
ايران شناسي در اتريش
نويسنده :دکتر نصرت الله رستگار
صرف نظر از روابط ايران باستان با غرب، اولين برخورد رويارويي اروپاي قرن وسطي با شرق، در جنگ هاي صليبي بود. اين جنگ ها که در پوشش مذهبي و از قرن دوازده ميلادي به بعد صورت گرفت علاوه بر اتحاد اروپاييان با يکديگر، سبب آشنايي آنان با فرهنگ و تمدن شرق گرديد. بدين ترتيب مطالعات مربوط به شرق و در بطن آن آشنايي اروپاييان با زبان و ادبيات عربي، ترکي و فارسي در قرن دوازه پايه گذاري شد.
از آن زمان به بعد متون مختلف ادبي، علمي، کلامي و فلسفي دانشمندان شرق که اغلب به زبان عربي بود، در سطح وسيعي به لاتين ترجمه شد. پس از جنگ هاي صليبي، آنچه اروپاييها و به خصوص اتريشي ها را از قرن 16 به بعد با فرهنگ شرق و به ويژه با فرهنگ عثماني آشنا کرد، جنگ هاي عثماني عليه سرزمين ها شرق اروپا بود که تعدادي از آنها در آن زمان در قلمرو حکومت خاندان اتريشي “هابسبورگ” قرار مي گرفتند. پراگ، وين و گراتس به عنوان پايتخت هاي اين امپراتوري وسيع و قدرتمند، قرن هاي متمادي از مراکز مهم فرهنگي و علمي اروپا به شمار مي رفت. تا اينکه در قرن بيستم بر اثر جنگ جهاني اين امپراتوري تجزيه و سرزمين هاي عمده آن مثل بوسني و هرزگوين، کرواسي، مجارستان، اسلوني، چک بخش هايي از لهستان، گالزين (اوکراين غربي امروز)، باواريا و شمال ايتاليا از آن جدا شدند.
بنابراين مقصود از “ايران شناسي در اتريش” مطالعات ايران شناختي است که پيش و بعد از حمله عثماني در محدوده حکومتي هابسبورگ انجام شد و از جنگ اول جهاني به بعد در جمهوري فعلي اتريش ادامه يافت.
دولت هابسبورک بعد از شکست مجارستان در سال 1526 ناچار بود از يک طرف براي مذاکرات ديپلماسي با دولت عثماني و از طرف ديگر براي برقراري اتحاد سياسي با حکومت صفوي در ايران، تعدادي از مترجمان زبده و مسلط به زبان هاي ترکي، عثماني، عربي و فارسي را به کارگيرد.
گزارش ها و اسناد سياسي هيأت هاي اعزامي اتريش به دربار صفويان و نيز مکاتبات بين دولت هابسبورگ و شاهان صفوي زمان شاه تهماسب به بعد (1576-1514 م) و اسناد مربوط به دوره قاجار، همگي دلالت بر آشنايي مترجمان اتريش با زبان فارسي دارند. بخش قديمي اين اسناد و آرشيو دولتي اتريش در وين و بخش مربوط به روابط گسترده تر ايران و اتريش در دوران قاجار هم در وين و هم در وزارت امور خارجه ايران، در تهران نگهداري مي شوند.
بنابراين از قرن 16 م به بعد و متعاقب سفرهاي هيأت هاي سياسي اتريش به ايران، اتريشي ها از نزديک با زبان فارسي و فرهنگ ايراني آشنا شدند و کارشناسان و مسئولان خاور ميانه در اتريش که اغلب در خدمت امور ديپلماسي دولت هابسبورگ قرار داشتند، بر آن شدند که به صورت موثري به تحصيل و مطالعه سه زبان عمده شرق يعني فارسي، عربي و ترکي عثماني بپردازند.
دو شرق شناس معروف به نام هاي يوهان پودستا از ايتاليا و فرانتس. م منينسکي، (Franz Mesgnie Meniski) از آلمان به وين آمدند و به طور دائم در آنجا اقامت گزيدند. از اقدامات مهم پودستا، ضمن تدريس در دانشگاه، تأسيس يک چاپخانه در وين بود که در آن براي اولين بار متون فارسي، عربي و ترکي به چاپ رسيد.
