نقد و بررسی کارما از دیدگاه یوگاناندا

کارما تأثیر اعمال گذشته، در زندگی کنونی یا زندگی‌های آینده است. این واژه برگرفته از کلمه‌ی سنسکریت کری به معنای انجام دادن است.
چهارشنبه، 24 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نقد و بررسی کارما از دیدگاه یوگاناندا
کارما (1) تأثیر اعمال گذشته، در زندگی کنونی یا زندگی‌های آینده است. این واژه برگرفته از کلمه‌ی سنسکریت کری (2) به معنای انجام دادن است. قانون توازن بخش کارما، همان قانون عمل و عکس‌العمل، علت و معلول و کاشت و درو کردن است. در مسیر عدالت طبیعی، هر انسانی با افکار و اعمالش به سرنوشت خود شکل می‌دهد. هرگونه انرژی که او خردمندانه یا بی‌خردانه به حرکت درآورده، باید به صورت نقطه‌ی شروع اعمالش، به او بازگردد؛ مانند دایره‌ای که به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر خودش را کامل می‌کند. درک قانون کارما به عنوان قانون عدالت، ذهن انسان را از هرگونه رنجشی علیه خداوند و بندگان او رها می‌سازد. کارمای هر فردی از تناسخی به تناسخ دیگر، او را دنبال می‌کند تا فرد از نظر روحی به تعادل کامل برسد. (3)
یوگاناندا وقتی خاطرات مربوط به آهو بچه‌ای را که در مدرسه‌ی رانچی نگهداری می‌کرد باز می‌گوید، قانون کارما را در مورد حیوانات نیز اجرا می‌کند. او می‌گوید:
در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، حیوان نیمه‌جان را روی پایم گذاشتم و به درگاه خدا دعا کردم تا جانش را نگیرد. چند ساعت بعد آهوبره چشمانش را گشود و سر جایش ایستاد و افتادن و خیزان راه افتاد. همه‌ی شاگردان از شادی فریاد کشیدند.
آن شب درس عمیقی را آموختم که هرگز نمی‌توانم آن را فراموش کنم: تا ساعت دو نیمه شب در کنار آهوبره ماندم. وقتی خواب رفتم، آهوبره به خوابم آمد و گفت: «مرا به زور نگهداشته‌ای و نمی‌گذاری بروم.» لطفاً بگذار بروم. در خواب به او گفتم: «باشد، برو.» بی‌درنگ از خواب پریدم و فریاد زدم: «پسرها! آهوبره دارد می‌میرد.» بچه‌ها شتاب‌زده کنارم آمدند.
به گوشه اتاقی رفتم که حیوان را در آنجا گذاشته بودم. تلاش بسیار کرد تا برخیزد. چند گام به سویم آمد و در کنار پایم جان داد. (4)
آیا می‌توان بر قانون کارما تأثیر نهاد؟ یوگاناندا با تمسک به گفته‌های کتاب «گیتا» پاسخ مثبت می‌دهد. در آنجا نوشته شده است:
حتی صاحب مخوف‌ترین کارما، چون پیوسته به من بیندیشد، چیزی نمی‌گذرد که از آثار اعمال گذشته خود می‌رهد و موجودی وارسته می‌شود و به آرامش مدام دست می‌یابد. یقین بدار سرسپرده‌ای که به من توکل کند، هرگز تباه نخواهد شد. (5)
او ادامه می‌دهد:
قدیس از طریق فن یوگای ویژه‌ای ذهن و گردونه‌ی اختری‌اش را با شخص مبتلا متحد می‌سازد. آن‌گاه بخشی از بیماری یا تمام آن به جسم یوگی منتقل می‌شود. استاد که در مزرعه‌ی جسمش خدا را برداشت کرده، دل نگران بدنش نیست. به این دلیل اگرچه اجازه می‌دهد جسمش بیمار شود تا دیگری تسکین یابد، ذهن نیالوده‌اش تأثیری نمی‌پذیرد. استاد از چنین مددی به دیگران خشنود می‌گردد. برای رسیدن به رستگاری غایی می‌باید تن آدمی تمام و کمال استفاده شود. از این رو، استاد نیز جسمش را به هر شیوه‌ای که سزاوار بداند، به کار می‌گیرد.
عیسی مسیح خویشتن را خون‌بهای خیل عظیمی از آدمیان ساخت. اگر او که صاحب قدرت‌های الهی بود، مشتاقانه با قانون نهفته‌ی کیهانی همکاری نمی‌کرد، امکان نداشت از طریق تصلیب در معرض مرگ قرار گیرد. او به این شیوه، عواقب «کارما»یی دیگران به ویژه حواریونش را به خود پذیرفت و با این کار سبب شد آنها به درجه‌ای صیقل یابند که بتوانیم آگاهی کلّ یا روح‌القس را که بعدها بر آنها نازل شد پذیرا باشند. [البته می‌دانیم درست این است که عیسی مسیح تصلیب نشد].
بسیاری از افراد می‌پندارند استادی بزرگ باید به قدرت جسمانی هرکول باشد. این فرض بی‌اساس است. جسم بیمار نشانه‌ی نبودِ قدرت‌های الهی نیست؛ همان‌گونه که سلامت کامل و مادام‌العمر نیز لزوماً نشان دهنده‌ی اشراق و تنویر انسان نیست. خصایص مشخصه‌ی یک استاد نه جسمانی، بلکه معنوی‌اند.
بسیاری از جویندگان گمراه نیز می‌پندارند سخنوری بلیغ یا نویسنده‌ی کتب مابعدالطبیعه باید استاد باشد؛ حال آنکه گواه استادی این است که شخص بتواند به اراده‌ی خود، از تنفس بی‌نیاز شود، یا به سرور و بهجت پاسدار دست یابد. حکیمان باستانی خاطرنشان ساخته‌اند تنها این توفیق‌ها نشان می‌دهد انسان بر «مایا» یا توهم دوگانگی پیروز شده است. تنها چنین شخصی می‌تواند از ژرفای ادراک هستی‌اش ندا دهد که «فقط یک یگانه وجود دارد.»
تنها استادان بزرگ می‌توانند «کارما»ی مریدان و شاگردان را به خود گیرند. اگر شری یوکتشوار از جان خویشتن اجازه نستانده بود که به این شیوه به شاگردان خود کمک کند، در کشمیر به بستر بیماری نمی‌افتاد. قدیسان نادری هستند که برای اجرای فرمان‌های الهی حساسیت دقیق استاد را دارند.

تحلیل و بررسی

نکته‌ی اول: ابطال مبنا

نخستین نکته اینکه به نظر می‌رسد اگر اشکالات مطرح شده در مورد نظریه‌ی نوزایی و تناسخ درست باشند، بخشی از نظریه‌ی کارما نیز خدشه‌دار می‌شود. ساتیا سای بابا نیز در تناسخ بر این نظر است که بار دیگر به هنگام مرگ، به پیکری دیگر منتقل می شود. وقتی زندگی گذشته‌ای نباشد، کارمای مربوط به آن نیز وجود ندارد، بی‌تردید اعمال گذشته‌ی خود انسان در زندگی فعلی و آینده‌ی او حتماً تأثیر می‌نهد یا حتی اعمال پدر و مادر و اطرافیان تا حدی در رفتار آینده فرد اثرگذار خواهد بود. هیچ کار خوب یا بدی بدون واکنشی از طرف خدا نخواهد بود. در فرهنگ اسلامی ما نیز هر عمل بدی یا خوبی در دنیا یا در آخرت موجب ثواب یا عقاب خواهد شد، لذا نتیجه عمل اختصاصی به دنیا ندارد و شامل آخرت هم می‌شود. اعمال خوب در دنیا باعث سعادت فرد در دنیا و آخرت می‌گردد و اعمال بد موجب گمراهی و عاقبت شرّ می‌شود.
مولوی، عارف مشهور می‌گوید:

این جهان کوه است و فعل ما ندا *** سوی ما آید نداها را صَدا
 

نکته‌ی دوم: به دوش کشیدن کارما یا تقاضای بخشش

آیا یک فرد می‌تواند کارمای دیگری را بر دوش گیرد؟ جواب یوگاناندا مثبت است؛ زیرا از مثال‌های او در مورد شری یوکتشوار و حضرت مسیح چنین بر می‌آید که آنها بار گناهان دیگران را نیز بر دوش کشیدند. به نظر می‌رسد این عقیده، حاصل یک نوع ساده‌انگاری در مورد اعمال انسان است. پیش فرض این نظریه آن است که اعمال بد آدمی همچون باری هستند که فرد به دوش می‌کشد و از این رو ممکن است فردی به او کمک کند و مقداری از این بار یا تمام آن را بردارد. این تصویر از رابطه‌ی انسان و عمل، تصویری کودکانه است. انسان و عمل او از هم جدایی‌ناپذیرند.
برای فهم این مطالب مثالی می‌آوریم: فرض کنید فردی نه رانندگی می‌داند، نه خیاطی، نه نجاری و نه آهنگری. آن‌گاه فردی دلسوز پیدا می‌شود و می‌گوید حالا که او این امور را نمی‌داند، من برای اینکه به او کمک کنم دو تا از جهل‌های این فرد را از او می‌گیرم و لذا نجاری و آهنگری ندانستن را به خودم منتقل می‌کنم. آیا می‌توان جهل یک فرد را به این طریق از او گرفت؟ آیا کارمایی که حاصل اعمال بد یک فرد است و نقص و کمبودی برای او به شمار می‌رود، به دیگران انتقال می‌یابد؟ آیا اگر فردی دارای خصلت‌های بدی بود، می‌توان عواقب ناشی از این ویژگی‌ها یا حتی خود آنها را به فرد دیگری منتقل کرد؟
به نظر می‌رسد باز هم در اینجا بین مبحث تقاضای بخشش و انتقال اعمال از فردی به فرد دیگر اشتباه شده است. یک فرد محترم می‌تواند به درگاه پادشاه برود و تقاضای عفو مجازات فرد دیگری را مطرح کند، اما نمی‌تواند جرم او را به خودش منتقل کند. در این مثال، ممکن است فردی حاضر شود به جای دیگری مجازات شود، اما همه می‌دانیم این خلاف عدالت است. فردی پولدار می‌تواند قرض‌های فردی بدهکار را بدهد، اما کم کردن جرایم معنوی از این طریق ممکن نیست. درباره‌ی جرایم معنوی تنها راه بخشش آن است که فرد صاحب حق، حق خود را ببخشد. کار انبیا، امامان و اولیا نیز تنها در حد درخواست کردن از صاحب حق است که ممکن است خدا یا فرد دیگری باشد.
به نظر می‌رسد یوگاناندا می‌خواهد برای تفسیر عقاید مسیحیت در مورد فدا شدن حضرت عیسی به خاطر گناهان مردم، توجیهی بیابد؛ توجیهی که با استفاده از قانون کارما و منتقل شدن آن از فردی به فرد دیگر ممکن است. او اصرار دارد همان‌گونه که خود گفته است، عقاید مسیحیت را هر چند که نادرست باشند توجیه نماید. یک نمونه‌ی آن را پیش‌تر در مورد تثلیث، مشاهده کردیم که چگونه یک عقیده‌ی کاملاً غیر عقلانی را با توجیهات عرفانی، موجه و متین جلوه می‌دهد.

نکته‌ی سوم: قانون عمل در اسلام

نکته‌ی دیگر اینکه مسأله‌ی کارما یعنی اعتقاد به قانون عمل و عکس‌العمل مسأله‌ی مهمی است. اما آنچه براساس آیات قرآنی قابل طرح است این است که اولاً نسبت میان عمل و عکس‌العمل رابطه‌ی «علیت» نیست، بلکه رابطه‌ی «عینیت» است. بدین معنا که هرچه بر سر انسان می‌آید، صورت دیگری از عمل اوست، بنابراین عین عمل باقی می‌ماند و به صورت یک حادثه بر انسان وارد می‌شود. چنان که قرآن فرمود: «وَمَا تُقَدِّمُوا لأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ» (6) از این آیه به دست می‌آید آنچه در قیامت بر انسان عرضه می‌شود و انسان آن را می‌بیند، دقیقاً عین عمل است، نه معلول یا نتیجه‌ی عمل و این حقیقت در دنیا هم به صورت حوادث گوناگون ظهور می‌یابد.
ثانیاً، مسأله‌ی عینیت عمل و نتیجه اختصاصی به قیامت ندارد، تمام حوادثی که در دنیا بر سر انسان می‌آید، عین عمل خود اوست و این آیه که فرمود: «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏» (7) شامل دنیا هم می‌شود.
ثالثاً، این رابطه‌ی عینیت را می‌توان فهمید، براساس برخی تفاسیر، پاداشی که خدا به یوسف (علیه‌السلام) داد، یعنی علم تأویل احادیث، همان علم باطن حوادث است. (8) یعنی یوسف (علیه‌السلام) می‌توانست بفهمد که کدام حادثه مربوط به کدام عمل انسانی است. این علم برای انسان‌های دیگر هم قابل حصول است، مشروط بر اینکه راه یوسف (علیه‌السلام) را بروند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Karma.
2. Kri.
3. پاراهامسا یوگاناندا، انسان در جست‌وجوی جاودانگی، ص 547.
4. همو، سرگذشت یک یوگی، ص 354.
5. همان، ص 62.
6. بقره / 110.
7. فاطر / 18.
8. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 11، ص 80.

منبع مقاله :
فعّالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشه‌های یوگاناندا، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.