سید حسن تقیزاده در زمینهی فولکلور نوشتهای دارد و آن نقدی است که به زبان انگلیسی بر کتاب مشهور هنری ماسه نوشت. (1) کتاب ماسه در سال 1938 انتشار یافت. (یعنی حدود گذشتن پانزده سال از زمانی که درصدد گردآوری مطالب و مواد درباره آن برآمده بود). مجله Folklore انگلستان نقد کتاب ماسه را از سید حسن تقیزاده که در آن اوقات در دانشگاه لندن تدریس میکرد خواسته بود.
زمانی که به گردآوری و نشر سلسله ده جلدی مقالات تقیزاده پرداختم متوجه شدم (یعنی در جایی خواندم) که چنان مقالهای از تقیزاده در انگلیس منتشر شده است. پس نامهای نوشتم به دوستم ایرانشناس نامور الول ساتن که هنوز در دانشگاه ادینبورگ استاد رشته ایرانشناسی بود. ایشان فتوکپی از آن مقاله را برایم فرستاد، ولی چون مقارن ایامی بود که دیگر مجلدات یازدهم به بعد تقیزاده چاپ نشد این مقاله بر دست من ماند.
مشخصات فولکلور انگلستان:
فولکلورفصلنامهی اساطیر، سنت، عرف و رسوم
نشریه علمی انجمن فولکور (فرهنگ عامه)
و با همکاری مجله باستانشناسی و نشریه فولکلور
جلد -LI1940 لندن
منتشر شده برای انجمن فولکلور توسط ویلیام گلیشر (William Glaisher) با مسئولیت محدود شماره 265 های هولبورن (High Holborn) - لندن - W.C.، 1940
این دو جلد کتاب (معتقدات و آداب ایرانی) به عنوان مجلدهای چهارم و ششم از مجموعهای مختص ادبیات تودهای تمام ملتها شمرده میشوند. در جلد اول به دنبال مقدمه، یکی از مفیدترین کتابنامهها درج شده است اگرچه در برگیرندهی تمام آثاری که مؤلف به آنها رجوع کرده نمیباشد. بخشهای گوناگون به شکل جامع و کامل به موضوع مورد بحث میپردازد: حاملگی، زایمان و دوران کودکی، ازدواج، مرگ و میر و مراسم کفن و دفن، مناسبتهای ویژهی سال، هواشناسی، حیوانات، آب، غیبگویی، نمادها و فالگیریها، سحر و جادو، داروهای متداول، موجودات خیالی، ساختمانها و بناهای یادبود، اسطورههای مربوط به طبیعت، بازیها، داستانهای عامیانه و اشعار مردمی.
این کتاب تنها در ارتباط با فرهنگ عامه ایران در دوران اخیر نیست. کتاب مزبور جزئیات فراوانی از باورها، رسوم و خرافات را عرصه میدارد که ویژهی ایالتهای مختلف هستند یا اینکه فقط توسط مسافرینی ثبت شدهاند که قرنها پیش از ایران دیدن کردهاند.
ترتیببندی و روش به کار رفته در این کتاب قابل تحسین است و نوشتار نیز بسیار شفاف و روان است. کتاب مذکور یکی از مفیدترین و آموزندهترین کتابهای از این دست است و شاید یک اثر منحصر به فرد (به یک زبان اروپایی) در این حیطه ویژه و بخصوص باشد، حتی با وجود اینکه فصلها کوتاه نقل شده و رجوع کردنهای گاه به گاه، به آثار دیگر در مورد ایران در آن یافت میشود.
از بین رفتن باورهای تودهای و فرهنگ عامه علاوه بر سنتها و رسوم دیگر در ایران که به خاطر تجددگرایی بسیار سریع و گسترده صورت پذیرفته است، گردآوری و ثبت چنین موضوعاتی را به شکل مضاعف مهم و مورد توجه میسازد.
بهترین کاری که مؤلف در این زمینه کرده، نقل گفتار گسترده و مبسوط از مسافرین و مرور موشکافانه و پر زحمت وی در کتابهای قدیمیتر در مورد ایران است. این گزیدهها به طور روشمند به ترتیب تاریخ وقوع [و زمان] کنار یکدیگر چیده شدهاند. موارد و مواد امروزی این کتاب از ارزشمندترین اثر ایرانیِ صادق هدایت به نام نیرنگستان نقل شده است، اما سه فصل آخر کتاب، در مورد ادبیات عامه از روی چهار کتاب متأخر ایرانی چاپ شده در ایران گردآوری شده است.
قسمت اعظم کتاب شامل ترجمههایی از کتابهای فوقالذکر است، چنانکه خود مؤلف دین خویش را به این مؤلفین در مقدمه و در فصلهای مختلف کتاب ابراز داشته است. در ترجمه محتویات کتابهای [اصل] یاد شده به زبان فرانسه، مؤلف نیز بعضی مشاهدات شخصی خود را در خلال سفرش به ایران، به محتوای کتاب افزوده است. او همچنین از مؤلفین نوآوری نظیر علی نوروز، دهخدا، مؤلف سفرهای ابراهیمبیگ، و از آثار قدیمیتری نظیر کلثوم ننهی مشهور، به نقل موضوع پرداخته است. اگر هم بزرگترین گردآورندهی فرهنگ عامه ایران صادق هدایت بود، با این وجود متأسفانه همانطور که M.Massé در مقدمهاش اظهار میدارد، نسخهای از این کتاب هدایت در دسترس نیست.
همانطور که دین M.Massé به مؤلفین ایرانی آشکار است، ایرانیان نیز باید به خاطر گردآوری آثار مربوط به فرهنگ عامهشان آن هم به شکل منظم و با قاعده و انجام چنین کار عظیمی به زبان اروپایی که به صورت گسترده خوانده میشود، نسبت به این شخص احساس دین کنند. فرهنگ عامه ایرانی در حال حاضر در خطر از بین رفتن است. آن هم بدون گذاشتن ردپایی. استقامت او در زمینه حفظ فرهنگ عامه ایرانیان، آن را از گرفتار شدن به سرنوشت فرهنگ کهن سرخ پوستان امریکایی که به خاطر گرایش گسترده رهبرانشان به مذهب مسیحیت به صورت کامل نابود گردید، نجات بخشیده است. تمثیلات دیگری نیز در تاریخ - مردمان به صورت کامل نابود گردید، نجات بخشیده است. تمثیلات دیگری نیز در تاریخ - مردمان مختلف وجود داشتهاند مبنی بر این باور که آنها حقیقت مطلق را کشف کردهاند و در حفظ آنچه ورای آن حقیقت وجود داشته سودی نمیدیدند.
پرفسور Massé در بعضی موارد متون پارسی مربوط به عبارتهای کلیشهای، آوازها و غیره را نیز عرضه میدارد اما در غالب موارد به ترجمه فرانسوی قناعت میکند. این کار از خیلی نظرها اسباب تأسف است گو اینکه با عنایت به محدودهی چشمانداز این کتاب قابل درک میباشد. ترجمه متون پارسی در غالب موارد رضایتبخش است به رغم اینکه اینجا و آنجا با ترجمههای کم دقتتری برخورد میکنیم. نظیر: در جلد i، صفحه 39، 701 ترجمه صحیح میتواند بدین صورت باشد:
you may give birth of refuse to give, l don't care نه اینکه do you onsent to give birth or "you do not?"
صفحه 75، 1، 20 به جای "O dear of God" بخوانید "l dear God".
صفحه 115، 1، 10 به جای "the top or the cover of the grave" بخوانید by the side of the grave یا to the grave
صفحه 148 ، 1، 8 به جای " Open my luck" بخوانید "O! my luck! be opened".
جلد ii صفحه 285، 1، 18 " lt is the water clarifies". بخوانید the water is the light.
صفحه 294، 1، 9 به جای "pray in case of nececssity" بخوانید the prayer of request
صفحه 319 ، 1، 31 به جای " you may hring health, you may bring us a wedding" بخوانید you may hring health, you may bring us a wedding بخوانید. you may wear with safety and good health and go to the wedding party
صفحه 411، 1، 27 به جای dakhil (که به معنای پناهندگی و پناهنده شده است) خوانده شود nedhr (نذر) تا ترجمهای باشد برای ex-voto.
صفحه 428 ، 1، 2 بجای " your pairmakes four shoes" خوانده شود leapfrog (جفتک چارکش).
صفحه 433، 1، 30 به جای "the other world" خوانده شود America (آمریکا).
صفحه 436، 1، 16 به جای " of musk! of doogh, of hirati" (آمریکا).
صفحه 436، 1، 16 به جای "of musk! of doogh, of hirati" خوانده شود:
one water - skin full of butter - milk of hirat
به مثالهای فوق میتوان نمونههایی از اشتباه خواندن واژههای فارسی یا عربی را افزود، نظیر: در جلد i، صفحه 71 به جای leng خوانده شود lung.
صفحه 197، د (2) به جای kabutar i harām خوانده شود Kabūtar i haram (و در نتیجه ترجمه اشتباه صورت گرفته است).
صفحه 320 بجای (شرق) desert if khāvar خوانده شود kabutar i haram (و در نتیجه ترجمه اشتباه صورت گرفته است).
جلد ii صفحه 285 به جای "gidā balā būd خوانده شود qada bala būr و به جای āb e raushanāist خوانده شود āb raushanāist .
صفحه 288 به جای " Sitāra i kārvān kesh" خوانده شود "iqdi hājati".
صفحه 366 به جای bahtak خوانده شود bakhtak.
صفحه 380 به جای " haram velayat" خوانده شود hārūm i welayat
نام دخت محمد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) غالباً به جای fātima به صورت fatmé نوشته شده است و عنوان ایشان عموماً به جای شکل صحیح zahrā به صورت zohra ارائه گردیده است.
این کتاب به رغم اینکه نمیتواند ادعا کند که تمام موضوع را تماماً مورد بررسی قرار داده است (لذا هنوز موارد بسیاری باقیمانده تا محققین آتی به آنچه که تاکنون توسط مؤلف گردآوری شده است بیفزایند) اما همانطور که پیشتر بیان شد کاملاً جامع میباشد. اما نقص آن میتواند از نقطه نظر دیگری نیز آشکار گردد، و آن پرداختن به موارد بسیاری است که به فرهنگ عامه و فولکلور بستگی و تعلق ندارد. بطور مثال مؤلف در بخشهای زیادی از این کتاب مناسک، شعائر و باورهای شناخته شده اسلامی را در میان رسوم رایج و تودهای گنجانده است. احکام اسلامی را که در حقیقت در برگیرنده دستورالعملهای عملی برای زندگی روزمرهی مسلمین است، نمیتوان فرهنگ عامه (فولکلور) شمرد. بعلاوه این قوانین و رسوم (در غالب موارد) بخاطر درک نادرست مؤلف از آنها به شکل دقیق و مقتضی ارائه نگردیدهاند. این مسئله بزرگترین نقطهی ضعف مؤلف است. از احکام مذهبی مربوط به قاعدگی زنان (Haīdحیض)، ترشح غیر معمول خون (istihāda استحاضه) و ترشح پس از زایمان (nifās نفاس) (صفحه 36) و دفن میت در اسرع وقت (صفحه 95) که یک فرمان اسلامی است و همچنین رسوم مذهبی دیگری مربوط به کفن و دفن نظیر غسل و تدفین (hanūt - هنوط) جسد و غیره (صفحه 98). رسوم مذهبی در ماه رمضان و فطر (Fitra) و قربانی سالانه در عیدالاضحی (ld al- Adha) نمونههایی از رسوم بیشمار اسلام است که فولکلور (فرهنگ عامه) پارسی گنجانده شده است، در حالی که آنها توسط تمام مسلمین در سراسر جهان بدون هیچگونه تفاوتی بجز در بعضی جزئیات بسیار کوچک صورت میپذیرد و هیچ ارتباطی با رسوم و آداب ایرانی ناب و سره ندارد. بعضی موردهای دیگر، رسوم مذهبی مسلمانان شیعه است، بطور مثال، آیین جشن غدیر خم (Ghadir i khumm) گنجاندن تمام این احکام غیر قابل شمارش مذهبی در فرهنگ عامه و بهرهگیری از اسلام که اکثراً توسط قرآن (Koran) و قدیمیترین سنتهای اسلامی نهادینه شدهاند میتواند با شنیدن اعتراف، گرفتن روزه در دورهی چهل روزه قبل از آیین ایشر در کتابی در زمینهی فرهنگ عامه فرانسه مقایسه شود.
مواردی هم وجود دارند که در آنها یک باور یا آیین اسلامی توسط مؤلف بعنوان یک رسم یا باور شیعی خوانده شده است. (بطور مثال در جلد i، صفحه 102 ، 901 ) ذکر عبارتها و مواردی که در آنها احکام و فرامین اسلامی سوء تعبیر شدهاند امکانپذیر نیست ولی به عنوان مثال شرحی از روزهی مسلمین (i ، صفحه 140) امکان نقل دارد که در آن مؤلف بیان میکند که یک مسلمان مجاز به دوبار تناول غذا در خلال روزهداری است، یکبار هنگام غروب و سپس یک ساعت پس از طلوع آفتاب! در واقع شخص نمیتواند آزادانه در هر زمانی بین غروب و «صبح صادق» (subh sādiq) اقدام به تناول غذا نماید.
در اینجا مجدداً چند نکته کمابیش با اهمیت ذکر میگردد:
جلد i، صفحه 35 به جای seven evident verses of the chapter yāsin در قرآن " the seven verses ending with the word mubin" معنای صحیحتری ارائه میدهد؛ صفحه 48 نام زینب، برای دخترها نمیتوان بعنوان بدشگون ill-omened تعبیر کرد زیرا این نام، اسم دختر امام علی (علیه السلام) بوده است.
صفحه 65، اجازه والدین برای ترویج یک زوج از دیدگاه قانونی هرگز به عنوان یک الزام در عقد نکاح در نظر گرفته نمیشود و «آخوندی» که عقد مذهبی را برگزار میکند برای این اجازه پرسشی به عمی نمیآورد.
صفحه 70، جهیزیههایی که بر اساس مصرف توسط عروس به خانهی آتی او برده میشد (به خانه مشترک عروس و داماد) در روز ازدواج انتقال مییابد و نه در روز عقدکنان که به صورت یک قانون ماهها پیش از ازدواج صورت گرفته است. تدارک این جهیزیه به یک شرط قانونی نمیباشد [و] ربطی به جاری کنندگان عقد ندارد.
صفحه 71 خلوت کردن بین زوجی که قرار است مزدوج شوند در روز عقدکنان صورت نمیگیرد بلکه در روز ازدواج واقع میگردد، صفحه 72 چادر (chador پوشش سیاه رنگ) و نقاب (niqāb حجاب و روبند) نمیتوانند جایگزین یکدیگر شوند، آنها هر دو در یک زمان الزامی بودهاند.
تلقین (talqin) درگوش محتضر خوانده نمیشود بلکه در گوش میت آن هم هنگام دفن و پیش از اینکه خاک درون گور ریخته شود انجام میگیرد. این امر در صفحه 101 به اشتباه دعای اموات (dûāyi amwāt) خوانده شده است:
در صفحه 105 قاریان قرآن آیه مکرر سورهی 55 را با تغییر فعل به مفرد تکرار نمیکنند، بلکه به عربی به پرسش آیه مزبور "which of the bounties of your lord do you deny? با گفتن "of the bounties of your lord are deny" پاسخ میدهند.
در صفحه 113، n ، دو فرشتهای که وظیفهشان پرسش و امتحان از میت میباشد (نکیر و منکر) مشابه زوج فرشتگان دیگری که سوابق اعمال انسان را در خلال زندگیاش ثبت میکنند نیستند؛ دو فرشتهی مسئول ثبت سوابق اعمال Raqib و Atid خوانده میشوند.
در صفحه 114 داستان افروختن آتش بر سر گور بایستی ناشی از یک سوء تعبیر از جانب مؤلف باشد.
در صفحه 121 عباس (علیه السلام) برادر و همراه حسین (علیه السلام) بوده است.
در صفحه 125 گذاشتن 41 شمع روی 41 صندلی ربطی به عدد شهدایی که نه 41 بلکه 72 نفر بودهاند، ندارد؛ n. ibid عدد شهدای کربلا 72 نفر بوده است و تنها چند نفری از آنها خویشان حسین (علیه السلام) بودهاند.
در صفحه 126 اشتباه و سردرگمی زیادی بین جمعیتی به نام دسته سینه زن (dasta sineh zan) و مورد (shāh Husain) شاه حسینی به عمل آمده است، توضیح مطلب در اینجا بسیار طولانی خواهد بود.
در صفحه 134، وارد آوردن جراحت بر اعضای بدن عزاداران، توسط خودشان هیچگونه ربطی با ندامت و توبه ندارد.
در صفحه 138، معاشرت مرد و زن اگر به دلیل رابطه نسبی محرم (mahrams) نباشند بواسطهی حشر و نشر کردن، بر هم محرم (آزاد بودن معاشرت بین زن و مرد بدون اینکه زن حجاب داشته باشد) نمیشوند.
در صفحه 139 خطوط پایانی و صفحه 140 در سطرهای آغازین، شرح احیا و شب زندهداری با واقعیتها مرتبط نیست. تمام شب به حال دعا و ذکر در یک محل (مسجد یا خانه) گذرانده میشود و چراغها نیز خاموش نمیشوند مگر اینکه مورد ویژه و استثنایی باشد.
در صفحه 141 (وظیفه مذهبی هر مسلمان در دادن مبلغ مشخصی صدقه (fitra) در عیدالفطر (ld al - fitr) (اولین روز ماه شوال) بعنوان یک آیین شیعی نام برده شده و مبلغ مزبور نیز بطور صحیحی ارائه نگردیده است.
در صفحه 141، قوانین ارائه شده برای زمان خرید یک گوسفند قربانی و ذبح آن نه با احکام اسلامی و نه با عرف منطبق است. گوسفند را میتوان هر زمان خرید و سر حیوان معمولاً از بدنش جدا میگردد.
در صفحه 158 بچهها پای والدینشان را نمیبوسند بلکه آنها بر دستان آنها بوسه میگذارند.
نور باران (nūr bārān) به معنای ریزش نور است و باران آتش از آن مستفاد نمیشود.
ibid. جنها تا مجارات آسمان اول (پایینترین) و نه تا آسمان هفتم صعود میکنند.
در صفحه 175، باران نیسان (nisān) در آوریل نازل میشود یعنی، 10 روز پس از نوروز و نه 70 روز بعد از آن.
در صفحه 177، موضوع «دستکاری در قرآن» (chaining of the koran) شرح داده شده است.
این موضوع غیر باورترین و غیر قابل درکترین گونه شرک و کیفر برای مسلمانان شمرده میشود و هرگز یک مسلمان نمیتواند حتی به یک چنین کفر اهانتآمیزی فکر کند؛
در صفحه 239، شانه بین (shāneh bīn) (کسانی که از روی استخوانهای شانه و کتف حیوانات پیشگویی میکنند) را به سختی میتوان در قالب طالعبین و ستارهبینها گنجانده و این پیشگویی (از طریق شانه و کتف) را که یک آیین مغولی است نمیتوان به عنوان آیین از نوع «در تمام دوران» به حساب آورد.
در صفحه 391 امام رضا (علیه السلام) از کربلا به توس نیامد بلکه مبدأ او مدینه بود.
مقام صاحب الامر (Maqām i sāhib al – amr) که در صفحه 388 ذکر آن رفته بواسطه خواب نما شدن کسی به یک مکان مقدس تبدیل نشده است بلکه متعاقب فرار یک گاومیش و پناه گرفتن در آن محل هنگام برده شدن به سلاخخانه بصورت چنین محلی درآمده است، چنان که داستان آن در صفحه 407 از جانب خانم شیل نقل شده ولی در پانویس دیگری (سید حمزه) به اشتباه در جهت شناسایی این مکان مطرح شده است.
با این همه اثر پرفسور Massé مفیدترین کتاب است و بعنوان پایهای برای محققین بعدی در این باب حیاتی خواهد ماند. ارزش آن به خاطر چند لغزش جزئی که برای غالب خارجیهایی که موضوعات و زبانهای شرقی را تنها از طریق خواندن متون غیرمصوت فرا میگیرند اجتنابناپذیر مینماید، از بین نخواهد رفت. از دیدگاه فرهنگ عامه پرفسور Massé خدمت بزرگی به این مقوله کرده است و میتوانیم امید داشته باشیم این اثر محرکی باشد برای ایرانیان مطلع و دانشمند در جهت تدارک اطلاعات بیشتری برای این حوزه دست نیافتنی.
بجای حفظ هجی فرانسوی واژههای نقل شده یا تبدیل آنها به انگلیسی، من آنها را با هجی به کار رفته توسط شرقشناسان آوانویسی کردهام.
پینوشتها:
1. در فرهنگ و مردم، به لطف آقای احمد وکیلیان چاپ شد (سال دوم، شمارهی 2 و 3، صص 149- 141).
منبع مقاله:تقیزاده، سید حسن، (1393)، مقالات تقی زاده (جلد سیزدهم)، تهران: انتشارات توس، چاپ اول.