نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)
Literature of Hodja
معادل دیگر: نوادر جحویبه آن دسته از تألیفاتی گفته میشود که از جنبههایی متفاوت به بررسی شخصیت جُحا پرداختهاند. جوحا شخصیتی افسانهای و مشهور فرهنگ غربی است که در سدههای بعدی با شخصیت دیگری یعنی ملانصرالدین ادغام شده است. آنچنان که در سنّتهای عامیانه معاصر خاور نزدیک هیچ یک از این دو قهرمان به آسانی از یکدیگر قابل تشخیص نیستند و هر دو را باید به عنوان یک شخصیت واحد تلقی کرد. بعضی از این تألیفات درباره اهداف تعلیم نوادر بحث کردهاند. تعدادی دیگر به روش جُحا در نقد اجتماعی و حکمتی که بر زبان دیوانگان است پرداختهاند. شماری از این نوع نوشتهها مسائل تاریخی را پیش کشیدهاند و پرداختن به ادبیات جُحوری را باعث احیا آثار گذشتگان و نقد اجتماعی جدّ و هزل دانستهاند.
از جمله دستاوردهای شرقشناسی غربیان، تحقیق و ترجمه نوادر جُحا بود. برای مثال میتوان به ترجمههای آلبرت عداه، آلبرت جوسیپووی سی اشاره کرد. در سال 1911 آلبرت وسلسکی فرهنگ عامهشناس اهل چک، اثر دو جلدی خود را تحت عنوان خواجه نصرالدین منتشر ساخت که هنوز یکی از جامعترین و موثقترین منابع در زمینه حکایتهای طنزآمیزخواجه نصرالدین محسوب میشود. همچنین نوادر جُحا به انگلیسی با نام جُحای احمق ترجمه شد. لئونید سولفیف روسی هم در سال 1938 کتابی را در باره جُحا نوشت. در آن کتاب وی شخصی است که به طور دائم در سفر است و در شهرهای آسیای صغیر از جور حکام ظالم از جایی به جایی دیگر فرار میکند، مردم برای رفع ستم به او پناه میبرند و او هم با سخنان و حرکات خود آنها را یاری میدهد.
از نظر تاریخی هیچ شکی نیست که شخصی به نام جُحا وجود داشته و گویا در قرن سوم هجری میزیسته است. جُحاهای دیگری هم بودهاند که البته به شهرت جُحای اولی نمیرسیدند. مردم نوادر آنها را به پای جُحای اولی گذاشتند و در نتیجه مجموعه نوادر جُحا فراهم آمد. ابنندیم در کتاب الفهرست (تألیف سال 377 هـ.ق) از کتابی به نام نوادر جحی یاد میکند. مورّخان شیعه جحا، ابونواس و بهلول را معاصر دانستهاند و احادیثی از ایشان نقل کردهاند. جحا از همان زمانی که در عصر خلافت ابوجعفر منصور دوانیقی میزیسته، در مصر شهرت فراوان یافت.
در قرون وسطا، در میان ترکان شخصیت دیگری به نام خوجهنصیرالدین شهرت یافت که در سرزمین ایشان جایگزین جحا شد. به همین دلیل اولین مجموعه نوادر جحی که در حدود سال 1880 میلادی در مصر به چاپ سنگی رسید نوادرالخوجا نصرالدین الملقب بجحی الرومی نام داشت. به این ترتیب در قرن نوزدهم مصریان از جحا و خواجه نصیرالدین شخصیتی واحد ساختند. محقق فرانسوی رنه باسه میگوید شاید علّت آن بوده که نخستین بار نوادر جحا در حدود قرن نهم یا دهم هجری از عربی به ترکی ترجمه شد، ترکان مطالبی را به آن افزودند و سپس بار دیگر به عربی ترجمه شد.
در خارج از جهان اسلام نیز لطیفههای جحا با نامهای دیگر شهرت یافت. برای مثال در سواحل شرقی آفریقا این نوادر به ابونواس نسبت داده میشود. در نوبی جوهه (Djowha)، در جزیره مالت جهان (Djahan) و در سیسیل یا ایتالیا جیوفا (Giucca) نام گرفت.
منوچهری، انوری، ناصرخسرو، مولوی، سوزنی، سنایی، جامی، عبیدزاکانی و ادیب معاصر از جمله شاعران بزرگی بودند که در اشعار آنها نام جوحی آورده شده است. برای مثال منوچهری میگوید:
اندر این ایام ما بازار هزل است وفسوس *** کاربوبکر ربانی دارد و طنز جوحی
(ابوبکر ربانی همان خنیاگر مشهور سلطان محمود غزنوی است که درباره زندگی شخصی او هیچ اطلاعاتی در دست نیست.) سنایی در «حدیقة الحقیقه» میگوید:
با جوحی گفت روزی خیری *** کز علی و عمر بگو چیزی
گفت با وی جوحی که اندوه چاشت *** در دلم حب و بغض کس نگذاشت
مولوی نیز در یک حکایت این گونه میسراید:
کودکی در پیش تابوت پدر *** زار مینالید و بر میکوفت سر
کای پدر آخر کجاات می برند *** تا ترا در زیر خاکی آورند
میبرندت خانهای تنگ و زحیر *** نی درو قالی و نه در وی حصیر
نی چراغی در شب و نه روزنان *** نه درو بوی طعام و نه نشان
نی درش معمور نی بر بام راه *** نی یکی همسایه کو باشد پناه
چشم تو که بوسه گاه خلق بود *** چون شود در خانهی کور و کبود
خانهی بیزینار و جای تنگ *** که درو نه روی میماند نه رنگ
زین نسق اوصاف خانه میشمرد *** وز دو دیده اشک خونین میفشرد
گفت جوحی با پدر ای ارجمند *** والله این را خانهی ما میبرند
گفت جوحی را پدر ابله مشو *** گفت ای بابا نشانیها شنو
این نشانیها که گفت او یک بیک *** خانهی ما راست بیتردید و شک
نه حصیر و نه چراغ و نه طعام *** نه درش معمور و نه صحن و نه بام
منبع مقاله :
مهدوی زادگان، داود؛ (1394)، فقه سیاسی در اسلام رهیافت فقهی در تأسیس دولت اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول