نقش اسلام در پیشرفت خوشنویسى
حقیقت آن است که اسلام نقش بزرگى در پیشرفتخط عربى و هنرهاى نگارشى آن بازى کرده است زیرا در روزگار ظهور اسلام بىسوادى در سراسر حجاز فراگیر بود و جز اندکى از مردم نوشتن نمىدانستند. این بدان سبب بود که اساسا عرب بر حافظه خود تکیه داشت و به کمک حافظه به نقل سینه به سینه اخبار و اشعار و حکم و امثال همت مىگماشت.
هنرهاى موجود در خط عربى و آرایشهاى آن مقولهاى شناخته شده در کشورهاى اسلامى است. این هنرها بخش مهمى از میراث زنده مسلمانان را در برمىگیرد. میراثى که وابسته به دگرگونیهاى فرهنگى و زبان رایج در آن سرزمین است و خط عربى در حفظ این میراث که تکیهگاه اصلى در پیوستگى مسلمانان است، نقش اساسى دارد.
خوشنویسى به عنوان یک هنر، به جهت هماهنگ شدنش با پیشرفتها از هنر خطاطى در سایر زبانها متمایز شده است. از اینروست که داراى انواع متعدد و گونههاى فراوانى گردیده و پیوند محکمى میان انواع و مواد مختلف آن پدیدار شده است. از اینجاست که ما خط عربى را گاهى نرم و رام مىبینم که زیبا و موسیقیایى نگاشته مىشود و گاهى استوار و موزون که بر صفحه کاغذ جارى مىگردد. اما در هر دو حال به خواننده یا بیننده احساس زیبایى شناختى خاصى مىدهد که آن را در میان دیگر هنرهاى زیبا همانند نقاشى، پیکرتراشى، کندهکارى و عکاسى جایگاه خاصى در سطح جهان مىبخشد.
خوشنویسى مانند سایر هنرها پیشرفتى یکباره نداشته است، بلکه همچون زبان در بستر زمان رشد کرده و شکل گرفته است. استوارترین روایات و آراء گویاى آن است که خط عربى از خط نبطى (منسوب به انباط عرب یعنى کسانى که پیش از میلاد قلمرویى از «حوران» (1) در شرق تا خلیج عقبه و فلسطین در غرب داشتهاند) گرفته شده است و پیدایش خط کوفى آغاز نخستین مرحله تطور خط نبطى است و خط عربى معاصر نتیجه تطور خط کوفى است. این مطلبى است که سنگنوشتههاى باستانى که بتدریج در جاهاى مختلف کشف شده است، بر آن گواهى مىدهد
حقیقت آن است که اسلام نقش بزرگى در پیشرفتخط عربى و هنرهاى نگارشى آن بازى کرده است زیرا در روزگار ظهور اسلام بىسوادى در سراسر حجاز فراگیر بود و جز اندکى از مردم نوشتن نمىدانستند. این بدان سبب بود که اساسا عرب بر حافظه خود تکیه داشت و به کمک حافظه به نقل سینه به سینه اخبار و اشعار و حکم و امثال همت مىگماشت.
دستور پیامبر گرامى اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به اسراى جنگ بدر که در برابر رهایى خود، هر کدام از آنان به ده کودک مسلمان نوشتن بیاموزد، سرآغازى گردید براى انتشار خطى به نام خط «حیرى» یا «انبارى» که خود برگرفته از خط «نبطى» بود و پیشتر از طریق تجارت به سرزمین حجاز راه یافته بود...
مسلمانان در آغاز به دو شکل مىنوشتند: «تقویرلین» که در مراسلات و نوشتارهاى معمولى رایجبوده و «بسط یابس» که براى نقاشى و تزیین محرابها و درهاى مساجد و دیوارهاى ساختمانها و همچنین نگارش قرآن استعمال داشت. (2)
هنگامى که به دستور عمربن خطاب کوفه بنا شد و بازماندگان اهالى حیره و انبار به آنجا کوچ کردند و خط متداول مسلمانان در میان ایشان رواج پیدا کرد، در بهبودى و پیشرفتخط کوشیدند و در آن مهارت یافتند. به همین سبب بعدا آن خط به نام «خط کوفى» -منسوب به کوفه - نامیده شد
در دوره بعد ابوالاسود دوئلى حرکات حروف را به شکل نقطههایى که در قسمتهاى مختلف حروف قرار مىگرفتبه خط عربى اضافه کرد تا از اشتباه در خواندن، جلوگیرى کند. سپس در اواخر دولت اموى و اوایل دولت عباسى، خط وارد مرحله جدیدى از پیشرفتشد و روشهاى نوین غیر کوفى پدید آمد. خوشنویسان به خاطر هماهنگى با حرکت طبیعى دستبه سوى آساننگارى روى آوردند و بدینترتیب زوایایى که پیشتر در خط کوفى وجود داشت کاهش یافت. این گام، فرصتى بود براى آغاز عصرى جدید در خوشنویسى
در مرحله سوم از پیشرفتخط عربى، نقطه به حروف اضافه شد. این کار به سبب بیم از اشتباه خواندن کلمات به هتیکسان بودن شکل بعضى از حروف بود، اما در عصر این تحول، مشکل تازهاى بروز کرد و آن ترس از اختلاط نقاط مربوط به حرکتحروف با نقاط حروف بود که این خود موجب به وجود آمدن مرحله چهارمى در پیشرفت وتحول خط عربى گردید چرا که خلیل بن احمد نقطههاى مربوط به حرکات حروف را به صورت حروف کوچکى که بر بالاى حروف اصلى (حروف کلمه) قرار داده مىشد، تبدیل کرد و این چیزى است که اکنون هم بدان عمل مىشود. البته با اضافه شدن علامتهاى نقطهگذارى بدان.
پیشرفتخط عربى تنها منحصر به تلاش اعراب نبود. بیشتر ملتهایى که به اسلام گرویده بودند در متحول ساختن خط عربى سهیم بودند. از سوى دیگر این امر که اسلام مردمى را که اندکى پیشتر بت مىپرستیدند، به سمت نقاشى و پیکر تراشى تشویق نمىکرد و از طرفى زیبایى و هنر نیاز و ضرورى جامعه بود، موجب پیشرفتخط عربى شد زیرا هنرمندان مسلمان به سوى هنرهاى نگارشى و معمارى و هنرهاى دیگر روى آوردند که خط عربى وجه مشترک بزرگ آنها بود.
خط در دوره عباسى توسعه و تکامل یافت تا آنجا که به بیست نوع رسید. «ابن مقله» وزیر، شش نوع را از آن میان بیرون آورد که عبارت بودند از: ثلث، نسخ، تعلیق، ریحان، محقق و رقاع. «ابن مقله» نخستین اندازهپرداز حروف عربى و واضع مقیاسها و اندازهها و قاعدههاى اصلى حروف به صورت نقطهها بود تا حروف به استوارى و درستى نگاشته شود
سپس «ابن البواب» به دنبال او آن قواعد را کاملتر ساخت. گفتنى است که دیگر خطاطان مسلمان که خود و اندیشه خود را در راه خطاطى و پیشرفت آن، وقف کرده بودند، در این امر مشارکت داشتند، ضمن این که طبیعتخود حروف و شیوه پیوستنشان به یکدیگر و کشش و حرکت پذیرى آنها نیز ایشان را در این تکامل مساعدت مىنمود. آنان آثارى در نهایت زیبایى از جهت گونهسازى و آفرینش براى ما به جا گذاشتهاند و خط را به صورت و روشهایى که امروزه مىبینیم رساندهاند.
خط عربى در زیبایى خود بر یک سلسله قواعد خاصى که برخاسته از تناسب میان خط و نقطه مىباشد، متکى است و این طبیعت نیکو را به همه هنرهاى زیباى اسلامى که از بنیان دلرباى آن برگرفته شدهاند، به عاریتبخشیده و آنها را چنان به صورت پیشرفتهاى شناسانده است که هیچ خط یا هنر دیگرى به آن دلربایى نمایان نساخته است. تاثیر خط در هنرهاى عربى بروشنى پیداست زیرا دیگر هنرهاى مختلف اسلامى از اشکال خط به سبب ویژگیهاى آشکار گرایش به زیبایى در آن، بهره مىگرفتند تا جایى که در استفادههاى هنرى آن، خواندنش مشکل مىگردید چرا که براى یک هدف هنرى محض به کار مىرفت
خط به لحاظ ارزش زینتىاش به اروپا انتقال یافت و در برخى از ساختمانها و کنیسهها مورد استفاده قرار گرفت; مانند درگاه کنیسه «ورتبورگ» در آلمان. این ویژگى از قرن هشتم میلادى در سرزمینهاى زیادى از جمله جزیره سیسیل، کانادا، ایتالیا، اسپانیا، غرب فرانسه و بالکان نیز انتشار یافت.
