واژه‌ی اخذ در قرآن

«اخذ» در اصل به معنای حیازت و جمع‌آوری و نگهداری شیء است و در مقابل عطا، به معنای گرفتن است. معنای اخذ به لحاظ نسبتی كه به آن داده می‌شود، متفاوت است: «اخذه بیده» یعنی با دست او را گرفت.
پنجشنبه، 24 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی اخذ در قرآن
 واژه‌ی اخذ در قرآن

نویسنده: عباس كوثری

 
«اخذ» در اصل به معنای حیازت و جمع‌آوری و نگهداری شیء است و در مقابل عطا، به معنای گرفتن است. (1) معنای اخذ به لحاظ نسبتی كه به آن داده می‌شود، متفاوت است: «اخذه بیده» یعنی با دست او را گرفت. «اخذه الله تعالی» یعنی خداوند او را هلاك ساخت. «اخذه بذنبه» یعنی او را عقوبت كرد و «اخذته» یعنی او را اسیر كردم. (2) «اخذ إخذهم» نیز یعنی بر سیره آنان حركت كرد و متخلق به اخلاق آنان گشت. «اخذهم» متعدی بنفسه است و هم با كلمه «باء» متعدی می‌شود. (3)

كاربردهای اخذ در قرآن

1. عقوبت

خداوند متعال می‌فرماید: «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ‌» (4). به قرینه ذیل آیه می‌توان گفت مقصود از «اخذهم الله» عقوبت است. طبرسی می‌نویسد: معنای «اخذهم الله» این است كه خداوند آنان را به دلیل گناهانشان معاقب ساخت و علت نامگذاری معاقبه به مؤاخذه این است كه آنان به گناهانشان گرفته شده‌اند و گرفتن به گناه عقوبت است. (5)
اخذ به همین معناست در آیات «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ‌ » (6)، «فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ‌ ... » (7)، «وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَکَ عَلَیْهَا مِنْ دَابَّةٍ ... » (8) و «وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ» (9). چنان كه اخذ در آیات 130 از سوره اعراف، 102 از سوره هود، 44 از سوره حج، 42 از سوره قمر، 16 از سوره مزمل و 10 از سوره حاقه بر همین معناست.

2. قبول

قرآن كریم می‌فرماید: «... أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلَى ذلِکُمْ إِصْرِی قَالُوا أَقْرَرْنَا... » (10) فخر رازی می‌نویسد: آیه به این معناست كه آیا شما اقرار كردید و عهد و پیمان مرا قبول كردید؟ و اینكه كلمه «اخذ» به معنای قبول باشد، كاربرد زیادی دارد، چنان كه خداوند متعال می‌فرماید: «از آنها بدل و فدیه بلاگردانی اخذ نمی‌شود» (11)؛ یعنی قبول نمی‌شود. نیز كلام الهی كه می‌فرماید: «... یَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ ... » (12) یعنی صدقات را قبول می‌كند. (13)
مرحوم طبرسی می‌نویسد: معنای آیه این است كه آیا شما پیمان من را قبول كردید؟ و نظیرش این آیه است كه فرمود: «... إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ... » (14): پس اگر به شما داده شد، آن را قبول كنید. برخی گفته‌اند معنایش این است كه آیا پیمان من (یاری كردن پیامبر بعدی)‌ را گرفتید. (15)
انچه تأیید می‌كند اخذ در آیه «لا یؤخذ منها عدل» ‌به معنای قبول باشد، افزون بر كثرت كاربردی كلمه اخذ در معنای قبول، این است كه در آیه‌ای دیگر با كلمه «لا یقبل» ذكر شده است: ‌«یَوْماً لاَ تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لاَ یُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ» (16). همین سان است آیه شریفه «وَ إِنْ تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لاَ یُؤْخَذْ مِنْهَا». (17) طبری در معنای آیه می‌نویسد: اگر زمین پر از طلا را فدیه بیاورد، از او قبول نمی‌شود. (18) ابن عاشور نیز آن را به معنای قبول دانسته است. (19) شیخ طوسی (20) و طبرسی (21) نوشته‌اند اگر هر فدیه یا هر عوض و نصیبی را در قیامت بپردازند، از آنان قبول نمی‌شود؛ زیرا توبه در قیامت قبول نمی‌شود و فقط در دنیا قبول می‌شود.

3. برده گرفتن

خداوند متعال می‌فرماید: «... کَذلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ... * قَالُوا إِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ... * قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبِیراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ‌ * قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ ... » (22) كلمه اخذ در این آیات به دلیل سیاق آیه پیشین به معنای استرقاق و برده گرفتن است؛ زیرا پس از آنكه یوسف (علیه السلام) و كارگزارانش از برادران یوسف سؤال كردند اگر شما دروغگو باشید، جزای سرقت چه می‌شود (فَما جَزاؤُهُ إنْ كُنْتُمْ كاذَبینَ)، آنان گفتند: هر كس جام در خرجین او پیدا شود، خودش (به عنوان برده)‌ جزای آن باشد (مَنْ وُجِدَ فی رَحْلِهِ فهُوَ جَزاؤُهُ). در نتیجه كلام یوسف (علیه السلام) نیز كه فرمود: «ما فقط مجرم را اخذ می‌كنیم»، به جهت وحدت سیاق باید به معنای بردگی و اسارت باشد.
صاحب كشاف در تفسیر «جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فی رَحْلِهِ» می‌نویسد: مجازات دزدیدن كیل، گرفتن كسی است كه كیل دربار او یافت می‌شود و حكم سارق در خاندان آل یعقوب این بوده است كه سارق یك سال به بردگی گرفته شود. (23) مرحوم طبرسی نیز علاوه بر آنچه نقل شد می‌نویسد: گفته شده است حكم سارق در آیین یعقوب این بوده است كه به خدمت و بردگی گرفته شود؛ ولی در قانون پادشاه، مجازات سارق، زدن و ضمانت بوده است. (24) مؤلف المیزان اضافه می‌كند در آیین یعقوب (علیه السلام) این‌گونه بوده است كه هر فرد دزدی كند، برده فردی می‌شود كه از او دزدی كرده است؛ زیرا برادران یوسف پس از آنكه بردگی شخص سارق را مجازات دزدی اعلام كردند، گفتند: «كذلِكَ نَجْزِی الظّالمینَ»: ما ستمگران را این چنین مجازات می‌كنیم. (25) معلوم می‌شود این روش، سنتی در آیین خاندان یعقوب بوده است؛ بدین جهت آنچه در الوجوه و النظائر (26) ذكر شده كه اخذ در آیات پیشین به معنای حبس است، دقیق و مستند و روشن نیست، بلكه با توجه به قرینه و مستندات تفسیری بالا معنای استرقاق و برده گرفتن مناسب‌تر خواهد بود.

4. دستگیری برای كشتن و شكنجه

خداوند در قرآن كریم می‌فرماید: «... وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ» (27). صاحب كشاف در معنای «لیأخذوه» می‌نویسد: تا اینكه بر پیامبر قدرت یابند و به آنچه از شكنجه یا كشتن می‌خواهند دست یابند و به اسیر اخیذ می‌گویند. (28) فخر رازی نیز در تفسیر آیه می‌نویسد: هریك از امت‌های احزاب همت گماشتند كه پیامبرشان را بگیرند تا او را بكشند یا شكنجه و حبس كنند. (29)
قتاده معتقد است «لیاخذوه» به معنای كشتن است. (30) به نظر می‌رسد اختصاص دادن «لیأخذوه» به قتل صحیح نیست؛ زیرا در یكی از آیات كه توطئه كافران را علیه پیامبر اسلام نقل می‌كند، فقط از تصمیم آنان به كشتن آن حضرت یاد نكرده، بلكه حبس و اخراج از وطن نیز در شمار توطئه‌های آنان قرار گرفته است. قرآن می‌فرماید: «وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ» و یاد كن كه كافران درباره تو مكر اندیشیدند تا تو را در بند كشند یا بكشند یا آواره كنند. (31) همچنین در آیه‌ای دیگر آمده است كافران شعیب پیامبر را تهدید به تبعید كردند: «قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا... » (32).
بنابراین آنچه در آیه به صورت كلی آمده، یعنی «هَمَّتْ كُلُّ اُمَّةٍ بِرَسولِهِمْ لیَأخُذوهُ» دارای معنایی عام خواهد بود و به معنای خصوص كشتن نخواهد بود؛ علاوه بر اینكه ظهور كلمه «لیأخذوه» و عدم تقیید آن مقتضی است هرگونه توطئه را شامل شود. مؤلف التحریر و التنویر می‌نویسد: كلمه اخذ مجازاً در تصرف كردن شیء به وسیله عقوبت و شكنجه و كشتن و امثال اینها به كار می‌رود. قرآن كریم می‌فرماید: خداوند كسانی را كه از پیامبرشان نافرمانی كردند، به مؤاخذه‌ای سخت فرو گرفت. (33) به اسیر و نیز به فرد كشته شده اخیذ می‌گویند و علت انتخاب فعل «لیأخذ» این است كه تمامی توطئه‌های كافران امت‌ها علیه پیامبران را از كشتن تا غیره شامل شود، چنان كه خداوند متعال می فرماید: یاد كن هنگامی را كه كافران مكر كردند تا تو را در بند كشند یا بكشند یا آواره كنند.» (34) در نتیجه مقصود از «لیأخذوه» می‌تواند دستگیری برای قتل و شكنجه یا تبعید نیز باشد.

5. اسارت

یكی دیگر از معانی «اخذ» اسارت است. قرآن كریم می‌فرماید‌: «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُم... » (35). صاحب كشاف می‌نویسد: «خذوهم» یعنی آنان را اسیر كنید. اخیذ به معنای اسیر است و آنان را حصر كنید، یعنی آنان را در غل و زنجیر كنید و آنان را از گشت و گذار در شهرها منع كنید. (36)
در جامع البیان نیز «خذوهم» به معنای فرمان به اسارت آمده است، (37) چنان كه در آیه دیگری می‌فرماید: «... فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ... » (38): و اگر رویگردان شدند، آنان را هر كجا یافتید، به اسارت بگیرید و بكشید.

6. گرفتن

در برخی از آیات، كلمه «اخذ» به معنای گرفتن آمده است. قرآن درباره گرفتن زكات می‌فرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِهَا وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ ... »: از اموال آنان صدقه‌ای [به عنوان زكات] بگیر تا به وسیله آن، آنها را پاك‌سازی و تزكیه كنی و برای آنان دعا كن كه دعای تو مایه آرامش آنان است. (39)‌ همچنین در داستان موسی (علیه السلام) پس از آنكه وی به جهت ناراحتی از قوم خویش در پرستش گوساله، الواح تورات را افكنده بود می‌فرماید: «وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَ فِی نُسْخَتِهَا هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ»: هنگامی كه خشم موسی فرو نشست، الواح (تورات) ‌را برگرفت و در نوشته‌های آن، هدایت و رحمت برای كسانی بود كه از پروردگار خویش می‌ترسند. (40)
گاه «اخذ» به معنای گرفتن با قهر و سلطه آمده است. قرآن درباره حكمت كار حضرت خضر (علیه السلام) در معیوب كردن كشتی می‌فرماید: «أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَ کَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً»: اما آن كشتی مال گروهی از مستمندان بود كه با آن در دریا كار می‌كردند و من خواستم آن را معیوب كنم؛ زیرا پشت سرشان پادشاهی بود كه هر كشتی [سالمی] را می‌گرفت. (41)

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه، ج1، ص68.
2. احمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ج1و2، ص6-7.
3. ایوب بن موسی؛ ابوالبقاء، الكلیات؛ ص62.
4. آل عمران: 11.
5. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج1و2، ص705.
6. انفال: 52.
7. غافر: 5.
8. نحل: 61.
9. فاطر: 45
10. آل عمران: 81.
11. بقره: 48.
12. توبه: 104.
13. محمد فخر رازی؛ التفسیر الكبیر، ج8، ص104.
14. مائده: 41.
15. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج1و2، ص785.
16. بقره: 123.
17. انعام: 70.
18. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان، ج5، ص230.
19. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج7، ص297.
20. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان؛ ج4، ص168.
21. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج3و4، ص492.
22. یوسف: 76-79.
23. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج2، ص 491.
24. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج5و6، ص326.
25. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج1، ص 224.
26. حسین بن محمد دامغانی؛ الوجوه و النظائر، ص125.
27. غافر: 5.
28. محمود زمخشری، الكشاف؛ ج4، ص151.
29. محمد فخر رازی؛ التفسیر الكبیر؛ ج27، ص27.
30. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج9، ص55.
31. انفال: 30.
32. اعراف: 88.
33. انفال: 30.
34. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج24، ص85.
35. توبه: 5.
36. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج2، ص7.
37. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج6، ص320.
38. نساء: 89.
39. توبه: 103.
40. اعراف: 154.
41. كهف: 79.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط