزش اسلامی شد. با این وصف، در طول سدههای 10 – 12 ق/ 16 – 18 م گروهی از مردم باشقیرستان به مسیحیت گرویدند.در نیمه دوم سده 17 و نیمه نخست سده 18 م باشقیرها در سالهای 1662 – 1664، 1675 – 1683، 1705 و 1735 – 1740 برای رسیدن به آزادی به پاخاستند، ولی این جنبشها از سوی دولت روسیه بیرحمانه سرکوب شدند. رویارویی خونین روسها و مسلمانان در 1117 ق/ 1705 م با قیام بزرگی در باشقیرستان ادامه یافت که هدف آن جدایی از روسیه و نزدیکی با دولت عثمانی بود. این قیام در 1123 ق/ 1711 م به شدت سرکوب شد. با قیام باشقیرها در 1737 م. با رهبری بیگشان «پین» جنبش فراگیری در اورال جنوبی آغاز شد. در 1755 م. با رهبری «ملا باتیرشا علیاف» جنبش دیگری به پا شد. در سالهای 1187 – 1189 ق/ 1773 – 1775 م باشقیرها به قیام قزاقها به رهبری «امیلیان پوگاچف» پیوستند و در پیکار روستاییان با دولت روسیه مشارکت کردند. قیام به شدت سرکوب، و پوگاچف در 10 ژانویه 1775 اعدام شد. در این دوران، رهبران نامداری چون سید، الدار، کوسیوم، قیلماخ، قره سقل، ملا باتیرشا، قیسا، صلوات یولای جنبشهایی را علیه روسها به پا کردند (81). در 1774 م. شورش ناموفقی با رهبری «صلوات یولای» خان باشقیر در حمایت از امیلیان پوگاچف شورشی روسی روی داد. پس از شکست این شورش، فرهنگ و هویت بومی مردم باشقیرستان زیر فشار روسها قرار گرفت. همه این شورشها با سنگدلی و بیرحمی تمام سرکوب شد. در سالهای پایانی سده هژدهم روح پایداری در میان باشقیرها درهم شکسته بود.
تا 200 سال پس از تسلیم باشقیرها، روسها با کوچ دادن دهقانان روس و اقوام اودمورت (فنلاندی – اویغور)، چوواش (مسیحی) و ماری (بتپرست) به سرزمینهای باشقیرستان، آنجا را تحت نفوذ خود درآورد. زمینهای حاصلخیز از سوی اشراف، سران حکومت و کلیسا متصرف شدند و باشقیرستان در عمل مستعمره روسیه شد. این منطقه به یکی از پولآورترین مناطق تبدیل شد. مردم مالیات منظمی به دولت میپرداختند. افزون بر آن، باشقیرستان به مرکز استخراج معادن و تولید فلزات تبدیل شد.
کاترین دوم، تزار روسیه کوشید تا در منطقه ولگا از خطاهای اسلاف خویش پرهیز نماید. بنابراین، تبلیغات ضداسلامی ممنوع شد و به مسلمانان اطراف رود ولگا، ازجمله باشقیرها اجازه بنای مساجد داده شد. وی در 1197 ق/ 1783 م در اورنبرگ مرکزی دینی (اسلامی) تأسیس کرد. در سده هژدهم باشقیرستان به عنوان مرکز مجمع محمدیان اورنبورگ برگزیده شده بود که رهبری همه مسلمانان روسیه را به عهده داشت. در پایان سده 12 ق/ 18 م اسلام به طوری قاطع در میان قبایل کوچنده کوهستانهای باشقیرستان رواج یافت. مرکز دینی اورنبورگ چندی بعد به شهر اوفا پایتخت باشقیرستان منتقل شد. هماکنون نیز سازمان مسلمانان به نام مدیریت بخش اروپایی روسیه و سیبری در اوفا باقی و مقر مفتی اعظم است.
به خاطر نزدیکی باشقیرستان به سرزمین اصلی روسها و اسلاوها و از آنجا که رهبری مسلمانان روسیه در دوران تزارها در این جمهوری واقع بود، روسها همواره سیاستهای ضد اسلامی را در این جمهوری اجرا میکردند. این سیاستها گاه تند و با ابزارهای نظامی و گاه ملایم (سیاسی – اداری و فرهنگی) بود. بدین سان ناتوانی نهادینه اسلام و تشکیلات اسلامی در باشقیرستان ادامه یافت. برای نمونه در حالی که از گذشته دور مساجد آسیای مرکزی از زمینداران بزرگ بودند، (82) مساجد روسیه مرکزی از جمله باشقیرستان هیچگاه چنین منابعی را در دسترس نداشتند بلکه باید مالیات نیز میپرداختند. در 1711 م. هر مسجد به ازای هر ملا باید یک روبل مالیات میداد و به ازای هرکس که وارد مسجد شود، یک آلتین. این سزای جنبش 1705 – 1711 باشقیرها بود. پس از شورش 1734 – 1740 فشارها بیشتر شد و ملاهای باشقیر و تاتار از حق داشتن ملک (زمین) محروم شدند. (83)
اتحاد شوروی نیز همانند دولتهای پیشین با هویت بومی مردم باشقیرستان از در مخالفت درآمد. در دوران انقلاب 1917 م روسیه، با وجود جنبش ملیگرا که به کوشش مسلمانان در باشقیرستان پدید آمد، در سالهای جنگ داخلی، باشقیرستان چند بار از سوی بلشویکها و مخافان آنها دست به دست شد. در 23 مارس 1919 م. 3 فروردین 1297 ش باشقیرستان به عنوان نخستین جمهوری خودمختار درون اتحاد جماهیر شوروی اعلام موجودیت کرد، ولی با حمله نیروهای دریاسالار کُلچاک شهر اوفا به تصرف بلشویکها درآمد و برنامه پیوستن باشقیرستان به شوروی تحقق یافت. (84)
پس از انقلاب بلشویکی، در سال 1918 همه حقوق روحانیان ملغی اعلام شد و همه نهادهای دینی مصادره شدند. پیش از انقلاب اکتبر 13 هزار مسجد در روسیه وجود داشت که 2500 واحد آن در باشقیرستان واقع بود. در دهه 1920 تنها 80 مسجد در روسیه باقی ماند که 12 مورد از آنها در باشقیرستان قرار داشت. 1500 مسجد ویران شد و بقیه تغییر کاربری دادند. (85) کتاب عربی نابود شدند تا مسلمانان پایههای فرهنگی و زبان خود را فراموش کنند.
استالین (یوسف یوکاشویلی) شمار زیادی از باشقیرها را به جمهوریهای دیگر به ویژه در آسیای مرکزی کوچاند. به گونهای که پس از شورشهای شهری، تعداد تاتارهای باشقیرستان بیش از باشقیرها بود. پس از جنگ جهانی دوم تصفیه بزرگ جمهوریهای مسلماننشین شوروی که به نابودی روشنفکران آن دیار انجامید در سال 1928 آغاز شد. در این میان سران روشناندیش باشقیر نیز سرسبز خود بر باد دادند. بدینسان بدنه (با کوچ دسته جمعی) و سر جنبش باشقیرها (با اعدام سران) ضعیف و ناتوان شد.
پس از فروپاشی شوروی و با بازگشایی و احیای مراکز دینی، بیش از 500 مسجد و 50 مدرسه در باشقیرستان مشغول به کار هستند. پنج مدرسه تازه برای آموزش دروس اسلامی (86) بنا شده است. دانشآموزان برجسته پس از دو سال، برای ادامه تحصیل به تاتارستان فرستاده میشوند و شمار اندکی نیز بوروس دانشگاههای کشورهای عربی چون عربستان سعودی و سودان را میگیرند. (87) در این جمهوری بیش از 400 مرکز اسلامی به ثبت رسیده که زیر نظارت حقوقی «اداره روحانیت مسلمانِ جمهوری باشقیرستان» قرار دارند. (88)
جنبش اسلامی تاتارستان: جدیدیه
جنبشهای جدیدی در 1843 با هدف نوسازی نظام آموزشی در غازان (تاتارستان) پدید آمدند و هویت بومی بیش از هویت دینی مورد توجه آنها بود. (89) جنبش جدیدیه در آغاز سده 20 م. به عنوان زیربنای اسلام اروپایی یا اسلام مدرن و میانهرو – لیبرال شکوفا شد. جنبش جدیدیه از اصطلاح «اصول جدید» (90) تاتاری برگرفته شده است. (91) انقلاب کبیر روسیه و برافتادن نظام تزاری، در هدایت جنبش جدیدیه به مسیرهای سکولارتر نقش داشت. موجهای پیش از انقلاب و به ویژه موج تجدد در دهههای واپسین سده نوزدهم در روسیه تزاری به راه افتاد. چالشهای یک نظام در حال فروپاشی نیز بر جامعه فشار میآورد و هر روز آن را به سویی میکشاند. بنیانگذار جنبش نوین جدیدیه در تاتارستان، «اسماعیلبن گاسپرینسکی» (1851 – 1914) (92) او یک تاتار کریمهای بود که روزنامه «ترجمان» را به زبان تاتاری به مدت 20 سال منتشر میکرد. او که هوادار استقلال مسلمانان روسیه بود، شکل ویژهای از زبان و نوشتار روسی را عرضه کرد که قابل استفاده در همه مناطق و گویشها بود.جنبش جدیدیه با وارد شدن «شهابالدین مرجانی» به حوزه سیاست و سپس در جریان انقلاب 1917 روسیه تعاریف ملی گرایانهای از هویت غیر روسی ارائه کرد. این دینشناس تاتار در ساختن هویت جدید مسلمانان روسیه نقش پایهای داشت. (93) او نخستین کسی بود که گفت هویت بومی (تاتاری) باید جایگزین هویت دینی شود. او میگفت هویت بومی به معنای آن است که «ما عرب، تاجیک، نوغای و ... نیستیم». (94)
مرجانی در دهههای 1870 و 1880 در دانشگاه غازان به فرهنگ روسی بسیار علاقهمند شد. «خ. فیضخانف» دانشجوی او، وی را با شرق شناسان آشنا کرد. در نتیجه، مطالعه فلسفه و نظریه اصلاح دینی او شکل گرفت. از این پس در آثار مرجانی همنهادی از سنن شرقی شرقشناسانه و دانش جدید اروپایی به چشم میخورد. از این ترکیب تجدد غربی و سنتهای شرقی، اساس ملیت تاتاری پدید آمد. در فرهنگها و تاریخهای موجود، تاتارها را از یکسو بازماندگان «اردوی زرین» (مغول) و از سوی دیگر بلغارهای ولگا (کهنترین قوم مسلمان سرزمین روسیه) میدانند. در این فضای اندیشگی – که افرادی چون ایلمینسکی، مبشر مسیحی به نیاکان چوواشی تاتارها اشاره میکرد – مرجانی تاتارها را قومی جدا و متفاوت دانست که فرهنگ، قومیت و ساختارهای زبانی ویژه خود را دارد که در آن ویژگیهای قومی – فرهنگی بلغاری برجستهتر است، اما عناصر قبچاق، فنلاندی، اویغور و چنگیزی – مغولی نیز در آن آمیختهاند. (95)
روشنفکران سدههای 18 و 19 م. همچون «عبدالنصیر کُرسَوی»، «گ. یوتز ایمجانی»، «فخرالدین بیگی» و «کمالی» به «اجتهاد» در قالب مذهب حنفی (مذهب بیشتر مردم در آسیای مرکزی که نسبت به مذاهب دیگر، معتدلتر و سازگارتر است) و ترکیب آن با عمل در چارچوب عادتها (قوانین عرفی آسیای مرکزی) نظر داشتند. کرسوی یک سده پیش از «جمالالدین اسدآبادی» نوگرایی در اسلام را با طرح نظریه نوین اجتهاد بنیان گذاشت. جمالالدین که در بخارا درس خوانده بود. این اندیشه را از میراث تاتاری برگرفت. (96)
در آستانه انقلابهای روسیه، از 1905 به بعد و با برداشتن تدریجی برخی ممنوعیتها، آگاهی فرهنگی – قومی در میان ترکان افزایش یافت. نظریههای «یوسف آقچورا» تاتار تحصیل کرده فرانسه در همین زمان طرح شد. این نظریه پرداز ترکگرای سیاسی تاتار، برخلاف گاسپرینسکی، به ترکیه به عنوان عامل همگن کننده یکپارچگی مسلمانان روسیه مینگریست. نظرات او با نوعثمانیگرایی همسان بود که یک امپراتوری فراگیر با مرکزیت ترکیه را میپذیرفت. رهبران نوزایی هویتی چون «هادی مقصودی»، «ج. ولیدی» و «ف. کریمی» بر نقش و جایگاه ویژه تاتارها در میان مسلمانان تأکید داشتند و میگفتند تاتارها باید مسلمانان روسیه را متحد کنند. فاتح کریمی، منطقه ولگا – اورال را کانون جهان ترک میدانست. روزنامههایی چون «وقت، یولدوز، غازان مخابره و تان یولدوز» آرای این ترک گرایان را منتشر میکردند. مقصودی به ایده جمهوری مستقلِ فرهنگی و سرزمینی تاتارستان – باشقیرستان میاندیشید و «مجلس ملی» تاتارستان را در سال 1917 با این هدف تشکیل داد.
پس از «قیوم نصیری» (1825 – 1902) تحولی در جامعه تاتار پدید آمد و زبان و خط فارسی و عربی که زبان و خط علمی، دینی و ادبی بود، کنار نهاده شد. او واژههای عربی و فارسی را از زبان تاتاری زدود و به جای آنها واژههای اصیل ترکی را جایگزین کرد. (97) منطقه جغرافیایی قوم تاتار به گفته قیوم نصیری سیبری، اورنبورگ، غازان و سایر مناطق کرانه ولگا و محدوده آستراخان بود. پس از آن، آگاهیهای فرهنگی افزایش یافت و یک طبقه اجتماعی بازرگان پدید آمد که خود را در خدمتِ و از آنِ ملت تاتار میدانست. (98) در این هنگام بسیاری از روحانیان همچنان میگفتند تاتارها بخشی از جهان اسلام هستند، اما طبقه جدید مرفه و باسواد بر این باور بود که تاتارهای مدرن ملتی جدا و برتر هستند و به ویژه تاتارهای غازان بازماندگان چنگیزخان مغول هستند. دستگاه روشنفکری روسیه جایگزین مناسبی برای این ایده نداشت. در سال 1917 بنیان جامعه تاتار بر بازرگانی به ویژه میان روسیه و آسیای مرکزی و ملیگرایی قومی نیرومند استوار بود. این بنا با ساختار حزب کمونیست بینالمللی، که برابری خواهانه، بیدین و در نتیجه ضد اسلام بود، همخوان نبود. از اینرو آنان شروع به روسی کردن تاتارها به نام سکولاریسم کردند. «میرسعید سلطان علیاف» ملیگرای تاتاری بود که به خاطر پیگیری این آرمان در دوره استالین اعدام شد. هر چند سلطان علیاف ایدئولوژی کمونیسم را تبلیغ میکرد ولی هنگامی که او میگفت طبقه کارگر از سوی طبقات چیره بهرهکشی میشود، منظور ستم روسها به تاتارها بود. بنابراین ملیگرایی تاتاری و نوزایی هویت تاتارها در دوران تجدد، بسیار قومگرا بود و ضمن کنار گذاشتن سنتهایی که ریشه غیرتاتاری داشت (مانند زبان عربی)، فرهنگ متجدد یا همان روسی را جایگزین کردند.
«رافائل حکیماف» مشاور پیشین «مینتیمیر شایمیف» رئیس جمهور تاتارستان باور دارد که نسخه اسلام تاتاری، اسلام را با لیبرالیسم و دمکراسی آمیخته است). او پرچمدار موجنو جنبش جدیدیه در تاتارستان امروز است. مانیفست او درباره «نو جدیدیسم» با نام «مکه ما کجاست؟» هم اسلام سنتی و هم اسلام تندرو را سرزنش میکند و در برابر این دو، نسخه «اسلام اروپایی» را پیشنهاد میکند. (99)
واقعیت آن است براساس تاریخهای موجود، باشقیرها و روسها هنوز بیتمدن بودند که تاتار – بلغارها متمدن شده و دین توحیدی را پذیرفته بودند. (100) تاتارها از نظر تاریخ تمدن یک قدم جلوتر از روسها و باشقیرها ایستادهاند. از آنجا که بسیاری از باشقیرها زبان مادری خود را تاتاری میدانند خطر حل شدن در فرهنگ تاتاری نیز فرهنگ ملی باشقیرها را تهدید میکند. (101) تاتارها ایده سرزمین ایدل – اورال را طرح میکنند که در آن دو جمهوری باشقیرستان و تاتارستان متحد میشوند. (102)
جنبشهای شیعی
شیعیان حدود 15 درصد مسلمانان جهان را تشکیل میدهند. در روسیه تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پیروان این آیین، آذربایجانی، لزگی، تات و برخی اقوام دیگر بودند که از شمار آنان اطلاع دقیقی در دست نیست. به لحاظ تاریخی، گروههای بزرگ جمعیتی در داغستان و سواحل رود ولگا و نیز بیشتر نمایندگان اقوام آذربایجان که در دوران اتحاد جماهیر شوروی و پس از فروپاشی در روسیه ساکن شدند، شیعه هستند. اقلیتی از کردها یزیدی (ایزدی) نیز با حدود 10 هزار نفر جمعیت را به این تعداد باید افزود.رایزنی فرهنگی ایران، شمار تقریبی شیعیان را «3 درصد از جمعیت مسلمان» اعلام کرده است. (103) منابع شیعه روسیه تعداد شیعیان را حدود 3 میلیون نفر اعلام کردهاند و احتمالاً دست بالا را گرفتهاند. منابع آذربایجانی شمار دقیق آذریهای روسیه را اعلام نکردهاند زیرا بیشتر آنها به صورت غیرقانونی در روسیه به سر میبرند. بنابر نتایج مقدماتی سرشماری عمومی سال 2002، در روسیه 621.5 هزار نفر آذربایجانی زندگی میکردند که در سال 1989 (335.9 هزار نفر) دو برابر شده است. اگر مهاجران موقت آذربایجانی نیز به حساب آورده شوند، تعداد کلی آنها بالغ بر 2 میلیون نفر میشود. (104)
شیعیان آذربایجانی حتی در زمان روسیه تزاری نیز به روسیه مهاجرت میکردند ولی در دوران شوروی این روند ابعاد گستردهای یافت. چند مرحله مهاجرت در دوران شوروی و پس از فروپاشی شوروی قابل تشخیص است. مرحله اول در سالهای پس از پایان جنگ جهانی دوم رخ داد که با سیاست آباد کردن سیبری و خاور دور ارتباط داشت. این مرحله اواخر سالهای 1940 و اوایل سالهای 1950 شروع شده و دربرگیرنده کوچ کردن گسترده متخصصین صنعت نفت آذربایجان به سیبری غربی و شرقی در طول سالهای 1960 است. بسیاری از آذربایجانیهای معروف (ثابت اروجف وزیر صنعت گاز شوروی در سالهای 1981 – 1972، فرمان سلمانوف وزیر زمینشناسی شوروی و عضو وابسته آکادمی علوم شوروی) بنیانگذار صنعت نفت اتحاد شوروی بوده و پایه و اساس زیربنای نفتی و گازی معاصر روسیه را پیریزی کرده بودند.
موج دوم مهاجرت از اواخر سالهای 1970 تا اواخر سالهای 1980 جریان داشت. این مرحله مهاجرت عمدتاً اقتصادی و نامنظم بود. دانشجویان و روشنفکران در مسیر باکو – مسکو رفت و آمد میکردند. احتمالاً در همان زمان بود که گروه کارفرمایان خصوصی به وجود آمد ولو اینکه در اتحاد شوروی کارفرمایی خصوصی ممنوع بود و موجب پیگرد کیفری میشد. ولی فعالیت به اصطلاح کارفرمایان سایهای (صاحبان کارگاههای نامشروع، دلالان ارزی، تجار عمده و خردهفروشی، فعالان تجارت گل و نیز مدیرانی که ساختارهای موازی تولیدی را ایجاد میکردند) پدیده مستقلی در چارچوب اقتصاد برنامهای کشور بوده و برای جامعه شوروی امری طبیعی بود.
