خط عربي در هنر اسلامي

نقش و نگار عربي در حد فاصل ميان خط و تصوير عربي قرار گرفته است . خط عربي در واقع همان ترسيم كلماتي كه معني معيني را حمل مي كند، اما تصوير عبارت از كشيدن و ترسيم اشكال و صوري است كه حادثه يا منظره واقعي يا خيالي را تجسم مي نمايد. نقش و نگار، رسمي است كه معناي لفظي يا ظاهري را بيان نمي كند، بلكه شكل هيولا و جوهر را به اشياء منتقل مي سازد و در اين جا، واضح مي شود كه نقش از جهتي منتها و غايت خط است ، و از جهتي ديگر غايت تصوير به
چهارشنبه، 30 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خط عربي در هنر اسلامي
خط عربي در هنر اسلامي
خط عربي در هنر اسلامي

نویسنده: دكتر سوري
نقش و نگار عربي در حد فاصل ميان خط و تصوير عربي قرار گرفته است . خط عربي در واقع همان ترسيم كلماتي كه معني معيني را حمل مي كند، اما تصوير عبارت از كشيدن و ترسيم اشكال و صوري است كه حادثه يا منظره واقعي يا خيالي را تجسم مي نمايد. نقش و نگار، رسمي است كه معناي لفظي يا ظاهري را بيان نمي كند، بلكه شكل هيولا و جوهر را به اشياء منتقل مي سازد و در اين جا، واضح مي شود كه نقش از جهتي منتها و غايت خط است ، و از جهتي ديگر غايت تصوير به شمار مي رود.
در اينجا، خط عربي از شكل ابتدايي خود خارج گرديده به صورت هنر درآمده به نحوي كه تغييرات زيادي در آن به وجود آمد. خط عربي با وجود اينكه از وظيفه و شكل ظاهري خود عدول نكرده ، به صورت يك سبك هنري صرف درآمد كه با معني اصلي خود بي ارتباط بود، و حتي با مشخصات مقدس خود كه به شكل زيبايي درآمده بود نيز بي ارتباط بود. خط هنري علاوه بر جايگاه اصلي خود، به صورت سبك هاي مجردي در‌آمد و به صورتهاي متفاوت اعم ، از نقش و تزيين ظاهر گرديد.
خط عربي كه ريشه كنعاني دارد، در منطقه (جبيل ) به وجود آمد، و بيشتر به صورت هندسي نوشته مي شد. و بعد از آن به مرور تكامل يافت و به صورتهاي سهل و آساني درآمد، و گاهي نيز به صورت هندسي و شكسته و اشكال ديگر از اين قبيل ظاهر گرديد، هنگامي كه خط كوفي ظهور كرد ، در واقع اين خط به بالاترين حد كمال رسيد . و حتي به صورت يك بناي محكم هندسي درآمد، كه گلها و برگهايي از نقش و نگار ، آن را زينت مي داد، كه اين نوع را (رقي) مي ناميدند.
اما اين خط هندسي در قر پانزدهم ، صرفا براي تزيين ديوارهاي ساختمانها در فارس مورد استفاده قرار مي گرفت و از قطعات آجر تشكيل گرديده، بر روي هم قرار مي گردفت و كلمات مقدسي همانند اسم الله ، رسول خدا و خلفا را تشكيل مي داد.
هنگامي كه اين خط به تابلوها منتقل گرديد، با نقش و نگار ممتزج گرديد، به صورتي كه تشخيص اصل از فرع ، امكان پذير نبود. خط عربي از دو ساختار اصلي تشكيل شده است . اول شكل ، مزوي ، يعني داراي زاويه يا هندسي شكل و دوم از شكل لطيف نوشتاري به وجود آمده است ، نقش نيز از دو شكل هندسي درست شده است ، كه نوع اول از مثلث يا مربع و شاخه هاي مختلف آن است كه اين نوع نقش را خيط يا نخ مي نامند. شكل ديگر كه لطيف تر است ، از گياهان و رگه هاي تشكيل شده ، رمي ، ناميده مي شود.
تكامل خط عربي، بيشتر به سمت و جهت نقش ، مورد توجه قرار گرفت و اهميت شاياني كه نسبت به اين خط داده شد، بيشتر به جهت مضامين قدسي آيات قرآني بود كه باعث گرديد از جايگاه بالايي برخوردار گردد. اين خط همچنين به علت بازگشت تصوير تشبيهي ، بعد از حمله محدثين به اين موضوع در دوره عباسي بيشتر مورد توجه قرار گرفت . به عنوان مثال آنچه كه بر ديوارهاي قصر مشتي كنده كاري شده است . در آنجا به وضوح ديده مي شود كه چگونه موجودات زنده و گياهان و برگها با يكديگر تداخل پيدا كرده و به صورت اشكال شبه مجردي درآمده اند و به شكلي تزيين شده اند كه مي توان گفت به مرز نقش و نگار نمي رسند، يا در مورد كارهاي هنرمندان سوري و عراقي كه در كتاب كليله و دمنه آمده و در كشور سوريه به سال 1354 م به تصوير كشيده شده مي بينيم كه گياهان همانند نقش كشيده شده اند ، و يا حيواناتي مانند فيل ، و خرگوش نيز به سبك خطوط كشيده شده اند .
اين خطوط و چهره ها را در كتاب مصوري به نام كتاب حيوان ، متعلق به جاخط كه در سوريه به سال 1325 م نقاشي شده ، مي بينيم . وضعيت اين خطوط كتاب كشف الاسرار ابن غانم قدسي ، كه در سوريه به سال 1350 م به تصوير كشيده شده است . ما اين خطوط و چهره ها را مي بينيم كه در مرحله بعدي ظاهر گرديده ، و نقش اساسي را سبك نقاشي هنري آن تشكيل مي دهد. نحوه خطوط به شكلي است كه تصاوير در ان به صورت نقش و نگار ديده مي شود. همان طور در صور كتاب مخطوط قدسي كه متاثر از تصاوير مدرسه سوريه بوده و همچنين در كتاب خطي مقامات حريري كه موضوعات آن در سال 1337. م به تصوير كشيده و در كتاب داستاني بياض و رياض، كه در مراكش و اسپانيا چاپ شده نيز اين خطوط ديده مي شود.
خط عربي بيانگر ، بالاترين نوع ابداع و خلاقيت در هنر اسلامي است ، و هنرمندان خوشنويس به خلق اشكال مختلف آن پرداختند به طوري كه تعداد آن از صد نوع فراتر رفت . ما در مورد نقش خط در تكامل تقش عربي بحث كرديم. از اشكال مختلف اوليه خط عربي كه در روزگار حضرت رسول (ص) به وجود آمد . مي توان از خط مكي و خط مدني نام برد. صاحب كتاب الفهرست ابند نديم ، در مورد اين خط مي گويد: اين خط الف هاي آن خميده و متمايل به دست و بر روي انگشتان ، و شكلش متمايل به چپ است .
علاوه بر اين خط ، خطر ديگري نيز بود كه تقريبا داراي راويه بود، و نام آن را (مزوي) يعني زاويه دار گذاشته بودند و براي اخبار عامه مردم مورد استفاده قرار مي گرفت و كوفه جايگاه اصلي اين خط به شمار مي رفت . بعد از اين خطوط، قرآنهاي هفت گانه كه به وسيله زيد بن ثابت در دوره عثمان و با خط مدني نوشته شد، ظاهر گرديد . اين خط داراي قلمي ساده و روان بود و دوراني شكل نبود . آنچه كه مي توان گفت اين است كه تمامي خطوط قرآني دوره عثماني از محدوده خط مدني خارج نگرديد، و در واقع اين خط، تكامل يافته خط نبطي عراق، به شمار مي رفت .
در دوره عمر خط مشق، به وجود آمد. مشق در نوشتن به معناي كشيده شدن حروف آن است و آن خطي سريع بود، حروف آن كشيده شده و تركيب آن نسبت به خطوطي كه قرآن را با آن مي نوشتند، پيچيده تر بود، و نسبت به خط مدني بخصوص در مدگذاري تفاوت داشت . در دوره عمر ، همچنين خط جديدي در كوفه به وجود آمد كه به دستور سعد بن ابي وقاص نوشته شد و اسم آن را خط كوفي نهاد. اين خط ، خشك و شكننده بود و در نوشتن آن از ابزار آلات هندسي نيز استفاده گرديده و احتمال دارد اين خط از نوشته هاي سرياني كه در اطراف كوفه و بخصوص در حيره، شايع و متداول بوده، گرفته شده باشد. اما خط كوفي ، هميشه خشك و شكننده نبود. بلكه به صورتهاي دايره اي شكل و توخالي نيز ظاهر گرديده است ، اين خط در عين سادگي سريع نوشته مي شد و امروزه خط معروف نسخ، خيلي به آن شبيه است . خط كوفي در ابتدا به مدينه و سپس به مصر انتقال يافت .
در دوره امويان ، خط شامي پديد آمد. و ابن نديم معتقد است كه شخصي بنام قطبة المحرر خوشنويس ، اولين كسي است كه خط عربي را ايجاد ، و آن را تكميل نمود، بعد از آن چهار نوع ، از اين خط ، به نام خط جليل ، طومار، ثلث و نصف ايجاد شد كه دو تاي اولي شكسته و دو تاي ديگر، ملايم و ظريف هستند. خوشنويسان دروه اموي ، مالك بن دينار ، خالد ابن ابي الهياج ، شعيب بن حمزه، اسحاق بن حماد، و ابراهيم شجري، شهرت زيادي يافتند. خط شاحي بسيار نزديك به خط كوفي است ، اما تفاوت بين اين دو ، به شيوه نگارش خوشنويسان باز مي گردد. در مورد خطوط ديگر آن دوره مانند خط مصري ، خط تونسي ، و همچنين خطوطي كه بعد از آن در دوره عباسيان به وجود آمد، و ابن نديم نيز آن را ذكر مي كند، مانند، مثلث مدور راصف، مصنو، تجاويد ، نيز به همين منوال است و اين خطوط نيز به دور از يكديگر نبود ه اند .
از مشهور ترين خوشنويسان و خطاطان دوره عباسي ، شخصي به نام احوال المحرر بود و يكي از بزرگان خط به شمار مي رفت ، معتصم وزير نيز از خط او در شگفت بود و هيچ كسي جز احول، براي او چيزي نمي نوشت . احول از سبكهاي مسلسل، خطي را ياجاد نمود كه متصل بود و بين حروف آن هيچ فاصله اي وجود نداشت، يا خط حمام ، كه براي نوشتن نامه ها ، از آن استفاده مي نمود. و همچنين سبك جازه كه بسيار شبيه به خط ثلث و نسخ بود.
اما بوعلي محمد بن مقله ، متوفي به سال 939، كه وزير مقتدر قاهربالله ، و راضي بالله بود، از خطاطان معروف آن زمان به شمار مي رفت ، پسرش نسبت ناروا به او زد، و راضي بالله ، دست راست او را قطع نمود. وي سپس با دست چپ شروع به نوشتن كرد. گفته شده كه وي هنگام نوشتن ، ساعد قطع شده دست راست خود را محكم مي بست . ابن مقله خط نسخ را به وجود آورد و آن را تكميل نمود. همچنين برادر وي عبداله بن مقله ، درنوشتن خط زيبا شهرتي به دست آورد. وي در نزد احول محرر شاگردي مي كرد.
فرزندان مقله در نوشتن خط ثلث، و نشانه گذاري آن بسيار استاد و زبر دست شدند، به طوري كه در دوره ابن مقله وزير، سبك و شيوه خط وي به جاهاي مختلف انتقال يافت . مشهورترين كسي كه سبك خط ابن مقله را گرفت ، شخصي بود به نام عبدالله بن اسد ، كه قاري قرآن بود و به سال 1018 م وفات يافت . وي شعر را با خطي نزديك به محقق مي نوشت، چنانكه ابن فوطي مي گويد: از ابن اسد مشهورتر شخصي به نام ابن البواب است كه در شيوه و سبك نوشتن خط زيبا، معجزه مي كرد. احتمالا ابن مقله وزير در خصوص تجديد خط ثلث و انواع آن ، بيش از اندازه زياده كرده باشد. آثار ابن مقله ، تقريبا تماما مفقود گرديده و هيچ گونه آثاري از خط وي موجود نيست .
مگر آنچه كه مورخين گفته اند و يا در كتابها آمده است . بعضي از آثار ابن البواب به دست ما رسيد مثل ديوان شعر سلامة ابن جندل، و قرآن ، كه در مؤسسه شوستر بتي در شهر دوبلين نگهداري مي شود. همچنين كتاب جامع محاسن كتابة الكتاب كه وي جمع آوري كرده و محمد بن حسن طيبي آن را نوشته است ،(محمد بن حسن طيبي ، يكي از خوشنويسان سال دهم هجري است ) و با شيوه و سبك ابن البواب نوشته هاي متعددي دارد. در اين كتاب وي ، شيوه هاي مختلف قلمها ، كه اسامي آنها را مي شناسيد ، بدون تطبيق نمودن با يكديگر، و يا اسامي آنها ، نوشته شده است .
از جمله شيوه هاي خطي كه طيبي به عنوان نمونه از سبكه هاي ابن البواب مطرح مي نمايد ، شيوه ثلث معتاد است ، كه در واقع نوع سبكتري از ثلث به شمار مي رود، ديگر، قلم منشور ، قلم تواقيع يا نشانه گذاري ، قلم جليل ثلث يا ثلث سنگين ، قلم مصاحف ، مسلسل ، غبار نسخ ،‌ جليل محقق، ريحان ، قلم رياشي يا رياسي ، قلم حواش ، اشعار ، رقاع ،م مقترن ، و قلم لؤلؤ مي باشد.
پس از آن مدرسه فارسي در دوره تيموري و صفوي به وجود آمد و خط تيموري و صفوي به وجود آمد و خط فارسي و قلم نستعليق و ديواني و همايوني به وجود آمد، كه جميع بدايع تزييني و تخيلي در آن جمع گشته است . از ديگر خطها، خط زيبا بود كه خط كوفي مزهر، از جمله آن است و در دوره فاطميان به مصر انتقال يافت .
مير علي ، وزير شاعر و موسيقيدان ، از مشهور ترين خوشنويسان منطقه هرات و بخارا در قرن پانزدهم به شمار مي رفت . و ابتكار خط نستعليق به وي باز مي گردد. پس از آن در هرات ، خوشنويس و خطاط معروف سلطان علي مشهدي و پسرش سلطان محمد ظهور كردند. پس از آن خوشنويسان ديگري چون عبدالرحمن خوارزمي و پسران وي خود را مطرح كردند و بر زيبايي خط تعليق افزودند.
اما خط رقاع يا رقعي ، از ابتكارات تركان عثماني به شمار مي رود ، از مشهورترين خوشنويسان ، و ماهر ترين آنها، شخصي به نام حافظ عثمان بن علي است ، و در سنه 1693 معلم سلطان وقت بوده است .
خوشنويسان در غرب مراكش عربي و اسپانيا با پرداختن به خط حجازي از شيوه جليل و ثلث، خطي ابتكاري به وجود آوردند.
منبع:http://www.e-resaneh.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.