در نگاه یوگاناندا خدا کجاست؟

نوشته‌های مقدس هندو خداوند را فراسوی عقل و خرد می‌دانند. اگرچه این دو فضیلت بسیار ارزشمندند، برای دربرگیرندگی او کافی و بسنده نیستند. بنابراین ذهن انسان توانایی درک واقعی خداوند را ندارد. مسئله‌ی «چه کسی
دوشنبه، 22 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
در نگاه یوگاناندا خدا کجاست؟
 در نگاه یوگاناندا خدا کجاست؟

نویسنده: محمدتقی فعّالی

 
یوگاناندا معتقد است:
نوشته‌های مقدس هندو خداوند را فراسوی عقل و خرد می‌دانند. اگرچه این دو فضیلت بسیار ارزشمندند، برای دربرگیرندگی او کافی و بسنده نیستند. بنابراین ذهن انسان توانایی درک واقعی خداوند را ندارد. مسئله‌ی «چه کسی خدا را به وجود آورد؟» مطرح می‌شود، اما صرفاً به این دلیل که ذهن نمی‌تواند آنچه نه آغازی دارد و نه پایانی، بفهمد. [این در حالی است که در بحث قبلی یوگاناندا تأکید بر راه برهان و عقل و استدلال برای شناخت خدا داشت.]
وقتی به خورشید از میلیون‌ها مایل دورتر می‌نگرید، آن ستاره‌ی عظیم و درخشان، از دور کوچک‌تر از زمین به نظر می‌رسد، ولی قطر زمین حدوداً 7 هزار و 900 مایل و قطر خورشید بیش از صد برابر زمین است. اگر می توانستید کره‌ی زمین را در کنار خورشید قرار دهید، زمین در مقایسه، چون نقطه‌ی کوچکی به نظر می‌رسید. اجازه دهید فرض کنیم کره‌ی خورشید بزرگ و بزرگ‌تر شود، تا آنجا که همه‌ی پهنه‌ی آسمانی آبی را بپوشاند. این فضا در مقایسه با فضایی که عوالم بی‌شمار را دربرگرفته و تا ابدیت گسترده است. به یک ذره می‌ماند. فریب کیهانی و محدودیت، مانع از آن است که ذهن این وسعت و گستردگی را به تصویر کشد. مرزهای این بی‌نهایت کجاست؟ [بی‌نهایت مرز ندارد و اساساً بی‌نهایت یعنی چیزی که فاید حد و مرز است.] این خلأ بی‌منتها از کجا آمده است؟ آن ذات بی‌قیاس ازلی ابدی، خداوند است که در دوربُردترین فضاها، در دوردست‌ترین کواکب و در شما و در من، حضوری همه‌جا گستر دارد. او در آنِ واحد در همه جا حاضر، ولی از نظرها پنهان است، او ذهن نیست، بلکه ذهن را خلق کرد و خود، فراسوی ذهنیات است. اگر غیر از این بود، ما می‌توانستیم او را در ذهنمان به تصویر کشیم. ما می‌توانیم به حق، او را هوشیاری ربانی، سرور ربانی و هستی ربانی (اما نه ذهن) بنامیم.
بی‌شک ذهن قادر نیست او را در خود جای دهد، ولی این توانایی را دارد که او را حس کند. احساس کردن حضور او و اندازگیری آن، دو تجربه‌ی کاملاً متفاوت‌اند. موج هرگز نمی‌تواند اقیانوس را اندازه گیرد، ولی نقطه تماسی بین آنها وجود دارد. بنابراین جایی که نامحدود، محدود می‌شود، نقطه تماسی نیز به وجود می‌آید که همان ذهن فراهوشیار است. چنین ذهنی می‌تواند خداوند را احساس کند. زمانی که ما ذهن معمولی را وسعت و گسترش می‌دهیم تا به حدی که به سطح فراهوشیاری می‌رسد، آن هنگام است که می‌توانیم حضور او را حس کنیم.
ما از نامحدود به محدود هبوط کرده‌ایم. یوگا کمک می‌کند تا فرد توجه خود را از عالم‌های بیرونی به درون متمرکز سازد. در چنین وضعیتی می‌توانیم دریابیم چگونه خداوند هوشیاری خود را در بی‌شمارْ فرم‌های محدود مخلوقات و عالمی که در آن سکنی دارند، متکثر ساخته است. جسم انسان پیچیده‌ترین پدیده‌ی آفرینش است. تک سلول اصلی که از ترکیب اسپرم و اوول به دست آمده، تقسیم می‌شود و سپس تقسیم‌ها و تکثرهای بعدی صورت می‌گیرد و تریلیون‌ها سلول به وجود می‌آیند که سرانجام معبد جسم را که روح ربانی و هوشیار در آن جای دارد می‌سازند.
شما نمی‌توانید تصور کنید که چقدر انرژی در یک گرم گوشت هست. با رها شدن این انرژی، الکترون‌های بی‌شماری به فضا می‌روند. همچنین قدرت و امتداد هوشیاری موجود در بدن، فراسوی درک و فهم بشر است. ما از نظر بیرونی از گوشت درست شده‌ایم، ولی در پس سلول‌های ناخالص، جریان‌های الکتریکی و جریان‌های حیات وجود دارد و در پس این انرژی‌های ظریف، افکار و ادراکات قرار دارند. [باید دقت داشت که افکار، ادراکات و ذهن انسان از جنس ماده و انرژی نیستند بلکه مجرّدند و وجودهای فوق مادی محسوب می‌شوند.]
فکر، خستگی‌ناپذیر است. از بدو جهان هستی، افکار در شمارش‌های تصورناپذیر از «اتر» عبور کرده‌اند. شمارش آنها در تصور نمی‌گنجد، ولی اگر به این موضوع بیندیشید که شما در طول حیاتتان چه تعداد افکار و احساساتی را ابراز می‌کنید، شاید بتوانید حدسی بزنید، میلیون‌ها. سعی کنید افکاری که در طول سال گذشته یا حتی در یک روز به ذهنتان رسیده، به خاطر آورید. اگر افکار همه‌ی انسان‌ها از آغاز تاریخ تا به امروز را جمع کنید، خداوند همه‌ی آنها را می‌داند.
ذهن حتی قادر نیست پدیده‌ی ظریف طبیعت را اندازه گیرد. در الکتریسته‌ای که در این لامپ‌های روشن جریان دارد، چند الکترون در گردش‌اند؟ تریلیون‌ها الکترون که با هم در رقص‌اند، روشنایی و نوری را که مشاهده می‌کنید، می‌سازند. این مولکول‌های فوق میکروسکوپی در سرعتی شگرف در حرکت هستند. آزمایش‌های علمی این موضوع را به اثبات رسانده‌اند.
اگر بخواهید حساب کنید چند الکترون و پروتون به طور فشرده در روی کره‌ی زمین وجود دارند، ذهن فقط تا حدودی می‌تواند جلو رود و سپس متوقف می‌شود. آنچه به ذهنِ جست‌وجوگر می‌رسد، چیزی در حد بی‌نهایت است، ولی نقطه‌ای وجود دارد که فراسوی آن، همه چیز ظریف‌تر از آن است که بشود آن را دنبال کرد. از آن نقطه که دیگر ذهن نمی‌تواند بیش از آن جلو رود، ذات احدیت در حال بارش انوار اصلی خود است؛ ارتعاش هوشیاری کیهانی که ساختارهای خلقت و آفرینش متناهی را بنا می‌کند. [اگر خداوند فراذهن است، پس چگونه می‌توان با استدلال و عقل به او راه یافت؟]
اگر ذهنمان را درست به کار اندازیم، می‌توانیم دریابیم چگونه خداوند، چیزی فراسوی عقل و هوش است. فطرت نامنتهای حق، صرفاً از طریق قدرت شهودی روح بر انسان آشکار می‌شود. شادی حاصل از تفکر و تعمق، حضور نشاط ابدی حاکم بر کل آفرینش را آشکار می‌سازد. (1)

تحلیل و بررسی

در اینجا نکاتی را باید توجه داشت:

نکته‌ی اول: الهیات سلبی

این گونه تصور از خدا تا حدی به الهیات سلبی نزدیک می‌شود. خدا موجودی است فراسوی عقل که با علم حصولی نمی‌توان آن را شناخت. بیشتر فلسفه‌های هندی نسبت به شناخت خدا حالت سلبی دارند. به طور کلی تفکر سلبی یکی از شاخصه‌های تفکر هندی به شمار می‌آید؛ تفکری که دوست دارد به جای مفاهیم ایجابی از مفاهیم سلبی استفاده کند. برخی از اوپنیشادها می‌گویند هنگامی که از حکیم «بادوا» درباره‌ی سرشت حقیقی برهمن سؤال شد، وی با سکوت پاسخ گفت. شخصی از وی پرسید: ماهیت حقیقی برهمن را برایمان بازگو. بادوا غرق در سکوت شد. آن مرد دوباره سؤال کرد، ولی بادوا همچنان به سکوت نشست و چیزی بر زبان نراند. هنگامی که باز هم از او سؤال کردند، گفت: «پاسخ همین است که بر شما عرضه می‌دارم، اما شما درک نمی‌کنید؛ چرا که آتمن همان آرامش است.» (2)
برای فهم بهتر سخنان یوگاناندا در مورد خدا باید به سراغ تعریف برهما در اوپنیشادها و سایر کتب مقدس هندوها برویم. تعابیری که یوگاناندا به عنوان حالات و تجارب شخصی خود بیان می‌دارد، مشابهت بسیار با مضامین این کتاب‌ها دارد، تو گویی همان تعابیر را به عنوان یافته‌ها و حالات خود بیان کرده است. در اوپنیشهادها محور اصلی، اعتقاد به وحدت عالم است. کل اشیا، خواه مادی و خواه معنوی اعم از صور بشری، حیوانی و نباتی و یا اجرام علوی و عناصر و حتی ارواح مجرد و خدایان در دریای حقیقت وحدت غوطه‌ورند. این دریای حقیقت را برهما (3) می‌نامند.
در واقع در آغاز عالم، برهما بود؛ فرد نامحدودی که در هیچ یک از جهات چهارگانه حد و پایانی ندارد و روح، ذاتی لایتناهی است که زاینده و زاییده نیست و به قوه‌ی عقل ادراک نمی‌شود. او روح فضا و کیهان را تشکیل می‌دهد و به هنگام زوال و فنای جهان، تنها باقی و برقرار می‌ماند. او عالم را در فضای لایتناهی بیدار کرد و آن انبوهی از خیالات متراکم است و آن خیال هموست و عاقبت در او ناپدید و فانی می‌گردد. اوست که چون می‌درخشد، در جرم آفتاب تابان مانند شعله‌ای فروزان و آتشی بی‌دخان نورافشان می‌شود. از حرارت اوست که طعام در معده می‌گدازد و از این رو او را حاضر در آتش‌ها و حاضر در قلب‌ها و موجود درجرم آفتاب نامیده‌اند.
برهمن، هم خالق و هم مخلوق است. خالق و مخلوق و آفریننده و آفرینش در اصل یکی است و در واقع بین این دو تضاد و دوگانگی نیست. تمام صفات و کثرات که در این عالم کون و فساد پدید می‌آیند، به منزله‌ی حجاب‌ها و پرده‌هایی است که میان حق و خلق قرار می‌یابند و فروغ بالا را در سطح هزاران آیینه منعکس می‌سازند و آدمی می‌اندیشد که اشیا از هم متمایزند و وجود مستقلی دارند و قائم به خود هستند؛ حال آنکه بر دیده‌ی جهان‌بین عارفان، کثرات به مثابه آیینه‌ای است که عکس برهمن در آن منعکس شده و این آیینه «نمود بی‌بود» حقایق معنوی است که در سطح جهان محسوسات متجلی شده است.
شانکارا در تفسیر «برهما سوترَ» درباره‌ی برهمن می‌نویسد: لغت برهمن از ریشه‌ی brh (به معنای رشد و گسترش) مشتق شده و مفهوم وجود نامحدود و اسم بدون رسم و تعریف ذات باری را دربردارد. این شوکت و عظمت برهمن از یک سو معرف پاکیزگی و جاویدانی اوست و از سوی دیگر نشان دهنده‌ی هشیاری او به وجود خودش. (4)

نکته‌ی دوم: خدا در قلب بنده‌ی مؤمن است

اگر پرسش یوگاناندا را به اسلام عرضه کنیم یعنی از این دین آسمانی بپرسیم: «خدا کجاست؟» جوابی که دریافت می‌کنیم این است که او در قلب بنده‌ی مؤمن جای دارد. قلب آدمی عجائبی دارد، از جمله اینکه هم می‌تواند محل معرفت خدا باشد و هم می‌تواند تمامی زشتی‌ها، پستی‌ها و پلیدی‌ها را درون خود جای دهد. به میزانی که زشتی‌ها و حجاب‌ها از قلب دور شود صفای درونی بازگشته، معرفت الهی، در دل آدمی نمایان می‌شود. از رسول خدا سؤال شد که خداوند کجاست؟ ایشان فرمود:
فی قُلوبِ عِبادِه المؤمنین؛ (5) در دل‌های بندگان مؤمنش.
همچنین در حدیثی قدسی وارد شده است که خداوند فرمود:
لظمْ یَسَعَنی أرْضی و لاسَمائی بل یَسَعنی قلبَ عبدِی المؤمنِ؛ (6) جایگاه من زمینم و آسمانم نیست بلکه قلب بنده‌ی مؤمنم جایگاه من است.
و نیز از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نقل است که فرمود:
رأی قلبی ربی؛ (7) قلبم به رؤیت خدا نائل شد.
هرگاه قلب آدمی، با تقوا و عمل صالح، حجاب‌ها و زنگارها از روی خود بزداید، ملکوت آسمان‌ها و زمین برای او جلوه‌گر شده قادر می‌شود حقیقتِ جهان هستی را ببیند. وسعت زمین و آسمان محدود است اما قلمرو قلب آدمی بی‌حد و مرز بوده به عالم لایتناهی متمایل است. فطرت و باطن انسانی می‌تواند با حقایق جهان هستی و سرچشمه‌ی آن یعنی خدا ارتباط مستقیم برقرار کرده نور معرفت درون آن هویدا شود و با شرح صدر تجلیات الهی را دریافت کند. رسول خدا فرمود:
اِنَّ لِرَبّکُمْ فی أیامِ دَهرِکُم نَفَحاتٌ اَلا فتحوضُوا لها وَلا تعرضُوا عَنْها؛ (8) همانا پروردگارتان در روزگاران نسیم‌هایی دارد خود را در معرض آن قرار دهید و از آن اعراض نکنید.
اگر باطن انسان نورانی شود، طهارت یابد، از کدورت‌ها و پلیدی‌ها منزه گردد، اخلاق مذموم از آن جدا شود، بخل و نفرت و کبر از آن فاصله گیرد و در یک کلام قلب آدمی به غیرخدا مشغول نباشد، می‌تواند حقایق را آن‌گونه که هست دریافت کند، حکمت از سرچشمه‌های جانش جریان یابد و همنشین یار گردد. پیامبر فرمود:
لَو لا اَنَّ الشیاطینَ یَحوُموُن علی قُلُوب بنی آدم لَنَظَروا الی ملکوتِ السموات؛ (9) اگر شیاطین اطراف قلوب انسان‌ها پرسه نزنند و آدمی به آنها اجازه ورود به حریم جان خود را ندهد، حتماً قلبشان به ملکوت آسمان‌ها نظر خواهد کرد.
بنابراین خداوند را باید در قلب‌های شکسته، با ایمان و نورانی یافت. وسعت او به اندازه‌ی دل آدمی است. آفتاب باطن آدمی می‌تواند نورانیت مبدأ عالم را منعکس کند، بدون تقرب به او، قلب جلوه‌گر نمی‌شود. عشق در وجود انسان نمایان نمی‌گردد و نشانه‌ها و اشارات او آرامش واقعی را برای انسان به ارمغان نمی‌آورد، نخست باید قلب را از کدورت‌ها و حجاب‌ها خالی کرد و آن را به مقام «تخلیه» رساند، سپس نسیم‌ها و جلوه‌های آسمان‌ها را در آن به تماشا نشست که این مقام «تجلیه» است.

پی‌نوشت‌ها:

1. پاراهامسا یوگاناندا، انسان در جست‌وجوی جاودانگی، ص 26-27.
2. هاجیمه ناکامورا، شیوه‌های تفکر ملل شرق، ج 1، ص 114.
3. Brahma.
4. داریوش شایگان، ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، ج 2، ص 807-808
5. محسن فیض کاشانی، المحجةالبیضاء، ج 5، ص 26.
6. همان.
7. همان، ص 27.
8. همان، ص 15.
9. همان، ص 16.

منبع مقاله :
فعّالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشه‌های یوگاناندا، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط