مسئله رجعت در جامعه جهانى مهدوي
نويسنده: محمدرضا برزويي
اعتقاد به رجعت يکى از عقايد مسلم و ترديد ناپذير شيعه است، که همزمان با ظهور مهدى آل محمد (عج) برخى از امامان معصوم (عليهم السلام) همانند امير مومنان (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و برخى از مومنان حقيقى و پيروان اهل بيت به اذن پروردگار زنده خواهند شد و بار ديگر به دنيا باز مىگردند. بازگشت اين عده نه تنها غير ممکن نيست بلکه از نظر قرآن کريم اين پديده امرى مسلم است که آيات متعددى از آن سخن گفته است
مفهوم رجعت در ميان شيعيان اين است که امامان معصوم که بازمانده خاندان وحى و نبوت (عليهمالسلام) مى باشند و انبوهى ديگر از کسانى که از اين دنيا رفته اند، بار ديگر پس از حضرت مهدى (عج) به خواست خدا و اراده حکيمانه او، بدين جهان بازمىگردند.
برخى از شيعيان رجعت را به تاويل برده و گفته اند که مقصود از رجعت، بازگشت دولت حق، و حاکم شدن دين خدا بر خلق است، نه رجعت اشخاص پس از مرگ. اين گروه از شيعيان، از اين رو دست به چنين تاويلى زده اند که نتوانسته اند در مقابل انکار منکرين دليل قاطعى اقامه کنند، و شبهات آنان را در زمينه ممتنع جلوه دادن رجعت جواب گويند.
لذا در جواب اين عده از شيعيان مى بايست گفت که رجعت تنها با روايات که جنبه اخبار آحاد دارد ثابت نگرديده، بلکه باپشتوانه اجماع طائفه، به اثبات رسيده است. چنين امري، با اين صراحت، قابل تاويل نيست. (رسائل شريف، مجموعه اولي، ص125و126 / رجعت در انديشه شيعي.)
1 - “و لئن قتلتم فى سبيل الله او متم لمغفره من الله و رحمه خير مما يجمعون. ” (آل عمران/157.)
اگر در راه خدا کشته شويد و يا بميريد، رحمت و مغفرت خدا بهتر است از آنچه گرد مى آوريد.
امام باقر (عليه السلام) در پيرامون اين آيه از جابر پرسيد: اى جابر! آيا مى دانى که معناى “سبيل الله” چيست؟
جابر گفت: نه به خدا سوگند، جز اينکه از شما بشنوم. فرمود: “سبيل الله” راه على و اولاد على است. هر کس با ولايت وى کشته شود، در راه خدا کشته شده است و هر کس با ولايت او بميرد، در راه خدا مرده است. هيچ مومنى از اين امت نيست جز اينکه براى او قتل و مرگى هست، هر کدام از آنها کشته شود يک بار ديگر برمى گردد تا بميرد، و هر کدام از آنها بميرد، برمى گردد تا کشته شود. ” (تفسير عياشي، ج1، ص202.)
و امام رضا (عليه السلام) نيز در اين رابطه فرموده است: “هر مومنى در بستر بميرد در رجعت کشته مى شود، و هر مومنى کشته شود، در رجعت در بستر خود مى ميرد. ” (بحارالانوار، ج 53، ص66.)
2 - “ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون، وعدا عليه حقا فى التوراه و الانجيل و القرآن، و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعکم الذى بايعتم به، و ذلک هو الفوز العظيم. ” (توبه/111.)
خداوند از مومنان جانها و مالهايشان را خريدارى کرد و در برابر، بهشت را از آن آنها ساخت، آنها در راه خدا کارزار کنند و بکشند و کشته شوند. وعده حق خدا در تورات و انجيل و قرآن است. چه کسى از خداوند، به وعده خود وفادارتر است؟ بشارت باد بر شما با اين معامله اى که با خدا کرديد، و اين رستگارى بزرگ است.
زراره بن اعين گويد: دوست داشتم از امام باقر (عليه السلام) در مورد “رجعت” سوال کنم، ولى نمى خواستم به طور مستقيم بپرسم، از اين رو پرسش خود را چنين مطرح کردم: جانم به فدايت، به من خبر ده از کسى که کشته مى شود، آيا او مرده است؟ فرمود: نه، مرگ مرگ است و قتل قتل. گفتم: بالاخره کسى که کشته مى شود مى ميرد.
حضرت فرمود: اى زراره! گفتار خدا حق است که ميان مرگ و قتل فرق مى گذارد و مى فرمايد: “اگر بميرد و کشته شود” (آل عمران/144) و در جاى ديگرى مى فرمايد: “اگر بميرد و اگر کشته شويد، به سوى خداوند باز مى گرديد. ” (آل عمران/158) و مى فرمايد: “خداوند از مومنان جان و مالشان را در برابر بهشت خريدارى کرده است. ” (توبه/111) عرض کردم: خداى تبارک و تعالى مى فرمايد: “هر کس طعم مرگ را خواهد چشيد. ” (انبياء/ 35) آيا کسى که کشته مى شود طعم مرگ را نمى چشد؟ فرمود: “کسى که با شمشير کشته مى شود، همانند کسى نيست که در بستر بميرد. کسى که کشته مى شود به ناگزير بايد برگردد تا طعم مرگ را بچشد. ” (تفسير عياشي، ج2، ص112.)
1 - “ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون. ” (بقره/56.)
آن گاه شما را پس از مرگتان برانگيختيم تا شايد سپاسگزار باشيد.
اين آيه در مورد هفتاد نفر از برگزيدگان قوم حضرت موسى (عليه السلام) است که حضرت موسى آن را از ميان قوم خود برگزيد و با خود به طور سينا برد تا بر جريان مکالمه اش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند و در نتيجه بنى اسرائيل صدور الواح را از جانب خدا تکذيب نکنند. چون به “طور” رسيدند و مکالمه حضرت موسي(عليه السلام) را با خدا مشاهده کردند گفتند: “اى موسي، ما به تو ايمان نمى آوريم مگر اينکه خداوند را آشکارا به ما بنماياني. ” هر چه حضرت موسى آنها را از اين خواسته جاهلانه منع نمود، آنها بر خواهش خود اصرار ورزيدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آنها را نابود کرد. حضرت موسي(عليه السلام) عرضه داشت: بار پروردگارا! اگر اين هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوى قوم خود بروم؟ آنها مرا به قتل اينها متهم خواهند کرد. خداوند بر او منت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسى (عليه السلام) به سوى خانه و کاشانه خود بازگشتند.
در مورد سرگذشت اين هفتاد نفر هيچ اختلافى نيست، و صريح قرآن است که آنها بر اثر صاعقه جان سپردند، و به درخواست حضرت موسى (عليه السلام) از نو زنده شدند، که معناى “رجعت” چيزى جز زنده شدن پس از مرگ نيست (تفسير صافي، ج4، ص77.)
2 - “و اذ قتلتم نفسا فادارتم فيها و الله مخرج ما کنتم تکتمون. فقلنا اضربوه ببعضها کذلک يحيى الله الموتى و يريکم آياته لعلکم تعقلون. ” (بقره/72و73.)
“به ياد آوريد هنگامى را که فردى را به قتل رسانديد. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختيد، و خداوند آنچه را که مخفى مى کرديد آشکار مى سازد. پس گفتيم که قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد (تا زنده شود و قاتل خود را معرفى کند) خداوند اين گونه مردگان را زنده مى کند و آيات خود را به شما نشان مى دهد، شايد عقل خود را به کار بريد. ”
اين آيات پيرامون حادثه قتلى است که در بنى اسرائيل روى داد و به امر خدا گاوى ذبح گرديد و قسمتى از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرفى کرد. داستان از اين قرار است:
در ميان بنى اسرائيل پير مردى بود که ثروتى سرشار و نعمتى بى شمار و پسرى يگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل مى شد اما عموزادگانش که تهيدست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانيدند و جسدش را در محله قومى ديگر انداختند پيکار به محضر حضرت موسى (عليه السلام) کشيده شد تا در ميان آنها داورى کند.
حضرت موسى (عليه السلام) به وحى خدا فرمود تا ماده گاوى ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرفى کند.
هر گاو ماده اى را که ذبح مى کردند کفايت مى کرد، ولى با پرسشهاى بيجا کار خود را دشوار ساختند و در هر بار نشانه هايى گفته شد که آن نشانه فقط با يک گاو تطبيق نمود که از آن کودکى يتيم بود. ناگزير آن را به قيمت بسيار گزافى خريدند و سر بريدند و قسمتى از بدن گاو را به بدن مقتول زدند. او با قدرت الهى زنده شد و گفت: اى پيامبر خدا! مرا پسر عمويم به قتل رسانيده است، نه آنهايى که به قتل متهم شده اند، و حضرت موسى امر فرمود: پسر عمويش را قصاص کردند. ” (تفسير الميزان، ج1، ص204.)
از امام حسن عسکرى (عليه السلام) روايت شده که شخص مقتول 60 سال داشت، هنگامى که به اذن خدا زنده شد، خداى متعال 70 سال ديگر به او عمر داد و 130 سال عمر نمود. و تا پايان عمر از نشاط و تندرستى و سلامتى حواس برخوردار بود. (تفسير صافي، ج1، ص129.)
و نيز فرمود: “در پشت کوفه (نجف) 27 مرد از هدايت شدگان، و از بزرگان اصحاب زنده شده و به امام ملحق مى شوند. ” (اثباه الهداه، ج7، ص154)
وقتى که قائم (عج) قيام کرد خداوند همه اذيت کنندگان به مومنين را زنده مى کند تا به مجازات دنيوى برسند و به داد مومنان نيز برسد.
و به يکى از يارانش به نام مفضل (رحمه الله) فرمود: تو و چهل و چهار نفر مرد ديگر با قائم (عج) هستيد. (اثباه الهداه، ج7، ص164.)
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمودند: “ان لعلى (عليه السلام) فى الارض کره مع الحسين، ابنه صلوات الله عليهما. ”
“بدرستى که براى (اميرالمومنين) على عليه السلام و فرزندشان حسين صلوات الله عليهما بازگشتى به اين زمين خواهد بود. ” (بحارالانوار، ج53، ص16)
مامون خليفه عباسى از حضرت رضا عليهالسلام پرسيد:
“يا اباالحسن! ما تقول فى الرجعه؟” (يعني: در مورد رجعت چه مىفرماييد؟)
امام عليهالسلام فرمود: “انها الحق، قد کانت فى الامم السالفه و نطق بها القرآن و قد قال رسول الله صلى الله عليه و اله و سلم: يکون فى هذه الامه کل ما کان فى الامم السالفه، حذو النعل بالنعل.... ”
يعني: رجعت درست است و در ميان امتهاى پيشين بوده است و قرآن از آن سخن گفته است. و پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم فرمود: “در اين امت، درست همه آنچه در امتهاى پيشين رخ داده است بى کم و کاست همانگونه رخ خواهد داد. ” (عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص/201 بحارالانوار، ج53، ص59.)
امام صادق عليهالسلام فرمود: “ايام الله ثلاثه: يوم يقوم القائم و يوم الکره (اى الرجعه) و يوم القيامه. ” يعني: روزهاى خدا سه روز است:
روز قيام قائم، روز رجعت و روز رستاخيز. (منتخب البصائر، ص/18 بحارالانوار، ج53، ص63.)
“معترف بکم مومن بايابکم، مصدق برجعتکم منتظر لامرکم مرتقب لدولتکم. ”.
“به شما ايمان دارم، بازگشت شما را باور دارم، رجعت شما را تصديق مى کنم، امر شما را انتظار مى کشم، دولت شما را چشم به راهم. ” (بلد الامين، ص301)
در مصباح المجتهد شيخ طوسى در ضمن زيارتى که با سلسله سند روايت کرده است، اين جملات را بيان مى کند: “و يرجعنى من حضرتکم خير مرجع الى جنات ممرع و موسع و دعه و مهل الى حين الاجل و خير مصير و محل فى النعيم الازل و العيش المقتبل و دوام الاکل و شرب الرحيق و السلسل و عسل و نهل لا سام منه و لا ملل و رحمه الله و برکاته و تحياته حتى العود الى حضرتکم و الفوز فى کرتکم”. مضمون آن اين است که خداوند مرا در رجعت شما بهحضور شما برگرداند تا از فيض محضر شما بهره مند گردم.
و هم در اقبال، سيد بن طاوس و هم در مصباح، شيخ طوسى روايت نموده اند که توقيعى براى قاسم بن علاء همدانى وکيل حضرت امام حسن عسکرى (عليه السلام) باين مضمون صادر گشت:
حسين (عليه السلام) در روز پنجشنبه روز سوم شعبان متولد گرديد، آن روز را روزه بدار و اين دعا را بخوان سپس دعا را نقل کرده تا اينجا: “و سيد الاسره الممدود بالنصره يوم الکره المعوض من قتله ان الائمه من نسله و الشفاء فى تربته و الفوز معه فى اوبته و الاوصياء من عترته بعد قائمهم و غيبته حتى يدرکوا الاوتار و يثاروا الثار و يرضوا الجبار و يکونوا خير انصار”.
اين دعا مىگويد: او امام حسين (عليه السلام) سرور آل محمد(ص) است که در روز رجعت، نصرت خداوند به او مىرسد. آقايى که خداوند نه امام را از نسل او در عوض شهادتش به وى موهبت کرد و تربتش را موجب شفا دانسته و سعادت را در زمان رجعت، با وى و جانشينان او بعد از قائم آنها و غيبت او که همه از عترت وى مى باشند، قرار داده تااينکه از قاتلان آنها انتقام بگيرند و از دشمنانشان خونخواهى کنند و خداوند جبار را خشنود نمايند و بهترين ياور آنها باشند....
و هم در مصباح الزائر سيد بن طاوس زيارتى براى امام زمان (عج) در سرداب سامره که حضرت در آنجا غائب شده است روايت کرده که از جمله اين فقرات است: “و وفقنى يا رب للقيام بطاعته و المثوى فى خدمته و المکث فى دولته و اجتناب معصيته فان توفيتنى اللهم قبل ذلک فاجعلنى يا رب فيمن يکر فى رجعته و يملک فى دولته و يتمکن فى ايامه و يستظل تحت اعلامه و يحشر فى زمرته و تقر عينه برويته. يعني: پروردگارا: مرا براى فرمانبردارى امام زمان (عج) و خدمتگزارى حضرتش و زندگى در دولت آن سرور و دورى از نافرمانيش، موفق بدار. خداوندا اگر من پيش از آن زمان، مردم، مرا در آن جماعتى قرار بده که در رجعت وى بر مى گردند و در دولت و روزگار او بهملک و تمکن مىرسند: و در سايه پرچمهاى او به سر مى برند، و در زمره او برانگيخته مىگردند، و چشمش به جمال وى روشن مىشود.
مفضل بن عمر مى گويد: در خدمت امام صادق (عليه السلام) صحبت از حضرت مهدى (عج) شد و از افرادى که عاشقانه انتظار ظهورش را مى کشند و پيش از نيل به چنين سعادتى از دنيا مى روند، گفتگو شد، حضرت فرمودند: “هنگامى که حضرت مهدى (عج) قيام کند، مامورين الهى در قبر با اشخاص مومن تماس مى گيرند و به آنها مى گويند: اى بنده خدا! مولايت ظهور کرده است، اگر مى خواهى که به او بپيوندى آزاد هستي، و اگر بخواهى در نعمتهاى الهى متنعم بمانى باز هم آزاد هستي. ”
ولى در مقابل، رجعت براى کافران به حکم عقل اجبارى خواهد بود زيرا آنها براى تنبيه و محاکمه رجعت مى يابند و هرگز کافران به ميل و اراده خود، تن به رجعت نمى دهند. کافران به اختيار خود به جهنم هم نمى روند بلکه آنها را کشان کشان به جهنم مى برند.
در روايتى از امام صادق (عليه السلام) آمده است که هفتاد پيغمبر همراه امام حسين (عليه السلام) بيرونآيند، چنانچه با حضرت موسى (عليه السلام) بودند و همه ايشان به مردم بگويند که اين حسين ابن على است که خروج کرده است تا مردم به ايشان شک نياوردند و بدانند که دجال و شيطان نيست. حضرت صاحب الامر (عج) تا زمانى در ميان مردم باشد تا معرفت امام حسين (عليه السلام) در دلهاى مومنان قرار گيرد و انگاه است که حضرت صاحب (عج) از دنيا رحلت مى کنند و امام حسين (عليه السلام) ايشان را غسل دهد و کفن کند و حنوط و نماز کند و در لحد گذارد، زيرا که فقط امام مى تواند امام ديگر را غسل کند و نماز گذارد. (کافي، ج8، ص /206مختصر البصائر، ص/162 الايقاظ من الهجعه، ص/309 بحارالانوار، ج53، ص103.)
درباره مدت زمان حکومت امام حسين (عليه السلام)، روايتى از امام باقر (عليه السلام) وارد شده است که فرمودند: امام حسين (عليه السلام) بعد از صاحب الامر (عج) سيصد و نه سال پادشاهى خواهد کرد پس چون مدت آن حضرت تمام شود، حضرت امير المومنين (عليه السلام) ظاهر شود و نوبت پادشاهى آن حضرت باشد. (تفسير عياشي، ج2، ص/326 غيبت نعمائي، ص/331 غيبت طوسي، ص/286 اختصاص شيخ مفيد، ص/257بحارالانوار، ج53، ص 103-100.)
امام محمد باقر (عليه السلام) مىفرمايند: امام حسين (عليه السلام) شب عاشورا به اصحابش فرمود: ”... فابشروا بالجنه، فوالله انما نمکث ماشاء الله تعالى بعد ما يجرى علينا، ثم يخرجنا الله و اياکم حين يظهر قائمنا فينتقم من الظالمين، و انا و انتم نشاهدهم فى السلاسل و الاغلال و انواع العذاب و النکال...؛ بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم که بعد از آنچه بر ما جارى شود، مکث خواهيم کرد آن قدر که خداى تعالى خواسته باشد، پس بيرون مىآورد ما و شما را در آن هنگامى که قائم ما ظاهر شود، پس انتقام خواهد کشيد از ظالمان، و ما و شما مشاهده خواهيم کرد ايشان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نکال... ” (گزيده کفايه المهتدي، ص105و106.)
و امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا، از “رجعت” خود سخن گفته، مىفرمايد: “من اولين کسى خواهم بود که زمين شکافته مىشود و رجعت مىکنم”. (بحارالانوار، ج53، ص/62 الايقاظ من الهجعه، ص/352 فوز اکبر، ص36.)
در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مىشود که به هنگام ظهور قائم آل محمد (صلى الله عليه و آله وسلم) زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان(عج) به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بيماران خواهند پرداخت.
طبرى در دلائل الامامه، از مفضل بن عمر نقل کرده که امام صادق فرمود: همراه قائم (آل محمد صلى الله عليه و آله وسلم) سيزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه کارى مىخواهد؟
فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بيماران را به عهده خواهند گرفت. عرض کردم: نام آنها را بفرماييد. فرمود: قنواء، دختر رشيد هجري، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه، مادر عمار ياسر، زبيده ام خالد احمسيه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنيه. (دلائل الامامه، ص260)
صيانه ماشطه در زمان حضرت موسى مىزيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداى بعثت به شهادت رسيد. حبابه در زمان على (عليه السلام) و قنواء در زمان امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) و بقيه در زمانهاى ديگر زندگى مىکردهاند. اين گروه سيزده نفرى رجعت خواهند کرد و خداوند براى قدردانى از آنها، به برکت امام زمان (عج) آنها را زنده خواهد کرد.
در اين روايت امام صادق عليه السلام از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مىکند. در کتاب خصايص فاطمى به نام نسيبه، دختر کعب مازينه، و در کتاب منتخب البصائر به نام وتيره و احبشيه اشاره شده است. (چشم اندازى از حکومت مهدي(عج) به نقل از بيان الائمه، ج3، ص338) جز اين سه نفر، نام ديگرى به ميان نيامده است.
بر طبق روايات نخستين فردى که رجعت مى کنند امام حسين (عليه السلام) است که هنگامى که محبت ايشان در دلهاى مومنان مستقر مى شود، حضرت صاحب الامر (عج) از دنيا مى روند و امام حسين (عليه السلام) ايشان را غسل و کفن و حنوط مى کند و بر ايشان نماز مى خوانند و لحد بر وى مى گذارند. بعد از 309 سال حکومت امام حسين (عليه السلام)، اميرالمومنين على (عليه السلام) رجعت مى کنند و ايشان بر زمين حکومت خواهند کرد.
زنان نيز در رجعت حضور خواهند داشت و در روايات 13 تن از زنان نام برده شده اند که رجعت مى کنند.
بر طبق روايات، رجعت براى مومنان اختيارى است ولى در مقابل، رجعت براى کافران به حکم عقل اجبارى خواهد بود زيرا آنها براى تنبيه و محاکمه رجعت مى يابند و هرگز کافران به ميل و اراده خود، تن به رجعت نمى دهند.
منبع: روزنامه رسالت
رجعت چيست؟
مفهوم رجعت در ميان شيعيان اين است که امامان معصوم که بازمانده خاندان وحى و نبوت (عليهمالسلام) مى باشند و انبوهى ديگر از کسانى که از اين دنيا رفته اند، بار ديگر پس از حضرت مهدى (عج) به خواست خدا و اراده حکيمانه او، بدين جهان بازمىگردند.
برخى از شيعيان رجعت را به تاويل برده و گفته اند که مقصود از رجعت، بازگشت دولت حق، و حاکم شدن دين خدا بر خلق است، نه رجعت اشخاص پس از مرگ. اين گروه از شيعيان، از اين رو دست به چنين تاويلى زده اند که نتوانسته اند در مقابل انکار منکرين دليل قاطعى اقامه کنند، و شبهات آنان را در زمينه ممتنع جلوه دادن رجعت جواب گويند.
لذا در جواب اين عده از شيعيان مى بايست گفت که رجعت تنها با روايات که جنبه اخبار آحاد دارد ثابت نگرديده، بلکه باپشتوانه اجماع طائفه، به اثبات رسيده است. چنين امري، با اين صراحت، قابل تاويل نيست. (رسائل شريف، مجموعه اولي، ص125و126 / رجعت در انديشه شيعي.)
مسئله رجعت در آيات قرآن
الف- اثبات امکان رجعت در آينده
1 - “و لئن قتلتم فى سبيل الله او متم لمغفره من الله و رحمه خير مما يجمعون. ” (آل عمران/157.)
اگر در راه خدا کشته شويد و يا بميريد، رحمت و مغفرت خدا بهتر است از آنچه گرد مى آوريد.
امام باقر (عليه السلام) در پيرامون اين آيه از جابر پرسيد: اى جابر! آيا مى دانى که معناى “سبيل الله” چيست؟
جابر گفت: نه به خدا سوگند، جز اينکه از شما بشنوم. فرمود: “سبيل الله” راه على و اولاد على است. هر کس با ولايت وى کشته شود، در راه خدا کشته شده است و هر کس با ولايت او بميرد، در راه خدا مرده است. هيچ مومنى از اين امت نيست جز اينکه براى او قتل و مرگى هست، هر کدام از آنها کشته شود يک بار ديگر برمى گردد تا بميرد، و هر کدام از آنها بميرد، برمى گردد تا کشته شود. ” (تفسير عياشي، ج1، ص202.)
و امام رضا (عليه السلام) نيز در اين رابطه فرموده است: “هر مومنى در بستر بميرد در رجعت کشته مى شود، و هر مومنى کشته شود، در رجعت در بستر خود مى ميرد. ” (بحارالانوار، ج 53، ص66.)
2 - “ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون، وعدا عليه حقا فى التوراه و الانجيل و القرآن، و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعکم الذى بايعتم به، و ذلک هو الفوز العظيم. ” (توبه/111.)
خداوند از مومنان جانها و مالهايشان را خريدارى کرد و در برابر، بهشت را از آن آنها ساخت، آنها در راه خدا کارزار کنند و بکشند و کشته شوند. وعده حق خدا در تورات و انجيل و قرآن است. چه کسى از خداوند، به وعده خود وفادارتر است؟ بشارت باد بر شما با اين معامله اى که با خدا کرديد، و اين رستگارى بزرگ است.
زراره بن اعين گويد: دوست داشتم از امام باقر (عليه السلام) در مورد “رجعت” سوال کنم، ولى نمى خواستم به طور مستقيم بپرسم، از اين رو پرسش خود را چنين مطرح کردم: جانم به فدايت، به من خبر ده از کسى که کشته مى شود، آيا او مرده است؟ فرمود: نه، مرگ مرگ است و قتل قتل. گفتم: بالاخره کسى که کشته مى شود مى ميرد.
حضرت فرمود: اى زراره! گفتار خدا حق است که ميان مرگ و قتل فرق مى گذارد و مى فرمايد: “اگر بميرد و کشته شود” (آل عمران/144) و در جاى ديگرى مى فرمايد: “اگر بميرد و اگر کشته شويد، به سوى خداوند باز مى گرديد. ” (آل عمران/158) و مى فرمايد: “خداوند از مومنان جان و مالشان را در برابر بهشت خريدارى کرده است. ” (توبه/111) عرض کردم: خداى تبارک و تعالى مى فرمايد: “هر کس طعم مرگ را خواهد چشيد. ” (انبياء/ 35) آيا کسى که کشته مى شود طعم مرگ را نمى چشد؟ فرمود: “کسى که با شمشير کشته مى شود، همانند کسى نيست که در بستر بميرد. کسى که کشته مى شود به ناگزير بايد برگردد تا طعم مرگ را بچشد. ” (تفسير عياشي، ج2، ص112.)
ب- اثبات وجود رجعت در امتهاى پيشين
1 - “ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون. ” (بقره/56.)
آن گاه شما را پس از مرگتان برانگيختيم تا شايد سپاسگزار باشيد.
اين آيه در مورد هفتاد نفر از برگزيدگان قوم حضرت موسى (عليه السلام) است که حضرت موسى آن را از ميان قوم خود برگزيد و با خود به طور سينا برد تا بر جريان مکالمه اش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند و در نتيجه بنى اسرائيل صدور الواح را از جانب خدا تکذيب نکنند. چون به “طور” رسيدند و مکالمه حضرت موسي(عليه السلام) را با خدا مشاهده کردند گفتند: “اى موسي، ما به تو ايمان نمى آوريم مگر اينکه خداوند را آشکارا به ما بنماياني. ” هر چه حضرت موسى آنها را از اين خواسته جاهلانه منع نمود، آنها بر خواهش خود اصرار ورزيدند تا سرانجام صاعقه آمد و همه آنها را نابود کرد. حضرت موسي(عليه السلام) عرضه داشت: بار پروردگارا! اگر اين هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوى قوم خود بروم؟ آنها مرا به قتل اينها متهم خواهند کرد. خداوند بر او منت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسى (عليه السلام) به سوى خانه و کاشانه خود بازگشتند.
در مورد سرگذشت اين هفتاد نفر هيچ اختلافى نيست، و صريح قرآن است که آنها بر اثر صاعقه جان سپردند، و به درخواست حضرت موسى (عليه السلام) از نو زنده شدند، که معناى “رجعت” چيزى جز زنده شدن پس از مرگ نيست (تفسير صافي، ج4، ص77.)
2 - “و اذ قتلتم نفسا فادارتم فيها و الله مخرج ما کنتم تکتمون. فقلنا اضربوه ببعضها کذلک يحيى الله الموتى و يريکم آياته لعلکم تعقلون. ” (بقره/72و73.)
“به ياد آوريد هنگامى را که فردى را به قتل رسانديد. سپس درباره قاتل او به نزاع پرداختيد، و خداوند آنچه را که مخفى مى کرديد آشکار مى سازد. پس گفتيم که قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد (تا زنده شود و قاتل خود را معرفى کند) خداوند اين گونه مردگان را زنده مى کند و آيات خود را به شما نشان مى دهد، شايد عقل خود را به کار بريد. ”
اين آيات پيرامون حادثه قتلى است که در بنى اسرائيل روى داد و به امر خدا گاوى ذبح گرديد و قسمتى از بدن گاو به مقتول زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرفى کرد. داستان از اين قرار است:
در ميان بنى اسرائيل پير مردى بود که ثروتى سرشار و نعمتى بى شمار و پسرى يگانه داشت که پس از مرگ پدر همه آن ثروت به او منتقل مى شد اما عموزادگانش که تهيدست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانيدند و جسدش را در محله قومى ديگر انداختند پيکار به محضر حضرت موسى (عليه السلام) کشيده شد تا در ميان آنها داورى کند.
حضرت موسى (عليه السلام) به وحى خدا فرمود تا ماده گاوى ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرفى کند.
هر گاو ماده اى را که ذبح مى کردند کفايت مى کرد، ولى با پرسشهاى بيجا کار خود را دشوار ساختند و در هر بار نشانه هايى گفته شد که آن نشانه فقط با يک گاو تطبيق نمود که از آن کودکى يتيم بود. ناگزير آن را به قيمت بسيار گزافى خريدند و سر بريدند و قسمتى از بدن گاو را به بدن مقتول زدند. او با قدرت الهى زنده شد و گفت: اى پيامبر خدا! مرا پسر عمويم به قتل رسانيده است، نه آنهايى که به قتل متهم شده اند، و حضرت موسى امر فرمود: پسر عمويش را قصاص کردند. ” (تفسير الميزان، ج1، ص204.)
از امام حسن عسکرى (عليه السلام) روايت شده که شخص مقتول 60 سال داشت، هنگامى که به اذن خدا زنده شد، خداى متعال 70 سال ديگر به او عمر داد و 130 سال عمر نمود. و تا پايان عمر از نشاط و تندرستى و سلامتى حواس برخوردار بود. (تفسير صافي، ج1، ص129.)
مسئله رجعت در روايات
و نيز فرمود: “در پشت کوفه (نجف) 27 مرد از هدايت شدگان، و از بزرگان اصحاب زنده شده و به امام ملحق مى شوند. ” (اثباه الهداه، ج7، ص154)
وقتى که قائم (عج) قيام کرد خداوند همه اذيت کنندگان به مومنين را زنده مى کند تا به مجازات دنيوى برسند و به داد مومنان نيز برسد.
و به يکى از يارانش به نام مفضل (رحمه الله) فرمود: تو و چهل و چهار نفر مرد ديگر با قائم (عج) هستيد. (اثباه الهداه، ج7، ص164.)
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمودند: “ان لعلى (عليه السلام) فى الارض کره مع الحسين، ابنه صلوات الله عليهما. ”
“بدرستى که براى (اميرالمومنين) على عليه السلام و فرزندشان حسين صلوات الله عليهما بازگشتى به اين زمين خواهد بود. ” (بحارالانوار، ج53، ص16)
مامون خليفه عباسى از حضرت رضا عليهالسلام پرسيد:
“يا اباالحسن! ما تقول فى الرجعه؟” (يعني: در مورد رجعت چه مىفرماييد؟)
امام عليهالسلام فرمود: “انها الحق، قد کانت فى الامم السالفه و نطق بها القرآن و قد قال رسول الله صلى الله عليه و اله و سلم: يکون فى هذه الامه کل ما کان فى الامم السالفه، حذو النعل بالنعل.... ”
يعني: رجعت درست است و در ميان امتهاى پيشين بوده است و قرآن از آن سخن گفته است. و پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم فرمود: “در اين امت، درست همه آنچه در امتهاى پيشين رخ داده است بى کم و کاست همانگونه رخ خواهد داد. ” (عيون اخبارالرضا (عليه السلام)، ج2، ص/201 بحارالانوار، ج53، ص59.)
امام صادق عليهالسلام فرمود: “ايام الله ثلاثه: يوم يقوم القائم و يوم الکره (اى الرجعه) و يوم القيامه. ” يعني: روزهاى خدا سه روز است:
روز قيام قائم، روز رجعت و روز رستاخيز. (منتخب البصائر، ص/18 بحارالانوار، ج53، ص63.)
رجعت در ادعيه و زيارات
“معترف بکم مومن بايابکم، مصدق برجعتکم منتظر لامرکم مرتقب لدولتکم. ”.
“به شما ايمان دارم، بازگشت شما را باور دارم، رجعت شما را تصديق مى کنم، امر شما را انتظار مى کشم، دولت شما را چشم به راهم. ” (بلد الامين، ص301)
در مصباح المجتهد شيخ طوسى در ضمن زيارتى که با سلسله سند روايت کرده است، اين جملات را بيان مى کند: “و يرجعنى من حضرتکم خير مرجع الى جنات ممرع و موسع و دعه و مهل الى حين الاجل و خير مصير و محل فى النعيم الازل و العيش المقتبل و دوام الاکل و شرب الرحيق و السلسل و عسل و نهل لا سام منه و لا ملل و رحمه الله و برکاته و تحياته حتى العود الى حضرتکم و الفوز فى کرتکم”. مضمون آن اين است که خداوند مرا در رجعت شما بهحضور شما برگرداند تا از فيض محضر شما بهره مند گردم.
و هم در اقبال، سيد بن طاوس و هم در مصباح، شيخ طوسى روايت نموده اند که توقيعى براى قاسم بن علاء همدانى وکيل حضرت امام حسن عسکرى (عليه السلام) باين مضمون صادر گشت:
حسين (عليه السلام) در روز پنجشنبه روز سوم شعبان متولد گرديد، آن روز را روزه بدار و اين دعا را بخوان سپس دعا را نقل کرده تا اينجا: “و سيد الاسره الممدود بالنصره يوم الکره المعوض من قتله ان الائمه من نسله و الشفاء فى تربته و الفوز معه فى اوبته و الاوصياء من عترته بعد قائمهم و غيبته حتى يدرکوا الاوتار و يثاروا الثار و يرضوا الجبار و يکونوا خير انصار”.
اين دعا مىگويد: او امام حسين (عليه السلام) سرور آل محمد(ص) است که در روز رجعت، نصرت خداوند به او مىرسد. آقايى که خداوند نه امام را از نسل او در عوض شهادتش به وى موهبت کرد و تربتش را موجب شفا دانسته و سعادت را در زمان رجعت، با وى و جانشينان او بعد از قائم آنها و غيبت او که همه از عترت وى مى باشند، قرار داده تااينکه از قاتلان آنها انتقام بگيرند و از دشمنانشان خونخواهى کنند و خداوند جبار را خشنود نمايند و بهترين ياور آنها باشند....
و هم در مصباح الزائر سيد بن طاوس زيارتى براى امام زمان (عج) در سرداب سامره که حضرت در آنجا غائب شده است روايت کرده که از جمله اين فقرات است: “و وفقنى يا رب للقيام بطاعته و المثوى فى خدمته و المکث فى دولته و اجتناب معصيته فان توفيتنى اللهم قبل ذلک فاجعلنى يا رب فيمن يکر فى رجعته و يملک فى دولته و يتمکن فى ايامه و يستظل تحت اعلامه و يحشر فى زمرته و تقر عينه برويته. يعني: پروردگارا: مرا براى فرمانبردارى امام زمان (عج) و خدمتگزارى حضرتش و زندگى در دولت آن سرور و دورى از نافرمانيش، موفق بدار. خداوندا اگر من پيش از آن زمان، مردم، مرا در آن جماعتى قرار بده که در رجعت وى بر مى گردند و در دولت و روزگار او بهملک و تمکن مىرسند: و در سايه پرچمهاى او به سر مى برند، و در زمره او برانگيخته مىگردند، و چشمش به جمال وى روشن مىشود.
رجعت، اختيارى يا اجبارى است؟
مفضل بن عمر مى گويد: در خدمت امام صادق (عليه السلام) صحبت از حضرت مهدى (عج) شد و از افرادى که عاشقانه انتظار ظهورش را مى کشند و پيش از نيل به چنين سعادتى از دنيا مى روند، گفتگو شد، حضرت فرمودند: “هنگامى که حضرت مهدى (عج) قيام کند، مامورين الهى در قبر با اشخاص مومن تماس مى گيرند و به آنها مى گويند: اى بنده خدا! مولايت ظهور کرده است، اگر مى خواهى که به او بپيوندى آزاد هستي، و اگر بخواهى در نعمتهاى الهى متنعم بمانى باز هم آزاد هستي. ”
ولى در مقابل، رجعت براى کافران به حکم عقل اجبارى خواهد بود زيرا آنها براى تنبيه و محاکمه رجعت مى يابند و هرگز کافران به ميل و اراده خود، تن به رجعت نمى دهند. کافران به اختيار خود به جهنم هم نمى روند بلکه آنها را کشان کشان به جهنم مى برند.
حسين (عليه السلام)، نخستين رجعت کننده:
در روايتى از امام صادق (عليه السلام) آمده است که هفتاد پيغمبر همراه امام حسين (عليه السلام) بيرونآيند، چنانچه با حضرت موسى (عليه السلام) بودند و همه ايشان به مردم بگويند که اين حسين ابن على است که خروج کرده است تا مردم به ايشان شک نياوردند و بدانند که دجال و شيطان نيست. حضرت صاحب الامر (عج) تا زمانى در ميان مردم باشد تا معرفت امام حسين (عليه السلام) در دلهاى مومنان قرار گيرد و انگاه است که حضرت صاحب (عج) از دنيا رحلت مى کنند و امام حسين (عليه السلام) ايشان را غسل دهد و کفن کند و حنوط و نماز کند و در لحد گذارد، زيرا که فقط امام مى تواند امام ديگر را غسل کند و نماز گذارد. (کافي، ج8، ص /206مختصر البصائر، ص/162 الايقاظ من الهجعه، ص/309 بحارالانوار، ج53، ص103.)
درباره مدت زمان حکومت امام حسين (عليه السلام)، روايتى از امام باقر (عليه السلام) وارد شده است که فرمودند: امام حسين (عليه السلام) بعد از صاحب الامر (عج) سيصد و نه سال پادشاهى خواهد کرد پس چون مدت آن حضرت تمام شود، حضرت امير المومنين (عليه السلام) ظاهر شود و نوبت پادشاهى آن حضرت باشد. (تفسير عياشي، ج2، ص/326 غيبت نعمائي، ص/331 غيبت طوسي، ص/286 اختصاص شيخ مفيد، ص/257بحارالانوار، ج53، ص 103-100.)
امام محمد باقر (عليه السلام) مىفرمايند: امام حسين (عليه السلام) شب عاشورا به اصحابش فرمود: ”... فابشروا بالجنه، فوالله انما نمکث ماشاء الله تعالى بعد ما يجرى علينا، ثم يخرجنا الله و اياکم حين يظهر قائمنا فينتقم من الظالمين، و انا و انتم نشاهدهم فى السلاسل و الاغلال و انواع العذاب و النکال...؛ بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم که بعد از آنچه بر ما جارى شود، مکث خواهيم کرد آن قدر که خداى تعالى خواسته باشد، پس بيرون مىآورد ما و شما را در آن هنگامى که قائم ما ظاهر شود، پس انتقام خواهد کشيد از ظالمان، و ما و شما مشاهده خواهيم کرد ايشان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نکال... ” (گزيده کفايه المهتدي، ص105و106.)
و امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا، از “رجعت” خود سخن گفته، مىفرمايد: “من اولين کسى خواهم بود که زمين شکافته مىشود و رجعت مىکنم”. (بحارالانوار، ج53، ص/62 الايقاظ من الهجعه، ص/352 فوز اکبر، ص36.)
رجعت زنان
در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مىشود که به هنگام ظهور قائم آل محمد (صلى الله عليه و آله وسلم) زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان(عج) به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بيماران خواهند پرداخت.
طبرى در دلائل الامامه، از مفضل بن عمر نقل کرده که امام صادق فرمود: همراه قائم (آل محمد صلى الله عليه و آله وسلم) سيزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه کارى مىخواهد؟
فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بيماران را به عهده خواهند گرفت. عرض کردم: نام آنها را بفرماييد. فرمود: قنواء، دختر رشيد هجري، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه، مادر عمار ياسر، زبيده ام خالد احمسيه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنيه. (دلائل الامامه، ص260)
صيانه ماشطه در زمان حضرت موسى مىزيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداى بعثت به شهادت رسيد. حبابه در زمان على (عليه السلام) و قنواء در زمان امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) و بقيه در زمانهاى ديگر زندگى مىکردهاند. اين گروه سيزده نفرى رجعت خواهند کرد و خداوند براى قدردانى از آنها، به برکت امام زمان (عج) آنها را زنده خواهد کرد.
در اين روايت امام صادق عليه السلام از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مىکند. در کتاب خصايص فاطمى به نام نسيبه، دختر کعب مازينه، و در کتاب منتخب البصائر به نام وتيره و احبشيه اشاره شده است. (چشم اندازى از حکومت مهدي(عج) به نقل از بيان الائمه، ج3، ص338) جز اين سه نفر، نام ديگرى به ميان نيامده است.
نتيجه گيري
بر طبق روايات نخستين فردى که رجعت مى کنند امام حسين (عليه السلام) است که هنگامى که محبت ايشان در دلهاى مومنان مستقر مى شود، حضرت صاحب الامر (عج) از دنيا مى روند و امام حسين (عليه السلام) ايشان را غسل و کفن و حنوط مى کند و بر ايشان نماز مى خوانند و لحد بر وى مى گذارند. بعد از 309 سال حکومت امام حسين (عليه السلام)، اميرالمومنين على (عليه السلام) رجعت مى کنند و ايشان بر زمين حکومت خواهند کرد.
زنان نيز در رجعت حضور خواهند داشت و در روايات 13 تن از زنان نام برده شده اند که رجعت مى کنند.
بر طبق روايات، رجعت براى مومنان اختيارى است ولى در مقابل، رجعت براى کافران به حکم عقل اجبارى خواهد بود زيرا آنها براى تنبيه و محاکمه رجعت مى يابند و هرگز کافران به ميل و اراده خود، تن به رجعت نمى دهند.
منبع: روزنامه رسالت