بخش عمده آذربایجانیهایی که در روسیه به دنیا نیامده ولی توانستند در زمینه تجارت بزرگ، علم و هنر به مقامات بالایی برسند، در دوران شوروی وارد روسیه شده بودند. پزشکان، معلمان، استادان دانشگاه، مدیران کارخانهها و تجار بزرگ بخش زبده این جمعیت مهاجر را تشکیل میدهند. آذربایجانیها ریاست شرکتهای بزرگی چون «لوکاویل»، «نورت گاز»، «نیکویل» و غیره را برعهده دارند. سرمایه آذربایجانی در بانکهای روسی نیز حضور قابل توجهی دارد. روسیه مانند سابق نقطه جذب آذربایجانیهای فعال و با استعداد است. در جریان فروپاشی اتحاد شوروی، چند عامل ذیل بر جمعیت آذربایجانی روسیه اثر جدی گذاشتند: بحران شدید اقتصادی اوایل سالهای 1990 در آذربایجان، گسستن روابط اقتصادی با مناطق مرکزی و غربی اتحاد شوروی و کاهش فرصتهای شغلی و نیز از دست دادن قریب به 20% سرزمین آذربایجان که توسط ارامنه اشغال شده و زمینهساز ظهور آوارگان زیادی (782 هزار نفر) شده است. به همین دلیل مهاجرت از آذربایجان به روسیه تا این حد گسترش یافت. (105)
در دوران پس از فروپاشی شوروی موج جدید مهاجران مشاهده شد که شامل دو گروه اساسی بود یعنی ساکنان باکو که عمدتاً تا اواسط سالهای 1990 جمهوری را ترک کرده بودند و نمایندگان بخش کشاورزی آذربایجان. گروه اخیر با همان مشکلات تطبیق خود با زندگی در شهرهای بزرگ روبرو میشوند که همه مهاجران روستایی در شهر دارند. آنها معمولاً سطح آموزشی پایینتر از عموم مردم شهرنشین دارند و نیز مجبورند به قوم و خویشان روستایی خود کمک کنند.
از 1989 و با افزایش جمعیت آذربایجانیها، آنها دومین گروه بزرگ مسلمانان مهاجر ساکن روسیه هستند. آذریها با 95/563 نفر، 0/9 درصد از جمعیت 10/4 میلیون نفریِ مسلمانانِ مسکو را تشکیل میدهند. منابع محافظهکار میگویند در سال 2002 کل جمعیت مسلمانان مسکو 410 هزار نفر بوده است، ولی منابع مسلمان آمار کاملاً متفاوتی اعلام کردهاند. منصور شاکراُف، معاون مالی «شورای مفتیان روسیه» گفته است که 3/5 میلیون مسلمان در مسکو زندگی میکنند که یک میلیون از آنها آذری هستند. (106) هم اکنون بیشتر مسلمانان مسکو تاتار هستند. بیشتر مسلمانان غیرتاتار در مسکو و سن پترزبورگ، آذری (شیعه) هستند. پس از این دو قوم، بیشتر مسلمانان پایتخت، چچن، تاجیک یا ازبک هستند. بنابرآمار رسمی، شمار روس تباران مسکو در حال کاهش است و از 89/7 درصد و 1989 به 84/8 درصد در 2002 کاهش یافته است. در حالی که شمار تاتارها در حال افزایش است. تاتارهای پایتخت 166 هزار نفر (1/6 درصد جمعیت مسکو) است که 10 درصد آن از 1986 به این شهر کوچ کردهاند.
آذربایجانیهایی که پس از فروپاشی شوروی وارد روسیه شدند، با مهاجران مراحل قبلی تفاوت زیادی دارند. 47% آذربایجانیهایی که از مدتها پیش در مسکو زندگی میکنند، تحصیلات عالی دارند در حالی که در میان مهاجران جدید این رقم از 25% نگذشته است. طبیعی است که موقعیت اجتماعی آنها نیز فرق میکند. 48% مهاجران جدید در بخش تجارت و خدمات فعالاند و درآمد آنها چندان بالا نیست در حالی که میزان هنرپیشهها، نویسندگان و نقاشان آذربایجانی به تدریج کاهش مییابد.
1. جامعه شیعیان مسکو
شمار دقیق شیعیان مسکو در سالهای اخیر روشن نیست. برپایه سرشماری سال 1989، در مسکو 20727 آذربایجانی، 2434 لزگی و 1292 تات زندگی میکردند. با توجه به اینکه بیشتر آذریها شیعه هستند، بنابراین با استناد به آمارهای رسمی دولت، در آستانه فروپاشی شوروی 20 – 24 هزار شیعه در مسکو زندگی میکردند. بنابرهمین آمار، در سال 2000، شمار شیعیان مسکو به 80 هزار نفر رسید. این در حالی است که رهبران شیعه، تعداد شیعیان مسکو را یک میلیون نفر برآورد کردهاند. برپایه آمار مدیران انجمنهای شیعی مسکو، 90 درصد مسلمانان ساکن مسکو، شیعه هستند چرا که این آیین در میان تازه مسلمانان از محبوبیت زیادی برخوردار است.شیوه مدیریت در جامعه شیعیان روسیه، از عواملی است که شیعیان را جذب میکند. تحصیلات بالای اعضای روس انجمن اهل بیت (علیهمالسلام) و انعطافپذیری آنها در فعالیتهای اجتماعی – سیاسی و همچنین سطح بالای اعتقاداتشان در مقایسه با شیعیان سایر اقوام از عوامل جذب روسها و تازه مسلمانان به آیین شیعه به شمار میرود. شیعیان روس، ابتدا در مسکو سازمانی به نام مرکز دینشناسی شیعیان مسکو تشکیل دادند که ارتباط تنگاتنگی با شیعیان ایرانی داشت. مرکز تحلیل و هماهنگی شیعیان «آشنایی طیف گستردهای از طبقات گوناگون اجتماعی روسیه با مکاتب علمی، فلسفی و میراث فرهنگی جعفریت» را از اهداف خود قرار داده است. هر دو مرکز همکاری تنگاتنگی با سازمانهای رسمی شیعیان در کشور و سایر نقاط دنیا دارند. مدیران انجمنهای شیعیان مسکو، ارتباط تنگاتنگ اطلاعاتی، فرهنگی، ایدئولوژیکی، حقوقی – الهی و آموزشی خود را با مراکز دینی ایرانی از جمله انجمن اهل بیت (علیهمالسلام) حفظ میکنند.
2. جامعه شیعیان سنت پترزبورگ
سنت پترزبورگ مرکز و محل زندگی مشترک گروههای محلی اقوام مسلمان و مناطق گوناگون امپراتوری روسیه و سایر کشورها است. گزارش وزارت دفاع امریکا، شمار مسلمانان این شهر و حومه را 250 هزار نفر برآورد کرده است. (107) میتوان گفت ایران نخستین کشوری بود که سفارت خود را در 1711 در سنت پترزبورگ، پایتخت وقت روسیه، گشود. در سالهای 1892 _ 1915 سفارت و کنسولگری ایران از سوی میرزا محمدخان، سفیر نیرومند ایران و دبیران وی میرزا اسحاقخان و میرزا علیاکبرخان اداره میشد. در سال 1832، شمار کارمندان دولتی ایران در سنتپترزبورگ 12 نفر بوده است. در سال 1869، شمار آنان به 20 نفر رسیده (15 مرد و 5 زن). سپس در سالهای 1881 این رقم به 107 نفر رسیده (100 مرد و 7 زن). در سال 1897 شمار آنان به 56 نفر (40 مرد و 16 زن) کاهش یافته است. در سال 1919 شمار کارمندان دولتی به 260 نفر افزایش یافته است. در سال 1841، شیعیان که به صورت گروههایی نزدیک به هم در این شهر میزیستند، خواستار مکانی جداگانه در کنار گورستان مسلمانان (نوو والکوفسکی: گورستان تاتارها) برای خاکسپاری مردگان خود شدند. مقامات سنت پترزبورگ این درخواست را پذیرفتند. در آغاز سده هژده میلادی، بازرگانان ایرانی در نزدیکی میدان ترویتسکی، که در آن هنگام میدان مرکزی شهر به شمار میرفت، زندگی میکردند.تا پیش از اینکه روسیه روابط بازرگانی خود را با آسیای مرکزی و چین آغاز کند، ایران شریک اصلی بازرگانی روسیه در شرق به شمار میرفت. این روابط بازرگانی در سده 19 و آغاز سده 20 همچنان ادامه داشت. پس از تصرف سرزمینهای شمالی ایران در سده هژده میلادی، روسیه به ماوراءالنهر راه یافت و کارمندان دولتی از سرزمینهای تازه فتح شده روسیه به پتربورگ آمدند که شیعیان آذربایجانی از آن جمله بودند. این شیعیان، همچنین در دانشگاههای نظامی و در میان سربازان وظیفه نیز وجود داشتند. در سال 1839 یک گروهان مسلمان شیعه به ارتش روسیه در قفقاز افزوده شد و در سال 1842 در این گروهان، روحانیان نیز خدمت میکردند. شیعیان ساکن در شهر پتربورگ در این دوران، بیشتر دانشجو یا بازرگان بودند.
در سده نوزدهم نیز بیشتر شیعیان پتربورگ ایرانی بودند. در سال 1869 شمار آنها به 50 نفر رسید (48 مرد و دو زن) که هنگام سرشماری برخی اصلیت خود را ایرانی و شمار کمی نیز افغانی اعلام کرده بودند. رشد شتابان صنعتی در پایان سده نوزدهم و آغاز سده بیستم موجب شد شمار آذربایجانیهای پتربورگ افزایش یابد. در سده نوزدهم شمار نمایندگان دولتی ماوراءالنهر نیز افزایش یافت. (108) امروز شیعیان پتربورگ عموماً دانشجویان، بازرگانان، کارگران و مهاجران هستند.
3. جامعه شیعیان داغستان
بیشتر شیعیان جمهوری داغستان از بازماندگان پارسیان دربند هستند یا آذری و یا برخی لزگیهای زیرنفوذ آذربایجان در داغستان میباشند. ایرانیها، شاهسونها و طالشها از دیگر اقوام شیعه هستند. به جز شهر کهن دربند، در شهر «ولادی قفقاز» مرکز جمهوری استیای شمالی نیز شماری از شیعیان ایرانی تبار زندگی میکنند و مسجد کهن و بزرگی دارند. (109) چندین گروه کوچک شیعه نیز در میان درگینها وجود دارد. آنها آیینهای خود را برگزار میکنند که نمودارترین آنها مراسم سوگواری محرم است. این مراسم در «بوئئیناسک» دربند و در مسجد «محل» برگزار میشود. مراسم زنجیرزنی محرم در روستاهای آذری از جمله «جالگان» (300 خانوار) و «ارابلینکا» (200 خانوار) برگزار میشود. «مسکینچی» تنها روستای لزگی (200 خانوار) است که مراسم در آنجا برگزار میشود. پس از ایستادگی این مناطق در برابر شوروی و صدها شهید اعلام استقلال آذربایجان از شوروی در 1990، این مراسم از رنگ و بوی خاصی برخوردار شده و در جنوب داغستان/ شمال آذربایجان مورد توجه بیشتر مردم قرار گرفته است. (110)4. فعالیت شیعیان
آذربایجانیها با همکاری قزاقها در سال 1898 انجمن خیریه مسلمان، بازرگانان و صاحبان صنایع را تأسیس کردند و سهم بزرگی در ساخت مسجد جامع پتربورگ داشتند. در سال 1911 انجمن خیریه مسلمانان «شب آذربایجان» را برپا کرد. در پایان اکتبر 1917 برای نخستینبار در تاریخ روسیه، در مسجد جامع سنت پترزبورگ نماز مشترک مسلمانان سنی و شیعه برگزار شد. (111)در مسکو حدود 6 مسجد و چند نمازخانه وجود دارد که سه مورد آن شیعی است. «مسجد یادبود» و «مسجد جامع» که یوری لوژکف به ساخت و طرح گسترش آنها کمک کرده است؛ مسجد تاریخی؛ نمازخانه «سفر» در فرودگاه «دومو دِدُوُ»؛ مساجد «اینام» و «یادرام» متعلق به شیعیان در مجموعه آموزشهای دینی مسکو واقع در «اوترادنویه» (شمال شرقی مسکو) که در پایان دهه 1990 از سوی «رشید بیاضیتاُف» بازرگان تاتار ساخته شد. اداره روحانی «طلعت تاجالدین» (مفتی اعظم روسیه که در برابر شیعیان و جمهوری اسلامی ایران مواضع متعادلی دارد) نمازخانه «دومو دِدُوُ» و مساجد «اینام» و «یادرام» را اداره میکنند. (112) از مسجد سفارت ایران در خیابان ناواتروف؛ مسجد افغانها در هتل «سواستوپل» که یک مرکز بازرگانی افغان آن را بنا کرده است، نیز باید نام برد. (113) بیشتر نمازگزاران مساجد شیعی آذربایجانی هستند. امروز کوششهایی برای ساخت مسجد شیعیان در شهرهای دیگر روسیه در جریان است.
5. سازمانهای شیعیان روسیه
در روسیه دو سازمان «اداره مرکزی روحانیت مسلمان روسیه» با رهبری مفتیطلعت تاجالدین و «شورای مفتیان روسیه» با رهبری مفتی راویل عینالدین هدایت امور سازمانی مسلمانان را برعهده دارند. این دو سازمان برای مسلمانان اهل تسنن فعالیت میکنند و تمایل چندانی به همکاری با شیعیان نشان نمیدهند. به ویژه سازمان عینالدین و شخص وی به همسویی با برخی جریانهای سلفی و اصلگرا متهم هستند. تاجالدین به خاطر رویکردهای متساهلانهتری که دارد، به اقلیتهای دینی نزدیکتر است و همانگونه که گفته شد گزینه مطلوب مسلمانان غیرسنی است.رویارویی آیینی شیعیان و اهل سنت به شکلی که از دیرباز در خاورمیانه مشاهده میشود، در روسیه وجود ندارد زیرا در این جغرافیا تفاوت میان شیعه و سنی بسیار حاشیهای است. مفتیهای سنی روسیه از روی کینه و لجاجت یا باورهای اصولگرایانه نیست که به مسایل شیعیان رسیدگی نمیکنند؛ بلکه آنها نسبت به هر گرایش اقلیت دیگر ناآگاه و تا حدودی بیتوجه هستند. از آنجا که بسیاری از نومسلمانان روستبار به ویژه در مسکو شیعه هستند، سازمانهای روستباران نومسلمان مانند «راه راست» (114) که از سوی علی پولوسین (115) کشیش نواسلام تشکیل شده و «سازمان ملی روسهای مسلمان» (116) گرایشهای بسیار میانهرو و در راستای دین جهانی (خرد جاودان) دارند. (117) این گرایش، تفاوت حداقلی مذاهب اسلامی و تفاوت میان دینهای توحیدی را به هیچ میانگارد.
سازمانهای اسلامی شیعی روسیه در زیر معرفی شدهاند. دو سازمان نخست گرایش به ج. ا. ایران دارد و از سوی ایران حمایتهایی را دریافت میدارد. سازمانهای دیگر را شیعیان آذربایجانی تبار تشکیل دادهاند:
الف – در سال 1996، انجمن مسلمانان شیعه به نام «اهلبیت (علیهمالسلام)» با مدیریت م. قربانف تأسیس شد. «انجمن صاحب الزمان (عجلاللهتعالیفرجه الشریف)» و انجمن زنان «فاطمه و زهرا» دو سازمان وابسته به انجمن اهلبیت (علیهمالسلام) هستند. فعالیتهای اجتماعی – دینی و دینی – روشنفکری از سوی این انجمنها در پایتخت روسیه انجام میشود. (118) در سال 1386 شعبه منطقهای این سازمان در قفقاز با نام «مرکز پژوهشی اهلبیت (علیهمالسلام)» در جمهوری خودمختار داغستان در ماخاچ قلعه، پایتخت تشکیل شد. پژوهش درباره مسائل اسلامی مانند رویکرد دینی به هنر، فرهنگ و تاریخ اسلامی، اقتصادی اسلامی، سیاست دینی و به ویژه اسلام در روسیه از اولویتهای این مرکز است. همچنین اجرای برنامههای فرهنگی – پژوهشی، برگرداندن متون از زبانهای عربی، فارسی، ترکی و انگلیسی به روسی، برگزاری دورههای آموزشی، چاپ مجله و روزنامه، راهاندازی سایتهای اینترنتی و کتابخانه و برگزاری مسابقههای علمی – فرهنگی از جمله فعالیتهای دیگر این مرکز است. رییس مرکز اهلبیت (علیهمالسلام) داغستان، دکتر «نوری محمدزاده» از روسیه است. (119) ماهنامه معرفتی مذهبی کوثر با شمارگان 1000 نسخه توسط مرکز پژوهشی اهلبیت (علیهمالسلام) داغستان و با حمایت بنیاد مطالعات اسلامی در مسکو منتشر میشود و در مراکز مذهبی شیعی داغستان، چچن، منطقه استاوروپول توزیع میگردد. همچنین تعدادی از این نشریه به برخی مدارس و کتابخانههای عمومی ارسال میشود. (120)
ب – در سال 2004 «مرکز مذهبی – اسلامی مسلماناتن اهل تشیع» توسط «فامیل جعفروف» تشکیل شد. جعفروف در جمهوری آذربایجان به دنیا آمده و در مدرسه عالی امام خمینی (رحمةالله علیه) وابسته به حوزه علمیه قم تحصیل نموده است. وی در روسیه علاوه بر تأسیس یک مرکز دینی، یک نشریه و یک سایت فعال، به عنوان «رییس سازمان مذهبی مسلمانان شیعه مسکو» فعالیت میکند. این سازمان، فعالیتهای دینی مختلفی از جمله «روشنگری اسلامی»، انتشار روزنامه «ایمان» انجام میدهد. «سازمان مذهبی مسلمانان شیعه و مسکو» و طبق قانون فدراسیون روسیه مسجد خاص خود را ساخته است که در زمینه مذهب جعفری به آموزش پرداختهاند. این سازمان، تنها نهاد شیعی با ثبت رسمی میباشد.
ج – در روسیه رسماً 150 سازمان اجتماعی آذربایجانیها به ثبت رسیدهاند که حدود 110 – 100 سازمان فعال هستند. در سال 2000 «کنگره آذربایجانیهای سراسر روسیه» توسط 50 سازمان اجتماعی آذربایجانی که در روسیه به ثبت رسیدهاند، تأسیس شد. حیدر علییف رئیس جمهور سابق آذربایجان در اولین کنگره که در سال 2000 برگزار شد، شرکت کرد. کنگره دربرگیرنده بیش از 70 سازمان اجتماعی آذربایجانی، از جمله شعبههای منطقهای در 58 منطقه فدراسیون روسیه است. محمد علییف عضو وابسته آکادمی علوم پزشکی روسیه رئیس کنگره است. «الدار قلییف» مدیر عامل این سازمان است. هدف این سازمان اجتماعی، حفظ و تبلیغ سنتهای ملی، زبان و فرهنگ آذربایجان و مبارزه در راه حقوق جمعیت مهاجر آذربایجانی است.
کنگره تلاش میکند ضمن تشکل بخشیدن جمعیت آذربایجان مقیم روسیه، با مقامات فدرال و منطقهای روابط استواری برقرار کند و به تطبیق آذربایجانیها با شرایط جامعه روسی کمک کند. ریاست کنگره با مقامات جمهوری آذربایجان روابط تنگاتنگی دارد. این کنگره، ساختار اساسی ارتباطی بین مقامات دولتی باکو و آذربایجانیهای مقیم روسیه است که همین امر باعث میشود که کنگره با شخصیتهای سیاسی و دولتی روسیه تماس برقرار کرده و در رسانههای گروهی روسیه کار خیری انجام دهد زیرا گاهی مطالب ملیگرایانه نیز در این رسانهها درج میشوند. کنگره آذربایجانی در سال 2005 به مبارزه گسترده با فیلمهای تبلیغاتی انتخاباتی حزب «میهن» که روحیه ضد قفقازی داشتند، دست زدند.
