نویسنده: عباس كوثری
«اُذُن» صفت مشبهه (1) و جمع آن آذان است كه در لغت دارای دو معنای اصلی است: یكی گوش و دیگری علم است و از این جهت كه انسان به وسیله گوش به مسموعات آگاهی مییابد، این دو به یكدیگر نزدیكاند و نیز به معنای فردی است كه در برابر همه شنوایی دارد (2) و همینطور به معنای فردی است كه مردم را در پنهانی نصیحت میكند. (3)
اذن در این آیه به همین معناست: « إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ * لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ»: ما آنگاه كه سیلاب طغیان كرد، شما را در كشتی سوار كردیم تا سرانجام، آن را پندآموزی برای شما گردانیم و گوشهای شنوا آن را فراگیرد. (5) مقصود از اُذن همان حس شنوایی است. مؤلف كشاف مینویسد: «اذن واعیه» گوشهایی است كه شأنیت دارد آنچه را میشنود، حفظ كند و آن را با ترك عمل ضایع نكند. زمخشری سپس روایتی را در مورد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل میكند كه در تفسیر مجمعالبیان (6) نیز آمده است كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بعد از نزول آیه فرمود: «سألت الله ان یجعلها اذنك یا علی قال علی فما نسیت شیئاً بعد و ما كان لی اَن اَنسی»: از خداوند خواستم كه اُذن واعیه را گوش تو قرار دهد ای علی. سپس امام علی فرمود: پس از آن هیچ چیز را فراموش نكردم. (7)
جمع كلمه اذن، یعنی آذان نیز در همین معنا كاربرد دارد، مثل آیه: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ»: [شیطان گفت] آنان را به گمراهی میكشانم و به آرزوهای دور و دراز آنان را مشغول میكنم و به آنان دستور میدهم تا گوشهای چهارپایان را ببرند. (8) یكی از عادات زشت اهل جاهلیت این بود كه گوشهای شترانی را كه پنج بچه میزاییدند و بچه پنجم آنها نرینه بود میشكافتند و هرگونه انتفاع از آن را بر خود حرام میدانستند (9) و همانند آیه «یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ» (10) كه تمثیل حالات منافقان است. زندگی و اضطراب و دلهرهی آنان پس از نزول آیات الهی كه موجب رسوایی آنان میشود، همانند فردی است كه در بیابان تاریك و پر از رعد و برق گرفتار باران شده باشد و آنان از ترس صاعقههای مرگ آفرین، انگشتانشان را داخل گوشهایشان فرو میبرند. همچنین مثل آیه «جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ» (11) كه جمله «جَعَلوا أصابِعَهُمْ» قرینهای است بر اینكه مقصود از آذان، گوش است.
بر این اساس از اینكه خداوند در پاسخ آنان میفرماید پیامبر برای شما اُذُن نیكویی است و بعد آن را توضیح میدهد كه به خداوند اعتقاد و ایمان قلبی دارد و هرچه از آیات نازل شود، آن را با جان و دل تصدیق میكند و مؤمنان را نیز طبق گفته خودشان تصدیق میكند، روشن میشود عیبجویی منافقان نیز به همین تصدیق و قبول سخن مؤمنان بوده است و این خود براساس مصلحت اجتماعی است كه رهبران الهی سعی داشتند تا حد امكان افراد را رسوا نكنند و اسرار نهان آنان را برملا نسازند.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
كاربردهای اُذُن در قرآن
1. گوش
قرآن كریم میفرماید: «وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ... » (4). خداوند متعال در این آیه از حكم قصاص در تورات خبر میدهد كه جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و اینكه جراحتها قصاص دارند و روشن است كه قصاص در مورد گوش و عضو شنوایی است. دلیل بر اینكه آیه در مقام بیان حكم قصاص است، سیاق آیه است كه برگرفته از كاربرد «باء» مقابله و نیز جمله «و الجروح قصاص» است.اذن در این آیه به همین معناست: « إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ * لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ»: ما آنگاه كه سیلاب طغیان كرد، شما را در كشتی سوار كردیم تا سرانجام، آن را پندآموزی برای شما گردانیم و گوشهای شنوا آن را فراگیرد. (5) مقصود از اُذن همان حس شنوایی است. مؤلف كشاف مینویسد: «اذن واعیه» گوشهایی است كه شأنیت دارد آنچه را میشنود، حفظ كند و آن را با ترك عمل ضایع نكند. زمخشری سپس روایتی را در مورد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل میكند كه در تفسیر مجمعالبیان (6) نیز آمده است كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بعد از نزول آیه فرمود: «سألت الله ان یجعلها اذنك یا علی قال علی فما نسیت شیئاً بعد و ما كان لی اَن اَنسی»: از خداوند خواستم كه اُذن واعیه را گوش تو قرار دهد ای علی. سپس امام علی فرمود: پس از آن هیچ چیز را فراموش نكردم. (7)
جمع كلمه اذن، یعنی آذان نیز در همین معنا كاربرد دارد، مثل آیه: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ»: [شیطان گفت] آنان را به گمراهی میكشانم و به آرزوهای دور و دراز آنان را مشغول میكنم و به آنان دستور میدهم تا گوشهای چهارپایان را ببرند. (8) یكی از عادات زشت اهل جاهلیت این بود كه گوشهای شترانی را كه پنج بچه میزاییدند و بچه پنجم آنها نرینه بود میشكافتند و هرگونه انتفاع از آن را بر خود حرام میدانستند (9) و همانند آیه «یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ» (10) كه تمثیل حالات منافقان است. زندگی و اضطراب و دلهرهی آنان پس از نزول آیات الهی كه موجب رسوایی آنان میشود، همانند فردی است كه در بیابان تاریك و پر از رعد و برق گرفتار باران شده باشد و آنان از ترس صاعقههای مرگ آفرین، انگشتانشان را داخل گوشهایشان فرو میبرند. همچنین مثل آیه «جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ» (11) كه جمله «جَعَلوا أصابِعَهُمْ» قرینهای است بر اینكه مقصود از آذان، گوش است.
2. زود باوری
خداوند متعال میفرماید: «وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ» (12). اذن در این آیه به معنای كسی است كه هر آنچه بشنود تصدیق میكند و سخن هر فردی را قبول میكند، (13) چنان كه در شأن نزول آمده است عدهای از منافقان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مذمت كردند و متوجه شدند خبر آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است. پس نگران شدند. یكی از آنان به نام نبتل بن حرث گفت: جای نگرانی نیست. اگرچه محمد سخن اطلاع دهنده را تصدیق كرده، اگر ما نیز نزد او رویم و از آنچه گفتیم عذر بیاوریم، سخن ما را نیز قبول میكند. آیه بالا در پاسخ به كلام وی نازل شد (14)؛ علاوه بر اینكه پاسخ خداوند كه فرموده است «قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ» مشخص میكند مقصود از كلمه اذن همین معناست؛ زیرا فعل «یؤمن» اگر به وسیله «باء» متعدی شود، به معنای تصدیق و اعتقاد قلبی در مقابل كفر است و اگر به وسیله «لام» متعدی شود، به معنای شنیدن كلام و مسلم دانستن آن است. در نتیجه آیه «یُؤْمِنُ لِلْمُؤمنینَ» كه با لام متعدی شده است، به این معناست كه مؤمنان را تصدیق می كند و سخن آنان را میپذیرد، چنان كه در آیه «وَ ما أنتَ بِمُؤمِنٍ لَنا وَلَوْ كُنّا صادِقینَ» منظور از كلمه مؤمن این بوده است كه برادران یوسف (علیه السلام) خواستار تصدیق پدر بودهاند و از این جهت گله و شكایت داشتهاند كه چرا پدرشان یعقوب پیامبر (علیه السلام) سخن آنان را نمیپذیرد، نه اینكه از او میخواستهاند ایمان اعتقادی نسبت به آنان داشته باشد. (15)بر این اساس از اینكه خداوند در پاسخ آنان میفرماید پیامبر برای شما اُذُن نیكویی است و بعد آن را توضیح میدهد كه به خداوند اعتقاد و ایمان قلبی دارد و هرچه از آیات نازل شود، آن را با جان و دل تصدیق میكند و مؤمنان را نیز طبق گفته خودشان تصدیق میكند، روشن میشود عیبجویی منافقان نیز به همین تصدیق و قبول سخن مؤمنان بوده است و این خود براساس مصلحت اجتماعی است كه رهبران الهی سعی داشتند تا حد امكان افراد را رسوا نكنند و اسرار نهان آنان را برملا نسازند.
پینوشتها:
1. محمدحسن مصطفوی، التحقیق، ج1، ص 62.
2. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه، ج1، ص76.
3. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص10.
4. مائده: 45.
5. حاقه: 12.
6. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج9و10، ص519.
7. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج4، ص600.
8. نساء: 119.
9. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص566. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج4و3، ص173.
10. بقره: 19.
11. نوح: 7.
12. توبه: 61
13. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج2، ص 284. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص68.
14. همان.
15. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج2، ص285.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول