در پناه عشق
سلامت، مفهوم عامی است که گسترهى وجود انسان را در برمی گیرد و تمامی ابعاد آن را می پوشاند. تن، روان و دین، ابعادی از انسان هستند که در قلمرو سلامت قرار می گیرند و اکنون سخن در «سلامت روان» است. راستی «روان سالم» چیست؟ و «سلامت روان» به چه مؤلفه هایی بستگی دارد و راه تأمین آن چیست؟
سلامت و امنیت
بنابراین امنیت روانی یعنی داشتن روانی یعنی داشتن روانی عاری از ترس و هراس. کسانی که روح و روان آنان از ترس به دور است، از امنیت روانی برخوردارند. امنیت روانی، ویژه کسانی است که هیچ عاملی - هر چند ترسناک بنماید نتواند روان آنان را به هراس اندازد.
گاهی ممکن است کشوری تهدید شود و یا شهری ناامن گردد، اما امنیت روانی ساکنان آن بر هم نخورد. حتی ممکن است آبرو و حیثیت کسی در امان نباشد اما روح او از امنیت و آرامش برخوردار باشد. ممکن است کسی به شدت تنگدست باشد و از امنیت اقتصادی برخوردار نباشد، اما ذره ای روح او آزرده نشود و روان او به هراس نیفتد و نگران آیندهى خویش نگردد.
و بر عکس، ممکن است شهر و دیار کسی مورد تهدید نباشد، و از وضعیت اقتصادی و اجتماعی والایی برخوردار باشد، اما از امنیت روانی محروم و روحی آشفته و پریشان داشته باشد. تنگدستی و فشار اجتماعی و خطر دشمن را می توان تحمل کرد و راحت زیست، اما نگرانی و ناآرامی روح را نه. لذا بدون امنیت روانی، زندگی بی معناست. (2)
برای انسان، هیچ نعمتی گواراتر از امنیت روانی نیست؛ (3) زیرا قوام زندگی، وابسته به آن است. کسی راحت و آرام زندگی می کند که از امنیت روانی برخوردار باشد (4) و نشاط و سرور از آن کسی است که روانی امن و آرام داشته باشد. (5)
امنیت و عشق
گام اول عشق
وقتی اسلام، وارد شهر یثرب شد، دشمنی و عداوت را به دوستی و برادری تبدیل کرد (6) و بدین سان روانهای ناامن و بیمناک را به روانهای امن و آرام تبدیل ساخت. پس تبدیل دشمنی به دوستی، و عداوت به محبت، راهی به سوی امنیت روانی است. وقتی دشمنی به دوستی تبدیل می شود، فشارهای روانی فروکش می کنند و دغدغه ها و اضطرابها کاهش می یابند و به جای آن، مهر و محبت می نشیند و آرامش را به ارمغان می آورد.
پس، اگر میان شما و دیگران کدورت و یا دشمنی وجود دارد، سریعا به آن خاتمه دهید؛ چرا که قهر و کدورت، روح و روان را ناامن و نا آرام می سازد.
گام دوم عشق
محکم کردن و افزون ساختن پیوندهای دوستی، به سان لنگرهای قدرتمندی است که کشتی روان را در دریاهای متلاطم، آرام نگه می دارد و از گزند سهمگین، ایمن می سازد.
گام سوم عشق
گام چهارم عشق
داستان آدمی، همان داستان «نی» است که وقتی آن را از وطن خود «نیستان»، جدا کردند، پیوسته از فراق و جدایی رنجور و نالان است:
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جداییها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند (10)
آدمی ریشه در ملکوت دارد. دل آسمانی او حتی در میان دوست و همسر نیز احساس تنهایی می کند. وحشت این تنهایی را با آدم و عالم نمی توان درمان کرد. درمان این درد، دوستی با خدا و دلبسته شدن به اوست. آنان که دل در گرو محبت خدا دارند، دریاها و اقیانوسهای متلاطم توفانی را پشت سر گذاشته و در ساحل امن دوست، لنگر عشق دلبستگی انداخته اند. اینان به آرامش و امنیت دست یافته اند؛ (11) چرا که دوستان خدا هرگز ترس و اندوهی ندارند. کسی که رشتهى محبت خود را با خدا پیوند زند، در حقیقت، به اصل خویش بازگشته و دوران غربت و تنهایی اش به سر آمده است:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش (12)
و چون دوران غربت، پایان پذیرد و دل به وصال یار، دست یابد، وحشت تنهایی به سر می آید و دل، آرام می گیرد و بدین سان امنیت روانی حاصل می گردد. پس همواره با خدا و به یاد خدا باشیم که یاد خدا لذت عاشقان و دلدادگان (13) و کلید انس (14) است. آن که به یاد خداست، همدم (15) و همنشین اوست (16) و به همین جهت گفته اند: دوستی با خدا و به یاد او بودن، آرامش بخش و امنیت ساز است: الا بذکر الله تطمئن القلوب. (17) بنابراین راه زدودن ترس و به دست آوردن امنیت روانی، دلبستگی به خداوند و به یاد او بودن است. هر گاه امنیت روانی تهدید شود، باید به قلعهى ایمان و یاد خدا پناه آورد (18) و به نماز ایستاد. نماز، یاد خداست و یاد خدا آرام بخش دلهاست. پس باید از نماز که یاد خداست کمک گرفت و ترس را به امنیت، و تلاطم را به آرامش تبدیل کرد.
از همین جا می توان دریافت چرا کسانی که با خدا قهر کرده اند و هیچ رابطه ای با او ندارند. «تنیدگی (رنجوری) روانی» داشته و از «امنیت روانی» محروم اند. کسی که از خدا روی گرداند، به اصل و هویت خویش پشت کرده و خویشتن خویش را به فراموشی سپرده (19) و غربت و وحشت را بر خود لازم کرده است. لذا در فشار روانی به سر می برد و زندگی سختی دارد و آن که با خدا قهر کند، همنشین شیطان می شود. (20) و شیطان، دشمن قسم خوردهى انسان است (21) که پیوسته آدمی را تهدید می کند.
آیا در کنار دشمن می توان امنیت داشت و آسوده زیست؟ زندگی بدون خدا، زندگی با دشمن است و در چنین زندگانی ای، از آرامش و امنیت، خبری نیست.
خلاصه سخن اینکه غربت و تنهایی از عوامل ناآرامی و ناامنی روان است و داشتن مونس و همدم، از عوامل آرامش و امنیت روان. بیاییم از عشق و دلبستگی پل ساخته، از وادی تنگ و تاریک و سرد تنهایی، گذشته و به گلستان دلگشای وصال قدم گذاریم؛ چهار گام بیشتر نیست، بسم الله... به وادی ایمن خوش آمدید!
پی نوشت:
1. ر.ک: الکافی، ج 8، ص 152، ح 136؛ الفقیه، ج 4، ص 381، ح 5829؛ عوالی اللئالی، ج 1، ص 167.
2. رک: تحف العقول، ص 219.
3. ر.ک: غرر الحکم، ح 10911.
4. ر.ک: همان ح 5438.
5. ر.ک: مطالب السؤول ، ص 50.
6. سورهى آل عمران، آیه 203؛ سورهى انفال، آیهى 62 و 63.
7. غرر الحکم، ح 2018.
8. ر.ک: کتاب دوستی در قرآن و حدیث، دوستی مردم.
9. ر.ک: سورهى روم، آیهى 21.
10. مثنوی، دفتر اول، بیت 1 و 2.
11. ر.ک: دوستی در قرآن و حدیث، ح 929.
12. مثنوی، دفتر اول، بیت 4.
13. غرر الحکم، ح 670.
14. همان، ح 541.
15. همان، ح 1858.
16. همان، ح 322.
17. سورهى رعد، آیهى 28.
18. ر.ک: بحارالأنوار، ج 77، ص 369، ح 34.
19. رک: سورهى حشر، آیهى 19؛ غرر الحکم، ح 7797 و 8875.
20. سورهى زخرف، آیهى 36.
21. سورهى آل عمران، آیهى 175.