شيعه

ساقي امشب باده از بالا بريز باده از خم خانه مولا بريز باده اي بي رنگ و آتشگون بده زانكه دوشم داده اي افزون بده
شنبه، 28 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیدامیرحسین موسوی‌‌تبار
موارد بیشتر برای شما
شيعه

شيعه

شاعر : محمدرضا آقاسي

ساقی امشب باده از بالا بريز

باده از خم خانه مولا بريز

باده‌ای بی رنگ و آتشگون بده

زان‌كه دوشم داده‌ای افزون بده

ای انيس خلوت شبهای من

می‌چكد نام تو از لب‌های من

محو كن در باده‌ات جام مرا

كربلايی كن سرانجام مرا

يا علی، درويش و صوفی نيستم

فاش می‌گويم كه كوفی نيستم

موج‌ها را می‌شناسي مو به مو

شرحی از زلف پريشانت بگو

باز كن ديباچه توحيد را

تا بجويد ذره‌ای خورشيد را

ياعلی بار دگر اعجاز كن

مشت‌های كوفيان را باز كن

باز كن چشمان نازآلوده را

بنگر اين چشم نيازآلوده را

شاهد اقبال در آغوش كيست؟

كيسه نان و رطب بر دوش كيست؟

كيست آن كس كز علی يادی كند؟

بر يتيمان من امدادی كند؟

دست گيرد كودكان درد را

گرم سازد خانه‌های سرد را

شد زمين لبريز مسكين و يتيم

ما گرفتار كدامين هيأتيم

با يتيمان چاره "لاتقهر" بود

پاسخ سائل "ولا تنهر" بود

دست بردار از تكبر وز خطا

شيعه يعنی جود و احسان و عطا

ياعلی، امروز تنها مانده‌ايم

در هجوم اهرمن‌ها مانده‌ايم

ياعلی، شام غريبان را ببين

مردم سر در گريبان را ببين

گردش گردونه را بر هم بزن

زخم‌های كهنه را مرهم بزن

حيدرا يک جلوه محتاج توأم

دار برپا كن كه حلاج توأم

جلوه‌‍‌ای كن تا كه موسايی كنم

يا به رقص آيم مسيحايی كنم

يک دو گام از خويشتن بيرون زنم

گام ديگر بر سر گردون زنم

گام بردارم، ولی با ياد تو

سر نهم بر دامن اولاد تو

شيعه يعنی شرح منظوم طلب

از حجاز و كوفه تا شام و حلب

شيعه يعنی يک بيابان بی كسی

غربت صد ساله بی دلواپسی

شيعه يعنی صد بيابان جستجو

شيعه يعنی هجرت از من تا به او

شيعه يعنی دست بيعت با غدير

بارش ابر كرامت بر كوير

شيعه يعنی عدل و احسان و وقار

شيعه يعنی انحنای ذوالفقار

از عدالت گر تو می‌خواهی دليل

ياد كن از آتش و دست عقيل

جان مولا حرف حق را گوش كن

شمع بيت‌المال را خاموش كن

اين تجمل‌ها كه بر خوان شماست

زنگ مرگ و قاتل جان شماست

شيعه يعنی وعده‌ای با نان جو

كشت صد آيينه تا فصل درو

شيعه يعنی قسمت يک كاسه شير

بين نان خشک خود با يک اسير

گرچه قرآن را مرتب خوانده‌ايم

از قلم نقش مركب خوانده‌ايم

سوره‌ها خوانديم بی وقف و سكون

كس نشد واقف به سر "يسطرون"

تا به كی در لفظ مانی همچو من

سير معنا كن چو هفتاد و دو تن

شيعه يعنی عشقبازی با خدا

يک نيستان تكنوازی با خدا

شيعه يعنی هفت خطی در جنون

شيعه توفان می‌كند در كاف و نون

شيعه يعنی تندر آتش فروز

شيعه يعنی زاهد شب، شير روز

شيعه يعنی شير، يعني شيرمرد

شيعه يعنی تيغ عريان در نبرد

شيعه يعنی تيغ، تيغ موشكاف

شيعه يعنی ذوالفقار بی غلاف

شيعه يعنی سابقون السابقون

شيعه يعنی يک تپش عصيان و خون

شيعه بايد آب‌ها را گل كند

خط سوم را به خون كامل كند

خط سوم خط سرخ اولياست

كربلا بارزترين منظور ماست

شيعه يعنی بازتاب آسمان

بر سر نی جلوه رنگين كمان

شيعه يعنی امتزاج نار و نور

شيعه يعنی رأس خونين در تنور

شيعه يعنی هفت وادی اضطراب

شيعه يعنی تشنگی در شط آب

شيعه يعنی دعبل چشم انتظار

می‌كشد بر دوش خود چل سال دار

شيعه بايد همچو اشعار كميت

سر نهد برخاک پای اهل بيت(ع)

يا فرزدق‌وار در پيش هشام

ترک جان گويد به تصديق امام

مادر موسی كه خود اهل بلاست

جرعه نوش از باده جام بلاست

در تب پژواک بانگ الرحيل

می‌نهد فرزند بر دامان نيل

نيل هم خود شيعه مولای ماست

اكبر اوييم و او ليلای ماست



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.