مواردی از بذله‌گویی‌های عبّاس فرات

یک شب در جلسه‌ی انجمن فکاهی توفیق، بروبچه‌ها خیلی سربه سر فرات می‌گذاشتند. تا این که بحث کشیده شد به رودخانه‌ی فرات. نوری، نویسنده‌ی قدیمی توفیق گفت: «اطراف فرات همیشه پر از کثافت است». فرات بلافاصله (در...
دوشنبه، 11 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مواردی از بذله‌گویی‌های عبّاس فرات
 مواردی از بذله‌گویی‌های عبّاس فرات

 

نویسنده: عبّاس فرات

 

اطراف فرات!

یک شب در جلسه‌ی انجمن فکاهی توفیق، بروبچه‌ها خیلی سربه سر فرات می‌گذاشتند. تا این که بحث کشیده شد به رودخانه‌ی فرات. نوری، نویسنده‌ی قدیمی توفیق گفت: «اطراف فرات همیشه پر از کثافت است». فرات بلافاصله (در حالی که بروبچه‌هایی که دورو برش جمع بودند اشاره می‌کرد) گفت: «بله، حالا هم همین‌طور است.»

اتفاق!

فرات دوستی داشت به نام «اتفاق». روزی در جلسه‌ی توفیق شعر می‌خواند. اتفاقاً این آقای اتفاق هم حضور داشت و برای این که فرات را کنفت کند، پرسید: «آقای فرات، این کثافتکاری را خودتان کرده‌اید؟» فرات بلافاصله جواب داد: «بله بر سبیل اتفاق!»

لفتش نده

در یکی از انجمن‌های ادبی، از شاعری دعوت کردند که شعری بخواند. شاعر، پشت تریبون قرار گرفت و شروع کرد و به ورق زدن دفتر شعرش. این کار چند دقیقه به طول انجامید. دبیرانجمن که حوصله‌اش سر رفته بود، گفت: «آقا لفتش ندهید، زودتر شعرتان را بخوانید...»
شاعری، بادی به غبغب انداخت و گفت: «می‌خواهم چیزی بخوانم که تا حالا نخوانده‌ام.»
استاد فرات بلافاصله گفت: «نماز بخوان!»

نان خور

فرات در مجلسی.، یکی از تازه‌واردان را به حاضران معرفی کرد و گفت: «این آقا پانصد نان خور دارند!»
حاضران با توجه به ریخت و قیافه‌ی درب و داغون طرف، تعجب کردند که این بابا چطوری پانصدنفر را در روز نان می‌دهد. بالاخره از فرات پرسیدند. گفت: «ایشان دکان نانوایی دارند!»
منبع مقاله :
صلاحی، ع. (جمع‌آوری). (1377). یک لب و هزار خنده. تهران: مروارید

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما