حل شبهه علوم قرآني،از برکت عنايت اميرالمومنين(ع)
آيتالله محمد هادي معرفت نقل ميگويد: زماني در نجف اشرف مشغول نوشتن مباحث علوم قرآني، پيرامون آيات متشابه قرآن كريم بودم بحث به اين آيه رسيد كه خداوند ميفرمايد: ...وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا...[1].
معمولاً ما اين آيه را چنين معنا ميكنيم: تأويل آيات متشابه را جز خدا و كساني كه ريشهدار و راسخ در علم هستند، نميدانند، آنان كه ميگويند ما بدانچه ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار است.
و آنگاه بر طبق روايات، اَلرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ را به معصومين، عليهم السلام، تفسير ميكنيم كه فقط ايشان و خداوند اين علم را دارند. در اين صورت «واو» قبل از اَلرّاسِخُونَ، واو عاطفه ميشود. فخر رازي چون اين معنا را قبول ندارد، «واو» را استيناف ميگيرد يعني جمله قبل را تمام و وَ الرّاسِخُون... را ابتداي جمله جديد ميداند كه معنا اين طور ميشود: تأويل آيات متشابه را جز خدا، هيچ كس نميداند و كساني كه راسخ در علم هستند ميگويند... .
و چند اشكال ادبي كه يكي از آنها قوي است، بر قول اول، وارد ميسازد.
هر چه فكر كردم نتوانستم جوابش را پيدا كنم. تقريباً يك هفته در مجالس مختلف اين اشكال را مطرح كردم، ولي حل نشد و نوشته، همان طور مانده بود. بعد از يك هفته به حرم حضرت اميرالمؤمنين، (ع)، مشرف و به ايشان متوسل شدم و عرض كردم: يا علي، اگر هيچ كس نداند، تو ميداني كه هدف من از نوشتن اين كتاب، احياي حق توست، چطور اجازه ميدهيد اين طور متحير بمانم. اين را گفتم و به منزل مراجعت كردم. وقتي قلم به دست گرفتم كه بنويسم. ديدم شبهه به راحتي حل شد، همان چيزي كه يك هفته معطّل آن شده بودم. آري ما هرگاه در كارمان مشكلي پيش آيد خدمت اين عزيزان ميرويم، حتي حضرت معصومه، (عليهاالسلام)، هيچ فرق نميكند. و مشكل حلّ ميشود[2].
معمولاً ما اين آيه را چنين معنا ميكنيم: تأويل آيات متشابه را جز خدا و كساني كه ريشهدار و راسخ در علم هستند، نميدانند، آنان كه ميگويند ما بدانچه ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار است.
و آنگاه بر طبق روايات، اَلرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ را به معصومين، عليهم السلام، تفسير ميكنيم كه فقط ايشان و خداوند اين علم را دارند. در اين صورت «واو» قبل از اَلرّاسِخُونَ، واو عاطفه ميشود. فخر رازي چون اين معنا را قبول ندارد، «واو» را استيناف ميگيرد يعني جمله قبل را تمام و وَ الرّاسِخُون... را ابتداي جمله جديد ميداند كه معنا اين طور ميشود: تأويل آيات متشابه را جز خدا، هيچ كس نميداند و كساني كه راسخ در علم هستند ميگويند... .
و چند اشكال ادبي كه يكي از آنها قوي است، بر قول اول، وارد ميسازد.
هر چه فكر كردم نتوانستم جوابش را پيدا كنم. تقريباً يك هفته در مجالس مختلف اين اشكال را مطرح كردم، ولي حل نشد و نوشته، همان طور مانده بود. بعد از يك هفته به حرم حضرت اميرالمؤمنين، (ع)، مشرف و به ايشان متوسل شدم و عرض كردم: يا علي، اگر هيچ كس نداند، تو ميداني كه هدف من از نوشتن اين كتاب، احياي حق توست، چطور اجازه ميدهيد اين طور متحير بمانم. اين را گفتم و به منزل مراجعت كردم. وقتي قلم به دست گرفتم كه بنويسم. ديدم شبهه به راحتي حل شد، همان چيزي كه يك هفته معطّل آن شده بودم. آري ما هرگاه در كارمان مشكلي پيش آيد خدمت اين عزيزان ميرويم، حتي حضرت معصومه، (عليهاالسلام)، هيچ فرق نميكند. و مشكل حلّ ميشود[2].
پی نوشت:
[1] . سورة آل عمران، آية 7.
[2] . مجلّة بشارت، سال سوم، شمارة سيزدهم، ص 37.