د – سازمانهای دیگر آذربایجانیهای مقیم روسیه دربرگیرنده سازمان «خودمختاری قومی – فرهنگی آذربایجانیهای روسی» و انجمن «اجاق» هستند. کنگره آذربایجانیها در بیش از 70 منطقه روسیه شعبه دارد و سازمان خودمختاری فرهنگی در 24 منطقه دفتر دایر کرده است. گروهی از کارفرمایان بزرگ از جمعیت مهاجر آذربایجانی حمایت میکنند. این افراد شامل وحید الکپروف، فهراد احمدوف، اسراییل آقالاروف، اسکندر خلیلوف (معاون رئیس «لوکاویل»)، تلمان اسماعیلوف (هولدینگ رستوران «پراگ»، فروشگاه «ووینتورگ») و آلمان بایراموف (شرکت «مشروبات آذری مسکو») هستند. (121)
ه- «مرکز همکاری ادارههای روحانی مسلمانان شمال قفقاز» که عضو نهادهای روحانی مسلمانان اهل سنت نیست ولی با آنها همکاری دارد، توسط «الله شکور پاشازاده» اداره میشود و نماینده منافع شیعیان داغستان و دیگر جمهوریها است. بعدها «محمد حاجی البگاچیف» مفتی اینگوش جای او را گرفت. (122)
جمعبندی
مسلمانان روسیه از نظر فرهنگی، قومی، تاریخی، سیاسی اجتماعی به دو دسته تقسیم میشوند: یکم: مسلمانان روسیه مرکزی (حوزه ولگا – اورال)، دوم: مسلمانان روسیه جنوبی (قفقاز شمالی). این دستهبندی، در اصل سرزمینی – جغرافیایی است زیرا در سرزمینهای شمالی روسیه، مسلمانان بومی این کشور زندگی میکنند ولی در سرزمینهای جنوبی روسیه (شمال قفقاز) مسلمانان غیربومی زندگی میکنند که از نظر تاریخی دو سده پیش از این، تزار آنها را به روسیه پیوسته است. این مردم، از نظر قومی و نژادی نیز با مسلمانان روسیه مرکزی یکی نیستند. این تفاوتها، مقدمهای برا یدو دسته شدن مسلمانان روسیه در زمینههای دیگر از جمله در زمینه فرهنگی – هویتی نیز میباشد. نخستین گروه بزرگ مسلمانان در منطقه ولگا - اورال، سیبری غربی و مسکو زندگی میکنند که تاتارها و باشقیرها هستند. دسته دوم، مردم قفقاز شمالی یعنی مرزهای جنوبی روسیه هستند. پس از فروپاشی شوروی، بزرگترین موجهای اسلامگرایی و هویتیابی در منطقه شمال قفقاز پیدا شد. آنها که هنوز در یک نظام زمیندار – دیوانسالار به سر میبرند و از یک نظام بیخدا جسته، در دامان باور نوین جستجوی حقیقت افتادند، بیش از هر چیز به سنتهای خود علاقه نشان میدهند. مسلمانان حوزه قفقاز شمالی (مانند چچنها، داغستانیها و آوارها) معتقدتر از مسلمانان حوزه ولگا (تاتارها و باشقیرها) هستند. در همه این مناطق تفاوت قابل ملاحظهای میان شهرنشینان و روستاییان در باور به آیینهای دینی و برقراری آن به چشم میخورد.برخلاف مسلمانان بومی ساکن منطقه ولگا – اورال، مردم روسیه جنوبی یعنی داغستان، چچن، استیا، اینگوش و دیگر جمهوریها بومی روسیه نیستند و از سده هژدهم و در نتیجه جنگهای خونین به روسیه پیوسته شدهاند. از این رو، مردم این منطقه که تا بیش از 90 درصد مسلمان هستند برخلاف مسلمانان روسیه مرکزی (تاتارها، باشقیرها...) خود را روس نمیدانند.
دین به عنوان یک عامل تاریخی و اجتماعی در شکلگیری هویت مسلمانان روسیه نقش دارد. به خاطر جدایی ساختار هویت مسلمانان شمال و جنوب از یکدیگر و هویت این دو در دولت مرکزی، عامل دین در شکلگیری هویت سیاسی مسلمانان شمال و جنوب روسیه نقش متفاوتی داشته است. دین در میان مسلمانان تاتار و باشقیر، عاملی فرهنگی است که قویترین کارکرد آن در بخش هویتبخشی و حفظ برخی سنتها است. هرچند این سنتها همگی اسلامی نیستند و بسیاری از آنها ماهیت بومی کهن دارند و اکنون رنگ دین گرفتهاند. برعکس، در جمهوریهای قفقاز، دین کارکرد شریعتنویسی دارد و قواعد اجتماعی و سنتهای اجرایی (به عنوان نمونه «عادت»ها) بر اساس دستورهای دینی تکوین یافتهاند.
در شکلگیری جنبشهای اسلامی، عامل قومیت به عنوان یک شکاف اجتماعی – سیاسی نهادین و همیشگی در روسیه (به عنوان کشوری که ماهیت امپراتوری دارد) با شکافهای دینی در یک راستا قرار گرفته و به این ترتیب شکاف انباشته (همپوشان) دینی – قومی پدید آمده است. به این ترتیب که باور به اسلام مسیحیت، بیتفاوتی، بیدینی یا الحاد؛ داشتن مذهب شافعی یا حنفی؛ برداشتهای جدیدی (به طور خاص رافائل حکیماُف)، سنتی، وهابی (حزبالتحریر)، سلفی، صوفیانه (به ویژه نقشبندیه و قادریه) یا میانهرو (مثلاً نورجولار / نورچیها) (123) در میان اقوام گوناگون در راستای شکافهای قومی قرار گرفتهاند و به همین دلیل کمتر مشاهده شده است که تاتارها یا باشقیرها سلفی یا وهابی باشند و برعکس، کمتر مشاهده شده داغستانیها یا چچنها جدیدی باشند. در میان اقوام یک منطقه، سنتگرایی، میانهروی، تفکر جدیدی یا بیدینی در راستای شکافهای قومی توزیع شده است. از جمله میتوان به روستاهای وهابینشین داغستانی اشاره کرد که در برابر روستاهای صوفینشین قرار میگیرند. همچنین به اقوام کمتر دیندار در برابر اقوامی که اصلگراتر هستند میتوان اشاره کرد. مثلاً تاتارهای غازانی یا میشار (اصیل) دارای هویتهای جدیدی و اصیلتری هستند و در برابر تاتارهای کرایشن (مسیحی)، تاتارهای شهرستانی و باشقیرها، هویتهای فراموش شده و روسی شده دارند. همین تفاوتهای هویتی به شکلگیری جنبشهای روسی شده، غربزده، اصولگرا، ریشهگرا، بنیادگرا، سلفیگرا، جدیدی، میانهرو و صوفی انجامیده است که حاصل انباشت شکافهای قومی، جغرافیایی، تاریخی، اقتصادی، فرهنگی، دینی – مذهبی و سیاسی است.
نهاد رسمی مسیحیت در روسیه و رابطه کلیسا با دولت این کشور نیز شرایط کافی برای شکلدهی به جهت جریانهای بالا است. کلیسا از طریق تأثیر آشکار و غیرآشکار بر ساختار دولتی روسیه و تحریک رهبران مسلمانان و سازمانهای زیر امر آنان و عموم جامعه مسلمان و مسیحی روسیه بر فرآیندهای شکلگیری و جهتدهی هویت مسلمانان روسیه تأثیر میگذارد. عامل دیگری که در بحث جنبشهای اسلامی مسلمانان روسیه تأثیرگذار است مسئله هویت امتی است. برای داشتن هویت امتی لازم است چند مؤلفه گردهم آید که اتحاد مسلمانان پیرامون چند محور هویتی مانند گرایشهای همسان دینی، برداشتهای همسان از اصول و برخی فروع دین، پیشینه هویت سیاسی یکپارچه اسلامی از آن جمله است. هر چند برداشت سنتی مسلمانان روسیه از دین همسانیهای فراوانی دارد ولی ورود برداشتهای تازه از دین مانند اصولگرایی، آیین سلفی و وهابیت، این هماهنگی را به هم میزند و زمینه را برای ناهمگون شدن عناصر هویت دینی – سیاسی یا همان ملتی آماده میکند. دستهبندیهای قومی این عامل را تشدید میکند و جنبشهای اسلامی روسیه را از ماهیت به شدت متأثر از جغرافیا برخوردار میکند.
در روسیه امروز تاتارها و باشقیرها به خاطر یکپارچگی بیشتر، فرهنگ سکولار، شهرنشینی بالاتر و تأثیر فراوان از فرهنگ روسی از دیگر مسلمانان متمایز هستند. 65.3 درصد جمعیت باشقیرستان در سال 2001 در شهرها زندگی میکردند که این نسبت 20 درصد بیش از مسلمانان سنتی روستانشین روسیه جنوبی مانند داغستان و چچن است. (124) بنابراین اسلام هیچگاه بر فرهنگ سیاسی ترکی در منطقه ولگا – اورال چیره نشد. در روسیه داخلی (مرکزی) اسلام و دولت همواره از یکدیگر جدا ماندند. حتی در تاریخ نیز هیچگاه در این سرزمینها، هیچیک از خانها ادعای خلافت نکرده است. در حالی که کلیسای ارتدوکس روسیه با دولت درآمیخت، اسلام دین قومهای اقلیت باقی مانده و استوار شد. ترتیبات اقتصادی امپراتوری بلغار و همچنین اردوی زرین (که تاتارستان و باشقیرستان را نیز در بر میگرفت) براساس «یاساک» (125) تعریف و اراده میشد. هیچگاه زکات یا خمس همانند خلافت اسلامی به عنوان پایه مالیاتگیری دولتهای اسلامی قرار نگرفتند و برخلاف دستور اسلام که صدقه امری فردی و اختیاری است، در ولگا – اورال صدقه جنبه دولتی داشت و دولت آن را میستاند و هزینه میکرد.
به همین دلیل جنبش اسلامی در روسیه مرکزی، قدرت سیاسی ندارد و ملیگرایی و جداییطلبی از منبع آموزههای دینی تغذیه نمیشود. جنبشهای جداییطلب «اورالها» در باشقیرستان و «اتحاد» در تارستان برنامههای اسلامی را در فهرست خود نگنجاندهاند. (126) بدینسان جنبش اسلامی نقش دوگانهای در روسیه دارد و در مناطق مسلماننشین که بیش از 100 قومیت را دربر میگیرد، اسلامگاه نقش مهمی در یکپارچگی جمهوریها دارد. اگرچه این دین همچنان نیروی خود را برای سیاسی کردن و ایدئولوژیزایی حفظ کرده است.
واقعیت این است که مسلمانان روسیه دستهدسته هستند. در 1992 نهادهای اسلامی همواره در حال زیاد شدن بودند. یکی از عوامل چندگانگی نیروهای اسلامی روسیه، افزایش رقابت میان رهبران دینی مسلمانان برای افزایش نفوذ معنوی و سیاسی است. برای نمونه، رقابت میان مفتی طلعت تاجالدین، مفتی دوران شوروی و رییس شورای روحانی مرکزی مسلمانان روسیه و کشورهای مشترکالمنافع با مرکزیت اوفا و شیخ روایل عینالدین رییس شورای مفتیان روسیه (127) با مرکزیت مسکو، تا حدودی منعکس کننده رقابت سیاسی میان تاتارها و باشقیرها است. (128) در باشقیرستان «نفیقالله عشیراف» است رهبر «دایره معنوی مسلمانان روسیه آسیایی» (129) و از مفتیان نزدیک به راویل عینالدین مدعی رهبری مسلمانان روسیه است. این در حالی است که طلعت تاجالدین که خود باشقیر است با راویل عینالدینِ تاتار رقابت میکند و خود را مفتی اعظم و رهبر مسلمانان باشقیرستان و بخش اروپایی روسیه مینامد. درون مرزهای جمهوری، رقابت «حورمحمد نعمتالدین» مفتی اعظم باشقیرستان و نخستین امام مسجد اوفا به این هماوردی افزوده شده است. پیامد این هماوردیها را میتوان در مساجد نیمه تمام منطقه مشاهده کرد. همچون سایر مناطق مسلمان روسیه در باشقیرستان نیز اسلام سیمای صوفیانه دارد. تصوف (130) در باشقیرستان همانند سایر جنبههای فرهنگ دینی این منطقه براساس تقسیمات قومی به دو طریقت نیرومند بخش شده است. این دو طریقت پیرامون دو خاندان رقیب رسولی و قربانعلی (131) شکل گرفتهاند. این دو خاندان دو قطب قدرت سیاسی و فرهنگی در جامعه باشقیر هستند.