مشخص است که سرشت نیکوى خط عربى نظر هنرمندان اروپایى را به خود جلب کرد و بدینترتیب تاثیر آن در هنرهاى گوناگون اروپایى مانند هنرهاى پیش از رمانتیک و رمانتیک و رومى و هنر دوره بیدارى، پدیدار گشت و بعدها نیز ادامه یافت. نوشتههایى به خط عربى بر پیراهن حضرت مسیح در تابلوى «رستاخیز لازاروس» اثر «جیوتو» اهل فلورانس و در دیگر آثار وى و بر آستینها و کنارههاى پیراهن حضرت مریم در کارهاى «فراانجلیکو» و «فرالیبولبى» نمودار است. در رسالهاى که «بیزانلر» هنرمند ایتالیایى از خود به جاى گذاشته و در آن به بررسى برخى از نقاشیها پرداخته است، صفحهاى است که بر آن نوشتهاى به خط نسخ به عربى دیده مىشود. همانگونه که «جنتیلى داویریانو» در تزیین شمشیر یکى از شخصیتهاى تابلو خود به نام «بزرگداشت زرتشت» از خط عربى استفاده کرده است. همچنین «ویروکیو» استاد «لئوناردو داوینچى» با خط عربى قسمتهایى از پیکره برنزى داود را که اثر خود اوست، تزیین نموده است و قالیچه «هولباین» با آرایشهایى برگرفته از خط کوفى هم اکنون نگهدارى مىشود. در قرن حاضر هم رگههایى از خط عربى را در آثار هنرمند آلمانى «بول کلى» و همچنین «جورج هوفر» مىبینیم
موجب شگفتى نیست که پیکرتراشان از دیرباز خط و حجم، زمینه و رنگ، سایه و نور و محلهاى برخورد سطوح را به عنوان عناصرى در شکل سازى هنرى خود مورد استفاده قرار مىدهند. روشن است که همه اینها در هنر خط عربى که داراى چنان ویژگیهایى است که بدان فرصت تعبیر از حرکت و حجم را مىدهد، فراوان وجود دارد نه فقط به این معنى که یک متحرک مادى استبلکه به این معنى که هنرى است زیبا که نتیجهاش حرکت درونى و ذاتى است و خط را بدور از مضامینش در شکوه زیبایى آن، به رقص وامىدارد
از میان دو روش اصلى خط، منحنى و هندسى که هر کدام زیبایى خاص خود را دارند، هنرمند قادر به خلق نوعى از هماهنگى موسیقیایى است که نتیجه تضاد میان اجزاى سیاه و سفید یا رنگهاى مختلف است; اضافه بر احساسى ملموس از جهت ظرافت و گستردگى و آنچه (نظیر احساس بینایى به سبب نرمى و سختى) موجب تحقق آن مىشود و همچنین تکامل هنرى ناشى از گستردگى هماهنگیهاى موسیقیایى همراه با ایجاد یکپارچگى در کار هنرى به عنوان یک مجموعه. سایر ویژگیهاى آن مخالفتبا طبیعت و انتزاع موضوع و مضمون پردازى است که به هنرمند آزادى لازم را براى صورت پردازى مىدهد. همین مشخصات به استفاده از آن از طرف هنرمندان صورتپرداز و حالتپرداز بر مواد خام گوناگون مانند فلزات، سفال، چوب، سنگ، مرمر، گچ، شیشه و پارچه علاوه بر انواع کاغذ، کمک کرده است
پىنوشت ها :
1- نام کوهى در جنوب دمشق بود و اینک نام استانى است در سوریه.
2- تقویر یا مقور و بسط یا مبسوط دو گونه از خط حیرى بودند که بعدا خط کوفى نامیده شدند. مقور مانند خط نسخ بود که استعمال همیشگى داشت و در نوشتن آن نیاز به درنگ و آهستگى نبود از این رو خط تدوین یا خط تحریر یا خط مخفف یا خط لین یا خط مقور یا خط مدور نامیده شد. خط مبسوط خط سختى بود که بر قبرها و منارهها و گنبدها و معمولا به صورت کندهکارى بر روى سنگ یا مرمر یا گچ یا چوب نوشته مىشد. این خط که تذکارى، حاد الزوایا، جاف و یابس نیز نامیده مىشود تا قرن ششم هجرى یعنى هنگامى که خط نسخ - شکل پیشرفته خط مقور - به جهتسادگى در استفادههاى روزانه رواج بیشترى یافت، در جهان اسلام سیادت داشت. (مترجم، ترجمه از کتاب الکتابة الخطیه العربیة، فوزى سالم عفیفى، صص 102،116،117
منبع: خبرگزاری فارس
هنرهاى موجود در خط عربى و آرایشهاى آن مقولهاى شناخته شده در کشورهاى اسلامى است. این هنرها بخش مهمى از میراث زنده مسلمانان را در برمىگیرد. میراثى که وابسته به دگرگونیهاى فرهنگى و زبان رایج در آن سرزمین است و خط عربى در حفظ این میراث که تکیهگاه اصلى در پیوستگى مسلمانان است، نقش اساسى دارد.
خوشنویسى به عنوان یک هنر، به جهت هماهنگ شدنش با پیشرفتها از هنر خطاطى در سایر زبانها متمایز شده است. از اینروست که داراى انواع متعدد و گونههاى فراوانى گردیده و پیوند محکمى میان انواع و مواد مختلف آن پدیدار شده است. از اینجاست که ما خط عربى را گاهى نرم و رام مىبینم که زیبا و موسیقیایى نگاشته مىشود و گاهى استوار و موزون که بر صفحه کاغذ جارى مىگردد. اما در هر دو حال به خواننده یا بیننده احساس زیبایى شناختى خاصى مىدهد که آن را در میان دیگر هنرهاى زیبا همانند نقاشى، پیکرتراشى، کندهکارى و عکاسى جایگاه خاصى در سطح جهان مىبخشد.
خوشنویسى مانند سایر هنرها پیشرفتى یکباره نداشته است، بلکه همچون زبان در بستر زمان رشد کرده و شکل گرفته است. استوارترین روایات و آراء گویاى آن است که خط عربى از خط نبطى (منسوب به انباط عرب یعنى کسانى که پیش از میلاد قلمرویى از «حوران» (1) در شرق تا خلیج عقبه و فلسطین در غرب داشتهاند) گرفته شده است و پیدایش خط کوفى آغاز نخستین مرحله تطور خط نبطى است و خط عربى معاصر نتیجه تطور خط کوفى است. این مطلبى است که سنگنوشتههاى باستانى که بتدریج در جاهاى مختلف کشف شده است، بر آن گواهى مىدهد
حقیقت آن است که اسلام نقش بزرگى در پیشرفتخط عربى و هنرهاى نگارشى آن بازى کرده است زیرا در روزگار ظهور اسلام بىسوادى در سراسر حجاز فراگیر بود و جز اندکى از مردم نوشتن نمىدانستند. این بدان سبب بود که اساسا عرب بر حافظه خود تکیه داشت و به کمک حافظه به نقل سینه به سینه اخبار و اشعار و حکم و امثال همت مىگماشت.
دستور پیامبر گرامى اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به اسراى جنگ بدر که در برابر رهایى خود، هر کدام از آنان به ده کودک مسلمان نوشتن بیاموزد، سرآغازى گردید براى انتشار خطى به نام خط «حیرى» یا «انبارى» که خود برگرفته از خط «نبطى» بود و پیشتر از طریق تجارت به سرزمین حجاز راه یافته بود...
مسلمانان در آغاز به دو شکل مىنوشتند: «تقویرلین» که در مراسلات و نوشتارهاى معمولى رایجبوده و «بسط یابس» که براى نقاشى و تزیین محرابها و درهاى مساجد و دیوارهاى ساختمانها و همچنین نگارش قرآن استعمال داشت. (2)
هنگامى که به دستور عمربن خطاب کوفه بنا شد و بازماندگان اهالى حیره و انبار به آنجا کوچ کردند و خط متداول مسلمانان در میان ایشان رواج پیدا کرد، در بهبودى و پیشرفتخط کوشیدند و در آن مهارت یافتند. به همین سبب بعدا آن خط به نام «خط کوفى» -منسوب به کوفه - نامیده شد
در دوره بعد ابوالاسود دوئلى حرکات حروف را به شکل نقطههایى که در قسمتهاى مختلف حروف قرار مىگرفتبه خط عربى اضافه کرد تا از اشتباه در خواندن، جلوگیرى کند. سپس در اواخر دولت اموى و اوایل دولت عباسى، خط وارد مرحله جدیدى از پیشرفتشد و روشهاى نوین غیر کوفى پدید آمد. خوشنویسان به خاطر هماهنگى با حرکت طبیعى دستبه سوى آساننگارى روى آوردند و بدینترتیب زوایایى که پیشتر در خط کوفى وجود داشت کاهش یافت. این گام، فرصتى بود براى آغاز عصرى جدید در خوشنویسى
در مرحله سوم از پیشرفتخط عربى، نقطه به حروف اضافه شد. این کار به سبب بیم از اشتباه خواندن کلمات به هتیکسان بودن شکل بعضى از حروف بود، اما در عصر این تحول، مشکل تازهاى بروز کرد و آن ترس از اختلاط نقاط مربوط به حرکتحروف با نقاط حروف بود که این خود موجب به وجود آمدن مرحله چهارمى در پیشرفت وتحول خط عربى گردید چرا که خلیل بن احمد نقطههاى مربوط به حرکات حروف را به صورت حروف کوچکى که بر بالاى حروف اصلى (حروف کلمه) قرار داده مىشد، تبدیل کرد و این چیزى است که اکنون هم بدان عمل مىشود. البته با اضافه شدن علامتهاى نقطهگذارى بدان.
پیشرفتخط عربى تنها منحصر به تلاش اعراب نبود. بیشتر ملتهایى که به اسلام گرویده بودند در متحول ساختن خط عربى سهیم بودند. از سوى دیگر این امر که اسلام مردمى را که اندکى پیشتر بت مىپرستیدند، به سمت نقاشى و پیکر تراشى تشویق نمىکرد و از طرفى زیبایى و هنر نیاز و ضرورى جامعه بود، موجب پیشرفتخط عربى شد زیرا هنرمندان مسلمان به سوى هنرهاى نگارشى و معمارى و هنرهاى دیگر روى آوردند که خط عربى وجه مشترک بزرگ آنها بود.
خط در دوره عباسى توسعه و تکامل یافت تا آنجا که به بیست نوع رسید. «ابن مقله» وزیر، شش نوع را از آن میان بیرون آورد که عبارت بودند از: ثلث، نسخ، تعلیق، ریحان، محقق و رقاع. «ابن مقله» نخستین اندازهپرداز حروف عربى و واضع مقیاسها و اندازهها و قاعدههاى اصلى حروف به صورت نقطهها بود تا حروف به استوارى و درستى نگاشته شود
سپس «ابن البواب» به دنبال او آن قواعد را کاملتر ساخت. گفتنى است که دیگر خطاطان مسلمان که خود و اندیشه خود را در راه خطاطى و پیشرفت آن، وقف کرده بودند، در این امر مشارکت داشتند، ضمن این که طبیعتخود حروف و شیوه پیوستنشان به یکدیگر و کشش و حرکت پذیرى آنها نیز ایشان را در این تکامل مساعدت مىنمود. آنان آثارى در نهایت زیبایى از جهت گونهسازى و آفرینش براى ما به جا گذاشتهاند و خط را به صورت و روشهایى که امروزه مىبینیم رساندهاند.
خط عربى در زیبایى خود بر یک سلسله قواعد خاصى که برخاسته از تناسب میان خط و نقطه مىباشد، متکى است و این طبیعت نیکو را به همه هنرهاى زیباى اسلامى که از بنیان دلرباى آن برگرفته شدهاند، به عاریتبخشیده و آنها را چنان به صورت پیشرفتهاى شناسانده است که هیچ خط یا هنر دیگرى به آن دلربایى نمایان نساخته است. تاثیر خط در هنرهاى عربى بروشنى پیداست زیرا دیگر هنرهاى مختلف اسلامى از اشکال خط به سبب ویژگیهاى آشکار گرایش به زیبایى در آن، بهره مىگرفتند تا جایى که در استفادههاى هنرى آن، خواندنش مشکل مىگردید چرا که براى یک هدف هنرى محض به کار مىرفت
خط به لحاظ ارزش زینتىاش به اروپا انتقال یافت و در برخى از ساختمانها و کنیسهها مورد استفاده قرار گرفت; مانند درگاه کنیسه «ورتبورگ» در آلمان. این ویژگى از قرن هشتم میلادى در سرزمینهاى زیادى از جمله جزیره سیسیل، کانادا، ایتالیا، اسپانیا، غرب فرانسه و بالکان نیز انتشار یافت.
مشخص است که سرشت نیکوى خط عربى نظر هنرمندان اروپایى را به خود جلب کرد و بدینترتیب تاثیر آن در هنرهاى گوناگون اروپایى مانند هنرهاى پیش از رمانتیک و رمانتیک و رومى و هنر دوره بیدارى، پدیدار گشت و بعدها نیز ادامه یافت. نوشتههایى به خط عربى بر پیراهن حضرت مسیح در تابلوى «رستاخیز لازاروس» اثر «جیوتو» اهل فلورانس و در دیگر آثار وى و بر آستینها و کنارههاى پیراهن حضرت مریم در کارهاى «فراانجلیکو» و «فرالیبولبى» نمودار است. در رسالهاى که «بیزانلر» هنرمند ایتالیایى از خود به جاى گذاشته و در آن به بررسى برخى از نقاشیها پرداخته است، صفحهاى است که بر آن نوشتهاى به خط نسخ به عربى دیده مىشود. همانگونه که «جنتیلى داویریانو» در تزیین شمشیر یکى از شخصیتهاى تابلو خود به نام «بزرگداشت زرتشت» از خط عربى استفاده کرده است. همچنین «ویروکیو» استاد «لئوناردو داوینچى» با خط عربى قسمتهایى از پیکره برنزى داود را که اثر خود اوست، تزیین نموده است و قالیچه «هولباین» با آرایشهایى برگرفته از خط کوفى هم اکنون نگهدارى مىشود. در قرن حاضر هم رگههایى از خط عربى را در آثار هنرمند آلمانى «بول کلى» و همچنین «جورج هوفر» مىبینیم
موجب شگفتى نیست که پیکرتراشان از دیرباز خط و حجم، زمینه و رنگ، سایه و نور و محلهاى برخورد سطوح را به عنوان عناصرى در شکل سازى هنرى خود مورد استفاده قرار مىدهند. روشن است که همه اینها در هنر خط عربى که داراى چنان ویژگیهایى است که بدان فرصت تعبیر از حرکت و حجم را مىدهد، فراوان وجود دارد نه فقط به این معنى که یک متحرک مادى استبلکه به این معنى که هنرى است زیبا که نتیجهاش حرکت درونى و ذاتى است و خط را بدور از مضامینش در شکوه زیبایى آن، به رقص وامىدارد
از میان دو روش اصلى خط، منحنى و هندسى که هر کدام زیبایى خاص خود را دارند، هنرمند قادر به خلق نوعى از هماهنگى موسیقیایى است که نتیجه تضاد میان اجزاى سیاه و سفید یا رنگهاى مختلف است; اضافه بر احساسى ملموس از جهت ظرافت و گستردگى و آنچه (نظیر احساس بینایى به سبب نرمى و سختى) موجب تحقق آن مىشود و همچنین تکامل هنرى ناشى از گستردگى هماهنگیهاى موسیقیایى همراه با ایجاد یکپارچگى در کار هنرى به عنوان یک مجموعه. سایر ویژگیهاى آن مخالفتبا طبیعت و انتزاع موضوع و مضمون پردازى است که به هنرمند آزادى لازم را براى صورت پردازى مىدهد. همین مشخصات به استفاده از آن از طرف هنرمندان صورتپرداز و حالتپرداز بر مواد خام گوناگون مانند فلزات، سفال، چوب، سنگ، مرمر، گچ، شیشه و پارچه علاوه بر انواع کاغذ، کمک کرده است
پىنوشت ها :
1- نام کوهى در جنوب دمشق بود و اینک نام استانى است در سوریه.
2- تقویر یا مقور و بسط یا مبسوط دو گونه از خط حیرى بودند که بعدا خط کوفى نامیده شدند. مقور مانند خط نسخ بود که استعمال همیشگى داشت و در نوشتن آن نیاز به درنگ و آهستگى نبود از این رو خط تدوین یا خط تحریر یا خط مخفف یا خط لین یا خط مقور یا خط مدور نامیده شد. خط مبسوط خط سختى بود که بر قبرها و منارهها و گنبدها و معمولا به صورت کندهکارى بر روى سنگ یا مرمر یا گچ یا چوب نوشته مىشد. این خط که تذکارى، حاد الزوایا، جاف و یابس نیز نامیده مىشود تا قرن ششم هجرى یعنى هنگامى که خط نسخ - شکل پیشرفته خط مقور - به جهتسادگى در استفادههاى روزانه رواج بیشترى یافت، در جهان اسلام سیادت داشت. (مترجم، ترجمه از کتاب الکتابة الخطیه العربیة، فوزى سالم عفیفى، صص 102،116،117
منبع: خبرگزاری فارس