Loqaz
معادلهای دیگر: چیستان، معمالغز در لغت معنی راه پیچاپیچ میدهد و در اصطلاح ادبی، نوع خاصی از بیان ادبی است که در آن گوینده، صفات و ویژگیهای شخص یا چیزی را با بیان ادبی بیان کند بیآن که نامی از آن بیاورد و بعد از مخاطب بخواهد نام آن را پیدا کند. از آنجایی که لغز در بیشتر موارد با عبارت چیست آن شروع میشود، چیستان هم نامیده میشود. برای مثال:
«چیست آن مرغی که ناساید زمانی از صفیر – شخصش اندوده به زر، فرقش آلوده به قیر» که پاسخ آن «قلم» است. یا «لعبتی چیست نغز و خاک مزاج – که به آبیست از جهان خرسند/ دست بر سر نهاده پنداری – به سر خویش میخورد سوگند» نام این مورد «کوزه» است.
در مواردی لغز بدون عبارت چیست آن مطرح میشود مانند: «بیروح پیکریست گه جنگ جان شکار – بیدود آتشیست گه رزم پُرشرار» منظور از این مورد شمشیر است.
یا در موردی دیگر:
«خم چو نگون گشت و یک قطره ریخت
هوش ز مدهوش محبت گریخت.»
خم را برعکس میکنیم، مخ میشود. نقطه آن را اگر ماند قطره برداریم به مح تبدیل میشود. از کلمهی مدهوش، هوش را بر میداریم و جزء باقیمانده را به مح اضافه میکنیم. پاسخ این لغز واژهی محمد است.
کهنترین نوشتاری که از لغز و چیستان یادی کرده اثر رشیدالدین وطواط شاعر قرن ششم هجری است. او در این باره مینویسد: «این صنعت چنان باشد که شاعر نام معشوق یا نام چیزی دیگر در بیت پوشیده بیارد، چه به تصحیف چه به قلبت، به تشبیه یا وجهی دیگر...»
به هر حال آفرینش لغزها در قرن نهم هجری به اوج رسید.
در زبانشناسی و فرهنگ عامه امروز لغزها یا چیستانها را به اشکال گوناگون تعریف کردهاند. تیلور میگوید:
«اگر شیئی و یا موضوعی را طوری تعریف کنیم که گویی چیز دیگری است این چیستان است.»
آبرام و دوندوس دو مردم شناس و متخصص فرهنگ عامه لغز را این گونه تعریف میکنند:
«پرسشی است به قصد گیج کردن و یا سنجیدن هوش کسانی که جواب را نمیدانند.» شولتزهم در تعریف خود میگوید: «پرسشی است که جواب آن غیرمتجانس با پرسش است و شگفتآور و دور از انتظار میباشد.»
در این راستا بیشتر لغزها به صورت پرسش و پاسخ است. گاهی چند معنایی با کژتابی زبانی همراه میشود و لطیفه با مزهای را میسازد.
در زبان فارسی از متداولترین لغزها، مربوط به حروف ابجد است. خاقانی در بیتی میگوید: در سنه ثانون والف به شهر موصل / براندم ثانون والف ثنای صفاقان
براساس عددهای مربوط به حروف ابجد معنی این بیت میشود:
سال 551 در شهر موصل بودم و 551 بار شهر اصفهان را مدح کردم. البته در مصرع دوم الف را اگر به جای عدد یک، واژهی عربی هزار بگیریم. عدد 1550 میشود. پس مصرع دوم نوعی ایهام دارد.
در گذشته لغز به صورت شعرهایی وصفی بیان میشده است و مواردی از آن را در دیوان ناصرخسرو، مسعود سعد، منوچهری، امیرمعزی، عبدالواسع جبلی و ابنیمین میتوان یافت. منوچهری در شعری دربارهی شمع گفته است:
چیست آن آب چو آتش و آهن چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتن روان
توحید شیرازی و فتحعلیخان صبا، از شاعران دورهی بازگشت ادبی، در این مورد فعالیتهایی داشتهاند. صبا در لغزی دربارهی نیزه میگوید:
این چه ماریست که بر سینهی خصمش گذراست
خیزران پیکر و آهن دم و فولادسر است
صبا در مثال دیگری برای عینک میسراید:
کیست آن پیر خمیده تنِ پاکیزه ضمیر
که ز روشندلیاش همچو جوان گردد پیر
در فرهنگ عوام نیز چیستانهایی به صورت شعر در قالبهای کوتاه و بلند وجود دارد. این شعرها مضمونهایی مبهم دارند و اغلب هجایی هستند. برای نمونه: «دسمال انار/ پیش زن سالار/ اگه جرأت داری/ یکی شوبردار.» پاسخ «آتش در منقل» است. یا در موردی دیگر: «آتش اندر آب هرگز دیدهای – ماه در محراب هرگز دیدهای/ این بزرگیها که کردی در جهان – پسته در عناب هرگز دیدهای»
که منظور قلیان است.
لغز در برخی موارد کارکردی لطیفهوار دارد و برای تفریح و خنداندن به کار میرود. خاکشیر اصفهانی در لغز طنزی میگوید:
آن چیست که چون گردن شیر است برش
مانند سربچهی گربه است سرش
گاهی چونهنگ جا بوریا دارد
گاهی چو پلنگ میل کوه و کمرش
علیاکبر دهخدا در شمارهی 25 مجله صوراسرافیل در «معما»یی میگوید:
«قربانون اولم، قورخمیاسن قورخمیاسن!
الدم صلیالله محمد!! و علاه م ح مد!!»
اصلانی، محمدرضا؛ (1394)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز همراه با نمونههای متعدد برای مدخلها، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.