واژه‌ی أذان در قرآن

«اذان» اسم مصدر از باب تفعیل به معنای اعلام است. ابن فارس می‌نویسد: اذان دارای دو معنای اصلی است؛ یكی اُذن به معنای گوش و دیگری علم و اعلام است. «اذنت بهذا الامر» یعنی به این كار آگاه شدم و
پنجشنبه، 24 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی أذان در قرآن
 واژه‌ی أذان در قرآن

نویسنده: عباس كوثری

 
«اذان» اسم مصدر از باب تفعیل (1) به معنای اعلام است. (2)‌ ابن فارس می‌نویسد: اذان دارای دو معنای اصلی است؛ یكی اُذن به معنای گوش و دیگری علم و اعلام است. «اذنت بهذا الامر» یعنی به این كار آگاه شدم و «آذنَنی» یعنی به من اعلام كرد و كلمه اذان برگرفته از همین معناست. (3) برخی گفته‌اند اصل آن، ندایی است كه با گوش شنیده می‌شود. (4) بسیاری از نویسندگان كتاب‌های وجوه و نظائر معتقدند كلمه اذان در قرآن در دو معنا به كار رفته است: 1. اعلام، همانند «وَ أَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِی‌ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ» (5)، چنان كه در كشاف (6)‌و تفسیر طبری (7) و تفسیر بیضاوی (8) و مجمع البیان (9) به همین معنا تفسیر شده است؛ 2. ندا، همانند «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ» (10) و «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ» (11).
برخی دیگر (12) اذان را به معنای شنیدن دانسته‌اند و به این آیات استناد جسته‌اند: «إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ‌ * وَ أَذِنَتْ... » (13) و «... وَ یَوْمَ یُنَادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکَائِی قَالُوا آذَنَّاکَ مَا مِنَّا مِنْ شَهِیدٍ» (14). زمخشری «اذنت» را به معنای استماع می‌داند و در تأیید آن به یكی از احادیث و به كلام جحاف بن حكیم از شعرای عرب استناد می‌كند. (15) و همین معنا را مرحوم شیخ طوسی به نقل از ابن عباس و سعید بن جبیر و مجاهد و قتاده آورده و به كلام سه تن از شعرای عرب نیز استناد كرده است؛ (16) ولی چون فعل «اذنت» در ارتباط با اذان- كه برگرفته از باب تفعیل است- نیست آن را در شمار معانی «اذان» قرار ندادیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. خلیل بن احمد فراهیدی؛ ترتیب کتاب العین؛ ج1، ص 74.
2. احمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ج1 و 2، ص10.
3. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغة؛ ج1، ص 77.
4. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج5 و 6، ص 8.
5. توبه: 3.
6. محمود زمخشری؛ الکشاف؛ ج1 و2، ص244.
7. محمدبن جریر طبری؛ جامع‌البیان؛ ج6، ص 87.
8. عبدالله بیضاوی؛ تفسیر البیضاوی؛ ج3، ص 128.
9. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج5 و 6، ص 8.
10. اعراف: 44.
11. حج: 27.
12. حسین بن محمد دامغانی؛ الوجوه و النظائر؛ ص 75.
13. انشقاق: 1-2.
14. فصلت: 47.
15. محمود زمخشری؛ الکشاف؛ ج4، ص 725.
16. محمدبن حسن مصطفوی؛ التحقیق؛ ج1، ص 62.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط