نویسنده: عباس كوثری
«افواه» جمع «فم» است و ریشه اصلی آن «فوه» است و چون در جمله «هذا فوهُه» دو فاء اجتماع می كرد، های لام الفعل را حذف كردند و گفتند: «هذا فو زیدٍ» و اگر آن را به خود نسبت دهی میگویی «فی» و در صورتی كه «فو» اضافه نشود، چون واو نمیتواند تنوین بگیرد، آن را حذف كردند و عوض از آن میم آوردند و گفتند: «هذا فم». فَوَه- به فتح فا و واو- به معنای فراخی دهان است. (1) فیومی در المصباح المنیر این معانی را برای ماده «فوه» آورده است: بویافزار خوشبو، سخن گفتن، دهانهی راه یعنی بالاترین نقطه آن، دهانه خروجی كوچه. او سپس مینویسد: «فم» كه در انسان و حیوان به معنای دهان است، جمع آن افواه است و این از موارد شگفت زبان شناسی است كه مفرد با جمع فرق میكند. (2)
در قرآن كریم ماده «فوه» و كلمه «افواه» در دو معنا به كار رفته است.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
در قرآن كریم ماده «فوه» و كلمه «افواه» در دو معنا به كار رفته است.
كاربردهای افواه در قرآن
1. زبان
افواه در آیه «وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُمْ مَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ» (3)، «ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ» (4) و «یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ» (5) به معنای زبان است؛ زیرا ماده «قول» در این آیات دلالت می كند كه مقصود از «افواه» زبانهاست.2. دمیدن با دهان
خداوند متعال میفرماید: «یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (6) و «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» (7). مرحوم طبرسی نوشته است: بدین جهت «یطفئوا» به «افواه» مقید شده كه خاموش كردن با دمیدن دهان است و این یكی از شگفتیهای بیان است؛ زیرا دمیدن دهان نورهای ضعیف را خاموش میكند؛ اما بر نورهای قوی تأثیری ندارد و این بیانگر كوچكی كافران و ضعف توطئههای آنان است. (8)3. دهان
قرآن در سورهی رعد، آیه چهاردهم میفرماید: «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ»: دعوت و فراخواندن راستین برای اوست و كسانی كه غیر از خدا را میخوانند، به آنان هیچگونه پاسخی نمیدهند؛ آنان همانند كسیاند كه كفهای خود را به سوی آب می گشاید تا آب به دهانش برسد؛ ولی به دهانش نخواهد رسید. روشن است كه مقصود از كلمه «فاه» دهان است كه فرد تشنه میخواهد آب را به آن نزدیك سازد.پینوشتها:
1. اسماعیل جوهری؛ الصحاح اللغة، ج6، ص 2244، «فوه».
2. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص484، «فوه».
3. نور: 15.
4. احزاب: 4.
5. آل عمران: 167.
6. توبه: 32.
7. صف: 8.
8. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص38.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول