فنون حرکات جادویی (تنسگریتی)

کاستاندا سال‌ها پس از رفتن دون‌خوان، آخرین مجموعه فنون عملی از آموزه‌های استادش را که پیش از آن هرگز چیزی از آن‌ها نگفته بود، در دهمین اثرش به ما معرفی می‌کند. این حرکات که کتاب به نامشان نامیده شده «حرکات جادویی» نام
يکشنبه، 10 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
فنون حرکات جادویی (تنسگریتی)
 فنون حرکات جادویی (تنسگریتی)

 

نویسنده: محمد تقی فعّالی

 

کاستاندا سال‌ها پس از رفتن دون‌خوان، آخرین مجموعه فنون عملی از آموزه‌های استادش را که پیش از آن هرگز چیزی از آن‌ها نگفته بود، در دهمین اثرش به ما معرفی می‌کند. این حرکات که کتاب به نامشان نامیده شده «حرکات جادویی» نام دارند. کاستاندا عنوان فرعی این اثر را «خرد عملی شمنان مکزیک کهن» می‌نامد.
کاستاندا به ما می‌گوید این حرکات که یک سلسله حرکات جسمانی ورزشی با ظرافت‌های خاصی است، از استاد دون‌خوان، یعنی ناوال خولیان بدو رسیده و او نیز از استادش ناوال الیاس اُیّوآ آموخته است. بنابراین حرکات جادویی با پیروی از سنت مکتب شمنان کهن به ارث رسیده است.
کاستاندا در آغاز کتابش مدعی است دون‌خوان این حرکات را به او و سه زن گروه او، یعنی تایشا آبلار، فلوریندا دانرگرا و کارول تیگز آموخته و به او سفارش کرده که هرگز نباید با هیچ یک از شاگردانش و به طور کلی با مردم درباره‌ی این حرکات سخنی بگوید. دلایلش این بود که حرکات جادویی منحصراً چیزی شخصی است و اثر آن‌ها چنان خردکننده است که فقط بهتر است آن‌ها را تمرین کنند، بی‌آنکه درباره‌شان بحث نمایند.(1)
به گفته‌ی دون‌خوان، حرکات جادویی ابداع نشده‌اند، بلکه آن‌ها را شمنان مکتبش که در زمان‌های قدیم در مکزیک می‌زیسته‌اند در حالی کشف کرده‌اند که در حالت شمن‌گری ابرآگاهی بوده‌اند.
آنان خویش را مالکان سلسله‌ی پیچیده‌ای از حرکات یافتند که وقتی تمرین می‌شد، نتایج فوق‌العاده‌ای برحسب توانایی‌ها و مهارت‌های ذهنی و جسمانی به بار می‌آورد. به همین رو، آن‌ها را حرکات جادویی نامیدند و تنها به شاگردانی می‌آموختند که در حلقه‌ی شمنی‌شان وارد می‌شدند، آن هم در چارچوبی شخصی و در آیین‌های باشکوه نهانی.
دون‌خوان در آموزش این حرکات از سنت شمنان کهن فاصله گرفت و این حرکات را از نو تنظیم و تدوین نمود و در این راه خود را مدیون دو ناوال می‌دانست. او هدف این حرکات را بیش از آنکه افزایش تعادل روانی و جسمانی آن‌گونه که در گذشته بود بداند، بیشتر انتقال انرژی و جابه‌جایی آن می‌دانست؛ به گونه‌ای که برای سالک امکان دیدن انرژی‌های موجود در جهان و ورود به عرصه‌های ناشناخته‌ی هستی را فراهم می‌آورد؛ کاری که به گفته‌ی او در جهان امروز بشر با رو آوردن به داروهای مخدر و نوشابه‌های الکلی و مراسم مذهبی نتوانسته است توفیقی حاصل کند. (2)
دون‌خوان این حرکات را از اوایل آشنایی با کاستاندا به گونه‌ای غیرمستقیم به او می‌آموخت، اما کاستاندا گمان می‌کرد حرکاتی که وی به بدنش می‌دهد، تنها به صدا درآوردن مفصل‌هایش بوده است. بعدها دون‌خوان به او گفت ده نوع مختلف شکستن بندهایش را به او نشان داده که هر یک از آن‌ها حرکتی جادویی برای کمال جسم و روح بوده است.
این حرکات بیشتر در ناحیه‌ی دست‌ها و پاها، تنه و باسن و به شکل کش و قوس دادن به عضلات، استخوان‌ها و رباط‌ها بوده است. دون‌خوان درباره‌ی نتایج و آثار انجام حرکات جادویی قائل بود که این حرکات ذهن و به دنبالش جریان جاری جهان را نیز به توقف واداشته است. به بیانی دیگر، این تمرین‌ها سبب توقف سیلان لاینقطع امور می‌گردند و به جابه‌جایی انرژی در انسان منجر می‌گردند. به گفته‌ی وی، جادوی واقعی این حرکات آن است که موجب می‌شوند انرژی سفت‌شده دوباره به مراکز حیاتی وارد شود. از این روست که کارورزان احساس سلامتی و توانایی می‌کنند و خلاصه اینکه با این تمرین‌ها سالک انرژی‌های موجود در کالبد خود را با انرژی بی‌کران عالم هم‌سو می‌سازد و در زمان ترک این دنیا خود را بدان می‌سپارد.
دون‌خوان وقتی این میراث گران‌بها را به کاستاندا آموخت، او را آخرین پیوند مکتب خویش دانست که می‌بایست به کمک سه زنِ گروهش این تعالیم را جاودانه می‌ساختند؛ چرا که روح او را برگزیده و به دون‌خوان معرفی کرده بود.
کاستاندا نیز چنین کرد و سال‌ها بعد با برپایی سمینارها و همایش‌ها و کارگاه‌های گروهی، به معرفی و اشاعه‌ی این حرکات پرداخت. او نام تنسگریتی را برای این حرکات برگزید.

الف) تنسگریتی (3)

تنسگریتی آمیزه‌ای از دو واژه است: Tension به معنی کشیدگی و Integrity به معنای تندرستی. این واژه‌ها مشخص کننده‌ی دو نیروی کارساز حرکات جادویی‌اند. کشیدگی، فعالیت ایجاد شده با منقبض و آسوده کردن زردپی‌ها و عضلات بدن است و تندرستی نیز توجه کردن به بدن است به عنوان واحدی سالم، کامل و بی‌عیب است. (4)
این اصطلاحی است که به معماری تعلق دارد و کاستاندا آن را به عنوان صورت جدیدی از حرکات جادویی شمنان مکزیک کهن برگزید و به گونه‌ای تنظیم کرد که بتوان آن را به کارآموزان دنیای امروز که به دنبال شمن شدن نیستند آموزش داد.
شمنان کهن تلاش کردند خود را با این حرکات اشباع کنند. آن‌ها هر حرکت را در گروهی تنظیم کردند و بر آن بودند که هر قدر گروه طولانی‌تر باشد، اثر اشباع شدن نیز بیشتر است. آنان حرکات جادویی را در گروه‌هایی طویل مرتب و بسان زنجیره‌هایی تمرین کردند. بعدها آن‌ها پنداشتند که این معیار اشباع، اهداف آن‌ها را برآورده کرده است، از این رو آن را رها کردند. از آن زمان تاکنون آنچه جست‌وجو می‌شود، خلاف آن بوده است؛ یعنی تکه کردن گروه‌هایی طویل به قطعات منفرد که همچون واحدهای تکی و مستقل تمرین می‌شوند. روشی که دون‌خوان به چهار کارآموز خود، تایشا آیلار، فلوریندا دانر، کارول تیگز و کارلوس کاستاندا آموخت.
کاستاندا تنسگریتی را برای استفاده‌ی بسیاری از مردم در شرایط زندگی مدرن تنظیم می‌کند. او بر سادگی تمرین‌ها چه در گروه و چه به تنهایی تأکید می‌ورزد. وی خود را در این تمرینات گروهی شاهد چیزی می‌داند که هرگز دون‌خوان و دیگر هم‌مسلکانش موفق به دیدنش نشده بودند:
اگر تعداد کارورزان تنسگریتی بیش از صد نفر شود، تقریباً بلافاصله جریان انرژی در میان آن‌ها شکل می‌گیرد. این جریان انرژی که شمن به راحتی می‌تواند آن را ببیند، در کارورزان حس فوریتی ایجاد می‌کند؛ مثل بادی نوسان‌دار است که در بین آن‌ها می‌وزد و به آن‌ها عناصر مهم هدف را ارائه می‌دارد. من بخت آن را داشته‌ام تا چیزی را ببینم که ملاحظه کردم دیدی مهم و خطیر، دیده‌ی سرنوشت‌ساز است: بیدارکننده‌ی هدف، بنیاد انرژی‌دار بشر است. دون‌خوان مأیوس عادت داشت آن را قصد نرمش‌ناپذیر بنامد. او به من آموخت که قصد نرمش‌ناپذیر، وسیله‌ی اساسی کسانی است که به ناشناخته سفر می‌کنند. (5)
کاستاندا طی سی سال انظباط سخت و تلاش مداوم در این راه، به معنای حقیقی تعالیم دون‌خوان دست یافت.

ب) شرایط انجام حرکات جادویی

1. تلاش و پی‌گیری سرسختانه و مداوم در انجام حرکات و سردرگم نشدن تا دست یافتن به آستانه‌ی جابه‌جایی انرژی؛
2. انجام تمرین در فضایی آرام و ساکت و بدون نگرانی‌های روزمره و بدون سر و صدا و گفت‌وگو و موسیقی حتی با صدای آرام؛
3. اجرای حرکات به فضای خاص یا زمان از پیش برنامه‌ریزی شده نیاز ندارد.
4. حرکات باید دور از جریان‌های تند و تیز هوا انجام گیرد. دون‌خوان برخی از جریان‌های هوا را حاصل توده‌های تراکم میدان‌های انرژی می‌دانست که به صورت هدف‌دار در فضا حرکت می‌کردند. او آن‌ها را دارای نوع خاصی از آگاهی می‌دانست که به‌ویژه برای انسان‌هایی که قادر به شناسایی آن‌ها نیستند، زیان‌آور است، از این رو معتقد بود نباید آن‌ها با کالبد عرق کرده برخورد کنند.
5. حرکات باید با این اندیشه اجرا شوند که منافع حرکات جادویی، خودبه‌خود پدیدار می‌گردد. از این رو، براین اندیشه باید تأکید کرد.
6. کارآموز باید هرچه از ترتیب تنسگریتی به یاد می‌آورد، آن را تمرین کند. اشباعی که در نتیجه‌ی آن به وجود می‌آید، نتایجی می‌دهد که شمن‌های کهن در جست‌وجوی آن بودند؛ یعنی جابه‌جایی انرژی، متوقف کردن گفت‌وگوی درونی و امکان سکوت درونی و سیلان پیوندگاه. (6)
7. حداکثر دقت در اجرای امور معینی همچون: آغاز با سمت چپ بدن، فاصله پاها به اندازه‌ی پهنای شانه‌ها، خمیدگی زانوها، کشیدگی عضلات پشت پاها، خمیدگی اندک دست‌ها در آرنج‌ها، تادار بودن شصت‌ها، مشت چهار گوش، کشیدگی زرد پی‌های دست، خم کردن نود درجه مچ دست‌ها، بیدار کردن بدن از طریق منقبض کردن عضلات، دقت بر تنفس و افزایش تدریجی زمان کشیدگی و آسودگی عضلات. (7)

ج) شش دسته تنسگریتی

کاستاندا در دهمین کتابش مجموعه حرکات جادویی خود را به شش دسته بخش‌بندی می‌کند. او هر یک از چهار دسته‌ی اول را به چهار گروه و دسته‌ی پنجم را به سه گروه تقسیم می‌کند. وی برای هر گروه تصاویری گوناگون را ضمیمه می‌کند تا خواننده شکل صحیح حرکات را از روی تصویر بیاموزد. این 6 دسته عبارت است از:
1. دسته‌هایی که برای آماده کردن قصد است؛
2. دسته‌ها برای زهدان؛
3. دسته‌های پنج دلبستگی (وست وود)؛
4. دسته‌های گرما (جدایی بدن چپ و بدن راست)؛
5. دسته‌های مردانگی؛
6. دسته‌هایی برای ابزاری که در تلفیق با حرکات جادویی خاص استفاده می‌شود.
فنون تنسگریتی یا حرکات جادویی ابعاد وسیع و گسترده‌ای دارد. سالک مبارز باید سالیان سال آن‌ها را تمرین کند تا به نتایجی که مد نظر است برسد. به نظر می‌رسد این حرکات ورزشی شباهت زیاد با تکنیک‌های یوگا دارد که پدیده‌ای شرقی است. همچنین در برخی از موارد در سخنان دون‌خوان یا کاستاندا ردپایی از حرکات یوگا دیده شد. اگر چنین باشد یکی از پایه‌های این مکتب غربی و امریکایی به شرق می‌رسد.

تحلیل و بررسی

به نظر می‌رسد موارد ذیل درباره‌ی این‌گونه حرکات که بی‌شباهت به تکنیک‌های یوگا نیست، قابل تأمل باشند:

یک. بن‌بست روش‌شناسی

به‌طور کلی برای اثبات هر ادعا به یکی از سه شیوه می‌توان تمسّک جست: عقلی، تجربی، وحیانی. اگر گزاره‌ای از سنخ عقلانی بود، برای اثبات آن می‌توان از استدلال‌های منطقی و براهین عقلی بهره گرفت. اگر گزاره‌ای تجربی یا حسی بود، می‌توان بر اساس شیوه‌های علمی و تجربی به اثبات آن پرداخت و نیز اگر با گزاره‌ای تعبدی مواجه شدیم، راه اثبات آن وحی آسمانی است. پرسش مهمی که در اینجا قابل ذکر است اینکه گزاره‌هایی مثل فنون تنسگریتی با کدام‌یک از سه روش پیش گفته قابل اثبات است؟ و پیروان آن برای اثبات اصول و مبانی خود چه روشی ارائه کرده‌اند؟
بدون شک راه اثبات این‌گونه گزاره‌ها و ادعاها وحی آسمانی نیست و معتقدان به آن هم به هیچ جمله‌ای از کتاب‌های مقدس استناد نکرده‌اند. از سوی دیگر روش استدلال و برهان هم در اینجا چاره‌ساز نیست. چنان‌که پیروان هم به ارائه‌ی استدلال‌های منطقی و براهین عقلی متوسل نشده‌اند. تنها راه چاره‌ساز استفاده از روش تجربی است، آن‌ها می‌توانند بگویند سخنان بزرگان، نتیجه‌ی تجربیات درونی خود آن‌هاست. حال جای این پرسش مهم است که آیا تجربه‌ی شخصی یک یا چند انسان در سال‌های گذشته می‌تواند راهی برای بشریت و انسان معاصر برای رسیدن به حقایق باشد؟ اگر یک انسان براساس یافته‌های درونی خود به اموری دست یافت، آیا این یافته‌ها در آن حد و اندازه‌ایست که منجی بشر باشد؟ راهی که پشتوانه‌ی وحی الهی ندارد و نیز از سوی استدلال‌های عقلی حمایت و تأیید نمی‌شود، آیا می‌تواند دست‌گیر انسان‌ها باشد و بشریت را به سر منزل مقصود برساند؟ آیا بهتر نیست برای به فعلیت رساندن نیروها و استعدادهای درونی، از راهی که خالق هستی و انسان گفته است برویم؟ و اصولاً این پرسش اساسی و حیاتی پیش‌روی ماست که راه نجات بشر، راهی است که خدا نشان دهد یا بشر؟