افزون بر این، به خاطر سیاستهای سختگیرانه بلشویکها، مسلمانان منطقه از میراث فرهنگی، سنتی و دینی خود دور افتادهاند و اکنون حتی نمیتوانند قرآن را از رو بخوانند. رویکرد خارجی رهبران اسلامی، مسئله دیگری است که به همه این دشواریها افزوده شده است. برخی رهبران به ترکیه و الگوی اسلام متجدد آن توجه دارند و برخی دیگر به عرستان سعودی. مبلغان هر دو کشور در منطقه پراکندهاند.
سیمای راستین جنبش اسلامی روسیه، فرهنگ ترکیبی و تلفیقی است. به گونهای که همه روشنفکران اصلاح طلب پیش از انقلاب روسیه از جمله «میرسعید سلطان علیاُف»، روشنگر تارتار که در باشقیرستان به دنیا آمد، اسلامگرایان پابرجایی بودند، اما مفاهیمی که ارائه میکردند و شیوه زندگی مورد تأیید آنها روسی و غربگرا بود. مرتضی رحیماف رئیس جمهور باشقیرستان با وجود چهره سکولاری که دارد، به حج رفته است.
خلاصه آنکه جنبش اسلامی زیر تأثیر مداوم دولت، نهادها و رهبران اسلامی، تاریخ منطقه، سنتهای پیشا اسلامی، فرهنگ روسی، دستهبندیهای قومی میان اقوام بوده و بنابراین ترکیبِ (132) اسلامِ روسی، تعریف ویژهای از اسلام بوده و نسخههای خاص از آن است. در بافت هویت اسلامی مسلمانان روسیه اروپایی، اسلام جنبه فردی دارد و سیمای جمعی اسلام روسی تنها از رویکرد مفتیان و امامان آشکار میشود. حال آنکه آنان بیشتر نماینده منافع فردی و گروهی خود هستند تا نماینده اسلام اجتماعی. از دین در رقابتهای سیاسی و ملی استفاده ابزاری میشود. در بیشتر مناطق روسیه، در ریارویی کمونیستها (سنتگرایان) و دمکراتها (متجددان) یکی از دو طرف اسلام را به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده کردند. ابرقدرتها نیز از تهدید اسلام برای مداخله در امور روسیه استفاده میکنند و دولت روسیه از تهدید بنیادگرایی اسلامی برای سرکوب مردم قفقاز بهره میگیرد.
پینوشتها
1. استادیار پژوهشگاه علوم انسانی جهاد دانشگاهی
2. شیرین هانتر، ج. تامس و ا. ملیکشویلی (1391)، اسلام در روسیه: سیاستهای هویتی و امنیتی. برگردان: الهه کولایی، س.م. حسینی و ا. معینی. تهران، نی. لازم به ذکر است که شمار مسلمانان روسیه براساس آمار رسمی دولت 14/5 میلیون نفر است. این آمار آنقدر غیرواقعی است که حتی کسانی مانند الکسی مالاشنکو، مدیر گروه مسلمانان در دفتر کارنگی روسیه آن را نپذیرفتهاند. مالاشنکو شمار مسلمانان را بیست میلیوننفر – با در نظر گرفتن مهاجران – ذکر میکند و میافزاید: 12 درصد مردم روسیه مسلمانند. برطبق آمارها 1/5 – 2 میلیون آذربایجانی، 0/8 – 1 میلیون ازبک و بیش از یک میلیون قزاق، قرقیز و تاجیک به صورت دائم یا غیردائم و همگی به صورت غیرقانونی در روسیه زندگی میکنند (A. Malashenko, (2006, June) “Islam In Russian In 2020”, ESF working paper, 22,15). مقامهای روس در سطوح مختلف، شمار مسلمانان روسیه را 14/5 تا 24 میلیون نفر دانستهاند؛ در حالی که سازمان سیا، این تعداد را 26 میلیون نفر میداند. “Chechnya Declares War on Denmark”, ITAR-Pavel Simonov, (2011). TASS کولایی تعداد آنها را 25 میلیون نفر ذکر کرده است (Elaheh Koolaee, (2009). “Iran-Russia Relations under Khatami”, Discourse: 8,4,66). برخی از منابع، شمار مسلمانان روسیه را سی میلیون نفر برآورد کردهاند. حتی ج. س. مارکوس فعال مسلمان میگوید در روسیه از هر پنج نفر یکی مسلمان است (ج. س. مارکوس، (1388) "مشکلات امروز فرهنگ جوانان در روسیه"، اسلام و مسلمانان در روسیه، شماره 28، رایزنی فرهنگی سفارت ج.اا. در مسکو. 93.
3. احمد دیاب، (1385)، «بحران جمعیت در روسیه»، ایراس، ش. 7.
4. A. Malashenko, (2006) “Islam In Russia In 2020”, 18
5. ابوذر ابراهیمی ترکمان، (1388، پاییز)، «فرهنگ روس»، ویژهنامه اسلام و مسلمانان در روسیه، ش. 28، رایزنی فرهنگی سفارت ج. ا. ایران در مسکو، 3
6. خدایار براری، (1388، مهر و آبان)، «مسلمانان روسیه؛ پلی به جهان اسلام»، تحولات ایران و اوراسیا، ش. 25. 33
7. ایراس، (1384، بهمن)، "وضعیت مسلمانان روسیه"، شماره 7، 23
8. Kabardino _ Balkarira and Karachaevo _ Cherkessia
9. Hunter, Shireen. (2004), Islam in Russia, the Politics of Identity and Security, Armonk, NY: M. E. Sharpe, 45
10. س. م. حسینی، (1391)، مسلمانان روسیه. تهران، ابرار معاصر، 39
11. به دنبال هجوم مغولان و دوران «یوغ مغول» (Mongol Yoke) (1480 – 1240) روسیه کوچک در سدههای 15 – 10 میلادی در کیف تشکیل شد. از سال 912 م. کیف کمکم به عنوان مهمترین مرکز قوم اسلاو درآمد. از حکومت اسلاوها در این دوران با نام مسکو کییِفی یاد میشود.
12. در اروپای سدههای میانه با نام تاتاریا (Tataria) شاخته میشد. ترکان خود آن را «دشت قبچاق» (Deshte Kypchak) مینامیدند (M.H. Khasanov, (2000). Tatar Renaissance in the Context of Eurasian Civilization, UK, MacMillan, 209)
13. Hafeez Malik, (2000) Russian – American Relations: Islamic and Turkic Dimensions in the Volga-Ural Basin, UK, MacMillan, 169.
14. تاتارها او را ایوان مخوف (Ivan Grozny) مینامیدند؛ این صفت از زبان تاتار وارد زبان روسی شده است. جالب است که این اصطلاح، به معنای بارِ سرو مشروب نیز است (به خاطر علاقه ایوان به میگساری) که این اصطلاح هم از زبان تاتار وارد زبان روسی شده است (مارکوس، 1388: 88 – 89).
15. روشندل، جلیل، رافیک قلیپور، سیاست و حکومت در ترکمنستان، تهران، وزارت امور خارجه، 1378، 47
16. طاهری، سیدمهدی و سید سعید هاشمی نسب، (1389، بهار). "جریان تصوف در آسیای مرکزی، قفقاز و روسیه، راهکارهای بهرهمندی ایران"، فصلنامه بینالمللی روابط خارجی، سال 2، شماره 5، 209
17. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، (1386، فروردین و اردیبهشت). "تجاوزهای پیاپی روسیه به ایران پیش از جنگهای ایران و روس"، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال 21، شماره 7 و 8، فروردین و اردیبهشت 1386. 63 – 62.
18. Peter Pesnikov
19. Ande De Rie
20. Pugachev
21. شیرین اکینر، (1366) اقوام مسلمان شوروی، برگردان: علی خزائیفر، مشهد، آستان قدس رضوی، 71 و 98)
22. Ebi Patsha
23. مرتضی مراد فخراسلامویچ (1388، پاییز). "مسلمانان روسیه چگونه زندگی میکنند؟" ویژهنامه اسلام و مسلمانان در روسیه، شماره 28، رایزنی فرهنگی سفارت ج. اا. در مسکو، 48
24. خدیار براری، «مسلمانان روسیه؛ پلی به جهان اسلام»، تحولات ایران و اوراسیا، (1388، مهر و آبان) ش. 25، ص 34.
25. Istoricheskaya Mechet
26. Imam-Khatib Abdulla Shamsutdinov
27. Luke March, (2009). Modern Moscow, Muslim Moscow? In” Roland Dannreuther & Luke March, Islam; Stat, Society and Radicalism, Routledge, 86
28. فخراسلامویچ، مرتضی مراد،. "مسلمانان روسیه چگونه زندگی میکنند؟" ویژهنامه اسلام و مسلمانان در روسیه، (1388، پاییز) شماره 28، رایزنی فرهنگی سفارت ج.اا. در مسکو.
29. Sobornaya Mechet
30. Polit Buru
31. Cилaнтьeoв , P. A., (2008). нɩɪнклоɪɪедия B coʙмнной рoccии, Mocкʙa, Aлгоритм. (Silantiov, R. A. (2008), Encyclopedia of Islam in Current Russia, Moscow, Algorithm Press).
32. مجید محمد شریفی، (1388، خرداد و تیر). "انقلاب اسلامی ایران و بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز"، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال 23، شماره 9 و 10، 46 – 47 .
33. Maryniak, Irena, (2011). “In God We Trust”, 1999. http://ioc.sagepub.com/content/28/5/48.full.pdf.50
34. سید مهدی طاهری و سیدسعید هاشمینسب، (1388، تابستان و پاییز) "تصوف در آسیای مرکزی، قفقاز و روسیه"، فصلنامه پژوهشهای منطقهای، شماره 2، 19
35. براری، پیشین، 33.