مشکلات فني ايران چاپخانه پس از سفر پودستا به ترکيه توسط منينسکي رفع شد و از آن بعد چاپ متون شرقي در وين و ساير شهرهاي اتريش و مجارستان مرتباً توسعه يافت. اولين کتاب مهمي که در سال 1678 م. در وين به زبان لاتيني و با متن فارسي به چاپ رسيد، کتاب “چهل ستون” بود و پس از آن لغت نامه چهار جلدي (عربي – فارسي= ترکي – لاتين) بود که منينسکي در سال هاي 1680 تا 1687 در وين تأليف و چاپ کرد.
بايد در نظر داشت که کرسي و رشته تحصيلي “ايران شناسي” در هيچ يک از دانشگاه هاي کشور اتريش وجود ندارد و فقط انستيتو ايران شناسي فرهنگستان علوم در زمينه هاي متعدد ايران شناسي به تحقيق مي پردازند. انستيتوي مزبور از يک طرف پروژه مرکزي کميسيون سابق يعني کار تأليف بقيه جزوات کتاب يازده جلدي “نامنامه ايران” را ادامه مي دهد و از طرف ديگر در چارچوب جديد پژوهش هاي علمي خود، فرهنگ قديم و جديد ايران و نيز فرهنگ هاي متأثر از تمدن ايراني (Iraninate Civilizations) را در حوزه تمدن هاي مناطق آسياي نزديک، ميانه و جنوبي بررسي مي کند.
اين انستيتو مباني روش شناسي خود را براساس برداشت و تبييني قرار داده است که در سال 1983 در مجمع موسسان “انجمن ايران شناسي اروپا” در رم براي مفهوم ايران شناسي مشخص گرديد و روش هاي متعدد و علمي وسيعي برايش در نظر گرفته شد. از آن جمله روش هاي مطالعات فرهنگ شناختي (cultural Studies) جامعه شناسي، زبان شناسي، هنرهاي زيباي ايراني و اسلامي، علم ادبيات، علم تاريخ و انسان شناسي فرهنگي قابل اشاره هستند. بدين ترتيب زبان شناسي شاخه هاي زبان هاي ايراني و سنت هاي تاريخي و ادبي وابسته به آنها در زمان هاي گذشته (عهد باستان، دوره ميانه و اوايل قرون وسطي) يکي از فعاليت هاي عمده انستيتو را تشکيل مي دهد.
آگاهي از اينکه “دنياي ايراني” (Monde iranien) با پيدايش و گسترش اسلام از لحاظ فرهنگي به شدت دگرگون شد، باعث شد زمينه هاي ديگري نيز به پژوهش هاي ايران شناسي اضافه شود؛ مثلاً زبان شناسي زبان هاي جديد ايراني، فارسي شناسي، مطالعات مربوط به قرون وسطي، همين طور تاريخ معاصر و بخش هايي از علم جديد ادبيات، انسان شناسي اجتماعي و انسان شناسي فرهنگي.
اين فعاليت هاي جديد از نظر گاه منطقه اي متوجه کشورهاي ايران، افغانستان و تاجيکستان است که زبان رسمي آنها فارسي است؛ اما مناطق تاريخي تحت نفوذ فرهنگ ايراني را نيز از نظر دور ندارد.
از برنامه هاي دراز مدت ديگر مي توان به مطالعه فرهنگ هاي متأثر از فرهنگ ايراني نام برد که در آن عمدتاً موضوع تطور تاريخي پديدهاي “سنتي و مدرن” مورد بررسي قرار مي گيرد.
به تبعيت از سنت ايران شناسي، فرهنگستان علوم اتريش علاوه بر زمينه هاي پژوهشي ياد شده، به موضوعاتي که احياناً به اتريش ارتباط داشته باشند، نيز توجه مي شود. به طور مثال برگزاري همايش بين المللي “ايران شناسي در اروپا. ديروز. امروز، فردا” که در سال 2002 در گراتس برگزار گرديد و با تهيه و انتشار فهرست نسخ خطي فارسي موجود در کتابخانه ملي و آرشيو دولتي اتريش که با همکاري استاد ايرج افشار تهيه و در تهران و وين منتشر شد.
هم اکنون نيز ترجمه آلماني قديمي ترين کتاب طب به زبان فارسي يعني “حقايق الادويه” ابومنصور موفق هروي که اتوفن ملتسر نيم قرن پيش انجام داده و نيز “فرهنگ فارسي- آلماني” او در مرحله ويراستاري است. نيز ترجمه آلماني “تاريخ وصاف” که در قرن 19 به وسيله هامرپورگشتال صورت گرفته بود (ج 2تا 5) نيز براي چاپ آماده مي گردد.
انستيتو ايران شناسي فرهنگستان اتريش براي همکاري در پژوهش هاي بين المللي نيز برنامه اي در دست تهيه دارد از آن جمله پروژه هاي “مينياتورهاي شاهنامه” (دانشگاه کمبريج)، “هويت هاي ايراني” CNRS) – پاريس)، “ايجاد شبکه پژوهش در ايران شناسي اروپاي مرکزي” تا محققان بتوانند در همايش ها و کارگاه هاي پژوهشي اين مرکز با مطالعات يکديگر آشنا شده، با هم به تبادل نظر بپردازند و همچنين براي برپايي “ششمين کنگره مطالعات ايران شناختي اروپا” در سال 2007 م در وين برنامه ريزي مي کند.
اين سنت شرق شناسي و ايران شناسي در دانشگاه وين با تأسيس “ انستيتو شرقي” در سال 1866 که بعدها نام آن به “ انستيتو شرق شناسي” تغيير يافت و بيشتر شرح آن رفت پايگاه علمي جديدي پيدا کرد. از سال 1872 تا سال 1971اين امکان وجود داشت که در دانشگاه وين در چهارچوب برنامه هاي درسي “ انستيتوي شرقي” در رشته ايران شناسي با درجه دکتري فارغ التحصيل شد. اما با بازنشستگي پروفسور دودا در سال 1971 و با تغيير ساختار اين انستيتو و ايجاد بخش هاي مستقلي براي رشته مطالعات ترکي و عربي، رشته ايران شناسي به عنوان يک رشته تحصيلي مستقل کنار گذاشته شد. اما تعداد معدودي از دروس مربوط به زبان و ادبيات فارسي، تاريخ فرهنگ و تاريخ هنر ايران که تاکنون در اين انستيتو و نيز در چند انستيتوي ديگر دانشگاه وين مثل “ انستيتوي زبان شناسي، بخش زبان هاي هند و ژرمني” و يا “ انستيتوي مطالعات آسياي جنوبي، تبت و بودائيسم”، “ انستيتوي تاريخ هنر” و “ انستيتوي حقوق” و غيره به عنوان دروس فرعي تدريس مي شود که ميزان آن فعلاً نزديک به سي ساعت در هر سال تحصيلي مي باشد.
در کنار دانشگاه وين، در دانشگاه گراتس نيز تا اواخر دهه دوم قرن بيستم امکان تحصيل و اخذ دکتري ايران شناسي عملاً وجود داشت؛ ولي به علت عدم داوطلب تحصيل از دهه سي به بعد ساليان متمادي است که دانشجويي در اين شاخه تحصيل نمي کند. در حال حاضر گاهي فقط زبان “پهلوي” ساساني توسط پروفسور ميتل برگر در انستيتوي زبان شناسي تطبيقي تدريس مي شود. علاوه بر دانشگاه وين، در دانشگاه هاي زالسبورگ و اينسبورگ نيز گاهي زبان هاي باستاني ايران در چارچوب رشته “زبان شناسي تطبيقي، بخش زبان هاي هند و ژرمني” تدريس مي شود.
در حال حاضر در هيچ يک از دانشگاه هاي اتريش رشته تحصيلي ايران شناسي به عنوان يک رشته مستقل وجود ندارد.در ساليان اخير با حمايت وزارت امور خارجه و با مساعدت همکارانم در انستيتوي شرق شناسي دانشگاه وين تلاش مي کنيم به زودي رشته تحصيلي ايران شناسي حداقل در مقطع فوق ليسانس در دانشگاه وين داير گردد.
ناگفته نماند که به ويژه از قرن بيستم به بعد، پژوهشگران اتريشي زيادي وجود داشته و دارند که مطالعات و نيز سفرهاي مطالعاتي ايشان به ايران به طور فردي و بدون وابستگي به موسسات علمي و يا آکادمي صورت گرفته و از اين راه خدمات فراواني به سنت ايران شناسي در اتريش انجام داده اند. از جمله يوزف تيفن تالر اتريشي که مدت ها در عهد حکومت مغول ها در هند مي زيست و در سال 1785 براي اولين بار “تاريخ حکومت نادرشاه” را نوشت. آلفونس گابريل که روي کويرها و تاريخ ايران مطالعه کرده و يا اشخاصي مثل ويلهلم توماشک، فرديناند، آدام پولاک، اتوفن ملتسر، مونيکا هوترشتراسر و بسياري ديگر. همچنين موسسات انتشاراتي غيردانشگاهي و غيرآکادميک در چاپ و نشر متون فارسي در اتريش قابل ذکر است.
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.
از آن زمان به بعد متون مختلف ادبي، علمي، کلامي و فلسفي دانشمندان شرق که اغلب به زبان عربي بود، در سطح وسيعي به لاتين ترجمه شد. پس از جنگ هاي صليبي، آنچه اروپاييها و به خصوص اتريشي ها را از قرن 16 به بعد با فرهنگ شرق و به ويژه با فرهنگ عثماني آشنا کرد، جنگ هاي عثماني عليه سرزمين ها شرق اروپا بود که تعدادي از آنها در آن زمان در قلمرو حکومت خاندان اتريشي “هابسبورگ” قرار مي گرفتند. پراگ، وين و گراتس به عنوان پايتخت هاي اين امپراتوري وسيع و قدرتمند، قرن هاي متمادي از مراکز مهم فرهنگي و علمي اروپا به شمار مي رفت. تا اينکه در قرن بيستم بر اثر جنگ جهاني اين امپراتوري تجزيه و سرزمين هاي عمده آن مثل بوسني و هرزگوين، کرواسي، مجارستان، اسلوني، چک بخش هايي از لهستان، گالزين (اوکراين غربي امروز)، باواريا و شمال ايتاليا از آن جدا شدند.
بنابراين مقصود از “ايران شناسي در اتريش” مطالعات ايران شناختي است که پيش و بعد از حمله عثماني در محدوده حکومتي هابسبورگ انجام شد و از جنگ اول جهاني به بعد در جمهوري فعلي اتريش ادامه يافت.
دولت هابسبورک بعد از شکست مجارستان در سال 1526 ناچار بود از يک طرف براي مذاکرات ديپلماسي با دولت عثماني و از طرف ديگر براي برقراري اتحاد سياسي با حکومت صفوي در ايران، تعدادي از مترجمان زبده و مسلط به زبان هاي ترکي، عثماني، عربي و فارسي را به کارگيرد.
گزارش ها و اسناد سياسي هيأت هاي اعزامي اتريش به دربار صفويان و نيز مکاتبات بين دولت هابسبورگ و شاهان صفوي زمان شاه تهماسب به بعد (1576-1514 م) و اسناد مربوط به دوره قاجار، همگي دلالت بر آشنايي مترجمان اتريش با زبان فارسي دارند. بخش قديمي اين اسناد و آرشيو دولتي اتريش در وين و بخش مربوط به روابط گسترده تر ايران و اتريش در دوران قاجار هم در وين و هم در وزارت امور خارجه ايران، در تهران نگهداري مي شوند.
بنابراين از قرن 16 م به بعد و متعاقب سفرهاي هيأت هاي سياسي اتريش به ايران، اتريشي ها از نزديک با زبان فارسي و فرهنگ ايراني آشنا شدند و کارشناسان و مسئولان خاور ميانه در اتريش که اغلب در خدمت امور ديپلماسي دولت هابسبورگ قرار داشتند، بر آن شدند که به صورت موثري به تحصيل و مطالعه سه زبان عمده شرق يعني فارسي، عربي و ترکي عثماني بپردازند.
سازمان دهي به تحقيقات شرق شناسي
دو شرق شناس معروف به نام هاي يوهان پودستا از ايتاليا و فرانتس. م منينسکي، (Franz Mesgnie Meniski) از آلمان به وين آمدند و به طور دائم در آنجا اقامت گزيدند. از اقدامات مهم پودستا، ضمن تدريس در دانشگاه، تأسيس يک چاپخانه در وين بود که در آن براي اولين بار متون فارسي، عربي و ترکي به چاپ رسيد.
مشکلات فني ايران چاپخانه پس از سفر پودستا به ترکيه توسط منينسکي رفع شد و از آن بعد چاپ متون شرقي در وين و ساير شهرهاي اتريش و مجارستان مرتباً توسعه يافت. اولين کتاب مهمي که در سال 1678 م. در وين به زبان لاتيني و با متن فارسي به چاپ رسيد، کتاب “چهل ستون” بود و پس از آن لغت نامه چهار جلدي (عربي – فارسي= ترکي – لاتين) بود که منينسکي در سال هاي 1680 تا 1687 در وين تأليف و چاپ کرد.
ايجاد مراکز شرق شناسي و ايران شناسي علمي در اتريش
معرفي انستيتوي ايران شناسي فرهنگستان علوم اتريش
بايد در نظر داشت که کرسي و رشته تحصيلي “ايران شناسي” در هيچ يک از دانشگاه هاي کشور اتريش وجود ندارد و فقط انستيتو ايران شناسي فرهنگستان علوم در زمينه هاي متعدد ايران شناسي به تحقيق مي پردازند. انستيتوي مزبور از يک طرف پروژه مرکزي کميسيون سابق يعني کار تأليف بقيه جزوات کتاب يازده جلدي “نامنامه ايران” را ادامه مي دهد و از طرف ديگر در چارچوب جديد پژوهش هاي علمي خود، فرهنگ قديم و جديد ايران و نيز فرهنگ هاي متأثر از تمدن ايراني (Iraninate Civilizations) را در حوزه تمدن هاي مناطق آسياي نزديک، ميانه و جنوبي بررسي مي کند.
اين انستيتو مباني روش شناسي خود را براساس برداشت و تبييني قرار داده است که در سال 1983 در مجمع موسسان “انجمن ايران شناسي اروپا” در رم براي مفهوم ايران شناسي مشخص گرديد و روش هاي متعدد و علمي وسيعي برايش در نظر گرفته شد. از آن جمله روش هاي مطالعات فرهنگ شناختي (cultural Studies) جامعه شناسي، زبان شناسي، هنرهاي زيباي ايراني و اسلامي، علم ادبيات، علم تاريخ و انسان شناسي فرهنگي قابل اشاره هستند. بدين ترتيب زبان شناسي شاخه هاي زبان هاي ايراني و سنت هاي تاريخي و ادبي وابسته به آنها در زمان هاي گذشته (عهد باستان، دوره ميانه و اوايل قرون وسطي) يکي از فعاليت هاي عمده انستيتو را تشکيل مي دهد.
آگاهي از اينکه “دنياي ايراني” (Monde iranien) با پيدايش و گسترش اسلام از لحاظ فرهنگي به شدت دگرگون شد، باعث شد زمينه هاي ديگري نيز به پژوهش هاي ايران شناسي اضافه شود؛ مثلاً زبان شناسي زبان هاي جديد ايراني، فارسي شناسي، مطالعات مربوط به قرون وسطي، همين طور تاريخ معاصر و بخش هايي از علم جديد ادبيات، انسان شناسي اجتماعي و انسان شناسي فرهنگي.
اين فعاليت هاي جديد از نظر گاه منطقه اي متوجه کشورهاي ايران، افغانستان و تاجيکستان است که زبان رسمي آنها فارسي است؛ اما مناطق تاريخي تحت نفوذ فرهنگ ايراني را نيز از نظر دور ندارد.
از برنامه هاي دراز مدت ديگر مي توان به مطالعه فرهنگ هاي متأثر از فرهنگ ايراني نام برد که در آن عمدتاً موضوع تطور تاريخي پديدهاي “سنتي و مدرن” مورد بررسي قرار مي گيرد.
به تبعيت از سنت ايران شناسي، فرهنگستان علوم اتريش علاوه بر زمينه هاي پژوهشي ياد شده، به موضوعاتي که احياناً به اتريش ارتباط داشته باشند، نيز توجه مي شود. به طور مثال برگزاري همايش بين المللي “ايران شناسي در اروپا. ديروز. امروز، فردا” که در سال 2002 در گراتس برگزار گرديد و با تهيه و انتشار فهرست نسخ خطي فارسي موجود در کتابخانه ملي و آرشيو دولتي اتريش که با همکاري استاد ايرج افشار تهيه و در تهران و وين منتشر شد.
هم اکنون نيز ترجمه آلماني قديمي ترين کتاب طب به زبان فارسي يعني “حقايق الادويه” ابومنصور موفق هروي که اتوفن ملتسر نيم قرن پيش انجام داده و نيز “فرهنگ فارسي- آلماني” او در مرحله ويراستاري است. نيز ترجمه آلماني “تاريخ وصاف” که در قرن 19 به وسيله هامرپورگشتال صورت گرفته بود (ج 2تا 5) نيز براي چاپ آماده مي گردد.
انستيتو ايران شناسي فرهنگستان اتريش براي همکاري در پژوهش هاي بين المللي نيز برنامه اي در دست تهيه دارد از آن جمله پروژه هاي “مينياتورهاي شاهنامه” (دانشگاه کمبريج)، “هويت هاي ايراني” CNRS) – پاريس)، “ايجاد شبکه پژوهش در ايران شناسي اروپاي مرکزي” تا محققان بتوانند در همايش ها و کارگاه هاي پژوهشي اين مرکز با مطالعات يکديگر آشنا شده، با هم به تبادل نظر بپردازند و همچنين براي برپايي “ششمين کنگره مطالعات ايران شناختي اروپا” در سال 2007 م در وين برنامه ريزي مي کند.
وضعيت ايران شناسي در دانشگاه هاي اتريش
اين سنت شرق شناسي و ايران شناسي در دانشگاه وين با تأسيس “ انستيتو شرقي” در سال 1866 که بعدها نام آن به “ انستيتو شرق شناسي” تغيير يافت و بيشتر شرح آن رفت پايگاه علمي جديدي پيدا کرد. از سال 1872 تا سال 1971اين امکان وجود داشت که در دانشگاه وين در چهارچوب برنامه هاي درسي “ انستيتوي شرقي” در رشته ايران شناسي با درجه دکتري فارغ التحصيل شد. اما با بازنشستگي پروفسور دودا در سال 1971 و با تغيير ساختار اين انستيتو و ايجاد بخش هاي مستقلي براي رشته مطالعات ترکي و عربي، رشته ايران شناسي به عنوان يک رشته تحصيلي مستقل کنار گذاشته شد. اما تعداد معدودي از دروس مربوط به زبان و ادبيات فارسي، تاريخ فرهنگ و تاريخ هنر ايران که تاکنون در اين انستيتو و نيز در چند انستيتوي ديگر دانشگاه وين مثل “ انستيتوي زبان شناسي، بخش زبان هاي هند و ژرمني” و يا “ انستيتوي مطالعات آسياي جنوبي، تبت و بودائيسم”، “ انستيتوي تاريخ هنر” و “ انستيتوي حقوق” و غيره به عنوان دروس فرعي تدريس مي شود که ميزان آن فعلاً نزديک به سي ساعت در هر سال تحصيلي مي باشد.
در کنار دانشگاه وين، در دانشگاه گراتس نيز تا اواخر دهه دوم قرن بيستم امکان تحصيل و اخذ دکتري ايران شناسي عملاً وجود داشت؛ ولي به علت عدم داوطلب تحصيل از دهه سي به بعد ساليان متمادي است که دانشجويي در اين شاخه تحصيل نمي کند. در حال حاضر گاهي فقط زبان “پهلوي” ساساني توسط پروفسور ميتل برگر در انستيتوي زبان شناسي تطبيقي تدريس مي شود. علاوه بر دانشگاه وين، در دانشگاه هاي زالسبورگ و اينسبورگ نيز گاهي زبان هاي باستاني ايران در چارچوب رشته “زبان شناسي تطبيقي، بخش زبان هاي هند و ژرمني” تدريس مي شود.
در حال حاضر در هيچ يک از دانشگاه هاي اتريش رشته تحصيلي ايران شناسي به عنوان يک رشته مستقل وجود ندارد.در ساليان اخير با حمايت وزارت امور خارجه و با مساعدت همکارانم در انستيتوي شرق شناسي دانشگاه وين تلاش مي کنيم به زودي رشته تحصيلي ايران شناسي حداقل در مقطع فوق ليسانس در دانشگاه وين داير گردد.
ناگفته نماند که به ويژه از قرن بيستم به بعد، پژوهشگران اتريشي زيادي وجود داشته و دارند که مطالعات و نيز سفرهاي مطالعاتي ايشان به ايران به طور فردي و بدون وابستگي به موسسات علمي و يا آکادمي صورت گرفته و از اين راه خدمات فراواني به سنت ايران شناسي در اتريش انجام داده اند. از جمله يوزف تيفن تالر اتريشي که مدت ها در عهد حکومت مغول ها در هند مي زيست و در سال 1785 براي اولين بار “تاريخ حکومت نادرشاه” را نوشت. آلفونس گابريل که روي کويرها و تاريخ ايران مطالعه کرده و يا اشخاصي مثل ويلهلم توماشک، فرديناند، آدام پولاک، اتوفن ملتسر، مونيکا هوترشتراسر و بسياري ديگر. همچنين موسسات انتشاراتي غيردانشگاهي و غيرآکادميک در چاپ و نشر متون فارسي در اتريش قابل ذکر است.
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.