برمکیان ایرانی و امام کاظم (علیه‌السلام)

برمکیان خاندانی بودند که از اواخر دوره امویان در شرق ایران، مطرح شدند و با توجه به خدمتشان در روی کار آوردن عباسیان، در عصر خلافت آنان، حضور فعالی در دستگاه خلافت یافتند و عهده‌دار مناصب بزرگی چون وزارت...
سه‌شنبه، 28 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
برمکیان ایرانی و امام کاظم (علیه‌السلام)
 برمکیان ایرانی و امام کاظم (علیه‌السلام)

 

نویسنده: سید محمود سامانی

 

برمکیان خاندانی بودند که از اواخر دوره امویان در شرق ایران، مطرح شدند و با توجه به خدمتشان در روی کار آوردن عباسیان، در عصر خلافت آنان، حضور فعالی در دستگاه خلافت یافتند و عهده‌دار مناصب بزرگی چون وزارت شدند. امام هفتم شیعیان در اوج قدرت برمکیان، به بغداد احضار شد، از این رو این سؤال به نظر می‌رسد که آیا آنان نقشی در بازداشت و شهادت آن حضرت داشته‌اند یا خیر؟
درباره این مطلب اقوال مختلفی وجود دارد. برخی تمام تقصیرها را به گردن برمکیان انداخته، آنان را عامل زندانی شدن و قتل امام موسی بن جعفر می‌دانند؛ اما برخی دیگر آل برمک را هواخواه امام و حتی شیعه قلمداد کرده‌اند و اتهام جسارت به آن حضرت را رد کرده‌اند. برای روشن شدن موضوع گزارش‌های موافق و مخالف آورده می‌شود:
گویند یحیی بن خالد برمک از امام کینه داشت؛ چرا که وقتی هارون‌الرشید سخنان هشام بن حکم (از یاران امام) را شنید و به وی علاقمند شد، یحیی از او سعایت کرد. (1) یحیی همچنین از این ناراحت بود که هارون فرزند خود را به منظور تربیت نزد جعفر بن محمد بن اشعث که اعتقاد به امامت موسی بن جعفر داشت، سپرده بود؛ به همین جهت نزد هارون از وی بدگویی کرد و علی بن اسماعیل را تحریک کرد تا بر ضد امام وارد عمل شود. (2)
طبق خبری امام در بغداد به فضل بن یحیی برمکی سپرده شد و چون او عبادت امام را مشاهده کرد، آن حضرت را مورد احترام قرار داد و برای احتراز از آزار و کشتن علویان، فرمان هارون مبنی بر به شهادت رساندن امام را نپذیرفت. (3) پس از آگاهی هارون از رفتار فضل، خلیفه درصدد تفحص برآمد و پس از اثبات گفته سعایتگران، هارون فضل را لعن و به او صد ضربه تازیانه زد و امام را از او تحویل گرفت و یحیی بن خالد، پدر فضل برای حفظ موقعیت و نجات فرزند در امر به شهادت رساندن امام پیشقدم شد و با کمک سندی بن شاهک، داروغه بغداد آن حضرت را به شهادت رساند. (4) کشی نیز بر این اعتقاد است که یحیی بن خالد امام را به شهادت رسانده است. (5) گویند امام رضا (علیه‌السلام) از آینده برامکه خبر داده بود (6) و نفرین آن امام درباره ایشان به استجابت رسید. (7) در روایتی از امام رضا (علیه‌السلام) آمده است که به آن حضرت عرض شد: آیا یحیی پدرتان را مسموم کرد. امام آن را تأیید کرد. (8)
ابوالفرج و برخی دیگر از منابع آورده‌اند که هارون عبدالله بن افطس علوی را دستگیر کرده بود. به جعفر بن یحیی برمکی سپرده شد تا او را زندانی کند. جعفر در ایام عید نوروز بدون اجازه‌ی هارون، عبدالله را کشت و سر او را در پارچه‌ای پیچیده و به عنوان، هدیه همراه با هدایای دیگر نزد هارون فرستاد. هارون هدایای او را پذیرفت و چون در میان آنان نظرش به سر عبدالله افتاد، یکه خورد و سخت ناراحت شد. (9)
از گزارش‌های بالا بر می‌آید آنجا که سیاست در میان بود و منافع شخصی و مناصب درباری برمکیان به تهدید می‌افتاد حتی از کشتن کسانی مانند امام نیز دریغ نمی‌کردند.
در مقابلِ گزارش‌های یاد شده، برخی منابع از تمایلات شیعی برمکیان سخن گفته‌اند و در این باره به مواردی استناد جسته‌اند که در زیر بدان‌ها اشاره می‌شود:
گویند در جریان خراب کردن مدائن و استفاده از مصالح آن برای بنای بغداد، خالد برمکی به منصور عباسی پیشنهاد کرد چون آنجا امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نماز خوانده است، تخریب نشود. (10)
مطابق گزارش ابوالفرج هنگامی که فضل بن یحیی مأمور برخورد با یحیی بن عبدالله علوی - که در دیلم در شمال ایران قیام کرده بود - شد، برای او از خلیفه عباسی هارون امان گرفت و چون از مخفیگاه یحیی مطلع شد، به او نوشت: دوست دارم دیداری تازه کنم؛ اما بیم دارم این ملاقات سبب گرفتاری تو و من گردد؛ از این رو با حاکم دیلم مکاتبه کن و من نیز درباره تو با او مکاتبه کرده ام که به سرزمین او بروی و از حمایت او بهره‌مند گردی. (11)
به عقیده ابوالفرج، یحیی از لحاظ مذهبی مردی خوش عقیده بود و در قیام شهید فخ، زحمی و متواری شد و به دیلم رفت (12) و در سال 176 هجری در شمال ایران قیام کرد. هارون‌الرشید فضل بن یحیی برمکی را مأمور دفع قیام او کرد. (13) گفته شده ایرانیان بسیاری به او گرویدند. (14) در گزارش اغراق‌آمیزی تعداد بیعت‌کنندگان با او را صد هزار نفر دانسته‌اند.
بر اثر تلاش‌های یحیی، تشیع به قسمت‌هایی از منطقه شمال ایران راه یافت و این زمینه‌ساز ترویج تشیع در منطقه شد. گفتنی است برخی یحیی بن عبدالله بن حسن را از یاران و راویان امام صادق (علیه‌السلام) دانسته‌اند. (15)
به موجب نقلی، هشام بن حکم و علی بن هیثم که امامی مذهب بودند، در مجالس مناظره‌ای که یحیی برمکی ترتیب می‌داد، شرکت می‌کردند و هشام در اثبات مشروعیت امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) می‌کوشید. (16) برخی این نوع برخوردها را حاکی از گرایش‌های شیعی آنان دانسته‌اند که پذیرفتن آن مشکل است.

پی‌نوشت‌ها

1. رسول جعفریان؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ ص 394.
2. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج 2، ص 279. ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابی‌طالب؛ ج 4، ص 371. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الکاظم؛ ص 115.
3. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج 2، ص 236.
4. ابوالفرج اصفهانی؛ مقاتل الطالبیین؛ ص 336.
5. محمد بن عمرکشی؛ اختیار معرفة الرجال؛ ص 503.
6. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج 2، ص 258.
7. محمد بن علی بن بابویه صدوق؛ عیون اخبار الرضا؛ ج 2، ص 545. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 49، ص 85.
8. محمد بن جریر طبری؛ دلایل الامامه؛ ص 147. محمد بن عمر کشی؛ اختیار معرفة الرجال؛ ص 503.
9. ابوالفرج اصفهانی؛ مقاتل الطالبین؛ ص 494. محمد بن علی بن بابویه صدوق؛ عیون اخبار الرضا؛ ج 2، ص 569.
10. احمد بن محمد بن فقیه؛ البلدان؛ ص 288؛ مجمل التواریخ و القصص؛ ص 515.
11. ابوالفرج اصفهانی؛ مقاتل الطالبیین؛ ص 327.
12. همان، ص 388.
13. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 6، ص 449.
14. احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی؛ ج 2، ص 412. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 8، ص 242. علی بن حسین مسعودی؛ مروج الذهب؛ ج 3، ص 347.
15. محمد بن حسن طوسی؛ رجال؛ ص 332.
16. رسول جعفریان؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ ص 394.

منبع مقاله :
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهم‌السلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط