نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
وقایع مهم و عالی عبارت از نبرد افراد مسلح، تن به تن یا دسته جمعی. جنگجویان، اسیران جنگی، مجرمان محکوم یا بردگان عاصی بودند. حق فاتحان نسبت به کشتار اسیران ایشان در سراسر دنیای قدیم به طور کلی مورد قبول بود و رومیان خود را بزرگوار میپنداشتند که بدین اسیران فرصتی میدادند تا در میدان، زندگی خود را نجات دهند. افرادی را که محکوم به ارتکاب قتل شده بودند از سراسر امپراتوری به روم میآوردند و به مدرسهی گلادیاتورها میفرستادند و اندکی بعد به مسابقات رزمی میکشیدند. اگر به طور استثنایی شجاعانه میجنگیدند، ممکن بود فوراً آزاد شوند؛ اگر صرفاً پس از رزم زنده میماندند، مجبور بودند باز و باز در ایام تعطیل بجنگند. اگر سه سال دوام میآوردند، تبدیل به برده میشدند... اینگونه مدارس پیش از 105 سال قبل از میلاد هم در روم موجود بود. در دورهی امپراطوری چهار مدرسه در روم، چند مدرسه دیگر در ایتالیا و یک مدرسه در اسکندریه بود.
"در زمان قیصر افراد ثروتمند مکتبهای خصوصی داشتند، که در آن بردگان تربیت میشدند تا گلادیاتور شوند. افرادی را که از مکتب فارغالتحصیل میشدند در اوقات صلح مستحفظ (محافظ) شخصی و در اوقات جنگ دستیار خود میکردند، یا برای جنگیدن در ضیافتهای شخصی کرایه میدادند و یا برای شرکت در مسابقات رزمی اجاره میدادند ... "(1)
در میدان مبارزهی گلادیاتورها؛
"اگر کسی در جنگ تن به تن یک نفره سخت مجروح میشد. سرپرست مسابقات رزمی میل تماشاگران را استعلام میکرد. اگر شستها را بالا میگرفتند یا دستمال تکان میدادند، نشان رحم بود و اگر شستها را رو به پایین میگرفتند. نشان آن بود که غالب باید مغلوب را بکشد. هر جنگندهای که بیزاری خود را از مرگ نشان میداد نفرت مردم را برمیانگیخت و با سیخ داغ مجبور به ابراز شجاعت میشد. کشتار مایهدارتر به وسیلهی نبردهای دستهجمعی عرضه میشد که در آن هزاران نفر با توحشی نومید میجنگیدند... گماشتگانی در لباس خارون، سیخی به تن افتادگان فرو میکردند تا مبادا تظاهر به مرگ کرده باشند".» (2)
این همه تعدی، تنها دربارهی انسانها جاری نمیشد؛ بلکه، حیوانات نیز به مثابهی اشیا، موجبات سرگرمی و تفریح این خودکامگان را فراهم میکردند. موجودات بیارادهای که ملعبهی دست میشدند و در میدانهای نبرد گلادیاتورها به مسلخ برده میشدند.
نمایش وحوش و انجام عملیات نمایشی با حیوانات سادهترین واقعهای بود که در آمفی تئاتر عرضه میشد، تا آنجا که:
" نبرد گاو نر با انسان که مدتها در کرت و تسالی رواج داشت، توسط قیصر به روم آورده شد و غالباً در آمفی تئاتر نمایش داده میشد. مجرمان محکوم را که گاه پوست حیوانات در برشان میکردند تا به حیوانات شبیه شوند، نزد درندگانی میانداختند که خصوصاً برای آن موقع گرسنه نگاه داشته شده بودند. در این موارد، مرگ با تمامی درد و رنج ممکن میآمد و جراحان چندان عمیق بود که پزشکان آن افراد را برای مطالعهی تشریحی داخلی به کار میبردند". (3)
سیرک روم و انجام مسابقات ارابهرانی در زمرهی بحث برانگیزترین نمونههای غفلت، تفنن طلبی و خوی حیوانی ساکنان روم به حساب میآید. «ادوارد گیبون» عبارت زیبایی در این باره دارد. او مینویسد:
"در مسابقات و ورزشهای اعصار باستان میتوان به اختلافی اساسی و مهم پی برد: نامورترین یونانیان بازیگر بودند و برازندهترین رومیان فقط تماشاگر. ورزشگاه المپیک به روی اغنیا و مردم کامران و جاهطلب باز بود". (4)
ارابهرانی در زمرهی مهیجترین ورزشها به حساب میآمد. مردانی با عضلات پیچیده با ارابه و لباسهای رنگین وارد میدان میشدند تا در حین انجام یک مسابقهی پر سر و صدا، خاطر تشنگان هیجان، تنوع و درآمدهای حاصله از شرطبندی را شاد سازند.
"دو یا بیست تا چهل ارابه، در آن واحد با هم از مبدأ حرکت میکردند. تاجی از برگ پاداش برنده بود و نام وی، خانواده و کشورش چنان در بین ابیات غزلهای مغنیان و رامشگران عهد جا میگرفت که جاودانیتر از هر بنای یادبودی از مرمر و برنج میشد... مسابقات رومی به هزینهی جمهوری، صاحب اختیاران یا امپراتوران برگزار میشد اما عنان اسبان در کف بندگان بود". (5)
انجام این مسابقه، به تبع بنیاد اخلاقیاش که تفریح و ارضای شهوت نفسانی را اساس عمل قرار داده بود، به دور از غوغا و کشمکش به پایان نمیرسید و حتی، یک بار چنان غوغایی به پا ساخت که قسطنطنیه ناگزیر به پرداخت تاوانی سنگین شد.
شرح این ماجرا، نکتههای بسیاری را مینمایاند. ادواردگیبون در این باره مینویسد:
" بر اثر نفرت متقابل و سازش آنی دو دستهی متخاصم، فتنهای بروز کرد که چیزی نمانده بود که تمامی قسطنطنیه را بدل به خاکستر کند." (6)
رقابت و جدال میان هواداران رنگهای سرخ و سبز و آبی و بلوای حاصله از این رقابتها بخش خواندنی ماجرای ورزش روم قدیم است که در پی احیاء سنتهای ورزش کهن به دوران جدید منتقل شد. ویل دورانت در توصیف بازیها یا مسابقات قهرمانی زندگی رومیها مینویسد:
"چابکسواران و ارابهرانان و ارابههای هراصطبل لباس مشخص با رنگ مشخص سفید و سبز و سرخ یا آبی داشتند؛ و چون زمان این مسابقات نزدیک میشد، تمامی روم به دستههایی که نام همان رنگها را داشت، خصوصاً سرخ و سبز تقسیم میشد...
در روز معینی 180000 زن و مرد در لباسهای رنگینی به میدان عظیم اسبدوانی میرفتند. شور مردم به حد جنون میرسید.
هواخواهان ذوقزده پهن حیوانات را بو میکشیدند تا یقین کنند که اسبهای ارابهرانان عزیز به طور صحیح غذا خوردهاند". (7)
این فرهنگ و تمدن را میتوان به صراحت نمونهی بارز ظهور «نفس امارهی آدمی» دانست. چنان که به قول مورخ و نویسندهی تاریخ رم ملت رم از امپراتورها جز تغذیه و تفریح چیز دیگری نمیخواستند. «سالوست» (8) مورخ رومی برای نشان دادن آثار منحوس فتوحات در زندگانی رومیان میگوید:
" پس از این، زندگانی جوانان، عبارت است از: ربودن، دریدن، اتلاف دارایی، چشم طمع به مال دیگران دوختن، شرف و عرض و ناموس را پایمال کردن، قوانین الهی و بشری را استهزا نمودن، احترام و شَرم و ادب را بدرود گفتن. (9)
این بخش را با عبارت «ژوونال» شاعر مشهور اروپایی خاتمه میدهیم. عبارتی که خلاصه و عصارهی آمال و آرزوها و تمنیات غرب در عصر باستان را مینمایاند:
"رومیان که سابقهی حکومت و اسباب ریاست و فرماندهی افواج و سایر افتخارات را به دیگران میبخشیدند؛ امروز در اندیشهی خویش جز دو چیز آرزوی دیگری ندارند: نان و بازیچه". (10)
این فرهنگ و تمدن را میتوان به صراحت نمونهی بارز ظهور «نفس امارهی آدمی» دانست. چنان که به قول مورخ و نویسندهی تاریخ رم ملت رم از امپراتورها جز تغذیه و تفریح چیز دیگری نمیخواستند. «سالوست» (11) مورخ رومی برای نشان دادن آثار منحوس فتوحات در زندگانی رومیان میگوید:
" پس از این، زندگانی جوانان، عبارت است از: ربودن، دریدن، اتلاف دارایی، چشم طمع به مال دیگران دوختن، شرف و عرض و ناموس را پایمال کردن، قوانین الهی و بشری را استهزا نمودن، احترام و شَرم و ادب را بدرود گفتن". (12)
این بخش را با عبارت «ژوونال» شاعر مشهور اروپایی خاتمه میدهیم. عبارتی که خلاصه و عصارهی آمال و آرزوها و تمنیات غرب در عصر باستان را مینمایاند:
" رومیان که سابقهی حکومت و اسباب ریاست و فرماندهی افواج و سایر افتخارات را به دیگران میبخشیدند؛ امروز در اندیشهی خویش جز دو چیز آرزوی دیگری ندارند: نان و بازیچه." (13)
سروستانی، اسماعیل شفیعی، (1389)، داستان ورزش غرب (سیر تحول تاریخی و فرهنگی ورزش غرب)، تهران: نشر هلال، چاپ چهارم.
"در زمان قیصر افراد ثروتمند مکتبهای خصوصی داشتند، که در آن بردگان تربیت میشدند تا گلادیاتور شوند. افرادی را که از مکتب فارغالتحصیل میشدند در اوقات صلح مستحفظ (محافظ) شخصی و در اوقات جنگ دستیار خود میکردند، یا برای جنگیدن در ضیافتهای شخصی کرایه میدادند و یا برای شرکت در مسابقات رزمی اجاره میدادند ... "(1)
در میدان مبارزهی گلادیاتورها؛
"اگر کسی در جنگ تن به تن یک نفره سخت مجروح میشد. سرپرست مسابقات رزمی میل تماشاگران را استعلام میکرد. اگر شستها را بالا میگرفتند یا دستمال تکان میدادند، نشان رحم بود و اگر شستها را رو به پایین میگرفتند. نشان آن بود که غالب باید مغلوب را بکشد. هر جنگندهای که بیزاری خود را از مرگ نشان میداد نفرت مردم را برمیانگیخت و با سیخ داغ مجبور به ابراز شجاعت میشد. کشتار مایهدارتر به وسیلهی نبردهای دستهجمعی عرضه میشد که در آن هزاران نفر با توحشی نومید میجنگیدند... گماشتگانی در لباس خارون، سیخی به تن افتادگان فرو میکردند تا مبادا تظاهر به مرگ کرده باشند".» (2)
این همه تعدی، تنها دربارهی انسانها جاری نمیشد؛ بلکه، حیوانات نیز به مثابهی اشیا، موجبات سرگرمی و تفریح این خودکامگان را فراهم میکردند. موجودات بیارادهای که ملعبهی دست میشدند و در میدانهای نبرد گلادیاتورها به مسلخ برده میشدند.
نمایش وحوش و انجام عملیات نمایشی با حیوانات سادهترین واقعهای بود که در آمفی تئاتر عرضه میشد، تا آنجا که:
" نبرد گاو نر با انسان که مدتها در کرت و تسالی رواج داشت، توسط قیصر به روم آورده شد و غالباً در آمفی تئاتر نمایش داده میشد. مجرمان محکوم را که گاه پوست حیوانات در برشان میکردند تا به حیوانات شبیه شوند، نزد درندگانی میانداختند که خصوصاً برای آن موقع گرسنه نگاه داشته شده بودند. در این موارد، مرگ با تمامی درد و رنج ممکن میآمد و جراحان چندان عمیق بود که پزشکان آن افراد را برای مطالعهی تشریحی داخلی به کار میبردند". (3)
سیرک روم و انجام مسابقات ارابهرانی در زمرهی بحث برانگیزترین نمونههای غفلت، تفنن طلبی و خوی حیوانی ساکنان روم به حساب میآید. «ادوارد گیبون» عبارت زیبایی در این باره دارد. او مینویسد:
"در مسابقات و ورزشهای اعصار باستان میتوان به اختلافی اساسی و مهم پی برد: نامورترین یونانیان بازیگر بودند و برازندهترین رومیان فقط تماشاگر. ورزشگاه المپیک به روی اغنیا و مردم کامران و جاهطلب باز بود". (4)
ارابهرانی در زمرهی مهیجترین ورزشها به حساب میآمد. مردانی با عضلات پیچیده با ارابه و لباسهای رنگین وارد میدان میشدند تا در حین انجام یک مسابقهی پر سر و صدا، خاطر تشنگان هیجان، تنوع و درآمدهای حاصله از شرطبندی را شاد سازند.
"دو یا بیست تا چهل ارابه، در آن واحد با هم از مبدأ حرکت میکردند. تاجی از برگ پاداش برنده بود و نام وی، خانواده و کشورش چنان در بین ابیات غزلهای مغنیان و رامشگران عهد جا میگرفت که جاودانیتر از هر بنای یادبودی از مرمر و برنج میشد... مسابقات رومی به هزینهی جمهوری، صاحب اختیاران یا امپراتوران برگزار میشد اما عنان اسبان در کف بندگان بود". (5)
انجام این مسابقه، به تبع بنیاد اخلاقیاش که تفریح و ارضای شهوت نفسانی را اساس عمل قرار داده بود، به دور از غوغا و کشمکش به پایان نمیرسید و حتی، یک بار چنان غوغایی به پا ساخت که قسطنطنیه ناگزیر به پرداخت تاوانی سنگین شد.
شرح این ماجرا، نکتههای بسیاری را مینمایاند. ادواردگیبون در این باره مینویسد:
" بر اثر نفرت متقابل و سازش آنی دو دستهی متخاصم، فتنهای بروز کرد که چیزی نمانده بود که تمامی قسطنطنیه را بدل به خاکستر کند." (6)
رقابت و جدال میان هواداران رنگهای سرخ و سبز و آبی و بلوای حاصله از این رقابتها بخش خواندنی ماجرای ورزش روم قدیم است که در پی احیاء سنتهای ورزش کهن به دوران جدید منتقل شد. ویل دورانت در توصیف بازیها یا مسابقات قهرمانی زندگی رومیها مینویسد:
"چابکسواران و ارابهرانان و ارابههای هراصطبل لباس مشخص با رنگ مشخص سفید و سبز و سرخ یا آبی داشتند؛ و چون زمان این مسابقات نزدیک میشد، تمامی روم به دستههایی که نام همان رنگها را داشت، خصوصاً سرخ و سبز تقسیم میشد...
در روز معینی 180000 زن و مرد در لباسهای رنگینی به میدان عظیم اسبدوانی میرفتند. شور مردم به حد جنون میرسید.
هواخواهان ذوقزده پهن حیوانات را بو میکشیدند تا یقین کنند که اسبهای ارابهرانان عزیز به طور صحیح غذا خوردهاند". (7)
این فرهنگ و تمدن را میتوان به صراحت نمونهی بارز ظهور «نفس امارهی آدمی» دانست. چنان که به قول مورخ و نویسندهی تاریخ رم ملت رم از امپراتورها جز تغذیه و تفریح چیز دیگری نمیخواستند. «سالوست» (8) مورخ رومی برای نشان دادن آثار منحوس فتوحات در زندگانی رومیان میگوید:
" پس از این، زندگانی جوانان، عبارت است از: ربودن، دریدن، اتلاف دارایی، چشم طمع به مال دیگران دوختن، شرف و عرض و ناموس را پایمال کردن، قوانین الهی و بشری را استهزا نمودن، احترام و شَرم و ادب را بدرود گفتن. (9)
این بخش را با عبارت «ژوونال» شاعر مشهور اروپایی خاتمه میدهیم. عبارتی که خلاصه و عصارهی آمال و آرزوها و تمنیات غرب در عصر باستان را مینمایاند:
"رومیان که سابقهی حکومت و اسباب ریاست و فرماندهی افواج و سایر افتخارات را به دیگران میبخشیدند؛ امروز در اندیشهی خویش جز دو چیز آرزوی دیگری ندارند: نان و بازیچه". (10)
این فرهنگ و تمدن را میتوان به صراحت نمونهی بارز ظهور «نفس امارهی آدمی» دانست. چنان که به قول مورخ و نویسندهی تاریخ رم ملت رم از امپراتورها جز تغذیه و تفریح چیز دیگری نمیخواستند. «سالوست» (11) مورخ رومی برای نشان دادن آثار منحوس فتوحات در زندگانی رومیان میگوید:
" پس از این، زندگانی جوانان، عبارت است از: ربودن، دریدن، اتلاف دارایی، چشم طمع به مال دیگران دوختن، شرف و عرض و ناموس را پایمال کردن، قوانین الهی و بشری را استهزا نمودن، احترام و شَرم و ادب را بدرود گفتن". (12)
این بخش را با عبارت «ژوونال» شاعر مشهور اروپایی خاتمه میدهیم. عبارتی که خلاصه و عصارهی آمال و آرزوها و تمنیات غرب در عصر باستان را مینمایاند:
" رومیان که سابقهی حکومت و اسباب ریاست و فرماندهی افواج و سایر افتخارات را به دیگران میبخشیدند؛ امروز در اندیشهی خویش جز دو چیز آرزوی دیگری ندارند: نان و بازیچه." (13)
پینوشتها:
1. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، صص 454 و 455.
2. همان.
3. همان، ص 453.
4. گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ص 556.
5. همان، ص 557-556.
6. همان، ص 558.
7. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 451.
8. Salluste.
9. ماله، آلبر، همان، ج2، ص 139.
10. همان، ص 297.
11. Salluste.
12. ماله، آلبر، همان، ج 2، ص 139.
13. همان، ص 297.
سروستانی، اسماعیل شفیعی، (1389)، داستان ورزش غرب (سیر تحول تاریخی و فرهنگی ورزش غرب)، تهران: نشر هلال، چاپ چهارم.