دو. تنسگریتی را با عرفان چه کار؟

گیریم تمام اصول و راه‌کارهای تنسگریتی درست باشد، در این‌صورت آنچه ما در اختیار داریم یک سلسله تکنیک‌های پیچیده و بعضاً بسیار سخت و دشوار است. پرسش مهمی که در اینجا به ذهن می‌رسد این است که تنسگریتی یا یوگا را با عرفان چه کار؟ فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح می‌شود، فواید جسمی، عصبی و حداکثر ذهنی است. امروزه بسیاری از یوگیست‌ها از یوگا توقعی جز داشتن اندامی متناسب، درمان بعضی بیماری‌ها، کاهش اختلالات روحی روانی، رهایی از خشم، کاهش افسردگی، کاهش دردهای زایمان، لاغرشدن، داشتن صورتی زیبا ندارند. اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش‌های یوگا دست‌یافتنی باشد، پرسش این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارد؟ عرفان مؤلفه‌های خاصی دارد. مؤلفه‌هایی از قبیل: تقرب به خدا، یک‌سو نگریستن، یکسان زیستن، رهایی از دنیا، زمان و مکان، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به نام مکاشفه، توجه به باطن و درون جهان و انسان، استفاده از ریاضتی که براساس شریعت باشد و در نهایت یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بی‌پایان الهی حاصل شود.
حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت، آن مکتب عرفانی است؛ در حالی‌که یوگا یا مکاتب مشابه از بسیاری از این مؤلفه‌ها خالی است؛ بنابراین باید حد آن را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود. یوگا و موارد مشابه یا نوعی ورزش دهنی هستند یا روشی برای تعادل ذهن و جسم یا راه‌کاری برای دست‌یابی به آرامش جسمی و ذهنی. هیچ‌یک از این تعاریف، عرفان نیست. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست. راه خدا با یوگا به‌ دست نمی‌آید؛ راه خدا با تکنیک‌ها و تمرین‌هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است حاصل نمی‌شود؛ پل ارتباط با خدا از یوگا نمی‌گذرد.

سه. آرامش

یکی از مهم‌ترین اهداف و فواید یوگا و یا فنون تنسگریتی آرامش است. اگر این پرسش را که «راه حصول آرامش چیست» به قرآن عرضه کنیم، پاسخی که دریافت می‌کنیم این است که: آرامش از هیچ راهی جز یاد خدا، اعتماد به او و تکیه بر علم و قدرتش حاصل نمی‌شود. «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (8) اگر انسان برای مشکل اداری به رییس اداره‌ای مراجعه می‌کند، علتش آن است که از قدرت او استفاده کند؛ اگر انسان برای حل بحران مالی به رییس بانک تقاضا می‌دهد، علتش آن است که برای او قدرتی برای حل مشکل خود قائل است؛ اگر انسان مبتلا به مشکل قضایی شود، به کارشناس امور قضایی مراجعه می‌کند تا از اطلاعات و علم او در این راه بهره برد. تمام موارد پیش گفته در این جهت مشترک‌اند که انسان معمولاً برای حل مشکلات خود به قدرت و علم پناه می‌برد و پس از کسب قدرت و علم، به آرامشی نسبی دست می‌یابد. اما آرامش نهایی، واقعی و ماندگار زمانی حاصل می‌شود که انسان به قدرت و علم مطلق پناه ببرد و خدا تنها موجودی است که تمام کمالات را با هم و به صورت نامحدود در اختیار دارد. پس فقط و فقط با اعتماد به او و اتکا به علم، قدرت و رحمت او بشریت حلاوت آرامش را در کام خود می‌چشد.

پی‌نوشت‌ها

1- کارلوس کاستاندا، حرکات جادویی، ص 10.
2- همان، ص 12.
3- Tensegrity
4- همان، ص 35.
5- کارلوس کاستاندا، حرکات جادویی، ص 43 و 42.
6- شمنیزم- تولتک، ج 1، ص 231.
7- بنگرید به: کارلوس کاستاندا، حرکات- جادویی، ص 46-54.
8- رعد/ 28.

منبع مقاله :
فعّالي، محمد تقي، (1388) نگرشي بر آرا و انديشه‌هاي کارلوس کاستاندا، تهران: سازمان ملي جوانان، معاونت مطالعات و تحقيقات، چاپ اول

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط