هدف کلی طراحی شهری نظامدهی ظاهری و واقعی به محیط زیست انسان است. رسیدن به چنین هدفی مستلزم اتخاذ یک سلسله تصمیمات و انجام یک سلسله عملیات خاصی است که در اینجا آنها را به عنوان عوامل مربوط به «رویه» (1) در طراحی شهری مینامیم. از طرف دیگر شکل و عملکرد بعنوان عوامل مربوط به «محتوی» (2) در طراحی شهری نامیده میشود.
سئوالاتی ممکن است در اینجا در رابطه با ماهیت و خصوصیات عوامل مربوط به «رویه» در طراحی شهری مطرح نمود. مثلاً به چه طریق طراحی شهری میتواند هدفهای مورد نظر را تحقق بخشد؟ یا چه نوع ابزار و وسائلی برای حصول هدفهای طراحی شهری مورد نیاز است؟ و یا طراحی شهری بر چه پایه و مبنای ایدهئولوژیکی استوار است؟ جواب به این سئوالات را میتوان با بررسی اجزاء تشکیل دهنده طراحی شهری دریافت.
در مورد اینکه اجزاء طراحی شهری را چه عواملی تشکیل میدهند، نظرات مختلفی ارائه شده است. مثلاً شیروانی (1985) 6 زمینه زیر را اجزاء تشکیل دهنده طراحی شهری معرفی کرده است: کاربری زمین، شکل و توده بناها، حمل و نقل و پارکینگ، فضای باز، پیاده روها و فعالیتهای شهری. با یک بررسی عمیقتر میتوان اجزاء تشکیل دهنده طراحی شهری را به گونهای که اجزاء مربوط به فرایند طراحی و حاصل آن را در بر گیرد، به صورت زیر بیان کرد:
اول - بخشی از طراحی شهری را عوامل ظاهری تشکیل میدهد که با شکل شهر، محیط کالبدی و رابطه بین انسان و محیط ارتباط پیدا میکند. این عامل طبق تعریف طراحی شهری که در پیش داده شد بیش از هر چیز دیگر مورد نظر و توجه طراحی شهری است.
دوم- بخش دیگر که به عوامل عملکردی طراحی شهری مربوط میشود با فعالیتهای شهری که محتوی و شکل دهنده محیط کالبدی هستند ارتباط پیدا میکند.
سوم- آن دسته از روشهای طراحی شهری هستند که مربوط به عوامل ظاهری در شهر بوده و معمولاً هنری و ذهنی میباشند.
چهارم - روشهائی هستند که به عوامل عملکردی مربوط میشوند و اساساً علمی و منطقی میباشند.
موارد یک و دو مربوط به نتیجه و محصول (3) کار طراحی شهری بوده ولی موارد سه و چهار به فرایند آن (4) اختصاص دارد. چهار عامل فوق بر رویهم دانش طراحی شهری را تشکیل میدهند.
ماتریس زیر روابط بین اجزاء فوق را نشان میدهد:
شکل شهر
شکل شهر که رکن اساسی طراحی شهری بحساب میآید در حقیقت ظرفی است که امکان میدهد فعالیتهای شهری در آن بوقوع بپیوندد. از نظر بعضیها، مثلاً جغرافی دانان، شکل شهر فقط مورفولوژی شهر است. به این معنی که شکل شهر دربرگیرنده بافت فیزیکی، عملکردهای اداری و صنعتی و مجموع ساختمانهایی است که معرف فضائی پدیدههای شهری هستند (مثل فرآیندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی).اگر ترمینولوژیهای فولی (1971و p.24) را در این مورد بکار بریم، شکل شهر همان جنبههای کالبدی محیط خواهد بود که خود ممکن است فضائی (5) و یا غیر فضائی (6) باشد. منظور فولی از عوامل غیر فضائی اموری هستند مثل کیفیت محیط جغرافیائی، آنچه بوسیله بشر ساخه و پرورده شده و تغییرات وارد شده بر محیط و افراد (بعنوان عناصر فیزیکی). توزیع فضائی این عناصر و الگوهائی که در اثر چنین توزیعی پدید میآید و همچنین توزیع شکل اراضی، ساختمانها، جادهها، مردم و غیره و توزیع فضائی این عناصر از نظر کیفیت متفاوت آنها همه جنبههای کالبدی محیط را تشکیل میدهند.
در این رابطه لینچ (1985وpp.201-214) اصطلاح «فضای تطبیق داده شده» (7) و وبر (1971وp. 95) با استفاده از همان تعریف لینچ، شکل شهر را «مکان و شبکههای کالبدی و فضاهای تطبیق داده شده» مینامد که از نظر کالبدی فعالیتها را در خود جای میدهند.
اهمیت شکل شهر به خاطر عملکردهائی است که میتواند برای ساکنین یک شهر انجام دهد. برای مثال میتوان از خیابان که مهمترین جزء شکل شهر است نام برد که نقشهای متعددی را بر عهده دارد، مثل: عبور و مرور وسائل نقلیه، عبور عابرین پیاده، مهمترین محلهای عمومی یک شهر، مکانی برای فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی، تشکیل ساخت و استخوان بندی شهر، و از این قبیل. زندگی در خیابانهای یک شهر معمولاً معرف و منعکس کننده زندگی تمام شهر است. به این ترتیب که اگر خیابانها جالب، ایمن، راحت و سالم باشند، شهر نیز بطور کلی یک چنین خصوصیاتی را خواهد داشت.
شکل شهر ممکن است عملکردهای متعدد دیگری نیز دارا باشد مثل ایجاد تصور ذهنی از شهر در مردم، ایجاد حس جهت یابی در شهر، بالابردن راندمان و کارائی شهر، ایجاد حس ایمنی، امنیت و شادی در مردم، و تحت تأثیر قرار دادن سایر عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شهر. دانش شکل شهر در جستجوی طرق و وسائلی است که بوسیله آنها بتوان جنبههای گوناگون هدفهای یک شهر یا ناحیه خاصی را بررسی و تجزیه و تحلیل کرد. عملکردهای شکل شهر ممکن است ماهیتهای متفاوتی داشته باشند. بعضی مثل زیبائی، جنبه ادراکی و بصری داشته و بعضی دیگر مثل کارائی، دسترسی، پیشگیری از جنایات و غیره به عملکردها مربوط میشوند. البته یک شکل خاص شهر ممکن است در عین حال چند عملکرد را دارا باشد.
مشکل اصلی که در شناخت و بررسی شکل شهر وجود دارد، فقدان یک رابطه مستقیم تعیین کننده (8) بین فرم و عملکردهای شهری است. ماهیت چنین رابطهای که البته در وجود آن شک نمیتوان داشت، کاملاً برای ما مشخص نیست. لکن آنچه مسلم است، این است که این رابطه بیشتر از نوع رابطه احتمالی (9) و امکانی (10) است تا رابطه مستقیم علت و معلولی.
دانش مربوط به شکل شهری نسبتاً جوان بوده و هنوز توسعه کامل نیافته است. تاکنون کوشش لازم و کافی برای بوجود آوردن تئوریها، ابزار و تکنیکهای مناسب جهت تجزیه و تحلیل شکل شهر و عوامل تشکیل دهنده آن بعمل نیامده است. دامنه تحقیقات مورد نیاز در این زمینه خیلی وسیع است، ولی آنچه بطور اضطراری مورد نیاز است یک سلسله ابزار و روشهای سیستماتیک و تحلیلی برای تجزیه و تحلیل و شناخت شکل شهر است. ما هنوز نمیدانیم چه شکل شهر چه نوع مقاصدی را بهتر تأمین میکند. مثلاً چه نوع شکل شهر راحتتر، چه نوع اقتصادیتر، چه نوعی ایمنتر و چه نوعی امنتر است و غیره. علاوه بر آن ما هنوز راه بسیار طولانی در پیش داریم که بدانیم دقیقاً چگونه میتوان شادی، زیبائی، پیچیدگی، انسجام، حس سربلندی و خصوصیاتی از این قبیل را از طریق طراحی شهری تأمین کرد.
تئوری عمومی شکل شهر که البته هنوز بوجود نیامده باید رابطه و برخورد بین شکل شهر و رفتار انسانی را مورد مطالعه قرار دهد. بدین معنی که بررسی کند که چگونه شهر تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شکل گرفته و چگونه عوامل مذکور بر یکدیگر اثر گذاشته و بطور مداوم تبدیل و تغییراتی را در یکدیگر ایجاد میکند. این البته بر این فرض استوار است که محیط واقعاً تأثیرات قابل سنجشی بر روی ساکنین آن دارد. بطوری که شکل گیری آنرا بطرقی که از نظر اجتماعی، اقتصادی و شخصی مفید باشد، توجیه نماید.
کوششهای مفیدی در این راه آغاز شده که راه را برای تهیه چنین تئوری هموار ساخته است. یک گام بسیار مهم در این رابطه کتاب اخیر لینچ بنام «تئوری شکل خوب شهر» (Lynch 1981)است که در آن بیشتر جنبههای مربوط به هنجارهای شکل شهر مورد بحث قرار گرفته است. اپل یارد (1981) نیز مطالعه جالبی را تحت عنوان «خیابانهای قابل زیست» ارائه داده که شامل ضوابط عملی و واقعی برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی کیفیت ساختمانها و همچنین راههای ایجاد خیابانهای امن و قابل زیست است.
تئوریها و روشهائی که میتوانند در تکامل و تدوین تئوری شکل شهر بطور مؤثری کمک نمایند عبارتند از تئوری ارتباطات، تئوری اطلاعات، سیبرنتیک شهری، فرآیندهای ادراکی و بصری و مدلها و مفاهیم ریاضی. از گذشته تعداد مشخصی اصول و ضوابط هندسی و هنری مانند هم آهنگی، ترتیب، توازن، یگانگی و تنوع در طراحی شهری بکار گرفته شدهاند تا بر اساس آنها عناصر مختلف شهری را نظام بخشیده و به نتایج مورد نظر دست یابند.
یکی از روشهای قدیمی طراحی شهری بر اساس اصول هنری مثلاً این بود که نقاط استراتژیک را گرفته و آنها را تا نقاط خوش منظر دور دست ادامه میدادند. (11) شهر رُم در قرن 16 و واشنگتن مثالهای خوبی در این زمینهاند. روش دیگر این بود که نقاط و هستههای مرکزی بوجود آورند، مثل: میدان، ابلیسک، جاذبههای خطی، و یا بلوارهای شمالی - جنوبی. سیته (1945) نمونههائی از این اصول را که در شهرهای یونانی، رومی و قرون وسطائی بکار رفته بعنوان بهترین نمونهها معرفی کرده و توصیه میکند که این اصول باید همیشه در طراحی و ساختمان شهرها مورد استفاده قرار گیرند.
بعضی از اصول مذکور مثل مرکزیت از مفاهیم نجومی گرفته شده و بعضی بر اساس اصول خالص هندسی قرار دارند، مثل قرینه سازی و بالاخره برخی دیگر بر پایه استعارهها و تشابهات بیولوژیکی و طبیعی استوارند، مثل اصل سلسله مراتب. البته امروز بخاطر تغییرات محیط شهری و ماهیت متفاوت فرآیندهای تصمیم گیری و همچنین بخاطر تغییرات فاحشی که در جنبههای اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی جامعه بوقوع پیوسته، اغلب ضوابط و قواعد هنری و هندسی پیش گفته شده غیرمفید و کهنه بحساب میآیند. در مقابل کوششهایی بعمل آمده تا روشها و ابزار مناسبتری بوجود آورده و از آن طریق بتوان محیط کالبدی را بطور مؤثر، سیستماتیک و منطقی توصیف، تحلیل، ثبت و طراحی کرد. اکثر این روشها مربوط به رابطه بین انسان و محیط وی و جنبههای ادراکی و بصری شکل شهر میشود.
در میان کوششهای گوناگونی که در این زمینه بعمل آمده کارهای لینچ کاملاً متمایز است. مثلاً کتاب معروف او «سیمای شهر» بحث جالبی است در مورد مفاهیم درک محیط که از طریق مطالعهای از دنیای واقعی حاصل شده و نتیجه آن توضیحی است از اینکه چگونه جنبههای گوناگون شکل شهر در طراحی شهری میتوانند کم و بیش در محیط نمایان شوند.
لینچ در مقالهای بنام «طراحی شهری و سیمای شهر» (1960, pp. 249-276) یک لیست کلی از ضوابط ادراکی ارائه میدهد که میتوان آنها را در تجزیه و تحلیل و مطالعه شکل شهر بکار برد. در یک کار کاملاً بیسابقهای لینچ و رادوین (1958, pp.201-214) یک متدولوژی تحلیلی با ارزش جهت استفاده در تجزیه و تحلیل شکل شهر ارائه میدهند. برای مطالعه سیستماتیک شکل شهر این آقایان 6 ضابطه به این ترتیب پیشنهاد میکنند: گونه عناصر، کمّیت، تراکم، ترکیب، سازمان و توزیع فضائی عناصر. ارزش استثنایی این روش در این است که برای اولین بار بجای روشهای توصیفی یک روش تحلیلی برای تحلیل و شناخت اثرات گوناگون شکلهای کالبدی مختلف بکار گرفته شده است. ولی لینچ با انتشار کتاب جدید خود تحت عنوان «تئوری شکل خوب شهر» که مطالعه جامعی است از شکل شهر و درضمن کلیه دست آوردهای قبلی او را نیز دربردارد، بیشترین سهم را در پیشبرد موضوع داشته است. متمایزترین بخش کتاب مذکور که در حقیقت هسته اصلی آن بشمار میرود، ارائه یک سری ضوابط بصورت هنجار است که میتواند در ارزیابی و تحلیل شکل شهر مورد استفاده قرار گیرد.
در همین رابطه ثیل (1962,pp.33-52) روشی بوجود آورده بنام «اندازه گیری و شمارش فضا» (12) که شکلهای کالبدیای را که شخص در هنگام حرکت با تغییردادن سرعت و جهت خود درک میکند به نظم درمیآورد. اپل یارد، لینچ و مییر (1964) نیز با استفاده و الهام از روش فوق، عناصری را که در امتداد یک بزرگراه دیده میشد وارد چنین جدولی کرده تا از این طریق روشهایی را برای شناخت رابطه بین جهتیابی و محل از یک طرف و تجربههای شخص در حال حرکت با محیط اطرافش از طرف دیگر بدست آورد. هالپرین (1969) نیز روش دیگری برای ضبط و ثبت مدار یا رفتار تکراری افراد در محیط شهری بوجود آورده است. آخرین اثر اپل یارد (1981) که «خیابانهای قابل زیست» نام دارد نیز روشهایی را برای ارزیابی و تجزیه و تحلیل خیابانها، محلهها و اجزاء آن ارائه میدهد.
و بالاخره دو مطالعه با ارزش و با اهمیت دیگر نیز در این رابطه وجود دارد که یکی کار فولی (1971) است بنام «روشی برای شناخت ساخت فضائی شهرهای بزرگ (متروپولیتن)» و دیگری کار وبر (1971) است بنام «مکانها و محلهای شهری و حوزه شهری بیمکان».
در میان طراحان دیگری که به تدوین و تشکیل متدهای تحلیل رابطه فرم شهری و انسان کمک کردهاند نام بردن از چند نفر دیگر نیز بخاطر اهمیت کارهایشان در اینجا لازم است:
یادداشتهایی بر ترکیب شکل (Alexander 1964) ، زبان الگو ... (Alexander 1977)، از لاس وگاس بیاموزیم (Venturi 1972) ، معنی و سازگاری بین شکل و فعالیتهای شهری (Steintz 1964,pp.233-248) و دید از راه (Appleyard 1964).
بالاخره در کنار طراحان شهری، متخصصین و صاحب نظران سایر حرف و علوم را میتوان دید که بر آن بودهاند تا روشها و تئوریهائی، البته در درجه اول بمنظور رفع نیازهای حرفهای خاص خود، ابداع کنند. در این میان دانشمندان و متخصصین علوم رفتاری مثل: مایو (1946)، ماسکو (1957) و جامعهشناسانی مثل: بارکر (1969)، مایسکون (1970)، هال (1959و1960)، روسو (1974)، سومر (1969) بچشم میخورند. در این ردیف باید بخصوص از راپاپورت که پیشگام مطالعات مربوط به رابطه انسان و محیط است نام برد. با ارزشترین کارهای راپاپورت عبارتند از: «پیچیدگی و ابهام در طراحی محیط، (1967) و «جنبههای انسانی شکل شهر» (1977) و ارتباط متقابل انسان و محیط ساخته شده» (1976).
همینطور به «شکل شهر: الگوها و معانی شهری در طول تاریخ» از اسپیرو کاستف (1991)، «فضای عمومی» از استفن کار و دیگران (1992)، «معنی شهر و طراحی شهری» از کوین لینچ (1990)، «خیابانهای بزرگ» از الن جیکوبز (1993) نیز میتوان اشاره کرد.
فعالیتهای شهری
در بطن ساخت کالبدی یک شهر، که از ساختمانها، خیابانها و سیستمهای تجهیزات و تسهیلات و غیره تشکیل میشود، الگوهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نهفته است که مردم شهر از طریق آنها فعالیتهای روزانه خود را سازمان بخشیده و به انجام میرسانند. اگر این فعالیتها را بطو شبکههای منظم سازمان داده شده رفتار گرفوهی افراد دسته بندی نموده و رویهم بریزیم، یک الگوی منظم از زندگی شهری بدست خواهد آمد. بدیهی است پیدایش هرگونه تغییر و تحولی در ساخت و ترکیب شهر در رابطه با تغییر و تحولاتی خواهد بود که در سازمان و نحوه این فعالیتها حاصل میشود. بنابراین بدون داشتن یک آگاهی کلی از ماهیت این فعالیتها و تداخل آنها با ساخت کالبدی نمیتوان به بررسی و تجزیه و تحلیل شکل شهر پرداخت. شکل شهر و فعالیتهای آن بطور متقابل بر یکدیگر اثر میگذارند. در تعریفی که «لینچ» از شکل شهر ارائه میدهد او نیز به این امر اشاره میکند و بهمین دلیل سعی ندارد که شکل شهر را از فعالیتها و عملکردهائی که در آن صورت میگیرد، جدا سازد.منظور از فعالیتهای شهری نه تنها فعالیتهای گوناگونی است که در زندگی روزانه هر شهر اتفاق میافتد، بلکه توزیع آن فعالیتها در فضا را نیز در بر میگیرد. باز اگر ترمینولوژی «فولی» را در این مورد بکار ببریم، اولی «جنبه غیر فضائی» داشته به این معنی که هیچگونه توجهی به الگوی فضائی فعالیتها ندارد. ولی دومی «جنبه فضائی» دارد و بهمین علت به توزیع آنها در فضا نیز اهمیت میدهد. توجه شهرساز و طراح شهری بیشتر معطوف به توزیع فضائی و سازمانی اینگونه فعالیتها است تا خود فعالیتها. گرچه نحوه کار و امور داخلی اینگونه فعالیتها ممکنست نقش مهمی در تصمیمات، فرآیندها و عملیات طراحی شهری داشته باشد، لیکن این امور معمولاً در قلمرو علوم، حِرَف و تخصصهای دیگر نظیر امور اداری، اقتصادی، اجتماعی و تکنسینها، مهندسین و پزشکان و غیره است. آنچه بیش از همه از نظر یک طراح شهری حائز اهمیت میباشد آگاهی از نظام فعالیتها و اجزاء آن، نظیر نظام تولید و توزیع و نظامهای عرضه خدمات عمومی است (Foley.1964).
چیپین نظام فعالیتهای شهری را چنین تعریف میکند: چتری از مسیرهای الگو شده ای که افراد، خانوارها، مؤسسات و شرکتها از طریق آنها امور روزمره خود را در محیط انجام داده و در فضا و مکان با یکدیگر برخورد میکنند. کمّیت و کیفیت این فعالیتها و بخصوص روابط متقابل آنها بسیار پیچیده است.
برای دست یابی به روابط متقابل بین فعالیتهای مختلف باید دید فعالیتهای ساکنین یک شهر و مؤسساتی مثل شرکتهای تجاری، اتحادیهها، مساجد و سایر نهادها و سازمانهای رسمی و گروهها و انجمنهای غیررسمی چه روابطی با یکدیگر دارند و یا باید دید بین نظام فعالیتهای شهری و نظامهای اکولوژیکی در طبیعت از یکطرف و بین هر یک از این نظامها و محیط ساخته شده بشر یعنی نظام کاربری اراضی، نظامهای تجهیزات و تسهیلات از طرف دیگر چه ارتباطی وجود دارد. استفاده از نظریه نظامها و مفاهیم مربوط به آن مؤثرترین وسیله برای انجام یک چنین بررسیهائی است.
یکی از تقسیمبندیهای بسیار متداول برای نظام فعالیتهای شهری حاوی تقسیمات زیر است: نظامهای انسانی، نظامهای اقتصادی و نظامهای نهادی (مؤسسات). البته هر یک از نظامهای فوق تاریخچهای از طرز تفکرات و اندیشههای خاص خود را تدوین و تکمیل نموده است. لکن این نظامهای انسانی، اقتصادی و نهادی علاوه بر امور و روابط داخلی خود یک سری روابط خارجی نیز با یکدیگر دارند که از دید یک طراح شهری حائز اهمیت زیادی است.
در مورد نظام فعالیتهای انسانی، میتوان با استفاده از مفاهیم گوناگون جامعهشناسی، ساخت اجتماعی جامعه را شناخته و به عواملی که رفتار افراد را در گروههای مختلف اجتماعی تحت تأثیر قرار داده و آن را تغییر میدهد، پی برد. همینطور با استفاده از مفاهیم روانشناسی میتوان رفتار فردی افراد و بر اساس مفاهیم روانشناسی اجتماعی میتوان از الگوهای رفتاری گروههای مختلف مردم آگاهی حاصل کرد.
در مورد فعالیتهای اقتصادی، تئوری تعادل بصورتی که در سازمان و الگوهای داد و ستدی شرکتها و مؤسسات بکار میرود میتواند پایه و اساس مفیدی برای ایجاد شبکههای اقتصادی در یک منطقه بزرگ شهری باشد. تئوریهای سازمانی نیز مبنای مناسبی برای مطالعه نهادها و مؤسسات و رابطه آنها با نظام فعالیتهای انسانی و نظام فعالیتهای اقتصادی میباشد. مبانی و تئوریهای مربوط به فعالیتهای شهری را باید در مباحثی مانند اقتصاد، جغرافیا، جامعهشناسی، روانشناسی، امور بازرگانی و اداری جستجو کرد. تئوریهای اقتصادی با تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات سروکار دارند، ولی جنبههای فضائی این فعالیتها در تئوریهای مربوط به جغرافیا، مثل تئوری مکان یابی، مورد بحث قرار میگیرد. یک دسته خاص از تئوریهای اقتصادی در حقیقت علل وجودی و فلسفه شکل گیری و پیدایش و توسعه شهرها را توجیه میکنند. این تئوریها اغلب در طراحی شهری برای تجزیه و تحلیل و شناخت ماهیت عوامل اقتصادی و اثرات آنها بر ساخت کالبدی شهر مورد استفاده قرار میگیرند. مثالهائی از این روشها و تئوریها عبارتند از: تئوری پایه اقتصادی و تجزیه و تحلیل دادهها - ستادهها. تئوریهای جامعهشناسی و مردمشناسی به بررسی روابط و تداخل فعالیتهای مختلف و ارزشها و اهمیت نسبی آنها در فرهنگها و جوامع مختلف و همچنین در مقاطع زمانی گوناگون میپردازند. یکی از کارهای با ارزشی که در این رابطه توسط یک برنامه ریز شهری انجام شده، کار استوارت چی پین در مورد «مدار رفتار» (Chapin 1974) است. وی کوشیده است تا دریابد مردم معمولاً در محیط چه میکنند و در یک محیط جدید چه رفتارهایی را باید از آنها انتظار داشت. طراحی شهری همیشه نیاز مبرم به تهیه ابزار و وسائلی داشته که بوسیله آنها بتوان ماهیت رفتار افراد را در فضای شهری شناخت و به ارزش و اهمیت نسبی هر یک در رابطه با سایرین پی برد. برای یک چنین کاری لازم است یک «واحد رفتار» که قابل مشاهده، ثبت و سنجش باشد ابداع نمود. تهیه و تنظیم یک چنین آماری در پی بردن به کیفیت طراحی شهری کمک فوق العاده میکند (Master. 1990).
روشهای ذهنی و هنری
دو رکن دیگر دانش طراحی شهری را عوامل مربوط به «رویه» تشکیل میدهد. با استفاده از این روشها عناصر شهری (شکل شهر و عملکردهای شهری) نظام داده میشوند.تاکنون رسم بر این بوده است که روشهای هنری و ذهنی برای تجزیه و تحلیل، شناخت و بررسی شکل شهر و دیگر اجزاء آن، و روشهای علمی در مورد عملکردها و فعالیتهای شهری بکار گرفته شوند. تا این اواخر و حتی همین امروز نیز طراحان شهری تقریباً منحصراً متکی به روشهای هنری و ذهنی بوده و عموماً بر این عقیدهاند که خلاقیت هنری یک استعداد ذاتی است و قابل اکتساب نمیباشد. از نظر این طراحان آنچه اهمیت داشت حاصل و نتیجه کار طراحی بوده و نه فرآیند آن. عکس العملی که بناچار در رابطه با فلسفه فوق پدیدار گشت نهضتی را پایه گذاری کرد که روی فرایند طراحی تأکید میکرد. استدلال این گروه بر این بود که حاصل و نتیجه کار طراحی شهری بسیار مهمتر و با ارزش تر از آنست که بتوان به مرحله تهیه و تکوین آن توجهی نکرده و آن را صرفاً بدست تصادف سپرد.
ضرورت چنین نیازی البته تنها بخاطرتغییرات عمدهای که پس از انقلاب صنعتی در محیط شهری بوقوع پیوست نبود. بلکه تحولاتی که در جوامع صنعتی پدید آمد بالطبع استفاده از یک فرایند منطقی تر، سیستماتیک تر و مشخص تری را برای این کارتوجیه میکرد. جامعه بتدریج حقوق خود را در مورد انتظاراتی که از طراحان شهری مبتنی بر احساس مسئولیت و تعهد نسبت بکارشان داشتند ابراز نموده و اعمال کنترل بیشتری را بر روی فرایند طراحی خواستار شد. مقیاس عملیات در زمان حاضر آن چنان است که حتی یک تصمیم طراحی میتواند اثرات وسیع و گستردهای بدنبال داشته باشد بهمین علت سپردن کار طراحی شهری بدست یک هنرمند و یا تکیه بر روشهای هنری و ذهنی که معمولاً روشهای تصادفی بوده و عاری از مسئولیت منطقی میباشند معقول بنظر نمیرسد. بر همین اساس بود که در اوایل دهه 60 حرکت جدیدی در طراحی شهری پدیدار شدکه بشدت از منطق علوم و ریاضیات متأثر شده بود. حرکت فوق به ایجاد روشهائی در طراحی منجر شد که متکی به مفاهیم علمی و روشهای سیستماتیک و تکنیکهای ریاضی (13) و بطور کلی روشهای علمی بودند. در حالی که روشهای هنری و ذهنی متکی به تخیل و تصور ذهنی میباشند، روش علمی بر منطق و استدلال اتکاء دارد و بدیهی است که هر دو روش و هر دو طرز تفکر در مراحل مختلف طراحی شهری موردنیاز میباشند. استدلال (14) دارای هدف مشخصی بوده و در جهت دستیابی به نتیجه خاصی حرکت میکندو معمولاً شامل اجزائی مانند منطق، راه حل یابی و تشکیل تصور کلی (15) میباشد. ولی در مورد تخیل و تصور ذهنی، هنرمند از تجربه شخصی خود استفاده کرده و عناصر را بطرقی نامشخص و از پیش حساب نشده با یکدیگر تلفیق مینماید.
انسان در نظام بخشیدن به محیط، همانند سایر امور زندگی خویش به استفاده از هنر نیاز دارد، تا در توصیف زندگی، بیان معانی و توضیح ارتباط بین زندگی خود و دنیای خارج او را یاری دهد. شاید بیشتر از این جهت به هنر نیازمندیم که هنر میتواند جنبههای انسانی زندگی را بخوبی منعکس ساخته و آن را بما بنمایاند. هنر از نظر نظم و قاعده اشکال خاصی دارد که کم و بیش تابع قواعد و اصول دقیق و مشخصی است. از مشخصات هنر اینست که اختیاری، نمادی و انتزاعی است و اینها در حقیقت ارزشهای اصلی هنر بوده و منبع نظم و همبستگی و تجانس خاص آن میباشند. روشهای ذهنی و هنری مورد استفاده در طراحی شهری متشکل از قواعد و اصول هنری و ابداعی و مفاهیم و ایدههائی است که از طریق تجربه و عمل در طول تاریخ بدست آمده اند. مهمترین مشخصه این اصول و قواعد این است که بهیچوجه مطلق و عمومی نبوده، بلکه تابع تعبیر و برداشت شخصی میباشد. جوهر این روشها در خلاقیت و تصور ذهنی است نه در تکثیر و تکرار، در تنوع و تازگی است نه در همشکلی و نظم. عمل و عکس العملهای هنری احتمالی است نه تعیین کننده و قطعی و بالاخره هنر جنبه شخصی، ضمنی و انسانی دارد نه مکانیکی و صریح. روشهای هنری و ذهنی مورد استفاده در طراحی شهری دارای فرآیندها و مراحل سیستماتیک، منطقی، مشخص، خطی، آگاهانه و با هدفی نظیر فرآیندهای علمی نیستند. همانطور که گفته شد اجزاء عمده روشهای هنری و ذهنی عبارتند از: خلاقیت هنری - تصور ذهنی، ابداع، تجربه، احساس، پیش داوری، بینش و درک و فهم عادی.
روشهای علمی
رکن چهارم دانش طراحی شهری را روشهای منطقی و علمی تشکیل میدهد که عمدتاً در تجزیه و تحلیل و ترکیب و عوامل عملکردی (فعالیتهای) طراحی شهری مثل نظامهای اقتصادی، اجتماعی و فنی قابل استفاده میباشند. همانطوری که قبلاً مورد بحث قرار گرفت، موضوع مورد مطالعه در طراحی شهری، همان جامعه شهری بعد از انقلاب صنعتی است که بطور اساسی با شهرهای گذشته تفاوت پیدا کرده است. این اختلاف تنها در اندازه، مقیاس و یا پیچیدگی عوامل تشکیل دهنده آن نیست، بلکه در ماهیت و خصوصیات جامعه کنونی نیز میباشد. مشخصه عمده و غالب محیط زیست کنونی فقط این نیست که عناصر بزرگتری را در خود جای میدهد، بلکه مسئله مهم این است که «بزرگ» بودن بعنوان تنها راه زندگی شهری قلمداد شده است.
بروکراسی شهری مسائل و امور مربوط به شهری را بصورت آمار و اعداد خشک و فرمهای کامپیوتری در آورده است. این مسائل و امور در حقیقت همان عوامل و نیروهایی هستند که محیط زیست امروزی را تشکیل میدهند. این عوامل از نظر تعداد بیشمار، از نظر اندازه وسیع و از نظر ارتباط متقابل بسیار پیچیدهاند و بدیهی است مغز هیچ انسانی ظرفیت تحلیل چنین اطلاعات انبوهی را بخصوص بصورت همزمان ندارد. بنابراین در بررسی و تحلیل چنین عواملی که عموماً به مسائلی مانند: اقتصادی کردن، بالابردن کارآئی، توزیع و تخصیص منابع محدود، افزایش راندمان و پیدا کردن میزان مطلوب و میزان حداکثر ارتباط پیدا میکند، کلاً نیاز به ابزار و روشهای علمی دارد.
مسلماً مسائل فوق را نمیتوان از طریق ذهنی و با استفاده از تجربه شخصی و تصور ذهنی و خلاقیت هنری حل و فصل نمود. امروزه بر خلاف گذشته یک طراح شهری به تنهائی بهیچوجه قادر به تصمیم گیری در مورد شکل، الگو و عملکردهای مناطق شهری نیست. تخیلات و تصورات ذهنی یک طراح، هر چقدر هم با ارزش و خلاقانه باشد نمیتواند راه حلهای مطلوب و مفیدی برای مسائل روزافزون محیط شهری امروزی بیابد. مشخصات و خصوصیات محیط شهری حاضر، شرایط تکنولوژیکی، ماهیت و نحوه تصمیم گیری در مورد فرایند طراحی شهری و بالاخره تخصیص منابع کمیاب همه نیاز به ابزار مؤثرتری بیش از روشهای هنری و ذهنی دارند. بسیاری از مسائلی که امروز در طراحی شهری مطرح میشوند ماهیت کمّی دارند و بنابراین احساس و مشاهده بصری، گر چه ممکنست به میزان محدودی آگاهی ما را نسبت به مسائل مربوطه بالا ببرد، لکن هرگز کمّیت و کیفیت واقعی مسائل را آنطوری که هست منعکس نمیسازد.
امروز مسائل عمده و اصلی محیط شهری اغلب از نوع اقتصادی و اجتماعی هستند. به این ترتیب که از یک طرف تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات و از طرف دیگر عدالت اقتصادی و اجتماعی در تمام سطوح جامعه مطرح میباشند. دو هدف کارآئی و اقتصادی بودن به حق عوامل اصلی تمام امور زندگی شهری را تشکیل میدهد. درست بخاطر پیدایش این شرایط و مسائل در محیط شهری بوده است که طراحی شهری بالاجبار به حوزه طرز تفکر و روشهای علمی و تحلیلی کشیده شده است. فلسفه، دانش و روشهای متداول طراحی شهری دیگر برای حل و فصل مسائل پیچیده محیط شهری امروز کافی نبودند. بر این اساس بود که نیاز به یک فرایند سیستماتیک در طراحی شهری احساس شده که تا بتواند جانشین روشهای قدیمی و غیر مفید طراحی بشود. امروز روشهای علمی بیش از هر چیز دیگر نه تنها در شهرسازی و طراحی شهری، بلکه در کلیه علوم طبیعی، اجتماعی و انسانی بکار میرود. استفاده از روشهای مذکور در هنرها و علوم از تمام روشهای دیگر پیشی جسته است. تا آنجائی که رشتههائی مانند برنامه ریزی حتی منشاء خودرا از علوم و روشهای علمی دانسته و تعاریفی که برای برنامه ریزی ارائه شده با تعاریف، روشها و فرآیندهای علمی اختلاف چندانی ندارد.
استفاده از روشهای علمی در طراحی شهری بعوان یک روش تحقیق، مبین و معرف منطقی بودن و درستی فرایند و اعتبار و ارزش نتیجه کار طراحی است. هدف این روش بطور کلی بازشناسی تشریح، پیش بینی، تأیید، ترکیب، تلخیص و راه حل یابی برای مسائل است. این عملیات همه به پیدا کردن مطلوبترین راه برای حصول به یک هدف خاص کمک میکنند. یک فرایند علمی ممکنست یکی از هدفهای حداکثر یابی، حداقل یابی (16) و با بهینه یابی (17) را دنبال کند. و به این ترتیب بدیهی است که روش علمی بعنوان یکی از ارکان دانش طراحی شهری تنها در مورد آن دسته از مسائل طراحی شهری قابل اعمال است که ماهیت کمّی داشته و طبیعتاً بتوان آن را بطور سیستماتیک تحلیلی و منطقی بررسی نمود.
پدیده علم و روش علمی بعنوان یک دانش منطقی و یک روش تحقیق بر اساس چند عامل عمده استوار است. این عوامل مستقلاً نیز در تمام رشتهها و بخصوص رشتههائی مثل معماری و طراحی شهری که لزوماً جنبه علمی کامل ندارند مورد استفاده قرار گرفته اند. عوامل مذکور به این ترتیب اند: نظریه نظامها، اصل علت و معلولی، اصل تعیین کنندگی (جبریت) و اصل منطقی بودن. سایر مفاهیم و روشهای علمی بترتیبی از این چهار اصل منشعب شده اند.
بطور کلی همانطور که شکل شهر از عملکردهای مربوطه قابل تفکیک نیست، روشهای علمی نیز بایددرکنار روشهای هنری و ذهنی در طراحی شهری مورد استفاده قرار گیرند. در حقیقت چهار رکن فوق که به خاطر سهولت بررسی در اینجا به تفکیک مورد بحث قرار گرفت همگی بطور همبسته و واحد دانش طراحی شهری را تشکیل میدهند.
چهار زمینهای که در بالا به آنها اشاره شد، بطور کلی دانش طراحی شهری هستند. هر زمینه در تحقیق بخشیدن به اهداف طراحی شهری نقش خاص خود را به عهده دارد. همانطور که گفته شد توجه اصلی طراحی شهری معطوف به شکل شهر و خصوصیات مربوط به آنست که در حقیقت قالبی است برای کلیه فعالیتهای شهری و به جنبههای ادراکی و بصری محیط ارتباط پیدا میکند. فعالیتهای شهری به عنوان محتوای شکل شهر و همچنین به عنوان نیروها و عواملی که در ساختن و بازسازی محیط مؤثرند، نقش عوامل ثانوی را در طراحی شهری به عهده دارند. فعالیتهای شهری با تولید، تدارک، توزیع و مصرف کالاها و خدمات به گونهای که کارآیی، بهره وری و صرفه جوئی راتأمین کند سروکار دارد. گر چه طراحی شهری مستقیماً با این فعالیتها ارتباط پیدا نمیکند، تلاش میکند انجام آنها را تسهیل نماید. کارآیی آنها را بهبود بخشد و آثار اجتماعی آنها را تحت کنترل قرار دهد. آنچه مردم غالباً در محیط شهری انجام میدهند که در حقیقت الگوی رفتاری آنها را تشکیل میدهد، دارای رابطهای متقابل با شکل شهر میباشد. مردم بر شکل شهر تأثیر میگذارند و در عین حال تحت تأثیر آن نیز قرار میگیرند.
دو زمینهای که گفته شد عناصر محتوایی طراحی شهری را تشکیل میدهند، لیکن هر یک روش تجزیه و ترکیب خاص خود را میطلبد. روش مناسب برای بررسی شکل شهر تاکنون روشهای هنری - ذهنی بوده که بر طرز تفکری جامع نگر و خلاقانه متکی است. در مقابل، عملکردها و فعالیتهای شهری، عمدتاً از روشهای علمی جهت تجزیه و تحلیل نظام فعالیتهای شهری استفاده میجسته است. بدیهی است، همانطور که شکل شهر نمیتواند از عملکرد آن منفک باشد، روشهای آنها نیز از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. وابستگی و ارتباط متقابل بین شکل شهر و عملکردهای مربوطه در محیط شهری ایجاب میکند که روشهای علمی و ذهنی با یکدیگر ادغام شوند. روشهای علمی به همان صورت در تجزیه و تحلیل شکل شهر قابل اعمال است که روشهای ذهنی میتواند در ارائه دیدگاهی جامع نسبت به نظام فعالیتهای شهری مؤثر باشد. واضح است که هر زمینه طراحی شهری زمینههای دیگر را تکمیل میکند. این امر به کیفیت تصمیم گیری منطقی در طراحی شهری کمک میکند. طراحی شهری نیازمند روشها و فرآیندهای تلفیقی است که عملکردها و شکل شهر را توأماً نگریسته و منطق علم را با شهود و احساسات هنری ترکیب نماید.
بنابراین موضوع طراحی شهری و فرایند برخورد با آن مستلزم تلفیق همزمان شناخت و درک علمی -هنری و عینی - ذهنی از مسائل است. جنبههای خاصی از طراحی شهری دارای آنچنان پیچیدگی هستند که به سادگی قابل بیان نبوده و بنابراین نمیتوان آنها را با استفاده از روشهای علمی و به صورت عینی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، نظیر جنبههای ادراکی و بصری، لکن به صورت شهودی و ذهنی قابل درک هستند.
روش طراحی همیشه موضوع حساس و بحث انگیز برای طراحان شهری بوده است، هنوز هم بسیاری از طراحان روی هنر طراحی تأکید میکنند. به این مفهوم که عامل تعیین کننده را قابلیتهایذهنی و خلاقانه شخص طراح میدانند. لیکن برخی نیز فرآیندهای منظم و منطقی طراحی را ملاک کار قرار میدهند. گروههای عمدهای که در این زمینه مطرح میباشند عبارتند از:
1. گروه ذهن گرا (19) (Stentz, 1979)
2. گروه جامع گرا (Hudson,1978)
3. گروه جزءگرا
4. گروه تدریجی
5. گروه کثرت گرا
6. گروه بنیادگرا
- روش ذهن گرا: کلاً به عنوان یک روش ذهنی شناخته شده است ولی خصوصیات زیر را نیز میتوان به آن نسبت داد: شخصی، کیفی، خلاقانه ، و گاهی نیز تقریباً البته غیر منطقی. در مورد خصیصه آخر بحثهای زیادی وجود دارد. طراحی که از روش ذهنی طراحی استفاده میکند، ابتدا به کمک ذهنیات، تجارب و آموزش خود طرحی در ذهن خود برای مسئله میپروراند. در چنین مرحلهای معمولاً از وسائل ارائه بهره گرفته نمیشود و اغلب در ذهن طراحی شکل میگیرد تا به مرحلهای برسد که از نظر طراح کامل و قابل ارائه است. بدیهی است در چنین موردی نقش طراح بسیار تعیین کننده است. دیدگاه سابقه، آموزش، آشنائی نسبت به فرهنگ و نظائر آن عوامل مؤثرند.
نمونه بارز استفاده از این روش در تهیه طرح نوران، توسط نادر اردان ملاحظه میشود.
اردلان (1978) در توجیه طرح میگوید: «در شکل گیری نوران دیدگاه و جهان بینی مستقل از زمان ایرانیان به عنوان یک دوگانگی هدفمند پذیرفته و گسترش یافته است. یک نوع دوگانگی که در جستجوی وحدتی موزون بین اجزاء اصلی حاکم بر جهان مادی است. نوران زمینه و مکان خود را پذیرفته و مراکز محوری خود را بر روی محور تداوم با اصفهان قرار میدهد. این محور روحانی تقریباً از وسط فضایی میگذردکه یک محل تپهای شکل را در غرب به یک کوه هرمی شکل در شرق متصل میکند. بر این اساس هستهها، سرهای حیاتی شهر میشوند. در طرف غرب و بخش نزدیک به اصفهان سر متفکر یا مادی شهر و در شرق که به مرکز تکنولوژی هستهای نزدیک است سر تخیلی یا معنوی قرار دارد. این دومی سئوال میکند ولی اولی جواب میدهد. این دو بوسیله یک باغ بهشت که در آن میراث فرهنگی باقیمانده از گذشته حاکی از کشمکش و مبارزه انسان برای دستیابی به یک تعادل کامل بین ابعاد مادی و معنوی موجود است به وحدت میرسند.»
روش فوق، روش غالب طراحی شهری در کشورهای جهان سوم میباشد. این امر عمدتاً به خاطر روال تصمیم گیری متمرکز و اغلب غیر مردمی در این گونه کشورها است.
پینوشتها:
1. Procedure
2. Substance
3. Product
4. Process
5. Spatial
6. Aspatial
7. Adapted Space
8. Deterministic
9. Probabilistic
10. Possibilistic
11. Vista
12. Space score
13. Operation Research
14. Reasoning
15. Concept
16. Maximization
17. Minimization
18. Optimization
19. The internalized method
فهرست منابع فصل چهارم
-Alexander, C.1964. Notes on synthesis of from. Hervard Univ. Press Cambridge, Mass.
-Alexander, C. et al. 1977. A pattern language, towns, buildings. construction. Nwe York; oxford Univ. press.
-Appleyard, D., Lynch, K. and Myer, J.R. 1964. The view from the road. Cambridge, Mass. MIT press.
-Appleyard, D. 1981. Livable streets. Berkeley: University of California press.
- Ardalan, N. 1978. Nuran, the city of illumination, Tehran, Iran. Mandala Collaborative.
- Barker, R. G. 1968. Ecological psychology: Concepts and methods for studying the environment of human behavior, Stanford, California University press.
- Carr, S. et al. 1992. Public space. Cambridge University press.
Chapin, S. F. J. 1974. Human activity patterns in the city: Things people do in time and in space. New York: Wiley.
- Foley. D. O. 1964. An approach to metropolitan spatial structure. In: Explorations in to the urban structure. Ed. Melvin M. Webber. philadelphia: University of Pennsylvania press.
-Hall, E.T. 1959. The silent language. Garden City. New York: Doubleday.
- Halprin, L. 1964. The R S V P Cycles: Creative Processes in the human enviroment. New York: George Briziller, Inc.
- Hudson, B. 1978. Planning: typologies, issues and application contex. Los Angles, CA: UCLA School of Architecture and Urban Planning.
- Jacobs, A.B. 1993. Great streets. Camb. Mass: MIT press.
-Kostof, S. 1991. The city shaped: urban patterns and meanings through history. A Bulpinch press Book, Litlle, Brown and Co, Boston.
- Lynch, K. 1960. The Image of the city. Camb. Mass. MIT press.
- Lynch. K. and Rodwin, L. 1958. A theory of urban from, JAIP, vol. 34, No. 4. pp. 201-214.
- Lynch. K. 1981. A theory of good city from. Camb. Mass: MIT press.
- Lynch. K. 1969. City sense and city design. Camb. Mass: MIT press.
- Maslow, p. 1957. Intuition versus intellect. Valley Stream, New York: Life Science press.
- Mayo, E. 1946. The human aspects of industrial civilization. Boston: Harvard Univ. press.
- Michelson, W. M. 1970. Man and his built environment: A sociological approach. Reading, Mass. Addisson- Wesely publication Co.
منبع مقاله :
بحرینی، حسین (1393) فرآیند طراحی شهری، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نهم.