آثار افلاطون به (روایت کاپلستون)
آثار افلاطون را داریم، اما درس گفتارهایش را نداریم!
چنانکه تیلور اظهار نظر می کند: « هیچ جا در دنیای قدیم ( پس از افلاطون) ما به اشاره ای به کتابی از افلاطون بر نمی خوریم که آن کتاب را نداشته باشیم.» پس می توانیم فرض کنیم که ما همه ی محاورات منتشر شده ی افلاطون را در دست داریم. امّا، چنانکه قبلاً خاطر نشان شد، ما گزارشی از درسهایی را که وی در آکادمی می داده است در دست نداریم ( هرچند اشاراتِ کمابیش رازآمیزی نزد ارسطو داریم)، و این بسیار مایه ی تأسف خواهد بود اگر حق با کسانی باشد که محاورات را اثر عمومی می دانند که برای توده ی مردم با سواد طرح ریزی شده است تا از درسهایی که برای دانشجویان رسمی فلسفه داده می شده مشخص باشد.( حدس زده شده است که افلاطون بدون دستنویس درس می داده است. خواه این حدس درست باشد یا نه، ما دستنویسی از درسهایی که افلاطون می داده است نداریم. مع ذلک، ما حق نداریم که تمایز خیلی تندی بین نظریه های محاورات و نظریه ای که در حوزه ی آکادمی تدریس می شده است قائل شویم. با این همه، تمام محاورات را نمی توان به آسانی اثر عمومی و برای مردم ساده و معمولی دانست، و بعضی از آنها مخصوصاً علائم آشکاری نشان می دهند که اصالت آثار افلاطون در آنها در جستجوی راهی برای توضیح و روشن سازی عقاید خویش است.)
اصالت آثار افلاطون
توافق در مورد اصالت آثار افلاطون وجود دارد.
بدین گونه از آتنائوس ( که در حدود 228 ق.م. مشهور بود) می آموزیم که بعضی الکیبیادسِ دوّم را به گسنوفانس نسبت داده اند. همچنین، به نظر می رسد که پروکلوس(ابرقلس) نه تنها اپینومیس و نامه ها را رد می کرد، بلکه تا آنجا پیش رفت که حتّی قوانین و جمهوری را رد می کرد. تعیین و تشخیص آثار جعلی در قرن نوزدهم مخصوصاً در آلمان، چنانکه مورد انتظار بود، بسیار فراتر برده شد، و این شیوه ی عملی توسط اوبروگ و شارشمید به اوج خود رسید.« اگر کسی نقادیهای قدیم و جدید را به شمار آورد، آنگاه از سی و شش فقره از چهار بخشیهای تراسیلوس، فقط پنج فقره آزاد از هر انتقاد و اعتراضی باقی می ماند.» 2 امّا گهگاه نقد و انتقاد در جهت محافظه کارانه تری جریان دارد، و توافقی کلّی درباره ی اصالت همه ی محاوراتِ مهم هست، همچنانکه توافقی عمومی درباره ی خصیصه جعلی بعضی از محاوراتِ کمتر مهم وجود دارد، و حال آنکه اصالت معدودی از محاورات همچنان مورد اختلاف باقی می ماند. نتایج پژوهش انتقادی را می توان به نحو ذیل خلاصه کرد:
محاوراتی که به طور کلّی رد شده اند عبارت اند از: الکیبیادس دوم، هیپارخوس، آمارتورها یا رقباء، تئاگس، کلیتوفون، مینوس.
اصالت شش محاوره ی ذیل مورد بحث و گفتگو است: الکیبیادس اوّل، ایون، منکسنوس، هیپیاس بزرگ، اپینومیس، نامه ها. تیلور فکر می کند که الکیبیادس اوّل اثر یک شاگرد مستقیم افلاطون است و پراشتر نیز فکر می کند که آن احتمالاً اثر اصیل استاد نیست.
اصالت مابقی محاورات را می توان پذیرفت؛ به طوری که نتیجه ی نقّادی به نظر می آید که نتیجه نقد و بررسی سی و شش محاوره ی « چهار بخشی» باشد، شش محاوره به طور کلّی مردود است، شش محاوره ی دیگر را می توان پذیرفت، مگر اینکه ثابت شود که نامعتبر و غیر موثّق اند ( احتمالاً به استثنای الکیبیادس اوّل و یقیناً نامه ی اول)، و حال آنکه بیست و چهار محاوره یقیناً اثر اصیل و موّثق افلاطون است. بنابراین ما عدّه بسیار قابل توجهی اثر ادبی داریم که تصوّر و نظر خود را درباره ی فکر افلاطون برآنها بنیاد کنیم.
ترتیب تاریخی آثار افلاطون
ترتیب تاریخی آثار افلاطون را چگونه تعیین کنیم؟
7-6- در حالی که ثابت شده است که استعمال سبک زبانی به عنوان معیاری برای تعیین ترتیب تاریخی محاورات مددکارترین روش است، البته نمی توان استفاده از دیگر ضوابط و معیارها را، که غالباً ممکن است به هنگام مشکوک و حتّی متناقض بودن دلالتهای زبانی، موضوع مورد بحث را روشن و مشخّص کند، نادیده گرفت.
یک معیار بدیهی برای تعیین ترتیب زمانی محاورات آن است که به وسیله ی گواهی مستقیم نویسندگان قدیم فراهم شده است، اگر چه چندان کمکی از این منبع آن طور که شاید مورد انتظار باشد حاصل نشده است. بدین گونه در حالی که قول ارسطو که قوانین بعد از جمهوری نوشته شده است آگاهی با ارزشی است، گزارش دیوگنس لائرتیوس را دایر بر اینکه فدروس از نخستین محاورات افلاطونی است نمی توان پذیرفت. خود دیوگنس این گزارش را درست می داند، لیکن آشکار است که وی در استدلال خود بر موضوع (عشق – در نخستین بخش محاوره) و سبک شعری تکیه می کند. ما نمی توانیم از بحث افلاطون درباره ی عشق چنین نتیجه بگیریم که این محاوره باید در جوانی نوشته شده باشد، و حال آنکه سبک شعری و اسطوره فی نفسه قانع کننده نیست( چنانکه تیلور خاطر نشان می کند، ما خیلی به خطا خواهیم رفت اگر از پروازهای شاعرانه و « اسطوره ایِ» بخش دوّم فاوست چنین نتیجه گیری کنیم که گوته بخش دوم را پیش از بخش اول نوشته است.2نمونه ی مشابه آن مورد شلینگ است، که پروازهای عارفانه اش، چنانکه قبلاً یاد شد، در سالخوردگی رخ نموده است).
7-7- و امّا درباره ی اشاراتی که در محاورات به اشخاص و وقایع تاریخی شده است، اینها چندان فراوان و زیاد نیست، و در هرحال فقط اطلاعات دست دوم به ما می دهد. مثلاً اگر در فیدون اشاره ای به مرگ سقراط شده است، این محاوره به وضوح باید بعد از مرگ سقراط تصنیف شده باشد، لیکن به ما نمی گوید چقدر بعد. با وجود این، منتقدان از این معیار کمک گرفته اند.مثلاً آنان استدلال کرده اند که منون احتمالاً وقتی نوشته شده است که قضیه ی فساد ایسمنیاس اهل تِب هنوز در خاطره ی مردم تازه و زنده بوده است. همچنین، اگر گرگیاس حاوی پاسخی به سخن پولیکراس بر ضدّ سقراط است(392/393)، گرگیاس احتمالاً بین سالهای 393 و 389، یعنی پیش از نخستین سفر افلاطون به سیسیل، نوشته شده است، ممکن است از روی سادگی فرض شود که سنّی که به سقراط در محاورات نسبت داده شده است قرینه ای از تاریخ تصنیف خود محاوره به دست می دهد. لیکن به کاربردن این معیار به عنوان قاعده ای کلّی به وضوح از حد تجاوز کردن است. برای نمونه، یک رمان نویس ممکن است در نخستین رمان خود کارآگاه – قهرمان خودر ا به عنوان مردی بالغ و رشید و به عنوان یک افسر با تجربه ی پلیس معرفی کند، و سپس در یک رمان بعدی درباره ی نخستین ماجرایی که قهرمان در آن درگیر می شود به بحث پردازد. به علاوه، هرچند کسی ممکن است در این فرض موجه باشد که محاوراتی که سرنوشت شخصی سقراط را مورد بحث قرار می دهند خیلی دیرتر از مرگ او نوشته نشده اند، آشکارا غیر علمی است که مسلم گرفته شود که محاوراتی که از سالهای آخر سقراط بحث می کنند، مثلاً فیدرون و خطابه ی دفاعیه، همه در زمان واحد منتشر شده اند.
7-8- اشاراتِ یک محاوره به محاوره ی دیگر بی گمان به تعیین ترتیب تاریخی محاورات کمک می کند، زیرا محاوره ای که به محاوره ی دیگر اشاره می کند باید بعد از محاوره ای که به آن اشاره شده است نوشته شده باشد، اما همیشه به آسانی نمی توان مشخص کرد که اشاره ی ظاهری به محاوره ی دیگر براستی یک اشاره است. با وجود این، مواردی هست که در آنها یک اشاره ی صریح وجود دارد، مانند اشاره به جمهوری که در تیمائوس مندرج است. همچنین سیاسی(سیاستمدار) به وضوح بعد از سوفسطایی است و بنابراین باید تصنیفی سپس تر باشد.
7-9- و امّا در مورد محتوای واقعی محاوره باید بیشترین حزم و احتیاط را در استفاده از این معیار به کار بریم. برای نمونه فرض کنید که نظریه ای فلسفی در جمله ی کوتاه و فشرده ای در محاورهX یافت شود، و حال آنکه در محاورهY آن نظریه به تفضیل یافت شود. یک منتقد ممکن است چنین بگوید: «بسیار خوب، در محاورهX طرحی مقّدماتی داده شده و در محاوره ی Y موضوع به تفصیل بیان شده است.» آیا ممکن است که حقیقت امر از این قرار باشد که موضوع در محاورهX دقیقاً به این دلیل به صورت خلاصه ی کوتاهی آمده است که قبلاً به تفضیل در محاوره یy مورد بحث قرار گرفته است؟ منتقدی بر این عقیده بوده است که مطالعه ی منفی و انتقادی مسائل بر شرح و بیان مثبت و سازنده مقدّم است. اگر این قول به عنوان معیاری در نظر گرفته شود، پس تئتتوس، سوفسطائی، سیاسی، پارمنیدس، باید در تاریخ تصنیف بر فیدون و جمهوری مقدّم باشند، لیکن پژوهش نشان داده است که نمی تواند چنین باشد. امّا، گفتن اینکه این معیار – محتوا را باید با احتیاط به کار برد، بدین معنی نیست که فایده ای ندارد. مثلاً، از طرز تلقّی افلاطون نسبت به نظریه ی مُثل چنین استنباط می شود که توتتوس، پارمنیدس، سوفسائس، سیاسی، فیلبوس، تیمائوس را باید با هم دسته بندی کرد، و حال آنکه از ارتباط پارمنیدس، سوفسطائی، و سیاسی با جدال الئائی چنین برداشت می توان کرد که این محاورات رابطه ی نزدیک خاصّی با یکدیگر دارند.
7-10- تفاوت در ساختمان هنری محاورات نیز می تواند در تعیین رابطه ی آنها با یکدیگر در خصوص ترتیب زمانی تصنیف کمک کند. بدین سان در بعضی ازمحاورات آهنگ محاوره و صفات شخصیّتهایی که در آن شرکت دارند، با دقّت بسیار طرح ریزی شده است: اشارات شیرین و مطایبه آمیز، میان پرده های زنده و مانند اینها. مهمانی( بزم) به این گروه از محاورات تعلّق دارد.امّا در دیگر محاورات جنبه ی هنری در مرحله ی دوّم اهمیت قرار می گیرد و دقّت مؤلّف آشکارا تماماً متوجه ی محتوای فلسفی است. در محاوراتِ این گروه دوم – که تیمائوس و قوانین به ان تعلّق دارند- صورت کمابیش نادیده گرفته شده است : محتوا همه چیزاست. یک نتیجه گیریِ احتمالاً صائب این است که محاوراتی که با عنایت بیشتری به صورت هنری نوشته شده است پیشتر از دیگر محاورات است، چنانکه نیرومندیِ هنری در سالخوردگی افلاطون به سستی گراییده و دقّت او را بیشتر فلسفه ی نظری به خود مشغول داشته است.( منظور این نیست که استعمال زبان شعری بالضّروره کم شده است، بلکه مقصود این است که با گذشت سالها هنرمندیِ آگاهانه ی او رو به کاهش نهاده است.)
7-11- فضلا در ارزیابی نتایج حاصل از استعمال معیارهای سابق الذکر اختلاف دارند؛ لیکن طرحهای مبتنی بر ترتیب تاریخی را که ذیلا می آید می توان به طور کلّی رضایت بخش دانست (هرچند برای کسانی که فکر می کنند که افلاطون در نخستین سالهای رهبری آکادمی چیزی ننوشته است بسختی قابل قبول خواهد بود).
الف: دوره ی سقراطی
1.خطابه ی دفاعیه(Apology).دفاع سقراط در محاکمه اش.
2. کریتون(اقریطون)(Crito) سقراط همچون شهروند نیکی نمایش داده شده است که، علی رغم محکومیت غیر عادلانه اش، حاضر است در راه اطاعت از قوانین کشور از حیات خود صرف نظر کند. کریتون و دیگران فرار از زندان را به او پیشنهاد کردند، و برای این کار پول فراهم ساختند؛ امّا سقراط اعلام می کند که می خواهد در اصول خود ثابت قدم و استوار بماند.
3. اتوفرون(Euthphron). سقراط در انتظار محاکمه ی خود به اتهام بی دینی است.
درباره ی ماهیّت دینداری. این پژوهش بدون نتیجه پایان می پذیرد.
4. لاخس(Laches). درباره ی شجاعت. بی نتیجه.
5. ایون(Ion). بر ضدّ شاعران و شعر خوانان دوره گرد.
6. پروتاگوراس(Protagoras). فضیلت، معرفت است و می توان آموخت.
7. خارمیدس(Charmides). درباره ی اعتدال. بی نتیجه.
8. لوسیس(Republic). درباره ی دوستی. بی نتیجه.
9. جمهوری(Republic). کتاب اوّل: درباره ی عدالت.
(خطابه ی دفاعیه و کریتون بی گمان باید از نخستین محاورات او باشد. احتمالاً دیگر محاوراتِ این گروه نیز پیش از نخستین سفر افلاطون به سیسیل تصنیف شده است. افلاطون در حدود 7/388 از این سفر بازگشته است.)
ب: دوره ی انتقال
10.گرگیاس(Gorgias). سیاستمدار عملی، یا حقوق قویتر در مقابل فیلسوف، یا عدالت به هر قیمت.
11. منون(Meno).آموختنی بودن فضیلت با توجّه به نظریه ی مثالی تصحیح شده است.
12.اوتودِموس(Euthydemus). در مخالفت با مغالطات منطقی سوفسطائیان متأخّر.
13. هیپیاس اوّل(Hippias I).درباره ی زیبا.
14.هیپیاس دوّم (Hippias II).آیا ارتکاب خطا عمداً و با اراده بهتر است یا بی اراده و غیر عمدی؟
15. کراتولُس(Cratylus). درباره ی نظریه ی زبان.
16.مِنِکسِنوس(Menexenus). تقلیدی درباره ی سخنوری.
(محاورات این دوره احتمالاً پیش از نخستین سفر افلاطون به سیسیل تصنیف شده است، هرچند پراشتر فکر می کند که تاریخ منکسنوس بعد از این سفر است.)
ج: دوره کمال
17. مهمانی(بزم)(Symposium). تمام زیبایی زمینی سایه ای از زیبایی حقیقی است، که اِرُس(اله عشق) به نفس الهام می کند.
18.فایدرون(Phaedo). مُثُل و فناناپذیری.
19. جمهوری(Republic). مدینه. دوگانه انگاری(ثنویّت) قویّاً مورد تأکید قرار می گیرد، یعنی دوگانگی ما بعد الطِبیعی.
20. فدروس(Phaedrus). ماهیّت عشق: امکان خطابه ی فلسفی. سه جزئی بودن نفس، چنانکه در جمهوری.
( این محاورات احتمالاً بین سفر اوّل و سفر دوّم افلاطون به سیسیل تصنیف شده است.)
د: آثار دوره ی سالخوردگی
22. پارمنیدس(Parmenides). دفاع از نظریه ی مثالی در مقابل انتقاد.
23. سوفسطائی(Sophistes). نظریه ی مُثل دوباره بررسی شده است.
24. سیاسی(Politicus). حاکم راستین دانا( حکیم) است. دولت قانونی چاره ی کار است.
25. فیلبوس(Philebus). رابطه ی لذّت با خیر.
26. تیمائوس(Timaeus). علم طبیعی. صانع(دمیورژ)(Demiurge) ظاهر می شود.
27. کریتیاس(Critias). مدینه ی فاضله ی کشاورزی در تقابل با قدرت دریایی امپراطوری،«آتلانتیس».(Atlantist ، یا آتلانتید، جزیره ی بزرگ افسانه ای که به روایت افلاطون9000 سال قبل(قبل از افلاطون) در اقیانوس اطلس، در مغرب جبل طارق وجود داشته و بر اثر طوفان عظیمی به زیرآب رفته است.)
28.قوانین(Laws) و اپینومیس(Epinomis). افلاطون به زندگی واقعی تمکین می کند، آرمان مدینه ی فاضله ی جمهوری را تغییر می دهد. ( از این محاورات برخی ممکن است بین سفرهای دوم و سوم او به سیسیل نوشته شده باشد، لیکن تیمائوس، کریتیاس، قوانین و اپینومیس احتمالاً بعد از سفر سون نوشته شده است.)
29. نامه های 7و8 باید یعد از مرگ دیون در سال 353 نوشته شده باشد.
• افلاطون؛ یک آغاز استثنایی
7-12- افلاطون هیچگاه یک نظام کامل فلسفی که با دقّت ساخته و پرداخته و تمام شده باشد منتشر نکرد: فکر وی در جهت بسط و توسعه ی مسائل تازه ادامه یافت، مشکلات دیگری که باید بررسی می شد، جنبه های جدید نظریه اش که باید مورد تأکید قرار می گرفت یا استادانه ساخته و پرداخته می شد، تغییرات معیّنی که باید وارد می شد، به ذهن او خطور می کرد( افلاطون در طول حیات خود در حال صیرورت و تکامل بوده است. ) بنابراین بحث درباره ی فکر افلاطون از لحاظ پیدایش، با بررسی محاورات مختلف در ترتیب تاریخی آنها، تا آنجا که این کار بتواند محقّق و معلوم باشد، مطلوب خواهد بود. این روشی است که تیلور در اثر برجسته اش، افلاطون، شخصیت و آثار او، اختیار کرده است. امّا برای ما چنین راه و روشی به سختی عملی است، و بنابراین ضروری است که فکر افلاطون به قسمتهای متعدّد تقسیم شود. با وجود این، حتی المقدور به منظور اجتناب از خطر خلط و التباسِ نظریّه هایی که از ادوار مختلف زندگی افلاطون سرچشمه می گیرد، کوشش خواهیم کرد که پیدایش تدریجی نظریّات افلاطونی را از نظر دور نداریم. 3
پي نوشت :
1. یا ثلاثی، مجموعه ای مرکب از سه اثر که موضوع آنها یکشان، مربوط به هم، یا دنباله ی یکدیگر باشد.Triology یا رباعی، مجموعه ای است مرکب از چهاراثر.
2. افلاطون، ص 18.
3. گاتری . دبلیو . سی . تاریخ فلسفه یونان ، تهران ، فکر روز ، 1377
/س