36. Masnet & New Agency, (2003, November 28), Over 5000 Mosques Built in Russia During Past Decade,. http://masnet.org/news.asp?id=704 (Accessed in 19.05.2011)
37. Umma
38. www.radioislam.tv
39. U Rodnika/Y рoднҡa (Russian)/ Spring (ENG) / سرچشمه
40. Tulskaya
41. Cилaнтьеoʙ, 2008
42. Santlada
43. Mukhammed Salyakhtdinov
44. Geidar Jamal
45. Mark Smith. (2001, August), “Russia and Islam”, England, The Conflict Study Centre. 15
46. مری بنیگسن براکس آپ و دیگران، (1377). دو قرن مبارزه در قفقاز، برگردان: غلامرضا تهامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،20.
47. فیس روی مکلین، (1370). شیخ شامل داغستانی، برگردان: کاوه بیات، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 7.
48. Shirin Akiner, (1994) Political and Economic Trend in Central Asia, London, British Academic, 146
49. Shamilkala
50. Svetagorsk
51. Robert Chenciner, (1997) Daghestan: Tradition and Survival, Richmond: Curzon Press, 14, 212)
52. Akiner, 1994: 176.
53. Chenciner, 1997: 280,44
54. Marietta Stepaniants, (2005) Ethno – Religious Identity in Modern Russia: Orthodoxy and Islam Compared, UK, Ashgate, 36
55. Imogen Bell, (2003), The Territories of the Russian Federation 2003, London & N.Y., Euroupa Publication, Taylor & Francis Group, 4th edition, 61
56. اومالات اومالاتوف، (1382) جنگ چچن در کفه ترازو، برگردان: مصطفی یزدی، تهران، انتشارات کلیدر، 83.
57. Haman رهبران دینی چچن
58. Mnatsakanyan, A (2007), in: Tania Lokshina et.al, Chenchnya Inside Out, Moscow, Demos centre, 31
59. Margolis, Eric, (2010) “Chechnya: We Will Make You Fill What we Fill”, www.huffingtonpost.com
60. Elena Omel’Chenko et. al, (2003) Islam in Multy – Ethnic Society; Identity and Politics, London and New York, Routledge Curzon, 219
61. رولان برتون، (1380)، قومشناسی سیاسی، برگردان: ناصر فکوهی، تهران، نی، 94
62. شیرین هانتر، ج. تامس و ا. ملیکشویلی (1391)، اسلام در روسیه، سیاستهای هویتی و امنیتی. برگردان الهه کولایی، س. م. حسینی و ا. معینی. تهران، نی، ص 390.
63. برتون، رولان، (1380) قومشناسی سیاسی، برگردان: ناصر فکوهی، تهران، نشر نی، ص 195.
64. حشمتزاده، (1385) تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای اسلامی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 203.
65. افشار سلیمانی، (1389) "استقلالخواهی چچنها در گذر تاریخ، "ایراس، www.iras.ir/fa/pages/?cid=11589
66. Hunter, Shireen. (2004) Islam in Russia, the Politics of Identity and Security, Armonk, NY: M.E. Sharpe, 28.
67. Maryniak, Irena, (Accessed in 17.05.2011). “In God We Trust”, 1999. Http://ioc.sagepub.com/content/28/5/48.full.pdf
68. Margolis, Eric, (April 8, 2010) “Chechnya: We Will Make You Fill What WE Fill”, www.huffingtonpost.com (Accessed in 29.05.2011).
69. Bell, Imogen, (2003), The Territories of the Russian Federation 2003, London & N.Y., Euroupa Publication, Taylor & Francis Group, 4th edition: 60.
70. S. Banovac & Ch. Patterson (2007), Anatomy of a Terrorist Attack: University of Pittsburgh, Matthew B. Ridgway Center, 46-48
71. واعظی، محمود، "عوامل بیثباتی در قفقاز و رویکردهای امنیتی"، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 44، زمستان 1383. 20 – 24.
72. Holiman, Alan, (2009) “The Case of Nord-Ost: Dubrovka and the Search for Answers”, Europe-Asia Studies, Vol. 61, No. 2, 282- 288.
73. Akhmad Haji Kadirov
74. Ferris – Rotman, Amie, Muslim Revival Brings Polygamy, Camels to Chechnya, Reuters, December 16, 2009.
75. کولایی و حسینی، پیشینی، ص 107.
76. Engelhardt, 2005: 3.
77. حسینی، 1390: 227.
78. کولایی، 1385: 297.
79. Banovac & Patterson, 2007: 71.
80. Hafeez Malik, (2000) Russian – American Relations: Islamic and Turkic Dimensions in the Volga – Ural Basin, UK, MacMillan, 227
81. Malik (a), 2000: 235.
82. مسجد بخارا 20 درصد زمینهای حاصلخیز منطقه را به صورت وقف در اختیار داشت و 30 درصد زمینهای حاصلخیز نیز وقف مسجد این شهر شده بود.
83. Yunosova, Aislu, Political Perspectives of Islam in Bashkortostan, in: Hafeez Malik, Russian – American Relations: Islamic and Turkic Dimensions in the Volga – Ural Basin, UK, MacMillan LTD, 2000. 158.
84. حسینی، 1390: 205.
85. Hafeez Malik, (2000) Russian – American Relations: Islamic and Turkic Dimensions in the Volga. Ural Basin, UK, MacMillan, 247.
86. In the citiies of: Oktyabrsky, Ayidel, Belorezk, Sibaiy & Sterlitamak
87. Hafeez Malik, (2000) Russian – American Relations. Islamic and Turkic Dimensions in the Volga – Ural Basin, UK, MacMillan, 247.
88. ابراهیمی، ترکمان، 1388: 25.
89. Y. Kulchik and others, (1996) Central Asia after the Empire, Londong & Chicago, Pluto Press and TN2, 5 & Adeeb Khalid, (1998). The Politics of Muslim Cultural Reform Jadidism in Central Asia, California, University of California Press, 81)
90. Usul Jadid
91. (Khasanov, 2000: 212 و Bukharaev, 2000: 8.)
92. Kuzeyev, Rail G. (2000), The Turkic People of Russia; Historical Ethnopolitical perspectives and a Case Study of Bashkortostan, in: H. Malik, op. cit, UK, MacMillan, 264
93. Khasanov 2000: 211.
94. Stepaniants, 2005: 33.
95. Yuzeev, 2005: 94 – 97.
96. Khalid, Adeeb, (1998). The Politics of Muslim Cultural Reform Jadidism in Central Asia, California, University of California Press.
97. جالب آنکه نام و فامیل تاتارهای سدههای 18 و 19 فارسی و عربی است. ادیب خالد این نامهای خانوادگی را تاتاری (در برابر روسی مانند نصیراف، مقصوداف...) مینامد (Khalid, 1998: xx). همچنین تا آغاز سده 20 هنوز زبان و قواعد روسی در میان تاتارها، در پایینترین حد ممکن استفاده میشود. وارد شدن واژگان، ساختار دستوری و اصطلاحات روسی در زبان تاتاری و روسی زده شدن زبان تاتاری به ویژه پس از انقلاب کبیر روسیه روی داد. تاثر زبان روسی بر زبان تاتاری موجب تلفظ نازیبا و نادرست برخی حروف شده است (Wertheim, 2005: 108 – 109)
98. Khasanov, M. H. (2000). Tatar Renaissance in the Context of Eurasian Civilization, in: Hafeez Malik, Russian – American Relations: Islamic and Turkic Dimensions in the Volga – Ural Basin, UK, MacMillan LTD.
99. R. Khakimov, (2004) Euro Islam in the Volga Region, South Asian And Middle Eastern Studies, 27, 2, 12,
100. Bukharaev, Ravil, (2000) Islam in Russia, the Four Seasons, UK, Curzon, 6
101. Valeyev, 2000: 257-260.
102. Kuzeyev, 2000: 274.
103. ابراهیمی ترکمان، 1388: 39 – 41.
104. ایراس، (24 دی 1387). "مسائل جمعیتی آذریهای شیعه ساکن در روسیه".
105. همان.
106. فامیل جعفروف. (1388، 21 شهریور). "وضعیت شیعیان روسیه در گفتگو با رییس سازمان شیعیان مسکو. (مصاحبه هفتهنامه "زافترا" چاپ روسیه)". وبگاه ایران و روسیه (روسنا) و March, 2009: 88 .
107. Smith, Mark A (2001, August), “Russia and Islam”, England, The Conflict Study Centre.
108. ابراهیمی، ترکمان، 1388، صص 129 – 131.
109. امیر احمدیان، بهرام، (بهار 1386). اسلام و مسلمانان در فدراسیون روسیه، فصلنامه مطالعات منطقهای جهان اسلامی، شماره 29، سال 8، صص 49 – 25، ص 37.
110. Chenciner, 1997: 213.
111. ابراهیمی ترکمان، 1388: 129 – 131.
112. March, Luke, (2009) Modern Moscow, Muslim Moscow? In: Roland Dannreuther & Luke March, Islam; Stat, Society and Radicalism, Routledge.
113. March, Ibid.
114. The Straight Way (Pryamoy Put)
115. Ali Polosin
116. National Organization of Russian Muslims (NORM)
117. Engelhardt, Georgi N., “Militant Islam in Russia – Potential for Conflict”, Moscow Institute of Religion and Politics, 2005.
118. ابراهیمی ترکمان، 1388: 39 – 41.
119. بهرام امیراحمدیان، (1386) اسلام و مسلمانان در فدراسیون روسیه، فصلنامه مطالعات منطقهای جهان اسلام، شماره 29، سال 8، 47 – 48.
120. (سازمان فرهنگ ارتباطات اسلامی، (1389) "تقدیر از شاعره اهل بیت (علیهالسلام) در داغستان"
www.icro.ir/index.aspx?siteid=261&pageid=11751&newsview=553681
121. ایراس، 24 دی 1387.
122. هانتر، 1390: 113.
123. پیراون «سعید نورسی» عارف ترکیهای که تشکیلات «فتحالله گولن» سرمایهدار ترکیهای، آیین او را در روسیه و قفقاز گسترش داده است.
124. حسین، 1390 .
125. یاساک (Yasak) قانون نوشته یا عرفی؛ به قوانین اساسی در عرف ترکان گفته میشود که همگان اصول آن را میدانند و داوران آن ریشسفیدان (آق سقللر) هستند.
126. حسینی، 1391.
127. Russian Council of Muftis (RCM)
128. حسینی، 1389.
