نویسنده: علی فضلی
فلسفهی اخلاق یک فلسفهی کردار آدمی است که محدود به منش یا رفتار اخلاقی انسان میشود و با روش عقلی و استدلالی در این باره تأملورزی میکند و به خلاف فلسفهی عرفان که دانشی نوپاست، پیشینهای بس دراز دارد. (1) در سنت اسلامی در آثاری چون رسائل اخوانالصفا و خلانالوفاء، تهذیبالاخلاق نوشتهی ابنمسکویه، اخلاق ناصری نگارش خواجه نصیر طوسی، المحجه البیضاء فی احیاء الاحیاء تحقیق فیض کاشانی و جامعالسعادات و معراجالسعاده تألیف نراقیین تبلور یافته است.
این فلسفه همانند فلسفهی دین گونهای از فلسفهی مضاف به شمار میآید که به عنوان یک دانش کلی عقلی نظری، فرانگرانه بر کلیت اخلاق نظر دارد و با کاربست دو گونه پژوهش تحلیلی - انتقادی و هنجاری - دستوری به این نظارت دست میزند، هر چند در مقام پیشااستدلال به پژوهش تاریخی - توصیفی نیز میپردازد.
فلسفهی اخلاق در پژوهش تحلیلی (فرا اخلاقی) مشتمل بر پژوهشهای تجربی - تاریخی نیست و به بررسی روانشناختی و جامعه شناختی اخلاقیات جامعه بشری نمیپردازد؛ چنان که درصدد پرداختن یا دفاع از هیچ حکم هنجاری یا ارزشی نیست، بلکه در مقام تحلیل فلسفی از معنای زبان اخلاق و ماهیت گزارهها و احکام اخلاقی است بدون آنکه به درستی یا نادرستی آن گزارهها و احکام بپردازد؛ چنان که در صدد تفسیر اصطلاحات و مفاهیمی است که در اخلاق هنجاری استعمال میشوند. در حقیقت این پژوهش از نوع تأملات درجه دومی دربارهی اخلاق هنجاری است و لذا فرااخلاقی یعنی فرااخلاقی هنجاری است که در آن گزارههای اخلاقی از جهت معناشناختی، معرفتشناختی، منطقی و هستیشناختی مورد بررسی قرار میگیرد (2) و به مسائلی چون ماهیت و منشأ اخلاق، معناداری و عدم معناداری گزارههای اخلاقی چون خوب و بد؛ چگونگی استنتاج بایدها از هستها و به تعبیری رابطهی واقع و ارزش، واقعیتداری و عدم واقعیتداری مفاهیم اخلاقی، اخباری یا انشایی بودن گزارههای اخلاقی یعنی پذیرش و عدم پذیرش صدق و کذب آن گزارهها و مطلق یا نسبی بودن احکام اخلاقی توجه دارد. شاید این نوع پژوهش چندان توجه فلسفهی عرفان را به خود معطوف نمیکند.
اما پژوهش هنجاری (اخلاق هنجاری) که گرانیگاه نسبت فلسفهی اخلاق با فلسفهی عرفان به ویژه فلسفهی علم سلوک است، دربارهی استدلالهایی که ورای باورهای اخلاقی نهفتهاند، تحقیق میکند و به پرسشهایی دربارهی آنچه دلیلی برای انجامش وجود دارد، میپردازد و با دلایل اعمال اخلاقی سروکار دارد. (3) از این رو اخلاق هنجاری باید به چند مؤلفه بپردازد.
یکم، دفاع استدلالی از احکام ارزشی عام به عنوان باورهای اخلاقی مانند حسن عدل و بایستگی عدالت؛
دوم، تبیین نظامواره از قواعد و اصول حاکم بر افعال اختیاری - اخلاقی برای ترسیم ساختار کلی اخلاقی؛
سوم، تبیین معیارهای کلی اخلاقی، معیار خوبی و بدی، درستی و نادرستی و بایستگی و نبایستگی اخلاقی با ارائهی نظریههایی که در تقسیمبندی کلی در این حوزهها میگنجند: نظریهی وظیفهگرایانه ونظریهی غایتانگارانه یا نظریهی فضیلتگرا، نظریهی نتیجهگرا و نظریهی وظیفهگرا که توضیح هر یک از این نظریهها را باید در فلسفهی اخلاق جست.
با توجه به این گونه پژوهش، مسائل متعددی در فلسفهی اخلاق طرح و بررسی میشوند که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از: مناشی اخلاق، روشهای اخلاقی، نظامهای اخلاقی، نظریههای اخلاقی، قواعد اخلاقی، معیارهای کلی اخلاقی، ویژگی ایدهآل اخلاقی، غایتمندی و عدم غایتمندی اخلاق و غیره.
در کنار این سه مؤلفه، نباید از شاخهای از اخلاق هنجاری به نام اخلاق کاربردی غافل شد که موضوع مؤثر و بدیعی است که امروزه عطف توجه پژوهشهای اخلاق هنجاری است. برای اخلاق کاربردی تعاریف بسیاری آمده که برخی بسیار محدود و برخی بسیار وسیعاند. برای نمونه در تعریفی محدود، اخلاق کاربردی همان کاربرد منصفانهی نظریههای اخلاقی کلی در مسائل اخلاقی خاص و جزئی است و در تعریفی وسیع، اخلاق کاربردی عبارت است از هرگونه کاربست انتقادی روشهای فلسفی برای سنجش تصمیمهای عملی اخلاقی و مواجهه با مسائل، رفتارها و سیاستهای اخلاقی در حرفهها، تکنولوژی، حکومت و غیره. (4) در هر صورت نباید غافل شد که اخلاق کاربردی کاربردیسازی اصول همگانی و قواعد اطلاقی اخلاق هنجاری در مواردی است که کاربر از آن موارد شناخت تفصیلی دارد و با توجه به نظریههای اخلاقی نسبت به آن موارد به داوری اخلاقی میپردازد. لذا میشاید که اخلاق کاربردی را چنین تعریف کنیم: کاربرد و تطبیق اصول و قواعد اخلاقی در مورد رفتارهای اختیاری در حوزهی فرد و جامعه برای ارزشگذاری اخلاقی آن رفتارها و پذیرش یا عدم پذیرش آن رفتارها. (5)
روشن است که باید در این کاربردیسازی به قواعدی دست یافت که هنگام تطبیق اصول اخلاقی بر موارد مناسب، ابزار و اصولی را تعیین کند تا افعال جزئی اخلاقی را به سوی رهاورد نظریهی منتخب اخلاقی سوق دهد. شاید بتوان به آن قواعد «قواعد بصیرت» (6) گفت: مقصود از بصیرت توانایی کاربرد ابزارها و اصلها در جهت غایت کلی نظریهی منتخب اخلاقی است. از جملهی آن قواعد، اصل کلی در راهحل تزاحمات اخلاقی هنگام امتثال فرامین اخلاقی است. (7)
این توصیفی اجمالی از فلسفهی اخلاق است که ما را در تبیین برخی مسائل فلسفهی عرفان، به ویژه در فلسفهی علم سلوک یاری میرساند تا افزون بر آنکه برای استخراج الگویی مناسب به منظور ترسیم فلسفهی علم سلوک به توفیقی دست یابیم، گرانیگاه تعامل فلسفهی اخلاق با فلسفهی علم سلوک را نیز درک کنیم.
در نخستین گام، تعریف فلسفهی اخلاق ما را به این تعریف از فلسفهی علم سلوک رهنمون میسازد که فلسفهی علم سلوک فلسفهی رفتارها و کردارهای قلبی است که به تحقیق دربارهی استدلالهایی که ورای باورهای سلوکی نهفتهاند، میپردازد و با دلایل اعمال سلوکی سروکار دارد.
در گام دوم ما را به تبیین دو پژوهش هنجاری (سلوک هنجاری) و پژوهش تحلیلی (فراسلوک) فرامیخواند و توجه را به مسائل حوزهی پژوهش هنجاری معطوف میدارد که برخی از مهمترین آن مسائل عبارتاند از:
الف) تبیین نظریههای سلوکی به عنوان معیار افعال سلوکی برای شناخت افعال صائب، تمایز فضایل سلوکی و فضایل اخلاقی و تمایز عمل محض از عمل سلوکی وعمل اخلاقی؛
ب) تبیین اصول و قواعد کلان سلوکی برای دستیابی زیر ساختهای نظام کلی سلوکی؛
ج) ترسیم نظام کلی سلوکی بر پایهی آن نظریهها و قاعدهها؛
د) منشأ و خاستگاه سلوک همانند بحث مناشی اخلاق؛
هـ ) تشریح روشهای سلوکی به عنوان روح منتخب صراط سلوک، مانند روش عشق و محبت و روش معرفت نفس و معرفت رب؛
و) تبیین ویژگی ایدهآلهای سلوکی از بعد عرفانی، فلسفی و دینی به عنوان معیار عملی افعال سلوکی؛
ز) برافکنی طرحی نو از عرفان کاربردی همانند اخلاق کاربردی، هر چند به نظر میرسد مقصود از عرفان کاربردی که امروزه در برخی محافل عرفانی طرح شده و چندان از ماهیت و مؤلفههای آن پردهبرداری نشده، از جهت نوع اصول و گونهی کاربرد اعم از اخلاق کاربردی است.
انتظار ما از عرفان کاربردی در وهلهی نخست کاربرد نظریههای سلوکی در مسائل سلوکی خاص است که در پی آن از گونهی کاربردی سازی اصول و قواعد سلوکی در موارد ابتلای سلوکی سخن به میان میآید و قواعد بصیرت برای تعیین وسایل تطبیق اصول سلوکی بر موارد مناسب تبیین میشوند.
اما در وهلهی دوم مقصود از عرفان در عرفان کاربردی فقط عرفان عملی نیست، بلکه عرفان نظری را نیز در بر میگیرد؛ لذا عرفان کاربردی را میتوان در دو سطح عرفان عملی کاربردی و عرفان نظری کاربردی جای داد که اولی همانند اخلاق کاربردی و دومی همانند الهیات کاربردی است. چنان که عرفان عملی کاربردی در مقام توصیهی اعمال اصول سلوکی در رفتارهای فردی و اجتماعی است، عرفان نظری کاربردی که مقصود از آن دمش نگرشهای توحیدی در تمام ساحتهای زندگی است، در مقام توصیهی اعمال اصول معرفتی در تفسیر رویدادها و رخدادهای مختلف برای فرد و جامعه است. از این رو عرفان کاربردی تنها از معرفت سلوکی مدد نمیگیرد، بلکه افزون بر آن معرفت ربوبی را نیز به کار میبندد. لذا دامنهی اصول و قواعد در عرفان کاربردی توسعه مییابد و به جای اصول سلوکی، اصول معرفتی جای میگیرد که مشتمل بر معرفت ربوبی و معرفت سلوکی است. برای نمونه برای عرفان عملی کاربردی میتوان از کاربرد اصل اعتماد به خدای سبحان هنگام مواجهه با رویدادهای پیش روی زندگی سخن گفت و برای عرفان نظری کاربردی میتوان از کاربرد اصل نفوذ مشیت حکیمانهی خدای سبحان در تفسیر همهی حوادث تلخ و شیرین زندگی سخن به میان آورد.
نکتهای که نباید در عرفان کاربردی غافل شد، تبیین قواعد بصیرت در وادی عرفان است تا با تعریف ابزارهایی رهپویان عرفانی را به سوی رهاورد نظریهی منتخب عرفانی سوق داد.
پینوشتها:
1. ر. ک به: لارنس سی. بکر؛ تاریخ فلسفهی اخلاق؛ گروه مترجمان.
2. ر.ک به: ویلیام کی. فراکنا؛ فلسفهی اخلاق؛ ص 25-26.
3. ر. ک به: مایکل پالمر؛ مسائل اخلاقی؛ ص 20/ جان اسکروپی؛ «فلسفهی اخلاق»؛ مندرج در نگرشیهای نوین در فلسفه؛ ص 137-138.
4. ر. ک به: جمعی از نویسندگان؛ اخلاق کاربردی؛ ص 23.
5. ر.ک به: جمعی از نویسندگان؛ فلسفهی اخلاق؛ صص 20 و 22.
6. ر. ک به: ایمانوئل کانت؛ درسهای اخلاق؛ ص 20.
7. ر. ک به: احمد محمدی پیرو و حمد حسین شریفی؛ «نقش واقعیگرایی در اخلاق کاربردی»، مجلهی معرفت اخلاقی؛ س2، 1390، ص 123-150.
فضلی، علی، (1394)، فلسفه عرفان (ماهیت و مؤلفهها)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.