غنا و موسيقى و نقد و بررسى دلايل حرمت آنها (قسمت دوم)
3.4.2. ارزيابى روايات ناهى از استماع و شركت در مجالس «غنا»
4.4.2. ارزيابى احاديث دالّ بر مرجوحيّت غنا
5.4.2. ارزيابى روايات دالّ بر حرمت پرداخت مزد به غناگر
6.4.2. ارزيابى روايت دال بر حرمت اخذ قرآن مزمارا
7.4.2. بر فرض پذيرش سند و دلالت احاديث فوق، همگى مطلب بوده و قابل تخصيص و تقييد است؛ چه آن كه، احاديث بسيارى نيز مبنى بر جواز غنا وارد گشته كه قيود و خصوصيات غناى مقصود از روايات فوق را روشن مىسازد. با آشنائى با اين روايات و ضميمه نمودن قرائن خارجى كه قبلاً بدان اشاره رفت، مىتوان به قطع گفت: مقصود از روايات دال بر حرمت، غناى لهوى و فسادانگيز بوده است نه هر غناى شادىآفرين.
5.2. اجماع
1.5.2. شيخ طوسى مىفرمايد:
«غنا حرام است؛ فاعلش فاسق مىشود و شهادتش ردّ مىگردد فرق نمىكند صداى آوازخوان باشد يا با نى و آلاتى مانند عيدان... دليل ما اجماع شيعه و اخبار آنان است.»(48)
2.5.2. شيخ انصارى در «مكاسب» چنين مىفرمايد:
«لا خلاف في حرمته في الجملة.»(49)
3.5.2. مرحوم صاحب جواهر نيز مىفرمايد:
«من مخالفتى در اين مسأله نيافتم، بلكه هر دو نوع اجماع (منقول و محصل)(51) [در اين مسأله] بر حرمت غنا وجود دارد... و حتى مىتوان ادعا نمود كه از ضروريات مذهب است.»
4.5.2. مرحوم نراقى در «مستند» و صاحب رياض نيز چنين ادعايى كردهاند.(52)
6.2. ارزيابى اجماع
2.6.2. از آنجا كه اجماع دليلى لبّى است و نيز به سبب آن كه در مورد موضوع غناى حرام، ابهام وجود دارد، اين اجماع (بر فرض پذيرش صحت آن) تنها توانايى اثبات قدر متيقن از غناى حرام را (غناى لهوى، فسادانگيز و شهوانى) خواهد داشت.
3.6.2. افزون بر اشكالات فوق، اين اجماع با اشكال عمده ديگرى نيز مواجه است و آن اين كه بسيارى از فقها همچون شيخ طوسى، محقق سبزوارى و محقق كاشانى بر حليّت اصل غنا فتوا دادهاند و ديگر جايى براى ادّعاى اجماع نمىماند؛ اينان تنها غنا را بنا بر مقارنات حرام مشمول حرمت دانستهاند.
7.2. نقد و بررسى روايات حرمت مطلق لهو
گرچه ظاهر برخى از روايات و كلمات برخى از فقها بر حرمت مطلق لهو دلالت دارد ولى اين ظهور از جهاتى مورد پذيرش عدهاى از فقيهان قدسسره قرار نگرفته است:
1. لهو در لغت به معناى مطلق سرگرمى است (و يا سرگرمى خاصى كه انسان را از مقصود و يا مهمش بازدارد.)(54) و عدم حرمت مطلق سرگرمى تقريبا از ضروريات اسلام(55) و لااقل مخالف نظر مشهور فقيهان و سيره مسلمانان است.(56)
2. مرحوم شيخ انصارى پس از بيان ده روايت كه ظهور در حرمت لهو دارد، اشكال در بحث لهو را به معناى لهو دانسته و حرمت لهو را مختص به لهوى مىداند كه از «بطر» يعنى شدت شادى باشد.(57)
3. برخى از فقيهان معاصر نيز ظهور اين روايات را نپذيرفته و به جواب از اين روايات پرداختهاند.(58)
4. برخى از اساتيد با اقامه چند دليل، ظهور اين روايات را حمل بر كراهت يا حمل بر برخى از افراد لهو، كردهاند.(59)
نگرشى بر روايات لهو
ـ و باسناده عن الاعمش عن جعفر بن محمد صلىاللهعليهوآله فى حديث شرايع الدين قال: «والكبائر محرمه... والملاهى التى تصدّ عن ذكراللّه عزّوجل مكروهة كالغنا و ضرب الاوتاد... .»(60)
ترجمه: و به اسناد او (صدوق) از اعمش از امام صادق عليهالسلام در حديث شرايع الاسلام (امام صادق عليهالسلام ) فرمودند:
گناهان كبيره حرام است (و آنها عبارتند از... امام عليهالسلام پس از شمردن بيش از سى عدد از گناهان كبيره مىفرمايند) لهوهايى كه از ياد خداى عزيز و جليل جلوگيرى مىكنند مكروه (حرام) هستند مانند غنا و زدن تارها... در اين روايت ملاهى نيز از گناهان كبيره به شمار آمده است. نظر به اين كه دو كلمه «ملاهى» و «مكروهه» قابل بحث و تامل است، به بررسى آن مىپردازيم.
الف. ملاهى
عدهاى بر اين باورند كه ملاهى جمع مَلْهى (به فتح ميم و الف مقصوره) مصدر ميمى(61) به معناى مشغول شدن و يا جمع مَلْهىّ (به فتح ميم و كسر هاء و تشديد ياء) بر وزن اسم مفعول(62) ثلاثى مجرد از فعل لَهى يلهى مانند مرضّى و يا جمع مُلْهى (به ضمم ميم و كسر ها). اسم فاعل از باب افعال به معناى سرگرمكننده است.(63)
نظر به اين كه غنا و موسيقى مىتواند آلتى براى سرگرمى انسان و جلوگيرى او از ياد خداوند و نيل به مقام قرب ربوبى گردد، مانعى ندارد كه ملاهى به معناى آلات لهو و سرگرمى در غنا و هرچه وسيله براى سرگرمى انسان است به كار رود هرچند معناى لغوى و عرفى ملاهى، آلات و وسايل سرگرمى و طرب و موسيقى است.
ب. مكروهه
گرچه عدهاى بر اين باورند كه لفظ مكروهه در اين روايت حمل بر تحريم يا تقيه مىگردد(64) ولى به نظر مىرسد كه لفظ كراهت در روايات به معناى لغوى آن يعنى «حرام» به كار مىرود نه معناى اصطلاحى آن كه يكى از احكام پنجگانه تكليفى است بنابراين، روايت مزبور، دلالت بر حرمت مطلق ملاهى دارد كه انسان را از ياد خدا باز مىدارد.
اشكالات
بر استدلال به اين روايت، ايرادهاى سندى و دلالى وارد شده است كه برخى از آن عبارتند از:
1. سند روايت ضعيف است؛ پس، اعتمادى بر آن نيست؛(65) زيرا، در سند روايت بكربن عبداللّه بن حبيب آمده كه قابل توثيق نيست و احمدبن يحيى بن زكريا نيز در رجال سند، مجهول است.(66)
2. اين روايت دلالتى بر حرمت مطلق لهو ندارد؛ زيرا، هر لهوى كه متصف به جلوگيرى از ياد خدا باشد، حرام است مانند غنا، و زدن تارها و مانند اينها.
روايت دوم: محمد بن يعقوب عن على بن ابراهيم عن ابن محبوب عن عنبه عن ابى عبداللّه قال: «استماع اللهو والغناء ينبت النفاق كما ينبتالماء الزرع.»(67) كلينى از على بن ابراهيم از پدرش از ابن محبوب از عنبه از امام صادق عليهالسلام فرمودند: شنيدن لهو و غنا، نفاق را مىروياند همانگونه كه آب گياه را مىروياند.
نقد و بررسى
گرچه اين روايت از نظر سند قابل اعتماد و از نظر دلالت، ظهور بر حرمت مطلق صداى لهوى دارد، لكن با چند اشكال روبروست:
1. احتمال دارد مراد از لهو در اين روايت به قرينه لفظ «استماع» و «غناء» آلات لهو و طرب و موسيقى باشد؛ بنابراين، روايت دلالت بر مطلق لهو نمىكند مطلق لهو اعم است و دليل اخص از مدعى مىشود.
2. اگر مراد از لهو در اين روايت، مطلق سخن و صداى لهوى باشد، دلالت بر حرمت مطلق لهو نخواهد داشت؛ بلكه، دلالت بر حرمت سخن و صداى لهو دارد. در اين صورت نيز دليل اخص از مدعى مىشود.
3. فتوا دادن به حرمت سخنان و صداهاى لهوى به معناى سرگرمكننده مانند شنيدن قصههاى سرگرمكننده و بيهوده، كارى است مشكل و نوع فقيهان بدان قائل نيستند و اگر از ظاهر كلمات برخى از فقيهان چنين استفاده مىشود بايد آن ظهور را حمل بر قسم خاصى از صداهاى لهوى نمود كه بازدارنده از ياد خدا به ترك واجبات و انجام محرمات و تحريككننده شهوت و امثال آن است. مانند غنا لهوى و آلات لهو و موسيقى.
روايت سوم: «و فى المقنع» قال: «و اجتنب الملاهى واللعب بالخواتيم والاربعة عشر و كل قمار فانّ الصادقين عليهالسلام نهوا عن ذلك.»(68)
و (مرحوم صدوق) در كتاب مقنع گفته است: و از ملاهى (آلات لهو) و بازى با خاتمها و اربعه عشر و هر قمارى دورى كنيد همانا امام صادق عليهالسلام و امام باقر عليهالسلام از آنها نهى فرمودهاند.
اشكالات
1. سند اين روايت ضعيف است. گرچه طبق نظر مشهور فقيهان، عمل اصحاب؛ جابر ضعف سند است.
2. اين روايت مربوط به آلات لهو است؛ زيرا، ملاهى بدون قرينه جمع اسم آلت (ملهاة) و به معناى آلات لهو است؛ در حالى كه، بحث ما در حرمت مطلق لهو است؛ بنابراين، روايت اخص از مدعا را ثابت مىكند و بر حرمت مطلق لهو، دلالتى ندارد.
ديدگاه محقق خوئى پيرامون اين روايت
آيةاللّه خوئى پس از ذكر تعدادى از اين روايات در صدد جواب برآمده و مىگويد: عمل به اطلاق اين روايات جايز نيست؛ زيرا، ضرورت بر جواز لهو در برخى از موارد مانند بازى با تسبيح يا ريش يا ريسمان يا سنگها و مانند اينها دلالت مىكند.(69) بنابراين بر فرض صحت اين روايات، عمل به اطلاق آنها واجب نيست و به ناچار بايد اين روايات را بر قسم خاصى از لهو مانند غنا حمل نمود يا بر اشتغال به امور لغو به حدى كه فاعل (انجام دهنده) آن را از ياد خدا غافل نمايد حمل نمود و در اين هنگام لهو از محرمات الهى است.(70)
نظر آيةاللّه ميرزا جواد تبريزى
فقيه معاصر، استاد فرزانه حاج شيخ جواد تبريزى بر اين باور است كه لهو مختص افعالى است كه داعى به آنها قواى شهوانى است. وى دليل قابل اعتماد بر حرمت لهو را انكار مىكند و لغو را نظير لهو دانسته و مىگويد: «لغو» در صورتى حرام است كه مندرج در يكى از عناوين حرام مانند غنا و قمار باشد. ايشان مىنويسد: «والمتحصل انه ليس مِن البين ما يمكن الاعتماد عليه فى تحريم مطلق اللهو نعم لاكلام فى حرمه اللهو باستعمال آلات المعدة له من ضرب الاوتار.»(71)
ايشان لهوى كه با استعمال آلاتى را كه براى لهو آماده شده مانند زدن تارها و امثال آن، حرام مىداند.
از نظر ايشان، لعب در صورتى حرام است كه با آلات قمار و مانند آن استعمال گردد؛ يا لعب با آلات غير قمار در صورتى كه با رهن (شرط پول و امثال آن) باشد. وى مىنويسد:
«اما اللعب فقد تقدم انّه ايضا باطلاقه غير محرم بل المحرم اللعب بالآلات المعده للقمار او بغير تلك الآلات ولكن مع الرهن.»(72)
وى مىگويد: بعيد نيست لعب شامل افعال و كارهاى اطفال و كودكان شود كه ناشى از غير قواى شهوانى است. ايشان در اين باره مىگويد: «و لا يبعد ان يعمّ اللعب مثل افعال الاطفال الناشئا من غير القوى الشهوة بخلاف اللهو فانّه يختص بالافعال التى يكون الداعى اليها تلك القوى.»(73)
جمع بندى و نتيجه گيرى
1. دليل قاطعى بر حرمت مطلق لهو و غنا به معناى صداى شادىآفرين و صورت غير شهوانى وجود ندارد.
2. برخى از دلايل كه بيانگر حرمت لهو و غنا به معناى صداى شادىآفرين و غير شهوانى و غير مطرب است، دچار اشكالهاى سندى و دلالى است و قرائن خارجى عصر صدور روايات نيز، استنباط حرمت مطلق غنا را زير سؤال مىبرد.
3. استنباط حرمت غنا به صورت اجمالى، جاى ترديد نيست و اين اجمال به وسيله قرائن و دلايل ديگر برطرف مىگردد و به لهو مفسدهانگيز و صوت مُطْرِب، مقيّد مىگردد.
4. گرچه مشهور فقيهان اماميه، غنا را به طور مطلق حرام مىدانند؛ ولى، به نظر مىرسد تعريفى كه ايشان از غنا ارائه مىدهند همان صوت مطرب است؛ در اين صورت، نزاع ميان مشهور فقيهان و قائلان به تفصيل ميان غناى شهوانى (حرام) و غير شهوانى (حلال)، نزاع لفظى خواهد بود.
5. برخى از فقيهان شيعه مانند فيض كاشانى(74) و محقق سبزوارى(75) بر حليت ذات غنا اصرار نموده و حرمت آن را به اعتبار مقارنات و گناهانى كه معمولاً همراه غنا صورت مىگيرد، مانند اختلاط زن و مرد، رقص، حركات مفسدهانگيز، ميگسارى و... دانستهاند.
6. برخى از فقيهان مانند امام خمينى رحمهالله (76) اين اسناد را به فيض كاشانى و محقق سبزوارى ناتمام دانسته و نظر ايشان را بر تفصيل ميان غناى شهوانى و غير شهوانى حمل مىنمايند؛ گرچه، اين حمل با ظاهر عبارتهاى ايشان سازگار نيست.
7. درباره غنا سه ديدگاه عمده: 1 ـ حرمت مطلق، 2 ـ حليت مطلق ذات غنا، 3 ـ تفصيل ميان غناى شهوانى و غير شهوانى وجود دارد كه اين مقاله، صرفا در صدد نقد و بررسى نظريه فقهى طرفداران حرمت مطلق بود.
8. بحث موسيقى به معناى نوازندگى و استفاده از ساز و آهنگ و يا آوازهاى همراه با ساز، از بحث غنا به معناى آواز بدون ساز جداست؛ زيرا، حتى بسيارى از كسانى كه به حليت مطلق ذات غنا و يا تفصيل ميان غناى شهوانى و غير شهوانى نيز فتوى دادهاند، بر حرمت مطلق موسيقى تأكيد نمودهاند.
فهرست منابع و مآخذ
1 ـ قرآن.
2 ـ شعر و موسيقى در ايران، مقالهاى از اقبال.
3 ـ مكاسب محرمه، شيخ انصارى.
4 ـ ارشاد الطالب، ميرزا جواد تبريزى.
5 ـ وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملى.
6 ـ البرهان فى تفسير القرآن، سيد هاشم حسينى بحرانى.
7 ـ مصباح الفقاهة، ابوالقاسم خوئى.
8 ـ منية السايل، ابوالقاسم خوئى.
9 ـ معجم مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانى.
10 ـ هداية الطالب الى اسرار المكاسب، ميرزا فتاح شهيدى.
11 ـ مقنع، شيخ صدوق.
12 ـ الميزان، علاّمه طباطبايى.
13 ـ مجمع البيان، علاّمه طبرسى.
14 ـ خلاف، شيخ طوسى.
15 ـ نهايه، شيخ طوسى.
16 ـ مفتاح الكرامه، سيد محمد جواد عاملى.
17 ـ تفسير نورالثقلين، عبد على بن جمعه العروسى الحويزى.
18 ـ حق اليقين، علاّمه مجلسى.
19 ـ مجمع الفائدة و البرهان، محقق اردبيلى.
20 ـ جامع المقاصد، محقق كركى.
21 ـ سلسلة ينابيع الفقهيه، على اصغر مرواريد.
22 ـ تعليم و تربيت در اسلام، مرتضى مطهرى.
23 ـ تحقيق عن مسألة الغنا، محمد هادى معرفت.
24 ـ انوار الفقاهه، ناصر مكارم.
25 ـ نظرى به موسيقى، شريعت موسوى.
26 ـ مبانى فقهى و روانى موسيقى، حسين ميرزاخانى.
27 ـ جواهر الكلام، محمد حسن نجفى.
پي نوشت :
1. شعر و موسيقى در ايران، مقالهاى از اقبال، ص 124.
2. خوئى، منية السايل، 179.
3. جامع المقاصد، 5/2؛ «و ليس مطلق مدّالصوت محرّما و ان مالت القلوب اليه ما لم ينته الى حديث يكون مطربا بسبب اشتماله على الترجيع المقتضى لذلك.
4. عاملى، سيد محمد جواد، مفتاح الكرامة، مؤسسه آل البيت، قم، 4/52.
5. مرواريد، على اصغر، سلسلة ينابيع الفقهيه، ج 13/4. مؤلف كتاب فقه رضوى روشن نيست، قائن خارجى نشان مىدهد، اين كتاب نوشته «علىبن حسين بابويه» است، هرچند برخى آن را به امام رضا عليهالسلام نسبت دادهاند.
6. شيخ صدوق، مقنع.
7. موسوى، شريعت، نظرى به موسيقى، صص 22 و 23 و سلسلة ينابيع المودّة، ج 13/11، 17.
8. «سلاّر» از علماى هم عصر سيد مرتضى قدسسره بوده است.
9. ر.ك: سلسلة ينابيع المودّة، ج 13/22 و 108.
10. همان، ج 14/400.
11. شيخ طوسى، نهايه، دارالكتاب العربى، ص 365.
12. شيخ طوسى، خلاف، (كتاب الشهاده، مسأله 55)، 2/626 و 627.
13. مقدس اردبيلى، شرح ارشاد، كتاب شهادات.
14. نراقى، مستند الشيعه، 2/637.
15. مجلسى، حق اليقين، ص 568.
16. نجفى، محمد حسين، جواهر الكلام، 22/44.
17. همان، 41/51.
18. معرفت، محمد هادى، تحقيق عن مسألة الغناء، كنگره شيخ انصارى، ص 16.
19. آيتاللّه العظمى خوئى، مصباح الفقاهة، ج 2، ص 311.
20. شهيد مطهرى، مرتضى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 44.
21. حج / 30.
22. الميزان، 14/371.
23. لقمان / 6.
24. الميزان، 6/309 و 210.
25. ر.ك: طبرسى، مجمع البيان، 8/313.
26. فرقان / 72.
27. طبرسى، مجمع البيان، 7/181.
28. مؤمنون / 3.
29. ر.ك: ميرزاخانى، حسين، مبانى فقهى ـ روانى موسيقى، ص 63 و نيز ر.ك: مصباح الفقاهة، ص 311.
30. وسائل، 12/225 باب 99 از ابواب ما يكتسب به، حديث 2.
31. حسينى بحرانى، سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، اسماعيليان، قم، ج 3/90.
32. وسائل، 12/226، باب 99 از ابواب ما يكتسب به، حديث 6.
33. وسائل، 2/226، باب 99 از ابواب ما يكتسب به، حديث 3 و 5.
34. همان.
35. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نورالثقلين، اسماعيليان، قم، ج 3/529.
36. وسائل الشيعه، ج 12، ص 232، روايت 32.
37. همان، ص 235، باب 101، حديث 1.
38. همان، ص 127.
39. همان، ص 229، حديث 23 از باب 29 و خصال 1/14.
40. المقنع، 27.
41. وسائل، 12/87، حديث 4 (باب ما يكتسب به) و قرب الاسناد، 125.
42. ر.ك: همان، ص 88، حديث 6 و 7 و احياء علومالدين، 2/282.
43. وسائل، 12/228، حديث 18 و عيون الاخبار، ص 207.
44. ارسال در سند يا مرسله بودن حديث، يعنى راويان از آخر سند حديث افتاده باشند.
45. واقفيان، فرقهاى هستند كه معتقد به توقّف امامت در امام موسى بن جعفر عليهالسلام هستند.
46. همچون پولِ سگهاى گله، شكارى يا نگهبان كه خريد و فروش آنها مفيد بلكه لازم است.
47. مجمع الفائدة و البرهان، كتاب المتاجر، قسم الرابع.
48. شيخ طوسى، خلاف، 2/626 و 627 (كتاب شهادات، مسأله 55).
49. شيخ انصارى، مكاسب، ص 36.
50. جواهرالكلام، 22/44.
51. اماع منقول: اجماعى كه فقها آن را نقل كرده باشند. اجماع محصّل: اجماعى كه از بررسى و كاوش آراء فرد فرد مجتهدان به دست مىآيد.
52. ر.ك: مستند الشيعه، 2/340 و رياض السمائل، 1/502.
53. مجمع الفائدة و البرهان، كتاب المتاجر، قسم الرابع.
54. ر.ك: راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ قرآن.
55. ر.ك: آيةاللّه خوئى، مصباح الفقاهه، ج 1، ص 422.
56. ر.ك: شيخ اعظم انصارى، مكاسب محرمه، ص 54 و نيز ر.ك: انوار الفقاهه اثر آيةاللّه مكارم شيرازى، المكاسب المحرمه، ص 437.
57. ر.ك: شيخ اعظم انصارى، مكاسب محرمه، ص 54.
58. ر.ك: تبريزى، آيةاللّه ميرزا جواد، ارشاد الطالب، ج 17، ص 249 ـ 248.
59. ر.ك: آيةاللّه مكارم شيرازى، انوار الفقاهه، المكاسب المحرمه، ص 437.
60. وسائل الشيعه، ج 11، ص 262، كتاب الجهاد، باب 46، حديث 36.
61. ر.ك: شيخ انصارى، مكاسب، ص 53 «فانّ الملاهى جمع الملهى مصدرا و الملهى وصفا لاالملهاة آلة لانه لا يناسب التمثيل بالغناء.»
62. ر.ك: شهيدى تبريزى، حاج ميرزا افتاح، كتاب هدايه الطالب الى اسرار المكاسب، ص 106.
63. ر.ك: تبريزى، آيةاللّه ميرزا جواد، ارشاد الطالب، ج 1، ص 248.
64. شيخ حرّ عاملى، وسائل الشيعه، ج 11، ص 262.
65. ر.ك: آيةاللّه خوئى، مصباح الفقاهة، ج 1، ص 421: (ضعيفة لبكربن عبداللّه بن حبيب و مجهولة لاحمد بن يحيى بن زكريا القطان و غيره من رجال السند.
66. همان.
67. وسائل الشيعه، ج 12، ص 236 ـ 235، باب 101 از ابواب حديث 1.
68. وسائل الشيعه، ج 12، ص 234.
69. آيةاللّه خوئى، مصباح الفقاهه، ج 1، ص 423 ـ 422:
و يرد عليه اَنَّ الضرورة دلت على جواز اللهو فى الجمله و كونه من الامور المباحة كاللعب بالسبحه او اللحية او الحبل او الاحجار و نحوها فلا يمكن العمل باطلاق هذه الروايات على تقدير صحتها... و عليه فلابدّ حملها على قسم خاص من اللهو اعنى الغنا و نحوه كما هو الظاهر او حملها على وصول الاشتغال بالامور اللاغية الى مرتبة يصد فاعله عن ذكراللّه فانه حينئذ يكون من المحرمات الالهيه.
70. آيةاللّه خوئى، مصباح الفقاهه، ج 1، ص 423 ـ 422.
71. ارشاد الطالب، ج 1، ص 249.
72. همان.
73. همان.
74. فيض كاشانى، ملا محسن، وافى، 3/35.
75. محقق سبزوارى، كفاية الاحكام، ص 86 ـ 85.
76. امام خمينى، مكاسب محرمه، ص 210 ـ 209.