129. Spiritual Directorate of Muslims of the Asian Part Of Russia (DUMAR)
130. Ishanism
131. Rasuly & Kurbangaly
132. Synthesis
ابراهیمی ترکمان، ابوذر (1388، پاییز)، «فرهنگ روس»، ویژهنامه اسلام و مسلمانان در روسیه، ش. 28، رایزنی فرهنگی سفارت ج. ا. ایران در مسکو.
اکینر، شیرین، (1366) اقوام مسلمان شوروی، برگردان: علی خزائیفر، مشهد، آستان قدس رضوی.
امیراحمدیان، بهرام، (بهار 1386). اسلام و مسلمانان در فدراسیون روسیه، فصلنامه مطالعات منطقههای جهان اسلام، شماره 29، سال 8، صص 49 – 25.
اومالاتوف، اومالات، جنگ چچن در کفه ترازو، برگردان: مصطفی یزدی، تهران، انتشارات کلیدر، 1382.
ایراس، "مسائل جمعیتی آذریهای شیعه ساکن در روسیه". 24 دی 1387.
ایراس، "وضعیت مسلمانان روسیه"، شماره7، بهمن 1384.
براری، خدایار (1388، مهر وآبان)، «مسلمانان روسیه؛ پلی به جهان اسلام»، تحولات ایران و اوراسیا، ش. 25.
برتون، رولان، (1380) قومشناسی سیاسی، برگردان: ناصر فکوهی، تهران، نشر نی.
بنیگسن براکس آپ، مری و دیگران. دو قرن مبارزه در قفقاز، برگردان: غلامرضا تهامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.
جعفروف، فامیل. (1388، 21 شهریور) "وضعیت شیعیان روسیه در گفتگو با رییس سازمان شیعیان مسکو. (مصاحبه هفتهنامه "زافترا" چاپ روسیه)". وبگاه ایران و روسیه (روسنا).
حسینی، س. م. (1389). تقابل نهادین در جامعه مسلمانان روسیه و بهرهگیری مسکو – کرملین از آن. فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز. شماره 70، تابستان.
حسینی، س. م. (1390). هویت سیاسی مسلمانان روسیه. رساله دکتری دانشگاه تهران.
حسین، س. م. (1390)، کشمکش روسیه – چچن از 1800 تا 2000، رویارویی مرگبار. فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز. شماره 73، بهار.
حسینی، س.م. (1391)، مسلمانان روسیه. تهران، ابرار معاصر.
حشمتزاده، محمد باقر، (1385) تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای اسلامی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
دیاب، احمد (1385، خرداد)، «بحران جمعیت در روسیه»، ایراس، ش. 7.
روشندل، جلیل، رافیک قلیپور. (1378)، سیاست و حکومت در ترکمنستان، تهران، وزارت امور خارجه.
زلکینا، آنا (1390)، جنبش اسلامی در قفقاز شمالی؛ در جستجوی خدا و آزادی. برگردان: الهه کولایی و م. ک. شجاعی. تهران، علم.
سازمان فرهنگ ارتباطات اسلامی. "تقدیر از شاعره اهل بیت (علیهمالسلام) در داغستان". 22 شهریور 1389. در:
www.icro.if/index.aspx?siteid=261&pageid=11751&newsview=553681
سلیمانی، افشار (1389، 17 شهریور) "استقلالخواهی چچنها در گذر تاریخ،" مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)، www.iras.ir/fa/pages/?cid=11589 (دسترسی در 24، 2، 1390)
فخراسلامویچ، مرتضی مراد، (1388، پاییز). "مسلمانان روسیه چگونه زندگی میکنند؟"ویژهنامه اسلام و مسلمانان در روسیه، شماره 28، رایزنی فرهنگی سفارت ج.اا. در مسکو.
کولایی الهه و حسینی، (1389). رویارویی روسیه با چچن: زندگی در مرز خشونت. فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز. شماره 71، پاییز.
کولایی الهه و س.م. حسینی، (1390). تأثیر شکافهای اجتماعی – سیاسی در شکلگیری هویت سیاسی جامعه داغستان. فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز. شماره 76، زمستان.
کولایی، الهه، سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه، چاپ دوم، 1385.
محمد شریفی، مجید، "انقلاب اسلامی ایران و بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز، "اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال 23، شماره 9 و 10، خرداد و تیر 1388. صص 44 – 61.
مهدوی، هوشنگ، عبدالرضا، (1386، فروردین و اردیبهشت). "تجاوزهای پیاپی روسیه به ایران پیش از جنگهای ایران و روس"، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، سال 21، شماره 7 و 8.
هانتر، شیرین، ج. تامس وا. ملیکشویلی (1391)، اسلام در روسیه: سیاستهای هویتی و امنیتی. برگردان: الهه کولایی، س.م. حسینی و ا. معینی. تهران، نی.
واعظی، محمود، (1383، زمستان). "عوامل بیثباتی در قفقاز و رویکردهای امنیتی"، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 33.
Akiner, Shirin, (1994). Political and Economic Trend in Central Asia, London, British Academic.
Bell, Imogen, (2003), The Territories of the Russian Federation 2003, London & N.Y., Euroupa Publication, Taylor & Francis Group, 4th edition.
Bukharaev, Ravil,(2000) Islam in Russia, the Four Seasons, UK, Curzon.
Chenciner,-Robert, (1997) Daghestan: Tradition and Survival, Richmond: Curzon Press.
Kulchik, Yuri, Audrey Fadin and Viktor Sergeev, Central Asia after the Empire, London & Chicago, Pluto Press and TN2,1996.
Hunter, Shireen. T (2004), Islam in Russia, the Politics of Identity and Security, Armonk, NY: M.E. Sharpe.
Kuzeyev, Rail G. (2000), The Turkic People of Russia; Historical Ethnopolitical Perspectives and a Case Study of Bashkortostan, in: H. Malik, op.cit, UK, MacMillan,
March, Luke, (2009) Modern Moscow, Muslim Moscow? In: Roland Dannreuther & Luke March, Islam; Stat, Society and Radicalism, Routledge.
Mnatsakanyan, Alexander (2007), in: Tania Lokshina, A. Cherkasov, A. Mnatsakanyan, V. Pakhomenko, Chenchnya Inside Out, Moscow, Demos centre,.
Khalid, Adeeb, (1998). The Politics of Muslim Cultural Reform Jadidism in Central Asia, California, University of California Press.
Khasanov, M. H. (2000). Tatar Renaissance in the Context of Eurasian Civilization, in: Hafeez Malik, Russian- American Relations: Islamic and Turkic Dimensions in the Volga-Ural Basin, UK, MacMillan LTD.
Myer, Will, Islam and Colonialism, Western Perspective on Soviet Asia, London, Routledge Curzon, 2003.
Omel’Chenko, Elena, Hilary Pilkington & Galina Sabirova,(2003) Islam in Multy-Ethnic Society; Identity and Politics, Hilary Pilkington, and Galina Yemelianova (Eds), Islam in Post-Soviet Russia, Public and Private Faces, London and New York, Routledge Curzon.
Pilkington, Hilary and Galina Yemelianova (Eds), Islam in Post-Soviet Russia, Public and Private Faces, London, Routledge Curzon, 2003.
Malik, Hafeez, Russian- American Relations: Islamic and Turkic Dimensions in the Volga-Ural Basin, UK, MacMillan LTD, 2000.
Yemlianova, Galina, Divergent Trends of Islamic Radicalization in Muslim Russia, in: Dannreuther, Roland & Luke March, Op.Cit, 2009.
Banovac, Steven & Christine Patterson (2007), Anatomy of a Terrorist Attack: Terror at Beslan: A Chronicle of On-going Tragedy and a Government’s Failed Response, University of Pittsburgh, Matthew B. Ridgway Center, 46-48.
Engelhardt, Georgi N., “Militant Islam in Russia-Potential for Conflict”, Moscow Institute of Religion and Politics, 2005. www.e-prism.Qrg/images/Mihtant_Islam_in_Russia_- _Georgy_Engelhardt.pdf (Accessed in 12.05.2010).
Ferris-Rotman, Amie, Muslim Revival Brings Polygamy, Camels to Chechnya, Reuters, December 16,2009.
Holiman, Alan, (2009)“The Case of Nord-Ost: Dubrovka and the Search for Answers”, Europe-Asia Studies, Vol. 61, No. 2, pp 283-311.
Khakimov, Rafael,(2004) Euro Islam in the Volga Region, Journal Of South Asian And Middle Eastern Studies, Vol. 27, No.2. pp 1-13.
Koolaee, Elaheh, “Iran-Russia Relations under Khatami”, Discourse: An Iranian Quarterly, Vol. 8, No. 4, Summer 2009: pp 65-88.
Malashenko, Alexey, “Islam In Russia In 2020”, in: Amel Boubekeut^Samir Amghar, Rob De Wijk & Alexey Malashenko, Between Suicide Bombings Mid The Burning Banlieues, The Multiple Grises of Europe’s Parallel Societies, European Security Forum: A Joint Initiative of CEPS, IISS & DCAF, ESF working papety"No. 22, June 2006.
Margolis, Eric, (April 8, 2010) “Chechnya; We Will Make You Fill What WE Fill”,
www.huffingtonpost.com (Accessed in 29.05.2011).
Maryniak, Irena, (Accessed in 17.0512011). "In God We Trust", 1999. http://ioc.sagepub.eom/content/28/5/48.full.pdf.
Masnet & News Agency, (2003, November 28), Over 5000 Mosques Built in Russia During Past Decade,. http://masnet.org/news.asp?id=704 (Accessed in 19.05.2011)
Simonov, Pavel, (Accessed in 29.05.2011). “Chechnya Declares War on Denmark”, ITAR- TASS, AIA Russian section, 07.02.2006. wWw.axiseglobe.com/article.asp?article=653.
Smith, Mark A. (2001, August), "Russia and Islam", England, The Conflict Study Centre.
Stepaniants, Marietta,( 2005) Ethno-Religious Identity in Modern Russia: Orthodoxy and Islam Compared, in: Religion and Identity in Modem Russia, Juliet Johnson, Marietta Stepaniants & Benjamin Forest, UK, Ashgate.
Yunosova, Aislu, (2000). Political Perspectives of Islam in Bashkortostan, in: H, Malik, Russian- American Relations: Islamic and Turkic Dimensions in the Volga-Ural Basin, UK, MacMillan.
Cилантьеов, P. A., (2008). HUHKJionenmi ncjiaiw n coneMemioif poccnn, MocKBa, AnropHTM. (Silantiov, R. A. (2008), Encyclopedia of Islam in Current Russia, Moscow, Algorithm Press).
منبع مقاله :
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول