نویسنده: علی رفیعی
تائیهی ابن عامر، قصیدهای عرفانی، با قافیهی مختوم به «ت» که بدین جهت به تائیه معروف است و خود ابن عامر آن را «ذات الانوار» نامیده است. سرایندهی تائیه ابوالفضل عزالدین عامر بن عامر ملقب به اوشیذر، حکیم، ادیب و شاعر شیعی بصری از حکمای اوائل قرن هشتم هجری است. از تاریخ تولد و زندگانی و درگذشت وی اطلاع دقیقی در دست نیست از اشعار وی استفاده میشود که وی اهل بصره و از قبیلهی بکر است و برخی با استنباط از برخی از اشعارش او را هاشمی نسب و علوی نژاد و از شیعیان به شمار آوردهاند (مجالس المؤمنین، 57/2) و ابن فوطی (م 723 ق) که از معاصرین وی بوده او را از علمای ادب و از حکمای زمان خود دانسته است. ابن عامر در اثر سعایت دشمنان و آزار مخالفان مجبور به ترک دیار و دوری از خاندان خویش گردید و به آسیای صغیر رفته و در شهر سیواس سکونت گزید و گویا تا آخر عمر در همانجا اقامت داشت، اینکه وی در چه تاریخی درگذشته هم مشخص نیست ولی قدر مسلم آن است که تا 731 ق یعنی هنگام سرودن قصیدهی تائیه زنده بوده است (مجالس المؤمنین، همانجا؛ تاریخ الادب العربی، فروخ، همانجا). ابن فوطی نوشته است که ابن عامر دارای رسائلی در حکمت و غیر آن بوده (تلخیص مجمع الآداب، همانجا). و ابن حجر نوشته است که او صاحب تصنیفی دربارهی تصوف است که آن را دیدهام و در 731 ق تألیف کرده است (الدرر الکامنة، 1/3) که گویا اشاره به همین قصیدهی تائیه است. اما آنچه اکنون از وی باقی مانده همین قصیدهی تائیه است. اما آنچه اکنون از وی باقی مانده همین قصیدهی تائیه است که هنگام اقامت در سیواس روم سروده، و چنانکه خود او تصریح کرده این قصیده را وی در معاوضه با قصیدهی تائیهی ابن فارض اندلسی مغربی سروده است. او خود در مقدمهی این قصیده علت به نظم کشیدن تائیه را چنین شرح داده است: بعضی از برادران قصیدهی تائیهی ابن فارض را که در علم توحید بود دیده بودند و آن را دارای نظمی ناب و زیبا و تجنیسی عالی و الفاظی متین با ترکیبی خوب و موزون و محتوی معانی دقیق یافته بودند ولی آن قصیده فقط دلالت بر وحدت وجود داشت گرچه چنانکه برخی گمان کردهاند این وحدت به معنای حلول نیست، زیرا حلول بر دو چیز متکی است: یکی محل و دیگری حال، در حالیکه نزد فحول موحدین این نوع وحدت غیر از این است و آنها معتقدند که واحد مطلق فقط باقی است و غیر از او چیز دیگری بقا ندارد، و تنها آن واحد مطلق است که ظاهر است به کلٌ للکلی و برای هر یک از افراد کثرت داخل در حقیقت آن وحدت، بهرهای از آن وحدت مطلق است و از آن خارج نیست و عدم در آن راه ندارد. به هر حال برادران من که این موضوع را مشاهده کرده بودند و دیده بودند که در آن قصیده معنای توحید به حد افراط مکرر بیان شده بود از من تقاضا کردند که قصیدهای بر وزن آن قصیده به نظم کشیده و مراد و مقصود ابن فارض را توضیح داده و آنچه را که وی فراموش کرده بود و یا نیاورده بود کاملاً تفصیل داده و مطالبی دربارهی علم به روح، نفس، مبدأ و معاد، شناخت ادوار و ظهور صاحب وقت (امام دوازدهم) و علامات ظهور، ذکر معجزات انبیا، و آداب و اخلاق، بر آن بیفزایم، امر آنان را اطاعت کرده و این قصیده را در دوازده نور (به عنوان تبرک نام دوازده امام) مرتب ساخته و در آخر لمعهای نیز در شرح حال خود بر آن افزودم، هر یک از این انوار دوازدهگانه دلالت بر معنائی مختص به خود دارند، تا اینکه ادراک آن برای افراد آسانتر باشد و آن را ذات الانوار نامیدم (مقدمهی قصیدهی تائیه؛ مجالس المؤمنین، 58/2-59). این قصیده بر وفق مشرب توحید سروده شده و بر کمال ذوق و حال و علو فصاحت مقال ابن عامر دلالت دارد (ریاض الجنه، زنوزی، 228/1/4-229) او در این قصیده راجع به خلاف حضرت علی (علیهالسلام) سخن گفته و همچنین در نور نهم اشتیاق بسیار خود را مبنی بر ظهور حضرت صاحب الامر (عج) نشان داده است و آن حضرت را مدح کرده است. و در تعریف از قصیدهی خود و تفوق آن بر قصیدهی ابن فارض گفته است:
وَ بَکرٌ اَتَتْ لا فارِضَ بَدْرُ عِلمِها *** اِذا مابَدی اَخفی، سَهَی الفارِضَیةِ
قصیدهی ابن عامر از فصاحت قول و متانت سبک برخوردار و به اشعار فحول شعرائی چون: ابوتمام و مُتنبی شباهت تام دارد. ولی در آن بخش که شامل مطالبی دربارهی تصوف است. نشانههائی از صعف وجود دارد که در بیشتر اشعار صوفیانه وجود دارد (تاریخ الادب العربی، فروخ، 746/3-748). شمار ابیات آن را خود او 500 بیت دانسته و تاریخ پایان نظم آن را 731 ق بیان کرده است:
وَ لکِنّها «ث» ثُمَّ «ه» تَمَّمَ نَظمُها *** بِسیواسٍ فی «ذالٍ» لِتاریخِ هِجْرَةٍ
که حرف «ث» به حساب ابجد 500 و «ذال» مساوی است با تاریخ 731 ق. اما برخی شمار ابیات آن را 502 بیت (تاریخ الادب العربی، فروخ، همانجا) و برخی 506 بیت دانستهاند و نوشتهاند که ادعای ابن عامر مبنی بر برتر بودن قصیدهی او بر تائیهی ابن فارض درست است. زیرا اولاً قصیدهی ابن فارض فقط به وحدت وجود پرداخته و ثانیاً در عبارات مختلفی این معنی را مکرر تکرار کرده است، و ثالثاً، تائیهی وی سرشار از تکلفات بدیعی ملالآور است. اما ابن عامر در تائیهی خود مقاصد تصوف را در انواع مختلف آن استقصاء نموده و به دور از هر نوع تکلفی به خوبی بیان کرده است (مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق مجلهی 25 جزء الثانی 291-293). آقابزرگ تهرانی این قصیده را دوبار معرفی کرده، یکبار زیر عنوان: ذات الانوار، که نسخهای از آن را نزد شیخ ابراهیم کازرونی (م 1364 ق) در نجف دیده و یکبار هم زیر عنوان، قصیدهی تائیه که نسخهای از آن نزد شیخ سماوی بوده است (الذریعة، 1/10 و 111/17). این قصیده را شیخ عبدالقادر مغربی شرح و تصحیح کرده و تعلیقاتی بر آن نوشته و با مقدمهای در شرح حال مؤلف و تدوین فهارس آن و مقدمهای هم از لویی ماسینیون که در آن افزوده در 1367 ق در 103 صفحه در بیروت به چاپ رسانده است. اما در این شرح و نسخهی چاپی یک بیت از نور سوم که اشاره به خلافت حضرت علی (علیهالسلام) است حذف شده است و آن بیت به این شرح است:
وَ اَنَّ عَلیّاً بابُها فَأعرِفَنَّهُ *** وَ هذا کَلامٌ مُفصَحُ بِالخِلافةِ
دلیل حذف این بیت از قصیده که پس از بیت:
لِذلِکَ قالَ النّبیُ (صلی الله علیه و آله و سلم) اَنَا مَدینَةٌ *** العِلمِ فَافْهَمْ، ذابِحُسنِ کیاسَةِ
قرار گرفته مشخص نیست (ریاض الجنة، زنوزی، 237/1/4) داود چلبی نقدی بر این شرح نوشته است که در مجلهی مجمع العلمی دمشق (مجلد 25 جزء الثانی 291-293) به چاپ رسیده است.
این قصیده به طور کامل با شرح حال مؤلف در کتاب ریاض الجنة زنوزی (236/1/4) نیز چاپ شده است.
منابع :
در متن مقاله یاد شده است.
منبع مقاله :
دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول